براساس اسناد بهجا مانده از حاکمان نجد، آلسعود به نام اعراب، استقرار یهودیان در سرزمین فلسطین را تحت این عنوان که یهودیان آواره و بیخانمان شایسته ترحم و کمک مسلمانان هستند، مشروعیت بخشیدند و تسهیل کردند. در واقع با حمایت آلسعود، انگلیسیها وانمود کردند که مسلمانان با انتقال یهودیان خارجی در فلسطین موافق بوده و با جامعه بینالمللی همراه شدهاند.
پس از اینکه انگلیسیها معاهده معروف سایکس ـ پیکو را در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۲۹۵ (۱۵ مه ۱۹۱۷) امضا کردند و براساس آن کشورهای خاورمیانه بین انگلیس و فرانسه تقسیم گردید، ارتش انگلیس در تاریخ ۱۸ آذر ۱۲۹۶ (۸ دسامبر ۱۹۱۸م) به فرماندهی لارنس وارد بیتالمقدس شد و در تاریخ ۲۵ آذر ۱۲۹۶ همان سال وعده ایجاد یک وطن قومی یهود را به صهیونیستها دادند. این وعده که بهعنوان اعلامیه بالفور شناخته شد، فلسطین را تحت قیومیت دولت انگلیس قرار داد تا زمینههای ایجاد دولت اسرائیل فراهم شود. همزمان با این تصمیم متفقین، ملک عبدالعزیزبن سعود که حاکم نجد بود طی تلگرامی به «سر ونیگت» ورود انگلیسیها به بیتالمقدس را تبریک گفت. وی فرزندش فیصل را به لندن فرستاد تا پیروزی نیروهای انگلیسی در بیتالمقدس را به پادشاه انگلیس تبریک بگوید. حکومت آلسعود هیچگونه مخالفتی با تلاشهای دولت انگلیس در راستای ایجاد یک وطن قومی برای یهودیان در فلسطین نشان نداد.
در سال ۱۲۹۹ (۱۹۲۰م) درگیری بین فلسطینیها و اشغالگران انگلیسی در مناطق مختلف فلسطین از جمله بیتالمقدس روی داد و این درگیری موجب گردید که در کشورهای عربی و اسلامی تظاهراتی بهنفع مردم فلسطین علیه انگلیسیها برپا شود؛ ولی حکومت آلسعود با نادیده گرفتن این درگیریها در برابر این رویدادها سکوت اختیار کرد.(۱)
از اوائل دهه ۱۹۲۰ فلسطین تحت قیمومیت انگلیس قرار گرفت و این کشور به نام مردم این سرزمین با آژانس یهود، موافقتنامه اعزام گروههای یهودی و تسلیح آنان را به بهانه حفظ امنیت آنان در برابر گروههای ناراضی عرب امضا و عملیاتی کرد. ژنرال «آلنبی» به عنوان حاکم انگلیسی فلسطین بر اساس حقوق بینالملل وظیفه داشت در زمان انقضای قیمومیت، فلسطین را به ساکنان عرب آن که در آن روز به ترتیب اکثریتی مسلمان و اقلیتی مسیحی و سپس اقلیتی یهودی را در خود جای داده بود، واگذار کند؛ اما نه تنها در این راستا گامی بر نداشت، بلکه زمینههای تشکیل دولتی یهودی در فلسطین را دنبال کرد. این سیاست انگلیسیها موجب قیام عمومی فلسطینیان و درگیری آنان با اشغالگران انگلیسی گردید.(۲)
در مرداد ۱۳۰۸ یهودیان سعی کردند مسجدالاقصی را در هنگام برگزاری نماز به آتش بکشند که این امر موجب برپایی تظاهراتی در جهان اسلام گردید و فلسطینیها سعی کردند با یهودیان مقابله کنند، ولی نیروهای انگلیسی مانع شدند و از یهودیان حمایت کردند. حافظ وهبه وزیر مشاور آل سعود در مصاحبهای با روزنامه دیلیتلگراف ۱۲ شهریور ۱۳۰۸ (۱۹۲۹م) اعلام کرد: «ملک ابنسعود قبل از هر چیز دوست بریتانیایکبیر است، به بریتانیا اعتماد دارد و میداند که مقامات انگلیسی تحقیقاتی در مورد درگیریها در قدس انجام خواهند داد.»(۳)
از سال ۱۹۳۱ که آلسعود بر کل عربستان سیطره پیدا کرد تا آخرین روز قیمومیت بریتانیا بر فلسطین یعنی سال ۱۹۴۸، رژیم عربستان نه تنها از فجایع مشترک انگلیسیها و آژانس یهود چشم پوشید، بلکه به نام مسلمانان، استقرار گروههای مهاجر یهودی را که به سازمانهای مخوف شبهنظامی نظیر «هاگانا» مجهز بودند، گامی در جهت استقرار امنیت و پرکردن خلأ قانونی وانمود کرد و عملاً مانع حمایت مسلمانان از حقوق فلسطینیها شد.(۴)
در سال ۱۳۱۴ قیام مردم فلسطین به رهبری شیخ عزالدین قسام آغاز شد، ولی اسناد وزارت خارجه انگلیس هیچ اشارهای به عکسالعمل آلسعود بهنفع این قیام نمیکند. در همین زمینه «آندرو رایان» سفیر وقت انگلیس در جده طی گزارشی نوشت: «فکر نمیکنم که ابنسعود نسبت به این مسئله (قیام) عکسالعمل نشان دهد.»
ملک عبدالعزیز آلسعود در توجیه رویدادهای فلسطین گفت: «اعراب باید خود را ملامت کنند زیرا آنها خود موجب آزار خود شدهاند و نه انگلیسیها.»
در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۳۱۵ عبدالعزیز آلسعود نامهای از حاج امینالحسینی، یکی از رهبران فلسطین دریافت کرد. در این نامه آمده بود: «فلسطین از سوی انگلیس و صهیونیسم هدف قرار گرفته است. همه احزاب متحد شدهاند تا دست به اعتصاب عمومی بزنند. این اعتصابات تا تغییر سیاست آنها ادامه خواهد یافت.»
وی در نامه خود از عبدالعزیز آلسعود خواست کمکهای لازم را برای نجات بیتالمقدس و تحقق اهداف ملت فلسطین انجام دهد. عبدالعزیز آلسعود بلافاصله پس از دریافت نامه مزبور به یوسف یاسین مشاور خود دستور داد که متن نامه را تحویل سفارت انگلیس در جده بدهد تا انگلیسیها در جریان امر قرار گیرند. وی تأکید کرد هیچ اقدامی که متعارض با سیاستهای انگلیس باشد انجام نخواهد داد و بههیچوجه در مسایل داخلی انگلیس دخالت نخواهد کرد.
وزیر مستعمرات انگلیس در پاسخ به اقدام عبدالعزیز آلسعود طی نامهای از وی خواست که برای خاموش کردن شعله قیام فلسطینیها تلاش کند. در این نامه آمده است: «اگر ملک بن سعود بتواند از نفوذ خود برای متقاعد کردن اعراب برای دست کشیدن از خشونت استفاده کند، هم به حکومت انگلیس و هم به اعراب خدمت بزرگی کرده است.»(۵)
پس از اینکه قیام مردم فلسطین به رهبری شیخ عزالدین قسام در سال ۱۹۳۶ به اوج خود رسید و اعتصاب عمومی سراسر فلسطین را فرا گرفت، جنگ مسلحانه مردم علیه نیروهای انگلیسی موجب گردید که استعمار انگلیس برای سرکوب مسلمانان از سلطه استفاده کند. با اینکه نیروهای انگلیسی قیام سراسری مردم را با اسلحه پاسخ دادند، ولی نتوانستند این قیام را سرکوب کنند، لذا دست به دامن عبدالعزیز آلسعود شدند تا بلکه وی بتواند مردم فلسطین را آرام کند.
«خیرالدین انورکلی» در کتاب خود «شبهالجزیرهالعربیه فی عهدالملک عبدالعزیز» مینویسد: «دولت انگلیس از طریق وزیر مختار عربستان در لندن با ابنسعود تماس گرفت تا وی را به دخالت در این مسئله تشویق کند.» انورکلی میافزاید: «اعلیحضرت تصمیم گرفت برای حل بحران، تلاش مشترکی با دولتهای عربی مبذول دارد، ولی این تلاش باید طبق شرایط انگلیس و برای پایان دادن بدون قید و شرط قیام انجام شود.»
به دنبال گسترش قیام فلسطینیها علیه انگلیس و یهودیان، عبدالعزیز آلسعود آمادگی خود را برای میانجیگری و نصیحت مردم فلسطین برای دست کشیدن از قیام اعلام کرد.
پیشنهاد آلسعود به اعراب این بود که: «آشوبها را متوقف کنید تا خواستههای شما تحقق یابند، چون این آشوبها بهضرر شما خواهند بود.»
وی همچنین در دیدار با رهبران فلسطینی از آنها خواست که از قیام علیه انگلیسیها دست بردارند و برای بریتانیای کبیر مشکل بهوجود نیاورند.(۶)
در ۴ مرداد ۱۳۱۵ (۲۵ ژو ئیه ۱۹۳۶) چهار تن از مقامات وزارت خارجه انگلیس پیشنهاد آلسعود را بررسی و در پایان این مذاکرات طی بیانیهای از پیشنهاد عبدالعزیز، آلسعود برای میانجیگری استقبال کردند. در این میان آلسعود خوشخدمتی شایان خود را به انگلیس نشان داد. «حافظ وهبه» وزیر مختار آلسعود در لندن در دیدار با مقامات وزارت خارجه انگلیس اعلام کرد که اعلیحضرت ملک عبدالعزیز آلسعود گزارشهای مختلفی در باره تهدید بادیهنشینان به تظاهرات به نفع مردم فلسطین از داخل عربستان و شرق اردن دریافت، ولی این تهدیدها را تقبیح و دستورات خود را به حکام مناطق برای سرکوب هرگونه تظاهراتی صادر کرده است . وی افزود دولت اعلیحضرت آماده است تا اتباع عربستان و حتی اتباع اردنی را که از مردم فلسطین حمایت میکنند، دستگیر کند.
در ۲۰ مهرماه ۱۳۱۵ (۱۴ اکتبر ۱۹۳۶)، عبدالعزیز آلسعود به نمایندگی از پادشاهان عرب، برای مردم فلسطین برای دست کشیدن از قیام، پیامی را صادر کرد. در این پیام آمده بود: «به فرزندانمان اعراب فلسطین! از اینکه اوضاع در فلسطین به اینجا رسیده است بسیار متأثرم. ما بهاتفاق پادشاهان عرب و شاهزاده عبدالله (پادشاه اردن) از شما دعوت میکنیم که آرامش را حفظ و برای جلوگیری از خونریزی، اعتصاب خود را متوقف و به حسننیت دوست ما انگلیس که میخواهد عدالت را تحقق بخشد اعتماد کنید و یقین داشته باشید که ما به تلاشهای خود برای کمک به شما ادامه میدهیم.»
بهدنبال صدور پیام عبدالعزیز آلسعود برای پایان دادن قیام مردم فلسطین، هیئت عالی عربی که رهبری قیام مردم فلسطین را به عهده داشت در همان روز (۲۰ مهر ۱۳۱۵) طی بیانیهای از مردم خواست به قول و عهد پادشاهان عرب اعتماد کنند و اعتصابات را متوقف سازند. در این بیانیه آمده بود: «از آنجا که پذیرفتن اراده و مقاصد اعلیحضرتها یعنی پادشاهان عرب یکی از خصلتها و رسوم موروثی اعراب است و نظر به اینکه هیئت عالی عرب اعتقاد راسخ دارد که پادشاهان عرب برای حفظ مصالح فرزندان خود از آنها خواستهاند به اعتصاب خود پایان دهند، لذا هیئت عالی عربی در پاسخ به خواست پادشاهان عرب و با اعتقاد به اینکه میانجیگری پادشاهان مثمرثمر خواهد بود، از مردم فلسطین میخواهد به اعتصابات خود پایان دهند و به دستورات پادشاهان که هدفی جز خدمت به مصالح اعراب ندارند عمل کنند.»
همزمان با صدور این بیانیه، فرماندهی کل قیام، اطلاعیهای به امضای فوزی قاوقچی صادر کرد و توقف خشونت و جلوگیری از هر اقدام خدشهدارکننده مذاکرات را خواستار شد و از مردم خواست که به سر کارهای خود برگردند.(۷)
بدین ترتیب یک بار دیگر آلسعود با دخالت خود و حمایت پادشاهان عرب، قیام مردم فلسطین را در سال ۱۳۱۵ خاموش کرد، بیآنکه فلسطینیها به اهداف موردنظرشان دست یابند. این در حالی بود که عبدالعزیز آلسعود پادشاه عربستان سعودی ضمن همکاری صمیمانه و علنی در دفاع از سیاستهای ضد فلسطینی انگلستان با رهبران یهودی و صهیونیست در تماس بود و حمایتهای بیدریغ خود را در ملاقاتهای محرمانه با عوامل صهیونیستی ابراز میکرد که در مبحث روابط آلسعود با صیهونیستها به آن اشاره خواهد شد.
ولی آنچه که در اینجا لازم است به آن اشاره شود این است که بر اساس اسناد تاریخی، رژیم آلسعود متعهد شده بود که منافع دولتهای انگلیس، آمریکا و یهودیان را حفظ کند.
«جان فیلبی»(Harry saint John Philby)، مستشار سازمان اطلاعات انگلیس که بعدها در ظاهر به مذهب وهابیت گرایید و به عنوان مشاور عبدالعزیز مشغول به کار شد و نام «حاجعبدالله فیلبی» را به خود اختصاص داد در کتاب «چهل سال در نیروی دریایی» مینویسد: «بهنظر ابنسعود، مشکل فلسطین مستحق به خطر انداختن روابط ویژه او با انگلیس و اخیراً با آمریکا نبود و به نظر عبدالعزیز آلسعود و همه خاندان او، سرنوشت فلسطین مربوط به دوست عزیز آنها انگلیس است که قیمومیت فلسطین را به عهده دارد و آن کشور میتواند هرگونه که مایل است در این مورد برخورد کند و عبدالعزیز میبایست رسماً اطاعت کند.»
وی میافزاید: «اصل موافقتنامه ایجاد کشور سعودی این بود که سیاست آلسعود میبایست بهنحوی باشد که ملک عبدالعزیز و نوادگان پس از وی در کشورهایی که انگلستان بر آنها حکمرانی میکند و یا زیر قیمومیت یا نفوذ آن قرار دارند و فلسطین یکی از آنهاست، بههیچ وجه علیه منافع انگلیس و آمریکا و یهود مداخله نکنند.»
وی در قسمت دیگری از کتاب میافزاید: «ملک عبدالعزیز اعلام کرده بودکه اگر بریتانیای کبیر خواهان تقسیم فلسطین باشد، اعراب آن را خواهند پذیرفت و انگلیس به عبدالعزیز پیشنهاد کرده بود که کل فلسطین به یهود واگذار و در عوض استقلال تمام کشورهای عربی به رسمیت شناخته شود و تضمین کرده بود که مردم فلسطین را که از آن کشور خارج میشوند، بهنحو شایستهای اسکان دهد.»(۸)
عبدالعزیز در پاسخ به درخواست انگلیس مبنی بر اعطای فلسطین به یهودیان گفت: « بله … بیتردید … اگر به رسمیت شناختن از سوی من از نظر شما این قدر اهمیت دارد، هزار بار اعطای وطن به یهودیان در فلسطین و غیرفلسطین را به رسمیت میشناسم و این حق و حقیقت است …»
وی سپس دست خود را به جیبش برده و برگه کوچکی بیرون آورده و به دستخط خود، متن واگذاری فلسطین به یهودیان را نوشته بود.(۹)
جان فیلبی، مستشار سازمان اطلاعات انگلیس که قبلاً درباره ماهیتش مطالبی بیان شد، در صفحه ۹۵۳ کتابش، عکس سمحا ایرلخ، جنگجوی سابق صهیونیست را که برای مدتی وزیر دارایی اسرائیل بود، چاپ کرده و در زیر آن نوشته است: «سمحا ایرلخ، فرستاده بن گوریون نزد عبدالعزیز آمد و از او درباره واقعیت بیانات وی که درباره فلسطینیان ایراد شده بود، از جمله درباره فرستادن اسلحه و داوطلبان توضیح خواست. در این دیدار سمحا ایرلخ موافقتنامههایی را که بین او و انگلستان در حمایت یهودیان فلسطینی از یک طرف و روزولت از طرف دیگر به امضا رسیده بود یادآور شد و خاطرنشان کرد که انگلستان و آمریکا براساس پشتیبانی شما پیشرفت میکنند. عبدالعزیز در پاسخ گفت: «این اظهارات همگی برای گمراه کردن است، توقع داری چه بگویم؟ بگویم من تسلیم فلسطین به یهودیان را تأیید میکنم و با این حرفها خود را ذلیل کنم؟ به کاری که برای یهودیان انجام میدهم اعتماد کن نه به آنچه که میگویم. مطمئن باش ایرلخ!»(۱۰)
جان فیلبی همچنین در کتاب خود که در سال ۱۹۵۲ در تبعیدگاهش در بیروت نوشته و طی نامهای به ملک سعود و فیصل تهدید کرده بود که در صورتی که به وطن اصلیش نجد! بازگردانده نشود، کتابش را منتشر خواهد کرد، همچنین نوشته است: «عبدالعزیز در کنگرهای بینتیجه، بنا بر درخواست من پیمانی را امضا کرد تا حسن نیتش را به سازمان اطلاعات انگلیس که حقوقش را بهمیزان ۵۰۰ جنبه استرلینگ قطع کرده بود، ثابت کند. او که بسیار گلهمند بود و حال بدی داشت و نزدیک بود گریه کند، قلمی را که از گردن تا نافش میرسید از جیبش درآورد و موافقتنامهای مبنی بر تسلیم فلسطین بهعنوان وطنی برای یهودیان بیچاره را امضا کرد. متن دقیق پیمان به این شرح است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
من، سلطان عبدالعزیز پسر عبدالرحمن آلفیصل، آلسعود هزاران بار در حضور سِرْپریسیکاکس نماینده بریتانیای کبیر اعتراف و اقرار میکنم که از نظر من هیچ مانعی در تسلیم فلسطین به یهودینشینان یا دیگران وجود ندارد و این رأی، نظر انگلیس تا روز قیامت است.»
و سپس این پیمان را با نگین انگشترش تأیید کرد.(۱۱)
دستنوشته ملک عبدالعزیز که با تصرف فلسطین توسط صهیونیسم موافقت کرد و خود را سرسپرده انگلیس خواند. |
«جان مارتین»، منشی چرچیل که نمایندگی عمومی کنگره «بیل» را در دست داشت، در ۱۱/۳/۱۹۴۲ به هنگام دیدار با وایزمن از قول چرچیل به او گفت: «میخواهم بدانی که برای شما طرحی دارم که تا پایان جنگ قابل اجرا نیست. من مایلم که ابنسعود را رهبر خاورمیانه و مسلط بر قدرتمندان آن ببینم، بهشرط آنکه با شما توافق کند و سپس هرچه را که میخواهید از او بگیرید. من بیشک شما را در این کار یاری میکنم. باید این راز مخفی نگهداشته شود، ولی من به روزولت (رئیسجمهور وقت آمریکا) میگویم. هنگامی که من و روزولت تصمیم به انجام کاری بگیریم، حتماً آن کار انجام میشود.»
توافقات پنهانی رژیم آلسعود با آمریکا، انگلیس و صهیونیستها به منظور ایجاد کشور اسرائیل روز به روز به مرحله عمل میرسید و ماهیت رژیم سعودی برای اعراب و فلسطینیان مسلمان آشکارتر میشد و اعتراضات اعراب مسلمان و فلسطین به سیاستهای رژیم سعودی افزایش مییافت، ولی عبدالعزیز سعی میکرد مشکلات فلسطینیها را نتیجه سیاستهای داخلی انگلیس قلمداد کند.
عبدالعزیز در سال ۱۹۴۶ در ملاقات خود با یکی از رهبران فلسطینی گفت: «فکر نمیکردید که اختلاف گروههای کارگر و محافظهکار بر انگلیس بر سیاست انگلیس در مورد فلسطینیان مسلمان و اعراب تأثیر بگذارد.»
ولی بهمحض اینکه فلسطینیان در اعتراض به اظهارات عبدالعزیز جلسه را ترک کردند، او با صدای بلند به حاضرین در جلسه گفت: «این فلسطینیها یهودیانی هستند که جنگ بر ضد آنها واجب است، ولی یهودیان واقعی آنهایی هستند که به سرزمینشان بازگشتند و آزادند که هر اسمی را برای خود انتخاب کنند، زیرا هر کسی که بر چیزی دست یافته، خود شایسته آن است و لیاقتش را دارد!»
و هنگامی که به او گفتند: «فلسطین، فلسطین»، او با تعجب پرسید: «مگر فلسطین را چه میشود؟» گفتند: «فلسطین بهزودی نابود میشود.» و سپس وقتی به او گفتند که صدور نفت به دوستان آمریکاییات را که بعد از دوستان انگلیسیات بزرگترین پشتیبان یهود هستند قطع کن؛ عبدالعزیز با تعجب و تمسخری حیلهگرانه گفت: «نفت به فلسطین چه ربطی دارد؟ ما حتی اگر به قطع صدور نفت به آمریکا هم فکر کنیم کسی نیست که آن را دوباره به ما بازگرداند و تازه کسی از ما چگونگی قطع صدور نفت را نمیداند، زیرا نفت، اول به دست خدا و سپس به دست آمریکاست و اگر قطع صدور نفت را از آمریکائیان یاد بگیریم، دیگر چیزی نداریم که به ارتش و سربازان مسلمان عرب در جنگ فلسطین و رهاییش از دست یهود بدهیم. ولی من در مورد این موضوع با دوستان آمریکاییام بحث و گفتوگو میکنم.»
این در حالی بود که اطرافیان ملک عبدالعزیز نظرات او را در مورد فلسطین قبول نداشتند. وی عقیده داشت که مسئله فلسطین در حدی نیست که بهخاطر آن روابط خود را با انگلیس و آمریکا به خطر بیندازد. البته بهنظر میرسد که آشکار شدن مواضع ضدفلسطینی عبدالعزیز در اواخر زندگی او و بهدنبال رد و بدل شدن پیامها بین آمریکا، انگلیس و آلسعود و در هنگامی بود که چرچیل نخستوزیر انگلیس به فکر افتاد که آلسعود را بهعنوان رهبر بلامنازع جهان عرب مطرح کند.
همزمان با این تصمیمات، ملک عبدالعزیز با صراحت اعلام کرد که اعراب همواره تقسیم یا شناسایی هرگونه حقی را برای یهودیان در فلسطین رد میکنند، اما اگر انگلیس مسئله تقسیم فلسطین را به آنها تحمیل کند، خواهند پذیرفت. وی پس از شکست ارتشهای عربی و تقسیم فلسطین عمیقاً ناراحت شد، زیرا توقع داشت بخشی از فلسطین در اختیار او قرار گیرد.
جان فیلبی، مشاور عبدالعزیز در کتاب خود نوشته است، «انتقال بخش عربی فلسطین که تحت حکومت عبدالله پادشاه اردن قرار گرفت، بیش از آن بود که مقبول ملک عبدالعزیز باشد.» زیرا وی میخواست این بخش از فلسطین به او یا اسرائیل واگذار شود و به همین دلیل هم در برابر تشکیل حکومت عمومی فلسطین در بخش غزه که تحت اشغال رژیم مصر بود، موضع مخالف گرفت، زیرا میترسید این حکومت تقویت شود و نگرانیهای جدیدی را علیه یهود به وجود آورد.
وی بر سر مسئله تقسیم فلسطین بین کشورهای عربی با چرچیل، نخستوزیر انگلیس و روزولت، رئیسجمهور آمریکا به توافق رسید و برای اینکه فلسطینیها هیچ دوستی نداشته باشند، به فریفتن جمالحسینی که بهعنوان وزیر خارجه حکومت فلسطین در غزه انتخاب شده بود اقدام کرد و بنا به درخواست آمریکا و انگلیس و با دادن مبلغ ناچیزی او را بهعنوان یکی از مشاورین خود در ریاض منصوب کرد و بقیه اعضای دولت فلسطین را به روشهای دیگری فریب داد.
بهرغم تلاشهای آلسعود و مواضع صریح ملک عبدالعزیز، هیچکسی قهرمانیهای گردان عربی را که بدون رضایت خاندان سعودی از جزیرهالعرب بهپا خاست، فراموش نمیکند. این گردان که حدود ۷۰۰ نفر از افراد آن در جنگ شهید شدند، نشاندهنده حضور مردم مسلمان جزیرهالعرب در جنگ با صهیونیستها بود. وقتی که آوازه فداکاریهای این گردان در سطح جزیرهالعرب پیچید، ملک عبدالعزیز آن را منتسب به خود کرد و گفت: «انگلیس میخواهد اسرائیل را ایجاد کند و اسرائیل ایجاد خواهد شد.»(۱۲)
اینها گوشهای از نقش خاندان آلسعود در به رسمیت شناختن بنیانگزار دولت صهیونیستی، یعنی وایزمن و فراهم آوردن زمینههای تشکیل دولت اشغالگر قدس است.
پینوشتها
۱ـ روزنامه جمهوری اسلامی، گزیدههایی از پرونده آلسعود، مورخ ۲۵/۳/۱۳۷۳٫
۲ـ زارعی، سعدالله، سابقه، زمینهها و علل عادیسازی روابط عربستان و رژیم صهیونیستی، بخش اول، خبرگزاری فارس، ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۷
۳ـ پیشین.
۴ـ زارعی، سعدالله، پیشین.
۵ـ روزنامه جمهوری اسلامی، «گزیدههایی از پرونده آلسعود»، مورخ ۲۵/۳/۱۳۷۳
۶ـ کیالی، عبدالوهاب، تاریخ نوین فلسطین، محمد جواهرکلام (تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۶)
۷ـ صفاتاج، مجید، دانشنامه فلسطین، جلد اول، «آل سعود» (تهران: انتشارات آفاق روشن بیداری، ۱۳۹۴)
۸ـ روزنامه جمهوری اسلامی، پیشین، ۲۶/۳/۱۳۷۳
۹ـ قدس آنلاین، ۲ مهر ۱۳۹۵
۱۰ـ صفاتاج، مجید، پیشین.
۱۱ـ سعید، محمّدعلی، بریطانیا و ابن سعود، العلاقات السیاسیه و تأتیرها علی المشکله الفلسطینیه، ص ۳۰۱
۱۲ـ صفاتاج، مجید پیشین.