صدای کدام جمهوری؟ سیمای کدام انقلاب؟

 

 

۱- بخش عظیمی از جامعه ما صدا و سیما را رسانه و بلندگوی نظام و انقلاب اسلامی و آئینه مواضع رهبری نظام می‌دانند و در محاسبات و تحلیل‌های خود این دستگاه بزرگ را زیر مجموعه نهادها و ساختارهای تحت اشراف ولایت فقیه قرار می‌دهند. البته بر اساس قانون اساسی و باورهای اعتقادی، صدا و سیما باید این‌گونه باشد، اما در کمال تاسف و تعجب وضع این‌گونه نیست و رسانه ملی بیش از آنکه در خدمت انقلاب اسلامی و رهبری آن باشد، در مسیری متفاوت، مروج و کمک‌کار جناح و تفکر لیبرال و سکولار موجود در کشور است و برآیند عملکرد آن بیش از آنکه تامین کننده و پیگیراهداف انقلاب اسلامی باشد، به اشاعه روحیه سکولار و فرهنگ لیبرالیستی مساعدت کرده است!.

۲- از آنجا که این ادعا برای اکثریت جامعه باور پذیر نیست، ناگزیر از طرح نمونه‌هایی ملموس در این زمینه هستیم تا از دشواری درک این حقیقت تلخ کاسته شود:

الف) با گذشت بیش از پنج سال از بحران سوریه و در حالی که انقلاب اسلامی در این عرصه چند هزار شهید تقدیم کرده، هنوز شاهد تولید یک سریال یا فیلم سینمایی و داستانی یا حتی یک سرود حماسی و انقلابی در صدا و سیما درباره این موضوع نبوده‌ایم و دست رسانه ملی در این جهت خالیِ خالی است. این درحالی است که در همین مدت ده‌ها سریال و فیلم داستانی و آهنگ (به قول مجریان صدا و سیما «ترانه») با محتوای عشق‌های خیابانی و دعوای زن و شوهر بر سر مهاجرت به اروپا و بی‌وفایی طرف‌هایی عشقی به یکدیگر در صدا وسیما تولید و پخش شده است.

این بی‌اعتنایی محض به موضوعی را که از اولویت‌های اصلی نظام و انقلاب اسلامی به شمار می‌آید، تا آنجا که هزاران نفر از پاک‌ترین فرزندان انقلاب جان در پای آن نهادند، چگونه می‌توان توجیه کرد؟ پخش تعدادی مستند درباره بحران سوریه که عموماً توسط سپاه یا سایر دستگاه‌ها تولید شده‌اند، در شبکه‌های مختلف سیما به هیچ‌عنوان به معنی توجه رسانه ملی به این موضوع بسیار مهم نیست، زیرا سازمان در شرایط بحرانی کمبود بودجه و خالی بودن آنتن، چاره‌ای جز پر کردن آنتن با هر برنامه قابل پخش ندارد و نمی‌تواند پخش مستندهای ساخته شده توسط سپاه و… را به حساب توجه خود به مسئله سوریه بگذارد.

ب)در حالی که در دهۀ اخیرشبکه‌های مختلف صدا و سیما در مناسبت‌هایی مانند «شب یلدا» سنگ تمام گذاشته و تمام توان هنری و رسانه‌ای خود را برای تکریم و ترویج چنین مناسبت‌هایی به کار گرفته‌اند، سال به سال از رونق و رمق ویژه برنامه‌های رسانه ملی در مناسبت‌هایی مانند دهه فجر، هفته دفاع مقدس، چهاردهم و پانزدهم خرداد و… کاسته می‌شود تا جایی که می‌توان به‌صراحت گفت در چند سال اخیر اصولاً شاهد ساخت و پخش برنامه‌هایی در جهت شناساندن و ترویج انقلاب اسلامی و بزرگداشت مناسبت‌های انقلابی مانند دهه فجر و… نبوده‌ایم و سازمان با پخش چند سرود و تعدادی تصویر آرشیوی از روزهای انقلاب سر و ته مناسبت را به هم آورده و رفع تکلیف کرده است!.

ج) در حالی که موضع فقهی و رویکرد فرهنگی رهبر انقلاب اسلامی به موضوعاتی مانند موسیقی و اختلاط میان نامحرمان و… کاملاً مشخص و آشکار است، صداوسیما به‌نحوی بارز در جهتی مغایر با نگرش‌های فقهی و فرهنگی ایشان حرکت می‌کند و به عنوان مثال بر خلاف نظر صریح ایشان، با قدرت تمام مشغول ترویج موسیقی‌های غنایی با مضامین هوس‌های زمینی‌است و عملاً به بنگاه پرورش و مشهورسازی خوانندگان موسیقی‌های سخیف غربی تبدیل شده و در این راستا انبوه برنامه‌های تولیدی و پخش شده بهترین گواه این ادعاست.

همچنین است اختلاط دائمی، غیرضروری و غیر اخلاقی میان مجریان و مهمانان زن و مرد که اکثراً به شوخی و بگو بخند و کل‌کل کردن‌های دو و چند طرفه میان نامحرمان، آن هم در برنامه‌های زنده و در مقابل چشم میلیون‌ها بیننده ختم می‌شود و ثمره‌ای جز ترویج بی‌حیایی و حذف فرهنگ و سبک زندگی دینی در جامعه ندارد. در چنین وضعیتی آیا می‌توان قبول کرد که این سازمان زیر نظر رهبری قرار دارد و مجری منویات ایشان است؟

۳- بدون تردید یکی از رسالت‌های اساسی رسانه ملی در نظام جمهوری اسلامی، رساندن اطلاعات لازم به جامعه درباره انقلاب اسلامی و اهداف و دستاوردهای آن، دشمن‌شناسی و چرایی این دشمنی، شناخت دوستان انقلاب و دلایل و نتایج این دوستی، سبک زندگی دینی و آفات زندگی بر اساس الگوی تمدن غرب و مواردی از این دست است که به‌رغم تاکیدات فراوان حضرت امام و رهبری انقلاب، براین مقوله تحت عنوان بصیرت افزایی و… بر این مهم، شاهد کم‌کاری عجیب صدا و سیما در انجام این وظیفه خطیر هستیم تا آنجا که هنوز بسیاری از مردم دلایل دشمنی آمریکا با انقلاب و جامعه ما را نمی‌دانند و از فلسفه و فواید پشتیبانی ما از جنبش‌ها و ملت‌های مسلمان و مظلوم آگاه نیستند و صرفاً بر اساس اعتماد به رهبران انقلاب، شعار مرگ بر آمریکا و اسرائیل سر می‌دهند.

البته در نسل‌های سوم و چهارم انقلاب، این بی‌خبری بیش از سایر نسل‌ها به چشم می‌خورد تا آنجا که سوژه اصلی جنگ روانی دشمن در فضای مجازی عبارت‌هایی از این دست شده است: «‌چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است» ، «چرا به جای کمک به فقرای کشور خودمان باید پول‌هایمان را به جیب عرب‌های مفتخور و تنبل بریزیم؟» ، «چرا به آمریکا با آن همه آبادی و پیشرفت و علم و اختراع و زیبایی و انسان‌دوستی شیطان بزرگ می‌گوییم؟» ، «مگر اسرائیل چه ضرری به ما زده که باید با آن دشمن باشیم؟»

این بی‌خبری و ضعف اطلاعات جامعه در عرصه‌هایی مانند اهداف و دستاوردهای انقلاب و نظام اسلامی هم موجود است تا جایی که در دهه چهارم انقلاب بسیاری از مردم، مخصوصاً تحت تاثیر فضای مجازی باور کرده‌اند که ایران در عصر پهلوی، دورانی طلایی را می‌گذرانده و انقلاب جز ویرانی و تباهی دستاوردی به همراه نداشته و اگر انقلاب نشده بود امروز ایران، از جمله قدرت‌های بزرگ و مطرح جهان به شمار می‌رفت.

وضعیت دانش جامعه در خصوص سبک زندگی دینی و علل برتری آن بر سبک زندگی غربی هم که فاجعه‌بارتر از موارد قبل است و بدون تردید مقصر اصلی در خصوص بی‌اطلاعی جامعه از این دانستنی‌های ضروری، صدا و سیماست. همان صدا و سیمایی که بیشترین زمان مفید و جذاب خود را به برنامه‌های آشپزی و فوتبال اختصاص داده است. روزانه بیش از هشت برنامه آموزش آشپزی در شبکه‌های مختلف سیما به اضافه ساعت‌ها پخش مستقیم مسابقات فوتبال اروپایی و ایرانی و تفسیر و تحلیل‌های تخصصی آن، تا آنجا که پربیننده‌ترین و مهم‌ترین برنامه سیمای جمهوری اسلامی یک برنامه هفتگی سه ساعته در خصوص تحلیل فوتبال و شرح دعواها و کتک کاری‌های رایج در آن است.

آیا این رسانه همانی است که حضرت امام از آن به عنوان دانشگاه عمومی یاد کردند؟ آیا این دستگاهی است که باید جامعه را به زره بصیرت مجهز کند تا در برابر تهاجم رسانه‌ای دشمن بی دفاع نماند؟

تا کنون چند فیلم یا سریال جذاب و دیدنی در خصوص چرایی انقلاب و ثمرات آن در سیمای جمهوری اسلامی تولید و پخش شده است؟ تا کنون شاهد تولید و پخش چند محصول فاخر نمایشی و مستند در زمینه تبیین مفاهیمی مانند «شیطان بزرگ، استکبار جهانی و غده سرطانی بودن رژیم صهیونیستی» در رسانه ملی بوده‌ایم؟  به‌راستی صدا و سیما سوای بعضی مستندهایی که در چند سال اخیر توسط مجموعه‌های وابسته به سپاه تولید و از یکی دو شبکه کم‌بیننده سیما مانند افق و مستند پخش شده‌اند، چند ساعت یا دقیقه در باره علل و ضرورت ایستادن ملت ما در کنار محرومان و مستضعفان جهان برنامه جذاب و دیدنی تولید و پخش کرده است؟  آیا این رسانه، مجری منویات ولی فقیه است و زیر نظر ایشان عمل می‌کند؟ و با این وضع آیا طبیعی نیست  مردمی که روزانه ساعت‌ها صرف تماشای سیمای جمهوری اسلامی می‌کنند، در انتخابات‌ها به کسانی رای بدهند که بیشترین فاصله را با آرمان‌ها و اهداف انقلاب اسلامی دارند؟

۴- وضعیت رسانه ملی درعرصه ترویج دیانت و شریعت هم دست کمی از موارد فوق ندارد، تا آنجا که به جرئت می‌توان گفت که ترویج شریعت و نمایش فواید دیانت در اولویت آخر برنامه‌های جذاب و پر مخاطب رسانه ملی هم قرار ندارد و اگر مدیران صدا و سیما در مقام دفاع از خود بگویند برنامه‌های دینی و مذهبی کم بیننده‌اند و مردم به این برنامه‌ها بی‌علاقه‌اند، خواهیم گفت چه دستگاهی جز صدا و سیما می‌توانست سلیقه و ذائقه عموم مردم را به این سمت و سو سوق بدهد؟

مگر نه این است که همیشه ضعیف‌ترین و دم دست‌ترین برنامه‌های سازمان به موضوعات دینی و انقلابی و در عوض پررنگ و لعاب‌ترین برنامه‌های صدا و سیما به فوتبال و آشپزی ارتباط دارند؟ آیا حقیقت انقلاب و اسلام، زیباتر از فوتبال و آشپزی نیست؟ پس کدام رسانه این دو حقیقت زیبا را در نظر مردم زشت و بی‌فروغ جلوه داده است؟ و مگر دنیای مسیحی با بهره‌گیری از ابزارهای نمایشی و جذابیت‌های آن، ذات و محتوای تحریف شده و ضعیف خود را در سراسر جهان به عنوان دین «صلح و دوستی و محبت» ترویج نکرده است؟ چرا آنان توانسته‌اند دین کم‌مایه و تحریف‌زده خود را با فیلم و سریال در تمام جهان ترویج کنند و ما نتوانسته‌ایم؟ آیا غیر از این است که متولیان و مدیران رسانه ملی نخواسته‌اند تا بتوانند؟

وقتی جذب مخاطب به هر قیمت و هر شکل به هدف اصلی مدیران صدا و سیما تبدیل شده است، دیگر چه توقعی از این سازمان و محصولات آن می‌توان داشت؟ در این وضعیت آیا طبیعی نیست که صدا و سیما را مربی اصلی پیاده نظام انتخاباتی تجدیدنظر طلبان و دورافتادگان از مسیر اسلام و انقلاب بدانیم؟ پیاده نظامی که در سال‌های پس از انقلاب و در پای برنامه‌های رسانه انقلاب اسلامی، رفاه طلبی و برتری آن برزندگی دینی و انقلابی را، آن هم به صورتی غیرمستقیم و با ظرافت تمام در خلال فیلم‌ها و سریال‌های جذاب و به ظاهر خنثی و خانوادگی سیمای جمهوری اسلامی آموزش دیدند.

۵- تداوم حاکمیت این وضع نابسامان در رسانه ملی نهایتی جز زدن تیر خلاص به پیکر ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب اسلامی، آن هم با اسلحه متعلق به نظام اسلامی نخواهد داشت. در این مقطع ایجاد یک مجموعه مسلط به اهداف و منویات انقلاب اسلامی و سواد رسانه‌ای در راس سازمان صدا و سیما ضروری است. مجموعه‌ای که با اختیارات کافی بتواند محتوای رسانه ملی را تعیین و پالایش کند و این دستگاه بسیار مهم و موثر، اما دورافتاده از مسیر انقلاب اسلامی را به جایگاه اصلی و حقیقی خود سوق دهد. امری که مدیریت‌های سازمان از گذشته تا امروز نه اهتمامی به آن داشته‌اند و نه اراده‌ای و نه توانی.

 

سوتیترها:

۱٫

با گذشت بیش از پنج سال از بحران سوریه و در حالی که انقلاب اسلامی در این عرصه چند هزار شهید تقدیم کرده، هنوز شاهد تولید یک سریال یا فیلم سینمایی و داستانی یا حتی یک سرود حماسی و انقلابی در صدا و سیما درباره این موضوع نبوده‌ایم. درحالی که در همین مدت ده‌ها سریال و فیلم داستانی و آهنگ با محتوای عشق‌های خیابانی و دعوای زن و شوهر بر سر مهاجرت به اروپا و بی‌وفایی طرف‌هایی عشقی به یکدیگر در صدا وسیما تولید و پخش شده است.

 

۲٫

بی‌خبری و ضعف اطلاعات جامعه در عرصه‌هایی مانند اهداف و دستاوردهای انقلاب و نظام اسلامی هم موجود است تا جایی که در دهه چهارم انقلاب بسیاری از مردم، مخصوصاً تحت تاثیر فضای مجازی باور کرده‌اند که ایران در عصر پهلوی، دورانی طلایی را می‌گذرانده و انقلاب جز ویرانی و تباهی دستاوردی به همراه نداشته و اگر انقلاب نشده بود امروز ایران، از جمله قدرت‌های بزرگ و مطرح جهان به شمار می‌رفت.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *