صبح بی‌تو

وعده دیدار

محمد حسین فکور

در یک «صبحِ بی تو»، قلم برداشته‌ایم تا از تو و برای تو بنویسیم. به خودمان که می‌نگریم، می‌بینیم که چه‌قدر دست‌هایمان ناتوان است. می‌دانی که خودت باید دستمان را بگیری و راهمان اندازی. امیدواریم آن‌قدر پلید نباشیم که بتوانیم دل‌هایمان را به تو بدهیم تا به دادمان برسی. قصد کرده‌ایم تا در هر شماره از دوره‌ی جدید مجلّه، برگ‌های سبز و زرّین تاریخ تو را ورق بزنیم. به آینه‌های روشن سخنان تو، خاطرات دوستان تو چشم بدوزیم تا اگر بتوانیم تصویر زلال تو را چون چراغی فرا رویمان بگذاریم. مولای ما! ذهنمان را روشن کن، خیالمان را بال و پَر بده، نیّتمان را پاک و نورانی کن تا در هر شماره،‌ چند برگی از تو و برای تو بنویسیم؛ باشد تا دلمان لحظه‌ای بیشتر برایت پر بزند… .

روزی که می‌آید

امام رضا(ع) فرموده است: «[آن حضرت،] اولاد قاتلان حسین(ع) را به عوض کرده‌های پدرانشان می‌کشد؛زیرا آنان به عمل پدران خود راضی‌اند و به آن افتخار می‌کنند، و هر کس به چیزی راضی باشد، مثل آن است که خود او کرده. حتی اگر کسی در مغرب، به کشته شدن شخصی در مشرق راضی باشد، هر آینه در نزد خدا شریک قاتل خواهد بود…(۱)

علی‌بن الحسین(ع) فرموده است: «چون قائم قیام کند، خداوند [هرگونه] آفت را از شیعه ما زایل می‌کند و دل‌های ایشان را چون پاره آهن، سخت می‌گرداند؛ یعنی آنان شجاع می‌شوند و به هر یک به اندازه چهل مرد، قوّت می‌دهد و آنان را حاکمان و بزرگان روی زمین می‌کند».(۲)

امام رضا(ع) فرموده است: «چون قائم خروج کند، زمین، با نور پروردگار، روشن می‌شود و ترازوی عدالت در میان مردم می‌گذارد و کسی به کسی ظلم نخواهد کرد. زمین، در زیر پایش پیچیده می‌شود. بدن مبارک او سایه ندارد و ندا کننده‌ای از آسمان، نام او را می‌خواند و می‌گوید: حجّت خدا در کنار خانه خدا ظهور کرده است. با او بیعت کنید که حق با اوست».(۳)

پیامبر خدا(ص) فرموده است: «… بدانید در میان شما کسی خواهد آمد که مانند «ذوالقرنین»، غایب می‌شود و همان‌گونه که خداوند به ذوالقرنین توانایی داد، به او نیز قدرت و توانایی می‌دهد. خداوند، به ذوالقرنین، «اسباب» همه چیز را داد و او قادر بود که به شرق و غرب برود. قائم نیز که از اولاد من است، همان گونه خواهد کرد…

خداوند،‌ گنج‌ها و معادن زمین را برای او ظاهر می‌‌کند. او را با رُعب و وحشت یاری می‌کند و رُعب او را در دل‌ها می‌اندازد و زمین را پُر از عدل و داد می‌کند، چنان که پر از ظلم و جور گشته است».(۴)

از کلام نیکوی او

همانا ما خدای یگانه را سپاس می‌گوییم و از او می‌خواهیم تا بر مولا و پیامبر ما محمد(ص) و‌ آل طاهرین او درود فرستد…

ما اگر چه در جایی منزل کرده‌ایم که از مکان ستمگران دور است- زیرا خداوند برای ما و شیعیان ما، مادامی که حکومت در دست فاسقان است چنین مصلحت دانسته-، ولی دانش ما به اخبار شما احاطه دارد. چیزی از احوال شما برای ما پوشیده نیست و به لغزش‌های شما آگاهیم… [؛ امّا] ما از مراعات شما دست بر نمی‌داریم و شما را از یاد نمی‌بریم و اگر چنین نباشد، بلاها بر شما نازل می‌شود و دشمنان، شما را نابود می‌کنند.

از خدا پرهیز کنید، تقوا را شعار خود سازید و برای علاج فتنه‌ای که به شما روی آورده، ما را یاری کنید… .(۵)

وعده دیدار

حدود ده سال قبل، روزی منزل یکی از وعّاظ معروف شهر مشهد، به ناهار دعوت داشتم. دو نفر دیگر هم در آن‌جا مهمان بودند: یکی از تجّار محترم و متدیّن مشهد و دیگری مردی عالم و روحانی. میزبان، یعنی همان واعظ محترم، به آن عالم بزرگ گفت: «مجلس،‌ خالی از اغیار است و من کسی را دعوت نکرده‌ام تا بتوانم حدّ اعلای استفاده را از محضر مبارکتان ببریم و آقای تولّایی و حاجی… هم از خود هستند و مَحرم سرّ».

سپس گفت: «شغل ما وعظ برای مردم است واعتقادات مردم، بستگی به گفتار ما دارد. بنا بر این، ما وعّاظ اهل منبر، خودمان باید به آنچه می‌گوییم، یقین داشته باشیم. پس با کمال صراحت از حضرت‌عالی سؤال می‌کنم آیا خود جناب‌عالی، حضرت بقیه‌الله(ع) را زیارت کرده‌اید یا نه؟ و آیا مرحوم میرزا مهدی اصفهانی –رحمه‌الله علیه- آن‌ حضرت را زیارت کرده بودند یا نه؟».

آن مرد عالم –که در معرض چنین سؤالی قرار گرفت- در جواب گفت: «امّا من فقط می‌توانم عرض کنم که آن حضرت، مرا پاسبان گلّه و رمه‌ خود خود قرار داده‌اند تا از گوسفندانشان حفاظت کنم و جز این مطلب،‌ چیز دیگری ندارم و نمی‌توانم بگویم. و امّا مرحوم آقا میرزا مهدی را چه عرض کنم. مثبت یا منفی، مطلبی نگفتند؛ ولی چون شما می‌خواهید برای اطمینان بیشتر قلبی، در این موضوع اطلّاعی داشته باشید، به عنوان امانت الهی می‌گویم که مرحوم حاج شیخ حسنعلی –رحمه‌الله‌‌علیه-، دو مرتبه، شرفیاب حضور حضرت شده است». و شرفیابی ایشان را از قول خود مرحوم حاج شیخ نقل کردند.

آن مرد عالم گفت: «مرحوم شیخ می‌فرمودند من وقتی [ریاضت‌ها و] مقدّمات کارم تمام شد و بایستی از آن به بعد، به وسیله دعا به رفع حوائج مردم بپردازم، دانستم که شرط اوّل دعا، خوردن غذای کاملاً حلال است و تهیه چنین غذایی که صد درصد مورد اطمینان باشد، محال است و تنها یک راه دارد و آن، این است که از دست مبارک «ولیّ وقت»، سرمایه‌ای گرفته شود؛ زیرا آن حضرت، به تملیک الهی، مالک واقعی همه چیز است. لذا یک سال، شبی به من الهام شد که فردا در بازار خربزه فروشان اصفهان، اجازه ملاقات داده شد. در اصفهان، بازاچه‌ای بود که تمام دکان‌های اطراف آن، خربزه فروشی بود و بعضی هم که دکّان نداشتند، خربزه را قطعه قطعه می‌کردند و در طبقی می‌گذاشتند و خورده فروشی می‌کردند. فردای آن شب، پس از غسل کردن و لباس تمیز پوشیدن، با حالت ادب، روانه بازار شدم. وقتی داخل بازار شدم، از یک طرف حرکت می‌کردم و اشخاص را زیر نظر می‌گرفتم، ناگاه دیدم آن درُّ یگانه عالم امکان، در کنار یکی از این کسبه فقیر- که طَبق خربزه فروشی دارد-، نزول اجلال فرموده است. مؤدّب جلو رفتم و سلام عرض کردم. جواب فرمودند و با نگاه چشم فرمودند که منظور چیست؟ عرض کردم استدعای سرمایه‌ای دارم. آن‌حضرت چند چندک (پول خود آن زمان) خواستند به من عنایت کنند. من عرض کردم برای سرمایه می‌خواهم! از پرداخت آن خودداری فرمودند و مرا مرخص کردند. وقتی به حال طبیعی آمدم، فهمیدم تصرّف خود آن حضرت بود که من چنین سخنی بگویم و معلوم می‌شود هنوز قابل نیستم. لذا یک سال دیگر به عبادت و ریاضت به منظور رسیدن به مقصود، مشغول شدم. پس از آن روز،گاهی به دیدن آن مرد عامی خربزه فروش می‌رفتم و گاهی به او کمک می‌کردم. روزی از او پرسیدم:آن آقا که فلان روز این جا نشسته بودند که هستند؟ گفت: او را نمی‌شناسم، مرد بسیار خوبی است. گاهگاهی این جا می‌آید و کنار من می‌نشیند و با من دوست شده است. بعضی از اوقات که وضع مالی من خوب نیست، به من کمک می‌کند.

سال دوم تمام شد، باز به من اجازه ملاقات در همان محل، عنایت فرمودند. در این دفعه، چون آدرس را می‌دانستم، مستقیماً به کنار طَبَق آن مرد رفتم و حضرتش روی کرسی کوچکی نزول اجلال فرموده بودند. سلام عرض کردم. جوابْ مرحمت فرمودند و باز همان چند چندک که مرا مرحمت فرمودند و من گرفته، سپاس‌گزاری کردم و مرخص شدم. با آن چند چندَک، مقداری پایه مهر خریدم و در کیسه‌ای ریختم و چون فن مُهرکنی را بلد بودم، هر وقت به غذای حلال مطمئن دست نمی‌یافتم، کنار بازار می‌نشستم و چند عدد مهر می‌کندم برای مشتری‌ها، البته به قدر حداقل و از آن کیسه که در جیبم بود، پایه مهر بر می‌داشتم بدون آن‌که به شماره آنها توجّه کنم. سال‌های سال، کار من موقع اضطرار، استفاده از آن پایه مهرها بود و تمام نمی‌شد و در حقیقت، در سر سفره احسان آن بزرگوار مهمان بودم.(۶)

پاره‌ای از وظایف شیعیان در زمان غیبت

دوستان و شیعیان، در زمان حُزن‌آور غیبت امام عصر(عج) وظایفی برعهده دارند:

اوّل: غصّه‌دار بودن برای آن‌جناب؛ زیرا در این دوران، دست‌ها از دامان وصالش کوتاه است و چشم‌ها از نور جمالش محجوب.

سبب دیگر برای اندوه، این است که دست آن سلطان عظیم‌الشأن، از رتق و فتق امور و اجرای احکام و حقوق حدود، بسته است و می‌بیند که حق او در دست دیگران است.

امام باقر(ع) در روایتی به عبدالله‌بن ظبیان فرموده است که: «هیچ عیدی برای مسلمانان نیست – نه فطر و نه قربان- مگر آن‌که تازه می‌کند خداوند برای آل محمد(ع) اندوهی را!».  راوی پرسید چرا؟ فرمود:‌ «زیرا ایشان می‌بینند که حق خودشان در دست دیگران است».

دوم: انتظار فَرَج آل محمد(ص) در هر لحظه.

شیخِ نُعمانی در کتاب «غیبت» از علاءبن سِیابه، از امام صادق(ع) روایت کرده که فرموده است: «کسی که بمیرد از شما و منتظر این امر باشد، مانند کسی است که در خیمه حضرت قائم(عج) است.

نیز شیخ صدوق در کتاب «کمال الدّین»، از امام صادق(ع) روایت کرده که فرموده است: «وَرع و عفّت و صلاح و انتظار فَرَج آل محمد(ع)  از دین است».

و نیز امیرمؤمنان فرموده است: «منتظر امرِ ما، مانند کسی است که در راه خداوند، در خون خود غلطیده باشد».(۷)

۱) علل الشرائع. ج۱، ص۲۲۹، باب ۱۶۴، ح۱٫

۲) الخصال، ج۲، ص۵۴۱، ح۱۴٫

۳) کمال الدین، ج۲، ص۳۷۱‌، باب۳۵، ح۵٫

۴) همان، ص۳۹۴، باب ۳۸،‌ ح۴٫

۵) دارالسّلام عراقی، ص۳۷۸-۳۷۷، از نامه به شیخ مفید(ره).

۶) شمّه‌ای از کرامات حاج شیخ حسنعلی اصفهانی، محمّدعلی تولایی. سالک و عارف کامل، مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی، از عالمان و عارفان یگانه روزگار خود بوده است و چون در روستای «نخودک» در نزدیکی شهر مشهد زندگی می‌کرده، به «نخودکی» شهرت یافته است. از او کرامات زیادی دیده شده است. وی در سال ۱۳۲۰ش. وفات کرد و اکنون مرقد او در صحن انقلاب شهر مشهد، زیارتگاه خاص و عام است.

۷) منتهی الآمال، باب چهاردهم، فصل ششم، با تصرّف و تلخیص.﷼

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *