عاشورا آیینه تمام نماى حقیقت دین

 

حسین طاهرى وحدتى

 

چکیده

پدید آمدن حادثه عظماى عاشورا و شهادت امام حسین(ع)، نزدیکان، یاران و در ادامه اسارت اهل بیت آن حضرت، برآیند زمینه‏ها و عوامل متعددى بود. فهم درست این اتفاق بزرگ در تاریخ اسلامى، بسته به این است که همه آنها مورد بازشناسى دقیق جامعه شناختى و فکرى قرار گیرد. این موضوع خود بحث مفصل و دامنه دارى است و مقالات علمى و تاریخى فراوانى هم درباره آن نگاشته شده است. اما در نوشتار کوتاه پیش رو، این مسئله مطرح مى‏شود که قیام امام و عاشورا، تجلّى تمام نماى حقیقت دین بود که خود به خود چند پرسش را به دنبال خواهد داشت ۱٫ توصیف این تجلى چگونه است؟ ۲٫ این تجلى حقیقت براى جامعه مسلمانان چه پیامى داشت؟ ۳٫ آسیب‌هایى که ممکن است آن را از تأثیرگذارى در متن زندگى مسلمانان باز دارد، کدام است؟

اگر ما این سه پرسش را درست مورد تحلیل قرار دهیم، مى‏توانیم با این واقعه بزرگ، تعامل سازنده و منطقى برقرار کنیم و از متن آن، پاسخ‏هاى فراوانى در رویارویى با مسائل مختلف زندگى، بیرون بیاوریم. با این فرض به عاشورا به عنوان یک روش و مکتب هم براى فهم دین و هم براى فهم زندگى، نگاه مى‏کنیم و در فرایند تحولات و واقعیات انکارناپذیر، از این مکتب درس بهتر زیستن را مى‏آموزیم.

 

توصیف تجلّى حقیقت دین در عاشورا و قیامحسینى

رویارویى امام حسین(ع) با یزید در آن روزگار، مواجهه حقیقت دین با تظاهرگرایى به دین بود، البته رفتار یزید به عنوان خلیفه مسلمانان، کار را از این مؤلّفه فراتر برده بود و در عمل نشان داد غرض او از تحمیل بیعت بر امام حسین(ع)، به بند کشیدن امامت دینى و نابود کردن اصل دین است، کوتاه آمدن امام حسین(ع) در برابر شرایط و اوضاع اجتماعى جامعه مسلمانان، حتماً به پیروزى مطلق تفکّر اموى منجر مى‏شد. این را تنها امام مى‏دانست و اندکى از پیروان وفادار و هوشمند ایشان. چرا که یزید حسب گزارشات معتبر تاریخى فسق خود را آشکار کرده بود.۱

در روزگارى که بسیارى از سرشناسان و چهره‏هاى شاخص دینى، تحت تأثیر رفتار استبدادى و ظالمانه یزید، در برابر اتفاقات و اعمال معارض با مکتب رسول اللّه سکوت پیشه کرده‏اند و حتى امام را نیز به آرامش دعوت مى‏کنند۲ چه چیزى مى‏توانست سد بحران به وجود آمده را بشکند و دین را از چنگال اهریمن بد خود رهایى بخشد. به ظاهر همه نماز به جا مى‏آوردند، روزه مى‏گرفتند، حج برگزار مى‏کردند، اما چگونه است که همه اعمال عبادى از خاصیت تأثیرگذارى و کارآمدى، تهى شده است؟ چرا مسلمانان پیامبرشناس این گونه نسبت به جریانات و رخدادهاى اجتماعى و سیاسى اطراف خودشان بى تفاوت نشان مى‏دهند. مگر آنان امام على(ع) را فراموش کرده‏اند؟ مگر سوابق افراد و طوایف را نمى‏دانند، آیا توصیه‏ها و سفارشات شخص رسول اللّه(ص) را درباره عترت و قرآن نشنیده‏اند؟ پاسخ این قبیل پرسشها روشن است. اما نکته مهم این است که الآن دین اسلام با یک چالش و بحران ویران کننده درگیر شده و جامعه مسلمانان نیاز به یک شوک تکان دهنده دارد. اى چه بسا اگر امام مى‏خواست دست به یک عمل و حرکت صرفاً اخلاقى و فرهنگى بزند، در شناساندن ابتلاء امت اسلامى به پدیده و تفکرى که یزید نماد اصلى آن شده بود، موفق بیرون نمى‏آمد، پس براى خروج دین از این مشکل بزرگ، تنها راه اولاً نپذیرفتن رسمیت نظام حکومت یزید است و ثانیاً پرداخت بهاء احتمالى این اعتراض سرنوشت ساز و تبیین کننده حقیقت دین.

 

نماد تجلّى حقیقت دین

امام حسین(ع) با طرح مبانى صحیح یک نظام الهى مبتنى بر فرمانروایى امام عادل و محکوم نمودن رفتارهاى ناعادلانه امام جائر، در مرحله نخست تئورى منطقى دین اسلام را براى اذهان عمومى و کسانى که خود را مخاطب ایشان مى‏دانستند، از قول رسول خدا(ص) بیان کرد که: هر کس حاکم ستمگرى را ببیند که حرام خدا را حلال مى‏کند و او سکوت پیشه گیرد و در برابر آن واکنش نشان ندهد، جا دارد خداوند این فرد را در جایگاه آن حاکم قرار دهد.۳(کنایه از آتش دوزخ).

این کلام امام نمادى از منشور اعتقادى و نگره فکرى امامت اسلامى بود. گرچه تسلّط سیاسى، فرهنگى امویان، مانع از آن شده بود این پیام‏ها به بدنه جامعه مسلمانان رسوخ کند و همین عامل جهل و بى خبرى مردم بود که زمینه را براى جسارت‏ها و سخت‏گیرى امویان نسبت به امامت اسلامى، فراهم مى‏ساخت، با این همه امام تا جایى که فرصت به او اجازه مى‏داد، تصویر حقیقت دین را آشکار مى‏ساخت. این که امام در باب فلسفه حرکت خود، اصلاح امت و احیاء سیره رسول اللّه(ص) را مطرح مى‏کند.۴

یعنى اى مردم بدانید مشکل امت اسلامى در این روزگار، دور شدن از سنت پیامبر(ص) است. کسى مثل یزید که رسوایى او در معارضه آشکار با دیانت محمّدى، براى همه معلوم شده بود، بر مسند خلافت تکیه زده و همه چشمهاى داخل و خارج هم به او دوخته شده و همه اتفاقات جامعه مسلمانان را زیر نظر دارند.

از دیدگاه امامت ذرّه‏اى درنگ و کوتاه آمدن جایز نیست ممکن است به زودى همه زحمات نبى اکرم(ص) در معرض نابودى قرار گیرد، به ویژه آن که خصلت‏ها و انگاره‏هاى جاهلیت عرب و اشرافیگرى در لایه پنهان جامعه مسلمانان هنوز از بین نرفته است، لذا امام رسماً اعلام مى‏کند با وجود چنین اوضاعى باید بر اسلام بدرود خداحافظى گفت.۵ این در واقع یک هشدار بزرگ بود به همه افراد، گروه‏ها و قبیله‏ها، یاران و نزدیکان و حتى مى‏توان گفت یک پیام بود براى همه دوران‏هاى تاریخى و این گونه شد که در هر دوره‏اى از ادوار تاریخى قیام ابا عبداللّه الحسین(ع) الهام بخش مبارزات اسلام خواهان شد.

همه آنچه که در آغاز حرکت امام تا پایان آن یعنى شهادت، اتفاق افتاد، تفسیر درست دین بود. البته بسیارى از جزئیات سیره امام ممکن است گزارش نشده باشد، اما آنچه به ما رسیده کفایت مى‏کند تا با درس آموزى از آن، راه و روش خود را اصلاح کنیم و از قیام ابا عبداللّه بیش از چیزى که امروز در مناسبات آن مورد بهره برادرى قرار مى‏گیرد، در معرض بازخوانى و بازفهمى واقع شود. این همان تعامل ضرورى و منطقى است که بر اهل فن و پژوهش پوشیده نیست و مى‏بایست به تدریج این گونه نگاه واقع بینانه نسبت به رخدادهاى تاریخى الگو، در اسلام در سطح جامعه رواج پیدا کند تا در یک پروسه و فرآیند زمانى، وجه واقع گرایى در مقوله دین‏شناسى بر ظاهرگرایى غلبه کند و حداقل جامعه ایرانى از این رنج کهنه ماندن در سطح دین، رهایى پیدا کند.

مى‏توانیم از طریق مطالعه، معرفت خودمان را درباره زندگى هر یک از امامان افزایش دهیم تا رابطه‏مان با آن بزرگواران از استحکام بیشترى برخوردار باشد و شناخت امام حسین(ع) به لحاظ موقعیت خاص تاریخى ایشان مى‏بایست دقیق‏تر صورت گیرد.

 

آغاز انحراف

آنچه در عاشوراى سال ۶۱ هجرى در صحراى کربلا اتفاق افتاد، حاصل فرآیند بیست و اندى سال موضع امام حسین(ع) در برابر جریانات فکرى و سیاسى خلافت اسلامى بود. امام حسین(ع) خود امام و فرزند امام بود. همه حوادث و فراز و نشیب‏هاى جامعه اسلامى را زیر نظر داشت. علم و هوشمندى آن حضرت موجب شده بود قدرت حاکم بر سرزمین‏هاى اسلامى هیچ گاه از انتقادات صریح و قاطع امام چه در دوران امامت و چه در دوران هم کنارى با برادر بزرگوارش امام حسن(ع) در امان نماند. متقابلاً جبهه رویارویى آن امام همام هم با مطالعه جوانب گوناگون و با بهره مندى از قدرت سلاح و سرمایه، تلاش مى‏کرد هرچه بیشتر عرصه را بر امام تنگ نماید.

بخش اعظم و اکثر مدت امامت امام حسین(ع) در دوران تسلّط و قدرت معاویه سپرى شد که مدت ده سال از آن در امامت امام حسن(ع) و در کنار برادر به روشنگرى جامعه مسلمانان مى‏پرداخت و ده سال دوم را با امامت رسمى در رویارویى با قدرت شیطانى معاویه سپرى کرد زمینه‏ها و رگه‏هاى حادثه عاشورا را مى‏توان از یک منظر در همین دوران مورد مداقه و تحلیل قرار داد.

حسب اظهار یکى از نویسندگان با توجه به زیر فشار بودن بنى‌هاشم و شیعیان و با وجود امام حسن(ع) تا سال ۵۰ هجرى، گزارشى از رابطه امام حسین(ع) با معاویه در منابع موجود نیست، لیکن پس از شهادت آن حضرت (امام حسن(ع)) و به ویژه پس از شهادت حجر به سال ۵۲ هجرى فعالیت سیاسى امام با دعوت مردم کوفه از آن حضرت مبنى بر قیام علیه معاویه و خلع او آغاز مى‏گردد۶ با پذیرش این فرضیه، مقدمات حادثه بزرگ عاشورا را در همین فرآیند زمانى مى‏توان جست و جو کرد. نویسنده در بخش دیگرى از مقاله تحقیقى و علمى خود، برخوردهاى امام حسین(ع) و معاویه را به سه بخش تقسیم مى‏کند:

  1. برخوردهاى شخصى امام حسین(ع) با معاویه که صرفاً به ملاقات‏هاى امام با معاویه که معمولاً در سفرحج در مکه و مدینه صورت مى‏گرفت و گفت و گوهاى معمولى میان آنان رد و بدل مى‏شده است.
  2. برخوردهاى سیاسى امام و معاویه که آن حضرت از دو وجه خلافت معاویه را به چالش مى‏کشید. الف: آن که بنا به نظر پیامبر(ص) خلافت بر معاویه حرام است. ب: این که معاویه در یک موقعیت بحرانى طبق عهدنامه‏اى به حکومت جهان اسلام رسیده بود و با زیر پا گذاشتن مفاد آن در واقع خلافت را غصب کرده بود.
  3. موضع امام حسین(ع) در برابر ولیعهدى یزید، این مسئله رویارویى امام با معاویه را در مرحله حادترى قرار مى‏داد و آن حضرت به صورت علنى در برابر او ایستاد.۷

اما فشارها و سخت‏گیرى‏هاى معاویه هرگز کارساز واقع نشد، بلکه روز به روز به مقاومت و پایدارى امام در مواجهه با این انحراف تازه و خطر جدى براى دین اسلام، افزوده مى‏شد تا این که فرجام کار معاویه فرا رسید و او که مى‏دانست یزید ظرفیت و توانایى این مقاومت را ندارد، در واپسین روزهاى زندگى، وى را به مدارا با امام توصیه مى‏کرد، اما این مقوله یزید را متنبه نکرد و پس از مرگ پدر، نقطه ثقل فشار سیاسى را متوجه امام نمود و اینک آن حضرت پس از تحمّل همه انحرافات و گژى‏هاى دوره قدرت معاویه، طرح حرکت و مبارزه‏اى سرنوشت ساز و ویران کننده بنیان سلطه اموى را به اجرا درآورد و رسماً اعلام کرد براى حفظ دین جدم و حقیقت اسلام، با یزید بیعت نخواهم کرد و این ذلّت را نمى‏پذیرم.

امام در خطبه‏اى تاریخى و بلیغ در دوم محرم سال ۶۱ و در صحراى کربلا، در واقع رنجنامه‏اى را بر صفحه دل یاران خود مى‏نگارد تا پیامى باشد جاودانه براى کسانى که درآمد و رفت تاریخى، به دنبال حقیقت مى‏گردند.

… اما بعد (از حمد و صلوات) از کار (بیعت یا کشتنم) آنچه مى‏بینید پیش آمد. واقعاً دنیا دگرگون شده و چهره زشتى یافته، نیکى اش روى برگردانده و رفته و از آن همه خوبى جز اندکى همانند نیم ته مانده ظرف آب – یا زندگى ذلّت بار باقى نمانده؛ چون زندگانى ستور در چراگاه کم علف و ناگوار. آیا به حق نمى‏نگرید که به آن عمل نمى‏شود و به باطل نگاه نمى‏کنید که از آن جلوگیرى نمى‏شود؟ در چنین وضعى مؤمن باید به دیدار خداوند رغبت داشته باشد؛ بنابراین من مرگ را جز سعادت و زندگى با ستمگران را جز رنج و دلتنگى نمى‏بینم.

امام در ادامه از سردرد به تظاهر دینى مردم اشاره مى‏کند و این که: مردم بنده دنیایند و دین بر سر زبانهایشان هست (لقله زیانى است نه از ته دل) آن را نگه مى‏دارند و دیندار هستند تا براى زندگى شان سود داشته باشد؛ اما وقتى که با (پیشامدهاى دشوار) در بوته آزمایش قرار گرفتند، دین داران کم مى‏شوند.۸

 

جهاد براى احیاء و بقاء حقیقت دین

جهاد امام حسین(ع) براى احیاى دین بود. امام در خطبه یاد شده از تغییرات فرهنگى اجتماعى سخن مى‏گوید که در فاصله اندکى پس از رحلت رسول(ص)، اتفاق افتاده بود، تبدیل چهره زیباى جامعه مدنى پیامبر(ص) به چهره زشت اموى، تسلّط قدرت حاوى ارزشهاى جاهلیت عربى و فرصت‏طلبى‏هاى عناصر زخم خورده از حاکمیت اسلام، همه از جمله عواملى است که امام را براى آماده شدن خلق یک اتفاق بزرگ یعنى عاشورا آماده مى‏سازد. این جهاد مانند جهاد صدر اسلام براى تثبیت و تأسیس حکومت دینى نبود، بلکه براى احیاى دین بود. تحمّل این همه مصیبت، اسارت، اهانت براى این بود که مردم خفته و خواب آلوده به هوشیارى و بازیابى هویت دینى عصر رسول اللّه(ص) برگردند امام براى عینیت یافتن این پروسه احیاء دینى چنان قاطع و جازم بود، بدون ذرّه‏اى تردید، همچنان گام‏ها را محکم و با صلابت برداشت و در مواجهه با توصیه‏ها و دعوت‏هاى به آرامش، یا به سکوت مى‏گذراند و با براى روشن سازى اذهان و رفع برداشت‏هاى غلط، اعلام مى‏کرد: من از سر طغیان و تکبّر یا فساد و ستمگرى از مدینه خارج نمى‏شوم؛ بلکه فقط براى اصلاح‏طلبى در آمّت جدم بیرون مى‏روم.۹ نکته‏اى که گاهى به ذهن نگارنده مى‏رسد و شاید قابل تأمّل باشد این که امام حسین(ع) به هنگام قرار گرفتن در برابر پیشنهاد یزید و به عبارت درست‏تر در برابر تحمیل بیعت، به مقابله برمى‏خیزد، اما مردم را به صورت مستقیم به مقاومت نمى‏خواند؛ فقط به تنویر افکار مى‏پردازد و چهره ناشایسته رفتار یزید را به تصویر مى‏کشد؛ گویا فرصتى براى اندیشیدن جامعه آن روز فراهم مى‏آورد که‏اى آدمها چگونه مى‏توان پذیرفت در فاصله‏اى نه چندان دور با عصر نبوت، این همه نفاق، بدعت و ظاهرگرایى در دین پایدار شود. پس امام خود به تنهایى جور همه انحرافات را مى‏کشد تا شاید فطرت خفته مردم بیدار شود و سرزمین اسلامى غفلت زده، دوباره با حقیقت دین آشتى نماید.

 

بعد از عاشورا، حقیقت‏ها و تحریف‏ها

از پس آن روزى که این حادثه بزرگ رقم خورد، بسیارى از احساسات تحریک شد، حس کنجکاوى روایتگران تاریخ برانگیخته شد؛ رسوایى حاکمان اموى بر عرش اعلى رسید و در درازاى زمان هر کسى به گونه‏اى با این پدیده سترگ ارتباط برقرار کرد؛ عالمان، مورخان، شاعران، هنرمندان، پادشاهان، حاکمان و… اندیشه و احساس خودشان را در لابلاى اوراق دفتر، به ثبت رساندند و تاریخ نظاره گر برخورد مردمان این عصر با بزرگرتین و عبرت انگیزترین واقعه اسلام است.

گرچه پاره‏اى از گزارشگران تاریخ وابسته به طبقه‏اى از تفکّر معارض با منطق درست تشیّع بلکه اسلام راستین، در مقطعى از تاریخ مغرضانه و یا حداقل ناآگاهانه در مقام توجیه عاشورا و جنایتگران آن برآمده‏اند.۱۰ اما این اندک‏ها هرگز نتوانستند از تأثیرگذارى آن بکاهند. عاشورا همچنان عاشورا و کربلا همچنان کربلا باقى مانده است.

خطر را باید در جاى دیگر احساس کرد. ار درون تهدید بیشترى متوجه عاشورا و به طور کلى هر مقوله دینى، مى‏شود؛ آن گاه که در عرصه ابلاغ رسانى دین، فرصت بازگو کردن گزاره‏هاى تاریخى دینى براى غیر کارشناسان، فراهم مى‏شود و چه بسا از فرآیند آن موقعیت اجتماعى و اقتصادى هم پیدا مى‏کنند، دیگر نیازى به دشمن بیرونى نیست. یکى از مناقشاتى که علماء مبارز در پیش از پیروزى انقلاب اسلامى درباره دسته جات عزادارى مطرح مى‏کردند، همین بود که این تحریکات فاقد روح معرفت شناسانه است. به تعبیر یکى از نویسندگان، افسوس که شیعه بیش‏تر بر مصائب عاشورا گریست و کمتر در مسائل عاشورا اندیشید.۱۱

چگونه است که این همه پژوهش و مقالات تحقیقى درباره عاشورا نگاشته مى‏شود، همایش‏هاى متعددى هر ساله برگزار مى‏گردد، فریاد درون محققان و کارشناسان بر صفحه کاغذ و رایانه بازتاب مى‏یابد، اما کمتر شاهد تأثیرگذارى آن‏ها هستیم. چگونه مى‏توان به تولید یک فرهنگ عاشورایى برسیم؟ و اصولاً براى تعمیم و مناسبت‏هاى دینى چه کرده‏ایم؟ این همه مناسبت دینى در فرهنگ ما وجود دارد؛ اما کمتر تعامل و ارتباط میان آن‏ها برقرار کرده‏ایم و هر یک را به صورت مجرد و جداگانه شناختیم و شناسانده‏ایم، طبیعى است این گسستگى میان آنها براى مجموعه دین آفت زا خواهد بود.

فرضاً ما هیچ ارتباطى میان حادثه عاشورا و حرکت امام رضا(ع) و جریان ولایتعهدى آن حضرت برقرار نکرده‏ایم، میان حرکت فرهنگى امام باقر(ع) و امام صادق(ع) با صلح امام حسن(ع) همین طور؛ در حالى که بر اساس عقیده‏ها همه این بزرگواران مأمور به ابلاغ یک پیام بودند؛ یعنى توحید و نفى هرچه غیر است از مقام اولوهیت، همان پیامى که رسول اللّه(ص) آورنده آن بود. این گونه نگاه به کلیت دین، زمینه ساز بستر مناسبى براى آموزه‏هاى آن است. همه حرکات و رفتارهاى مسلمانان را هدفمند و روشمند مى‏سازد و در نتیجه شکل درست مفاهیم و مقوله‏هاى دینى نمود پیدا مى‏کند و فراتر از آن مى‏توان ابعاد سازنده این نهضت و دیگر وقایع مهم اسلامى را در چرخه فرهنگ جهانى وارد کرد. یکى از پژوهشگران در تبیین انسانى و جهانى از نهضت عاشورا ضمن اشاره به این که عاشورا در زمانه خود یک رویداد داخلى بود، مى‏گوید: ولى با گذشت زمان به ویژه پیدایش تمدن غرب حاشیه‏اى شدن کل سرزمین‏هاى اسلامى، نهضت عاشورا، عملاً تبدیل به نهضتى مربوط به یک مردم بومى که در رابطه با اعتقاد خاصى هستند، شد. امروزه اگر دوباره بخواهیم به نهضت عاشورا بپردازیم، نیاز به این است تا جداى از آن استعمال و کاربرد داخلیش، عناصرى را از نهضت استنباط و استخراج کنیم که بتواند وارد تبادل و تعاطى با جریان‏ها و محورهاى اندیشه تفکّر غرب و اصولاً کل اندیشه بشرى شود.۱۲

 

چه باید کرد؟

این پرسش در مواجهه با هر چالش و مشکلى مطرح مى‏شود؛ مهم آن است بتوان بهترین راه حل را براى آن مشکل پیدا کرد. هرگز نمى‏توان احساس را از حادثه عاشورا حذف کرد. مصیبت آن قدر بزرگ بود که تا روز ابدیت ریزش اشک بر آن ماتم عظمى سزاست؛ اما مگر ماهیت و هویت عاشورا همین است؟ مگر مى‏توان در احساسات متوقف شد و به عمق نرسید؟ امام حسین(ع) اگر مى‏خواست خود متأثر از احساسات باشد، باید با ناله و فغان زنان و کودکان، در آن هولناک واقعه ورود پیدا نمى‏کرد، پس چه شد که امام در مواجهه با آن همه احساس و عاطفه و حالتهاى غمگنانه‏اى اهل بیت خود، استوار پا به میدان جنگ نهاد و اندک تردیدى در راهى که برگزیده بود، وجود آن حضرت را فرا نگرفت. امام همه آنچه را که از مصیبت‏ها و بلاها اتفاق افتاد، تحمّل کرد تا انسانیت انسان از زندان شهوت و ذلّت رهایى یابد. امام آگاهانه به استقبال همه سنّت‏هاى الهى مى‏رفت و هیچ گاه در انتظار معجزه‏اى براى نابودى جهل و ظلمت، نابرابرى و ستم و برپایى عدل و آزادى نبود. این روش و منش که از آن همه امامان(ع) بود، تصویرى از یک زندگى درست فراروى ما قرار مى‏دهد و این همان حقیقت عاشورا است. پس هر آنچه ما را از این حقیقت دور کند، یک تحریف و انحراف تلقى مى‏شود و نهضت عاشورا بیش از هر واقعه و اتفاقى در معرض برداشت‏هاى غیر درست از آن بوده است. بخشى از این مسئله طبیعى مى‏نماید، اما حسب آنچه اسلام شناسان بزرگ بر روى آن تأمّل کرده‏اند، مقوله‏هاى زیادى به متن نهضت عاشورا اضافه شده که با ماهیت و پیام آن سازگارى و تعامل ندارد.

به تعبیر استاد مسلّم اسلام‏شناسى، شهید مرتضى مطهرى، تاریخچه با عظمت کربلا به دست ما افتاده است، هم دچار تحریف لفظى و هم دچار تحریف معنوى شده است، یعنى ما از خودمان ساز و برگهایى بر پیکره این تاریخ ساخته‏ایم که چهره با عظمت و نورانى آن را تاریک و ظلمانى و قیافه زیباى آن را زشت کرده‏ایم.۱۳

بر اساس آنچه استاد شهید ما در این جملات بیان کرده، ما باید با حقیقت عاشورا خیلى فاصله داشته باشیم، به خاطر همین است که این حادثه بزرگ کمتر در زندگانى عمومى و خصوصى جامعه تأثیر گذار بوده است. مى‏توان گفت آنچه استاد درباب تحریف عاشورا در سالهاى ۱۳۴۸ در حسینیه ارشاد، مطرح کرده، سند روشن بینى و واقع نگرى آن فرزانه است؛ کسى که خود در عزاى اباعبداللّه چنان مى‏نگریست که گویا یک فرد عادى است نه یک فیلسوف بزرگ. این جامعیت استاد، امروز باید براى همه الگو قرار گیرد. شهامت استاد در طرح تحریفات عاشورا ستودنى است؛ گرچه متأسفانه دیدگاه‏هاى ایشان بعد از سه دهه عمر انقلاب اسلامى، چندان کاربردى نشده و شاید هم بتوان ادعا کرد، اضافه بر تحریفاتى که ایشان در اثر گرانسنگ خود (حماسه حسینى) در آن روزگار بازگو کرده، موارد فراوانى به آن افزوده شده است.

نگارنده تأکید مى‏کند بازخوانى نکته‏ها و اندیشه‏هاى استاد مطهرى در باب فهم کردن حقیقت عاشورا، یک امر ضرورى و حتمى است و جا دارد حتى مطالب ایشان به صورت واحدهاى درسى و در آموزشگاه‏ها و دانشگاه‏ها تدوین شود. اگر ما مؤمن به خط امام و وفادار به رهبرى مقام معظم ولایت حضرت آیت‏اللّه‏العظمى خامنه‏اى هستیم، باید در این مسئله کمى جدى‏تر برخورد کنیم. عاشورا براى جامعه اسلامى یک مقوله تمام نشدنى است. در رگ و پوست و گوشت این مردم ریشه دوانده پس سزاوار مى‏نماید با خرافه‏ها و رنگ و لعاب‏هاى پوچ، آن را ناکارآمد نکنیم.

سخنان استاد شهید مطهرى در باب تحریفات عاشورا در واقع رنجنامه ایشان در دور افتادن مردم از حقیقت عاشورا است، جا دارد در سطور پایانى این مقال، نکاتى چند از آن را با هم مرور نماییم:

۱٫٫٫اگر کوچکترین دخل و تصرّفى از طرف ما در این حادثه صورت بگیرد، حادثه را منحرف مى‏کند و به جاى اینکه ما از این حادثه استفاده بکنیم، قطعاً ضرر خواهیم کرد.۱۴

۲٫٫٫اگر بخواهیم روضه‏هاى دروغى را که مى‏خوانند جمع آورى کنیم شاید چند جلد کتاب پانصد صفحه‏اى بشود.۱۵

۳٫٫٫چیزى که بیش‏تر دل انسان را به درد مى‏آورد، این است که اتفاقاً در میان وقایع تاریخى کمتر واقعه‏اى است که از نظر نقل‏هاى معتبر به اندازه حادثه کربلا غنى باشد.۱۶

در خاتمه یادآور مى‏شود براى آسیب زدایى از حقیقت عاشوراى حسینى و طرح درست آن، باید خاستگاه خرافه‏ها و تحریفات را شناخت و اصلاح کرد و بدیهى است اگر در این حرکت تعقل ورزیده شود و آنها که مى‏توانند مؤثر واقع شوند به وظیفه خود عمل نکنند، حتماً در نزد خداوند مسؤول هستند. عوامل گوناگونى در اشاعه خرافات نقش‏دارند، همچنانکه در زدودن آن نیز مى‏توانند تأثیرگذار باشند. از جمله: منابع مکتوب، رسانه‏هاى عمومى که مهمترین آن رسانه صدا و تصویر است. پژوهشگران که مى‏توانند پشتوانه پژوهشى در ارائه درست چهره عاشورا داشته باشند، شاعران با سرودن اشعار، مداحان با خواندن و توصیف واقعیت اتفاقات عاشورا، سخنرانان با تبیین منطقى حرکت امام حسین(ع) درباره منابع مکتوب، یکى از پژوهشگران کتاب شناس اینگونه اظهار مى‏دارد: خرافه آمیزترین کتابى که درباره امام حسین(ع) نوشته شده، اکسیر العباده فىاسرار الشهاده معروف به اسرار الشهاده فاضل دربندى است.۱۷

استاد شهید هم درباره این کتاب مى‏گوید: واقعاً مطالب این کتاب انسان را وادار مى‏کند که به اسلام بگرید.۱۸

آخرین کلام اینکه چون بیشتر اتفاقات خرافى و تحریفى در هیأت‏هاى مذهبى رخ مى‏دهد، پیشنهاد مى‏گردد با توجه به ضرورتها و اولویت‏هاى برآمده از مسئله، جا دارد اولیاء امور و دست اندرکاران، اقدام به تأسیس یک هیأت مذهبى نمونه بنمایند که در آن همه مؤلّفه‏ها و ضوابط یک عزادارى درست، رعایت شود؛ یعنىالگوسازى که در جامعه‏شناسى، امرى پذیرفته شده محسوبمى‏شود.

 

پى‏نوشت‏ها:

۱٫مسعودى در التبنیه و الاشراف، ص ۲۶۴٫ درباره یزید این گونه تعبیر مى‏کند: و یجاهر بالمعصیه، یعنى آشکارا گناه مى‏کرد.

  1. علامه عسکرى، معالم المدرستین، ص ۵۱٫
  2. تحف العقول، ص ۵۰۵٫
  3. علامه عسکرى، معالم المدرستین، ج ۳، ص ۵۰٫
  4. لهوف، فارسى، ص ۴۱٫
  5. اصغر فروغى ابرى، نشریه دانشکده الهیات مشهد، ص ۱۳٫
  6. همان.
  7. محمد رکنى یزدى، نشریه مشکوه، ش ۷۶ و ۷۷، ص ۱۰٫
  8. سخنان امام حسین بن على از مدینه تا کربلا، ص ۳۲٫
  9. جهت اطلاع بیشتر بنگرید به مقاله تحقیقى آقاى اصغر قائدان، نشریه مشکوه، شماره ۷۶ و ۱۳۸۱ ۷۷٫
  10. حکیمى، محمد رضا، نشریه حضور، پاییز ۷۴، ش ۱۳٫
  11. اندیشه عاشورا(مجموعه مصاحبه‏ها)، دفتر دهم، ص ۱۸۸٫
  12. شهید مطهرى، حماسه حسینى، ج ۱، ص ۵۶٫
  13. همان.
  14. همان.
  15. همان.
  16. محمد اسفندیارى، کتاب‏شناسى تاریخى امام حسین(ع)، ص ۳۲٫
  17. مرتضى مطهرى، حماسه حسینى، ج ۱،ص ۴۶٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *