حجهالاسلام و المسلمین سید احمد خاتمى
از فرازهاى جامعه کبیره که به معرفى امامان مىپردازد جمله “امرتم بالمعروف و نهیتم عن المنکر” شما امر به معروف و نهى از منکر کردید. این فراز نیز در بسیارى از زیارتهاى امامان آمده است گویا این مشخصه هماند “اقمتم الصلوه و آتیتم الزکوه” از ویژگیهاى برجسته امامان است.
حوزه بحث امر به معروف و نهى از منکر
امر به معروف و نهى از منکر از مباحثى است که در حوزههاى مختلف معارف اسلامى مطرح است از سوئى در فقه به عنوان کتاب “الامر بالمعروف و النهى عن المنکر” مطرح است که در آن ابعاد مختلف این مسئله از نگاه فقهى دنبال مىشود. از سوى دیگر در علم کلام نیز این بحث مطرح است خواجه نصیرالدین طوسى در تجرید و علامه حلّى در شرح آن این بحث را از نگاه کلامى دنبال کرده است. در علم اخلاق نیز این بحث جایگاه خود را دارد، مرحوم علامه ملامهدى نراقى در جامع السعادات و فرزندش در معراج السعاده به تفصیل این بحث را از نگاه اخلاقى و اینکه چگونه باید امر به معروف و نهى از منکر کرد مطرح نموده است.
معناى معروف و منکر
واژه معروف هر کار نیکى است که علاوه بر نیکى آن، انجام دهندهاش آنرا به وصف نیکى بشناسد یا توسط دیگرى باین عنوان شناسانده شود و به عبارت دیگر معروف به معنى چیزى است که عقل و فطرت پاک آنرا به نیکى بشناسد. ابن اثیر مىگوید: “المعروف اسم جامع لکل ما عرف من طاعه اللّه و التقرّب الیه و الاحسان الى النّاس”۱ معروف اسم جامعى است براى هر چیز شناخته شده همانند اطاعت خداوند، تقرّب به او و احسان به مردم.
واژه منکر هر کار بدى است که انجام دهنده آن خودش آنرا با این وصف بدى بشناسد و یا توسط دیگرى شناسانده شود. بعبارت دیگر منکر آن است که عقل و فطرت پاک آنرا به نیکى نشناسد بلکه آنرا کار بد بشناسد.
مصادیق معروف و منکر در قرآن
برخى از مصادیق معروفها و منکرها در آیات قبل و بعد ۱۱۰ آل عمران که مربوط به امر به معروف و نهى از منکر است آمده است بعنوان نمونه ایمان، تلاوت قرآن، اندیشیدن و تفکر، جهاد، شهادت در راه خدا، عدالت، استقامت در راه خدا، رابطه و حفظ مرزهاى اسلامى از تهاجم دشمنان، صدق، تقیّه، دوستى با دوستان خدا و دشمنى با دشمنان خدا، اتحاد و برادرى و…از مصادیق معروف ذکر شده است.
و کفر، قتل پیامبران، گناه، نفاق و دوروئى، دوستى با کافران، اصرار بر گناه، سستى و بى حالى، ظلم و ستم، کرنش در برابر دشمن، اطاعت از کفار، کشمکش و نزاع، فرار از جهاد، خیانت، بخل، رضایت به ظلم و گناه، فروختن دین و حق به دنیا، فتنهگرى حسد، بازیچه قرار دادن دین، دروغگویى، فساد حاکمان، قطع رحم، و…و…از مصادیق منکر یاد شده است.۲
امر به معروف و نهى از منکر امامان
سخن اینست که مراد از اینکه شما امر به معروف و نهى از منکر کردید چیست مگر غیر امامان اهل این فریضه نبودند؟
پاسخ اینست که “امر به معروف و نهى از منکر” بسى فراتر از یک امر به معروف و نهى از منکر معمولى بود آنها با گفتار و رفتار خود فرهنگ امر به معروف و نهى از منکر را نهادینه کردند. تأکید فراوان امامان بر این فریضه بود که نگذاشت این دو واجب از یادها برود. صدها روایتى که در مجامع روائى درباره این فریضه است سند این سخن است.
بعنوان نمونه برخى از روایاتى که امامان اهمیّت این فریضه را تبیین کردهاند ذکر مىکنیم:
۱- امام باقر(ع) فرمود: “…انّ الامر بالمعروف و النهى عن المنکر سبیل الانبیاء و منهاج الصلحاء بها تقام الفرائض و تأمن المذاهب و تحلّ المکاسب و تردّ المظالم و تعمر الارض و ینتصف من الأعداء و یستقیم الامر…”۳ امر به معروف و نهى از منکر راه پیامبران و شیوه صالحان و فریضه بزرگ است و در پرتو آن سایر فرائض و واجبات برپا مىگردد و راهها امن مىشود و تجارت و کاسبى مردم حلال گشته و هرگونه ظلم و جور برچیده شود و زمین آباد مىگردد و از دشمنان انتقام گرفته مىشود و همه کارها روبراه مىگردد.
۲- امر معروف و نهى از منکر بحدى مهم است که تارک نهى از منکر را حضرت نبى اکرم(ص) مؤمن بى دین مىنامد:
“عن النبى(ص) انّ اللّه عزّ و جلّ لیبغض المؤمن الضعیف الّذى لادین له فقیل و ما المؤمن الضعیف الّذى لادین له قال الّذى لاینهى عن المنکر”۴ خداوند دشمن مىدارد مؤمن ضعیفى را که دین ندارد، شخصى پرسید مؤمن ضعیف بى دین کیست؟ حضرت فرمود: آن کس که نهى از منکر نمىکند.
۳- در روایتى از حضرت امام باقر(ع) رسیده است:
“اوحى اللّه الى شعیب النبى انى معذب من قومک مئه الف اربعین الفاً من شرارهم و ستین الفاً من خیارهم فقال یا ربّ هؤلاء الاشرار فما بال الخیار؟ فاوحى اللّه عزّ و جلّ الیه داهنوا اهل المعاصى و لم یغبضوا لغضبى”۵
خداوند به حضرت شعیب پیامبر وحى کرد من صدهزار نفر از قوم ترا عذاب و به هلاکت مىرسانم چهل هزار نفر بدان آنها را و شصت هزار نفر از نیکانشان را شعیب عرض کرد بارالها بدان سزاوارند خوبان چرا؟ خداوند به او وحى کرد از این رو که نیکان مماشات و سازشکارى کردند و براى خاطر خشم من خشمناک نشدهاند.
این روایات بخشى از انبوه روایاتى است که امامان(ع) در این عرصه فرمودند. اینها خود فرهنگ سازى است.
این یعنى “امرتم بالمعروف و نهیتم عن المنکر”.
برترین معروفها و بدترین منکرها
نکته دیگر در باب امر به معروف و نهى از منکر و امامان اینست معروفهایى که امامان در پى تحقق آن بودند برترین معروفها و منکرهایى که امامان با آنان مقابله کردند بدترین منکرها بودند. آرمان بلند امامان تشکیل نظام اسلامى بود. نظام اسلامى ما در همه معروفهاست که در گلستان آن گلهاى معروفهاى گوناگون مىروید، حضرت امام صادق(ع) در روایتى که ولایتها(رهبرىها) را بر دو قسم مىنماید یکى رهبرىهاى حلال و دیگرى حرام. و مىفرماید که ولایت والى عدل حلال است و مورد تأیید و کمک او هم چنین است.
سپس مىفرماید: “…وذلک انّ فى ولایه والى العدل و ولاته احیاء کلّ حلّ و کلّ عدل و امامه کلّ ظلم و جور و فساد فلذلک کان الساعى فى تقویه سلطانه و المعین له على ولایته ساعیاً الى طاعه اللّه مقویا لدینه”۶
این از آن روست که در ولایت والى عادل و کارگزارش هر حق و عدلى زنده مىشود و هر ستم و جور و فسادى کشته مىشود و از این رهگذر کسى که در تقویت حکومت او بکوشد و در فرمانروایى دستیارش باشد کوشنده در راه طاعت خدا ونیرو بخش دین اوست.
حکومت و نظام اسلامى تحقق عملى توحید و احکام دین است بر این اساس است که برترین معروف است. و هر یک از امامان که زمینه بدست گرفتن حکومت را مىدیدند، آنرا به دست مىگرفتند و اقتدار خویش را در راستاى تحقق احکام دین به کار مىگرفتند به عنوان نمونه وقتى امیرمؤمنان دید مردم به سراغ حضرت آمدند، و زمینه تشکیل حکومت فراهم شده است، آنرا به عهده گرفت و با کمال قوّت به حکومت دارى پرداخت خود مىفرماید: “اما والّذى فلق الحبه و برء النسمه لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر و ما اخذ الله على العلماء الّایقارّوا على کظه ظالم و لاسغب مظلوم لاسقیت حبلها على غاربها و لسقیت آخرها بکأس اولها”۷ آگاه باشید به خدایى که دانه را شکافته و انسان را آفریده سوگند اگر به خاطر حضور حاضران (تودههاى مشتاق بیعت کننده) و اتمام حجت بر من بخاطر وجود یار و یاور نبود و نیز به خاطر عهد و پیمانى که خداوند از دانشمندان و علماى هر امت گرفته که در برابر پرخورى ستمگر و گرسنگى ستمدیده و مظلوم سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر پشتش مىافکندم (و رهایش مىنمودم) و آخرش را به جام اولینش سیراب مىکردم.
مولى على(ع) به صحنه آمد و تمام همتش را جزم کرد تا احکام نورانى دین را تحقق بخشد که این برترین معروف است فرمود: “اللّهم انک تعلم انه لم یکن الّذى کان منّا منافسه فى سلطان ولا التماس شىء من فضول الحطام و لکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فى بلادک فیأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطله من حدودک”۸ بار خدایا تو مىدانى که مبارزات و جهادمان بخاطر اشتیاق به قدرت و حکومت و فراچنگ آوردن ثروت نبود بلکه تا نشانهها و پرچم دینت را برافرازیم و ظلم و تجاوز را در شهرهایت از همگان بزدائیم تا بندگان ستمدیده امنیت و پناه گیرند و قوانین تعطیل شدهات اجرا شود.
آنها امر به معروف کردند و در این حوزه به قلّه نظر داشتند، آنها نهى از منکر کردند و به مبارزه با بدترین منکر که حکومت جور است پرداختند و تمامى امامان در این سنگر مقدّس قرار داشتند “حکومت جور” مادر منکرات است که بستر بسیارى از ناهنجاریهاى شرعى و اخلاقى است. حضرت امام صادق(ع) پس از آنکه همکارى با حکومتهاى جور را حرام اعلام مىکند، مىفرماید: “و ذلک ان فى ولایه الوالى الجائر دوس الحق کلّه و احیاء الباطل کلّه و اظهار الظلم و الجور و الفساد و ابطال الکتب و قتل الانبیاء و المؤمنین و هدم المساجد و تبدیل سنه اللّه و شرائعه…”۹
دلیل آن اینست که در حکومت حاکم جائر حق به کلى پامال مىگردد و باطل به کلى زنده مىگردد و ظلم و جور و فساد اشکار شده و کتابهاى آسمانى ابطال گشته و کشتار پیامبران و مؤمنان صورت گرفته و مساجد ویران شده و سنتها و قوانین خداوند تغییر مىیابد.
حضرت مولى على(ع) یکى از دلائل خود را براى بدست گرفتن حکومت این مىداند که او نگران سرکار آمدن نابخردان و گناهکاران است که این خود بستر بسیارى از گناهان است. فرمود: “ولکننى آسى ان یلى امر هذه الامه سفهاءها و فجارها فیتخذوا مال اللّه دولاً و عباده خولاً و الصالحین حرباً و الفاسقین خربا”۱۰ لکن از این اندوهناکم که نابخردان و تبهکاران این امت حکومت را بدست آورند آنگاه مال خدا را دست بدست بگردانند و بندگان او را به بردگى کشند و با نیکوکاران در جنگ و با فاسقان همراه باشند. سالار شهیدان ابى عبداللّه الحسین(ع) که در منشور جاویدش در وصیت به برادرش محمد بن حنفیه مىنویسد: “ارید ان آمر بالمعروف و انهى عن المنکر…”۱۱ مىخواهم امر به معروف و نهى از منکر نمایم.
حکومت یزیدى را بدترین منکر مىداند که با حاکمیت آن اساس اسلام آسیب مىبیند “و على الاسلام السلام اذا بلیت الامه براع مثل یزید”۱۲ اینک باید فاتحه اسلام را خواند که مسلمانان به فرمانروایى مثل یزید گرفتار شدهاند. پس شاید بتوان یکى از جهاتى که امامان را به عنوان آمر به معروف و ناهى از منکر مىشناسیم این باشد که این ویژگى آنان است که آنان در پى تحقق برترین معروف و مبارزه با بدترین منکر بودند.
امامان و منکرهاى دیگر
اینک سؤالى مطرح است و آن اینست که آیا امامان در عرصههایى جزئى امر به معروف و نهى از منکر داشتند یا نه برخى مدعى اند که امامان در موارد جزئى نهى از منکر نداشتند و کسانى را که در برابر منکر بدحجابى و بى حجابى موضع مىگیرند مورد نکوهش قرار مىدهند.
پاسخ اینست که معناى اهتمام امامان به مبارزه با بدترین منکران این نیست که در برابر دیگر منکرات ساکت بودند. چرا که هر منکرى را باید نهى کرد به عنوان نمونه:
الف: در سیره امیرمؤمنان على(ع) آوردهاند که حضرت هر روز اول صبح به بازار مىرفت و با صداى بلند مىفرمود: “یا معشر التجار اتقوااللّه” اى گروه تجاغر تقوا پیشه کنید. بازاریان که مىفهمیدند مولى به بازار آمده است دست از کار کشیده مستمع نصایح از جان برآمده مولى که مصداق بارز امر به معروف و نهى از منکر است مىشدند حضرت مىفرمود: “..جانبوا الکذب، و تجافوا عن الظلم، وانصفوا المظلومین و لاتقربوا الربوا و اوفوا الکیل و المیزان و لاتبخسوا الناس اشیاءهم و لاتعتوا فى الارض مفسدین…”۱۳ از دروغ دورى گزینید، از ظلم کناره بگیرید، با مظلومان منصفانه رفتار کنید، به ربا نزدیک نشوید، حق پیمانه و وزن را ادا کنید و از اموال مردم چیزى نکاهید و در زمین به فساد نکوشید.
ب: نیز آمده است: “کان على(ع) یأتى السوق فیقول یا اهل السوق اتقوا اللّه و ایاکم و الحلف فانه ینفق السلعه و یمحق البرکه فان التاجر فاجر الا من اخذ الحق و اعطاه السلام علیکم”۱۴ امیرمؤمنان على(ع) به بازار مىآمد و مىفرمود بازاریان تقوا پیشه کنید از قسم بپرهیزید که کالا را از بین برده و برکت را محو مىکند همانا تاجرى که “حق مدار” نبوده جز حق نگیرد،، جز حق ندهد، فاجر و گناهکار است.
ج – نیز آوردهاند مولى به بازار مىآمد و سراغ اصناف مختلف رفته و منکرهاى شغل آنها را تذکر مىداد و به آنها مىگفت از آن کناره گزینند.۱۵
این نمونهها کافى است براى اثبات این مدعا که مولى على(ع) همانگونه که در پى مبارزه با منکرات بزرگ بوده از منکرات دیگر نیز غفلت نداشته است.
شیوه امر به معروف و نهى از منکر
دیگر نکته در “امرتم بالمعروف و نهیتم عن المنکر” آن است که این انوار تابناک الهى با گفتار و رفتار خود علاوه بر آنکه امر به معروف و نهى از منکر مىکردند شیوه انجام این فریضه را هم آموزش دادند.
امامان(ع) با گفتار و رفتار خود بر امورى در امر به معروف و نهى از منکر تأکید داشتند.
۱- امر به معروف خود باید با شیوه معروف باشد به عبارت دیگر نباید امر به معروف و نهى از منکر با شیوه منکر باشد حضرت نبى اکرم(ص) فرمود: “من کان آمراً بمعروف فلیکن امره ذلک بمعروف”.۱۶
آن کس که امر به معروف مىکند باید خود امرش به صورت معروف باشد. آوردهاند که “عمر شبى در مدینه مشغول تجسس بود آواز مردى را از خانهاى شنید از دیوار بالا رفت و دید ساقى و ساغر هر دو جمعند، عمر گفت اى دشمن خدا گمان کردى که خدا گناه تو را مىپوشاند آن مرد گفت: عجله نکن! اگر من یک گناه کردم تو سه گناه کردى ۱- خداى فرمود: “لاتجسسوا” تو تجسس کردى ۲- خداى فرمود “وأتوا البیوت من ابوابها” در خانهها از در وارد شوید تو بر دیوار شدى و مرا نگریستى ۳- خداى فرمود:” لاتدخلوا بیوتاً غیر بیوتکم حتى تستأنسوا و تسلّموا على اهلها”۱۷بر غیر خانه خود وارد نشوید مگر انس بگیرید و بر اهلش سلام کنید تو بدان عمل نکردى. عمر شرمنده شد و از او دست برداشت.”۱۸
۲- سفارش مىکردند امر به معروف و نهى از منکر باید همراه با رفق باشد. پیامبراکرم(ص) مبلّغى را جهت تبلیغ بین قومش فرستاد باو سفارش کرد: “علیک بالرفق و القول السدید لاتک فظاً و لاغلیظاً و لا مستکبراً و لا حسوداً”۱۹
بر تو باد به رفق و گفتار مستند و مستدل، خشونت در گفتار نداشته باش، سنگدل مباش، مستکبر و حسود نیز مباش.
در چندین روایت از نبى اکرم(ص) است که مبلغین را که مىفرستادند چنین سفارش مىکردند که:
“ادعوا الناس و بشرا و لا تنفراً و یسراً و لا تعسرا”۲۰ مردم را دعوت به دین کرده بشارت دهید و ایجاد نفرت نکنید، آسان بگیرید و سخت گیریهاى بى جا نداشته باشید.
رفق و نرمى در دعوت به حق شیوه پیامبر اکرم(ص) و معصومین(ع) بوده است. در تاریخ پیامبر آمده است:
“جوانى خدمت پیامبر آمده عرض کرد: اى پیامبر خدا آیا به من اجازه مىدهى زنا کنم؟ با گفتن این سخن فریاد مردم بلند شد و از گوشه و کنار به او اعتراض کردند ولى پیامبر(ص) با خونسردى و ملایمت فرمود نزدیک بیا جوان نزدیک آمد و در برابر پیامبر نشست حضرت با محبت از او پرسید آیا دوست دارى با مادر تو چنین کنند. گفت: نه فدایت شوم. فرمود: همینطور مردم راضى نیستند با مادرانشان چنین شود.
آیا دوست دارى با دختر تو چنین کنند. گفت: نه فدایت شوم؟ فرمود: همینطور مردم درباره دخترانشان راضى نیستند.
فرمود: بگو ببینم آیا براى خواهرت مىپسندى؟
جوان مجدداً انکار کرد. (و از درخواست خود به کلى پشیمان شد.) پیامبر دست بر سینه او گذاشت و در حق او دعا کرد عرض نمود خدایا قلب او را پاک گردان و گناه او را ببخش و دامان او را از آلودگى به بىعفتى نگهدار از آن به بعد منفورترین کار نزد این جوان زنا بود.”۲۱
امر به معروف و نهى از منکر اهل بیت این چنین است.
۳- اهل بیت آموختند که امر به معروف و نهى از منکر باید همراه با ادب باشد. گنهکار بیمار است باید بیمارى روحىاش را درمان کرد نباید با اهانت بر بیمارىاش افزود. امر به معروف و نهى از منکر امامان در نهایت ادب بود.
در روایتى آمده است که “حضرت امام حسن و امام حسین(ع) پیرمردى را در حال وضو دیدند پیرمرد به خوبى وضو، نمىگرفت حسن(ع) و حسین(ع) براى راهنمایى پیرمرد به نزد وى رفتند و از او خواستند که وضوى هر دو آنان را ببیند و بگوید وضوى کدام یک از آنها بهتر است هر دو بزرگوار وضویى نیکو ساختند و پیرمرد که وضوى درست آنان را مىدید گریست و به اشتباه خود پى برد و به آنها گفت هر دو خوب وضو مىگیرید و این پیرمرد ناتوان است که درست وضو نمىگیرد ولى به برکت مهربانى شما با امت جدتان امروز وضو گرفتن را از شما آموختم.”۲۲
در سیره امامان برخورد مهرآمیز همراه با متانت با هتاکانى که بى ادبانه با آنان برخورد مىکردند نمونههاى فراوان دارد که شیفتگان اهل بیت کم و بیش شنیده یا خواندهاند.
۴- از نکات مهم در امر به معروف و نهى از منکر اهل بیت(ع) توصیه آنان به “دعوت عملى” به معروفهاست و خود در خط مقدّم عمل به معروف بودند. از حضرت امیرمؤمنان على(ع) نقل شده است که: “من نصب نفسه للناس اماماً فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره و لیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه و معلّم نفسه و مؤدبها احق بالاجلال من معلم الناس و مؤدبهم”.۲۳
کسى که خود را در مقام پیشوایى و امامت مردم قرار مىدهد باید پیش از آنکه به تعلیم دیگران بپردازد به تعلیم خویش بپردازد و باید تأدیب کردن او به عملش پیش از تأدیب دیگران به زبانش باشد که معلم و ادب کننده خویش به اقدام سزاوارتر است از کسى که معلّم و مربى مردم است. حضرت امام صادق(ع) فرمود: “کونوا دعاه للناس بالخیر بغیر السنتکم لیروا منکم الاجتهاد و الصدق و الورع.”۲۴
مردم را بدون زبان (بلکه با عمل خویش) به سوى خوبى فراخوانید تا از شما سخت کوشى در راه دین و صداقت و خداترسى را ببینند. در روایت دیگر آمده است: “کونوا دعاه الناس باعمالکم و لاتکونوا دعاه الناس بالسنتکم” مردم را با اعمالتان به سوى خدا بخوانید نه (تنها) با گفتارتان.روایت در این زمینه فراوان است بهمین مقدار بسنده مىکنیم.۲۵
سیره عملى امامان نیز همین بوده است و مواردى که منحرفان از رفتار عملى امامان به راه صلاح و سداد کشانده شدند اگر بیش از گفتارشان نباشد کمتر قطعاً نیست. امیرمؤمنان على(ع) فرمود: “ایها الناس انّى و اللّه ما احثکم على طاعه الّا و اسبقکم الیها و لاانهاکم عن معصیه الّا و اتناهى قبلکم عنها”۲۶ اى مردم به خدا سوگند من شما را به هیچ طاعتى ترغیب نمىکنم مگر اینکه خودم پیش از شما به آن عمل مىنمایم و شما را از هیچ معصیتى باز نمىدارم مگر اینکه خودم پیش از شما از آن دورى مىجویم.
گرچه از شرایط لازم براى امر به معروف و نهى از منکر عامل بودن شخص آمر و ناهى محسوب نمىشود همانگونه که در کلام رسول خدا نقل شده است “مروا بالمعروف و ان لم تفعلوه و انهوا عن المنکر و ان لم تجتنبوه کلّه”۲۷ امر به معروف و نهى از منکر کنید هرچند خودتان به آن عمل نکرده باشید و نهى از منکر کنید هرچند از تمام منکرات اجتناب نکرده باشید.
ولى بى تردید اگر گوینده خود عامل به آنچه مىگوید باشد تأثیر کلام او فوق العاده خواهد بود.
وقتى مردم مىدیدند پیامبر در میدان جنگ، خود در خط مقدّم است در عبادت پیشگام است، در دگر دوستى اولین است قهراً این رفتار، محبت پیامبر را به عمق دلها مىبرد.
وقتى مردم مىدیدند که اگر مولى على(ع) مردم را دعوت به زهد و اعراض از دنیا مىکند خود سرآمد زاهدان روزگار است مواعظ دلنشین او بر دلها مىنشست تا آنجا که همام در پى این مواعظ دلنشین جان به جان آفرین تسلیم مىکند.
“فصعق همام صعقه کانت نفسه فیها” هنگامى که سخن امام به اینجا رسید ناگهان همام غش کرد و بى هوش شد و در آن حالت روح از کالبدش مفارقت کرده به لقاء اللّه پیوست.
آنگاه مولى على(ع) فرمود: “اما واللّه لقد کنت اخافها علیه ثم قال هکذا تصنع المواعظ البالغه باهلها”۲۸ آگاه باشید بخدا قسم من از این حادثه هراس داشتم سپس فرمود پند و اندرزهاى رسا با اهلش چنین مىکند.
سلام بر امامان که امر به معروف و نهى از منکر کردند. در پى تحقق برترین معروفها و مبارزه با بدترین منکرها بودند و با گفتار و رفتار خود شیوه صحیح امر به معروف و نهى از منکر را آموختند.
پىنوشتها:
- نهایه ابن اثیر، ج ۳، ص ۲۱۶٫
- الامر بالمعروف و النهى عن المنکر از آیه اللّه نورى، ص۴۲ تا ۴۷ و ترجمه آن توسط مرحوم محمد اشتهاردى، از ص ۸۱ تا ۹۰٫
- فروع کافى، ج ۵، ص ۵۵٫
- وسائل الشیعه، کتاب الامر بالمعروف و النهى عن المنکر، باب ۱٫
- فروع کافى، ج ۵، ص ۵۵٫
- تحف العقول، ص ۲۳۲٫
- نهج البلاغه خطبه سوم شقشقیه.
- نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱٫
- تحف العقول، ص ۲۳۲٫
- نهج البلاغه، نامه ۶۲٫
- مقتل خوارزمى، ج ۱، ص ۱۸۸٫
- مقتل خوارزمى، ج ۱، ص ۱۸۵٫
- فروع کافى، ج ۵، ص ۱۵۱٫
- الغارات، ج ۱، ص ۱۱۰٫
- دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۵۳۸٫
- التبلیغ فى الکتاب و السنته، ص ۱۳۲٫
- سوره نور، آیه ۲۷٫
- الدرالمنثور، ج ۶، ص ۹۳٫
- بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۱۰۴، ح ۴٫
- صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۳۵۸، ح ۶٫
- المناقب ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۴۰۰٫
- نهج البلاغه، کلمه قصار، ص ۷۳٫
- اصول کافى، ج ۲، ص ۱۰۵٫
- قرب الاسناد، ص ۷۷٫
- در این زمینه مراجعه کنید به کتاب “التبلیغ فى الکتاب و السنه از ص ۱۴۰ تا ۱۴۶ و از ص ۲۱۷ تا ۲۳۲٫
- نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵٫
- میزان الحکمه، ج ۶، ح ۱۲۷۷۶٫
- نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳٫