انتخابات از نظر اسلام و قانون اساسی

قسمت هفتم

حجه الاسلام یحیی سلطانی

وظیفه مردم در انتخابات

امت اسلامی‌ ،‌در انتخابات دو وظیفه̾ بسیار حساس بر عهده دارد که اگر آنها را رعایت نکند وظیفه دینی‌ خود را انجام نداده و در پیشگاه خدای تبارک و تعالی مقصر است . وظیفه اول این است که فردی را که می‌خواهد انتخاب کند فقط برای‌رضای‌ خدا و مصلحت امت اسلامی‌ انتخاب نماید ، و در انتخاب او هیچ انگیزه ای غیر از انتخاب اصلح که تنها راه حاکمیت صالحان است ،‌نداشته باشد.

وظیفه̾ دوم این است که فردی‌را که می خواهد انتخاب کند کاملا شناخته باشد و او را در دیانت و صداقت ، امتحان کرده باشد و میزان کارآئی او را برای‌کاری که انتخاب می‌کند بداند .

لازم است درباره̾ دو وظیفه̾ یاد شده ، توضیح بیشتری بدهیم تا منطق اسلام در باره برای‌ خوانندگان روشن گردد.

انگیزه ها در انتخاب افراد :

چیزهایی که ممکن است انگیزه انسانها در انتخاب نمودن افراد باشد غالبا یکی از امور ذیل است :

  • انتخاب اصلح و مصلحت اندیشی‌.
  • هوای نفس و میل نفسانی ۳- دوستی و گروه گرائی . ۴- تعصبات نژادی و محلی و قومی و قبیله ای‌.

آنچه باید انگیزه یک فرد مسلمان در انتخاب افراد باشد همان انگیزه اول است و هر مسلمان ، هنگامی‌که به پای‌صندوق رای می‌رود باید خدا را در نظر داشته باشد ،‌و فقط برای رضای خدا و مصلحت اسلام و کشور اسلامی شایسته ترین فرد را انتخاب کند ، و به هیچ چیز غیر از مصلحت اسلام نیندیشد و اگر مسلمانی‌در انتخاب افراد ، انگیزه ای غیر از مصلحت اسلام و رضای خدا داشته باشد ،‌اگر با آن انگیزه فرد شایسته را انتخاب کند خیانت نکرده ولی چون انگیزه او خدائی نبوده ، اجر و پاداشی نخواهد داشت . و اگر با آن انگیزه ، فرد ناشایسته و غیر اصلح را نتخاب نماید _ طبق حدیث شریفی‌که از رسول خدا در شماره های‌ پیش آوردیم _ عمل او خیانت به خدا و رسول خدا و جمیع امت اسلامی‌ محسوب می گردد.

عرض های‌شخصی‌و انگیزه های‌نفسانی  :

انسان مسلمان در کارهای‌خود ،‌ مخصوصا در کارهای‌مهمی‌که مربوط به اجتماع می شود و سرنوشت ساز است ،‌نباید از هوای‌نفس پیروی‌کند ، و نباید بدون رعایت موازین شرع ومنطق عقل ، غرض های شخصی‌را دخالت دهد . زیرا در اسلام ، هوای‌نفس خطرناک معرفی‌ شده و رهبران بزرگ اسلام از پیروی‌هوای‌نفس بسیار مذمت نموده اند و هواپرستی‌و اطاعت از میلها‌ی نفسانی‌ را یکی‌از کارهای‌نادرست و موجب هلاکت انسان دانسته اند .

از مردی‌ بنام ابومحمد وابشی‌نقل شده است که میگوید : از امام صادق(ع) شنیدم که می‌فرمود :

” احذروا اهواء کم کما تحذرون اعداءکم  ”

ــ از هوای نفس برحذر باشید همنانطوری‌که از دشمن پرهیز دارید . [۱]

و از علی (ع) نیز نقل شده که فرمود: از دو چیز برشما می ترسم . یکی‌از پیروی‌هوای‌نفس ،‌و دیگری‌آرزوی دراز . زیرا پیروی‌هوای‌ نفس ،‌انسان را از حق باز میدارد … [۲]

باتوجه به اینکه به تعبیر این حدیث ،‌هوای نفس انسان را از رسیدن به حق باز می‌دارد ، اگر مسلمانی‌صرفا به خاطر میل های نفسانی ــ بدون رعایت موازین شرعی‌ــ فردی را انتخاب کند ،‌مسئول است و در قیامت مواخذه میشود.

گروه گرائی و تعصبات از نظر اسلام :

یکی دیگر از چیزهایی که ممکن است انگیزه̾  انسان در انتخاب افراد باشد ، روابط دوستی‌و تعصبات و گروه گرائی‌ها است . ممکن است بعضی‌از افراد ، فردی را به خاطر اینکه دوست یا فامیل یا همشهری‌آنها است انتخاب کنند ،‌یا بعضی را به عنوان اینکه به حزب یا گروه آنها وابسته است انتخاب نمایند ، در صورتی‌که دسترسی‌ به انتخاب اصلح و بهتر دارند . اینها همه حمایت های‌نابجا و اعمال تعصب نادرست است که در اسلام تحریم شده و از گناهان بزرگ شمرده می‌شود.

در اینجا مناسب است به بحث عصبیت در کتب اخلاقی اشاره کنیم تا مطلب برای‌خوانندگان کاملا روشن شود. عصبیت ،‌در کتابهای‌اخلاقی‌با اهمیت ویژه ای‌مورد بحث قرار گرفته و همچنین در کتابهای‌حدیث در باب مخصوص عنوان شده و احادیثی که از معصومین ــ علیهم السلام ــ در آن باره رسیده در همان باب ذکر شده است . مرحوم نراقی‌،‌در جامع السعادات می‌ فرماید : ( عصبیت آن است که انسان بکوشد از خودش یا از چیزی که وابسته به او است حمایت کند . مانند حمایت انسان از دین و عقیده خود ، یا حمایت از فامیل و اقوام و همشهریان . سپس می گوید: اگر که آنچه انسان به عنوان وابستگی‌مورد حمایت قرار می دهد ،‌حمایت از آن لازم باشد و انسان در موقع حمایت از عدل و انصاف خارج نشود و کاری‌بر خلاف شرع انجام ندهد ، این حمایت همان غیرت است که مورد ستایش قرار گرفته و اگر حمایت از آن لازم نباشد ، یا انسان هنگام حمایت از عدل و انصاف خارج گردد ،‌و کاری‌برخلاف شرع انجام دهد این همان عصبیت است که مورد نکوهش قرار گرفته است . )

از امام صادق ــ علیهم السلام ــ نقل شده که آن حضرت فرمود: هرکس تعصب (بیجا) به کار برد ،‌یا دیگران برای‌او اعمال تعصب نمایند ــ و تعصب آنها را بپذیرد ــ ریسمان ایمان را از گردن خود برداشته است . [۳]

و از رسول خدا (ص) نقل شده که فرمود : هرکس در دل او به اندازه دانه خردلی‌عصبیت باشد روز قیامت خداوند او را با اعراب جاقلیت محشور میکند . [۴]

و از امام سجاد (ع) نقل شده که آن حضرت فرمود : تعصبی که موجب گناه می گردد و انسان به سبب آن تعصب ،‌گناه کار شمرده می‌شود،‌آن است که انسان وابستگان بد خود را از خوبان دیگران بهتر بداند [۵]

این بود نظر ائمه معصومین ــ علیهم السلام ــ و علمای اسلام د رمورد تعصب و گروه گرائی ها.

بنابراین اگر در انتخابات ،‌انسان از شخصی به عنوان فامیل یا دوست یا اهل محل یا وابسته به گروه خود حمایت کند و رقیب آن شخص از او بهتر و برای‌آن کار شایسته تر باشد ، این همان تعصب است که در اسلام تحریم شده و در احادیث و کتاب های‌اخلاقی‌به عنوان یک عمل نادرست معرفی‌شده است .

شناخت کاندیدای‌ لایق :

در شناخت فردی که باید انتخاب گردد ،‌دو موضوع عمیقا باید بررسی شود. موضوع اول : میزان کارآئی‌او برای‌کاری‌که انتخاب می‌گردد و موضوع دوم : میزان دیانت و تعهدی‌که در اسلام باید داشته باشد .

اما موضوع اول : هر مسئولی‌که انتخاب می‌ گردد اگر برای‌کاری‌که انتخاب می‌شود کار آئی‌نداشته باشد ، نه تنها باری‌را از دوش ملت برنمی‌دارد ، بلکه مشکلی‌ بر مشکلات می‌افزاید. بسیار‌ی از مشکلات و نارسائی‌هائ‍ی که در اجتماع وجود دارد ناشی‌از ناشیگریها و ندانم کاری های مسئولین است . بعضی از افراد در موقع انتخابات بدون در نظر گرفتن کارآئی فرد ،‌فقط دیانت او را در نظر می گیرند ودلیل آنها این است که می گویند انسان با تقوی در مجلس شوری‌برخلاف اسلام رأی‌ نمی دهد و به اسلام ضربه نمی زند ــ و به اصطلاح معروف ــ اگر آبی نمی‌ آورد سبوئی‌هم نمی شکند . و می‌گویند حداقل فایده انتخاب یک فرد متدین ــ اگر چه کاردان نباشد ــ این است که یک رای‌به آرای کسانی که در خط اسلام هستند اضافه می‌کند . این منطق، به طور دربست قابل قبول نیست

زیرا اولا: درست است که انسان باتقوی از رو‍‌ی بی‌دینی سبوئی‌نمی شکند و درست است که تدین بر تخصص مقدم است ، ولی اگر علاوه بر دیانت ، که باید داشته باشد، کاردان، ماهر و صاحب نظر نباشد ،‌بسیار سبوهائی را از روی بی اطلاعی و ندانم کار‌ی خواهد شکست .

ثانیا : نماینده مجلس به عنوان یک مشاور انتخاب می گردد ، و همانطور که در بحث های‌گذشته یادآور شدیم ،‌شور در اسلام ، ضمیمه کردن عقل ها و نظریه ها برای‌بدست آوردن حق است ،‌و هر مشاور باید در مسئله ای‌که مورد شور قرار میگیرد ، صاحب نظر و دارای‌ عقل و اندیشه̾ مستقل باشد، تا عقلی به عقول مشاورین ضمیمه کند. و اگر نماینده ای‌صرفا برگه ای بر برگه های‌رای‌اضافه کند و شماره آراء را بالا ببرد فقط اکثریت به بار می آورد و به آن حاکمیت می‌دهد بدون اینکه حقانیت موضوع برای‌خود او روشن باشد . و در بحث های‌گذشته ثابت شد که این عمل برخلاف نظام شور در اسلام است .

راه شناختن میزان کارائی افراد :

برای‌شناختن میزان کارائی‌فرد اولا ، باید کاری‌که فرد برای‌ آن انتخاب می شود برای انتخاب کننده روشن و در نظر او معلوم باشد . باید انتخاب کننده بداند مشکلات مملکت در آن مقطع زمانی چیست ؟ و چه کارهائی به یک نماینده مربوط میگردد ؟

ثانیا :باید انتخاب کننده میزان علم و هنر انتخاب شونده را دقیقا بداند تا بتواند کارآئی او را برای‌کاری‌که انتخاب می‌گردد بسنجد . اگر انتخاب کننده بدون رعایت این امور رای‌خود را در صندوق بریزد و کورکورانه فردی را انتخاب کند در پیشگاه خدای تبارک و تعالی و در برابر امت اسلامی مسئول است . رای‌های سفارشی که با سفارش افراد با نفوذ یا دلال های‌بازار انتخابات به صندوق ریخته می‌شود معمولا از همان آرائی‌است که کورکورانه ریخته شده و برخلاف برنامه عالی‌ اسلام است.

اسلام می گوید هرمسلمانی‌باید راه و روش و رهبران خود را با بصیرت و بینش کافی‌انتخاب نماید.

یک پرسش و پاسخ :

ممکن است شخصی‌سؤال کند که تحقیقات با کیفیت یاد شده برای‌همه̾ آحاد ملت مقدور نیست ، و افراد عامی‌ نمی توانند تا این حد در یک مسئله تحقیق ودقت نمایند در صورتی‌که آنها نیز حق دارند در مسئله انتخابات که به سرنوشت آنها مربوط می گردد شرکت نمایند . آیا اسلام برای‌ اینکه اینگونه افراد در انتخابات شرکت نمایند و کورکورانه این راه را نروند ، چه برنامه ای‌داده است ؟

جواب این است که در بخشهای‌آینده ، که انشاءالله ” روند صحیح تبلیغات انتخاباتی را از نظر اسلام ” مورد بحث قرار می‌دهیم ، این معما کاملا حل می شود. و خلاصه حل معما این است که اسلام در همه̾ موارد افراد نا‌آگاه را به آگاهان عادل ارجاع داده و در این زمینه نیز وظیفه̾ افراد عمی‌این است که به افراد مؤمن و آگاه و دین دار و متعهد که هم کاندیدا را شناخته و هم میزان کارآئی‌او را بدست آورده اند،‌مراجعه کنند تا در حد توانائی‌، وظیفه دینی‌خود را انجام داده باشند .

موضوع دوم :برای شناختن میزان دریافت و تقوی و تعهد اسلامی کاندیدا، باید بسیار دقت شود. زیرا با انتخاب نمایندگان، سرنوشت کشور اسلامی و ملت مسلمانان به آنها سپرده می شود ، و کار آنها بسیار خطیر و حساس است. و اگر تقوای لازم را نداشته باشند ، به خطر انحراف و لغزش نزدیک هستند و چه بسا کشور را به انحطاط و انحراف بکشانند.

راه شناختن تقوی و دیانت :

شناخت کامل تقوی در افراد ، کار بسیار دقیق و حساسی است. زیرا تقوی ،‌که می توانیم آن را در فارسی به ” پروا ” تعبیر کنیم ، یک حالت خود نگهداری‌است که به صورت یک ملکه نفسانی در انسان با تقوی موجود است ‌،و تا انسان در حالات مختلف قرار نگیرد ،‌و زمینه های‌گوناگون برای او پیش نیاید، غالبا وجود این حالت در او بدست نمی آید. و چه بسا یک انسان در زندگی‌خود در شرائط عادی‌ با تقوی جلوه کند، ولی‌تقوی در او به رشد لازم نرسیده باشد ، و غرائز نفسانی‌ او را مهار نکرده باشد، و میل های نفسانی‌او مانند آتش زیر خاکستر منتظر فرصت باشد تا اگر زمینه ای برای‌او پیدا شود،‌حصار تقوی را بشکند و از مرز عدالت بیرون رود. بنابراین تشخیص تقوی‌کار ساده ای نیست ، و تاانسان با فردی‌معاشرت طولانی‌و نشست و برخاست کافی نداشته باشد، و او را در حالات مختلف و زمینه های‌گوناگون آزمایش نکرده باشد، نمی تواند تقوی‌او را تصدیق نماید.

تقوای کامل و تقوای ناقص :

تقوی و پروا در همه̾ افراد یکسان نیست بعضی ممکن است در مورد خاصی پروا داشته باشند و در مورد دیگری‌بی‌پروا باشند ،‌مثلا بعضی ازافراد در مورد مال تقوی‌دارند . خیانت مالی‌ندارند و دیناری‌از مال نامشروع استفاده نمی کنند، ولی در مورد ریاست و جاه طلبی‌ ، تقوی ندارند و برای رسیدن به مقام از هیچ گناهی پرهیز نمی‌کنند و بعضی دیگر از خوردن مال حرام خود داری می کنند ولی از نظر عفت و مسئله ناموسی بی پروا هستند. تقوی کامل را فردی‌دارد که در همه̾ این مسائل باپروا باشد و تا امتحان خود را در همه̾ زمینه ها نداده باشد تقوای‌او بدست نمی‌ آید و معروف است که یکی از خلفای بنی‌امیه قبل از آنکه به خلافت برسد، اهل زهد و عبادت بوده ،‌به طوری که او را کبوتر مسجد می گفتند،‌و هنگامی‌که به او خبر دادند که مردم آماده هستند تو را به عنوان خلیفه انتخاب نمایند در مسجد مشغول خواندن قرآن بود. همین که این خبر را شنید قرآن را بست و به قرآن خطاب کرد و گفت : اینجا موقع جدائی من و توست ! (هذا فراق بینی و بینک ).

چه بسا افرادی که به ظاهر ، دیندار هستند ولی اول رسیدن آنها به ریاست ، آغاز جدائی آنها از دیانت است . بنابراین نباید فریب ظاهرسازی‌بعضی از افراد را خورد ، و باید برای‌تشخیص تقوای افراد از اشخاصی‌که با او معاشرت طولانی داشته اند و از خصوصیات زندگی او اطلاع کافی‌دارند تحقیق کرد.

شناختن تعهد اسلامی‌ و احساس مسئولیت :

یکی از چیزهایی که تعهد اسلامی‌افراد را نشان می دهد تقوای کامل آنها است . معمولا افراد با تقوی تعهد اسلامی‌دارند و در مقابل اسلام احساس مسئولیت می کنند و بالعکس کسانی که در مقابل اسلام و جامعه̾ اسلامی ، خود را مسئول نمی‌دانند معمولا از تقوی بی‌بهره یا کم بهره هستند ، اگرچه ظاهرالصلاح باشند. زیرا انسان باتقوی‌که خود را مسلمان و اسلام را دین تکلیف دانسته ، طبعا می داند که از طرف اسلام مکلف و موظف به انجام وظائف است . و نیز می داند که وظائف او در عبادات فردی‌خلاصه نمی‌شود و در اجتماع نیز وظائفی دارد و باید دین خود را به اجتماع ادا نماید. و هر مسلمان با تقوی می داند کارهای ‌اجتماعی‌مانند امور سیاسی‌، اقتصادی‌،‌فرهنگی‌،‌قصائی و نظامی‌ باری است بر دوش اجتماع که باید هر مسلمانی به سهم خود قسمتی از آن را بر دوش بگیرد ،‌و باید هر مسلمان متعهد علاوه بر کاری‌که آن را به عنوان شغل برای‌تامین معاش برعهده می گیرد، کاری‌ را برای‌انجام رسالت ومسئولیت خود عهده دار گردد و یا لااقل در همان کاری که بر عهده̾  او قرار گرفته احساس مسئولیت بیشتر نماید.

هدف داری در زندگی‌ :

بهترین راه برای‌شناختن میزان تعهد افراد ، مطالعه در زندگی آنها است . در گذرگاه زندگی‌انسان ها معمولا سه دسته هستند.

دسته اول ، افرادی هستند که یک هدف صحیح اسلامی و عقلانی را دنبال می کنند و زندگی خود را به گونه ای تنظیم می نمایند که آنها را در راه هدفی که دارند یاری کند . اینها کسانی‌هستند که زندگی را وسیله̾ رسیدن به هدف های‌عالی‌و اصیل می دانند .

دسته دوم ، افرادی‌هستند که اصل زندگی را هدف می دانند و همه̾ کارهای خود را برای‌ رسیدن به یک زندگی‌ بهتر و مرفه تر انجام می‌دهند و برنامه̾ زندگی‌ خود را طوری‌تنظیم می‌ کنند که به مقصود زندگی‌ برسند.

دسته سوم، افرادی هستند که نه در زندگی هدف دارند و نه برای زندگی بهتر تلاش و کوشش می‌ نمایند .

این دسته غالبا فاقد ارزش اجتماعی بوده ، و انگل هائی هستند که به جان اجتماع افتاده و باری بر دوش جامعه می‌باشند .

دسته دوم ، که هدفشان زندگی است معمولا باری‌از دوش اجتماع بر نمی‌دارند . فقط در صورتی که متدین باشند شاید به اندازه مصرف خود بازدهی داشته باشند ، و اگر متدین نباشند غالبا همانند زالو خون جامعه را می مکند و خود را فربه می کنند. مانند گران فروشان و رباخواران و احتکارکنندگان و کسانی که در اقتصاد ،‌بازار سیاه به وجود می آورند و یا طبیب هائی‌که با داشتن زندگی‌ مرفه از بیماران ضعیف پول های گزاف می گیرند، و صد ها نظائر اینها که در شغل ها و پست های‌ مختلف ،‌ در جامعه زندگی‌ می‌کنند . این عده برای‌ جامعه زیان بار تر از دسته سوم هستند.

مسئولیت های‌ اجتماعی را به دسته دوم نباید واگذار کرد . زیرا این افراد اگر متدین هم باشند مسئولیت را تا آنجا که به زندگی آنها مربوط می گردد دنبال می کنند و اگر قرار باشد انجام مسئولیت به زندگی آنها لطمه ای وارد کند آنرا دنبال نمی کنند.

شایسته ترین افراد برای مسئولیت های اجتماعی دسته اول هستند. آنها که در زندگی‌ هدف صحیح اسلامی دارند معمولا افراد فداکاری‌هستند که زندگی را فدای هدف می‌کنند و همواره برای رسیدن به مقصود در تلاش هستند ،‌ و در این راه ، همه̾ سختی ها را بر خود هموار می‌کنند .

مطالعه در زندگی‌ افراد در هر پست و مقام و شاغل هر شغلی که باشند، به خوبی روشن می‌کند که اینها از کدام دسته هستند. مثلا یک دبیر دبیرستان یا استاد دانشگاه اگر هدف دار و هدف او تعلیم و تعلم باشد، در کار خود دقت می‌کند و مطالب را به دانش آموز حتی الامکان تفهیم می‌نماید ، به زنگ کلاس یا ساعت اداره نگاه نمی‌کند ،‌می کوشد شبانه روز خود را وقف کار خود کند . ساعت فراغت از تدریس را مشغول مطالعه و تحقیق می شود. و نتیجه مطالعات و تحقیقات خود را به صورت جزوه و کتاب در اختیار جامعه می‌ گذارد، و چه بسا در یک خانه محقر با یک زندگی‌ ساده عمر خود را تمام می کند ، و مانند شمع می‌سوزد تا به دیگران روشنی‌بدهد. قدرت بینائی خود را در مطالعه از دست می‌دهد ، و اعصاب خود را در راه تحقیق فرسوده می‌کند .

و اگر دبیر یا استاد ،‌هدف دار نباشد در صورتی‌ که از دسته دوم باشد ،‌ فقط به مقداری‌که به زندگی‌ او بستگی دارد کار می‌کند و برای‌این که از کار اخراج نشود ساعت های‌اداری را مرتب حاضر می‌ گردد ،‌ در کلاس ها هم تا زنگ به صدا در نیامده تدریس می‌کند ولی بیش از این ،‌احساس مسئولیت ندارد ،‌وساعات فراغت از تدریس را به تفریح و کارهای‌ سرگرم کننده مشغول است ، یا برای‌ زندگی‌ بهتر به شغل دیگری‌ دست می‌ زند.

یک روحانی اگر هدف دار و هدف او تعلیم و ارشاد مردم باشد زندگی خود را ساده انتخاب می‌کند ، اوقات خود را به مطالعه و تحقیق و یا ارشاد و تدریس می‌گذراند . همیشه در تلاش است تا نتیجه مطالعات خود و مطالعات دانشمندان و اندیشمندان دیگر را برای‌بیداری‌و رشد فرهنگی‌جامعه از هر طریق ممکن ،‌ در اختیار مردم قرار دهد . مراکز تحقیقی و ارشادی‌ مانند مدرسه و کتابخانه و مؤسسات دیگر از این قبیل تاسیس می‌کند ، شب ها معمولا برای‌مطالعه و تحقیق بیدار است ، و اگر می‌ خوابد خستگی‌مطالعه او را به خواب می‌برد ،‌ و روز ها هیچ ساعتی را به بطالت نمی‌گذراند یا به تعلم مشغول است یا به تعلیم و ارشاد مردم.

حتی یک کارگر ساده هم ممکن است با هدف کار کند و هدف او صحیح انجام شدن و به سرعت پیش رفتن کار باشد ، و ممکن است منتظر تمام شدن ساعات کار باشد تا اجرتی‌ بگیرد و لقمه̾ نانی‌ بدست بیاورد .

با یک مرور کوتاه بر زندگی‌ افراد به خوبی روشن می‌گردد که این فرد در زندگی‌ هدف دارد یا زندگی را هدف قرار داده است .

اگر در مدت عمر خویش کار چشمگیری انجام داده که باری‌ را از دوش اجتماع بردارد بدون اینکه در فکر منافع مادی و جاه طلبی‌باشد ــ مانند اینکه یک مؤسسه فرهنگی‌ یا اقتصادی‌ یا بهداشتی‌و درمانی‌احداث کرده باشد ــ این شخص در زندگی‌ هدف دارد ، و زندگی‌ را برای‌ هدف می خواهد.

و اگر کاری‌جز اداره زندگی‌ خود نداشته این شخص ، زندگی‌را هدف قرار داده و اکنون هم که برای‌ عهده دار شدن ریاست تلاش می کند آن را نیز برای‌زندگی‌ می خواهد نه برای انجام دادن مسئولیت اجتماعی ‌و اسلامی ‌. و اگر خود او هم فکر می کند که برای انجام وظیفه به پا خاسته ، غالبا اشتباهی است که شیطان به او القا کرده و ناشی‌از غرور است .

ادامه دارد

 

[۱]– وسائل الشیعه ، ج ۱۱ ، ص ۳۴۶

[۲]-“انما اخاف علیکم اثنین : اتباع الهوی و طول الامل ، اما اتباع الهوی فیصد عن الحق ” .

[۳]– ” من تعصب اوتعصب له فقد خلع ربعه الایمان من عنقه ” ( وسائل الشیعه ، ج۱۱ ، ص۲۹۶ )

[۴]– ” من کان فی قلبه حبه من خردل من عصبیه بعثه الله یوم القیامه مع اعراب الجاهلیه “.

[۵]– جامع السعادات ، بحث عصبیت .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *