مرد میدان تقوا

غلامرضا گلى زواره

 

فقیه پرآوازه

دلا نزد کسى بنشین که او از دل خبر دارد

به زیر آن درختى رو که گل‏بُن‏هاى‏تر دارد

در این بازار عطاران مرو هر سو چه بیکاران

به دکان کسى بنشین که در دکان شکر دارد۱

آیه الله العظمى سید محمد باقر درچه‏اى، از طلایه داران کاروان فقه و اجتهاد است که سالیان متمادى پرتو افشانِ آسمان علم و تقوا در حوزه‏هاى علمیه اصفهان بوده است. او که اندیشه‏هایش بر پشتوانه ارزشمند قرآن، حدیث و اندوخته‏هاى علمى عالمان صالح سلف استوار بود، ریشه‏هاى نونهالان عصر خود را به رشته‏هاى محکم و گران مایه گذشتگان پیوند زد و این چنین جویبار باطراوت دانش را در باغ‏سار معرفت جارى ساخت.

او در زمره عالمانى بود که قلّه سر به فلک کشیده علم و عمل را درنوردید، از دنیا و متعلقاتش برید و بر ستیغ عرش ایمان و تقوا عروج نمود، در حالى که به آخرت، قیامت و معاد توجه داشت و تشنه وصال بود، درد آشناى محرومان به شمار مى‏رفت و نسبت به مردم عطوفتى زایدالوصف بروز مى‏داد.

این فقیه سترگ و عالم روشن ضمیر آن چنان جاذبه‏اى در حوزه درسى خود پدید آورد که مشتاقان دانش و تشنگان اندیشه‏هاى ناب را از اقصى نقاط کشور به سوى اصفهان کشانید تا محضرش را درک کنند و از خرمن فقاهتش خوشه‏ها بچینند.

به عنوان نمونه؛ آقا نجفى قوچانى وقتى پس از طى طریقى دور و دراز به اصفهان رسید، چون شمیم بوستان درچه‏اى بر مشامش رسید، خستگى راه را فراموش کرد و مصمم گردید تا به حوزه پرفیض این فقیه پرآوازه رهسپار شود.

 

موطن و خانواده

یکى از آبادى‏هاى نزدیک اصفهان که از توابع لنجان محسوب مى‏شود دُرچه نام دارد. البته این عنوان نام سه محل است: درچه عابد، درچه پیاز و درچه کلماران، که مقصود ما درچه پیاز مى‏باشد، از علما و فضلاى این دیار شخصیتى است به نام سید مرتضى، فرزند احمد فرزند مرتضى از احفاد میر لوحى سبزوارى اصفهانى،۲ نامبرده را فرزندانى بود که از آن جمله‏اند: آقا سید محمد حسین عالم زاهد و با ورع که در ۲۸ جمادى الثانى سال ۱۳۴۴ ه .ق وفات یافته و مزارش در تخت فولاد اصفهان نزدیک مقبره ملا اسماعیل خواجوئى است. آقا سید مهدى درچه‏اى از معاریف علما و مجتهدین و اکابر فقها و مدرسین. در اصفهان و نجف تحصیل نمود و پس از وصول به مقامات عالى به اصفهان مراجعت نمود و در مسجد نوبازار و مدرسه نیم‏آورد تدریس مى‏کرد. عده‏اى از فضلاى طلاب در درسش حاضر مى‏شدند، نامبرده که برادر کوچک‏تر آقا سید محمد باقر مورد بحث این نوشتار است در علم، تقوا، امانت و صداقت نسخه ثانى برادرش بود۳ و سعى مى‏کرد سیره اهل بیت را در زندگى خود عملى سازد. از جلوه‏هاى تقوا و زهد آن بزرگ مرد این است که در اوائل ایام قحطى سال ۱۳۳۵ تا ۱۳۳۷ ه .ق که با جنگ بین‏الملل اول مصادف بود، حدود ده بیست من آرد در خانه داشت و مى‏باید عائله سنگینى را امرار معاش کند، اما به محض آن‏که آثار گرانى نمودار شد، این میزان آردى را که در اختیارش بود فروخت و چون به او گفتند لازم بود احتیاط مى‏کردید و حتى مقدار دیگرى هم مى‏خریدید؛ جواب داد: ترسیدم شبهه احتکار داشته باشد، خدا بزرگ است.۴ و این شیوه از زندگى یادآور ماجرایى است که از حضرت امام صادق(ع) نقل کرده‏اند و گفته‏اند چون در زمان امام ششم شیعیان، در مدینه قیمت گندم و نان افزایش یافت، هر کسى مى‏کوشید گندم خود را ذخیره نماید، اما در این میان افراد تنگدستى هم بودند که باید آذوقه خود را از بازار تهیه کنند. امام صادق(ع) چون این وضع را دید به یکى از نزدیکان خود فرمود: آیا گندم در خانه داریم؟ او گفت: آرى؛ براى چندین ماه. امام فرمود: گندم‏ها را ببر به بازار بفروش و در اختیار مردم بگذار، وى که معتب نام داشت، گفت: اى فرزند پیامبر، گندم در مدینه نایاب است، اگر بفروشیم قادر نخواهیم بود آن را بخریم، امام فرمودند: همین است که گفتم، معتب این کار را کرد و از آن به بعد نان خانه امام صادق(ع) روزانه تهیه مى‏شد و امام صادق(ع) از این بابت شادمان گردید.

آیه الله سید مهدى درچه‏اى در اواخر عمر مجتهد اعلم و جامع‏الشرایط اصفهان گردید. سرانجام این مرد وارسته در روز جمعه دهم ربیع المولود سال ۱۳۶۴ ه .ق در حالى که بیش از نود سال از عمر مبارکش مى‏گذشت، از دنیا رخت بر بست و در تخت فولاد تکیه کازرونى اصفهان کنار برادرش به خاک سپرده شد.۵

 

کودکى و نوجوانى

پدر و اجداد آیه الله درچه‏اى همه از عالمان دین بودند. پدرش از واعظان وارسته و عالمان جلیل القدرى بود که جز خوبى از وى در یادها چیزى نقش نمى‏بندد. او بین مردم به علم و تقوا شهرت داشت. مادرش نیز بانویى صالحه و اهل فضیلت به شمار مى‏رفت و در خانواده‏اى اصیل رشد یافته بود، در چنین بوستان باطراوتى و به سال ۱۲۶۴ه .ق مقارن ۱۲۲۶ یا ۱۲۲۷ ه .ش گُلى روئیدن گرفت که او را سید محمد باقر نامیدند۶٫ دوران کودکى این غنچه نورسته در چنین فضاى معطر به رایحه خوبى و پرهیزگارى سپرى گشت. این کودک استعداد ذاتى، ذوق و شوق فطرى و هوش و فهم شایسته‏اى داشت و همین عامل موجب گردید که از نوجوانى با اشتیاق هرچه تمام‏تر به فراگیرى علوم و معارف اسلامى بپردازد. البته زندگى بى‏آلایش خانواده و روح قانع و محیط آرامى که از جنجال‏هاى زر، زور و تزویر دور بود، در معرفت‏اندوزى وى بسیار تأثیر داشت و موفق گردید در مدتى کوتاه درس‏هاى مقدماتى ادبیات، فقه، اصول و منطق را فراگیرد. در واقع وى از سیزده سالگى به تحصیل روى آورد و پس از آن‏که زیربناى فکرى خود را در رشته‏هایى از دانش دینى استحکام بخشید مهیاى آن گشت تا به محضر برخى از علماى اصفهان راه یابد و فقه و اصول را در سطوح متوسط و عالى بیاموزد.

 

استفاضه از استادان

در آن زمان محمد معروف به میرزا ابوالمعالى فرزند آیه الله حاج محمد ابراهیم کرباسى که فاضل متبحرى بود و به دقت فکرى و قدرت تتبع در آثار فقهى و اصولى شهره بود در اصفهان حوزه درسى داشت که مرحوم درچه‏اى این دریاى پرگوهر را غنیمت شمرد و با کمک چنین استاد متقى و فاضلى که فقیه اصولى رجالى بود، مرواریدهاى ارزش‏مندى از بحر فقاهت به دست آورد.

میرزا ابوالمعالى کرباسى (متولد ۱۲۴۷ ه .ق) پس از آن‏که در دامن پدر پارسایش به شکوفایى رسید، در اثر تعالیم آن پیر پرهیزگار از نام آوران عالم تشیّع گردید و پس از درک محضر پدر تحت تعلیم سید محمد شهشهانى (شاگرد والدش) قرار گرفت. آن گاه به خدمت میر سید حسن مدرس رسید و به رغم مشکلات زیاد به دلیل استعداد عالى و همّت والا در علم و تقوا فضایلى را کسب کرد. در حوزه درس، وى افرادى چون آیه الله میرزا محمد حسین نائینى تربیت شدند. این دانشور ستوده خصال آن قدر در مسائل فقهى جست‏وجوگر بود تا جایى که اگر در حمام یکى از نکات علمى در ذهنش منقش مى‏گشت به رخت کن مى‏آمد و آن را یادداشت مى‏کرد و دوباره به گرم‏خانه مى‏رفت، حتى اگر در دستش حنا بود از نوشتن دست برنمى‏داشت. آقانجفى قوچانى مى‏گوید کتاب بزرگى به طبع رسانید و قربه الى الله به طلاب رایگان داد و یکى را به من داده که کتاب مستقلى است در خصوص گفت و گوى علما در دلالت نهى بر فساد و تعیین مورد آن. درباره تدیّن وى گفته‏اند: به هنگام نماز عیال و فرزندان را از محل عبادت به جاى دیگرى انتقال مى‏داد که حواسش به ارتباط با خدا باشد. از این نام دار عرصه فقاهت آثارى در اصول و فقه به جاى مانده است. در چهارشنبه ۲۷ صفر ۱۳۱۵ه .ق وفاتش رخ داد و در تخت فولاد اصفهان در تکیه‏اى – به نام خودش – دفن گردید.۷

شخصیت دیگرى که مرحوم درچه‏اى فیض وجودش را درک کرد میرزا محمد حسن نجفى اصفهانى است. وى عالمى بزرگ و فقیهى نامور و در غایت زهد و تقوا بود و نزد خواص و عوام به تدیّن و تعهد اشتهار داشت. میرزاى شیرازى وى را فردى معتمد مى‏دانست و چون اهل اصفهان از آن مرجع عالى قدر سؤال کرده‏اند که به چه کسى رجوع کنند؟ فرموده‏اند به میرزا محمد حسن نجفى و جمعى از خواص، ایشان را مرجع تقلید خود مى‏دانستند، مورد اشاره امام جماعت مسجد ذوالفقار بود و عمر بابرکت خویش را صرف تحصیل، تدریس، تألیف و جواب استفتاءات نمود. تولدش را در سال ۱۲۳۷ه .ق ذکر کرده‏اند و وفاتش را به تاریخ روز پنج شنبه یازدهم ربیع الاول سال ۱۳۱۷ه .ق ضبط نموده‏اند. وى در نجف از زمره شاگردان آقا سید ابراهیم قزوینى صاحب ضوابط، شیخ مرتضى انصارى و میرزاى شیرازى بوده و خود در اصفهان عده زیادى را تربیت نموده است.۸ در ضمن آیهالله درچه‏اى از حوزه درسى میرزا محمد باقر چهارسوقى نیز استفاده کرد.۹

 

عزیمت به عتبات

طى این مرحله بى‏همرهى خضر مکن

ظلمات است بترس از خطر گمراهى

(حافظ)

گرچه استادان اصفهان در فضل و تقوا اشتهار داشتند و مرحوم درچه‏اى پرتوهایى از این شعله‏هاى فروزان را بر ذهن و دل خود تابانید، ولى گویااو یک کشش درونى و تشنگى معنوى داشت که حوزه این دیار نمى‏توانست جواب‏گوى وى باشد و لذا عزم خود را جزم کرد خانواده، دوستان و اقارب را ترک گوید و به سوى عتبات عالیات راحل اقامت افکند و به قول حافظ:

حافظ اگر قدم زنى در ره خاندان به صدق

بدرقه رهت شود همت شحنه نجف

او براى زیارت بارگاه حضرت على(ع) و نوشیدن جرعه‏هایى جان‏بخش از دریاى ژرف فقه آل محمد راه پرمشقتى را پشت سر نهاد. البته رسیدن به نهر خروشان ولایت و همراهى دانشورى چون میرزا محمد حسین نائینى با وى تا حدودى سختى‏هاى مسیر را بر او، هموار مى‏نمود و آن اشتیاق درونى و عطش فکرى که براى دریافت فضایل و مکارم در وجودش نهفته بود، رنج راه را به فراموشى مى‏سپرد. سرانجام پس از تحمل مشکلاتى وافر بر کوچه‏هاى پرپیچ و خم نجف قدم گذاشت. نخست به همراه دوست دیرین خود (آیه الله نائینى) به سوى روضه مطهر حضرت امیرمؤمنان(ع) شتافت و دورى از بستگان و اقامت در شهرى غریب را با این شیرینى معنوى و لذتى روحانى جبران نمود. او گنبد و گلدسته‏هاى حرم با طراوت نخستین فروغ امامت را مى‏دید که چون نگینى نورانى بر انگشتر نجف نورافشانى مى‏کرد، چون خود را به مجاورت ضریح مطهر پدر ائمه اطهار(ع) رسانید پس از خواندن زیارت نامه و پاره‏اى ادعیه و بوسیدن ضریح آن پیشواى پرهیزگاران از روح قدسى امام خواست تا او را در مسیر زندگى موفق نماید و به وى این توفیق ارزانى شود که جاى پاى اهل تقوا و فضیلت قدم نهد و سیره امامان را در زندگى خویش تا حد توان پیاده کند.

او در کوچه‏هاى نجف که قدم مى‏زد شاهد شور و هیجان طلاب و جویندگان دانش بود که در مساجد و مدارس و رواق‏هاى حرم مطهر مشغول فراگیرى علوم اسلامى بودند و عطر دلاویز گلستان فقاهت توسط استادانى مشهور به زهد و تقوا در معابر شهر با رایحه روان بخش بارگاه نخستین رهبر عجین گشته و این چنین فضیلتى مضاعف در و دیوار را آذین بسته و معطر نموده بود.

در آن موقع، تنى چند از دانشوران شیعه حوزه نجف را گرمى و حرارت مى‏بخشیدند که یکى از این نامداران عرصه دیانت و فقاهت آیه الله میرزا حبیب الله رشتى بود که در سال ۱۲۳۴ه .ق در آبادى املش دیده به جهان گشود. وى که فرزند میرزا محمد على خان مى‏باشد، نخستین بار دروس مقدماتى را در منزل توسط یک معلم روحانى آموخت، پدرش که مردى صالح و اهل باطن و داراى صفاى قلب بود قبل از تولد این فرزند و بعد هم خواب‏هایى دید که همه مشعر بودند که این نوزاد، مردى عالم خواهد شد و لذا مورد توجه ویژه والدش قرار گرفت و به همین دلیل بعد از نشو و نما معلمى در منزل برایش فراهم کرد و چون هیجده بهار را پشت سر نهاد، او را راهى قزوین نمود. در این دیار از محضر مولا عبدالکریم ایروانى استفاضه کرد و با اهل و عیال رهسپار عراق شد و سه سال قبل از وفات صاحب جواهر به نجف اشرف رسید و درس او را درک کرد، پس از آن به جلسه درس شیخ مرتضى انصارى راه یافت و با کمال جدیت نزد او به تحصیل فقه و اصول پرداخت و با رحلت شیخ، امر تدریس در نجف به محقّق رشتى منتهى گردید و علمایى که بعد از وى به مقاماتى عالى نایل گردیدند اکثراً از شاگردان او بودند.۱۰

از جمله خصوصیات این دانشور که مرحوم درچه‏اى را سخت تحت تأثیر قرار داد دو نکته بود: یکى، تحقیقاتى عالى، بیانى رسا، افکارى نیکو و بکر و موشکافى‏هاى شگفت در هر مطلبى که وارد مى‏شد، و حق آن را کاملاً ادا مى‏کرد دیگر آن‏که در زهد و تقوا معروف بود و به زخارف و تعینات دنیوى دل نمى‏بست و در نهایت ورع زندگى مى‏کرد. وجوه شرعیه را قبول نمى‏نمود و اگر هم مقدارى مى‏پذیرفت به فقرا مى‏رسانید. در مستحبات مواظبت تام مى‏کرد و دائم الطهاره بود. این دو خصلت وى را مرحوم درچه‏اى نیز داشت و در روش درسى به این استادش تأسى نمود. چنان چه آقانجفى قوچانى در کتاب “سیاحت شرق” بدین مطلب اشاره دارد.

آیه الله سید محمد باقر درچه‏اى این توفیق را به دست آورد که به حوزه درسى یکى از رجال نامى اصول و از محققین این علم راه یابد و از فروغ اندیشه این فقیه زاهد و مرجع مهم شیعیان بهره‏مند گردد. شخصیت مورد نظر سید حسین کوه کمرى یا سید حسین ترک نام دارد که در کوه کمر متولد گردید و در آن جا نشو و نما نمود و به تبریز رفت و پس از آموختن مقدمات، سطوح را نزد میرزا احمد امام جمعه و فرزندش میرزا لطفعلى یاد گرفت و سپس به عراق آمد و مدتى در کربلا بر شریف العلما و صاحب ضوابط و شیخ محمد حسین صاحب فصول تلمّذ نمود و از آن جا رهسپار نجف اشرف گردید.

سید حسین در نجف از محضر شیخ على کاشف الغطا، صاحب جواهر و شیخ مرتضى انصارى استفاده برد و از او نقل شده که: چون به نجف آمد، در حوزه درسى شیخ على و صاحب جواهر حاضر مى‏شدم، در خلال این مدت روزى به مسجد عمران رفتم و دیدم شیخى در آن جا قوانین را درس مى‏گوید و من بیش از آن‏چه او را مى‏پنداشتم دیدم و از آن موقع در مجلس درس او حاضر گشتم.

وى در زمان مرجعیت شیخ مرتضى انصارى به فضل شهرت یافت و به مقامى عالى رسید و استاد از او تجلیل مى‏کرد و درس شیخ را براى عده زیادى تقریر مى‏نمود، شاگردان برجسته‏اى تربیت کرد و مردم قفقاز و آذربایجان و غالب شهرهاى ایران از او تقلید مى‏نمودند، سید حسین در سال ۱۲۹۱ ه .ق پس از بیمارى فلج دارفانى را وداع گفت و در منزل خویش واقع در محله عماره نجف نزدیک مقبره صاحب جواهر دفن گردید.۱۱

مدت اقامت سید محمد باقر درچه‏اى در نجف دوازده سال طول کشید و ضمن استفاضه از اساتیدى که به آنان اشاره گردید معلومات خود را نزد میرزاى شیرازى تکمیل نمود.

میرزاى شیرازى، پس از ارتحال شیخ انصارى به اصرار گروهى از مشتاقان فقه اهلبیت به ناچار مسؤولیت خطیر و منصب عظیم مرجعیت را مى‏پذیرد و در همان حال سوگند یاد مى‏کند که: هیچ گاه گمان نمى‏کردم مرجع شوم بدین سان تمام علماى نجف یک صدا مرجعیت وى را اعلام کرده و سر رشته تمام امور را به دستش مى‏سپارند. البته به نظر مى‏رسد مرحوم درچه‏اى در سامرا جلسات درس این مرجع عالى‏قدر را درک کرده است، رفتار این استاد با شاگردانش همچون رفتار پدرى رئوف و با عاطفه بود و چون توجه خاص یکى از شاگردان را به تعلقات معنوى مى‏دید، بى‏نهایت به او التفات مى‏نمود و مرحوم درچه‏اى از کسانى بود که مورد توجه میرزاى شیرازى قرار داشت و رفتار ویژه این استاد، نحوه تدریس و تربیت او موجب گردید که آیه الله درچه‏اى چون خورشیدى فروزان ظلمت‏ها را شکسته و گوشه‏اى از دنیا را به عطر جان بخش علم و درایت خویش معطر گرداند، دوست و هم‏سفر آیه الله درچه‏اى ؛ یعنى مرحوم آیه الله نائینى در اواخر عمر میرزاى شیرازى کاتب و نویسنده او بود، آن‏چه که براى شاگردانى چون سید محمد باقر درچه‏اى جالب بود این است که استادشان؛ یعنى میرزاى شیرازى سیاست را از دیانت جدا ندانست و با آن درجه تقوا و زهد به میدان سیاست آمد و در مقابل استعمار ایستاد و قدرت فتوا را در شکست دادن استکبار نشان داد.۱۲

 

مدرّس پرآوازه

آیه الله درچه‏اى پس از رسیدن به فرازین قله فقاهت و کسب فیض از استادان مقیم نجف این دیار را به قصد اصفهان ترک نمود و در سال ۱۳۰۳ه .ق به این دیار بازگشت و در مدرسه نیم‏آورد حوزه درسى تشکیل داد. این مکان را امیرمحمد مهدى معروف به حکیم الملک اردستانى (زنده در سال ۱۱۰۶ ه. ق) به نام زینب بیگم – همسرش – در سال ۱۱۱۷ه .ق و در عهد شاه سلطان حسین صفوى بنیان نهاد.۱۳

جاذبه معنوى مدرسانى چون آقا سید محمد باقر درچه‏اى موجب شد تا گروه کثیرى از طلاب به این مکان روى آورند، اما عواید موقوفات جایگاه یاد شده جواب‏گوى نیازهاى طلبه‏ها نبود، زیرا اوقاف آن را وقف‏خواران برده و خورده بودند و نه دولت قوتى داشت که بتواند جلو خودخواهى‏ها و خودسرى‏هاى موقوفه‏خواران را بگیرد و نه در وجود آنان عاملى از ایمان و تقوا بود که مانع اعمال ایشان گردد تنها در میان آنان مرحوم ملاعبدالکریم گزى استثنا بود که اگر وجوهاتى به وى داده مى‏شد یا عوائدى از اوقاف در تصرفش بود. به وسیله آن به درد دل طلاب مى‏رسید و متأسفانه دست وى نیز در این مورد گشاده نبود، زیرا زندگى زاهدانه و معیشت توأم با قناعت داشت و مى‏خواست طلاب چون خودش ساده زندگى کنند. مرحوم درچه‏اى که در فقاهت و تقوا فرزند معنوى مکتب اهل بیت عصمت و طهارت – علیهم السلام – بود، غیر از امام جماعت و تدریس و فتوا به امور دیگر از قبیل قضاوت و اخذ و اعطاى وجوهات شرعى مداخله نمى‏فرمود و چون نوبت تولیت به مرحوم میرزا محمد على اردستانى رسید – که مردى فاضل و بسیار فهمیده و سنجیده و از اخیار عصر خویش به شمار مى‏رفت – با اهتمام چند سال متوالى و نفوذ معنوى مرحوم درچه‏اى هرقدر توانست موقوفات از دست رفته را از گلوى مستأکله بیرون آورد و به تصرف وقف داد و از آن تاریخ به بعد سالیانه وجه مختصرى به طلاب داده مى‏شد.۱۴

آیه الله درچه‏اى به عنوان تنها مدرس فقه و اصول، در این مدرسه تدریس مى‏کرد و به اتفاق آخوند ملاعبدالکریم گزى به جلسات مدرسه نیم آورد حرارت مى‏بخشید، از اطراف و اکناف و شهرهاى دور و نزدیک طلاب به محضرش شتافته و از خرمن اندیشه‏اش خوشه‏ها مى‏چیدند.۱۵ وى چندین سال در مسجد نو نیز تدریس مى‏نمود و امام جماعت مسجد بازارچه را عهده‏دار بود. فضلا، محققین، صلحا و متعبدین فیض مجلس درس و وصف جماعت او را غنیمت دانسته به خدمتش شرفیاب مى‏شدند، چندین سال مى‏گذشت که در اصفهان در اصول فقه مدرسى چون او نیامده بود و در عصر خویش از تمامى مدرّسان این دیار برترى به هم رسانید و در زهد و تقوا نیز در بین اقران خود امتیازى خاص داشت.۱۶

حاج میرزا حسن خان جابر انصارى ملقب به صدر الادباء )۱۳۷۶ – ۱۲۸۷ه .ق) که محضر مرحوم درچه‏اى را درک کرده و خود از مورخان و مؤلفان نامدار اصفهان است۱۷ مى‏گوید: مرحوم درچه‏اى اصول دین را از توحید تا معاد به اجتهاد تدریس مى‏کرد و سى و هشت سال به افاضت و ریاضت به یک منوال مشغول بود و هیچ گاه درس را دقیقه‏اى تعطیل و تأخیر روا نداشته است.۱۸

استاد جلال الدین همایى که از فیض علمى و عملى و اخلاقى این استاد استفاده‏هاى زیادى برده، مى‏گوید: بر سر درس بودیم و استاد سخن مى‏پرداخت ناگهان مردى روستایى از اهل محل آقا در حاشیه مجلس درس پیدا شد و شروع کرد جویده جویده و به تمجمج مطالبى را عنوان کردن، ناگهان استاد سر خود را بلند کرد و گفت: والده مرحوم شده‏اند؟ خدا بیامرزدشان، مرد روستایى به اشاره سر پاسخ مثبت داد همه فهمیدند که استاد مادر خود را از دست داده است ولى درس هم چنان ادامه یافت. البته پس از ختم درس آقا رفت که به وظایف خود عمل کند.۱۹ آیه الله عبدالحسین طیب در باب جدیت و نظم مرحوم درچه‏اى مى‏گوید: یازده سال در درس خارج آقا سیدمحمد باقر درچه‏اى شرکت کردم، در تمامى این مدت فقط یک بار درس ایشان تعطیل شد که در آن هم چاره‏اى نبود، زیرا یک روز درس اول را گفته بود که خبر آوردند برادر شما آقا سید محمد حسین درچه‏اى فوت کرده است، آقا فرمود خدا رحمتش کند، خواست درس دوم را شروع کند که گفتند: آقا ایشان وصیت کرده است، شما بر جنازه‏اش نماز بگذارید، از این روى ناچار شدند و درس را تعطیل کردند، این پشتکارى و تلاش و بهره‏گیرى از لحظه‏ها و ساعات زندگى بسیار موجب عبرت است.۲۰

آقا نجفى قوچانى که در اصفهان به حوزه درسى مرحوم درچه‏اى حاضر شده بود، مى‏نویسد: “… آقا سید محمد باقر درچه‏اى که فقط فضلاى آن جا جهت درس ]او[ مى‏رفتند، منظور دنیاوى در اطراف آن آقا پیدا نمى‏شد و درس او را همه مى‏نوشتند. بعد از برهه‏اى که از قوانین فارغ بودیم به اصرار همان شیخ ]عبدالکریم گزى[ به درس خارج این آقا رفتیم یک درس اصول و یک درس فقه و… مى‏نوشتیم ولکن بسیار مشکل بود، چون از شاگردهاى حاج میرزا حبیب الله رشتى بود خیلى مفصل مى‏گفت: از ایراد اشکالات و وجوه عدیده بر رد هر یک و اِنْ قلت و قلت در بین که در وقت نوشتن گاهى یکى دو وجه فراموش مى‏شد… هر درسى را طرف صبح دو مرتبه تقریر مى‏کرد و طرف عصر باز یک مرتبه تقریر مى‏کرد که نصف شاگردها که فراموش کرده بودند که ما هم گاهى از آن‏ها بودیم طرف عصر به تقریر درس سیم مى‏رفتیم. به عبارت آخرى روزى سه مرتبه هر درسى را مکرر مى‏گفت و سه درس هم مى‏گفت… حتى فهرست رئوس مطالب درس را نیز خودش به کاغذ باطله مى‏نوشت، به زیر عبا مى‏گرفت، گاهى که ترتیب سخن از نظرش مى‏رفت نظر به آن فهرست مى‏نمود و بسیار هم زحمت مى‏کشید از مطالعه و فکر نمودن شب و روز…۲۱

آیه الله شیخ حیدر على محقق خاطر نشان نموده است با وجود آن‏که حاج میرزا على آقا شیرازى طبق اظهارات صریح خود درس‏هاى آخوند درچه‏اى را خوانده بود، خود را بى‏نیاز از شرکت در محفل علمى این فقیه عالى مقام نمى‏دید. روزى مرحوم درچه‏اى در جلسه درس مطالبى فقهى را بین شاگردانش مطرح نمود و خطاب به آنان گفت این مسئله را کجا دیده‏اید؟ همه مهر سکوت بر لب زده بودند، حاج میرزا على آقا شیرازى نیز در جلسه درس سخنى بر زبان نیاورد، ولى چون استادش به طرف حجره خودش رفت همراه ایشان به محل اقامت آیه الله درچه‏اى رفت و جاى آن مطلب و یا نشانى آن مسأله را به ایشان گفته بود. حاج سید محمد باقر درچه‏اى فرموده بود: شما که از این نکته و مأخذ آن با خبر بودى چرا نگفتى؟ حاجى جواب نداده و سکوت اختیار نموده بود، منظور آیه الله درچه‏اى به دلیل آن جاذبه علمى و تقوایى چنین فرزانگانى را مجذوب مباحث علمى خویش مى‏نمود.۲۲

اگر چیزى از آن فقیه بزرگوار مى‏پرسیدند و نمى‏دانست با صراحت اظهار مى‏داشت نمى‏دانم و این لفظ را بلند مى‏گفت تا شاگردان یاد بگیرند، اگر چیزى را نمى‏دانند از این‏که بگویند نمى‏دانم عارشان نیاید چنان چه مرحوم شیخ مرتضى انصارى هم با آن مقامات علمى این‏گونه بود.۲۳

 

 

مرجع تقلید پارسا و پرهیزگار

سید بزرگوار آیه الله سید اسماعیل صدر )۱۳۳۸ – ۱۲۵۸( پدر آیه الله سید صدرالدین صدر )۱۳۷۳ – ۱۲۹۹ه .ق) از مراجع تقلید جهان تشیّع به شمار مى‏رفت که در اواخر عمر به کاظمین مراجعت نمود و در آن مکان مقدس چشم از جهان فرو بست۲۴ با رحلت این عالم شیعى، مرجعیت تقلید مردمان اصفهان و برخى از نقاط کشور ایران به آیهالله العظمى سید محمد باقر درچه‏اى رسید و صاحب رساله بود. مهدى بامداد ضمن اشاره به شرح حال وى افزوده است: نویسنده این سطور چند ماهى که در اصفهان اقامت داشت، شنیدم اشخاص مطلع و بى‏غرض از درچه‏اى و ملاعبدالکریم گزى خیلى تعریف مى‏کردند و مى‏گفتند این دو نفر با دیگران تفاوت دارند.۲۵

مرحوم استاد سید جلال الدین همایى درباره استاد خود آیه الله درچه‏اى نوشته است: “… در سادگى و صفاى روح و بى‏اعتنایى به امور دنیوى گویى فرشته‏اى بود که از عرش به فرش فرود آمده و براى تربیت خلایق با ایشان هم‏نشین شده است، مکرر دیدم که سهم امام‏هاى کلان براى او آوردند و دینارى نپذیرفت با این‏که مى‏دانستم که بیش از چهار پنج شاهى پول سیاه نداشت. وقتى سبب مى‏پرسیدم مى‏فرمود: من فعلاً بحمدالله مقروض نیستم و خرجى فرداى خود را هم دارم و معلوم نیست که فردا و پس فردا چه پیش بیاید “و ما تدرى نفس ماذا تکسب غداً” بنابراین، اگر سهم امام را بپذیرم ممکن است حقوق فقرا تضییع شود. گاهى دیدم چهار صد پانصد تومان که به پول ما روزى چهار صد پانصد هزار تومان ]زمان نگارش مطالب همایى حداقل سه دهه قبل بوده است[ بود برایش سهم آوردند و بیش از چند ریال که مقروض بود قبول نکرد، اگر احیاناً لقمه‏اى شبهه‏ناک خورده بود، برفور انگشت در گلو مى‏کرد و همه را برمى‏آورد و این حالت را مخصوصاً خود یک بار به رأى‏العین دیدم، ماجرا از این قرار بود: یکى از بازرگانان ثروت‏مند آن بزرگوار را با چند تن از علما و طلاب دعوت کرده بود، سفره‏اى گسترده بود از غذاهاى متنوع با انواع تکلف و تنوّق. آن مرحوم به عادت همیشگى مقدار کمى غذا تناول کرد، پس از آن‏که دست و دهان‏ها شسته شد میزبان قباله‏اى را مشتمل بر مسئله‏اى که به فتواى سیّد حرام بود براى امضا حضور آن روحانى آورد. وى دانست که آن میهمانى مقدمه‏اى براى امضاى این سند بود و شبهه رشوه داشته است؛ رنگش تغییر کرد و تنش به لرزه افتاد و فرمود: من به تو چه بدى کرده بودم که این زقوم را به حلق من کردى؟ چرا این نوشته را پیش از ناهار نیاوردى تا دست به این غذا آلوده نکنم. پس آشفته حال برخاست و دوان دوان به مدرسه آمد و کنار باغچه مدرسه مقابل حجره‏اش نشست و با انگشت به حلق فرو کردن همه را استفراغ کردو پس از آن نفس راحتى کشید.۲۶ این ماجرا را مرحوم درچه‏اى از سیره حضرت على(ع) یاد گرفته و در زندگى خود پیاده نموده است. زیرا چنان چه مولى امیرمؤمنان(ع) در خطبه ۲۲۴ نهج البلاغه اشاره دارد، فردى به نام اشعث بن قیس برایش حلوا آورد. حلوایى خوش رنگ و بوو خوش طعم که بزاق دهان هر بیننده‏اى از دیدن آن ترشح مى‏گردید، اما زمام‏دارى که تسلیم فرمان نفس نیست و عقل را فرمانرواى خود مى‏داند چنان از دیدن آن متنفر مى‏شود که گویى حلوا را با آب دهان یا استفراغ مار تهیه کرده‏اند، حضرت مى‏پرسد: بخشش است یا صدقات یا زکات؟ اشعث مى‏گوید: هیچ کدام. بلکه هدیه است، امام پاسخ مى‏دهد: مادر بى‏فرزندت به عزایت بنشیند! آمده‏اى که از راه دین خدا با من نیرنگ کنى، آیا گرفتار خبط دماغ شده‏اى یا دیوانه‏اى یا هذیان مى‏گویى؟!

مرحوم همایى براى منوچهر قدسى بیان کرده است که وقتى یکى از شاگردان مُهر آقا را جعل کرده، استفاده یا سوء استفاده‏هایى نموده بود به دیگر شاگردان برخورده بود که فردى گستاخ با ازهد و اتقاى زمان چنان بى‏پروا رفتار کند به حکم غیرت و حالت جوانى با چند تن از طلاب مقیم مدرسه که در بین آنان یکى دو نفر از فرزندان خود آقا هم بودند، دست به دست داده و آن شاگرد بدکردار را به باد کتک گرفتیم، آقا از کم و کیف ماجرا آگاهى یافت. آن فرد را که احتمالاً احتیاج و فقر مالى او را به انحراف کشانیده بود خواست و شروع کرد به نصیحت نمودن و اما با ما که فکر مى‏کردیم در حمایت از آن مرجع عالى مقام کار مهمى کرده‏ایم، چه رفتارى نمود؟ شروع کرد به انتقاد نمودن و ملامت کردن که چه کسى به شماها اجازه ضرب و شتم داد؟ حالا بروید وضو بسازید و بیایید توبه کنید. به دستور عمل کردیم و در حجره خود آقا گرداگردش نشستیم و او شروع کرد با آهنگى که از اضطراب و هیجان مى‏لرزید صیغه توبه را شمرده شمرده جارى کردن و ما با او تکرار مى‏کردیم: استغفراللّه ربى و اتوب الیه.۲۷

حالات و رفتار این بزرگوار و مراتب زهد و قدس و تقواى کم مانند او همواره در تربیت اخلاقى طالب علمان مستعد تأثیرى شگرف و عظیم داشته و همایى از نوا در احوال این بزرگوار حکایت‏ها مى‏گفت، چنان‏که به مناسبت رحلت حضرت آیه الله العظمى حاج آقا سید حسین بروجردى وقتى همایى در مدرسه دارالفنون در جمع فرهنگیان آغاز سخن کرد. گفت: قبل از هر سخن من باید از سید محمد باقر درچه‏اى و مکتب او سخن بگویم تا بدانید حضرت آیه الله بروجردى از تربیت چه نادره مردانى فیض گرفته بود.۲۸

مرحوم درچه‏اى با وجود ساده زیستى نزد شاگردان و دیگر اقشار مردم از اقتدارى معنوى و ابهتى خاص برخوردار بود، طلاّب هراس داشتند که نزد ایشان سخن لغوى بگویند.۲۹ آن‏چه که رشد و شکوفایى شاگردان این عالم را در پى داشت اخلاص و صفا، عامل به علم، دقت در آداب و شرایع و متخلق بودن به اخلاق حسنه و نیز زندگى بى‏پیرایه و این موضوع موجب ارتقاى علمى و معنوى حوزه اصفهان بود و شخصیت‏هاى بزرگى دست پروردگان این شکوه روحانى بودند، چنین فضاى معطر به صداقت و پرهیزگارى به ترویج رفتارهاى شایسته کمک شایان توجهى مى‏نمود و افراد را از بیهوده‏گویى و برخى امور ناشایست باز مى‏داشت. یک روز به مرحوم درچه‏اى گفتند یکى از شاگردان در وضو سازى از خود وسواس نشان مى‏دهد ایشان گفته بود، آن فرد بیاید وضو بگیرد، بعد که در حضور استاد وضو گرفته بود، مرحوم درچه‏اى فرموده بود حالا نمازت را بخوان ببینم، او هم نماز ظهر و عصرش را اقامه نموده بود، چون نمازش خاتمه یافت طلبه‏ها گفتند: آقا ایشان مى‏رود وضویش را تکرار مى‏کند و نمازش را اعاده مى‏نماید، آیه الله درچه‏اى گفته بود: وى را در حجره نگه دارید تا آفتاب غروب کند و وسواس از سرش بیفتد.۳۰

مرحوم درچه‏اى، درآمدن به مدرسه و محل درس انضباط و نظم شگفتى داشت، هر چهارشنبه طرف عصر راهى درچه مى‏گردید و عصر جمعه مراجعت مى‏نمود، در چهار فصل سال حساب راه و رسیدن به مدرسه نیم آورد (محل اقامتش) را داشت که پاشنه عصا را در لحظه‏اى بر مدخل سنگ مدرسه مى‏کوبید و مى‏گفت: لاحول و لاقوه الا باللّه که درست بدون دقیقه‏اى کم و زیاد ساعت چهار بعد از ظهر را نشان مى‏داد.۳۱

آقا نجفى قوچانى در زندگى‏نامه خود نوشت خویش مى‏گوید: “در مدرسه نیم آورد منزل داشت، پنج شنبه‏ها و جمعه‏ها را به ]درچه پیاز [مى‏رفت، عصر جمعه نان و ماست تا آخر هفته را مى‏آورد به مدرسه و قند و چایى تا آخر هفته را نیز یک‏جا مى‏خرید و تا آخر هفته در مدرسه نیم آورد مثل سایر طلبه‏ها مى‏گذراند (زن و بچه‏اش در دُرچه که محل تولدش نیز بود، زندگى مى‏کردند) و محتاج به بازار نبود و اگر دو سه سیر گوشتى مى‏خواست طلبه به جهت او مى‏خرید و فقیرانه به سر مى‏برد و شب زنده‏دار بود و بسیار در درس و بحث خود زحمت مى‏کشید و چون مثل طلبه‏هاى فقیر گذرانش بود دو سه مرتبه در پنج شنبه و جمعه که به ده نمى‏رفت مهمانى کردیم و در همان حجره ما شب را مى‏ماند و مى‏خوابید و شوخ بود…”۳۲

جلال الدین همایى مى‏نویسد: در هنگام سلامت، غذایش بسیار ساده بود و نان خورش شام و ناهار او یا پیاز و سبزى بود یا دوغ یا سکنجبین.۳۳

محمد على معلم حبیب آبادى صاحب کتاب گران سنگ “مکارم الآثار” مى‏نویسد: سید محمد باقر صاحب عنوان از اجله اعیان اصفهان و در فن اصول سرآمد اقران خود بود و چندین سال در اصفهان در این علم محققانه تدریس مى‏نمود… در زهد و تقوا و اعراض از دنیا و کناره‏گیرى از مرافعات در میان علماى اصفهان امتیازى بیّن داشت، هفته‏اى دو شب در درچه و در اصفهان دو شب در خانه و سه شب در مدرسه مى‏ماند که یک عیال و منزل در درچه و یکى در اصفهان و منزلى نیز در مدرسه تهیه کرده بود و تا هنگام وفات از این قاعده تخلف ننمود.۳۴ گویند آیه الله درچه‏اى در قنوت نماز شب دعاى ابوحمزه ثمالى را با حالت ایستاده مى‏خواند.۳۵

این حالت از مراتب زهد، تهجّد و اخلاص و صفاى روحانى این عالم حکایت دارد.

شهید آیه اللّه مدرس از مرحوم درچه‏اى به عنوان سید بزرگوار و عالم عامل یاد مى‏کند و او را از لحاظ درجات تقوا و دیانت ستوده است.۳۶ سید مصلح الدین مهدوى، درچه‏اى را از اکابر علما و مجتهدین و اعاظم فقها و مدرسین معرفى کرده و حوزه درسى وى را در فقه و اصول از هر جهت ممتاز دانسته است.۳۷ استاد احمد فیاض آن مرحوم را به عنوان مرد بسیار نزیه، مواظب و اهل‏قدس و تقوا مى‏داند.۳۸ و محمد حسین ریاحى طى مقاله درچه‏اى را چنین تعریف نموده است: استوانه سترگ دانش و تقوا، اسوه فرزانگى و فرهیختگى و یکى از مبرزترین چهره‏هاى فقهى گذشته و یکى از مراجع معظم تقلید.۳۹

مؤلف کتاب احسن الودیعه آخرین فرد از شاگردان و راویان عمویش صاحب روضات الجنات را این فقیه بزرگوار دانسته و نوشته است: و از جمله علامه معاصر و عالم ماهر سید محمد باقر درچه‏اى اصفهانى، سیدى بزرگوار و زاهد و عابد بود، در این اواخر مرجعیت تقلید به او رسید.۴۰

 

پرورش یافتگان پرمایه

از سال ۱۳۰۳ ه .ق که مرحوم آیه الله درچه‏اى حوزه درسى فقه و اصول را در اصفهان تشکیل داد تا زمان وفاتش (سال ۱۳۴۲ ه .ق) که قریب سى و پنج سال طول کشید در مکتب این عالم وارسته اندیشمندانى صاحب نظر و فقیهانى پارسا و پرهیزگار تربیت شدند که اکثریت آنان خود منشأ تلاش‏هاى علمى و فرهنگى برجسته‏اى گردیدند و در صحنه‏هاى اجتماعى سیاسى اشتهارى خاص یافتند.

آقا نجفى قوچانى پس از آن‏که از سیزده سالگى به مدرسه طلاب قوچان آمد و از اساتید این مرکز استفاده نمود، مشاهده کرد این درس‏ها طبع بلند و عالى او را اقناع نمى‏کند لذا رهسپار اصفهان گردید و پس از طى مسیرى طولانى و تحمل دشوارى‏هاى زیاد در محضر آیه الله درچه‏اى زانوى فروتنى بر زمین زد و از این بوستان فقاهت گل‏هاى معطرى چید که مشام جانش با رایحه آن عطرآگین گشت وى پس از استفاده از کمالات علمى آیه الله درچه‏اى و مشاهده مقامات تقوایى این مرد پارسا عازم نجف گردید تا از درس آخوند خراسانى بهره‏مند گردد.۴۱

آیه الله شهید سید حسن مدرّس که مرد میدان مبارزه با استبداد و استعمار بود و آوازه‏اش در جهان اسلام فراگیر گشت، از مدت سیزده سالى که در اصفهان براى فراگیرى علوم دینى اقامت داشت مدت دو سال و سه ماه دوره خارج مباحث مهمى از علم اصول مانند مبحث استصحاب و بخشى از بحث دلیل انسداد و ظن در اصول دین و غیر این‏ها را نزد سید جلیل القدر عالم متقى آقا سید محمد باقر درچه‏اى فراگرفت او مى‏گوید در این مدت همه تقریرات دروس ایشان را مى‏نوشتم که جمعاً به نزدیک پانزده هزار بیت (سطر) بالغ مى‏گردید.۴۲

آیه الله العظمى حاج سید حسین بروجردى(۱۳۸۱ – ۱۲۹۲ ه .ق) از مراجع عظیم‏الشأن قرن اخیر پس از اتمام تحصیلات مقدماتى و به سال ۱۳۱۰ه .ق هیجده سالگى به اصفهان عزیمت نمود و در مدرسه صدر و حوزه گرم آن جا نزد استادان عالى به تحصیل علوم دینى پرداخت. پس از چهار سال پدر، او را به بروجرد احضار نمود و به تقاضاى والد مبنى بر ازدواج گردن نهاد و تشکیل خانواده داد و به سفارش پدر بار دیگر به اصفهان بازگشت و پنج سال در این شهر اقامت داشت. در این دوره تحصیلات عالیه خود را در فقه، اصول، کلام، فلسفه و… نزد دانشورانى چون آیه الله درچه‏اى، میرزا محمد تقى مدرس، میرزا ابوالمعالى کرباسى، آخوند کاشى و جهانگیرخان قشقایى تکمیل نمود.

دکتر على شیخ الاسلام پس از شرح مختصرى از شرف‏یابى خود خدمت آیه الله بروجردى مى‏گوید: آن زعیم بزرگوار فرمودند مرحوم حاج میرزا على اکبر شیخ الاسلام به من گفتند: چون شما به درس درچه‏اى مى‏روید و مرا مشاغل گوناگون مانع از حضور خدمت ایشان است خوش دارم هفته‏اى دوبار بعد از ظهرها به منزل تشریف بیاورید و تقریرات ایشان را برایم بگویید و من (آیهالله بروجردى) قبول کردم و قریب دو سال از آن تاریخ که در اصفهان اقامت داشتم به این کار ادامه دادم.۴۳

آیه الله بروجردى نیز هم چون مرحوم درچه‏اى وقتى در قم مشغول تدریس و رسیدگى به امور شرعى و اجتماعى شیعیان بود تلگرافى از بروجرد دریافت کرد که اخوى فوت نموده است اما ایشان به وطن بازنگشت و دستور داد، بعد از ظهر در مسجد بالاسر حرم حضرت فاطمه معصومه(س) مجلس ختمى برگزار کنند و بعد از این مراسم در همان روز جلسه درس برگزار شد بدون این‏که حتى یک روز تعطیل شود.۴۴ گویا تقدم جلسه علمى بر شرکت در تشییع جنازه ریشه روایى دارد، گفته مى‏شود مردى از انصار نزد رسول اکرم(ص) آمد و عرض کرد اى فرستاده الهى هرگاه جنازه‏اى و مجلس عالمى پیش آمده‏اند کدام یک در نزد شما محبوب‏ترند تا آن را اختیار کنم و حاضر گردم، خاتم رسولان فرمود: اگر براى تجهیز و دفن جنازه کسى هست، همانا که حضور مجلس عالم افضل از شرکت در مراسم تشییع هزار جنازه است.۴۵

آیه الله حاج میرزا على آقا شیرازى در زمره فضلاى جلیلى است که به حوزه درسى درچه‏اى راه یافت همان انسان وارسته‏اى که مواعظ نهج البلاغه در ژرفاى جانش نشسته و روحش با معنویت امیرمؤمنان پیوند خورده و با صحیفه علوى تنفس مى‏نمود، این حکیم حاذق که طبیب جسم و جان انسان‏ها بود با موعظه‏هاى دل‏نشین خود و تفسیر نهج البلاغه مردم را نصیحت مى‏نمود. افکار و نکته سنجى‏هاى بلیغ وى در علوم متداول آن زمان تحول آفرین بود و چون مبناى تدریس اخلاق را سخنان و مواعظ حضرت على(ع) قرار داد این تلاش وى آوازه‏اش را در کثیرى از شهرهاى ایران و حتى عتبات عالیات بلند نمود. حاج میرزا على آقا همچون استادش درچه‏اى جاذبه‏هاى آسمانى و حالات معنوى را بر وابستگى‏هاى دنیایى و تعلقات مادى برترى داد، هوى و هوس ریاست، مناظره و حتى جدال احسن را به دیگران تفویض کرد و خود سرگرم کشف حقایق معنوى گشت و اندیشمندان پرهیزگار و متفکرانى چون آیه الله شهید مرتضى مطهرى را تربیت نمود.۴۶

فقیه عارف و ادیب اهل معرفت آیه الله حاج آقا رحیم ارباب (۱۳۹۶ – ۱۲۹۷ ه .ق) نزد فقیهانى چون آیه الله درچه‏اى زانوى ادب بر زمین زد و پس از اتمام تحصیلات و طى مراحل علوم خود یکى از مجتهدین بارع و جامع در علوم عقلى و نقلى به شمار آمد، ذکاوت و تتبع وى در تدریس فقه و اصول و نیز مراتب تزکیه و تقوایش نشانى از استادش آیه الله درچه‏اى را با خود داشت، او اکثر متون عالى فقه را از حفظ نموده و در استحضار مسائل به کمال بود. خطبه‏هاى نهج البلاغه را حفظ کرده بود. حسن نیّت و خلوص از سراسر وجود مرحوم ارباب هویدا و اثر فروتنى در رفتار و حرکاتش مشهود بود، آیه الله ارباب لحظه‏اى از تهذیب نفس غفلت نورزید و در پیمودن طریق معنوى ثابت قدم بود و شاگردانى شایسته و فاضل در مکتب این نامدار عرصه حکمت و فقاهت تربیت شدند.۴۷

عالم زاهد و مجتهد وارسته آیه الله حاج شیخ محمد حسن عالم نجف آبادى (متوفى ۱۳۸۴ ه .ق) از شاگردان برجسته آیهالله درچه‏اى، آخوند کاشى و جهانگیرخان قشقایى به شمار مى‏رفت که خود در اصفهان در مدرسه جده کوچک به افاضه پرداخت و مخصوصاً در تدریس شرح لمعه استادى مسلّم محسوب مى‏گردید.۴۸ عالم نجف آبادى مرد بسیار پاک، منزه و اهل‏الله، زاهد و خوش اخلاق و مهربان بود و به آن‏چه مى‏گفت عمل مى‏کرد، با وجود آن‏که مجتهدى برجسته و از دانشمندان اصفهان بود برفراز منبر مى‏رفت و مردم را موعظه مى‏نمود، سهم امام(خمس) مصرف نمى‏کرد چون از لحاظ اجتهاد عقیده داشت تمام خمس باید به مصرف سادات برسد در صورتى که احتیاج داشته باشند ساده زیستى را پیشه نمود و در منزلى محقر زندگى مى‏کرد.۴۹

استاد جلال الدین همایى در مدرسه قدسیه مشغول تحصیل بود و چون مدرسه نیمآورد بر سر راه آن قرار داشت، وى همه روزه در رفتن به مدرسه مزبور از مدرسه نیمآورد عبور مى‏نمود. در این هنگام با سیماى برخى مدرسان آن خصوصاً آیه الله سید محمد باقر درچه‏اى آشنا شد و جاذبه روحانى و معنوى این مرد بزرگ موجب شد تا استاد همایى به تحصیل در مدرسه نیمآورد و فیض‏گیرى از محضر مرحوم درچه‏اى علاقه‏مند شود، خود درباره درک فیض محضر درچه‏اى چنین نوشته است: از همان اوائل ورود به مدرسه نیمآورد، خوشبختانه به محضر آیه الله العظمى مرحوم آسیدمحمد باقر درچه‏اى که مرجع تقلید بود و در حوزه درس خارجش جمع کثیرى از طلاب فاضل شاگردى مى‏کردند راه یافتم و اندک اندک چندان به وى نزدیک شدم که از اهل بیت او محسوب شدم. از سال ۱۳۳۱ ه .ق که حجره‏نشین رسمى آن مدرسه شدم تا سال ۱۳۴۲ ه .ق – سال وفات آن بزرگوار – ده دوازده سال متوالى ملازم خدمت او بودم و اکثر اوقات چاى اول شب و احیاناً پخت و پز را که مخصوص ایام کسالت بود من مباشرت مى‏کردم… وى در تربیت مذهبى و حل مشکلات علمى و دینى حقّ عظیمى بر گردن من دارد، دو سه سال آخر عمرش هم به درس تقریر اصول که عصرها در ایوان شمالى مدرسه تشکیل مى‏شد، مى‏نشستم، معمولاً در آغاز درس خطبه حمد و ثناى مختصرى با غزلى مى‏خواند. هنوز صداى عالمانه او که در مبحث قاعده تسلط و لاضرر و روایت تحف العقول بحث مى‏کرد در گوشم طنین‏انداز است. مقدارى از تقریرات درس او را هم نوشته بودم… لطف و اعتماد آن بزرگوار در حق بنده به حدى بود که این اواخر جواب استفتاهایى را که از او مى‏شد به من محوّل مى‏فرمود؛ یعنى آن‏چه را که فتواى خاصى در آن نداشت به خودم وامى‏گذاشت. البته همیشه بعد از نوشتن جواب استفتاء صورت نوشته را به دقت مى‏خواند و اگر نظرى در عبارت یا مطلب آن داشت به اصلاح مى‏آورد، جواب اکثر استفتاهایى که در اواخر عمر از او شده، به خط من است، مُهر اسم خود را که به هیچ کس حتى فرزندانش نمى‏داد به دست من مى‏سپرد تا پاى استفتاها و اسناد شرعى که اجازه مى‏فرمود بزنم…”۵۰

از دیگر پرورش یافتگان مکتب آیه الله درچه‏اى حکیم و فیلسوف زاهد ادیب حاج شیخ محمود مفید قابل ذکر است. او به حق وارث مکتب فلسفى صدرالمتألهین مى‏باشد و حدود چهل سال در مدرسه صدر به تدریس حکمت، فقه و اصول پرداخت و در این اواخر تدریس حکمت در اصفهان و بلکه ایران به ایشان منحصر بود و بر عموم حکما از لحاظ فقاهت تقدم داشت. از لحاظ فضایل اخلاقى، زهد، قناعت و اعراض از مردم و عدم توجه به اغنیاء فرد کم نظیرى به شمار مى‏رفت، او عمرى را به قناعت و در کمال وارستگى و در عین حال گمنامى بسر برد و به سال ۱۳۸۲ ه .ق رحلت نمود.۵۱

آیه الله العظمى سید ابوالحسن اصفهانى مراحل اولیه درس خارج آقایان آیه الله چهارسوقى و آیه الله میرزا ابوالمعالى کرباسى و نیز مرتبه عالى درس خارج آیه الله سید محمد باقر درچه‏اى و… را در همان اصفهان گذرانده است پس از درگذشت آیه الله میرزا محمد تقى شیرازى در سال ۱۳۳۸ و ارتحال شیخ الشریعه اصفهانى در سال ۱۳۳۹ ه .ق مرجعیت آیه الله میرزا حسین نائینى و آیه الله سید ابوالحسن اصفهانى در عالم تشیّع شهرت به هم رسانید تا این‏که در سال ۱۳۵۵ با رحلت آیه الله حاج شیخ عبدالکریم حائرى در قم و آیه الله نائینى در نجف زعامت بلامنازع سیّد در اغلب بلاد اسلامى مسلم گردید. آیه الله اصفهانى ضمن پرداختن به امور علمى و اجتماعى از مبارزه با استعمار انگلیس غافل نبود و به همین دلیل ایشان را از عراق به ایران تبعید نمودند.۵۲

دیگر شاگردان آیه الله درچه‏اى عبارتند از: آیه الله حاج آقا حسین علوى )۱۴۰۹ – ۱۲۸۷ ه .ق)۵۳ آیه الله میر سید محمد مدرس (والد آیه الله سید حسن مدرس‌هاشمى فوت ۱۴۱۹ه .ق)،۵۴ سید محمد على ابطحى فرزند سید محمد حسینى، میرزا محمد باقر امامى (متوفى ۱۳۶۴ ه.ق)، میرزا مهدى بیدآبادى اصفهانى (فوت ۱۳۶۵ ه.ق)، حاج میرزا فتح الله امامى (متوفى ۱۳۷۷ ه.ق)، حاج ملا فرج الله دُرّى (متوفى ۱۳۸۲ه.ق) سید محمدحسن سدهى اصفهانى، حاج سید فخرالدین خوانسارى (متوفى ۱۳۴۸ ه.ق)، آقا شیخ على فقیه فریدنى (متوفى ۱۳۷۳ ه.ق)، آقا سید محمد حسین میردامادى سدهى (متوفى ۱۳۸۰ه.ق)، آیه الله حاج شیخ محمد حسن نجفى رفسنجانى (متوفى ۱۳۹۲ه.ق)، عبدالوهاب نصرآبادى (متوفى ۱۳۲۸ه.ق)، محمد همامى فرزند ملاحسن (متوفى ۱۳۵۹ه.ق)، محمد على یزدى (متوفى ۱۳۵۱ ه.ق)؛۵۵ آیه الله حاج سید جواد قمى، حاج شیخ محمد ابراهیم کرباسى نواده حاج شیخ محمد ابراهیم کرباسى معروف و هم نام او،۵۶ عبدالحسین قدسى، محمد حسن طالقانى،۵۷ آیه الله احمد فیاض فرزند مصطفى فروشانى۵۸ (متولد ۱۳۲۴ه.ق).

 

افول فروغ فقاهت

از مرحوم آیه الله درچه‏اى آثار متعددى در فقه و اصول به یادگار مانده که برخى از آن‏ها عبارت‏اند از: ۱- یک دوره فقه و اصول در شانزده مجلد؛ ۲- حاشیه بر متاجر مرحوم شیخ انصارى؛ ۳- حاشیه بر مناسک؛ ۴- رساله‏اى در جبر و تفویض؛ ۵- حواشى بر رساله عملیه؛ ۶- حاشیه بر اصول دین تألیف شیخ جعفر شوشترى؛ ۷- حاشیه بر مکاسب شیخ انصارى؛ ۸- رساله عملیه.۵۹

ضمناً آیه الله سید حسن چهارسوقى (متولد ۱۲۹۴ه.ق) کتابى دارد تحت عنوان تقریرات اصولیه که در واقع تقریر درس اصول آیه الله سید محمد باقر درچه‏اى است.۶۰

یک بار آیه الله درچه‏اى بر بستر بیمارى قرار گرفت. در آن زمان مرحوم محدث قمى به اصفهان سفر نمود و بر مرحوم درچه‏اى وارد شد. آن مرحوم جام دارویى در دست داشت به محض آن‏که حاج شیخ عباس قمى وارد شد، آیه الله درچه‏اى شادمان گردید و گفت آقا شیخ عباس خوب موقعى رسیدى، بیا دعایى بخوان و بر این دارو بدم تا شاید به برکت دعایتان شفا پیدا کنم و از بستر الم به جلسه درس بروم. مرحوم محدث قمى مى‏گوید: آقاى درچه‏اى، زبانم آلوده است و دعایى که از این دهان آغشته به گناه بیرون آید بى‏ثمر است ولى دست‏هایم گناه نکرده، بلکه از این انگشتانم هزاران حدیث در فضائل اهل بیت روى کاغذ نوشته شده است. حاضرم با انگشتانم دارو را هم بزنم. مرحوم درچه‏اى موافقت مى‏کند و این کار انجام مى‏گیرد و تا بیمار از آن دارو میل مى‏کند، شفا حاصل مى‏شود و بدین‏گونه آیه الله درچه‏اى از بیمارى رهایى مى‏یابد.۶۱

سید محمد باقر درچه‏اى بنابر عادت معهود خود که همیشه بعد از نماز ظهر چهارشنبه از اصفهان به درچه رفته، دو شب مانده و براى نماز ظهر جمعه به اصفهان مى‏آمد، چهارشنبه بیست و ششم ماه ربیع الاخر سال ۱۳۴۲ ه.ق نیز به درچه حرکت کرد و در آن جا در شب جمعه بیست و هشتم مطابق پانزدهم قوس ماه شمسى قبل از طلوع صبح به حمام رفت و ناگهان در خزانه آب بین الطلوعین بدون سابقه بیمارى خونى دچار سکته مغزى گردید و این عارضه منجر به وفات او شد نخست مردم گمان کردند حالت غش و بى‏هوشى عادى به وى دست داده است. از این رو، خبر به اصفهان داده و طبیبان حاذق و مشهور به عیادتش رفتند تا نسبت به معالجه ایشان اقدامات لازم را به عمل آورند، اما براى آنان معلوم گردید که مرجع تقلید شیعیان به دلیل ایجاد لخته خونى در عروق مغز در سن ۷۸ سالگى رحلت نموده است. در شب بیست و نهم ربیع الاخر خبر وفات این عالم ربانى در منطقه انتشار یافت، اهل اصفهان و روستاها و برخى آبادى‏هاى تابعه به درچه رفتند و روز بیست و نهم پیکر پاک این فقیه فرزانه را با شکوهى تمام و تشییعى توام با ابهت و عظمت و تشکیل دسته‏هاى سوگوار از درچه حرکت دادند. ازدحام جمعیت و شیعیان علاقه‏مند به علما و مراجع چنان انبوه بود که تقریباً از ابتدا تا انتهاى مشایعین حدود دو ساعت به طول مى‏کشید. هم‏چنین به علت شور و التهاب مردم و این‏که هر کسى مى‏خواست محض رسیدن به ثواب دوش خود را زیر تابوت حامل جنازه قرار دهد حدود غروبِ آفتاب پیکر آن عالم را به تخت فولاد اصفهان رسانیدند و در تکیه کازرونى پیش روى ملا عبدالکریم گزى دفن کردند.

روز آخر ربیع الثانى حاجى آقا نورالله در مسجد شاه (امام خمینى کنونى) براى او مجلس سوگوارى برپا نمود و آن چنان جمعیت انبوهى در این مجلس ترحیم شرکت نمودند که مى‏گفتند هیچ وقت میدان نقش جهان (امام کنونى) و مسجد مزبور چنان جمعیتى به خود ندیده است. در ظهر دوم جمادى الاول مجلس سوگوارى از آن جا برچیده و تا غروب روز سوم در مسجد نو به سوگ نشستند. این چند روز همه بازارها بسته و شوارع و طرق عمومى سیاه‏پوش و سایر آثار عزاداران آماده بود، بر سر قبرش در تخت فولاد نیز مراسم تعزیت و نوحه‏خوانى و ماتم سرایى برپا کرده بودند. چندین نفر از شاعران و ادیبان در تعزیت و تاریخ وفات وى قصائد و اشعارى جالب سرودند، از جمله حاج میرزا حسن خان جابر انصارى که در جایى از قناعت و اکتفاى مرحوم درچه‏اى به نانى و خورش مختصرى سخن گفته و خود محضر این فقیه را درک کرده، چنین سروده است:

جابرى پیر غم و با قد خم از این الم

خواست تاریخى رقم اشکش گذشت از آستین

از صف علم الیقین آمد یکى بیرون و گفت

باقر از علم الیقین شد جانب حق الیقین

محمد على معلم حبیب آبادى در آخر قصیده‏اى که سروده، چنین گفته است:

بیست و هشتم از ربیع دو یمین بد جمعه

در سما روح شریفش چون تن عیسى رفت

جمعى از سال وفاتش ز “معلم” پرسش

بنمودند که در خلد کى آن آقا رفت؟

داخل جمع یکى گشت و به تاریخش گفت

سید درچه‏اى افسوس که زین دنیا رفت۶۲

سید محمد باقر چند پسر داشت که همه در مدرسه نیمآورد تحصیل مى‏کردند، یکى از آنها سید ابوالعلى درچه‏اى است که عالم مسجد قطبیه بود و در هشتم جمادى الاول سال ۱۳۸۰ه.ق در راه مشهد درگذشت، جنازه‏اش را به اصفهان آوردند و دفن کردند. دیگرى سید ابوالمعالى است که در ششم ربیع‏الاول ۱۳۷۴ ه.ق در بیرون بقعه تکیه کازرونى دفن شد.۶۳ این دو برادر هر دو دامادهاى حاج آقا میرزا جمال الدین چهارسوقى بودند که به بیان مسائل و ترویج شریعت اشتغال داشتند و از هر یک اولاد و اعقابى باقى است. برادر دیگرشان آقا سید ابوالحسن از ائمه جماعت اصفهان و چهارمین آنها حاج سید احمد مرتضوى درچه‏اى است.۶۴ پس از فوت درچه‏اى امامت مسجد و تدریس مسجد نو به برادرش سید محمد مهدى درچه‏اى واگذار شد.۶۵

 

پى نوشت‏ها:

۱) شعر از شمس تبریزى است.

۲) نقباء البشر فى القرن الرابع عشر، جزء الاول، شیخ آقا بزرگ تهرانى، ص۲۲۴٫

۳) تذکره القبور یا دانشمندان و بزرگان اصفهان، سید مصلح‏الدین مهدوى، ص۱۹۰٫

۴) کارنامه همایى، عبدالله نصرى، ص۴۷؛ همایى نامه، ص۲۱؛ سیماى فرزانگان، رضا مختارى، ص۳۶۹٫

۵) مدرس، تاریخ و سیاست، گروهى از نویسندگان، ص۶۵٫

۶) شرح حال رجال ایران، مهدى بامداد، ج۵، ص۲۱۸ و نیز کارنامه همایى، ص۴۵٫

۷) رجال اصفهان، ملا عبدالکریم گزى، ص۴۰، میرزاى نائینى نداى بیدارى، نورالدین على لو، ص۲۳ – ۲۲؛ سیاحت شرق یا زندگینامه آقانجفى قوچانى به قلم خودش، تصحیح رمضانعلى شاکرى، ص۱۷۷ – ۱۷۶؛ مجله حوزه سال نهم، شماره ۵۳، ص۵۷؛ نجوم السماء ،مرحوم کشمیرى، ج اول، ص۳۷۹؛ فرهنگ بزرگان اسلام و ایران، ص۶۲۱؛ تذکره القبور، سید مصلح الدین مهدوى، ص۱۰۸؛ ریحانه الادب، ج۸ – ۷، ص۲۶۹٫

۸) دانشمندان و سخن سرایان فارس، محمد حسین رکن زاده آدمیت، ج۲، ص۱۶۲؛ زندگانى حکیم جهانگیر قشقایى، مهدى قرقانى، ص۵۱؛ دانشمندان و بزرگان اصفهان، سید مصلح الدین مهدوى، ص۲۲۶٫

۹) مدرس تاریخ و سیاست، ص۶۶، به نقل از کتاب زندگانى آیه الله چهارسوقى، محمد على حبیب آبادى.

۱۰) زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، حاج شیخ مرتضى انصارى، ص۲۶۲ – ۲۶۱؛ مجله نور علم، شماره مسلسل ۴۲، مقاله نجوم امت به قلم سید ابوالحسن مُطلّبى، اعیان‏الشیعه، ج۴، ص۵۶۰؛ نقباء البشر، ج اول، ص۳۵۷؛ ریحانه الادب، ج۲، ص۳۰۷؛ الاجازات الکبیره، ص۴۰۷٫

۱۱) زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص۲۹۷ – ۲۹۶٫

۱۲) درباره میرزاى شیرازى بنگرید به کتاب: هدیه الرازى الى الامام المُجَدِّدِالشیرازى به قلم شیخ آقا بزرگ تهرانى و نیز کتاب میرزاى شیرازى (از سرى کتاب‏هاى دیدار با ابرار)، سید محمود مدنى.

۱۳) آتشکده اردستان، ابوالقاسم رفیعى مهرآبادى، ج سوم، ص۵۹۴٫

۱۴) نشریه معارف اسلامى، شماره هفتم، آبان ۱۳۴۷، ص۲۸ -۲۷٫

۱۵) شرح حال رجال ایران، ج۵، ص۲۱۸٫

۱۶) ناصح صالح (شرح حال حاج میرزا على آقا شیرازى)، به قلم نگارنده، ص۳۴ به نقل از زندگانى آیه الله چهارسوقى، ص۱۵۶ تا ۱۶۰٫

۱۷) درباره وى بنگرید به مجله وقف میراث جاویدان، سال پنجم، شماره ۱۹ و ۲۰، مقاله جمشید مظاهرى.

۱۸) مکارم الآثار، میرزا محمد على معلم حبیب آبادى، ج۵، ص۱۷۸۰ (پاورقى) به نقل از تاریخ اصفهان، میرزا حسن خان جابرى انصارى.

۱۹) مقدمه کتاب شعوبیه، به قلم منوچهر قدسى، ص۹۹٫

۲۰ )ارباب معرفت (یادنامه حکیم متالّه آیه الله حاج آقا رحیم ارباب)، مقاله محمد حسین ریاحى، ص۹۹ و نیز بنگرید به مجله حوزه، شماره مسلسل ۳۵، ص۵۵، مصاحبه با آیه الله حیدرعلى محقق.

۲۱) سیاحت شرق، ص۱۶۳٫

۲۲) ناصح صالح، ص۳۶٫

۲۳) سیماى فرزانگان، رضا مختارى، ص۳۱۲٫

۲۴) اعیان‏الشیعه، ج۳، ص۴۰۳؛ نقباء البشر، ج اول، ص۳۶۰؛ مجله نور علم، شماره هفتم، آذر ۱۳۶۳ مقاله نجوم امت.

۲۵) شرح حال رجال ایران، ج۵، ص۲۱۸ و نیز ج۳، ص۳۰۲٫

۲۶) همایى نامه (مجموعه مقالات) به کوشش و زیر نظر مهدى محقق، ص۱۸ – ۱۷؛ کارنامه همایى، ص۴۷ – ۴۶، سیماى فرزانگان، ص۴۳۷؛ مدرس، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامى ایران، ج۲، ص۳۱۵٫

۲۷) مقدمه کتاب شعوبیه، صفحه یکصد و یکصد و یک.

۲۸) همان مأخذ، صفحه ۶۷ و ۶۸٫

۲۹) مجله حوزه، شماره مسلسل ۱۸، ص۳۰٫

۳۰) مجله یاد، سال سوم، شماره دهم، بهار ۱۳۶۷، ص۴۳٫

۳۱) مقدمه کتاب شعوبیه، ص۱۰۰٫

۳۲) سیاحت شرق، ص۱۶۵ – ۱۶۴٫

۳۳) کارنامه همایى، ص۴۵٫

۳۴) نک: زندگانى آیه الله چهارسوقى، ص۱۶۰ – ۱۵۶٫

۳۵) سیماى فرزانگان، ص۲۲۸٫

۳۶) نک: زندگینامه تحصیلى خودنوشت شهید مدرس در مقدمه کتاب الرسائل الفقهیه.

۳۷) تذکره القبور یا دانشمندان و بزرگان اصفهان، سید مصلح‏الدین مهدوى، ص۱۹۱٫

۳۸) مجله حوزه، شماره۱۸، ص۲۷٫

۳۹) ارباب معرفت، ص۹۷٫

۴۰) احسن الودیعه فى تراجم مشاهیر مجتهدى الشیعه، سید محمد مهدى موسوى اصفهانى، ص۱۱۱٫

۴۱) زندگانى حکیم جهانگیرخان قشقایى، ص۱۵۹، به نقل از مردم‏شناسى قوچان، مجلد دوم.

۴۲) مدرس، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامى، ج۲، ص۳۰۸، مرد روزگاران، على مدرسى، ص۴۵٫

۴۳) خاندان شیخ الاسلام، سید مصلح الدین مهدوى.

۴۴) مجله حوزه، شماره۵۳، ص۵۶٫

۴۵) انسان و قرآن، علامه حسن زاده آملى، ص۵۸٫

۴۶) شرح حال این واعظ وارسته را در کتاب “ناصح صالح” به قلم نگارنده مطالعه فرمائید.

۴۷) درباره این عالم عامل بنگرید به کتاب ارباب معرفت به قلم تنى چند از دانشمندان.

۴۸) مجله کیهان فرهنگى، اسفند ۱۳۶۵، ص۳۸٫

۴۹) مجله پیام انقلاب، شماره مسلسل ۱۰۴، ص۱۶ و ۱۷٫

۵۰) همایى نامه، ص۱۸ – ۱۷٫

۵۱) زندگانى جهانگیرخان قشقایى، ص۱۷۸ – ۱۷۷، کیهان فرهنگى، اسفند ۶۵، ص۳۹٫

۵۲) نک: مجله نور علم، دوره سوم، شماره مسلسل ۲۸، ذیل نجوم امت، مقاله ناصر باقرى بیدهندى.

۵۳) فرزانه‏اى از خوانسار، حاج مرتضى علوى، ص۴۱٫

۵۴) آینه پژوهش، شماره ۵۱، ص۹۳٫

۵۵) زندگانى جهانگیرخان قشقایى، ص۱۹۴ ،۱۹۲ ،۱۹۱ ،۱۸۶ ،۱۵۹ ،۱۳۴ ،۱۲۲ ،۱۲۰ ،۱۱۸ ،۱۰۹ ،۱۰۱ ،۸۵ و ۱۹۵٫

۵۶) مدرس، تاریخ و سیاست، ص۶۷ و ۷۰٫

۵۷) زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، حسن مرسلوند، جلد۴، ص۲۴۴، و جلد ۵، ص۱۵۹٫

۵۸) مجله حوزه، شماره۱۸، ص۳۰٫

۵۹)تذکره القبور، ص۱۹۱؛ شعوبیه (مقدمه کتاب) ص۹۹؛ مدرس تاریخ و سیاست، ص۶۴ و ۶۶؛ نقباء البشر، شیخ آقا بزرگ تهرانى، ج ۱، ص۲۲۴٫

۶۰) زندگانى آیه الله چهارسوقى، سید محمد على روضاتى.

۶۱) هستى‏شناسى و انسان‏شناسى، على متبحرى تهرانى، ص۱۳۸ – ۱۳۷٫

۶۲) زندگانى آیه الله چهارسوقى، ص۱۵۶٫

۶۳) تذکره القبور، ص۱۹۱٫

۶۴) مکارم الآثار، ج۵، ص۱۷۸۰، پاورقى.

۶۵) مدرس، تاریخ و سیاست، ص۶۹٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *