حسین رویوران
یازده ماه از حمله نظامی رژیم عربستان سعودی به یمن میگذرد و بهرغم تفاوت فاحش قدرت بین دو طرف و برتری کامل نظامی ریاض در این معادله و به کارگیری پیشرفتهترین سلاحهای ممنوعه و غیرممنوعه آمریکایی بر ضد مردم مظلوم یمن و با پوشش کامل حمایتگرانه قدرتهای غربی در صحنه و سازمانهای بینالمللی، نتیجه دلخواه آلسعود از این جنگ تحقق نیافته و هدف جنگ، یعنی ادامه چتر سلطه ریاض بر صنعا به دست نیامده است.
پرسش مهم در این جنگ این است که ملت یمن که یکی از فقیرترین جوامع جهان است، چگونه و با چه ابزاری در مقابل پولدارترین و قویترین رژیم شبهجزیره عرب ایستادگی کرده است؟ در یمن چه اتفاق مهمی روی داده که این دولت و جامعه که برای چند دهه، دربست تحت سلطه عربستان بوده است، ناگهان این گونه در دفاع از استقلال خود در مقابل سعودی پایداری میکند؟
فهم ایستادگی یازده ماهه ملت یمن در برابر تجاوز گسترده عربستان سعودی جز از طریق درک تحولات اجتماعی چند سال اخیر این جامعه ممکن نیست. در پنج سال گذشته در یمن تحولات عمیق سیاسیای اتفاق افتادهاند که رفتارها وسنتهای اجتماعی را تغییر دادهاند. آغازموج بیداری اسلامی از توان شگرف ملتها در برابر رژیمهای به ظاهر ریشهدار واقتدارگرا پرده برداشته و ثابت کرده است که اگر ملتها حرکت کنند هیچ کسی نمیتواند در برابر آنها ایستادگی کند. این موج تحول که از تونس آغاز گردید، از مصر گذر کرد و به یمن رسید، این پیام را منتقل کرد که ملتها شکستناپذیرند و قدرت حاکم شدن در هر محیط اجتماعی را دارند.
در چنین شرایطی مردم یمن در فوریه سال ۲۰۱۱ حرکت فراگیر اجتماعی برای تغییر نظام سیاسی وابسته حاکم در این کشور را آغاز کردند. این حرکت اجتماعی تحولات مهمی را ایجاد کرد. جامعه یمن یک جامعه قبیلهای و وفاداری در آن عمدتاً متوجه شیخ قبیله یا عشیره است. عربستان و نظام سابق یمن به رهبری علی عبدالله صالح، وفاداری شیوخ را با پول وامتیازات مختلف خریداری کرده بودند و ثبات اجتماعی در این کشور معلول این تدبیر بود.
اما با آغاز موج بیداری اسلامی، حرکت اجتماعی مردم یمن در محیطی مدنی و نه قبیلهای و بر پایه خواست اجتماعی که با ساختار حاکمیت سنتی بسیار متفاوت بود شکل گرفت.
مردم یمن از فقر و ذلت نیاز به کشورهای خارجی مانند آمریکا و عربستان و رفتار سرکوبگرانه و استبدادیِ نظام فاسد صالح خسته شده و در پی ایجاد شرایط انسانی همراه با امکان پیشرفت بودند. این تحول، سرآغاز تحولات بعدیای بود که حماسه ایستادگی و مقاومت کنونی را رقم زد. این حرکت کاملاً مدنی بود و عربستان نمیدانست برای کنترل آن باید چه کند و در نهایت به متحد خود، آلاحمر دستور داد تا این حرکت اجتماعی راکنترل کند. این اقدام به همسویی صالح و آلاحمر پایان داد. صالح در سال ۲۰۱۳ در معرض ترور قرار گرفت، اما فقط صورتش آسیب دید و بهناچار برای جراحی پلاستیک به ریاض رفت. آلسعود تصمیم گرفت با تغییر چهرهها قیام مردم را آرام سازد. شورای همکاری خلیج فارس پیشنهادی را ارائه داد تا صالح استعفا دهد و معاون اول او عبد ربه منصور هادی جایگزین وی شود و با تغییرات جزئی، هم نظام همراه را حفظ و هم مردم را راضی کند. صالح ابتدا با این پیشنهاد مخالفت کرد و تصمیم گرفت به یمن برگردد، ولی عربستان شرطِ ترک ریاض را قبول توافق اعلام کرد. صالح که احساس کرد عربستان او را عملاً گروگان گرفته است، راهی جز قبول این پیشنهاد نداشت.
از سوی دیگر آلاحمر نیز سریعاً با این پیشنهاد موافقت کرد. این تحولات موجب گردیدند که صالح در سال ۲۰۱۴ به یمن برگردد. با استعفای او، زمینه اجرای این طرح فراهم شد و عبد ربه منصور در انتخاباتی بیرقیب، به ریاست جمهوری رسید. در این فرایند، بهویژه در ابعاد ساختاری یمن تحول جدی صورت نگرفت و تنها رئیسجمهور تغییر کرد، اما مردم پایان یافتن دوران ۳۲ ساله صالح را به فال نیک گرفتند و امیدوار شدند که دوره استبداد و فلاکت پایان یافته و دوره جدید و متفاوتی آغاز گردیده است.
همزمان در جامعه شیعه زیدی یمن نیز که تقریباً نیمی از جمعیت این کشور را تشکیل میدهند، تحولات بزرگی آغاز شدند و چهره یمن را تغییر دادند. عربستان سعودی که تصور میکرد بحران یمن حل و فصل شده و او میتواند به مسائل دیگر بپردازد، تصمیم گرفت ایجاد مدارس وهابی را در سراسر یمن از سر بگیرد و آلاحمر را مسئول انجام این ماموریت کرد. از این روی چند مدرسه وهابی، از جمله مدرسه بزرگی در منطقه دماج استان صعده تأسیس شدند.
این اقدام بسیار حساسیتزا بود، زیرا استان صعده در شمال یمن استانی شیعی است و ایجاد مدرسه علوم دینی سنّی در این منطقه موجب تحریک شیعیان شد. مردم این منطقه از دولت خواستند به فرآیند ایجاد این مدرسه پایان دهد، ولی دولت زیر بار نرفت. این بحران سرانجام به درگیری انجامید و دولت در نهایت مدرسه را به منطقه سنّینشین تعز انتقال داد.
این حادثه گرچه به پایان رسید، اما مردم قبیله حاشد را برانگیخت. قبیله حاشد با شش میلیون جمعیت بزرگترین قبیله یمن است.(جمعیت کشور۲۵ میلیون) و آلاحمر رهبران آن هستند. در بحران دماج، آلاحمر به علت وابستگی به عربستان از وجود مدرسه وهابی در این منطقه حمایت میکرد، اما اکثر زیدیهای این قبیله بهشدت با این اقدام تحریکآمیز و هنجارشکن مخالفت کردند. این موضعگیری سرانجام به تقابل مردم حاشد و رهبران این قبیله منجر شد و مردم با قیام بیسابقه علیه آلاحمر، آنان را از عمران اخراج کردند.
استان عمران منطقهای میان صنعا و صعده است و قیام مردم آن با ماهیت مذهبی عملاً زمینه اشتراکی با حوثیها پیدا کرد و در نهایت این دو نیروی اجتماعی، انصارالله را تشکیل دادند. حوثیها شش بار با نظام یمن جنگیده، لکن کماکان یک نیروی بخشی در صعده باقی مانده بودند، ولی از زمان تحولات داخلی قبیله حاشد نه تنها گستره جغرافیایی را توسعه دادند، بلکه به شهرصنعا پایتخت یمن نیز دسترسی پیدا کردند.
حضور انصارالله در صنعا از یک سو و ناامیدی مردم از اصلاحات وعده داده شده توسط رژیم یمن از سوی دیگر، عملاً فرصتی طلایی را برای انصارالله فراهم آورد تا در راس مطالبات اجتماعی در سرتاسر کشور قرار گیرد. افزایش سرسامآور حاملهای انرژی توسط دولت هادی بدون در نظر گرفتن شرایط مردم فقیر یمن به نارضایتی اجتماعی انجامید و انصارالله به نمایندگی از مردم، اعتراضات مسالمتآمیز جامعه را رهبری کرد.
علی عبدالله صالح که احساس میکرد ریاض از پشت به او خنجر زده است به حرکت مردمی پیوست وسعی کرد با مردم آشتی کند. پس از مدتی دولت تصمیم گرفت اعتراضات اجتماعی را سرکوب کند و به ارتش دستور داد مردم را متفرق کنند. با حمله ارتش و کشتار مردم، بخشی از نیروهای نظامی به مردم پیوستند وبهسرعت بخشهای مختلف پایتخت را به کنترل خود درآوردند.
اینک دیگر حرکت تغییرات اجتماعی مسلح شده بود، ولی همچنان از طریق گفتگو با دولت در پی تغییرات ساختاری بود. در این چهارچوب چند دور گفتگو صورت گرفت و کلیات تغییرات نیز مورد توافق قرار گرفت. منصور هادی که راهی جز پذیرش خواست مردم نداشت، به دستور عربستان از صنعا گریخت و به عدن رفت ودر آنجا دولت دیگری را اعلام کرد. سفرای شورای همکاری خلیج فارس با به رسمیت شناختن این دولت، مقر خود را به عدن انتقال دادند. بنعمر نماینده دبیر کل سازمان ملل در یمن در اعتراض به این کودتای مشترک عربستان و هادی از سمت خود استعفا کرد. نیروهای مردمی که نگران تقسیم این کشور بودند، به عدن حمله کردند. با عدن، هادی یک بار دیگر فرار کرد و راهی عربستان گردید.
این تحولات نشان دادند که نیروهای مردمی در یمن به رهبری انصارالله ابتکار عمل را در این کشور در دست دارند و عربستان توان تاثیرگذاری بر این جریان مردمی را که بر تغییرات ساختاری، فقر زدایی و استقلال کامل یمن تاکید میکند و با اهداف ریاض در تعارض کامل است، ندارد.
در چنین شرایطی اعلام جنگ از سوی آلسعود با حمایت کامل عربی و غربی نشانه نا امیدی از امکان خرید یا مهار نیروهای مردمی و آخرین تلاش برای تغییر شرایط بود. نیروهای مشترک ارتش، مردم و انصارالله در یازده ماه گذشته نشان دادهاند که پایگاه اجتماعی نیرومندی دارند و در عینحال از توان نظامی قابل توجهی نیز برخوردارند.
مقاومت مردم یمن بهرغم معادله نابرابر نظامی دو طرف و جلوگیری از سقوط صنعا و رخنه به سه استان نجران و جیزان و عسیر عربستان سعودی نشانه تفاوت اراده دو طرف است و این قدرت در آیندهای نزدیک سرنوشت جنگ را نیز تعیین خواهد کرد.
سوتیترها:
۱٫
نیروهای مردمی در یمن به رهبری انصارالله ابتکار عمل را در این کشور در دست دارند و عربستان توان تاثیرگذاری بر این جریان مردمی را که بر تغییرات ساختاری، فقر زدایی و استقلال کامل یمن تاکید میکند و با اهداف ریاض در تعارض کامل است، ندارد.
در چنین شرایطی اعلام جنگ از سوی آلسعود با حمایت کامل عربی و غربی نشانه نا امیدی از امکان خرید یا مهار نیروهای مردمی و آخرین تلاش برای تغییر شرایط بود. نیروهای مشترک ارتش، مردم و انصارالله در یازده ماه گذشته نشان دادهاند که پایگاه اجتماعی نیرومندی دارند و در عینحال از توان نظامی قابل توجهی نیز برخوردارند.