نگاهى گذرا به فلسفه ریاست شوهر بر خانواده

عسکرى اسلامپورکریمى

 

خانواده به عنوان اوّلین و بنیادى‏ترین تشکّل در جامعه، نیاز به مسؤول یا سرپرست دارد. هر تشکّل و اجتماعى که فاقد مقام مسؤول یا سرپرست باشد، نابسامانى و هرج و مرج، از عوارضى حتمى و اجتناب‏پذیر آن است.

اینک باید دید از نظر مصلحت این واحد بنیادى جامعه، مسؤولیت را به چه کسى باید واگذار کرد، مرد؟ زن؟ هر دو؟

بدون تردید رهبرى و سرپرستى دسته جمعى، که زن و مرد مشترکاً آن را به عهده بگیرند، مفهومى ندارد، بلکه در واقع به معناى فقدان مسؤول و سرپرست در چنین تشکّل بنیادى جامعه است.

به تجربه ثابت شده است که وجود دو رهبر و سرپرست در یک سازمان، از نداشتن رئیس، زیان بخش‏تر است و کشورى که دو فرمانرواى مستقل دارد، همیشه هرج و مرج و بى‏نظمى در آن حکمفرماست. گذشته از بى‏نظمى امور، اگر میان پدر و مادر بر سر ریاست خانه اختلاف و کشمکش باشد، طبق نظر کارشناسان، فرزندانى که در چنین خانه‏اى تربیت مى‏شوند، دچار عقده‏هاى روحى و اختلال عواطف خواهند شد.

با توجه به اشکالات بالا، تردیدى نیست که مسؤولیت و ریاست امور خانواده را باید به عهده مرد یا زن گذاشت و بازهم جاى گفتگو نیست که مرد از نظر ساختمان جسمى و روحى براى قبول چنین مسؤولیتى، آمادگى بیشترى دارد.

مؤیّد این نظر (ریاست مرد)، تصدیق دانشمندان و کارشناسان خبیر است که مى‏گویند: زن از نظر عواطف، بر مرد برترى دارد و مرد از نظر فکر و اندیشه و چون در اداره امور به نیروى تعقّل و تفکّر احتیاج بیشترى است، عقل سلیم حکم مى‏کند که بار سنگین و پر مسؤولیت اداره خانواده را باید بر عهده مرد نهاد.

نظر قانونگذار اسلام نیز، همان حکم فطرت است. قرآن کریم در اینجا تصریح مى‏کند که مقام سرپرستى باید به مرد داده شود. اشتباه نشود منظور از این تعبیر، استبداد، اجحاف و تعدّى نیست، بلکه این موقعیت به خاطر وجود خصوصیاتى در مرد است مانند ترجیح قدرت تفکّر او بر نیروى عاطفه و احساسات(بر عکس زن که از نیروى عواطف بیشترى بهره‏مند است) و دیگرى داشتن بنیه و نیروى جسمى بیشتر، که با اوّلى بتواند بیندیشد و نقشه طرح کند و با دومى بتواند از حریم خانواده دفاع کند.

ریاست شوهر در مسائلى که مربوط به اداره خانواده است، هم شرعى است و هم قانونى، بر اساس قانون مدنى جمهورى اسلامى ایران، پس از انعقاد قرارداد نکاح، هر یک از زوجین حقوق و تکالیفى در مقابل یکدیگر پیدا خواهند نمود.۱ و در مادّه ۱۱۰۵ به صراحت، ریاست بر خانواده را از ویژگى‏ها و مسؤولیت‏هاى شوهر بیان کرده است.۲

قرآن کریم به صراحت، ریاست بر خانواده را از خصایص شوهر بیان کرده است: “الرّجال قوّامون على النّساء بما فضّل اللّه بعضهم على بعضٍ و بما أنفقوا من أموالهم…”۳

مردان سرپرست زنان هستند، به خاطر برترى‏هایى که خداوند براى بعضى نسبت به بعضى دیگر قرار داده است و به خاطر نفقه‏اى که از اموالشان به زنان مى‏پردازند.

خداوند متعال در آیه فوق، حقّ ریاست بر خانواده و سرپرستى و تدبیر امور خانواده را به دلیل برترى‏هاى طبیعى جنس مرد، به او سپرده است و در مقابل، مرد مکلّف شده است که مخارج و هزینه زندگى مشترک را تأمین نماید. آیه یاد شده بعد از آن که اصل سرپرستى و ریاست شوهر را بیان مى‏کند، به حکمت یا علّت این امتیاز و حق اشاره مى‏کند و مى‏فرماید: “بما فضّل اللّه بعضهم على بعضٍ” این سرپرستى به خاطر تفاوت‌هایى است که خداوند از نظر آفرینش روى مصلحت نوع بشر، میان آنها قرار داده است. و بلافاصله در مقابل چنین حقّى، تکلیفى را به عهده شوهر قرار مى‏دهد و مى‏فرماید: “و بما أنفقوا أموالهم” این سرپرستى به خاطر تعهداتى است که مردان در مورد انفاق کردن و پرداخت‏هاى مالى در برابر زنان و خانواده به عهده دارند.

باید توجه داشت که این برترى جنس مرد بر زن در ریاست و اداره خانواده، از حیث وزن انسانى و اجتماعى او نیست، بلکه بر اساس مصلحت اجتماعى و از باب خاصیت‏هاى طبیعى و فطرى زن و مرد است. قرآن کریم هیچ نقشى براى جنسیّت، در برترى و کرامت انسانى، قائل نشده است. زن و مرد به خاطر زن بودن یا مرد بودن، بر دیگرى امتیاز ندارد و هر دو از نظر آفریدگار جهان، انسانند و از حقوقى برخوردار. قرآن کریم مى‏فرماید:

“یا أیّها الناس انّا خلقناکم مّن ذکرٍ و انثى و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا انّ أکرمکم عند اللّه اتقاکم…”۴ در این آیه، ابتدا به اجتماع کوچک و بنیادین، شامل زن و مرد و ظهور، تناسل، اشاره شده و پس از آن، بناى اجتماعات بزرگتر را که از تیره‏ها، قبیله‏ها و طایفه‏ها به وجود مى‏آید، بیان شده است. در آخر آیه نیز روشن مى‏شود که اسلام به هیچ یک از برترى‏هاى ظاهرى، که تنها در زندگى مادّى سودمند است، اعتنایى ندارد و برترى به معنى کرامت و فضیلت، که اسلام به آن اهمیّت مى‏دهد، فقط “پرهیزگارى” است هرکجا باشد (در زن یا مرد یا ملت‏ها).

علّامه طباطبایى(ره) در تفسیر آیه “الرّجال قوّامون…” چنین آورده است: “خداوند متعال در کتاب کریمش بیان کرده که مردم همگى و بدون استثناء، چه مردان و چه زنان، شاخه‌هایى از تنه یک درختند و اجزا و ابعاضى هستند براى طبیعت واحده بشریت و مجتمع در تشکیل یافتن، محتاج به همه این اجزاست. همان مقدار که محتاج جنس مردان است، محتاج جنس زنان خواهد بود، همچنان که فرمود: “بعضکم من بعض” (همه از همید). این حکم عمومى، منافات با این معنا ندارد که هر یک از دو طایفه زن و مرد خصلتى مختص به خود داشته باشد، مثلاً نوع مردان، داراى شدّت و قوّت باشند و نوع زنان، داراى رقّت و عاطفه. چون طبیعت انسانیت هم در حیات تکوینى و هم اجتماعى‏اش نیازمند به ابراز شدّت و اظهار قدرت و هم محتاج به اظهار مودّت و رحممت است… این دو خصلت، دو مظهر از مظاهر جذب و دفع عمومى در مجتمع بشرى است، روى این حساب، دو طایفه مرد و زن از نظر وزن و از نظر اثر وجودى با هم متعادلند، همچنان که افراد طایفه مردان با هم اختلافى در شؤون طبیعى و اجتماعى دارند…سپس مى‏توان گفت بلکه باید گفت که این است آن حکمى که از ذوق مجتمع سالم و دور از افراط و تفریط منبعث مى‏شود. از ذوق مجتمعى که طبق سنّت فطرت تشکیل شده، عمل مى‏کند و از آن منحرف نمى‏شود.”۵

اما روایات وارده در این باب فراوان است که به عنوان نمونه، چند روایت ذکر مى‏شود:

امام باقر(ع) نقل مى‏کند:

زنى خدمت پیامبر(ص) رسید و گفت: حقّ شوهر بر زن چیست؟ پیامبر(ص) فرمودند: “از مرد اطاعت کند و عصیان نکند…بدون اجازه او روزه (مستحبى نگیرد….)۶ بدون اذن شوهر از منزل خارج نشود.”۷

 

روایت دیگرى – که هم به سند کلینى و هم صدوق، داراى سند معترى است – از امام باقر (ع) نقل کرده‏اند که فرمود:

زنى نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: اى فرستاده خداوند! حقّ شوهر بر زن چیست؟ فرمود: “…از خانه‏اش بیرون نرود، مگر با اجازه شوهرش و اگر بى اجازه او بیرون رود، فرشتگان آسمان، فرشتگان زمین، فرشتگان خشم و فرشتگان مهر و رحمت، او را نفرین کنند، تا به خانه‏اش برگردد…”۸

رسول اکرم(ص) فرمود:

“کلّکم راعٍ و کلّکم مسؤول فالامام راعٍ و الرّجل راعٍ على اهله و هو مسؤولٌ و المرأه راعیهٌ على بیت زوجها و على ولده فکلّکم مسؤول عن رعیّه”۹ همه شما به سهم خود، سرپرست و نگهبان هستید و همگى نسبت به آنچه عهده‏دار شده‏اید، مسؤولید، زمامدار و امام مسؤولیت ملت، مرد مسؤول خانواده و زن مسؤول امور منزل و فرزندان است و هر کس به اندازه ریاستى که دارد، مسؤول و به انجام وظایفى که خداوند به عهده‏اش گذاشته، موظّف است.

بنابراین، اصل اعطاى ریاست خانواده به شوهر، از دیدگاه قرآن و روایات، جاى تردید نیست. سرپرستى مرد نسبت به خانواده در تمام کشورهاى جهان مورد قبول بوده و زنان اندیشمند نیز از این امر، خشنودند.

طبق مادّه ۲۱۴ قانون جدید فرانسه ریاست، قوّامیت و سرپرستى خانه به عهده مرد است و در قوانین و نظامات ملل و نحل دیگر نیز از لحاظ قانون یا عمل چنین است.۱۰

حال که به فلسفه ریاست شوهر بر خانواده پى‏بردیم، در این بخش از گفتار به حدود این ریاست مى‏پردازیم.

 

حدود ریاست شوهر

ریاست شوهر بر خانواده، به هیچ وجه استبداد یا تحکّم و یا به زعم بعضى، اختیار مالکانه نیست، بلکه به تعبیر یکى از حقوقدانان عرب: “ریاست شوهر، یک سلطه حکیمانه ادارى است نه استبدادى.”۱۱

علّامه طباطبایى – دانشمند و مفسّر بزرگ اسلامى – در تفسیرى از آیه “فلاجناح علیکم فیما فعلن فى انفسهنّ بالمعروف”۱۲ مى‏فرماید:

“همچنین قیّومیت (ریاست) مرد بر زنش بر این نیست که سلب آزادى از اراده زن و تصرّفاتش در آنچه مالک آن است، بکند و معناى قیّومیت مرد این نیست که استقلال زن را در حفظ حقوق فردى و اجتماعى او در دفاع از منافعش سلب کند. پس زن همچنان استقلال و آزادى خود را دارد و هم مى‏تواند حقوق فردى و اجتماعى خود را حفظ کند و هم مى‏تواند از آن دفاع نماید و هم مى‏تواند براى رسیدن به این هدف‏هایش به مقدّماتى که او را به هدف‌هایش مى‏رساند، متوسّل شود.”۱۳

از این رو، زنان تا آن حد موظّف به اطاعت از شوهر هستند که مربوط به حقوق همسران است و هرگز مردان، حقّ دخالت در اموال و درآمدهاى اقتصادى زنان را ندارند – آن طورى که در حقوق اروپایى قبل از قرن بیستم وجود داشته است – و حتى وظیفه رسیدگى به کارهاى شخصى شوهر، اعم از تهیه غذا یا شستن لباس و غیره را نیز ندارند، نه این که چنین وظیفه ندارد، بلکه در امور شخصى زن، شوهر موظّف است در صورت نیاز و متعارف بودن آن، براى او خادم بگیرد. بدین جهت، موضوع ریاست شوهر و اطاعت زن از او، محدود مى‏شود به خروج زن از منزل و اشتغال او به کارهایى که به تشخیص شوهر به عنوان سرپرست و مسؤول این جامعه، آن را به مصلحت نداند.

 

و یا به نظر برخى از فقیهان خروج از منزل شوهر در صورتى بر زوجه ممنوع است که با حقّ شوهر منافات داشته باشد.۱۴

اما با وجود این، کسانى که در پى حذف هرگونه سرپرستى در این جامعه کوچک و بنیادى هستند، چنین مى‏گویند: “کسب اجازه زن از شوهر براى خروج از خانه…جنبه تصریحى و آمرانه نداشته، بلکه ارشادى و غیر مستقیم بوده است.”۱۵

علاوه بر این که نویسنده محترم هیچ استنادى براى کلام خود ارائه ننموده است، لزوم کسب اجازه زن از شوهر براى خروج از منزل، در روایات متعدّدى به صراحت بیان شده و آن را در زمره حقوق شوهر دانسته است. این نویسنده در فراز دیگرى از کلام خود مى‏نویسد:

“بر پایه نظرهاى فقهى که عقل و مقتضیات اجتماعى و عامل زمان و مکان در شکل یابى آن لحاظ شده است… خروج از منزل بدون اجازه شوهر حداکثر به ناشزگى زن مى‏انجامد که مجازان زن ناشزه محرومیت از دریافت نفقه است… در نتیجه ممنوع الخروج شدن زنان از سوى شوهران، مبناى شرعى ندارد…اجبار زن به تمکین، فاقد دلیل شرعى است.”۱۶

 

پاسخ:

علاوه بر این که چنین ادّعایى نیز بدون مستند شرعى مى‏باشد، هیچ یک از فقهاى عظام این نظریه را نپذیرفته‏اند. گذشته از این که به طور ابتدایى چنین اجازه‏اى به زن داده نشده است، حتى در صورت تخلّف شوهر از وظایف خود در پرداخت نفقه، زن حق ندارد خود را از اطاعت شوهر خارج کند، بلکه فقط مى‏تواند شوهر را از طریق مراجع قضایى ملزم به پرداخت نفقه نماید و حاکم مى‏تواند او را تعزیر کند یا تقاضاى طلاق نماید، امّا هرگز مجاز نیست خود را از تمکین خارج نماید.۱۷

 

شایان ذکر است تعهداتى که هر یک از زوجین در اثر قرارداد ازدواج بر عهده مى‏گیرند، جنبه اعتبارى ندارد که زن بتواند به اختیار خود از آن سرباز زند. لازمه چنین تفسیرى از حقوق و تعهدات، این است که شوهر نیز بتواند به طور اختیارى از دادن نفقه و…امتناع کند و در مقابل به زن گفته مى‏شود که مى‏توانى خود را از اطاعت شوهر خارج نمایى و به تعهدات خود عمل نکنى، پر واضح است که چنین برداشتى، موجب ظلم‏هاى فراوانى در حقّ زنان خواهد شد.

 

پى‏نوشت‏ها:

  1. قانون مدنى جمهورى اسلامى ایران، ج ۲ در اشخاص، فصل هشتم، در حقوق و تکالیف زوجین نسبت به یکدیگر، ماده ۱۱۰۲ “همین که نکاح به طور صحت واقع شد، روابط زوجیت بین طرفین موجود و حقوق و تکالیف زوجین در مقابل همدیگر برقرار مى‏شود.”
  2. همان، ماده ۱۱۰۵٫
  3. سوره نساء، آیه ۳۴٫
  4. سوره حجرات، آیه ۱۳٫
  5. تفسیر المیزان، ج ۴، ص ۴۰۵ و ۴۰۶، سید محمد حسین طباطبایى، ترجمه سید محمد باقر همدانى، دفتر تبلیغات اسلامى، قم ۱۳۶۳٫
  6. مکارم الاخلاق، ج ۱، ص ۴۰۸٫” فى حق الزوج على المرأه” مراد اجازه در روزه مستحبى است که زن، روزه مستحبّى نمى‏تواند بگیرد البته اگر با حق شوهر منافات داشته باشد و نتواند با وجود صائم بودن اتیان وظیفه کند.
  7. وسایل الشیعه الى تحصیل مسایل الشریعه، ج ۱۴، باب ۷۹، از ابواب مقدمات نکاح، محمد بن حسن حرّ عاملى، داراحیاء التراث العربى، بیروت.
  8. همان، ص ۱۱۱٫
  9. صحیح بخارى، ج ۳، باب نکاح.
  10. حقوق زن در اسلام و جهان، ص ۱۳۴٫
  11. المسلمه فى العالم المعاصر، وهبه الزحیلى، ص ۸۲، دارالفکر، دمشق، چاپ اول، ۱۴۲۰ ق.
  12. سوره بقره، آیه ۲۳۴٫
  13. المیزان فى تفسیر القرآن، ج ۴، ص ۵۴۴٫
  14. منهاج الصالحین (المعاملات) سید ابوالقاسم خوئى، ص ۲۸۹، نشر مدینه العلم.
  15. ماهنامه زنان، مهر انگیزکار، شماره ۴۴، ص ۲۱، تیر ۱۳۷۷٫

۱۶٫جواهر الکلام فى شرح شرایع الاسلام، ج ۳۱، ص ۲۰۷ “اذا ظهر من الزوج النشوز بمنع الحاکم حقوقها الواجبه من قسم و نفقه و نحوها فلها المطالبه بها و وعظها ایاه، و الّا رفعت امرها الى الحاکم و کان للحاکم الزامه بها و لیس لها هجره و لا ضربه، کما صرح به غیر واحد مرسلین له اسال المسلمات…ان عرف الحاکم…و امره بفعل ما یجب فان نفع و الّا عزّره بما یراه.”

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *