(برگهایی از زندگانی آیتالله محمّدعلی شاهآبادی)
حسین شریفپور
به سال ۱۲۹۲ ق، در محلّهی حسینآباد اصفهان و در خانهی آیتالله میرزامحمّدجواد بیدآبادی، کودکی بهنام «محمّدعلی»، پا به عرصهی وجود نهاد. وی مقدّمات وجودی خود را نزد پدر پی ریخت. در محضر برادر ارشدش، آقاشیخ احمد بیدآبادی، به ادامهی رشد علمی و عملی خود پرداخت و آنگاه به حوزهی درسی مرحوم میرزامحمّدهاشم خوانساری، راه یافت. پس از آن، به تهران هجرت کرد و به تکمیل اصول فقه نزد مرحوم حاجمیرزا حسن آشتیانی پرداخت. فطرت توحیدی و کمالجوی او، به درس مرحوم میرزا هاشم لنکرانی، حکیم بزرگ، رهنمونش ساخت و در آن حوزه، یافتههای خویش را در قالب براهین آموخت. فراگیری حکمت نیز عطش حقیاب او را فرونشاند. از اینرو برای آموختن عرفان نظری و پیمودن پلکان عرفان عملی، به محضر میرزا ابوالحسن جلوه شتافت و از او بهرهها و درسها گرفت.
حرص به فراگیری علوم و عشق به علوم آلمحمد(ص) او را به جوار باب مدینهی علم وحی، نجف اشرف، کشاند و در آن دیار، توفیق بهرهگیری از حوزههای درسی بزرگانی چون: مرحوم آخوند خراسانی، شریعت اصفهانی و میرزا حسین خلیل یافت و آنگاه برای دستیابی به قلّهی علم زمان خویش به سامرا هجرت کرد و در آستانهی میرزامحمّدتقی شیرازی، به تلمّذ نشست. او در درس این بزرگمرد، مردانگی را آموخت. دریافت که چگونه میشود فقاهت در خدمت امّت قرار گیرد و چهطور یک فقیه باید از کیان اسلام و مسلمانان حراست کند.
فطرت پاک ذهن و دیدن اساتیدی والا، از او انسانی کامل و برخوردار از ابعاد و شئون گوناگون ساخت. او در جوار مولی الموحدین(ع)، به توحید حقیقی دست یافت و اسفار سهگانه را درپیمود و برای چهارمین سفر، به ایران بازگشت و در سواد اعظم ایران: تهران، اقامت گزید تا مرکز رسمی ایران را با روح الهی خود، به والاییهایی کشاند و آنا ن را با دامهای شیاطین، و نقشههای گوناگون و فریبندهی شیطانصفتان، آشنا سازد.
وقتی نیاز و عطش شدیدی نسبت به معارف باطنی در طالب علمان قم، یافت، به سراغ این شیفتگان حق شتافت. عاشقان علوم حقیقی و راهیان صراط ربوبی، پروانهوار به گرد شمع او حلقه زدند تا با سوختن هر آنچه رنگ تعلّق پذیرد، جانشان را نورانی ساخته و با کرّوبیان، همنوا گردند. ثمرهی این هجرت مقدّس، تربیت بزرگمردی چون امام راحل گردید که با تجلّی روح خداییاش، جهان ظلمانی امروز را منوّر گردانید.
مرحوم شاهآبادی، حکمت و عرفان را در خدمت نجات و پرورش انسان قرار داد. با درایتی تمام از حقایق بلند عرفانی و از مقام توحید محض، به کثرتها و اجتماع انسانی، نقب میزد. با مبانی فطرتپذیر، به تفسیر اجتماع و نابهسامانیهای آن پرداخت. امام خمینی که کلماتش ریشه در جبروت دارد، از برکت زانوزدن در نزد این بزرگمرد بوده است. امام خمینی، در موارد بسیاری، از استاد خود به بزرگی یاد کرده و سخنان بلند و والایی را از او نقل میکند. در عرفان نظری، کمنظیر بود و خود مکتب عرفانی ویژهای را براساس فطرت و با الهام از قرآن و سنّت، پی نهاد.
در عین حال، زمان خود را به خوبی میشناخت و در جهت علاج نابهسامانیهای آن میسوخت. سیاست را با چشم ربوبی دریافته بود و جوامع انسانی را مهد عروج انسان به مقامات الهی میدانست. حضور در متن سیاست را لازم ذاتی انسان میدانست و در این زمینه میگفت: «سیاست، عبارت است از تدبیر در جریان مصالح نوعیه و منع از تحقیق مفاسد آنها… معرفت تشریع احکام الهیه، چون از جهت مصالح و مفاسد واقعیه است، قوانین اسلام خواهد بود و چون تدبیر در جریان همان مصالح و عدم ظهور مفاسد بوده باشد، سیاسات الهیه است».
سیر آن مرد الهی در کتاب تکوین، و آگاهی از سنّتهای حاکم بر هستی و اتصال فطرت او با کتاب فطرت، از او مصلحی شجاع و ژرفبین ساخت که از ظاهر امور، باطن و ریشه آنها را مییافت و از برخوردهای سطحی روحانیون و دینداران ظاهربین، رنج میبرد و در این زمینه دردمندانه میگفت :«جمعی از متدیّنین در محافل و مجالس، اظهار دردمندی و تأسّف بر اسلام مینمایند؛ ولی غافل از این که باید درد را معالجه نمود. مذاکرهی مرض معالجهی درد نخواهد بود…».
در آن دورهی استبداد سیاه رضاخانی، به تدوین طرحی برای سامانبخشی به نابهسامانیهای جامعه و عرضهی آن، اقدام کرد. او در کنار این طرح، علّت العلل همهی مفاسد و نابهسامانیها را دولت رضاخانی دانسته و در این زمینه، به حوزههای علمیه و پیروان اسلام هشدار میداد و میگفت: «اسلام، از وجود دولت وقت در خطر است».
خود او در جهت نابودی دولت رضاخان و جلوگیری از پیادهکردن برنامههای شوم او، یازده ماه در حرم حضرت عبدالعظیم به تحصّن نشست. با این اقدام خود، بسیاری از علما را به صحنهی مبارزه کشانید. در زمانی که رضاخان، اقدام به تعطیل کردن مساجد کرد، او استوار ایستاد و سنگر مسجد را حفظ کرد و در آن به ارشاد مردم و افشای ماهیت پلید دولت وقت پرداخت. او، همانند شمعی سوخت و به راهیان راه حق رهروی آموخت. آن بزرگوار، در ۷۷ سالگی ندای: «یا ایّتها النفس المطمئنه إرجعی إلی ربّک» را لبیک گفت: «راضیه مرضیه» به لقاء جانان پیوست و در جوار حضرت عبدالعظیم، سر بر خاک نهاد.
آن ستودهی خصال، در اموری چند متفرّد بود:
اوّل: در ذکا و حافظه، اعجوبهی عصر بود و دعاهای طولانی مثل «دعای ابوحمزه ثمالی» را به طور تقطیع در قنوت نوافل با لهجهی بسیار جذابی، قرائت میکرد؛
دوم: بر فروع فقهی به طوری مسلّط بود که عدیل و نظیری نداشت؛
سوم: در اخلاص و ارادت به خاندان عصمت و طهارت، جدّیت تام داشت؛
چهارم: در فتوّت و جوانمردی و فرزانگی، آیت وقت بود.
از امام خمینی نقل است که میفرمود: «مرحوم شاهآبادی در هر روز، نُه درس میگفتند و درسهای ایشان نیم ساعت قبل از طلوع آفتاب شروع میشد و حدود نیم ساعت مانده به ظهر، تمام میشد» و از تواضع استاد خود در مقابل طلاب هم داستانها نقل کردهاند.
از آثار و برکات این عالم بزرگ بعد از ممنوع المنبر شدن از سوی رضاخان، تشکیل جلسات و هیئتهای مذهبی و هفتگی در تهران بود که تاکنون منشأ بسیاری از خیرات و موجب ارشاد مردم و انسجام سیاسی و اجتماعی در برهههای مختلف بوده است.
طرح تشکیل صندوقهای قرضالحسنه در تهران، به جهت بینیاز شدن از معاملات ربوی، از آثار این رادمرد الهی بوده است.
آثار این بزرگوار، نوشتههای ارزشمندی هستند که به ذکر نام بعضی از آنها میپردازیم:
- شذراه المعارف (مرام الاسلام)؛ ۲٫ رشحات البحار؛ ۳٫ مفتاح السعاده فی احکام العباده (رساله عملیه)؛ ۴٫ رساله فی العقل و الجهل؛ ۵٫ حاشیه نجات العباد صاحب جواهر؛ ۶٫ منازل السالکین؛ ۷٫ حاشیه کفایه الاصول؛ ۸٫ حاشیه فصول در علم اصول.
در پایان نکات و سفارشهای مفیدی را از ایشان میآوریم:
تأثیر دنیادوستی
حضرت امام خمینی در «چهل حدیث» از قول سالک فرزانه، حضرت آیتالله شاهآبادی دربارهی آثار دنیادوستی مینویسند: «محبّت زیاد به دنیا، سبب آن میشود که در وقت خروج از دنیا که انسان، دید به عیان، حقّ تعالی و ملائکه و سَدَنه او، محبوب او را از او میگیرند و او را از محبوبش جدا میکنند، بالجبله و الفطره، غضبناک به آنها شود و با عداوت حق تعالی و ملائکه مقدّسه او از دنیا بیرون رود».
راه تشخیص ریاضت صحیح از غیرصحیح
حضرت آیتالله شاهآبادی در اشاره به ملاک درست و نادرست بودن ریاضت میفرمایند: «میزان در ریاضت باطل و ریاضت شرعی صحیح، قَدَمِ نفس و قدم حق است. اگر سالک، به قدم نَفس حرکت کرد و ریاضت او برای ظهور قوای نَفْس و قدرت سلطنت آن باشد، ریاضت باطل، و سلوک آن منجر به سوءعاقبت است و دعویهای باطله نوعاً از همین اشخاص بروز میکند و اگر سالک به قَدَم حق سلوک کرد و خداجو شد، ریاضت او حقّ و شرعی است و حق تعالی از او دستگیری میکند. به نصّ آیهی شریفه: وَالذینَ جَاهَدُوا فینا لَنَهدیَنّهم سُبُلَنا؛ کسانی که در راه ما به جهاد و مبارزه بپردازند، حتماً آنها را به راه خودمان هدایت میکنیم (عنکبوت/ ۶۹)».
برای دنیایتان هم که شده سحرها بیدار شوید!
آیتالله نصرالله شاهآبادی نقل میکنند:
موضوع دیگری که مرحوم والد به آن عنایت ویژهای داشتند و آن را در قرب به حق، مؤثّر میدانستند، بیداری شب و سحرخیزی بود… میفرمودند: «اگر برای نافلهی شب بیدار شدید [و دیدید] برای نافله خواندن، آمادگی روحی ندارید، بیدار بمانید. بنشینید، حتی چای بخورید. انسان بر اثر همین بیداری، آمادگی برای عبادت را پیدا میکند». «بیداری سحر، هم برای مزاج مادی مفید است و هم برای مزاج معنوی». «برای دنیایتان هم که شده، سحرها بیدار شوید؛ چون بیداری سحر، وسعت رزق، زیبایی چهره و خوشاخلاقی میآورد».
بصیرت و درک فقهی
در زمان آیتالله شاهآبادی، استفاده از بیسیم و رادیو در ایران، تازه رایج شده بود؛ ولی چون مسائل ارتباط جمعی به دست حکومت رضاخان اداره میشد، بیشتر برنامههای آن، مبتذل، ضداسلامی و مروّج فرهنگ غرب بود.
این امر موجب شد که عدهای از علما، معتقد به حرمت تمام برنامههای آن شوند و به حرمت استفاده از آن فتوا دهند. در این حال، عدّهای از مردم، نزد آیتالله شاهآبادی رفته، از ایشان دربارهی جواز استفاده از این وسایل سؤال کردند.
ایشان ضمن اظهار تأسف از این که این وسیلهی تبلیغ خوب، در دست مسلمانان نیست فرمودند: «رادیو، همچون زبان گویایی است که هم میتواند به دانش و فرهنگ خدمت کند، هم میتواند گفتارهای ناصواب بگوید. بنابراین، خرید و نگهداری آن برای استفاده از برنامههای مفید، مانعی ندارد».
در دورانی که بلندگو تازه رواج یافته بود و تعدادی از علما، استفاده از آن را مجاز نمیدانستند، ایشان در پاسخ عدّهای از مردم که از ایشان پرسیدند: آیا اجازه میدهید بلندگویی خریده و در مسجد نصب کنیم؟ جواب دادند: «این چه سؤالی است؟! حتماً آن را تهیه کنید که تا من زندهام، حجّت بر مردم تمام شود که این وسیله، گناه ندارد و نگهداری آن و نیز استفاده از آن در موارد صحیح، نه تنها زیانی ندارد، بلکه لازم است».
اینک دروازهی قلبمان را بر مقدم نَفَس قدسی او میگشاییم تا وعظ نیکو و ملکوتی او نَفْسمان را تکانی دهد و قلبمان را گشایشی بخشد:
بدان که تو هستی و نمیمیری. بدن است که میمیرد، تو هستی و زنده. حساب کار خودت را بکن که چه تهیه دیدهای برای زندگی آخرت. ببین برای این دو روزه، که میدانی ثباتی در آن نیست، چه کوششها و تقلاها میکنی. برای آن جا که به حکم فطرت هستی و زندگی ابدی است، چه کوشش کرده و چه تهیه دیدهای؟ در آن جا زندگی انفرادی است، احتیاجات خود را خودت منفرداً باید رفع کنی؛ باب استقراض و استعداد، مسدود است. این جا آمدهای که تهیه برای آن جا ببینی.
باید به اراده، کارت درست شود. به صرف اراده، اداره شود، زندگی آخرت. آن جا، نتیجهی تحصیلات عقلی و نفسی و حسی است؛ یعنی باید عقلت، منوّر باشد به معارف حقّه و عقاید صحیحه، و نفستـ که قلب استـ باید منوّر باشد به اخلاق حسنه، و حسّت، منوّر به اعمال صحیحه و صالحه. مقیاس مقاصد مهمهی عالم برزخ و ماورای این عالم، همانا شخص شخیص وجود مقدس پیامبراکرم(ص) و ائمّهی هدی(ع) هستند.
منابع:
۱ـ عارف کامل، تحقیق: بنیاد علوم و معارف اسلامی دانشپژوهان، تهران: انتشارات عارف کامل، دوم، ۱۳۸۱ ش.
۲ـ گلشن ابرار (ج ۲)، جمعی از پژوهشگران حوزهی علمیهی قم، قم: نشر معروف، «آیتالله شاهآبادی: آسمان عرفان»، محمّدعلی محمّدی.
۳ـ آیینهی دانشوران، سیّدعلیرضا ریحانیزدی، به کوشش: ناصر باقری بیدهندی، تهران: نشر کتاب.
۴ـ تاریخ و فرهنگ معاصر (فصلنامه)، شمارهی ۵٫
۵ـ تذکره القبور یا دانشمندان و بزرگان اصفهان، مصلحالدین مهدوی، اصفهان، ثقفی، ۱۳۴۸ ش، ۷۵ .
۶ـ گنجینهی دانشمندان، محمّد شریف رازی، تهران: اسلامیه، ۱۳۵۲ ش.
۷ـ نقباءالبشر، محمّدحسن آقابزرگ طهرانی، مشهد: دارالمرتضی للنشر، ۱۴۰۴ ق.
۸ـ «نجوم امّت: آیتالله آقا میرزامحمّدعلی شاهآبادی»، ناصر باقری بیدهندی، مجلّهی نور علم، ش ۹٫
۹ـ آسمانی: شرح زندگانی عارف مکتوم حضرت آیتالله میرزا محمّدعلی شاهآبادی، تهران: مؤسّسهی فرهنگیـ مطالعاتی شمس الشموس، ۱۳۸۳ ش، ۲۴۸ .
۱۰ـ «دستورالعملی از آیتالله شاهآبادی، فقیه و عارف متفکّر»، مجلّهی حوزه، شمارهی ۴۲، بهمن و اسفند ۱۳۶۹ ش.