حجهالاسلام و المسلمین محمد تقى رهبر
در دو مقاله پیشین پیرامون بحث انتخابات ریاست جمهورى به تحلیل و بررسى پارهاى مسائل که در پدید آوردن بحران و دامن زدن به آشوبها نقش آفرین بود پرداختیم، اکنون که گردو غبار فتنه فرو نشسته و نظام استکبارى و سردمداران فتنه از شکلگیرى کودتاى مخملى و نافرمانى مدنى مأیوس شدهاند وقت آن است که به پارهاى آموزهها، دست آوردها و عبرتهاى ناگفته دیگر بپردازیم.
نقش رهبرى در مدیریت و کنترل بحران
یکى از مواردى که مىبایست مورد توجه ویژه قرار گیرد جایگاه و نقش رهبرى در خنثى سازى این بحران بود. این مطلب را از دو زاویه مىنگریم: هدف قرار داشتن ولایت و نقش رهبرى در خنثى کردن فتنه، هدف قرارداشتن رهبرى در طرح آشوبگران و طراحان پشت پرده داخلى و خارجى.
دلائل بسیارى وجود دارد که در طرح تقلب در انتخابات و موج سوارى متعاقب آن تضعیف رهبرى و جایگاه ولىّ فقیه در نظام اسلامى هدف بود که مىتوانست مقدمه فروپاشى نظام و رخنه بیگانه در بدنه حاکمیت و سرانجام تیر خلاص به حاکمیت دینى و ارزشهاى اسلامى باشد، چرا که روح انقلاب اسلامى و شاهرگ حیات نظام اسلامى ولایت فقیه است که معمار اندیشه انقلاب اسلامى حضرت امام خمینى(ره) پىافکند و احدى تردید ندارد که موتور محرّک انقلاب اسلامى و روح حاکم بر آن ولایت فقیه بود که تار و پود نظام ستمشاهى و سلطه خارجى را از هم گسست و به زباله دان تاریخ فرستاد و تودههاى مردمى به رهبرى ولىّ فقیه براى درهم شکستن حکومت طاغوت به جز ولىّ فقیه رهبرى نداشتند و هیچ حزب و گروهى ادعاى این را ندارد که در شکلگیرى انقلاب نقش بنیادین داشته و حتى بسیارى از تشکّلهاى سیاسى از عنوان کردن سقوط رژیم طاغوت وحشتداشتند و حداکثر خواسته آنها این بود که شاه بماند و قانون اساسى آن روز را اجرا کند! آرى این امام بت شکن قرن بیستم بود که با الهامگیرى از اصل مترقى ولایت فقیه و ضرورت حاکمیت اسلامى و قطع وابستگى به بیگانه با اطمینان و شهامت تمام سخن گفت و ملت پشتیبانى کرد و نظام اسلامى شکل گرفت.
همانگونه که در پدید آمدن انقلاب اسلامى ولىّ فقیه تنها نقش بنیادین را ایفا کرد تداوم حاکمیت دینى نیز جز با ولایت فقیه قابل دسترسى نبوده و نخواهد بود و این را دوست و دشمن دریافتهاند. لذا وفاداران و یاران انقلاب همچنان دست در دست ولىّ فقیه و رهبرى نظام دارند و با حضور یک پارچه خود بر آن پاى فشرده و در عمل به اثبات رساندهاند همانگونه که در جریان انتخابات و فتنههاى بعد از آن دیدیم که رهبرى نظام به میدان آمد و چشم فتنه را کور کرد و آرامش را به جامعه برگردانید و با موضعگیرى حکیمانه و روشنگرى مستدل خود مدعیان را سر جاى خود نشاند و آب پاکى روى دست بیگانه و بیگانه پرست ریخت و گردو غبارها کنار رفت و چهرههاى پنهان و نقشههاى تدارک شده بى نقاب به مردم معرفى شد و آنانکه در اشتباه بودند و فریب جریانهاى سیاسى را خورده و تحت تأثیر نخبهگان گمراه قرار گرفته بودند فهمیدند که سر دمداران فتنه دچار توهم و بحران روانىاند و برآنند تا جامعه را در التهاب نگهدارند و غرور خود باورى کاذب را اشباع کنند و شکستهاى خود را جبران نمایند.
آرى نقش ولىّ فقیه و رهبرى براى خودىها واضحتر از گذشته نمایان شد و به راستى اگر رهبرى به میدان نمىآمد و کنترل بحران را مدیریت نمىکرد کدام چهرهسیاسى مىتوانست از عهده این مسؤولیت برآید؟
آنها که خودشان دستخوش توهمات بودند و به آشوبگران میدان مىدادند؟
یا آنها که خط فکرىشان را نور چشمىهایشان هدایت مىکردند و دستخوش احساسات نامعقول آتش فتنه و بى اعتمادى را دامن مىزدند؟! و یا تشکلهاى سیاسى و متأسفانه بعضاً روحانى که القائات دشمنان بیرونى را بر زبان داشتند و مردم را به خیابانها مىکشاندند تا مقاصد خود را به اجرا درآورند و کینهها و عقدههاى دیرین را اشباع نمایند و هر از چندگاه از شوراى رهبرى حرف مىزدند و یا رکن بنیادین ولایت امر را زیر سؤال مىبردند؟
دشمنان ولایت کیانند؟
ولایت فقیه اصلىترین هدف دشمنان خارجى و برخى تشکلها و احزاب فریب خوردگان داخلى است. چرا که دشمنان ملت سالهاست روى انقلاب اسلامى و نقش ولایت فقیه مطالعه کرده و بخوبى مىدانند که ولایت فقیه عمود بنیادین نظام است که با استوار بودن آن همه چیز استوار خواهند ماند و اگر خللى بر آن وارد شود به کلیّت نظام خلل وارد شده است. به همین دلیل است که بیشترین هجمه دشمن خارجى بر ولایت فقیه است و بیشترین تبلیغات دجّالهاى خبرى صهیونیستى و امپریالیستى علیه این اصل بنیادین جمهورى اسلامى است و مع الأسف دیدیم پارهاى سیاسیون و تئورسینهاى آشوبها در این موقعیت حساس با هدف تضعیف رهبرى بحث شوراى رهبرى را مطرح کردند! و این را به پارهاى محافل روحانى کشیدند و برخى چهرههاى روحانى را فریب دادند که آب به آسیاب دشمن بریزند با این هدف که نقش رهبرى در کنترل بحرانها تضعیف شود و بحران قابل کنترل نباشد و تنور اعتراض و اغتشاش روشن بماند تا کودتاى مخملى طراحى شده شکل گیرد. غاقل از آنکه جایگاه ولایت در ایمان و اعتقاد مردم آگاه و مؤمن ما آنقدر مستحکم است که از این بادهاى مخالف نخواهد لرزید.
در هر حال با رهبرى قاطعانه ولىّ امر مسلمین فتنه بعد از انتخابات خنثى شد و بسیارى از آنان که در آغاز فتنه فریب خورده بودند از خواب بیدار شدند، آنها که حسن نیّت داشتند اشتباه خود را جبران کردند و آنها که در عصبیت و خصومت پاى مىفشارند همچنان اسیر ماجراجوئیهاى خود هستند هرچند ملت آنان را منزوى کردهاند.
منزوى شدن فتنهگران و موجآفرینان
نکته قابل ذکر در فتنه پس از انتخابات اینکه هر چند برخى کاندیدهاى شکست خورده همچنان اسیر جهالت و غفلت و توهم، و عقدههاى روانى خود مىباشند و تصوّر مىکنند هنوز هواداران آنها از آنان حمایت مىکنند! اما خوشبختانه هوادارانشان جز معدودى مغرض و بیمار، از آنان بریدهاند چرا که طى دو سه ماه گذشته بسیارى از پردهها عقب زده شد، توطئهها آشکار گردید، نقش دشمن در مدیریت فتنه بر ملا گردید، دادگاههاى متهمان بسیارى چیزها را روشن کرد و مردم با ماهیت اعتراضات و تحرکات غیرقانونى پى بردند و بنابراین تصور اینکه هنوز هم چندین میلیون نفر پشت سر فلان شخص ایستادهاند و از جریانى که ریشه و عامل و سرنوشت آن را دیدند همچنان حمایت مىکنند، تصوّر باطلى است و این خاصیّت فتنه و فتنه گران است.
فتنه، در کوران حوادث مبهم و سربسته است اما تدریجاً شفاف و آشکار مىگردد و سررشتههاى آن شناخته مىشود و چند فرایند فتنه و سیر تدریجى آن تا افشاگرى مراحلى وجود دارد و خسارتهایى به جامعه وارد مىشود.
امیرمؤمنان على(ع) در باب فتنه و انگیزهها و روند و پایان آن در دوران پرماجراى حکومت خود سخنانى دارد که توجه به آنها در شرائط کنونى بى فایده نیست.
سرآغاز فتنه: “انما بدأ وقوع الفتن اهواء تتبع و احکام تبتدع و یخالف فیها کتاب اللّه و یتولى علیها رجال على غیر دین اللّه” (خطبه ۵ نهج البلاغه)
سرآغاز شکلگیرى فتنه هواهاى نفسانى است که افراد تسلیم آن مىشوند و احکام بدعتآمیزى که ابلاغ مىگردد و بوسیله آن با کتاب خدا علم مخالفت برافراشته مىشود و مردانى بر مردانى دیگر بر خلاف دین خدا سلطه پیدا مىکنند.
آغاز و انجام فتنه: “انّ الفتن اذا اقبلت شبهت و اذا ادبرت نبهت”(خطبه ۹۳ نهج البلاغه).
هنگامى که فتنه رو مىآورد مبهم و سربسته و مشتبه است و چون پشت کند آگاهى دهنده است.
آرى، فتنه از هواى نفس فتنه گران زاده مىشود و در فضاى تیره و تار شکل مىگیرد و جمعى بدعت گرا گرد پرچمدار فتنه جمع مىشوند و گروهى را به دنبال خود مىکشند اما دیرى نمىپاید که گردو غبار فرو مىنشیند و نقاب از چهره فتنهگران مىافتد و سردمداران فتنه باز شناخته مىشوند و ماهیت فتنه و انگیزهها و مقاصد و عوامل آن شناخته مىشوند. هنگامى که شکلگیرى این فتنه را در روزگار حکومت آن حضرت مرور مىکنیم، خواهیم دید که نخستین فتنه گران کسانى بودند که خواستههاى نفسانى آنها تحقق نیافته و با دستاویز کردن خون عثمان پرچم مخالفت با آن حضرت را برافراشتند، در میان آنها چهرههایى چون طلحه و زیبر بودند که سوابق انقلابى نیز داشتند و امثال معاویه که علمدار نفاق اموى بودند و جمعى فریب خورده در جمع یاران امام که قدرت تجزیه و تحلیل نداشتند و فریب ریاکارى جبهه مقابل خوردند و در این فرایند شوم سه جنگ خونبار علیه حکومت علوى به راه انداختند و چه خونهایى که به ناحق در این فتنه ریخته و چه بدعتها که نهادند و جز على بن ابیطالب(ع) که تراز حق و باطل و معیار ایمان و نفاق و مظهر صراحت و شجاعت بود نمىتوانست این فتنهها را بر ملا کند و چشم فتنه را درآورد. همانگونه که فرمود: “ایّها الناس فانى فقأت عین الفتنه و لم یکن لیجترىء علیها احد غیرى بعد ان ماج علیها غیهبها و اشتدّ کلیها…” (خطبه ۹۳، نهج البلاغه).
مردم! من بودم که چشم فتنه را درآوردم و احدى جز من جزئت این کار را نداشت بعد از آنکه تاریکى و ظلمت غلبه کرده و درد کشنده آن شدت گرفته بود.
و در جاى دیگر به منظور برون رفت از بحران فتنه مردم را مأمور ساخت امواج فتنهها را با کشتى نجات بشکافند و از میانه آن امواج سهمگین عبور کنند. “ایّها الناس شقوا امواج الفتن بسفن النجاه” (خطبه ۵ نهج البلاغه) فتنههایى که اگر امواج آن شکافته نشود و چشم فتنه کور نگردد رشته دین پاره مىشوند و کفر و نقاق دوباره باز مىگردد و مردم به گمراهى خواهند افتاد. ” و الناس فى فتن انجذم فیها حبل الدین” (خطبه ۲ نهج البلاغه)
موارد دیگرى را مىتوان در سخنان آن حضرت یافت که از فتنه و سرکردگان و عواقب شوم آن سخن مىگوید و راه برون رفت از فتنهها را مىنماید. سیره علوى در بحرانهاى سیاسى عصر حاکمیت چند ساله آن حضرت روشنگر راه آیندگان در هر عصر و نسلى است که تیره ابرهاى فتنه سایه شوم و سیاه خود را مىگستراند و حق و باطل را در هم مىآمیزد و لباس حق بر قامت باطل مىپوشاند و شاکى و متهم را جابه جا مىکنند!
مهندسى نافرمانى مدنى و تهاجم نرم
حوادث پس از انتخابات فتنه بود با همان ویژگىها که در سخن و سیره امیرالمؤمنین(ع) دیدیم:القاى تقلب، القاى بى اعتمادى، شبهه آفرینى، سوء استفاده از چهرههاى انقلابى، هدف قراردادن نظام اسلامى که ثمره مجاهدات خستگىناپذیر و خونهاى پاک مجاهدان راه خدا است، خدمت به دشمن سوگند خورده و جبهه استکبار و نفاق، استخدام شعارهاى دینى و نمادهاى مذهبى در انجام این پدیده شوم. و در هر حال از میان این طوفان، ملت عبور کرد و رهبرى نظام کشتیبان عبور از طوفان بود و سیه روئى براى کسانى ماند که روبروى اراده ملت صف آرائى کردند چه عناصر داخلى که امروزه باید پاسخگوى فتنههائى که آفریدند باشند و مىبایست در محکمه عدالت احضار شوند و کیفر خساراتى را که وارد کردند، ببینند و در این عرصه ترحم و گذشت به معناى تضییع حقوق ملت و درماندگى در برابر عدالت است. چه محکمه عدل اسلامى نباید سیاه و سفید وچاق و لاغر بشناسد و بدون اغماض به جرائم سران فتنه که به حیثیت نظام و جان و مال و امنیت و آرامش جامعه و هویت دینى و ملى خدشه وارد آوردند، رسیدگى کنند که انتظار ملت این است. و چه دشمنان خارجى که از رئیس جمهور و وزیر خارجه اروپا و آمریکا گرفته تا پادوهاى سیاسى و جاسوسى و بنگاههاى صهیونیستى (چون بنیاد هوور و سوروس) و… سفارتخانههایشان در ایران اغتشاشات را هدایت مىکردند و با تصویب بودجههاى کلان شبکههاى وابسته خارج کشور را تغذیه مىنمودند که از طریق ماهوارهها و توزیع پول به اوباش و اراذل و سران فتنه، التهاب و بحران آفرینى را دامن بزنند تا به خیال خام خودشان نظام را از پاى درآورند، این چهرههاى سیاسى خارجى امروز در برابر ملت شرمسار و سرافکندهاند و این شرمندگى را پنهان نمىکنند و بر مسؤولین کشور و دستگاههاى دیپلماسى ماست که از این جبهه خارجى مطالبه پاسخ کنند که چرا در امور کشورمان دخالت کرده و سفارتخانههایشان را بصورت پایگاه جاسوسى و توطئه و اطاق جنگ درآورده و اینها مىبایست در روابط ما با خارجىها اثر گذار باشد تا عبرت بگیرند و سرجاى خود بنشینند هرچه این نخستین بار و آخرین بار توطئه خارجىها نبوده و نخواهد بود و ما باید بیدار باشیم و به فرموده رهبر معظم، این حوادث نشان داد که در هیچ حال از توطئهها نباید غافل بود و دشمن را نباید حقیر و بیچاره بشماریم که از دیر باز گفتهاند دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد.
و از سوى دیگر دولتمردان ما مىبایست از این پشتوانه مردمى و حضور ۸۵% در انتخابات بهره گیرند و در محافل بین المللى قوىتر از گذشته حاضر شوند ود خالتهاى دولتهاى خارجى را به چالش بکشند و در احقاق حقوق ملت ذرّهاى کوتاه نیایند. امروز کشورهاى خارجى به ما نیازمندند نه ما به خارجىها، آنها با حضور در کشورهاى همسایه همچون عراق و افغانستان و خلیج تیررس اقدامات سیاسى ما مىباشند و ضربات سهمگین از ملتها خورده اند و آبروى خود را از دست دادهاند امروز انگلیس و آمریکا و سایر دولتهاى غربى نه ابرقدرتاند و نه حاکم بر سرنوشت ملتها، آنها در تلّههاى انفجارى که براى دیگران ساختهاند خود گرفتار آمده و در پى یافتن راه چارهاند. آنها در برابر ملت ایران با رفتار غیر انسانى خود هم شرمندهاند و هم کمک مىطلبند! و این شرمسارى و کوتاه آمدن را در همین روزها در سیماى خارجىها و مسایلى چون انرژى هستهاى و اعلام آمادگى براى مذاکره و عذرخواهى از ایران مىبینیم. اینها علائم شکست دشمن در توطئه اخیر پس از انتخابات است اینها براى نخبهگان سیاسى ما درسآموز است اگر فهم آن را داشته باشند، اینها براى اخلالگران و نفاق پیشه گان عبرت است که با تلاش مذبوحانه به مصاف انقلاب اسلامى نیایند که گفتهاند:
اى مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه تست
عرض خود مىبرى و زحمت ما مىدارى
انقلاب پوست مىاندازد
نکته دیگر اینکه انقلاب اسلامى در فراز و نشیب حوادث تصفیه مىگردد و هر حادثهاى هر چند تلخ ثمرات شیرینى در بر دارد. انسانها غربال مىشوند، ناخالصىها جدا مىشود، رنگهاى ریاکارانه به ننگها تبدیل مىشود. اسلام از آغاز چنین بوده، پس از رحلت پیامبراکرم(ص) حوادث و توطئهها براى مسدود کردن خط راستین اسلام و ولایت کم نبوده است، منافقان، مشرکان، احزاب، اقلیتها، امویان، مروانیان، عباسیان طى صدها سال تلاش کردند خط راستین اسلام را به بیراهه بکشانند و در توالى توطئه دیدیم که چه ضرباتى بر وحدت امت و کیان دین و رهبران مسلمین وارد ساختند اما سرجمع حوادث را که مىنگریم آنها کفهاى روى آب بودند که هوا شدند و آنچه باقى ماند چشمه سار حقیقت اسلام ناب بود که کانون ولایت، آن را هدایت و رهبرى مىکرد…تاریخ تکرار مىشود، انقلاب اسلامى نیز طى سى سال با توطئههاى سهمگینى روبرو بوده که امواج آن را از سر گذرانیده و حوادث پس از انتخابات ریاست جمهورى دهم حلقهاى از آن توطئهها بود که بحمداللّه خنثى شد و انقلاب بار دیگر پوست انداخت و مشت عدّهاى دیگر را باز کرد که سینه چاک براى انقلاب غمخوارى مىکردند! و این بار خود خون به دل ملت کردند و کارنامه سیاسى براى خود نوشتند که در صفحات تاریخ ماندنى است و اگر به جبران آن نپردازند و از ملت عذرخواهى نکنند و از گناهان خود توبه ننمایند سیه روئى تا ابد براى آنان خواهد ماند.
نکته اخیر اینکه این مقاومتهاى غیر قانونى در برابر نتیجه انتخابات و تبعات آن از نظر اجتماعى و حتى خانوادگى آثار نامطلوبى برجاى نهاد، تقابل سیاسى به شیوه آنارشیستى غیر معمول براى نخستین بار از سوى برخى اصلاح طلبان و احزاب و کاندیداها بدعتى بود که سنتهاى انقلابى را دور زد و پاى برخى بزرگان را به میان آورد و برخى بیوتات و خانوادههاى آنان را در مجراى غیرقانونى قرار داد. در کوچهها و خیابانها کدورت همسایگى را باعث شدند و با نقاب سبز و اللّه اکبر! به جنگ با قانون اساسى و اراده ملت بسیج شدند و اینها تبعات کمى نیست براى یک مردم یکپارچه ما که تاکنون براى آرمانهاى انقلاب اسلامى هرگونه فداکارى کردهاند. لذا شفاف سازى و روشنگرى افکار عمومى بىطرفانه و قاطعانه و مستدل از سوى نهادهاى مسؤول و دادگاهها مىتواند این کدورتها را کاهش دهد زیرا توده مردم معاند نیستند و حقرا مىپذیرند و همچنین برخورد با برخى تخلّفات که دربازداشت گاه اتفاق افتاده اقدامى است ضرورى که چهره نظام با عملکرد معدودى افراد مشکوک لکه دار نشود اما همانگونه که رهبر معظم فرمودند قضیه کهریزک و نظائر آن نباید افکار را از اصل جریان فتنهانگیز غافل سازد. در هر حال دشمنان وحدت امت را هدف قرار دادند که باید به جبران آن پرداخت و درسهاى این مقطع تاریخى نیز از درسهاى فراموش نشدنى است که با توجه به این درسها و عبرتها مىبایست نصب العین نیروهاى انقلاب و دلسوزان نظام باشد. و سخن آخر اینکه این نظام صاحب دارد که دست رد بر سینه نامحرمان خواهد زد.