امامان(ع) ناشران فرهنگ دین

 

 

 

آیت الله سید احمد خاتمی*

در ادامه مباحث «در آستان امامان(ع)» که «زیارت جامعه کبیره» محور آن بود. سخن از جهاد فرهنگی امامان علیهم السلام به میان آمد و برکات این جهاد.

در این مقاله به برکت دیگر این جهاد فرهنگی می‌پردازیم.

امامان(ع) ناشران فرهنگ دین

«ونشرتم شرایع احکامه».

و کلید واژه‌های احکام او را منتشر ساختید.

واژه نشر

واژه نشر در لغت به معنای گستردن و گسترده شدن است. ابن‌فارس در مقائیس گوید:«اصل صحیح یدل علی فتح شیء و تشعبه»(۱) اصل صحیح است که دلالت بر گشودن چیزی و شعبه شعبه شدن آن می‌کند«نشر الثوب و الکتاب نشراً». یعنی لباس و کتاب را گستراند.

واژه شرایع

واژه شرایع جمع شریعت است. شرع به معنای راه روشن است سپس این کلمه در مورد ادیان الهی و شرایع آسمانی به کار رفته،‌چرا که راه روشن سعادت در آن است و طریق وصول به آب حیات ایمان و تقوی است.

شریعت به معنای راهی است که برای رسیدن به آب در کنار نهرهائی که سطح آب از ساحل نهر پایین‌تر است احداث می‌کنند.«ثم جعلناک علی شریعه من الامر فاتّبعها»(۲) سپس تو را بر شریعت و آئین حقی قرار دادیم از آن پیروی کن.

در این آیه شریفه شریعت در مورد آیین حق به کار رفته است به خاطر آن است که انسان را به سرچشمه وحی و رضایت الهی و سعادت جاویدان که همچون آب حیات است می‌رساند، این واژه تنها یکبار در قرآن به کار رفته و تنها در مورد اسلام است.

شرایع یعنی احکام

جمله «نشرتم شرایع احکامه» به دو گونه معنی شده است:

۱ـ‌ آنکه اضافه شرایع به احکام را اضافه بیانیه گرفته‌اند و چنین معنا کرده‌اند که شما احکام الهی را منتشر ساختید. یعنی امامان علیهم السلام بودند که احکام قرآن را در جامعه منتشر کرده آن‌را تبیین نمودند. اگر آنها در این عرصه وارد نمی‌شدند از دین جز کلیاتی باقی نمانده بود. امامان شیعه بویژه حضرت امام باقر(ع) و امام صادق(ع) با بسیج فرهنگی گسترده‌ای که بوجود آوردند تمام ابعاد دین را تبیین نمودند. آنان احکام را املاء می‌فرمودند و شاگردان می‌نوشتند از این عرصه ۴۰۰ کتاب تولید شد که نام هر کتاب را «اصل» نهادند. و به اصول اربعمائه معروف شد. کتب اربعه اصلی شیعه «کافی، من لایحضره الفقیه؛‌تهذیب الاحکام و استبصار» تشکیل شده از این ۴۰۰ کتاب است که مؤلفان آنها به دسته‌بندی و تبویب این مجموعه‌ها پرداخته‌اند.

منابع کتب اربعه

نام برخی از این کتابها که در کتب اربعه از آنها استفاده شده اینهاست:

۱ـ کتاب ابان بن تغلب.

۲ـ کتاب ابان بن عثمان.

۳ـ کتاب نوادر ابراهیم بن عبدالحمید.

۴ـ کتاب ابی ایوب خزاز.

۵ ـ کتاب ابی بصیر.

۶ ـ کتاب ابی الصباح کنانی.

۷ـ کتاب ابی هاشم جعفری.

۸ ـ کتاب احمد بن عبدالله خانبه.

۹ـ کتاب احمد بن محمد بن خالد برقی.

۱۰ـ کتاب احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی.

۱۱ـ کتاب نوادر احمد بن محمد بن عیسی.

۱۲ـ کتاب اسحاق بن عمار.

۱۳ـ کتاب اسماعیل بن ابی زیاد سکونی.

۱۴ـ کتاب اسحاق بن محمد نخعی.

۱۵ـ کتاب اسماعیل بن عبدالخالق.

۱۶ـ کتاب جعفر بن بشیر البجلی.

۱۷ـ کتاب جمیل بن درّاج.

۱۸ـ کتاب حریز بن عبدالله.

۱۹ـ کتاب حسن بن عباس رازی.

۲۰ـ کتاب‌های حسن بن علی بن فضال.

۲۱ـ کتابهای حسن بن محبوب.

۲۲ـ کتاب حسین بن ابی‌ عنذر الکوفی.

۲۳ـ کتاب‌های حسین بن سعید اهوازی.

۲۴ـ کتاب حماد بن عثمان.

۲۵ـ رساله حماد بن عمرو و انس بن محمد.

۲۶ـ کتاب‌های حماد بن عیسی.

۲۷ـ کتاب حنان بن سدیر.

۲۸ـ کتاب رفاعه بن موسی تخاس.

۲۹ـ کتاب زراره بن اعین.

۳۰ـ کتاب سعد بن عبدالله قمی(کتاب الرحمه).

۳۱ـ کتاب سعید بن یسار.

۳۲ـ کتاب سماعه بن مهران.

۳۳ـ‌کتاب‌های سهل بن زیاد.

۳۴ـ کتاب صفوان بن مهران.

۳۵ـ کتاب‌های صفوان بن یحیی.

۳۶ـ کتاب‌های عبدالرحمن بن حجاج.

۳۷ـ کتاب عبدالعظیم بن عبدالله حسنی.

۳۸ـ کتاب‌های عبدالله بن سنان.

۳۹ـ کتاب‌های عبدالله بن مسکان.

۴۰ـ کتاب‌های عبدالله بن مغیره.

۴۱ـ کتاب عبدالله بن ولید وصافی.

۴۲ـ کتاب عبدالله بن یحیی کاهلی.

۴۳ـ کتاب عبیدالله بن علی الحلبی.

۴۴ـ‌کتاب علاء بن رزین.

۴۵ـ کتاب علی بن جعفر الصادق(ع).

۴۶ـ کتاب علی بن سوید سائی.

۴۷ـ کتاب‌های علی بن مهزیار.

۴۸ـ کتاب عمار بن موسی ساباطی.

۴۹ـ کتاب عیص بن قاسم.

۵۰ ـ‌کتاب فضاله بن ایوب.

۵۱ ـ کتاب‌های فضل بن شاذان نیشابوری.

۵۲ ـ کتاب‌های محمد بن ابی عمیر.

۵۳ ـ کتاب محمد بن احمد بن یحیی الاشعری(نوادر الحکمه).

۵۴ ـ کتاب محمد بن اسمعیل بن بزیع.

۵۵ ـ کتاب محمد بن حسن بن ولید(الجامع).

۵۶ ـ‌ کتاب محمد بن علی الحلبی.

۵۷ ـ کتاب‌های محمد بن علی بن محبوب.

۵۸ ـ کتاب‌های معاویه بن عمار الدهنی.

۵۹ ـ کتاب‌های منصور بن حازم.

۶۰ ـ کتاب‌های موسی‌بن قاسم البجلی.

۶۱ ـ کتاب هارون بن خارجه.

۶۲ ـ‌کتاب‌های هشام بن الحکم.

۶۳ ـ کتاب هشام بن سالم الجوالیقی.

۶۴ ـ کتاب یحیی الازرق.

۶۵ ـ کتاب یزید بن خلیفه.

۶۶ ـ‌کتاب یعقوب بن شعیب.

۶۷ ـ‌ کتاب‌های یعقوب بن یزید بن حماد.

۶۸ ـ‌ کتاب‌های یونس‌بن عبدالرحمن.

۶۹ ـ کتاب‌های یونس‌بن یعقوب.(۳)

این بزرگان از اصحاب امامان سلام الله علیهم اجمعین با تدوین و نشر این کتاب‌ها در حقیقت ناشر احکام الهی شدند که توسط امامان(ع) املاء شده بود.

شرایع کلید واژه‌های احکام الهی

۲ـ‌ معنای دوم «نشرتم شرایع احکامه» از معنای اول دقیق‌تر است و آن این که: شما کلید واژه‌های احکام الهی را در اختیار مشتاقان معارف الهی قرار دادید. این معنا بر‌گرفته از معنای واژه (شریعت) است.

این واژه همان‌گونه که گفتیم در لغت به‌معنای راهی است که به آب رود یا دریا منتهی می‌شود و از آنجا که بخاطر پستی و بلندی حاشیه رودخانه دستیابی به آب در سراسر آن ممکن نیست به آبشخور و جای برداشتن آب، شریعه می‌گویند و تنها از همان مکان آب بر‌ می‌دارند ،‌احکام الهی در حقیقت آبهائی هستند که جان آدمیان را سیراب می‌کنند. «یا ایّها الّذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم؛(۴) مؤمنان: خداوند و پیغمبر را هنگامی که شما را به چیزی می‌خوانند اجابت کنید که زنده‌تان می‌سازد.»(۵)

در این تفسیر تنها سخن این نیست که شما امامان نور احکام الهی را گسترانیدید بلکه معنائی بالاتر از آن مطرح است که شما چشمه را در اختیار جویندگان آب زلال معارف الهی قرار دادید نه تنها جوی را.

اجتهاد شیعی

از این جمله می‌توان «اجتهاد» با تفسیر شیعی را استنباط کرد این همان است که در روایتی از حضرت امام صادق(ع) آمده است که: «انّما علینا القاء الاصول و علیکم ان تفرعوا؛(۶) ما وظیفه داریم که اصول را به شما بگوئیم و شما موظفید که فروع را از آنها استخراج کنید.»

اجتهاد شیعی با اجتهاد سنّی تفاوتی‌ ماهوی دارد و در اجتهاد سنّی اعمال رأی شخصی و قیاس و استحسان راه دارد گرچه در طول زمان قدری تفاوت در روش حاصل شده است، اما در اجتهاد شیعی تنها مایه استنباط احکام بر پایه نصوص و ظواهر کتاب و سنّت پیامبر و معصومین(ع) محور است. شیوه اجتهاد را معصومین(ع) به پیروان خویش آموختند که از کتاب خدا و روایات اهل بیت چگونه احکام الهی را استنباط کنید و به هنگام تعارض روایات چه شیوه‌ای پیش بگیرید، اجتهاد به شیوه‌ای که اهل بیت(ع) آموختند مرادف با تفقه در دین است.

«کلمه اجتهاد تا قرن پنجم به معنای قیاس و اجتهاد رأی که از نظر شیعه اجتهاد ممنوع است استعمال می‌شد علمای شیعه تا آن‌وقت در کتب خود باب الاجتهاد را می‌نوشتند برای اینکه آن‌را رد کنند و باطل بشمارند و آن‌را ممنوع اعلام نمایند. مثل شیخ طوسی در عده الاصول، ولی تدریجا ً معنای این کلمه از اختصاص بیرون آمد و خود علمای اهل تسنن مثل ابن حاجب در مختصر الاصول که عضدی آن‌را شرح کرده و تا این اواخر کتاب اصول رسمی جامع ازهر بوده و شاید الآن هم باشد و قبل از او غزالی در کتاب معروف المستصغی کلمه اجتهاد را به‌معنای خصوص اجتهاد رأی استعمال نکردند که در عرض کتاب و سنت قرار بگیرد،‌بلکه به معنای مطلق جهد و کوشش برای بدست آوردن حکم شرعی بکار بردند که با این تعبیر بیان می‌گردد «استفراغ الوسع فی طلب الحکم الشرعی» به‌حسب این تعریف معنای اجتهاد به کار بردن منتهای کوشش در استنباط حکم شرعی از روی ادلّه معتبره شرعیّه است. از این‌وقت علمای شیعه نیز این کلمه را پذیرفتند زیرا که معنای صحیح و منطقی پیدا کرد. یعنی به کار بردن تدبّر و تعقّل در فهم ادله شرعیه که البته احتیاج دارد به یک رشته علوم که مقدّمه شایستگی و استعداد و تعقّل و تدبّر صحیح و عالمانه می‌باشد علماء‌ اسلام تدریجاً برخوردند که استنباط و استخراج احکام از مجموعه ادله شرعیه احتیاج دارد به یک سلسله علوم و معارف ابتدائی دارد از قبیل علوم ادبیه و منطق و نیز دانستن قرآن و تفسیر و حدیث و رجال و قواعد اصول و حتی اطلاع بر فقه سایر فرق بطور جزم نمی‌گویم ولی گمان قوی دارم که اول کسی که کلمه اجتهاد و مجتهد را در شیعه به‌این معنا استعمال کرد. علّامه حلّی است او در کتاب تهذیب الاصول بعد از باب القیاس، باب الاجتهاد دارد و در آن‌جا اجتهاد را به همین معنا استعمال کرده که امروز استعمال می‌کنند و شایع است.»(۷)

اجتهاد با تفسیر شیعی آن پیوسته مایه عزت، سربلندی و پویائی فرهنگ دین در تمام زمان‌ها بوده است. امامان سلام الله علیهم اجمعین ناشر این شیوه بودند و با کلید واژه‌ها و قواعد کلی در تمامی عرصه‌ها و شیوه صحیح استنباط احکام الهی را به پیروان خود آموختند.

این کار بزرگ فرهنگی امامان بود که ماندگاری مکتب را تا روز قیامت تضمین کرده است.

نهادینه کنندگان سنّت الهی

«وسننتم سنّته»

شما امامان سنّت او را پایه‌گذار کردید(جریان دادید).

سنت بمعنی طریقه، شیوه، روش، رسم و قانون است«الطریقه و السیره»(۸)

«و ان یعودوا فقد مضت سنّت الاولین؛(۹) یعنی اگر به عداوت اسلام و رسول خدا برگردند طریقه گذشتگان یعنی طریقه و رویه خداوند درباره کفار دیگر که هلاکشان کرد گذشته و روشن شده است.»

«سنه الله» طریقه ذات مقدّس ربوبی است «سنه الله فی الّذین خلوا من قبل؛(۱۰) سنت خداوند در مورد پیشینیان است.»

اما در اصطلاح سنّت پیامبر و معصومین علیهم السلام عبارت است از قول و فعل و تقریر معصوم. شما امامان با قول و فعل و تقریرتان روش الهی را ماندگار کردید.

این شما بودید که سنّت الهی را به عنوان یک فرهنگ در جان جامعه نهادینه کردید. فرهنگ‌سازی از کارهای کلیدی در عرصه کارهای فرهنگی است. و این کار، کاری کوتاه مدّت نیست بلکه کاری زمان‌بر است امامان سلام الله علیهم اجمعین در طول مدّت حضور خویش در جامعه و بعد از آن با رهنمودهای الهی خود سنّتها و روش‌های الهی را نهادینه کردند. در مقاله آینده سخنی پیرامون سنّت پیامبر و معصوم تقدیم خواهیم کرد. انشاءالله.

* استاد حوزه علمیه قم و امام جمعه موقت تهران

پی نوشتها

  1. مقائیس اللّغه ، ص ۹۹۱ ، (نشر).
  2. سوره جاثیه، آیه ۱۸٫
  3. الأعلام الهادیه الرفیعه از ص ۱۲ تا ۹۹٫
  4. سوره انفال، آیه ۲۴٫
  5. تفسیر قرآن ناطق، ص ۴۲۱٫
  6. وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۶۱ « چاپ آل البیت(ع)».
  7. ده گفتار از ص ۸۰ تا ۸۲ با تلخیص.
  8. لسان العرب، ج ۱۳ ،‌ص ۲۲۵٫
  9. سوره انفال،‌آیه ۳۸٫
  10. سوره احزاب، آیه ۳۸٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *