ساختن سینمای دینی امر محالی نیست

 

 درآمد:

 مهم‌ترین دغدغه مرحوم فرج‌الله سلحشور که آن را وظیفه انقلاب اسلامی می‌دانست، گسترش و تقویت سینمای دینی به معنای واقعی و مبتنی بر قصص و آموزه‌های قرآنی بود و خود همواره بر همین مدار حرکت کرد، ساخت و نوشت. او از اینکه سینما و سیمای ایران این دغدغه را به شکلی جدی نداشت، رنج بسیار می‌برد و گاه با لحنی تند زبان به اعتراض می‌گشود. البته دستیابی به سینمای دینی اُنس و آشنائی طولانی با قرآن و معارف اسلامی را می‌طلبد که متاسفانه چندان در بین هنرمندان ما متداول نیست. باشد که دلسوزان نظام در این زمینه تدبیری بیندیشند و راه را برای ترویج سینمای قرآنی و دینی هموار سازند.

 

 *به عنوان سئوال نخست آیا به نظر جنابعالی صحیح است که معارف دینی با خیال‌پردازی‌های غیرواقعی در هم آمیزد و به اصطلاح دراماتیزه شود؟

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. اگر منظور از دراماتیزه کردن، دروع آمیزه کردن باشد، بدیهی است که درست نیست و البته این روشی است که در همه دنیا به کار می‌برند و ما هم غالباً چشم بسته تقلید می‌کنیم.

 

*چرا این‌گونه است؟

برای اینکه سینما اساساً یک هنر ـ صنعت غربی ـ صهیونیستی و هالیود که الگوی سینمای دنیاست، مرکز دروغ‌پردازی‌های تاریخی و سیاسی است.

یکی از اصول فیلمسازی در دنیا، دروغ و توهم و به قولی دراماست و کارگردان حتی قصه‌های واقعی را هم از فیلتر ذهن خود عبور می‌دهد و خیلی راحت هم می‌گوید این روایت من از این شخصیت است. اشتباه بزرگ هم این است که در فیلمسازی موجود دنیا کسی هنرمند محسوب می‌شود که همین کار را بکند و اگر به اصالت‌ها و ارزش‌های تاریخی، معنوی و بومی یک قصه پایبند باشد، کارش هنری و باارزش نیست!

به همین دلیل است که ما حتی وقتی یک قصه قرآنی را هم دست می‌گیریم، تحت تأثیر این برداشت غلط از دراماتیزه کردن قصه، بی آنکه ارزش‌های درون قصه را درست بفهمیم و به مخاطب منتقل کنیم، قصه را باب میل خودمان می‌کنیم.

 

*مگر سریال‌های دینی مارا متدینین و حزب‌اللهی‌ها نمی‌سازند؟ پس چرا باز هم این مشکل وجود دارد؟

برای اینکه آنها هم سینما را از روی کتاب‌ها و آثار غربی یاد گرفته‌اند. سرکلاس‌های سینمائی مگر چیزی غیر از کتاب‌های ترجمه شده غربی تدریس می‌شوند؟

بنابراین مذهبی‌‌های ما هم همان متونی را میخوانند که  غیرمذهبی‌ها و لذا  اصول و مبانی هر دو یکی است و همگی داریم  در زمین هالیوود و سینمای غرب بازی می‌کنیم.

 

*پس چاره چیست؟

چاره تعهد و تعبد دینی است تا به میل خود در قصه‌های قرآنی دست نبریم.

 

*به نظر جنابعالی آیا می‌توان تعریف و مبانی دینی برای سینما پیدا کرد؟

قطعاً میشود، منتهی اعتقاد عمیق و آگاهی جدی از معارف دینی می‌خواهد. سینمای دنیا مبتنی است بر اومانیسم، مادی‌گرائی، دروغ و توهم.

البته در سینمای ما استثناهایی هم وجود دارند و گاهی ما بچه‌ مسلمان‌ها از قوانین کلی سینمای دنیا پیروی نمی‌کنند و آثار سالمی می‌سازند.

اومانیسم یا انسان‌محوری مشکل اصلی سینمای دنیاست و فرقی هم نمی‌کند که موضوع فیلم، سیاسی، فرهنگی، اعتقادی، خانوادگی یا هر موضوع دیگری باشد، چون در هر حال نظرات و تحلیل‌های نویسنده و کارگردان است که در فیلم ارائه می‌شود و اگر نگاه او اومانیستی باشد، طبیعتا اثر وی  هیچ نسبتی با دستورات اللهی نخواهد داشت.  

مشکل بعدی هم نگاه ماتریالیستی فیلمساز است. سینماگری که به دنبال مطامع دنیوی و شهرت و محبوبیت است، بدیهی است که برای خدا، خدمت به بندگان خدا و کار خیر فیلم نمی‌سازد، بلکه برای جایزه بردن و پولدار شدن تلاش می‌کند. متأسفانه اکثر فیلمسازان ما هم از این قواعد پیروی می‌کنند.

 استثناها افرادی هستند که قصه‌‌ها را از تاریخ یا حوادث واقعی بیرون می‌کشند و روی آنها کار می‌کنند.‌ این گروه به قصه یا واقعه وفادارند و آن را تغییر نمی‌دهند و تفسیر به رأی نمی‌کنند. مثلاً اگر قرار است یک مشکل اجتماعی یا خانوادگی را مطرح کنند، نگاه می‌کنند ببینند دین چه می‌گوید؟ خدا چه راه‌حلی می‌دهد؟  عده‌ای از فیلمسازها   هستند که از این منظر به موضوعات نگاه می‌کنند.

 

*رمز موفقیت یک اثر سینمائی از نظر شما چیست؟

یک اثر خوب سینمائی به قصه‌‌ خود وفادار است و تحلیل‌ها و آرای ارائه شده در آن از تفاسیر و روایات استخراج می‌شوند، نه بر مبنای برداشت‌ها و تحلیل‌های شخصی. در آثار دینی ما یک سری قصه سر هم داده می‌شوند که ربطی به آن امام یا پیامبر ندارند. دلیلش این است که فیلمساز، جذابیت را از منظر جذابیت‌های هالیودی می‌بیند و تصور می‌کند در قصه‌های واقعی ائمه و پیامبران جذابیت وجود ندارد.

 

*تعریفی که شما از سینمای دینی می‌دهید، الگوی دشواری است.

خیر دشوار نیست. ما چون در این زمینه کار نکرده‌ایم دشوار به نظر می‌رسد. درست مثل این است که از بس دروغ گفته‌ایم، راست گفتن برایمان سخت شده است، در حالی که این راست گفتن است که طبیعی و درست است.

به نظر من بهترین راه برای کشف جذابیت‌های واقعی و ماندگار این است که خود را از توهم جذابیت که زاده سینمای غربی است رها کنیم و قصه‌ها را به شکل واقعی‌شان تعریف کنیم. راستگوئی همیشه جذاب و تأثیرگذار است. فیلمساز ما وقتی با قصه‌های واقعی روبرو می‌شود، چون ذهنش عادت کرده که فیلم بدون سکس، اکشن، درگیری و آرتیست‌بازی جذاب نیست، قصه را تغییر می‌دهد و از این سم‌ها به آن اضافه می‌کند تا جذاب شود، در حالی که قصه یک  انسان پاک، اهل عابد، اهل ریاضت، دارای سلامت نفس، مقید به نماز اول وقت، راستگو، مقید به نان حلال و در یک کلمه، انسان متدین اتفاقا به دلیل کمیاب بودن، بسیار جذاب‌تر از شخصیت‌هائی است که به تصویر کشیده می‌شوند. قصه یک انسان قرآنی و دینی  از اول تا آخر جذابیت است و نیازی هم به آرتیست‌بازی و بکش‌بکش و نامزدبازی نیست.

 

 *شاید سریال‌ها و فیلم‌هایی که مستقیماً به زندگی پیامبران یا امامان«ع» می‌پردازند شامل این تعریف شما بشوند، اما سایر آثار سینمائی و تلویزیونی چیست؟ در چنین آثاری چگونه می‌توان به سمت سینمای دینی حرکت کرد؟  اگر فیلمساز بخواهد یک فیلم اجتماعی بسازد، آیا نباید تحلیل شخصی خود را ارائه بدهد؟ 

ما به عنوان شیعه سه اصل اعتقادی به نام اصول دین و دو اصل به نام اصول مذهب داریم.  اصول مذهب پنج اصل توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت است. حال اگر کسی بگوید که من امامت را قبول ندارم و یا به‌ جای امامت مثلاً مدیریت را قبول دارم، مسلمان محسوب نمی‌شود.

ما چون برای سینمای دینی تعریف و اصولی را ارائه نداده‌ایم ناچار شده‌ایم تعریف شخصی خود را معیار قرار بدهیم،  در حالی که اگر تعریف روشن و مشخصی وجود داشته باشد همه از آن پیروی می‌کنند و درست و غلط بودن کار معلوم میشود. مشکل اصلی فقدان این تعریف و اصول است، بنابراین هر کسی بر اساس برداشت و دانش خود تعریفی را ارائه می‌دهد و تصور می‌کند درست هم هست.

 

 *برای روشن شدن مطلب از سینمای غیر قرآنی و غیر تاریخی مثال بزنید.

تصور کنید م‌یخواهید فیلمی بسازید از شخصیتی که خطا می‌کند و چوبش را هم می‌خورد. بدیهی است برای ساخت این فیلم باید قواعدی را رعایت کرد. اولاً فیلم باید قصه و داستان داشته باشد.  ثانیاً  باید دارای موضوع و پیام ارزشمندی باشد. ثالثاً نباید دروغ بگوید. یعنی یک موضوع و پیام مهم را نباید با دروغ بیان کرد. رابعاً باید خدامحور باشد. در همین فیلمی که مثال زدم، وقتی قرار است فرد خطاکار چوب کارش را بخورد، میزان ما برای تعیین خطا چیست؟ آنچه خدا گفته یا آنچه خود تعریف کرده‌ایم. بدیهی است این دو نگاه دو برداشت متفاوت را به دنبال دارد.

 

*با این تعریف تکلیف فیلم حادثه‌محور چه می‌شود؟

فرق نمی‌کند. فیلم می‌تواند حادثه‌محور هم باشد. مسئله این است که خدامحور باشد و انسا‌ن‌‌محور نباشد و فیلمساز خو را دانای کل نداند. متاسفانه سینماگران و حتی مسئولین‌ ما از سینمای واقعی و مستند فرار می‌کنند و دروغ و توهم برایشان ارزشمندتر از حرف راست است. بعضی از مدیران اساساً معتقدند که افراد مذهبی نمی‌توانند هنرمند باشند.

 

*به نطر می‌رسد حوزه‌های علمیه و متدینین ما در این زمینه کم‌کاری کرده‌اند.   

کم‌کاری خیر، اصلا کاری نکرده‌اند. سینمای ما هم همان است که غرب به ما داد و ما هم کورکورانه دنبال کردیم. ما هیچ وقت به شکل عمیق و جدی در باره سینمای ارزشی و اینکه آیا می‌توانیم تعریف جدیدی از سینما داشته باشیم و هنرمندان مذهبی و معتقد تربیت کنیم، فکر و برنامه‌ریزی نکردیم. انقلاب اصلاً به دنبال این مسائل نرفت و یکمرتبه چشم باز کردیم و دیدیم داریم همان محصولات  مستهجن زمان شاه را تولید می‌کنیم. ما تصور  کردیم همین که چهار تا بچه مسلمان و را داخل سینما بفرستیم، سینما درست می‌شود. ذات سینما الحادی و غیرمذهبی و اصول و ذاتش با مذهب در تضاد است. بخش تکنیکی سینما را همه می‌توانند و باید یاد بگیرند. بحثبر سر اصول و ماهیت است که با مذهب در تضاد است. اگر اصول و ماهیت آن تغییر کند، می‌شود از تکنیک و تخصص استفاده درست کرد و سینمای مذهبی را ساخت.

 

*این جریان‌سازی وظیفه کیست؟

مسئولین فرهنگی‌، اسلام‌شناس‌ها، عرفا و هنرمندان مذهبی. در جامعه‌ ما اسلام‌شناس‌هائی که ادب و فرهنگ و هنر را می‌شناسند، کم نیستند. باید از اینها خواست که برای سینمای دینی تعریف و اصولی را ارائه بدهند. ما در گروهی این اصول را پیدا کرده‌ و تعریف را از قرآن استخراج کرده‌ایم.

 

*چرا این اتفاق پس از سپری شدن بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی نمی‌افتد؟

چون بعضی از مسئولین نمی‌خواهند از سینمای مستهجن و مبتذل دست بردارند ودست‌کم این احتمال را هم بدهند که غیر از این سینما، سینمای دیگری هم وجود دارد. مسئولین فرهنگی و هنری به تهاجم فرهنگی دشمن تسلیم شده‌ و دست‌ها را بالا برده‌اند، در حالی که به فرمایش مقام معظم رهبری: «مبارزه با این تهاجم فرهنگی از واجب‌ترین واجبات است.» فاجعه هنگامی عمیق‌تر است که برخی از مسئولین فرهنگی، خود مروج تهاجم فرهنگی و نخستین کسانی هستند که در برابر هنر مذهبی مقاومت می‌کنند.

 

*خود شما در این جهت چه اقدامی کرده‌اید؟

ما چند سال است که در دفترمان این حرکت را شروع کرده و‌ به مسئولین فرهنگی گفته‌ایم که برای بهبود وضعیت سینما راهی را پیدا کرده‌ و بیش از شصت نفر هم نیرو شامل ده دوازده کارگردان، حدود ۴۰ نویسنده، حدود ۲۰ نفر مدیر فرهنگی و هنری و عوامل سازنده فیلم و سریال را دور هم جمع کرده‌ایم که همگی در حرفه خود کارشناس هستند.

 

*نام می‌برید؟

بله،  آقایان جمال شورجه،  هاشم‌زاده، استاد منصور بَراهیمی، علیرضا اسحاقی، دکتر میرباقری (مفسر قرآن)، حجت‌الاسلام مهدی طائب، آیت‌الله خاتمی خوانساری و… که آنچه را که می‌نویسیم و می‌سازیم، دقیقاً بررسی می‌کنند.

می‌بینید که وقتی می‌گوییم می‌توانیم سینمای مذهبی را پایه‌ریزی کنیم، عوامل و عناصر لازم را داریم، اما مشکل اینجاست که سینمای دینی دغدغه مسئولین فرهنگی ما نیست و گوش‌هایشان را گرفته‌اند که صدای ما را نشنوند. باید برای این حرکت مثل همه کارهای پژوهشی بودجه اختصاص داد، اما حاضرند در باره آب و فاضلاب، خودرو، کوچه‌های فلان خیابان، ساختمان‌های متروکه و مخروبه فلان مملکت، انرژی هسته‌ای، طب و… فکر کنند، اما در باره اصلاح ساختار فیلمسازی این مملکت که منجر به اصلاح و ترویج قرآن، اسلام، اخلاق و حفظ کانون خانواده می‌شود،  فکر نکنند.

 

*نمی‌خواهند یا نمی‌توانند؟ 

جرئت ندارند با وضع موجود در بیفتند. جنگیدن با دشمن جسارت می‌خواهد. ما گرفتار جنگ فرهنگی هستیم و دشمن آثار مستهجن را به سوی جامعه ما سرازیر کرده است. در این شرایط کسی که بخواهد اثر سالمی را برای تلویزیون یا سینما بسازد ، سخت تحت فشار قرار می‌گیرد و همه رسانه‌ها به او حمله می‌کنند، او را می‌کوبند و آبرویش را می‌برند. در برابر این تهاجم‌ها ایستادن جرئت می‌خواهد که خیلی‌ها ندارند.

دلیل دوم هم عدم اعتقاد مدیران ما به چنین حرکت‌هایی است و به‌قدری درگیر امضای کارتابل و راه انداختن کار این و آن هستند که اصلاً به فیلمسازی اسلامی فکر نمی‌کنند.

 

*و سخن آخر؟

ما دانشگاه‌های امام حسین«ع» و امام صادق«ع» را ساختیم و حوزه علمیه به آن عظمت را داریم. فلسفه غرب را گرفتیم و از دل آن فلسفه اسلامی را بیرون کشیدیم. پس تغییر دیدگاه امری شدنی است. بنابراین سینمای اسلامی را هم می‌شود ساخت، فقط باید   اصول آن را استخراج کنیم. با تکنیک، تخصص و هنرمندهایی که داریم، آثار زیادی می‌شود ساخت.

با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.

 

سوتیترها:

۱٫

اومانیسم یا انسان‌محوری مشکل اصلی سینمای دنیاست و فرقی هم نمی‌کند که موضوع فیلم، سیاسی، فرهنگی، اعتقادی، خانوادگی یا هر موضوع دیگری باشد، چون در هر حال نظرات و تحلیل‌های نویسنده و کارگردان است که در فیلم ارائه می‌شود و اگر نگاه او اومانیستی باشد، طبیعتا اثر وی  هیچ نسبتی با دستورات اللهی نخواهد داشت.

 

۲٫

سینمای دینی دغدغه مسئولین فرهنگی ما نیست.  باید برای این حرکت مثل همه کارهای پژوهشی بودجه اختصاص داد، اما حاضرند در باره آب و فاضلاب فکر کنند، اما در باره اصلاح ساختار فیلمسازی این مملکت که منجر به اصلاح و ترویج قرآن، اسلام، اخلاق و حفظ کانون خانواده می‌شود، فکر نکنند.

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *