درآمد:
استقبال گسترده از آثار فرج الله سلحشور، بهویژه سریال یوسف پیامبر«ع»، خلاء آثار تلویزیونی و سینمائی بر اساس قصهها و تعابیر قرآنی را بیش از پیش آشکار میسازد، اما برای دست یازیدن به چنین هدفی بیش از هر چیز اُنس با قرآن و عمل به شعائر دینی ضرورت دارد که متاسفانه در سینما و تلوزیون ما چنین چیزی حکم کیمیا را دارد.
مرحوم فرجالله سلحشور عمری با قرآن زیست و به آنچه گفت و نوشت، اعتقاد قلبی و عمیق داشت، از همین روی آثارش نیز تأثیرگذار بودند. در این مجال با کارگردان متعهد، آقای جمال شورجه که از دوستان و همکاران مرحوم سلحشور بود، در بارۀ گوشههایی از ویژگیهای این هنرمند دینباور و ثابت قدم به گفتگو نشستهایم.
*از کی و چگونه با مرحوم آقای سلحشور آشنا شدید؟
در اوایل دهه ۶۰ و زمان جنگ بود که حدود ۲۰، ۳۰ نفر از بچههایی که آموزش سینما دیده بودیم به حوزه هنری آمدیم. در آن موقع مدیریت حوزه با آقای زم بود و یک عده از خواص دور و بر ایشان بودند، از جمله مخملباف، آقای تختکشیان، آقای محمد کاسبی، آقای فرجالله سلحشور و در رشتههای مختلف مثل رخصفت، خسروجردی و… بودند.
آن موقع تازه داشتند تالار اندیشه فعلی را درست میکردند. قبلاً ساختمان حوزه متعلق به بهاییها بود (حضیره القدس) که معماری خاص خودشان را داشت. آقای سلحشور بود و آقای کاسبی و عدهای دیگر از بنیانگذاران در واقع حوزه هنری اندیشه اسلامی را راه انداختند که آن موقع زیرمجموعه سازمان تبلیغات اسلامی بود و بعدها نام آن را حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی گذاشتند و اندیشه اسلامی را چون بهنوعی در نام سازمان تبلیغات اسلامی مستتر بود، برداشتند.
آن موقعی که ما آمدیم، گروه تئاتر و نمایش هم راه افتاده بود و بازیگران مختلفی تحت سرپرستی آقای سلحشور و آقای محمد کاسبی که نمایش خوانده بودند، شروع به کار کرده بودند. البته آقای سلحشور به صورت آکادمیک تئاتر و نمایش نخوانده بود، بلکه از دوران نوجوانی و قبل از انقلاب در مسجد حضرت علیاکبر(ع) در خیابان ابوذر فعالیت فرهنگی و تئاترهایی را در مسجد اجرا میکرد و گروه نمایش حوزه هنری را در زیرزمین دخمهمانندی راه انداخت و در آنجا تمرین میکردند.
البته ما به ساختمان مرکزی حوزه هنری نیامدیم، بلکه به بخش سمعی و بصری که در خیابان سمیه بود رفتیم. در حوزه هنری بهنوعی با مدیریت آقای زم کلنی خاص خودشان را درست کرده بودند و نمیخواستند هر کسی وارد این مجموعه شود و ما هم رفتیم و بخش سمعی و بصری آنجا را راه انداختیم. یادم هست آقایان مسعودشاهی، شمقدری، رحیمپور و … بودند که آموزش سینما دیده بودند و به آنجا آمده بودند. زمان جنگ هم بود و میخواستیم از این آموزشها بهنوعی در این جهت استفاده کنیم. آن موقع همه بهنوعی در حوزه هنری خاکی، مردمی و پا در رکاب و موتور وسپا و موتور گازی سوار بودند. خیلی متمولهایشان هم موتور دندهای داشتند. یادم هست آن روزها مخملباف با دمپایی و موتور گازی میآمد.
ما از همان موقع با مرحوم سلحشور آشنا شدیم و میدیدیم که ایشان بهنوعی کانّه آچار فرانسه حوزه هنری است. هر باری که بر زمین میماند، ایشان بهنوعی به بلند کردن آن اهتمام میکرد. روحیه کار جمعی داشت. در عین حال که فنی و هنری بود،. علوم دقیقه را هم میدانست. ایشان در شرکت نفت قبل از انقلاب به عنوان متخصص فنی و تأسیساتی در پالایشگاهها کار میکرد و به همین دلیل کارهای فنی را یاد گرفته بود.
طراحی، معماری و حتی آکوستیک تالار اندیشه حوزه هنری را هم در واقع ایشان انجام داد و ابعاد صحنه را هم طوری طراحی کرد که هم برای نمایش مناسب است هم برای مراسم دیگر. به مرور با مدیریت ایشان آنجا آماده شد. یادم هست آن موقعها که میرفتیم، روی سکو مینشستیم و هنوز صندلی نبود. ایشان با ذوق و شوق بسیار کار و مدیریت میکند. خودش هم آستینها و پاچههای شلوارش را بالا میزد و همراه بقیه گلمالی و گچکاری میکرد. در آنجا بود که با روحیه جمعی و کاری ایشان آشنا شدم. آن روزهاایشان بیشتر تئاتر اجرا میکرد. دکلمه هم میکرد و دکلمه معروفی که روی کار آقای سراج انجام داد به یاد همه هست.
*جانان من برخیز و بشنو بانگ چاووش.
بله، آقای سراج خواند و ایشان دکلمه کرد. صدا و تسلط خوبی به ابزار بیانی داشت. کأنّه جمع همه هنرها بود. مدتی هم مدیر دوبلاژ شد. در عین حال جلوی دوربین بازی میکرد. اوایل بیشتر بازی میکرد، چون تئاتری بود. در دهه ۶۰ اجراهای تئاتری زیادی را از ایشان دیدم. نمایش حرّ را که قبل از انقلاب به صورت کوچک در مساجد اجرا کرده بود، پس از انقلاب به صورت حرفهای در تالار وحدت اجرا کرد. اولین کار سینماییاش توبه نصوح بود که برای مخملباف بازی کرد و بازی درخشانی را در آنجا ارائه داد که توجهات را به ایشان جلب کرد. در «پرواز در شب» مرحوم ملاقلیپور، نقش نریمان فرمانده گردان کمیل را ایفا کرد. مرحوم مقبلی آن فیلم را دوبله کرد و مرحوم سلحشور جای خودش حرف زد. شاید یکی از بهترین فیلمهای دفاع مقدس همین «پرواز در شب» باشد که نقش اصلی آن را مرحوم سلحشور بازی کرد.
البته تئاتر و تلهتئاتر زیاد داشت. یکی از تلهتئاترهایش در باره زندانیان سیاسی بود که حتی آقای جنتی در نماز جمعه هم از آن تقدیر کردند. فکر میکنم نام این نمایش «حصار در حصار» بود. ایشان تهیهکنندگی کار را به عهده داشت و بازی هم کرد. در آن دوران چندین نمایشنامه از قصههای قرآنی و متون دینی را نوشت. بعدها بهطور جدی در حوزه نگارش فیلمنامه سریال و فیلم سینمایی اهتمام ورزید و تهیهکنندگی و کارگردانی چند کار تلویزیونی را هم انجام داد. تهیهکنندگی «انسان و اسلحه» آقای راعی را به عهده داشت. «ایوب پیامبر» را روی صحنه و تلهتئاتر آن را به صورت یک مجموعه تلویزیونی اجرا کرد.
*مثل اینکه بعداً فیلم سینمایی آن هم ساخته شد.
احتمالاً از تلهتئاتر در آورده بودند. خاطرم هست که ایشان میگفت این نمایش را در محضر مقام معظم رهبری اجرا کرده و ایشان فرموده بودند من فکر میکردم به احوال و زندگی جناب ایوب(ع) مسلط هستم، ولی با دیدن نمایش شما اطلاعات و عنایتم به جناب ایوب(ع) بیشتر شد.
مرحوم سلحشور با همین دقت و ظرافتی که ایوب پیامبر(ع) را کار کرد، بقیه آثارش را هم نوشت. البته این تعلق خاطر به متون قرآنی پیشینه طولانی داشت و ایشان از جوانی با قرآن و قصص قرآنی محشور و مأنوس بود.
*همین را میخواستم بپرسم که ایشان چگونه به ساخت قصههای قرآنی تمایل پیدا کرد؟
به همین دلیل که عرض کردم. ایشان از نوجوانی با قرآن محشور و مأنوس بود و در همان مسجد علیاکبر(ع) قرآن تدریس میکرد. مرحوم فردی هم ادبیات داستانی درس میداد. مرحوم سلحشور از همانجا با قرآن محشور بود و بهتدریج در آثارش مستقیماً به داستانهای قرآنی پرداخت و روی آنها متمرکز شد. به قول آقای پناهیان، ایشان به قرآن پناه برد و قرآن هم ایشان را پناه داد. ایشان از مهلکه ریا، دوز و کلکهای بیرون به قرآن التجا کرد و فقط به قصههای قرآنی پرداخت. شاید یکی از بنیانگذاران قصههای قرآنی و در واقع در این عرصه علمدار است. بعد از قصههای ایوب و مردان آنجلس بود که حضرت مریم(ع) توسط آقای بحرانی ساخته شد. قبلاً در تلویزیون آثار تاریخی ساخته شده بودند، منتهی قصههای قرآنی را کمتر دیده بودیم. سریالهایی مثل سربداران ساخته شده بودند، ولی پیشقراول پرداختن به مُرّ قرآن و قصههای قرآنی مرحوم آقای سلحشور بود. ایشان چند تا از قصههای پیامبران را هم نوشت و فیلمنامهشان آماده بود، از جمله عزیرنبی(ع)، حضرت یونس(ع) که قصههای دراماتیکی هم دارند یا اصحاب هود که اولین هولوکاستی است که یهودیها علیه مسیحیان به راه میاندازند. البته تعدادی از این فیلمنامهها و نمایشنامهها چاپ هم شدهاند.
بعد به سراغ مردان آنجلس یا اصحاب کهف میرود که یک مجموعه ۲۷ یا ۲۸ قسمتی و کار بسیار عظیم و تأثیرگذاری بود و خیلیها با این اصحاب خاص خداوند و جوانان مسیحی که با حکومت جور زمانه درگیر شدند و به غار پناه بردند و به اذن خداوند پس از ۳۰۰ سال زنده شدند و قصهاش در قرآن هست، از طریق این مجموعه بهتر آشنا شدند. این هم به هر حال یکی از قصههای جدی و تأثیرگذار قرآن است که ایشان به آن پرداخت و اذهان بسیاری را متوجه کرد.
بنده از همان ابتدا با آقای سلحشور محشور بودم. البته من از قسمت سمعی بصری گریز زدم و به حوزه آمدم. از همان موقع اهتمام ویژه و جدی ایشان را به مباحث قرآنی میدیدم. ایشان یکی از بنیانگذاران هیئت هنرمندان هم بود. این هیئت در حال حاضر هم فعال است. ایشان جوش و خروش خاصی داشت و بسیار مردمی بود. در دورهای ما این جلسات هیئت اسلامی را در منزل یکی از دوستانمان، آقای تابش که منزلشان طرفهای منیریه بود برگزار میکردیم. خود آقای سلحشور بلند میشد و میرفت و سخنران را میآورد. عمدتاً هم سخنران آقای فاطمینیا بودند. صحبت از ۲۵ سال پیش است. گاهی هم این جلسات در مسجد الجواد برگزار میشدند و میدیدم که ایشان دارد بالای سردر مسجد پلاکارد نصب میکند که جلسه فلان در اینجا برگزار میشود و خوشامدگویی به مدعوین. قاری قرآن مجلس و مجری جلسات هیئت اسلامی هم بود. روحیه بسیار فعالی داشت.
*تا چه سالی در حوزه بودند و چه شد بیرون آمدند؟
سال ۱۳۶۴ یا ۱۳۶۵ بود. خود ما در همان سالها بیرون آمدیم. دلیلش این بود که میدیدیم بهنوعی در سمعی بصری حصر خانگی شدهایم و نمیتوانیم کار کنیم. بخش مرکزی حوزه هنری تقریباً بالهای پرواز ما را چیده بود و نمیگذاشت چندان کار جدیای بکنیم. کار عمده بچهها کارهای کوتاه در مورد دفاع مقدس بود. گروههایی به جبههها میرفتند و فیلمهای مستند میگرفتند و میآوردند و یا فیلمهای داستانی کوتاه میساختند. سمعی بصری در واقع بخش فنی تولیدات حوزه هنری بود و بهخصوص مونتاژ در آنجا انجام میشد. رشته اصلی من در دورهای که سینما خواندم مونتاژ بود. همان موقع هم مرحوم سلحشور دائماً به سمعی بصری میآمد و با هم مراوده داشتیم.
ایشان با مدیریت وقت حوزه هنری چندان جور و همفکر نبود و به همین دلیل بیرون آمد. آن موقعها بیشتر فعالیتهایش را در خانه انجام میداد. فکر میکنم سال ۱۳۶۶ یا ۱۳۶۷ بود که برای بازی در «پرواز در شب» دعوت شد. قبل از آن گاهی نمایشنامه مینوشت، تئاتر اجرا میکرد و در فیلم بازی. گاهی هم دوبله میکرد. طیفی از بچههای مذهبی را برای دوبله به تلویزیون و برای نمایش به رادیو برد و نمایشهای مختلفی را اجرا کردند.
به هر حال از مقطعی که با ایشان آشنا شدم، دیدم که انسان پاکباخته، ولایی، دینی و خُلّصی است، خصوصاً وجهه قرآنی بودن ایشان خیلی مرا جذب کرد.
*آیا ایشان به برداشتی که از قرآن داشت بسنده میکرد یا با علمای اهل فن هم مشورت میکرد؟
در مورد اینکه ایشان چقدر در خصوص قصههای قرآنی به مشورت اهتمام داشت، از مردان آنجلس به بعد که به ایشان نزدیکتر شدم، میدیدم که از زمان نگارش فیلمنامه کاملاً مشاورهپذیر بود و سعی میکرد از قرآنپژوهان و محققین قرآنی، علما و فضلای حوزه علمیه قم استفاده کند و مدام به دفاتر آنها رفت و آمد داشت. حجتالاسلام آقای بهمنپور به صورت جدی از مشاورین کارهای ایشان بودند و شاید در بخشهایی به صورت جدی وارد نگارش هم میشدند. آقای شهریار بحرانی همین طور. در نگارش فیلمنامههای اصحاب کهف، حضرت یوسف(ع) و حضرت موسی(ع) جمعی کار کردند.
ایشان از خیلیها کمک و مشورت میگرفت، از جمله آقای علی غفاری، آقای عطا سلمانیان، آقای شهریار بحرانی. ما هم سعی میکردیم در حوزههای فنی کمک کنیم. در حوزههای علوم دینی هم چندین نفر بودند، از جمله حجتالاسلام بهمنپور، حجتالاسلام آقای نقیپورفر و عدهای دیگر که متأسفانه اسامیشان یادم نیست.
علاوه بر این ایشان با عدهای از مورخین هم ارتباط داشت و به آنها مراجعه میکرد تا قصهها را درست تعریف کند. خلاءهای داستانی اصحاب کهف را میپرسید که مثلاً وقتی این جوانها از شهر بیرون رفتند تا خود را به غار برسانند، در بین راه چه اتفاقاتی افتادند؟ برخی از این اتفاقات در تواریخ و قصص قرآنی آورده شدهاند که از طریق مشاورههایی که میگرفت، این خلاءها را پر و حتیالمقدور از تفاسیر مختلف و اندیشمندان این حوزه استفاده میکرد و آرای آنها را میگرفت، خصوصاً به متون اسلامی و دینیای که به ائمه معصومین(ع) مربوط میشد و نیز تفاسیری که از این بزرگواران باقی مانده، زیاد مراجعه میکرد.
این رویه در سریال حضرت یوسف(ع) هم دنبال شد. در مورد فیلمنامه، مشاورین هنری و فنی و مشاورین دینی و قرآنپژوهان متعددی مورد مراجعه ایشان قرار میگرفتند و ایشان از تفاسیر و مفسرین مختلفی استفاده میکرد تا حتیالمقدور اشتباهات فیلمنامه کم شود.
در فیلمنامه حضرت موسی(ع) هم همین طور بود. ایشان بسیار روحیه پذیرش مشاوره را داشت. نهتنها در نگارش که در اجرا هم همین طور بود. من هم در اصحاب کهف و هم در حضرت یوسف(ع) از صفر تا صد این پروژهها را در خدمت ایشان بودم. فوقالعاده به کار جمعی اهتمام داشت، خصوصاً برای نگارش فیلمنامه حضرت موسی(ع) که از قصههای فوقالعاده جدی، پرمعنا و پرمغز قرآن است. در این کار شاید بیش از ۲۰ نفر در نگارش و پژوهش فعال بودند و یا به صورت مشاوره حضور داشتند. از آقایان علما آقای طائب، آقای میرباقری، آقای نقیپورفر و… در فیلمنامه حضرت موسی(ع) مورد مشورت بودند. فیلمنانه در ۷۲ قسمت نوشته شده و آماده است.
*یکی از آرزوهای مرحوم سلحشور این بود که بتواند سریال حضرت موسی(ع) را بسازد. در حال حاضر سریال در کدام مرحله است؟
نگارش این فیلمنامه نزدیک به چهار پنج سال طول کشید. بعد از اتمام سریال حضرت یوسف(ع) آقای سلحشور بهطور جدی به نگارش این فیلمنامه پرداخت. قبل از شروع سریال حضرت یوسف(ع) و حتی قبلتر و موقعی که مردان آنجلس تمام شد، عوامل اصلی تهیه و تولید سریال مردان آنجلس و رئیس وقت صدا و سیما آقای لاریجانی به زیارت مقام معظم رهبری مشرف شدیم. همانجا ایشان به آقای لاریجانی گفتند این گروه، حجت را بر ما تمام کردند و نشان دادند که توانایی انجام کارهای بزرگ را دارند. شما باید کارهای بزرگتری، از جمله قصه حضرت موسی(ع) را بدهید اینها بسازند. گروهی از دوستان در آنجا بودند که صلاح نمیدانم اسامیشان را بیاورم و رفتند و نگارش فیلمنامه حضرت موسی(ع) را شروع کردند. یکی از دلایلی هم که آقای سلحشور از مدیریت وقت سازمان دلخور شد و رفت و در خانه نشست، به خاطر همین بود که چند تن از دوستان ایشان را دور زدند و رفتند که سریال حضرت موسی(ع) را خودشان بسازند. هر چند آن کار هم ساخته نشد.
بعدها آقای لاریجانی برای دلجویی از مرحوم سلحشور ایشان را دعوت کرد که حالا که اینطور شده، شما بیایید و سریال حضرت یوسف(ع) را شروع کنید. اتفاقاً ایشان در دوره خانهنشینی شروع به نگارش فیلمنامه و تحقیق در باره حضرت یوسف(ع) کرده و تقریباً طرح آن را در ۲۵ صفحه آماده بود. طرح را ارائه داد و مورد پسند واقع گردید و دستور نگارش فیلمنامه داده شد.
غرض اینکه آقای سلحشور در واقع از خودیها دلخور شده بود، چون استارت این کار را در همان جلسهای که عرض کردم، خود مقام معظم رهبری با توجه به تواناییهای گروه مردان آنجلس زده بودند که با این حرکت بعضی از دوستان به تعویق افتاد. بعد از اینکه سریال حضرت یوسف(ع) ساخته شد، آقای ضرغامی مسئول صدا و سیما شد و سریال حضرت یوسف(ع) در دوره ایشان تمام شد. با اتمام سریال حضرت یوسف(ع) و بخش جهانی و انعکاس بسیار شگرفی که این مجموعه در جهان اسلام و کشورهای مسیحی پیدا کرد، مرحوم سلحشور از یک سریالساز داخلی به یک سریالساز جهانی تبدیل شد. همان طور که مقام معظم رهبری هم در پیامشان اشاره کردند ،ایشان در واقع باعث عزت و افتخار سینمای ایران در جهان شدند.
مرحوم سلحشور پس از اتمام سریال حضرت یوسف(ع) شروع به نگارش قصه حضرت موسی(ع) کرد و با استقبال گسترده جهانی از سریال حضرت یوسف(ع) مسئولین تلویزیون برای ساخت سریال حضرت موسی(ع) مصرتر شدند. میدانید که بیشترین آیات قرآن در باره پیامبران به حضرت موسی(ع) اختصاص دارند. مرحوم سلحشور نگارش این کار را با یک تیم کارشناسی حرفهای پخته، بهخصوص قرآنپژوهانی چون آقای طائب، آقای میرباقری، حاجآقا مصطفوی و…شروع کرد. فیلمنامه این پروژه یک سال پیش تمام شد و در جلسهای نسبتاً خصوصی که خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم، آقای سلحشور خدمت ایشان گزارش داد. آن موقع مشخص شده بود که ایشان سرطان ریه دارد. ایشان سه سال پیش مشکلات تنفسی پیدا کرد و در بیمارستان بقیهالله بستری شد. در آنجا تکهبرداری کردند و به سرطان ریه مشکوک شدند، آن هم سرطان پیشرفته و بدخیم. درمان هم از همان سه سال پیش شروع شد. در همین فاصله خدمت آقا رسیدیم و مرحوم سلحشور با بغض گفت دعا کنید زنده بمانم و بتوانم این پروژه را انجام بدهم. واقعاً یکی از دغدغههای ایشان تولید سریال حضرت موسی(ع) بود و یکی از نگرانیهایش این بود که نتواند این سریال را بسازد. فیلمنامه این کار را هم با حساسیتهای خاصی تمام کرد. البته یک مقدار هم کوتاهی شد. ساخت این سریال میتوانست زودتر شروع شود، چون فیلمنامه حدود یک سال پیش آماده بود.
*آنطور که شنیدهام گویا ۲۵ تن از علما هم آن را خواندهاند.
بله، اندیشمندان، قرآنپژوهان و کسانی که در این کار به ما کمک کرده بودند یا غیرمستقیم در جریان این کار بودند، خلاصه قسمتها را خواندند. بعضیها هم حاشیهنویسی کردند و فرستادند. عمده دیالوگها از خود قرآن برداشته شدهاند. سبک نگارش فیلمنامهای که ایشان به کار میبرد، تقریباً همان کلام قرآنی و نوع ادبیات قرآنی است. خیلی به اینکه شخصیتها باید سبک و ادبیات خود را داشته باشند مقید نبود. در سریال حضرت یوسف(ع) هم مشخص شد که همه مردم ادبیات قرآنی را میفهمند و راحت با آن ارتباط برقرار میکنند. شاید قسمت نبود که ایشان این سریال را بسازد و تقدیر بود که این کار با مدیریت جدیدی انجام بگیرد، ولی نباید در میراث و سبک و سیاق نگارش فیلمنامه ایشان تغییراتی ایجاد کرد، چون اگر دست بخورد دچار خلل خواهد شد و ارتباط لازم را با مخاطب برقرار نخواهد کرد.
سبک و سیاق و ادبیات مردان آنجلس و حضرت یوسف(ع) جواب داده است، لذا مدیریتی که میخواهد انشاءالله این مجموعه را بسازد، باید همان عوامل و همان سبک و سیاق و نگاه را حفظ کند. آقای سلحشور از دنیا رفته، ولی تیم کاری ایشان، خصوصاً در نگارش فیلمنامه حضرت موسی(ع) یک نفر و دو نفر که نبودند. در نگارش این فیلمنامه، استاد مسلم این کار آقای منصور براهیمی در کنارشان بودند. ما از قبل پیشبینی کرده بودیم که شاید تلویزیون تهیهکنندگی این کار را به آقای سلحشور ندهد، چون کار عظیمی است و پیشبینی کرده بودیم کار را به یکی از تهیهکنندگان خوب که اهل قرآن و با آقای سلحشور دوست و همفکر است بسپارند.
*کارگردانی چطور؟
در آخرین صحبتی که با آقای سرافراز و معاونین ایشان کردیم، قرار شد اسم من و آقای سلحشور را با هم بزنند. واقعیت این است که من احساس میکردم خداوند این وجود نازنین را از ما نخواهد گرفت. حس قلبیم اینطور بود و میگفتم نام ایشان به عنوان کارگردان نباید حذف شود. حتی همین حالا هم که دستش از این جهان کوتاه شده، اگر قرار باشد من این کار را کارگردانی کنم، نام ایشان را در گروه کارگردانی میآورم، چون احساس میکنم ایشان حضور دارد و به خاطر تعلق خاطر و عشقی که به این کار داشت، قطعاً و یقیناً حضور خواهد داشت. ما هم سعی خواهیم کرد میراث و ادبیات ایشان را حفظ و درک کنیم.
*یعنی در تمام مراحل پروژه حضور ایشان جاری و ساری باشد.
واقعاً باید خودش هم کمک کند. در کارهای قبلی هم عنایات خاصی به کار میشد، چون ایشان یک آدم قرآنی و متصل بود. بهطور و یقین روح ایشان در این کار هم به ما کمک خواهد کرد.
بنابراین توصیه شما به صدا و سیما این است که همان تیم آقای سلحشور این کار را به عهده بگیرد.
البته صحبتهایی هم شده است. در آخرین جلسهای که داشتیم، خود آقای سلحشور در بستر بیماری بودند و حضور نداشتند. من بودم و آقای براهیمی و حجتالاسلام حاج بصیر سلحشور، فرزند مرحوم سلحشور و به این نتیجه رسیدیم که این اتفاق بیفتد، یعنی تیم این کار همان تیم دو سریال قبلی باشد.
*فکر میکنید کلید این کار کی زده شود؟
چون پروژه بزرگی است و هزینه سنگینی دارد، باید برای این کار تأمین بودجه شود. تأمین بودجه از نهادهای دیگر صورت گرفته بود و همین حالا هم صورتجلسهها و امضاهایش را داریم. قرار بود بودجه این کار از سپاه به تلویزیون تزریق شود. یک سال پیش که با مسئولین مالی، مرحوم سلحشور، آقای طائب و… جلسه داشتیم، تقریباً بودجه این کار مصوب و امضا شد، منتهی دنبال نهادی میگشتند که این پروژه را برای سپاه اجرا کند. با جاهای مختلفی صحبت شد و نهایتاً اجرای پروژه را به تلویزیون دادند، چون سیما سیستم و سازمانهای نظارتی لازم را دارد. ما هم پذیرفتیم که این اتفاق بیفتد.
علت شروع نشدن این پروژه تعللی بود که در تزریق بودجه صورت گرفت. حتی آقای سرافراز به سردار جعفری نامه هم نوشتد که ما برای تولید این کار اعلام آمادگی و به محض اینکه قسط اول این پروژه تزریق شود، کار را شروع میکنیم، ولی تا آنجا که من اطلاع دارم هنوز این مبلغ به حساب سازمان ریخته نشده است.
در آخرین جلسه تقریباً تیم سازنده این کار را بستیم و قرار شد خود حقیر در خدمت پروژه حضرت موسی(ع) باشم. البته با کمک خود مرحوم سلحشور که فکر میکنم بیشتر از زمان حیاتش میتواند به ما کمک کند. بنده خود را نیازمند مشاورههای بسیار میدانم. آقای براهیمی هستند، همینطور آقای میرفخرایی، آقای دکتر شیخ انصاری، آقای دکتر دانشور و عزیزان دیگری که میتوانند در اجرای این پروژه کمک کنند.
سعی میکنیم واقعاً همان چیزی را که مرحوم سلحشور در فکر داشتند پیاده کنیم و چه بسا تأثیرگذاری آن از سریال حضرت یوسف(ع) هم بیشتر باشد، چون قصه حضرت موسی(ع) بسیار فراگیرتر و مطولتر است و فرازهای بسیار پیچیدهای هم دارد. پیچیدگی زندگی حضرت موسی(ع) و جناب هارون(ع) که هر دو از پیامبران بزرگ هستند، بسیار است و در کنار هم در بسیاری از جاها مثل حضرت رسول(ص) و حضرت علی(ع) هستند. خود حضرت رسول(ص) به این امر اشاره کردهاند. در این زمینه هم در فیلمنامه کار شده است که حضرت رسول(ص) میفرمایند علی برای من به مثابه هارون است برای موسی(ع).
در فیلمنامه سعی شده انتظار برای موعود را خصوصاً در بخشهای ابتدایی بیاوریم. انتظار در نگاه ما شیعیان موضوعی بسیار مهمی است و باید در کارهای قرآنی مستتر بوده، جایگاه خاص خود را داشته باشد. بعد از اینکه حضرت موسی(ع) فوت میکنند، برای جانشین ایشان، یوشع بن نون چه همان اتفاقی میافتد که برای امام علی(ع) افتاد، یعنی ایشان مورد غضب بنیاسرائیل قرار میگیرند. از قصه حضرت موسی(ع) حدود ۷۰، ۸۰ فیلم و مجموعه تلویزیونی و انیمیشن ساخته شدهاند که اغلبشان فقط تا زمان خروج بنیاسرائیل توسط حضرت موسی(ع) و این قوم را همچنان قوم برتر و مورد توجه خداوند نشان میدهند و قصه را با شکست بتپرستان، فراعنه و فرعون تمام کردهاند.
ولی اصل ماجرای قصه حضرت موسی(ع) اتفاقاً بعد از خروج از مصر رخ میدهد. بهانههای مختلفی که بنیاسرائیل میگیرند و لجاجتهای متعددی که با جناب موسی(ع) میکنند و حتی نقشه قتل پیامبر بزرگوار را میکشند که به اذن الهی همه شکست میخورند. دوران سختی که به اذن خداوند به خاطر پشت کردن به ولایت بر سر بنیاسرائیل میآید، برای همه تاریخ و زمان حال ما عبرتانگیز است و نشان میدهد که دست کشیدن از ولایت میتواند چه ضررهائی را به امت وارد کند.
قرار است به مدد خداوند و با کمک مسئولین انشاءالله این کار را شروع کنیم و به اتمام برسانیم و روح مرحوم سلحشور را از این حرکت خوشنود کنیم.
*فکر میکنم بسیار میمون و خجسته خواهد بود که تا قبل از چهلم ایشان کلید این پروژه زده شود.
قاعدتاً کلید این کار را تا چهلم ایشان نمیتوانیم بزنیم، ولی میتوان قراردادهای اصلی را بست. ما برای پیش تولید این کار با دکتر شیخ انصاری، جناب آقای براهیمی و دوستان دیگر فکر کردهایم که این پروژه را کاملاً حسابشده و بدون کمترین دورریز هم از لحاظ بودجه و هم از نظر زمان ساخت فیلم و مسائل دیگر شروع کینم و بهنحو احسن از لحاظ فنی یک کار کاملاً هالیوودی بسازیم تا به خسارتهای اصلاح بودجههای مکرر که در تلویزیون باب هست برنخوریم و اصلاحات را به چهار پنج درصد برسانیم. به همین دلیل قرار است یک مرحله پیشتولید بسیار دقیق را انجام بدهیم. با جناب دکتر شیخ انصاری پیشبینی شش ماه پیش تولید را کرده و قرار گذاشتهایم که تمام جزئیات قصه را روی کاغذ بیاوریم و به کامپیوتر بدهیم و همه را مجسم کنیم. تمام جزئیات بودجه این کار هم باید دقیقاً محاسبه و به مسئولین این اطمینان خاطر داده شود که ما قطعاً پیشبینیهای لازم را کردهایم و در طول این قرارداد، کسی خدای نکرده دچار خسرانهای مالی نخواهد شد.
*انشاءالله تا قبل از سالگرد آقای سلحشور کلید این کار زده شود.
انشاءالله.
*اشارهای هم به ویژگیهای شخصیتی مرحوم آقای سلحشور داشته باشید
مرحوم سلحشور بهقدری روحیه لطیف و ظریفی داشت که واقعاً هیچ کس بدون اینکه اندوختهای به دست بیاورد از کنار ایشان نمیرفت. هیچ تقاضایی را هم اعم از مادی و معنوی رد نمیکرد و هرچه را که در توان داشت کمک میکرد و به بسیاری از افرادی که درخواست کمک میکردند و دستشان تنگ بود و آدمهای مستضعفی بودند مستمری ماهانه میداد. مثل جناب مولا علی(ع) بود که وقتی رحلت فرمودند، تازه عدهای متوجه شدند کمکهایی که میشد از طرف ایشان بود. مرحوم سلحشور مستمریهای جاریهای داشت و خصوصاً به افرادی که در زمینههای فیلم و هنر فعالیت میکردند کمک میکرد. من واقعاً نمیدانم ایشان چقدر از اشخاصی که از ایشان قرضالحسنه گرفتهاند و به هر دلیلی نتوانستهاند پس بدهند طلبکار است. همه اینها در واقع حسنات جاریه هستند.
.نوع سلوک ایشان با افراد مختلف و ارادتی که به انبیا و اولیا و خصوصاً ائمه معصومین(ع) داشت کمنظیر بود. هر جا که اشارهای به مظلومیتهای معصومین میشد، اشکش جاری میشد. هر جا هم که کوچکترین اهانتی به انقلاب و ارزشهای انقلابی و شهدا میشد، ابرو در هم میکشید و بلافاصله عکسالعمل نشان میداد. اگر هم نمیتوانست به طرف بگوید که بلند شود و از اتاق بیرون برود، اخم میکرد، یعنی همان توصیهای که در خصوص غیبت به ما شده است. اهانت به شعائر دینی و آرمانهای انقلاب و ولیامر مسلمین را برنمیتابید.
به نظرمن ایشان از لحاظ ارادت ویژهای که به قرآن داشت، انسان خاصی بود. حتی یک روز هم نمیشد که کارها را بدون قرآن شروع کند، خصوصاً در زمان فیلمبرداری سریال حضرت یوسف(ع) که نزدیک به سه سال طول کشید،. نمیتوانم بگویم هیچ روزی پیش نیامد، ولی بسیار بهندرت پیش آمد که نماز جماعت ظهر ما تعطیل شود. ما اصلاٌ برای این کار امام جماعتی را درخواست کرده بودیم، ماشین میرفت و ایشان را سر صحنه فیلمبرداری میآورد و نماز جماعت که برگزار میشد، باز ماشین ایشان را به منزلشان برمیگرداند. برای ایشان مقرری ماهانه هم پرداخت میشد.
عنایت ویژه ایشان به شعائر و احکام دینی از ویژگیهای خاص ایشان است. بعدها جناب آقای گلپایگانی ـ که خداوند ایشان را حفظ کند ـ میگفتند شما هر برکتی که از سریال حضرت یوسف(ع) دارید به خاطر توجه به فرایض دینی و همین نماز جماعتی است که بجا و بهموقع انجام میشود. در دفتر تبیان هم همین اتفاق میافتد و نماز جماعت جزو آداب روزانه این دفتر است، در حالی که محیط یک محیط هنری و مساعد این است که در این زمینهها تعلل صورت بگیرد، ولی ایشان به هیچوجه اجازه نمیداد تعللی در انجام فرایض بشود. این ویژگیها، خصوصاً در جامعه هنری ارزشمندند و یک نوع قداست به کار میدهند. تشییع باشکوه ایشان که بهندرت برای هنرمندی اتفاق میافتد، به برکت همین عقبه اعتقادی، قرآنی و دینی و توجه به فرایض و اخلاص و توجه به ضعفا بود.
در سریال حضرت یوسف(ع) همه انواع و اقسام اظهارنظرها را در باره بودجه این سریال میکردند، ولی من از نزدیک در جریان بودم و دیدم که این مجموعه با کمترین و نازلترین بودجه تمام شد و روسیاهی به افرادی ماند که آن قدر غیبت و جوسازی کردند.
*با توجه به اینکه ایشان اندیشه و تفکر قرآنی داشت و سعی میکرد کارها را هم با حداقل بودجه به اتمام برساند، قطعاً هم مورد حقد و حسد غربباوران بود هم شرقباوران. به این نکته هم اشارهای بفرمایید.
متأسفانه در سیما شیوه غلطی وجود داشت که الان با آمدن جناب آقای سرافراز یک مقدار اصلاح شده و آن هم این بود که عدهای با برآوردهای بسیار نازل و چند صفحه طرح میآمدند و قرارداد میبستند و یکمرتبه هزینه کاری که ۳، ۴ میلیارد برآورد بودجه داشت به ۳۰، ۴۰ میلیارد میرسید. این کار در تلویزیون تبدیل به یک رویه شده بود. البته برای خواص تلویزیون که ارتباطاتی با مدیران میانی داشتند.
ما به خاطر اینکه در زمان ساخت سریال حضرت یوسف(ع) در برابر این جریان مقاومت کردیم، هزینه زیادی دادیم. نوع برخورد مرحوم سلحشور برای آنها سنگین بود. ما با بودجهای که از ابتدا مشخص کردیم، کار میکردیم و این در تلویزیون باب نبود. یادم هست از آن ابتدا برآورد بودجه سریال حضرت یوسف(ع) نزدیک به ۵/۶ میلیارد بود و آخرش هم با همین میزان تمام شد و به هیچوجه بیشتر نشد، چون ما فیلمنامه آماده و کامل داشتیم و برآورد را بر اساس آن انجام دادیم. خیلیها کار را بدون فیلمنامه آماده شروع میکنند و تازه وقتی تولید را شروع میکنند، فیلمنامه را مینویسند، در نتیجه نمیشود برآورد کرد که چقدر بودجه نیاز است.
الان اهتمامی که جناب سرافراز و مدیرانشان دارند این است که تا فیلمنامهای کامل نشده هیچ پروژهای را حتی به نزدیکترین و خاصترین افراد هم ندهند و کار را شروع نکنند، چون اصلاً نمیشود برآورد کرد و این پول به چاه ویل وصل است. ته آن هم معلوم نیست کی آماده شود و کی برایش آنتن پیشبینی کنند.
اتفاقاً یکی از توصیههای مکرر مرحوم سلحشور به مدیران تلویزیون همین بود که تا زمانی که فیلمنامه تمام نشده، پروژهای را شروع نکنید، چون همه چیز از دیالوگها، شخصیتپردازی و محتوای اثر گرفته تا به بودجه برایتان مبهم است. بنابراین الان اهتمام جدی مدیران این است. خوشبختانه فیلمنامه حضرت موسی(ع) هم تکمیل شده است و الان میتوانند با یک تولرانس مختصر برآورد کنند که این پروژه چقدر هزینه و زمان میبرد.
من خودم از نزدیک شاهد حقد و کینه افراد بسیاری با نوع تهیهکنندگی و هزینه کردن مرحوم آقای سلحشور در سریال حضرت یوسف(ع) بودم، چون آنها روزیِ خودشان را در آن مدیریت بیسر و ته آنارشیستی پیدا میکردند. شاید هم زد و بندها و لابیهایی وجود داشته است که انشاءالله اشتباه میکنم و این طوری نبوده است. انشاءالله که بتوانیم به دنبال راه، سلوک و سبک قرآنی ایشان این مسیر را ادامه بدهیم. علاوه بر فیلمنامه سریال حضرت موسی(ع) سه چهار فیلمنامه هم از ایشان باقی مانده است. اگر بعد از سریال حضرت موسی(ع) برایم عمری باقی ماند، به فیلمنامه عزیر نبی(ع) و حضرت یونس(ع) خواهم پرداخت و سه چهار فیلمنامه دیگر را که وقتی در خانه نشستند و عدهای از مسئولین به ایشان بیتوجه بودند نوشتند و چاپ هم شدند. ایشان در آن فاصله هم بیکار ننشست و به سراغ قرآن رفت و به این ترتیب هم دنیای خود را تأمین کرد و هم آخرتش را.
امیدواریم این مشی و روش را به حول و قوه الهی و مساعدت مدیران ادامه بدهیم.
*با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید و با آرزوی موفقیت برای شما.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
سوتیترها:
۱٫
صدا و تسلط خوبی به ابزار بیانی داشت. کأنّه جمع همه هنرها بود. مدتی هم مدیر دوبلاژ شد. در عین حال جلوی دوربین بازی میکرد. اوایل بیشتر بازی میکرد، چون تئاتری بود.
۲٫
ایشان یکی از بنیانگذاران هیئت هنرمندان هم بود. این هیئت در حال حاضر هم فعال است. جوش و خروش خاصی داشت و بسیار مردمی بود. قاری قرآن مجلس و مجری جلسات هیئت اسلامی بود. روحیه بسیار فعالی داشت.
۳٫
بسیار روحیه پذیرش مشاوره را داشت. نهتنها در نگارش که در اجرا هم همین طور بود. فوقالعاده به کار جمعی اهتمام داشت، خصوصاً برای نگارش فیلمنامه حضرت موسی(ع) که از قصههای فوقالعاده جدی، پرمعنا و پرمغز قرآن است.
۴٫
در فیلمنامه سعی شده انتظار برای موعود را خصوصاً در بخشهای ابتدایی بیاوریم. انتظار در نگاه ما شیعیان موضوعی بسیار مهمی است و باید در کارهای قرآنی مستتر بوده، جایگاه خاص خود را داشته باشد.
۵٫
مرحوم سلحشور بهقدری روحیه لطیف و ظریفی داشت که واقعاً هیچ کس بدون اینکه اندوختهای به دست بیاورد از کنار ایشان نمیرفت. هیچ تقاضایی را هم اعم از مادی و معنوی رد نمیکرد و هرچه را که در توان داشت کمک میکرد.
۶٫
.نوع سلوک ایشان و ارادتی که به انبیا و اولیا و خصوصاً ائمه معصومین(ع) داشت کمنظیر بود. هر جا که اشارهای به مظلومیتهای معصومین«ع» میشد، اشکش جاری میشد. هر جا هم که کوچکترین اهانتی به انقلاب و ارزشهای انقلابی و شهدا میشد، ابرو در هم میکشید و بلافاصله عکسالعمل نشان میداد.