“و عنده مفتاح الغیب لایعلمها الا هو و یعلم ما فى البر و البحر و ما تسقط من ورقه الا یعلمها و لا حبه فى ظلمات الارض و لا رطب و لا یابس الا فى کتاب مبین”
کلیدهاى خزائن غیب نزد اوست که جز او کسى از آنها خبر ندارد و او مىداند چه در بیابانها و چه در دریاها است و هیچ برگى از درختى نمىافتد و هیچ دانهاى در تاریکیهاى زمین نیست جز اینکه از آن آگاه است و همانا هیچترى و خشکى نیست جز آنکه در کتابى مبین ثبت شده است.
(سوره أنعام، آیه ۵۹)
مفتاح: جمع مفتح است و معنایش چیزى است که داراى مفتاح و کلید مىباشد و کنایه است از خزائن که در آنها جواهرات مىگذارند و کسى جز صاحب خزائن از آنها اطلاعى ندارد و بر کیفیت و کمیتش آگاه نیست. و چنانچه در گذشته بحث شد برخى از امور غیبیه است که مخصوص خداوند است و هیچ کس از آنها آگاه نیست مانند روز قیامت و برخى از امور را خود او به خواص و اولیایش داده است که البته اگر اذن خدا نباشد احدى بر آنها آگاه نخواهد بود ولى خدا مىخواهد که برخى از امور غیبیه را به خواص اولیایش نشان دهد. و لذا در مورد حضرت عیسى در قرآن مکرر به لفظ “باذنى” یا “باذن اللّه” برمىخوریم که معلوم شود اگر انبیاء و ائمه علیهم السلام بر امورى از غیب آگاهند به امر و اذن خدا است و لاغیر، زیرا غیب در اصل مختص به ذى الجلال است، اوست که عالم به غیب آسمانها و زمین است. پس اگر مىبینیم گاهى ائمه معصومین علیهمالسلام یا رسولان و پیامبران خبرى از غیب مىدهند باید بدانیم که به امر و اجازه خدا است نه آنکه کسى فکر کند که امامان از پیش خود و بالذات بر غیب مطلعند. وانگهى غیب امرى است نسبى یعنى آنچه بر ما مردم مستور و پنهان است ممکن است بر امامان مکشوف باشد (البته به اذن خدا) ولى امورى وجود دارد که بر همه مستور است و در آنها امام و پیامبر و مردم عادى یکسانند زیرا آن امور غیب مطلق است و مخصوص خداوند مىباشد. در جاى دیگر مىفرماید: “و ان من شىء الّا عندنا خزائنه” و یا مىفرماید: “و للّه خزائن السموات و الأرض” یعنى آنچه مربوط به عالم غیب مىشود مخصوص خداست.
در تفسیر تبیان روایتى را از رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله نقل مىکند که حضرت خزائن غیب را با اقتباس از قرآن پنج قسمت مىکند، مىفرماید: “مفتاح الغیب خمس لایعلمها الا اللّه: ان اللّه عنده علم الساعه و ینزل الغیث و یعلم ما فى الارحام و ما تدرى نفس ماذا تکسب غدا و ماتدرى نفس بأى أرض تموت” کلیدهاى خزانه غیب خداوند پنج چیز است: فرا رسیدن روز قیامت و آمدن باران و آگاهى ازآنچه در رحم مادران است و چه بر سر هر کسى مىآید و در چه زمینىمىمیرد.
خلاصه آنکه خداوند از آغاز هر امرى و انجامش مطلع است ولى برخى از امور را به اولیایش مىآموزد، زیرا در آن خاصیتى براى هدایت انسانها نهفته است.
یعلم ما فى البر و البحر: عبارت بر و بحر به این معنا است که علم خدا همه چیز را در بر مىگیرد، چه آنکه در خشکىها و بیابانها باشد و چه در دریاها و محیطات. هیچ چیزى از علم خدا بیرون نیست چه کلى باشد و چه جزئى، چه مربوط به آسمانها باشد و چه زمین که مقصود از امور آسمانى و علوى امور ماوراء الطبیعه است و امور ارضى مربوط به طبیعت و مادیات است. و اصلاً آسمان اطلاق بر عوالم بالا (از نظر مقام و درجه) مىشود و ارض بر عوالم سفلى و مادى.
و اینکه خداوند بر علم خود مثال مىزند از برگ درختى که از درخت مىافتد یا دانهاى که در تاریکیهاى زمین مىروید، از باب مثال است یعنى کوچکترین و جزئىترین چیزى که به فکر ما بیاید همین دانهاى است که در زیر زمین نهفته است و خداوند آن را مهیاى روئیدن و سبز شدن مىکند یا برگى است که میلیاردها از آن هر لحظه بر روى زمین مىافتد و خداوند مىخواهد ما را به احاطه کامل خودش بر همه چیز آگاه سازد تا آنکه کسى فکر نکند مىتواند لحظهاى از سلطه و احاطه خداوند دور باشد. وقتى خداوند به برگ درخت مثال مىزند مىخواهد ما را متنبه سازد کهاى انسانها! شما با تمام وجود و افکار و اندیشهها و خطرات قلبیتان در تحت سلطه قدرتمند من قرار دارید، مبادا گامى را بر خلاف اراده و دستور من بردارید که من بر تمام امور و شئون شما آگاهم و آنچه در قلب شما خطور مىکند من از آن باخبرم، پس خود را آماده کنید که در روز حساب، پاسخى براى کارها و رفتارها و اعمال خویش داشته باشید.
لارطب و لا یابس: رطب و یابس یعنىترى و خشکى و به طور کلى یعنى هرچیزى با مفهوم مخالفش: مرگ و زندگى، تاریکى و نور، فقر و غنا، خوارى و عزّت، جوهر و عرض، کفر و ایمان، بهشت و جهنم، و خلاصه همه خوبیها و همه بدیها، در کتابى مبین و روشن ثبت شده است. برخى گویند مقصود از کتاب مبین، لوح محفوظ است و برخى از مفسران آن را بر قرآن کریم تأویل کردهاند ولى ظاهراً مقصود همان لوح محفوظ است یعنى صفحه علم پروردگار.
در قرآن کریم گاهى واژه کتاب به طور مطلق آمده و گاهى “کتاب مبین” مىگوید یا “لوح محفوظ” نامگذارى مىکند که همه اینها عبارتند از علم حضورى خداوند بر تمام اشیاء مادى و معنوى، همچون سرنوشت بشر و سعادت و شقاوت افراد و خواستهها و نخواستهها و شئون زندگى و افکار درونى و خطرات قلب و تدبیر تمام امور علوى و سفلى در جهان هستى. البته روشن است که مقصود از کتاب امرى مادى نیست مانند کاغذ، بلکه کتاب مرکز گردآورى اشیاء است چه مادى و چه معنوى که علم خدا بر همه آنها احاطه دارد. و اللّه العالم.