قسمت هیجدهم
آیه الله مشکینی
حب و دوستی
“و هل الایمان الا الحب و البغض”
آیا ایمان چیزی غیر از دوستی و دشمنی است؟ امام صادق (ع)
یکی از حالات قلبی انسان صفت حب است، یعنی علاقه و محبت و دوست داشتن. این صفت گرچه غالبا از حالات انسانی محسوب می شود، بدین معنی که به سرعت و بدون مقدمه بر نفس انسان عارض می شود و به سرعت نیز زائل می گردد، لکن گاهی هم از ملکات راسخه و صفتهای ثابت و پایدار می باشد. این صفت در غالب و بلکه در همه حیوانات نیز موجود و در برخی بسیار شدید است و در انسانها گاهی به مرتبه ای می رسد که همه قوای فکری و بدنی او را مشغول خود می کند و تمام اختیارات او را در قبضه خویش می گیرد و بالاخره این صفت دارای اقسام و انواع گوناگون و دارای مراتب مختلف است. ما فعلا به برخی از اقسام و مراتب آن اشاره می کنیم و می کوشیم سخنان و تحلیلهای ما از محدوده بحث اخلاقی و از حیطه غرض خیلی خارج نشود.
اقسام حب
تقسیمات و انواع مختلف حب در رابطه با متعلق آن است . بدین معنی که بعضی از اقسام حب ، نیکو و زیبا و از صفات کمال و پر ارج انسانی است و برخی نازیبا و زشت و بی ارزش و از صفات رذیله است . این تفاوت برای این است که متعلق آن چه باشد و انسان به چه چیز علاقه مند و دلباخته شود : به موجودی شریف و مقدس و زیبا و دوست داشتنی، و یا به موجودی پلید و بی ارزش . از این راه اقسام دوستی و مراتب و درجات آن روشن می شود.
از بهترین اقسام و زیباترین انواع آن حب الله و دوستی با خداوند تعالی است که افضل افراد و پر ارج ترین آنهااست ، و اصولا میزان کمال و فضیلت و شرافت روحی انسان این قسم است، و هدف اصلی و اصیل تمام انبیاء الهی و پیروان راستین آنان تحصیل این کمال و تعلیم این کمال بوده است. دوستان حق را دراین صفت، مقاماتی متعدد و درجاتی مختلف است. در راس قافله بشری انبیاء عظام قرار گرفته و آنان همگی دوستان و علاقه مندان و محبان الله و دلباختگان ذات اقدس او بوده اند و گویا همه عقائد دینی و اصول اعتقادات در محتوای این کلمه خلاصه می شود و جملهای که در اول سخن منقول آمد ،اشاره به همین است “هل الایمان الا الحب و البغض ” آیا ایمان در حب و بغض خلاصه می شود ؟ یعنی حب الله و دوستان او و بغض شیطان و پیروان او .
در سخنان معصومین آمده است :
“من احب الله و ابغض عدوه لم یبغضه لوتر وتره فی الدنیا ثم جاء یوم القیامه بمثل زبد البحر ذنوبها کفرها الله “[۱]
– کسی که خدا را دوست دارد و دشمن او را نه بخاطر امور مربوط به دنیا – دشمن دارد ، امید آنکه در روز واپسین گناهانش هر چه زیادتر هم باشد ، مورد غفران قرار می گیرد.
نکته قابل توجه
مثالی در السنه و زبان بزرگان جاری است که می گویند : ” من احب شیئا احب اثاره ” یعنی طبیعی است محبت و علاقه بشخصی یا شیئی ، سبب محبت بوابستگان و لوازم الوجود و آثار و اعمال او نیز خواهد بود، و روی این قانون است که دوستان خداوند ، علاقه خاصی به انبیاء و پیروان حق دارند و نیز علاقه به آنچه که از اوست و به نام او و از آثار او و از شعائر و خواص او است دارند و لذا امام زین العابدین (ع) در یکی از نیایش های خویش چنین می گوید :”اللهم ارزقنی حبک و حب من یحبک و حب کل عمل یوصلنی الی قربک ”
خداوندا درخواستم آنکه عشق و محبت خود و محبت به دوستان خود و محبت به کارهای شایسته ای که مرا بسوی تو نزدیک می کند و به لقایت می رساند در دلم بیفکن . در این سه جمله ، سه امر مهم را امام ، از خداوند میطلبد : محبت به ذات اقدس حق که بزرگترین نعم الهی و پر ارزش ترین فضیلت انسانی است ، و محبت دوستان حق که از آثار و شئون محبت حق و تابشی از اشعه و پرتوی از انوار آن است ، و در آخر ، محبت کارهائی که راه وصول به حق و جاده ای مستقیم برای نزول در ساحت قدس محبوب است .
و طبق این میزان است که در حدیثی از پیامبر عظیم اسلام (ص) وارد شده است که آن حضرت فرمود :
” والذی نفسی بیده لا یؤمننّ عبد حتی اکون احب الیه من نفسه و ابویه و اهله و ولده و الناس اجمعین ”
سوگند به آن که روحم در قبضه قدرت او است ، ایمان هیچ بنده ای اکمال نخواهد یافت مگر آن که مرا از خویش و پدران و اهل و فرزندان خویش و از همه مردم بیشتر دوست داشته باشد . و البته به هر مقدار که در دل انسان محبت غیر پیامبر باشد ، به همان اندازه نقص و کاستی در ایمان و علاقه وی موجود است ، و این عشق در سایه عشق الله و از شاخه های آن شجره طیبه است که :
“اَصْلُهٰا ثٰابِتٌ وَ فَرْعُهٰا فِی السَّمٰاءِ تُؤتْی أُکُلَهٰا کُلَّ حینٍ بِاذنِ رَبِّهٰا ” [۲]
آری !علاقه به مبعود و محبت آن ذات اقدس ، درختی است تنومند در صحنه قلب دوستان حق ، از روز ازل غرس شده و رفته رفته محکم و استوار گشته و شاخه هایش سر به فلک انسانیت و ایمان کشیده و در هر آن و ساعتی ثمر نوبری و میوه تازه تری تحویل می دهد ، آن درخت پربرکت حب الله است و شاخه اش حب دوستانش و میوه های گوناگون و تازه اش عملها و کارهای ارزنده و صالح که جهان ظلمانی را نور می بخشد و فرد و جامعه را غذائی گوارا می دهد و حیات آفرین می گردد و از این شاخه است آنچه کلمات نورانی امام صادق درباره شیعیانش بدان اشاره دارد :
“یحزنون بحزننا و یفرحون بفرحنا ”
دوستان و پیروان ما آنچنان با ما در هم آمیخته و متحدند که گویا همه از یک منبع و یک معدنیم و گویا خمیر وجود آنان از باقی مانده آب وگل وجود ما تهیه شده است و آنچنان به ما علاقه مندند که روزهای غم و غصه ما در آنان تولید غصه و روزهای سرور ما در آنان ایجاد سرور می کند .
” من اوثق عری الایمان ان تحب فی الله و تبغض فی الله ”
از محکمترین حلقه های ایمان ، آنکه دوستیت با هر شخصی برای خدا و دشمنیت نیز برای خدا باشد . بدین معنی که وی از دوستان خدا و کردارش طبق فرمان خدااست پس دوستی با وی از انگیزه محبت حق تعالی است .
امام باقر (ع) فرمود :
” اذا اردت ان تعلم ان فیک خیرا فانظر الی قلبک فان کان یحب اهل طاعه الله و یبغض اهل معصیته فعلیک خیر و الله یحبک ”
تو ای انسانِ مراقب حال خود اگر بخواهی بدین معنی پی ببری که در وجودت خیر و در باطنت آثار نیکی است بر صفحه دل خویش نظر افکن، اگر خود را چنین یافتی که شایستگان و طاعت گزاران حق را دوست داری و گنهکاران را دشمن داری ، پس چنین دان که در وجود تو خیر است و خدایت نیز با تو دوست ، و البته محبت مطیعان حق نشات یافته از محبت حق است بدان جهت که :
” من احبّ شیئاً اَحبَّ آثاره ”
علائم محبت به خداوند تعالی
طبق بیان فوق ، محبت حق و یاران او و محبت عملهای نیک از فاضلترین صفات است . اینک باید گفت علائم وجود چنین فضیلتی در انسان در آثار خارجی چنین گنج نهانی در ساختمان خلقت بشر چیست ؟ در حدیثی از پیامبر بزرگ (ص) وارد است که فرمود:
” علاقه حبّ الله حبّ ذکر الله ”
نشانه محبت حق ، علاقه به ذکر نام او و پیوسته در یاد او بودن است . طبیعی است انسان به هر شخصی یا مکانی و یا عملی محبت داشته باشد ، دوست دارد سخن از آن گفته شود و فکرش در آن راه و قلبش به سوی او باشد ،پس دوست خداوند را این علاقه طبیعی است که سخن او و کلام آسمانی او را گوش فرا دهد و لذت ببرد و روح تازه کند و قلب از شنیدن آن در طپش آید و یاد حبیبش سراسر وجود او را فرا گیرد و قفس تن بر مرغ روانش تنگ گردد و این است که علی (ع) می فرماید :
” و لو لا الآجال التی کتب الله علیهم ، لم تستقتر ارواحهم فی ابدائهم خوفا من النار و شوقا الی الجنه” [۳]
متقیان که محبان الله اند پیوسته در این حالند که اگر مشیت خداوند نبود، آنی روح عظیمشان در قالب جسم قرار نمی گرفت و از این قفس تنگ بیرون می شدند چه آنکه ترس آنها را از آتش و عشق آنها به بهشت، به آنان اجازه سکوت و توقف نمی داد.
آری ! از علائم محبت انسان به خدای خویش آنکه از شنیدن کلام او لذت ببرد و از خواندن نماز او تمتع جوید و از دیدن خانهٔ او و توقف در مشعر و منای او و سعی در میان مروه و صفای او و دخول در حریم لقای او، دل به وجد آرد و دست از پا نشناسد و عشق از عقل تقدم جوید و باران اشک از ابر دیدگان بی اختیار ببارد.
بله، دوستان حق را درباره مشاهده آثار جمال و جلال او مراتبی است متفاوت و گاهی کار حبیب خداوند به جائی می کشد که طاقت دیدن آثار او را ندارد و خوف آنکه جان خویش از دست دهد در بین است.
باید این فضلیت را تحصیل کرد
به دست آوردن این صفت و تحصیل این فضیلت، امری است پر مشقت. انسان طالب کمال و عاشق جمال باید مدتها مراقب حال خویش باشد و تمام اعمال و حرکات خود را زیر زره بین مراقبت قرار دهد و پیوسته خویشتن را به محاسبه کشد و در وقوع هر لغزش و خطا خود را توبیخ و ملامت و گاهی تهدید به شکنجه نماید که اگر بار دیگر این خطا از تو سر زند محکومت می کنم و مدتی زندانی می سازم و اجازه ملاقات به کسی نمی دهم و اعمال پرمشقت از قبیل روزه های چند روز و بذل مال و غیر ذلک بر تو تحمیل می کنم، و بالجمله باید کاملا نفس سرکش را تحت حکومت عقل و سیطرهٔ عشق رام نمود که امام صادق (ع) می فرماید:
” حاسب نفسک اشدّ من محاسبه الشریک لشریکه”
خویشتن را از نظر مواظبت به اعمال و وظائف، آن چنان به محاسبه بکش که شریک مال، شریک دیگر را. و باید برای طی همین مراحل نیز متوسل به ذات مقدس حق شد و از مقام کرمش استمداد نمود چه آنکه “لا حول و لا قوه الا بالله” یعنی هیچ حرکت و انقلاب و هیچ نیرو در ادامهٔ آن، جز از طرف خداوند نیست و اینجا است که زین العابدین(ع) به خدای خود عرضه می دارد:
“اِلهی اجعَلنی مِمَّنْ أَهّلْتَهُ لِعبادَتِکَ وَ هَیّمْتَ قَلبَهُ لِارادَتِکَ وَ اجْتَبَیْتَهُ لِمُشاهَدَتِکَ وَ اَخْلَیْتَ وَجْهَهُ لَکَ وَ فَرّغْتَ فُؤادَهُ لِحبِّکَ وَ رَغّبْتَهُ فِیهٰا عِندَکَ”
خدای من: مرا اهلیت آن بخش که ترا خاضع باشم و قلب خویش را طبق خواسته های تو مطیع و در این طاعت، عاشق و واله سازم. خدای من ! مرا برای مشاهدهٔ جلوه های جلال و جمالت برگزین و افتخار این مقام و کمال را به من ده و مرا جزء آنان کن که خانه دل را برای تابش انوار محبت تو خالی ساخته و از همه چیز فارغ و به عشق ذاتت پرداخته، او به چیزی جز رضای تو و آنچه در لقای تو است میلی ندارد.
توصیه ای به دوستان
دوستان محترم و کسانی را که طالب سیر به سوی الله اند توصیه می کنم که در یافتن مراحل عالیه محبت سعی فرمایند لکن مستعجل نباشند چه آنکه این امر همانند پیمودن مسافت طولانی است که باید آن را با قدمهای استوار به تدریج پیمود و از مرحله اول شروع نموده و آن تعلم و فرا گرفتن واجبات و محرمات الهی و سپس به کار بستن آنها است. و باید دانست که انجام هر کار واجب و مستحب فردی و اجتماعی گامی است در راه قرب خداوند و رسیدن به درجهٔ صالحان و محبان، و هم چنین اجتناب و دوری از هر خطا و گناهی حرکتی است در برداشتن موانع از سر راه و دور کردن شیطان و رام نمودن عفریت نفس. و ضمنا اگر کسی مواظب حال خویش است و وظایف خود را انجام می دهد و آثار و علائمی در خارج نمی بیند مبادا شیطان بر وی وسوسه کند که تو به جائی نرسیدی ! و بدین وسیله روح یاس در وی تولید نماید، چه آنکه وظیفه ماها مواظبت به دستور است، و ممکن است در نزد خداوند به مطلوب خویش رسیده باشیم و خداوند ما را دوست می دارد و ما هم در مکنون قلب به او محبت داریم ولی خودمان درک نمی کنیم و باید هم چنین باشد، چه آنکه اگر ما خودمان را از اولیاءالله بدانیم این خود نقصی بزرگ است و علامت آنکه از آنها نیستیم. و ضمنا این طرز تفکر سبب می شود که حالت بیم و خوف از خدا که یکی از بهترین حالات انسان است از بین برود. و بالجمله دوست خداوند همیشه باید ضمن کوشش و سعی در انجام فرامین وی، پیوسته در حالتی بین خوف و رجا و بیم و امید باشد، و دوستان حق ـ حتی انبیاءـ نیز چنین بوده اند. قرآن مجید می فرماید:
“یَدعُوننا رَغَباً وَ رَهَباً”
بندگان صالح و شایسته حق کسانی هستند که پیوسته متوجه خداوند و در حال درخواست و خضوع اند لکن دعای آنان در انگیزه رغبت و رهبت و امید و بیم و عقربک قلبشان دائما در نوسان است. خدای بزرگ از تابش نور خویش بر دلهای ظلمانی ما دریغ ندارد و ما را آن کند که خود می خواهد و آن باشیم که برای آن آفرید و آن کنیم که خود می پسندد و آن پسندیم که خود می کند، و آن راه را بپیمائیم که صالحان پیمودند، و بدانجا رسیم که محبانش رسیدند.
آمین رب العالمین
ادامه دارد