انسان گران‌ترین متاع هستی

 « الْحَمدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیهِمُ السَّلاَم». خدا را بر این موهبت شاکریم که از شاگردان مکتب خاتم انبیا«ص» و از شاگردان مکتب صادق آل محمد«ع» هستیم. برای افراد بیدار خیلی افتخار است، و لکن امام صادق«ع» فرمود، شیعیان ما! شما در عملتان معرِّف ما باشید. رفتاری و روشی در اجتماع نداشته باشید، طوری نباشید که دشمنان ببینند و بگویند اینها کی هستند؟

اینها تابع چه کسی هستند؟

اینها این‌جور اشتر گاو پلنگ هستند چرا؟

چرا خودرو بار آمده‌اند؟ چرا انسان نیستند؟

چرا در رفتار، گفتار، صورت، سیرت، ظاهر، باطن، زن، فرزند، کسب و کار و معاشرتشان این جوری‌اند؟ اینها چه کسانی‌اند؟ اینها شیعه‌اند؟ شیعه کیستند؟

شیعه را فرمودند، « الشیعه هم من شایع علیا». اینها پیرو علی«ع» و پیرو امام صادق«ع»‌اند؟ امام اینها می‌گوید این جوری باشید؟   

در لغت عرب، نجّار که می‌خواهد تخته‌ای را ارّه کند، نشانه‌ای می‌گذارد بالای آن تخته و آن نشانه را نگاه می‌کند و اره را طبق آن می‌برد و می‌آورد که کج نرود. آن نشانه را می‌گویند امام که نمی‌گذارد کج و معوج حرکت کند. به همین مناسبت اسم سرمشق انسان‌ها امام است. سرمشق انسان به اسم ترازو و میزان هم هست. در قرآن کریم حرف میزان و موازین قسط، ترازوهای عدل که در این ترازو کم و زیاد، خلاف، اعوجاج، دغلی راه ندارد، ترازوی عدل است.

امام صادق«ع» فرمود، «نحن الموازین القسط». پیغمبر اکرم«ص»، امام امیرالمومنین«ع» و دیگر حجج الهیه«ع» ترازوی سنجش عدل انسانند. متاع هر چه سنگین‌تر و گران‌قدرتر، ترازو دقیق‌تر و مسامحه کمتر. در سنجش کاه، یک مَن را مسامحه می‌کنیم، چون یک مَن کم و زیادش مهم نیست، اما به طلا که می‌رسید، یک مثقال را هم مسامحه نمی‌کنید.   

مهم‌ترین و سنگین‌ترین متاع در نظام هستی جنابعالی هستید.

شما را باید با چه ترازویی سنجید؟ با ترازوی زنبیلی و ترازوهای متعارف نمی‌شود.

انسان از هر متاعی گرامی‌تر و گران‌قدرتر است.

ترازوی سنجش شما نزد آهنگر، صاحب صنعت، قلمکار و هنرمند نیست.

اینها نمی‌توانند ترازوی آدم‌سنج بسازند.

کار هیچ ‌کسی نیست. پیش هر استاد فنّان ماهری بروید نمی‌تواند ترازوی انسان‌سنج بسازد.

خداوند عذر همه را خواسته و فرموده تنها کسی که ترازوی انسان‌سنج می‌سازد، منم.  هر ترازویی از جنس متاع و کالایش است و ترازوی سنجش انسان از جنس شما. آن ترازو پیغمبر خاتم«ص» است و شما باید خودتان را با آن بسنجید.

ببینید چقدر برای شما ارزش قائل است، «یا لَم نَجِد لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَزنا».

هیچ ارزش و وزنی ندارد.

ببینید انسان وزنش چقدر است.

 این ترازوهایی که رویش می‌ایستید که ببینید چند کیلو هستید، انسان‌سنج نیست و حیوان را هم می‌شود با آن وزن کرد. این حقیقت جنابعالی نیست.

حقیقت شما آن است که همه حیوانات، دریایی‌ها و صحرایی‌ها،  زمین و آسمان و ستارگان همه اسیر آنند. آیا آن حقیقت سنگین هست یا نه؟

 آیا انسانیت او وزنی دارد یا نه؟

چیزی آموخته؟

علم و کمالی به دست آورده؟

تحصیل تقوا و معارف کرده؟

در بخور بخورش و در کسب و کارش بدون اینکه کارهایش را بو بکشد، هر چه که پیش آمد خوش آمد؟ حیوانات مگر چه طورند؟

آنها هم می‌پرند، می‌درند، می‌جهند، می‌غرند، می‌خورند. آنها چقدر انسان‌اند؟ می‌فرمایی هیچی.

حضرات منطق مطابق با فن‌شان می‌گویند حیوان ناطق که در مقام معرفی حقیقت انسان نیست، بلکه در مقام تمیز اشیاست از یکدیگر.

جماد و نبات و حیوان را تعریف می‌کند و می‌بیند که حیوان شیهه می‌کشد و می‌گوید حیوان صاهل و اسب است. حیوان دیگری را معرفی می‌کند که ناهق و حمار است به جانداری هم می‌رسد که حرف می‌زند و می‌گوید حیوان ناطق است. جانور گویا بودن، حد انسانی انسان نیست.

حد انسان به مذهب عامه مردم حیوانی است مستوی القامه پهناخن برهنه تن از مو، به دو پا رهسپر به خانه و کو، «هر که را بنگرند که این سان است/ به گمانشان رسد که انسان است».

این اندازه انسان نیست. به همین اندازه که ناخن پهن دارد و روی دو پا راه می‌رود و حرف می‌زند به همین مقدار انسان است. این اصلاً انسان نیست.

بعد می‌بینید محشور می‌شود که « لَم نَجِد لَهُ یَومَ الْقِیَامَهِ وَزنا» انسانیتش وزن ندارد.   

خودتان را به ترازوی عدل الهی که انسان‌سنج است، یعنی محمد و آل محمد و قرآن بسنجید. ببینید چقدر وزن دارید؟

«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا. وَدَاعِیًا إِلَى اللَّـهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُّنِیرًا (احزاب/۴۵ و ۴۶). کلام خدا، بیان حق معرفی مقام خاتم انبیاست. ‌

ای پیغمبر، ‌ای واسطه فیض،‌ ای انسان کامل، ‌ای ترازوی عدل الهی إِنَّا أَرسَلْنَاکَ شَاهِدًا. ما شما را فرستادیم که مردم تو را ببینند و بگویند انسان یعنی این. شاهد مردم باشی، این را بگویند انسان، مُبَشِّرًا.

مردم را به عواقب خوششان و به عوالمشان بشارت دهد.

قرآن بشارت می‌دهد و شما باید بکوشید که انسانِ قرآنی بشوید.

 کتاب وجودتان را بفهمید و ورق بزنید. ببینید که آیا انسان قرآنی هستید، وگرنه حیوانات که فراوانند.

این حیوان کارش بدتر از آن حیوان است چون باطنش حیوان است.

«وَإِذَا الوُحُوشُ حُشِرَت» انسان‌هایی در قیامت به شکل حیوانات محشور می‌شوند.  قرآن می‌فرماید که اعمال، نیات، خوراک، کسب و کار و اهداف بد و غلط سازنده انسانند.

در دنیا طوری خودتان را ساختید که در قیامت می‌بینید برادر از برادر، پدر از فرزند، فرزند از پدر، همسر از همسر فرار می‌کند. ما داریم شب و روز در این نظام احسن اله خودمان را می‌سازیم.

ببینید خودتان را چگونه می‌سازید، اعمال،  حرکات، حرف‌ها، خوراک‌ها و نیات ما در اینجا ملکاتی می‌شوند که آن ملکات، بذر صورساز آنجا هستند.

ما داریم در این رحم عالم طبیعت خودمان را طوری می‌سازیم که در ماورای طبیعت این ملکاتی را که اینجا گرد آورده و انباشته‌ایم، همه در ما سبز می‌شوند.

تمام این ملکات ما تخم‌اند.

ببینید تخم‌هایی که کاشتید چه هستند؟

هر کسی مهمان سفره خودش است.

حشر با پیغمبر یعنی به صفات و آداب حضرت خاتم انبیا متصف و متأدب شدن و کسب معارف پیغمبر و حقایق پیغمبر.

یک انسان زحمت کشیده، درس خوانده، به مراحل عالی رسیده.

اگر یک آدم عوام بی‌سواد کنار او بنشیند که با او حشر و نشر ندارد، اما کسی که سالیان سال در مکتب او شاگردی و معارف او را کسب کرده و به صفات او متصف است، با او محشور است. حشر با پیغمبر را چه می‌پندارید؟

شفاعت هم همین‌ طور است. شفاعت این‌ طور نیست که مثلاً شبیه امور اینجا باشد که می‌بینید پسری به پدر جسارت کرده و پدر عصبانی شده و عمو می‌آید دست پسر را می‌گیرد می‌آید پیش داداش‌اش و واسطه می‌شود که او را ببخشد. این‌ طور نیست.

به قول اساتید ما این‌طور نپندارید که شفاعت در آنجا یک نوع پارتی‌بازی است که فرد هر غلطی می‌خواهد بکند با این پندار که من از امت پیغمبر خاتم هستم و ایشان شفاعتم را می‌کند و دست مرا می‌گیرد و می‌برد پیش خدا و واسطه می‌شود که این از امت من است و اشتباه کرده و غلط کرده. شما ببخشید.

این‌ طوری نیست آقا که فکر بفرمایید پارتی‌بازی است.

شما باید حرف‌ها بشنوید.

باید از علمای بلادتان استفاده‌ها ببرید.

روحانیون بلاد شما را خداوند برای نجات شما فرستاده.

آنها را دریابید، شب و روز یک ساعتی را در محضرشان باشید.

از آنها بخواهید که قرآن را برای شما پیاده کنند.

نگذارید برای وقتی که یک بنده خدایی مرحوم شده و آنها را دعوت کنید که روضه‌ای بخوانند برای مرحوم. از روحانیون استفاده کنید.

خداوند فرمود، « َلَولَا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرقَهٍ مِنْهُم طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیهِم». اینها رفتند علوم و معارف تحصیل کردند، با زبان قرآن آشنا شدند که بیایند به سوی قوم خودشان و اینها را معارف تعلیم و از عواقب بدشان انذار کنند و بیم دهند و انسان بسازند.   

مهم‌ترین کار در عالم انسان‌سازی است و کار انبیا و شاگردان و پیروانشان که روحانیون واقعی هستند، آدم‌سازی است.

شما نهال وجودتان را بدهید دست آنها و شب و روز یک ساعتی بنشینید و حرف بشنوید. کسی آمد خدمت امام صادق«ع» آقا از ایشان سئوال فرمودند از کجا می‌آیی؟ یک آبادی‌ای را اسم برد. آقا فرمودند مردم آنجا چه‌طورند؟ عرض کرد آقا همه مسلمان، همه شیعه، همه از پیروان شما. آقا فرمود خب پس خیلی با هم الفت دارید.

فرد گفت بله بسیار، بعد آقا سئوال  فرمودند حالا شما شیعیان ما در آن آبادی‌ که با همدیگر الفت‌ و به هم اعتماد دارید. شما که شیعه و برادر همدیگر و پیروان ما هستید، اعتمادتان به هم این‌ طور هست که اگر رفیق شما، دکاندار مجاور شما برایش متاعی بیاورند و  پول احتیاج داشته باشد و شما در مغازه‌تان نباشید و او برود سر کشوی شما و پولی را که احتیاج دارد بردارد و متاع را بخرد و کارش راه بیفتد و بعد که شما آمدید بگوید من از کشوی شما این مقدار پول برداشتم؟ آیا این ‌طور به هم اعتماد دارید؟ گفت آقا تا این اندازه خیر. ما از ترس هم در خانه‌ها و مغازه‌هایمان را قفل می‌کنیم.

چرا؟ چون از همدیگر می‌ترسیم.

آقا فرمودند پس شیعه و مسلمانِ در حد ‌کمال نیستید. اگر شدید، راست می‌گویید. شما که از همدیگر می‌ترسید، به وقتش چه مفاسدی که به بار نمی‌آورید.

 رسولان آمدند که شما را از عاقبت وخیم بدکاران بیم بدهند. خودتان را گرگ و حیوان و جهنم نسازید. خداوند شما را نیافرید که جهنمی شوید.  

شما را نیافرید که وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ درباره شما صادق باشد.

خداوند شما را انسان آفرید. شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا. بشارت دهد به عواقب خوشتان و شما را بیم دهد از عواقب اعمال بدتان. هیچ کس کسی را نکوهش نکند، مگر خودش را و بداند هر کسی مهمان سفره خودش است.

 

سوتیترها:

۱٫

مهم‌ترین و سنگین‌ترین متاع در نظام هستی جنابعالی هستید. شما را باید با چه ترازویی سنجید؟ با ترازوی زنبیلی و ترازوهای متعارف نمی‌شود. کار هیچ ‌کسی نیست. پیش هر استاد فنّان ماهری بروید نمی‌تواند ترازوی انسان‌سنج بسازد. خداوند عذر همه را خواسته و فرموده تنها کسی که ترازوی انسان‌سنج می‌سازد، منم.  آن ترازو پیغمبر خاتم«ص» است و شما باید خودتان را با آن بسنجید.

۲٫

خداوند شما را نیافرید که جهنمی شوید.  شما را نیافرید که وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ درباره شما صادق باشد. خداوند شما را انسان آفرید. شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا. بشارت دهد به عواقب خوشتان و شما را بیم دهد از عواقب اعمال بدتان. هیچ کس کسی را نکوهش نکند، مگر خودش را و بداند هر کسی مهمان سفره خودش است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *