مطالعه و سیری کوتاه در زندگی انبیای الهی و ائمه اطهار صلوات الله علیهم اجمعین بهخوبی ما را با نگاه و برخورد آنان با دنیا و مظاهر آن آشنا میسازد. برای شناخت نگاه این برگزیدگان خداوند به دنیا و بهره آنان از آن شاید کلامی شفافتر و کاملتر از این بیان نورانی پیامبر اکرم«ص» نباشد که فرمودند: «ما اَحَدٌ مِنَ الاْوَّلِینَ وَ الاْخِرینَ اِلاّ وَ هُوَ یتَمَنّی یوْمَ الْقِیامَه اَنَّهُ لَمْ یعْطَ مِنَ الدُّنْیا اِلا قُوتا(۱): در میان اولین و آخرین، هیچکس نیست مگر آنکه در روز قیامت آرزو میکند ای کاش جز قومی از دنیا به او داده نشده بود.»
بر اساس حکمت آفرینش و اینکه خداوند هیچ چیز را باطل و عبث نیافریده است و دنیایی که در خدمت آخرت و مزرعه آن باشد خود عین آخرت است(۲) باید اذعان کرد آخرت از بستر دنیا میگذرد و روح انسان تنها در قالب ماده و تن است که به کمال(۳) میرسد. با کنترل درست غرایز حیوانی چون غریزه شهوت و… است که انسان بقا پیدا میکند.
از منظری دیگر دنیا و آنچه در آن است، بهسان همه اشیایی هستند که کارکردی دوگانه دارند که هم میتوانند عامل حیاتبخشی انسان باشند و هم ابزار هلاکت او. از همین روست که نگاه به دنیا و بهرهمندی از آن به نسبت افراد آن تفسیر شده است و دلبستگی مطلق به آن بدون نگاه ابزاری نه تنها مذموم، بلکه نقطه آغاز هلاکت انسان شمرده شده است.
از منظر پیامبر اکرم«ص)» دلبستگی به دنیا ریشه هر معصیت الهی و گام نخست در لغزیدن به سراشیبی گناه است: « حُبُّ الدُّنیا اَصلُ کُلِّ مَعصِیَهٍ وَ اَوَّلُ کَلِّ ذَنب(۴): دلبستگی به دنیا ریشه هر عصیان و آغاز هر گناه است.»
و دل سپردن به آن از منظر امیرمؤمنان(ع) رأس فتنهها و آغازگر گرفتاریهاست: « حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ الْفِتَنِ وَ اصْلُ الِمحَن (۵): وابستگی به دنیا رأس فتنهها و ریشه محنتهاست.»
بر کسی پوشیده نیست که نگاه انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی که ادامه حرکت توحیدی انبیا و اولیای الهی به دنیا و مظاهر آن است، نگاهی از جنس نگاه ابزاری نبود و همین نگاه هم انقلاب را و هم مدیران آن را از سایر انقلابها و مدیران آن جدا کرد. نگاهی که موجب شد انقلاب اسلامی برخلاف انقلابهای دیگر چهل سال در مسیر اصلی خود بماند. نگاهی که روح ایثار و شهامت و دنیاگریزی را در دلها زنده نگه داشت و حتی به عاملی پیشبرنده تا آن سوی مرزهای خود تبدیل شد؛ زیرا در طول این سالها از آغاز نهضت تا کنون یاران امام و رهبری و مدیران مؤمن، همواره دنیا را از منظر آیات قرآن و کلام معصومین(ع) نگریستهاند. آیاتی چون این آیه شریفه سوره توبه که خداوند سبحان زمینههای دلبستگی به دنیا و دل بریدن از آخرت را چنین به تصویر کشیده است: «قُلْ إِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَهٌ تَخْشَوْنَ … وَتِجَارَهٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُم مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِین(۶): بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما و اموالی که به دست آوردهاید و تجارتی که از کساد شدنش میترسید و خانههایی که به آن دلخوشی نداشتهاید برای شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است در انتظار این باشید که خدا عذابش را بر شما فرود آورد و خدا جمعیت فاسقان را هدایت نمیکند.»
خداوند سبحان در این آیه شریفه پس از اشاره به اقوام نسبی و سببی چون پدران و همسران و فرزندان و برادران که مادر و دختر و خواهر را نیز در برمیگیرد به سراغ «عشیره» میرود؛ طبقهای که از آن به طائفه و وابستگان دیگری را شامل میشود و شعاع آن تا قومیت و قبیله و هرگونه گرایشی به ملیگرایی امتداد مییابد. به مسئله اموال به دست آمده و جمعآوری شده و نیز کار و پیشه و منبع درآمد و ترس از کساد و کاهش درآمد اشاره میکند و در نهایت به محل سکونت و دلخوش داشتن به آن میپردازد.
محورهای یاد شده در این آیه شریفه اموری هستند که انسان بهطور طبیعی به آنها دلبستگی دارد، اما آنگاه که انسان مقهور دلبستگی لجام گسیخته به این امور میشود او را در تقابل با دلبستگی به خدا و پیامبرش قرار میدهد و مانع تلاش و تحرک و مجاهده او در راه حق میشود و او را از پوشش هدایت الهی در صراط مستقیم خارج میکند.
بی شک این آیه نورانی اگر در قالب قلب و فکر مدیران جای نگیرد حداقل از آیاتی است که مدیران باید در تلاوت آیات قرآن در آن اندیشه و تأمل کنند و نسبت جایگاه خود را با چنین عوامل دلبستگی دنیا معلوم سازند. مدیرانی که با استفاده از موقعیت، ظرفیتها و امکانات حوزه مدیریتی خود منابع و منافع عمومی را در اختیار دارند، ولو به اندازه یک «صاع» گندم، یعنی مقدار کمکی که عقیل از امیرالمؤمنین«ع» برای فرزندان ژولیده و گرسنه خود درخواست کرد و با پاسخ صریح پیشوای متقین روبهرو شد، نباید تخلف کنند. امام علی«ع» هرگز عمل به تکلیف الهی را قربانی روابط خانوادگی و قوم و قبیلهای خود نکرد.
این آیه نورانی هشداری است به مدیرانی که دلبسته جمعآوری اموال و انباشتن ثروت و بلوکه کردن امکانات برای خود و اطرافیانشان هستند؛ برای تجارت و سوداگری مادی و پر رونق تلاش میکنند؛ مسئولیت دفتر و کار خود را از جایگاه محل خدمت علناً به بنگاه کسب درآمد و حقوق و مزایای هر چه بیشتر تغییر کاربری میدهند و آرامش و سکون خود را در سکونت گزیدن در خانههای اعیانی میپندارند. این مدیران بر اساس این آیه شریفه نمیتوانند مدعی محبت به خدا و رسول خدا «ص» باشند و بیشک آنان بیش از دیگران مخاطب این تهدید الهی در پایان این آیه شریفه هستند که فرمود: « فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِه(۷): منتظر باشید تا فرمان الهی فرا رسد.»
به راستی این تهدید و فرمان الهی چیست؟ و رابطه این آیه با آیه « مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْض أَرَضِیتُم بِالْحَیَاهِ الدُّنْیَا مِنَ الْآخِرَهِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا »(۸) در چیست؟ بیشک وجه مشترک بین دو آیه، تقابل بین چسبیدن و دلخوش کردن به زندگی دنیا با حرکت و تلاش در راه خداست، آنجا که در ادامه آیه میفرماید: « إِلَّا تَنفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذَابًا أَلِیمًا وَیَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ(۹): اگر بیدرنگ در راه خدا و برای خدا حرکت نکنید، خداوند شما را مجازات و عذاب دردناکی میکند و گروه دیگری غیر از شما را به جای شما قرار میدهد.»
بخش پایانی آیه در حقیقت، هشدار به همه انسانها، بهویژه مدیرانی است که به خاطر جایگاه حقوقیشان زمینه برای محورهای یاد شده در آیات برای آنان فراهم است. بخش پایانی تلخ و پشیمان کننده را برای مدیرانی که مست قدرتند و به جایگاه خود میبالند. مدیرانی که محدوده مدیریت خود را گاه ملک طلق خود میدانند و با باز کردن حساب ویژه برای نزدیکان خود و دل بستن به آنچه که در این آیه نورانی به عوامل بازدارنده از محبت خدا و رسول آن تعبیر شدهاند، از سرنوشت تلخ خود در دنیا و آخرت غافل میشوند.
این باور مدیران که همواره بر جایگاه مدیریت تکیه خواهند زد؛ این در همیشه روی همین پاشنه میچرخد و همواره از نعمت مدیریت در نظام اسلامی برخوردارند غفلت دیگری است. اشتباهی است که قبل از آنان دیگران نیز بدان گرفتار بودند و کافی است اینان بهویژه به تاریخ معاصر ایران و برخی مدیران قبل از خود در نظام اسلامی نگاه کنند که چگونه نعمت مدیریت که میتوانست با نصبالعین قرار دادن هشدارهای قرآنی و رهنمودهای ائمه اطهار«ع»، نردبام کمال آنان شود، به چاه سقوطشان در دنیا و آخرت تبدیل شد.
کوتاه سخن اینکه انقلاب اسلامی بر اساس تغییر ارزشها و رفتارها و بر اساس آموزههای قرآن و عترت صورت گرفت و نه به خاطر جابهجایی قدرت و تکیه زدن برخی بر مسند گذشتگان و تکرار فرهنگ طاغوتی و آرام گرفتن در کاخهایی که برخی مدیران را مشمول این آیه شریفه کند که فرمود: «وَ سَکَنتُمْ فِی مَسَاکِنِ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ وَتَبَیَّنَ لَکُمْ کَیْفَ فَعَلْنَا بِهِمْ وَضَرَبْنَا لَکُمُ الْأَمْثَال(۱۰): شما در منازل (و کاخهای) کسانی که بر خویشتن ستم کردند ساکن شدید و برای شما آشکار شد که چگونه با آنان رفتار کردیم و برای شما مثلها زدیم( و باز بیدار نمیشوید).»
آیا بهراستی این آیه شریفه مشمول برخی مدیران و مسئولان ما و دنیاخواهی و دنیاطلبی بازگشت به جاهلیت نیست؟ و آیا رویکرد به فرهنگ طاغوتی رویگردانی از سیره امام و رهبری نیست؟ بهراستی آیا تقابل برخی از سخنان و رفتارهای برخی مدیران و مسئولان با فرمایشات و سلوک امام و رهبری ریشه در همین دنیاگرایی و آخرتگریزی ندارد؟
پینوشتها:
۱- بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۵۴٫
۲- ما خلقنا السموات والارض و ما بینهما الا بالحق (حجر/ ۸۵)؛ ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما باطلاً (ص / ۲۷).
۳- عن ابن ابی یعفور قلت لابی عبدالله علیهالسلام، انا لنحب الدنیا فقال: تصنع بها ماذا؟ قلت اتزوج منها و احج و انفق علی عیالی و انیل اخوانی و اتصدق، قال لی: لیس هذا من الدنیا هذا من الاخره (بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۱۰۶).
۴- تنبیه الخواطر، ص ۳۶۲٫
۵- غررالحکم، ؟
۶- توبه، آیه ۲۴٫
۷- توبه، آیه ۲۴٫
۸- توبه، آیه ۳۸٫
۹- توبه، آیه ۳۹٫
۱۰- ابراهیم، آیه ۴۵٫