رضا باقى زاده
مقدمه
از جمله پدیدههاى شگفت انگیز قرن حاضر وقوع انقلاب اسلامى ایران است انقلابى که ثمره آن نابودى حکومت ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهى و قطع دخالت اجانب در سرنوشت کشور و به دنبال آن تشکیل حکومت اسلامى به رهبرى امام خمینى(ره) بود.
با توجه به اهمیت آن ضرورت دارد که گذشته و آینده آن را مورد بررسى قرار دهیم. در این راستا کنکاش درباره دو موضوع حائز اهمیت است یکى ماهیت و عوامل انقلاب اسلامى ایران و دیگر شرائط حفظ و تداوم انقلاب.
از آن جایى که استاد شهید مرتضى مطهرى در مسائل گوناگون فکرى صاحب نظر بودند و اندیشههاى او راهگشاى مشکلات فکرى جامعه اسلامى ما مىباشد همان گونه که حضرت امام رضوان الله تعالى علیه فرمودند: “او با قلمى روان و فکرى توانا در تحلیل مسائل اسلامى و توضیح حقایق فلسفى، با زبان مردم و بىقلق و اضطراب، به تعلیم و تربیت جامعه پرداخت. آثار قلم و زبان او بىاستثنا آموزنده و روانبخش است”۱ و مقام معظم رهبرى لزوم استفاده از اندیشههاى استاد را مورد تأکید قرار داده تا جایى که آثارآن بزرگوار را مبناى فکرى نظام جمهورى اسلامى ایران مىداند جا دارد در مورد انقلاب اسلامى ایران هم مرورى کنیم به آثار پربرکتى که آن بزرگوار از خود به یادگار گذاشته است. از این رو در این مقاله برآنیم تا ماهیت و عوامل انقلاب اسلامى ایران و شرط تداوم آن را از دیدگاه استاد شهید مطهرى بررسى کنیم. اما قبل از شروع بحث ذکر دو نکته خالى از فایده نیست.
نکته اول: انقلاب یعنى چه؟
کنکاش و بررسى درباره هر موضوعى ابتدا مىطلبد که تعریفى از آن ارائه دهیم از این رو این بحث را با تعریفى از انقلاب پى مىگیریم:
در تعریف انقلاب گفتهاند: “انقلاب دگرگونى بنیادى در همه زمینههاى اجتماعى، اخلاقى، اقتصادى، حقوقى و بویژه سیاسى است نسبت به آن چه پیش از انقلاب استوار و پابرجا بوده است و این دگرگونىها همیشه با سرنگونى نظام سیاسى حاکم پیش مىآید و کمتر با آرامش همراه بوده و اغلب با کارهاى خشونتآمیز و ویرانگى و خونریزىها همگام مىباشد.۲
استاد شهید مطهرى در تعریف انقلاب مىگوید: “انقلاب عبارت است از طغیان و عصیان مردم یک ناحیه و یا یک سرزمین علیه نظم حاکم موجود براى ایجاد نظمى مطلوب.۳
از این رو ایشان ریشه انقلاب را دو چیز مىداند: ۱- نارضایى و خشم از وضع موجود ۲- آرمان یک وضع مطلوب چه این که در هر انقلابى نفى و اثبات وجود دارد نفى وضع موجود و اثبات وضعیت مطلوب.
شاید برخى گمان کنند که کودتا نیز نوعى انقلاب است در حالى که استاد براى دفع این توهم مىگوید: “فرق انقلاب با کودتا این است که انقلاب ماهیت مردمى دارد به خلاف کودتا که یک اقلیت مسلح و مجهز به نیرو در مقابل حاکمیت قیام مىکند و وضع موجود را به هم مىزند.”۴
نکته دوم: ماهیت و عوامل انقلابها
از جمله سؤالات در مورد انقلابها این است که ماهیت و عوامل آنها چیست؟ آیا انقلابها ریشه مادى دارند یا ممکن است برخى از آنها خصلت انسانى نیز داشته باشند. در این باره چند نظریه وجود دارد:
عدهاى معتقدند که همه انقلابهاى اجتماعى عالم اگرچه در ظاهر ممکن است شکلهاى متفاوتى داشته باشد ولى روح و ماهیتشان یکى است و آن اقتصادى و مادى است به عبارت دیگر تمام انقلابها در واقع انقلابهاى محرومان است علیه برخوردارها.
گروه دیگر بر این باورند که همه انقلابها ریشه مادى صرف ندارند. البته ممکن است ریشه پارهاى از انقلابها دو قطبى شدن جامعه از نظر اقتصادى و مادى باشد یک شاهد مثال در این مورد تعبیر حضرت امیر(ع) در خطبهاى که به مناسبت آغاز خلافت ایراد فرمود امام(ع) در این خطبه از سیرى و اشباع ظالم و گرسنه ماندن مظلوم نام مىبرد یعنى دو قطبى شدن جامعه و تقسیم آن به معدودى افراد سیر و کثیرى افراد گرسنه.
ولى تقسیم جامعه از نظر اجتماعى و اقتصادى به دو قطب محروم و مرفه شرط ضرورى پیدایش انقلاب نیست. بسا ممکن است انقلابى خصلت انسانى محض داشته باشد و موقعى مىتواند انسانى باشد که ماهیتى آزادیخواهانه و ماهیتى سیاسى داشته باشد نه ماهیتى اقتصادى۵ شهید مطهرى براى انقلابها علاوه بر دو نوع ماهیتى که ذکر شد ماهیتى دیگر قائل است آن جا که مىگوید: “انقلاب مىتواند علاوه بر دو نوع ماهیت (مادى – خصلت انسانى محض) ماهیتى اعتقادى و ایدئولوژیک داشته باشد بدین معنا که مردمى که به یک مکتب ایمان و اعتقاد دارند و به ارزشهاى معنوى آن مکتب به شدت وابسته هستند وقتى مکتب خود را در معرض آسیب مىبینند و وقتى آن را آماج حملههاى بنیان برافکن مىبینند خشمگین و ناراضى از آسیبهایى که بر پیکر مکتب وارد شده و در آرمان برقرارى مکتب به طور کامل و بىنقص دست به قیام مىزنند. انقلاب این مردم ربطى به سیر و گرسنه بودن شکمشان و یا ارتباطى با داشتن و یا نداشتن آزادى سیاسى ندارد.”۶
استاد با توجه به مطالب بالا عوامل ایجاد انقلاب را به سه دسته زیر تقسیمبندى مىکند:
۱- اقتصادى و مادى
که بالطبع آرمان چنین قیامى رسیدن به جامعهاى است که در آن از این شکافهاى طبقاتى اثرى نباشد.
۲- وجود خصلت آزادیخواهانه در بشر.
انقلاب فرانسه به عنوان مثال از این نوع انقلابهاست که مردم بیدار شده بودند و براى کسب آزادى انقلاب کردند.
۳- آرمانخواهى و عقیده طلبى
که انقلابها به اصطلاح ایدئولوژیک جنگ عقایدند.۷
ماهیت و عوامل انقلاب اسلامى ایران
انقلاب و نهضت ما با این پرسش روبروست که اساساً چه ماهیتى دارد؟ از بین آن ماهیتهاو عواملى که براى انقلابها ذکر کردیم انقلاب ما بر کدام یک از آنها تطبیق مىکند؟ آیا ماهیت طبقاتى دارد؟ یا ماهیت لیبرالیستى دارد؟ یا این که ماهیت ایدئولوژیکى و اعتقادى و اسلامى دارد؟ در این باره نیز چند نظریه وجود دارد.
عدهاى که معتقدند همه انقلابها ماهیت مادى و طبقاتى دارد مىگویند: انقلاب ایران قیام محرومین علیه مرفهان بوده است.
عده اى دیگر که خود را مسلمان مىدانند و شبیه این دسته مىاندیشند سعى مىکنند به قضیه رنگ اسلامى بزنند مىگویند به حکم آیه “و نرید ان نمنّ على الّذین استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین…”۸ اسلام هم تاریخ را بر اساس دو قطبى شدن جامعهها و جنگ استضعاف شده و پیروزى استضعاف شده بر استضعافگر تفسیر مىکند.
استاد شهید در این جا به نکتهاى اشاره مىکند که این گروه از آن غافل شدهاند و آن نکته این است که “اسلام جهتگیرى نهضتهاى الهى را به سوى مستضعفان مىداند اما خواستگاه هر نهضت و انقلاب را صرفاً مستضعفان نمىداند اسلام نهضت پیامبران را به سود محرومان مىداند اما آن را منحصراً به دوش محرومان نمىداند. عدم درک این تفاوت منشأ بسیارى از اشتباهات شده است.”۹
این که چه عواملى در پیروزى انقلاب ما نقش داشت گروهى معتقد به تفسیر تک عاملى هستند در میان این گروه سه نظر مختلف وجود دارد عدهاى عامل اقتصادى و مادى و عدهاى آزادیخواهى و عدهاى دیگر اعتقادى و معنوى.
اما گروه دیگر معتقدند که در تکوین و ایجاد این انقلاب هر سه عامل به صورت مستقل دخالت داشتهاند.
استاد مىفرماید: “در کنار این نظرات نظر دیگرى وجود دارد که خود ما موافق آن هستیم و آن این که : انقلاب ایران به اعتراف بسیارى یک انقلاب مخصوص به خود است یعنى براى آن نظیرى در دنیا نمىتوان پیدا کرد از نظر ما این انقلاب، اسلامى بوده است اما مقصود از اسلام تنها همان معنویتى که در ادیان به طور کلى و از جمله در اسلام وجود دارد نیست. و هم چنین اسلامى بودن فقط به معناى رواج مناسک مذهبى و آزاد بودن انجام عبادات و آداب شرعى نیست.
راز موفقیت نهضت ما نیز در این بوده است که نه تنها به عامل معنویت تکیه داشته است بلکه آن دو عامل دیگر – مادى و سیاسى – را نیز با اسلامى کردن محتواى آنها در خود قرار داده است به عنوان مثال مبارزه براى پرکردن شکافهاى طبقاتى از تعالیم اساسى اسلام محسوب مىشود اما این مبارزه با معنویتى عمیق توأم و همراه است از سوى دیگر روح آزادىخواهى و حرمت در تمام دستورات اسلامى به چشم مىخورد. تقریباً از سنه بیست به بعد در ایران به وسیله یک عده از اسلام شناسان خوب و واقعى به مردم گفته شد که اسلام دین عدالت است اسلام با تبعیضهاى طبقاتى مخالف است. اسلام دین حریت و آزادى است و سایر خصوصیات اسلام را بیان کردند لذا رنگ اسلامى به خود گرفت و در ذهن مردم جایگزین شد. درست به دلیل جایگزینى این مفاهیم در ذهن توده بود که نهضت اخیر ما نهضتى شامل و همهگیر شد نهضت مشروطه یک نهضت شهرى بود نه روستایى اما در این نهضت، شهرى، روستایى، محروم و ثروتمند، کارگر و کشاورز، بازارى و غیر بازارى، روشنفکر و عامى، همه و همه شرکت کرده بودند و این به دلیل اسلامى بودن نهضت است.
موفقیت دیگر نهضت ما از بین بردن خودباختگى ملت ما در برابر غرب و شرق بود توانست به ملت بگوید که شما خود یک مکتب مستقل دارید مىتوانید بر روى پاى خود بایستید و تنها به خود اتکا داشته باشید.”۱۰
چگونه مىتوان ثابت کرد که انقلاب ما اسلامى بوده و هویت دیگرى نداشته است؟ یکى از راههاى شناخت انقلاب، بررسى کیفیت رهبرى آن انقلاب و نهضت است شهید مطهرى براى این که ثابت کند انقلاب ما اسلامى است از همین راه وارد شده است مىگوید:
امام خمینى که رهبرى نهضت را به عهده داشت رمز موفقیتش این بود که – علاوه بر خصوصیات فردى از قبیل شجاعت، صداقت، قاطعیت، روشنبینى و… که داشت – مبارزه را در قالب مفاهیم اسلامى به پیش برد. ایشان با ظلم مبارزه کرد ولى مبارزه با ظلم را با معیارهاى اسلامى مطرح کرد به عنوان مثال از طریق القاى این فکر که یک مسلمان نباید زیر بار ظلم برود.
از جمله اقدامات اساسى این رهبر، مخالفت جدى و دامنهدار با جدایى دین از سیاست بود البته شاید فضل تقدم در ین زمینه با سید جمال باشد. بنابراین با بررسى مسأله رهبرى و کیفیت و نحوه آن و با در نظر گرفتن این که در میان افراد زیادى که صلاحیت رهبرى داشتند کدام رهبر را انتخاب کردند و با بررسى و تحلیل مسیرى که این رهبر طى کرد و اهرمهایى که روى آن تکیه نمود و منطقى که به کار برد به این نتیجه روشن و آشکار مىرسیم که نهضت ما واقعاً یک نهضت اسلامى بوده است.۱۱
شرط تداوم انقلاب اسلامى ایران
برخى بر این باورند که خواست خدا بر این قرار گرفته که انقلاب تداوم پیدا خواهد کرد. در حالى که حفظ و تداوم انقلاب در گرو شرایطى است که در این جا به برخى از آن شرایط اشاره مىکنیم.
اول: اجراى عدالت در جامعه
از جمله شرایطى که تداوم انقلاب اسلامى ما در گرو آن است اجراى عدالت است و مسؤولین در این باره وظیفه سنگینترى را به عهده دارند عدالتى که در یک روایت على(ع) آن را سر ایمان تشبیه کرده است آن جا که مىفرماید: “العدل رأس الایمان”۱۲ یعنى اگر ایمان را به سر تشبیه کنیم عدالت مانند سر آن پیکر است که اگر سر نباشد پیکر مرده است.
نقش عدالت تا آن پایه است که مایه قوام و موجودیت حکومتها از جمله حکومت اسلامى ماست چه این که اگر در جامعهاى عدالت جارى نشد و حاکمان اسلامى سرلوحه کار خود را عدالت قرار ندهند در نتیجه ظلم در جامعه گسترانده شد بىگمان چنین حکومتى به فنا و نابودى کشیده خواهد شد. پیامبر اسلام(ص) در این باره فرمود: “حکومتها ممکن است کافر باشند و دوام یابند و اما اگر ظالم باشند دوام نخواهند یافت.”۱۳
شهید مطهرى درباره اجراى عدالت در جامعه مىفرماید:
“در دولت اسلامى نباید به هیچ وجه ظلم و اجحافى به کسى بشود. از نظر منطق اسلام حتى اگرکسى هزاران نفر را کشته باشد و مجازات صد بار اعدام هم براى او کم باشد باز هم حقوقى دارد که آنها باید رعایت شوند در این زمینه ما بهترین سرمشقها را از مکتب على(ع) مىآموزیم شما رفتار حضرت را با قاتلش ببینید دنیایى از انسانیت، رأفت و محبت در آن وجود دارد در مدتى که ابن ملجم در خانه حضرت اسیر بود کوچکترین بدرفتارى نسبت به او نشد حتى حضرت غذاى خود را براى زندانى فرستاد و سفارش کرد که مبادا زندانى گرسنه بماند. این چنین عدلى باید براى همه ما سرمشق باشد بىتردید وجود چنین ارزشهاست که مکتب را در طول هزار و چهارصد سال حفظ کرده و آن را شاداب و با طراوت نگاه داشته است.”۱۴
یکى از متفکران اسلامى در این باره چنین مىگوید:
“دو نشانه مهم براى شناخت جامعه اسلامى وجود دارد و آن دو نماز است و عدالت اگر در جامعهاى نماز در زندگى به وجه عام وجود نداشته باشد، بانگ اذان فروافتد، و مسجد و جماعت نباشد آن جامعه اسلامى نیست همچنین عدالت اگر در جامعه حضور نداشته باشد و آثار عدالت در جامعه و شؤون حیاتى و اقتصادى و معیشتى افراد و خانوادهها “در همه قشرها” دیده نشود و در سیاست و مدیریت و قانون گذارى و قضاوت و برنامهریزى و اجرا و در برخوردها و برخوردارىها عدالت ملاک نباشد و در مسکن و بهداشت و تحصیل و کار و سفر و استراحت اصل عدالت اجرا نشود و امکانات در این زمینهها در میان مردم تقسیم نگردد و مردم همه از شرایط و امکانات تزکیه و تعلیم (که هدف اصلى قرآن کریم است) برخوردار نباشند و تبعیض و تفاوت بیداد کند و… به یقین چنین جامعهاى اسلامى نیست.”۱۵
اجراى عدالت آثارى دارد که از جمله آن از بین رفتن فقر است چه این که فقر یکى از چیزهایى است که دوام انقلاب را تهدید مىکند. امام صادق(ع) مىفرماید: “ان الناس یستفنون اذا عدل بینهم”۱۶ به درستى که مردم اگر عدالتى در میان باشد همه بىنیاز خواهند گشت.”
رهبر معظم انقلاب حضرت آیه الله العظمى خامنهاى مىفرماید:
“مادامى که نتوانیم عدالت اسلامى را در کشور پیاده کنیم شاهد چهره کریه فقر در بخشى از جامعه خواهیم بود.”۱۷
دوم: احترام به آزادىها
یکى از چیزهایى که نقش بسزایى در تداوم انقلاب اسلامى دارد احترام به آزادىهاست یعنى همه مردم در محدوده شرع و قانون آزاد بوده و فعالیت داشته باشند و از هیچ چیزى جز شرع و قانون هراسى نداشته باشند البته همه باید اصولى که در شرع و قانون مشخص شده بپذیرند و به آن احترام بگذارند.
شهید بزرگوار درباره اهمیت این اصل مىگوید:
“وظیفه حتمى همگى ما این است که به آزادىها به معنى واقعى کلمه احترام بگذاریم زیرا اگر بنا شود حکومت جمهورى اسلامى زمینه اختناق را به وجود بیاورد قطعاً شکست خواهد خورد، چه این که اسلام دین آزادى است دینى که مروج آزادى براى همه افراد جامعه است در سوره دهر مىخوانیم: “انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفوراً”۱۸ البته آزادى به معناى معقول هر کس مىباید فکر و بیان و قلمش آزاد باشد و تنها در چنین صورتى است که انقلاب اسلامى ما راه صحیح پیروزى را ادامه خواهد داد.”۱۹
ایشان در ادامه راه رشد اسلام را برخورد آراء و عقاید مىداند آن جا که مىفرماید: “اگر در جامعه ما محیط آزاد برخورد آراء و عقاید به وجود بیاید به طورى که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرفهایشان را مطرح کنند و ما هم در مقابل آراء و نظرات خودمان را مطرح کنیم تنها در چنین زمینه سالمى خواهد بود که اسلام هرچه بیشتر رشد مىکند.”۲۰
آن گاه به خاطرهاى اشاره مىکنند که آموزنده مىباشد مىگوید:
“چند سال پیش در دانشکده الهیات یکى از اساتید ماتریالیست بود به طور مرتب سر کلاسها تبلیغات ماتریالیستى و ضد اسلامى مىکرد دانشجویان به این عمل اعتراض کردند و کم کم نوعى تشنج در دانشکده ایجاد شد من نامهاى به طور رسمى به دانشکده نوشتم و توضیح دادم که به عقیده من لازم است در همین جا که دانشکده الهیات است یک کرسى ماتریالیسم دیالکتیک تأسیس شود و استادى هم که وارد در این مسائل باشد و به ماتریالیسم دیالکتیک معتقد باشد تدریس این درس را عهدهدار شود. این طریق صحیح برخورد با مسأله است و من با آن موافقم. اما اینکه فردى پنهانى و به صورت اغوا و اغفال بخواهد دانشجویان ساده و کم مطالعه را تحت تأثیر قرار دهد و برایشان تبلیغ کند این قابل قبول نیست بعد من به همان شخص هم چند بار پیشنهاد کردم که شما به عوض آنکه حرفهایت را با چند دانشجوى بىاطلاع در میان بگذارى آنها را با من در میان بگذار و اگر هم مایل باشى مىتوانیم این کار را در حضور دانشجویان انجام دهیم و به اصطلاح نوعى مناظره داشته باشیم حتى به او گفتم با اینکه من حاضر نیستم به هیچ قیمتى در رادیو صحبت کنم و یا در تلویزیون ظاهر شوم (این مربوط به حکومت طاغوت است) ولى براى این کار حاضرم در رادیو و یا تلویزیون با شما مناظره کنم… و به اعتقاد من تنها طریق درست برخورد با افکار مخالف همین است و الا اگر جلوى فکر را بخواهیم بگیریم اسلام و جمهورى اسلامى را شکست دادهایم.”۲۱
از این مطالب عالى که استاد شهید بیان نمودند و به آن سخت پاىبند بودند دو نکته مىشود استفاده کرد:
اول اینکه وقتى ایشان در مورد یک استاد مبلغ ماتریالیست اعتقاد دارد باید حرفهایش را بزند استفاده مىکنیم که امروز کسانى که افکارى غیر از فکر ما دارند نیز باید فرصتى پیدا کنند تا آراء و عقایدشان را در محیطى آرام بیان نمایند و نباید آنان را از نوشتن و سخن گفتن منع کنیم چه اینکه آنگونه که استاد اعلام آمادگى مىکند با استاد ماتریالیست مناظره کند و برایش مهم نیست در جمع دانشجویان باشد یا در رادیو و تلویزیون امروز هم باید کسانى این را اعلام آمادگى نمایند در شرایطى آماده براى طرفین با دگراندیشان مناظره کنند نه اینکه آنها را از اظهار نظر منع کنیم.
دوم اینکه طبق نظر شهید مطهرى آنها هم نباید صحبتهایشان را در هر جا و براى هر کس بگویند بلکه باید در جایى شبههها را بیان نمایند که دیگران هم فرصت پاسخگویى به آنها را داشته باشند.
سوم: پیشگیرى از آفات انقلاب
هر پدیدهاى در معرض آفتزدگى مىباشد و انقلاب نیز اینگونه است از این رو جا دارد که در این رابطه تحقیق شده و آفتهایى که در کمین انقلاب اسلامى هست شناسایى و شناسانده شود تا از بروز هر آفتى جلوگیرى گردد. اگر ما در این زمینه موفق شویم به یقین مىتوانیم اذعان کنیم که یکى از شرایط حفظ و تداوم انقلاب را فراهم آوردهایم. اینکه چگونه باید به آنها پى ببریم در جواب باید گفت مراجعه به آراء و افکار متفکران و اندیشمندان اسلامى از جمله شهید مطهرى ما را به انواع آفتهایى که انقلاب را تهدید مىکند رهنمون مىسازد.
اما مهمتر اینکه مسؤول جلوگیرى آفات کیست؟
در یک کلام همه مسؤول هستند همه کسانى که به اعتلاى انقلاب اسلامى دل بستهاند و براى سربلندى آن تلاش مىکنند وظیفه دارند در حد توان خود براى جلوگیرى آن آفات اقدام نمایند اما در این زمینه مسئولین نظام خصوصاً رهبرى انقلاب نقش مهمترى را ایفا مىکنند.
استاد شهید مطهرى در این باره مىگوید:
“وظیفه رهبرى نهضت است که از آفت زدگى پیشگیرى نماید و اگر احیاناً آفت نفوذ کرد با وسایلى که در اختیار دارد و یا باید در اختیار بگیرد آفت زدایى نماید.”۲۲
ایشان معتقد است عدم دخالت رهبرى در این زمینه باعث عقیم شدن نهضت است آن جا که مىگوید: “اگر رهبرى یک نهضت به آفتها توجه نداشته باشد یا در آفت زدایى سهلانگارى نماید قطعاً آن نهضت عقیم یا تبدیل به ضد خود خواهد شد و اثر معکوس خواهد بخشید.”۲۳
در این جا مىپردازیم به برخى از آفتهایى که شهید مطهرى متذکر شدهاند:
۱- نفوذ اندیشههاى بیگانه
استاد نفوذ اندیشههاى بیگانه را از دو طریق بیان مىکند:
الف: از طریق دشمنان
ایشان در این زمینه مىگوید: “هنگامى که یک نهضت اجتماعى اوج مىگیرد و جاذبه پیدا مىکند و مکتبهاى دیگر را تحتالشعاع قرار مىدهد پیروان مکتبهاى دیگر براى رخنه کردن در آن مکتب و پوسانیدن آن از درون، اندیشههاى بیگانه را که با روح آن مکتب مغایر است وارد آن مکتب مىکنند و آن را از اثر مىاندازند یا کم اثر مىکنند آن گاه به عنوان مثال وارد کردن اسرائیلیات و مجوسیات و… را در صدر اسلام با مارک اسلام در حدیث و تفسیر و افکار و اندیشههاى مسلمانان را یاد مىکند.”۲۴
ب: از طریق دوستان و پیروان
در این باره استاد مىگوید: گاهى پیروان خود مکتب به علت ناآشنایى درست با مکتب مجذوب یک سلسله نظرات و اندیشههاى بیگانه مىگردند و آگاهانه یا ناآگاهانه رنگ مکتب مىدهند و عرضه مىنمایند. به عنوان مثال کسانى که در صدر اسلام جذب فلسفه یونانى و آداب و رسوم ایرانى و… شده بودند و آنها را وارد اندیشههاى اسلامى کردند.”۲۵
آن گاه در مورد انقلاب و نهضت خودمان مىگوید:
“وابستگان به مکتبهاى دیگر بالخصوص مکتبهاى ماتریالیستى اندیشههاى بیگانه را با مارک اسلامى عرضه مىدارند و هم افرادى مسلمان اما ناآشنا به معارف اسلامى و شیفته مکتبهاى بیگانه به نام اسلام اخلاق، فلسفه تاریخ و فلسفه دین و… مىنویسند.”۲۶ امروز هم بعد از اینکه حدود ۲۰ سال از انقلاب ما مىگذرد همین خطر یعنى نفوذ اندیشههاى بیگانه به شکلى دیگر انقلاب ما را تهدید مىکند. امروز اگرچه از طرفداران مکتبهاى ماتریالیستى به ظاهر خبرى نیست اما عدهاى دیگر با چهرههایى نو مشغول هستند تا اندیشههاى غربى را بهگونهاى در بین جوانان کشور رواج دهند و این خطر بزرگى براى انقلاب است که اگر جلوگیرى نشود ارزشهاى اسلامى را به صورت جدى تهدید مىکند.
اما چه باید کرد؟ به عبارت دیگر راه جلوگیرى از آن چیست؟
برخى بر این باورند که باید از راه منع و تحریم وارد بشویم کتابها و مطبوعات را کنترل کنیم و کسانى که دگراندیش هستند آنان را از ورود به مراکز فرهنگى خصوصاً دانشگاه و در عرصه مطبوعات جلوگیرى کنیم و به مردم خصوصاً جوانان اعلام کنیم که حق ندارند هر مطلبى را بخوانند و از هر کس سخن بشنوند.
در حالى که با پیشرفت علم و تکنولوژى این راه اولاً امکان ندارد و ثانیاً مگر مىشود کسانى که تشنه فراگیرى معارف اسلامى هستند از نوشیدن آن به عذر اینکه دیگران آن را آلوده کردهاند منع کرد. شهید مطهرى نیز راه مبارزه با این خطر و آفت را تحریم و منع نمىداند ایشان مىگوید: “ما مسؤول هستیم ما به قدر کافى در زمینههاى مختلف اسلامى کتاب به زبان روز عرضه نکردهایم. اگر ما به قدر کافى آب زلال و گوارا عرضه کرده بودیم به سراغ آبهاى آلوده نمىرفتند. راه مبارزه، عرضه داشتن صحیح این مکتب در همه زمینهها با زبان روز است.”۲۷
در ادامه استاد مسؤولیت اصلى این کار را با حوزههاى علمیه مىداند مىگوید: “حوزههاى علمیه باید کارهاى علمى و فکرى خود را دو برابر کنند باید بدانند اشتغال منحصر به فقه و اصول رسمى جوابگوى مشکلات نسل معاصر نیست.”۲۸
۲- تجددگرایى افراطى
استاد مطهرى درباره این آفت مىگوید: “برخى آن چنان عوامزده هستند که تنها معیارشان سلیقه عوام است که گذشتهگراست و به حال و آینده کارى ندارد برخى که به مسائل روز توجه دارند و درباره آینده مىاندیشند متأسفانه از اسلام مایه مىگذارند سلیقه روز را معیار قرار مىدهند مثلاً مىگویند مهر نباید باشد چون زمان نمىپسندد، تعدد زوجات یادگار عهد بردگى زن است و…”۲۹
متأسفانه امروز هم شاهد این دو طرز تفکر هستیم در حالى که اسلام طرفدار اعتدال است و در مورد مسائل اسلامى باید مجتهدین آگاه به زمان اظهار نظر بکنند نه اینکه هر کس بیاید درباره مسائل اسلامى سخن بگوید.
۳- ناتمام گذاشتن
استاد شهید یکى از نقیصههاى نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخیر را در کنارهگیرى روحانیت از رهبرى مىداند و معتقداست که روحانیت نهضتها را تا مرحله پیروزى بر خصم ادامه داده و بعد از پیروزى کنار رفته لذا نتیجه زحمات آنان را دیگران احیاناً دشمنان بردهاند آن گاه انقلاب عراق و انقلاب مشروطیت در ایران را مثال مىزند”۳۰
در انقلاب ما هم هیچ کس منکر نیست که روحانیت نقش اساسى را در پیروزى آن داشته است حضرت امام خمینى(ره) در این باره مىفرماید: “اسلام منهاى روحانیت یعنى هیچ و اصلاً روحانیون بودند که انقلاب اسلامى را شروع کردند و هر چیز کارشناس لازم دارد و کارشناس اسلام هم روحانیون هستند.”۳۱
و به یقین باید گفت آینده هم این نهضت نیاز به روحانیت دارد که اگر روحانیت از صحنه کنار رود به یقین انقلاب ما منحرف خواهد شد.
استاد در این باره مىگوید:
“انقلاب ایران اگر در آینده بخواهد به نتیجه برسد و هم چنان پیروزمندانه به پیش برود مىباید باز هم روى دوش روحانیون و روحانیت قرار داشته باشد اگر این پرچمدارى از دست روحانیت گرفته شود و به دست به اصطلاح روشنفکران بیفتد یک قرن که هیچ یک نسل بگذرد اسلام به کلى مسخ مىشود زیرا حاصل فرهنگ اصیل اسلامى در نهایت باز هم همین گروه روحانیون متعهد هستند.”۳۲
البته این تأکید استاد به حضور روحانیون در صحنههاى انقلاب به آن معنا نیست که روحانیت تحت هر شرایطى مفید هستند بلکه خود ایشان در جاهاى مختلفى تصریح دارند نظام روحانیت باید اصلاح گردد.
ایشان مىگوید: “لازم است روحانیت را اصلاح کرد نه اینکه آن را از بین برد ثابت نگاه داشتن سازمان روحانیت در وضع فعلى نیز به انقراض آن منتهى خواهد شد این مطلب را حدود ده سال است که بارها و بارها تکرار کردهام و گفتهام که روحانیت یک درخت آفت زده است و باید با آفتهایش مبارزه کرد…”۳۳
۴- رخنه فرصت طلبان
استاد مطهرى رخنه و نفوذ افراد فرصت طلب در درون یک نهضت را از آفتهاى بزرگ هر نهضت مىداند و وظیفه بزرگ رهبران اصلى نهضت را سد نمودن راه نفوذ و رخنه آنها مىداند ایشان مىگوید:
“هر نهضت مادام که مراحل دشوار اولیه را طى مىکند سنگینىاش بر دوش افراد مؤمن مخلص فداکار است اما همین که به بار نشست یا لااقل نشانههاى باردادن آشکار گشت و شکوفههاى درخت هویدا شد سر و کله افراد فرصت طلب پیدا مىشود و روز به روز که از دشوارىها کاسته مىشود و موعد چیدن ثمر نزدیکتر مىگردد فرصت طلبان محکمتر و پرشورتر پاى عَلَم نهضت سینه مىزنند تا آن جا که تدریجاً انقلابیون مؤمن و فداکاران اولیه را از میدان به در مىکنند. این جریان تا آن جا کلیت پیدا کرده که مىگویند “انقلاب فرزند خور است” گوئى خاصیت انقلاب این است که همین که به نتیجه رسید فرزندان خود را یک یک نابود مىسازد. ولى انقلاب فرزند خور نیست غفلت از نفوذ و رخنه فرصت طلبان است که فاجعه به بار مىآورد در صدر اسلام در دوره عثمان فرصت طلبان جاى شخصیتهاى مؤمن به اسلام را گرفتند “طرید”ها وزیر شدند و کعب الاحبارها مشاور و اما ابوذرها و عمارها به تبعیدگاه فرستاده شدند و یا در زیر لگد مچاله شدند!!”۳۴
پى نوشتها:
۱) صحیفه نور، ج۱۴، ص۲۰۸٫
۲) مبانى سیاست، تألیف دکتر عبدالمجید ابوالمحمد، ص۳۶۴٫
۳) پیرامون انقلاب اسلامى، ص۲۹٫
۴) همان.
۵) پیرامون انقلاب اسلامى، ص۳۱ الى ۳۳٫
۶) همان، ص۳۳ و ۳۴٫
۷) پیرامون انقلاب اسلامى، ص۳۴ الى ۳۵٫
۸) قصص ، آیه۵٫
۹) پیرامون انقلاب اسلامى، ص۳۷٫
۱۰) پیرامون انقلاب اسلامى، از ص۴۰ الى ص۴۵ با تلخیص.
۱۱) همان، ص۵۱ و ۵۲٫
۱۲) غررالحکم ، ص۳۹٫
۱۳) تفسیر نمونه، ج۶، ص۳۰۲٫
۱۴) پیرامون انقلاب اسلامى، از ص۵۹ الى ص۶۱ با تلخیص.
۱۵) قیام جاودانه، محمد رضا حکیمى، ص۱۹۶ با تلخیص.
۱۶) کافى، ج۳، ص۵۶۸٫
۱۷) هفته نامه پیام دانشجو شنبه ۷۵/۷/۲۱٫
۱۸) انسان (۷۶) آیه۲٫
۱۹) پیرامون انقلاب اسلامى، ازص۶۲ با تلخیص.
۲۰) همان، ص۶۳٫
۲۱) پیرامون انقلاب اسلامى، ازص۶۳و ۶۴ با تلخیص.
۲۲) همان.
۲۳) نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخیر، ص۸۹٫
۲۴) همان، ص۹۰ و ۹۱٫
۲۵) نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخیر، ص۹۰٫
۲۶) همان، ص ۹۱٫
۲۷) نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخیر، ص۹۲٫
۲۸) نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخیر، ص۹۵٫
۲۹) همان، ص۹۳ و ۹۲٫
۳۰) همان، ص۹۶ و ۹۵٫
۳۱) انقلاب اسلامى و ریشههاى آن، عمید زنجانى، ص۵۵٫
۳۲) پیرامون انقلاب اسلامى، ص۱۸۴٫
۳۳) همان.
۳۴) نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخیر، ص۹۶ الى ۹۸٫