با توجه به اینکه انسانها بر اساس تصوری که از خود دارند، انتخابهای خود را در زندگی انجام میدهند و از آن طرف بر اساس نگاهی که به آینده دارند، خود را معنا میکنند و به تصوری که از خود دارند روح میبخشند، در صدد هستیم مطالب زیر را با خوانندگان محترم در میان بگذاریم.
جهان پیش روی ما چه جهانی است؟ از آنجایی که هر ملتی جهانی دارد، قرآن در باره حضور انسانها و ملتها در قیامت، میفرماید: «یَومَ نَدعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم»(۱) به این معنا که انسانها در آن روز، در عین حفظ هویت فردی، بر اساس شخصیت آرمانی که برای خود در اجتماع بشریشان مدنظر داشتند، محشور میشوند. به این معنا قرآن میفرماید هرکس با امام خود محشور میشود، یعنی هر کسی که بر اساس جهانی که در دنیا برای خود معنا کرده است محشور میشود و نیز این طور نیست که گمان کنیم در جامعه دینی و جهانی که انسانهای مؤمن برای خود شکل میدهند لازم آید که همه انسانها بیعیب و نقص باشند، بلکه به گفته قرآن: «خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ»(۲) خلط عمل صالح و سیئه، چیزی است که در اکثر انسانهای مؤمن وجود دارد. پس اگر عمل سیئه را در افراد یک جامعهی دینی ذکر میکنیم، عمل صالح آنها را هم باید ذکر کنیم تا گرفتار بدبینی نسبت به انسانها نشویم و گمان کنیم در جامعهی دینی باید همه افراد جامعه بهکلی بیعیب باشند تا آن جامعه مورد عنایت خداوند قرار گیرد و تاریخ توحید را به کمک آن جامعه به وجود آورد، مسلماً چنین نیست.
در روایت داریم که رَسُولُ اللَّه «ص» فرمودند: «حُبُّ عَلِیٍّ حَسَنَهٌ لَا یَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَهٌ وَ بُغْضُ عَلِیٍّ سَیِّئَهٌ لَا یَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَه.» یعنی اگر جهتگیری انسان و شخصیت آرمانی او علی«ع» باشد، لغزشهای کوچک، شخصیت او را از حوزه ایمان خارج نمیکند و لذا میتوان به قرآن نظر کرد که میفرماید: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم»(۳) یعنی آنان که همراه حضرت محمد«ص» تاریخی را پایهگذاری کردند، دارای هویتی خاص هستند، هویتی که اقتضاء میکند از یک طرف مرز بین خود و دشمن را همواره حفظ کنند و از طرف دیگر نسبت به خودیها رحمت و رفاقت را مد نظر داشته باشند، افراد جامعهی دینی با چنین هویتی در تاریخ خود حاضر میشوند و جهانی را شکل میدهند که پیامبر خدا «ص» رهبر آن جامعه هستند.
با توجه به مطالب فوق، سؤال ما این است که ملت ما در این تاریخ با هویتی که ریشه در تاریخ – ایرانی، اسلامی، شیعی- دارد، چه جهانی پیش رویش قرار خواهد گرفت که نه خارج از جهان توسعهیافته است و نه عین آن؟ با تصوری صحیح نسبت به چنین جهانی است که میتوان بهترین انتخابها را در ابعاد گوناگون زندگی داشت و چشماندازی امیدوارانهای را در مقابل خود احساس کرد.
با توجه به اینکه انسان مؤمن و عاقل، زمانشناس و متوجه روح جاری در زمانه است، با هویت پیچیدهای که در حال حاضر در ملت ایران به وجود آمده، برای او چه آیندهای را میتوان متصور بود تا از امروز، رانده و در فردا، مانده نباشیم و با نظر به آن آینده، در امروز خود مأوای درستی را انتخاب کنیم؟ زیرا اگر آینده خود را با بصیرت لازم درست نشناسیم و در مورد آینده در توهم به سر ببریم، مسلماً امروزمان را از دست میدهیم و در بیمأوایی کامل به سر میبریم.
قرآن میفرماید وقتی مؤمنین صدر اسلام با احزاب، یعنی اتحاد کفر جهانی روبهرو شدند که بنا داشتند ریشه اسلام را قطع کنند؛ گفتند: «هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُم إلاَّ إیماناً وَ تَسلیماً»(۴) این است آن وعده خدا و رسول خدا «ص»، و خدا و رسولش وعده صادقی دادند؛ در نتیجه در مقابله با اجتماع کفار متحد، نهتنها خود را نباختند، بلکه بر ایمان و دلسپردگیشان به اسلام افزوده شد؛ زیرا متوجه بودند وقتی همه کفر به میان میآید، با شکستی که میخورد هویت تاریخیاش را از دست میدهد و تاریخ دیگری ظهور میکند. آن مؤمنین با نظر به چنین آیندهای، توانستند آن روز خود را درست تحلیل کنند و در آن مأوا گزینند.
شواهد زیادی در سالهای اخیر حکایت از آن دارد که شکلگیری جهان پیش رو نویدبخش جهانی ماورای فهم روزمره بشری است. فضای گشودهای که در آن هرکسی خواهد توانست «خود» را نیز آغاز کند و به یک معنا متولد شود. جهان گشودهای که با انقلاب اسلامی ظهور کرده و دیگر جهانی به صورت جزایر منقطع از هم و پراکنده نیست. اخیراً رهبر معظم انقلاب در حکم خود به امام جمعه بندرعباس فرمودند:
«تقویت جریان انقلابی و جوانان مؤمن و روی گشاده و دست مهربان با عموم طبقات توصیه مؤکد اینجانب است. توفیقات شما را از خداوند متعال مسئلت میکنم.»(۵)
چنانچه ملاحظه میفرمایید در این توصیه علاوه بر تقویت جریان انقلابی و جوانان مؤمن، برخورد مهربانانه و روی گشاده را برای عموم طبقات متذکر شدهاند، یعنی تنها نباید به جریانهای انقلابی و جوانان مؤمن نظر کرد، زیرا انقلاب اسلامی در مرحلهای از بلوغ خود است که میتواند کسانی را که به ظاهر جزء جریانهای انقلاب و مؤمنین هم نیستند، از آن خود کند و آیندهای را برای خود شکل دهد که همه اقشار، خود را از آن انقلاب اسلامی بدانند.
با ظهور رخداد انقلاب اسلامی و ظهور تواناییهای بشر برای مقابله با کفر و استکبار، هر کسی به خاطر طلوع جهانی دیگر، از خویش درکی بس متعالی یافته است، هرچند هنوز آن جهان نامتعین است، ولی با نظر به آن میتوانیم از عرصه روزمرگی و نیهیلیسمی که در آن سرگردانیم، خارج شویم و راهی به سوی آینده خود پیدا کنیم. با توجه به این امر، رهبر معظم انقلابمیفرمایند:
«من این را از روی اطلاع عرض میکنم که کشور در حال پیشرفت است، انقلاب و مبانی انقلابی در حال پیشرفت است… کشور دارد به سمت مفاهیم انقلابی و آرمانهای انقلابی و حقایق انقلابی حرکت میکند… ما داریم پیش میرویم. ما در ماده و معنا پیش میرویم، ما به توفیق الهی در ماده و معنا، استکبار را شکست میدهیم.»(۶)
لیوتار(۷) متذکر این امر است که دوران «فرا روایتها» گذشته است و این بدین معناست که در دنیای جدید هرکسی به خودی خود میتواند یک «فرا روایت» و «وحدتی» باشد در عین «کثرت». اندیشهای باشد به وسعت تاریخی که در آن زندگی میکند و او را فرا گرفته است. این یعنی که ما در آینده خود با جوانانی روبهرو هستیم که هر کدام یک اَبر مرد هستند. در بستر سنتی که انقلاب اسلامی در مقابل ما گشوده است؛ دورانی که یکی فکر کند و تصمیم بگیرد، تمام شده است(۸) و حتی اگر کسی بر آن تأکید داشته باشد که نظر خود را به بقیه تحمیل کند، در این دنیا تنها میماند. با نظر به چنین آیندهای، مسلماً جوانان آینده هر کدام جهانی هستند که به خوبی جریانهای حق را از باطل تمیز میدهند و در چنین آینده تفکری مورد استقبال قرار میگیرد که منطقیترین اندیشه را با انسانها در میان بگذارد که بنده برای انقلاب اسلامی چنین حضوری را مدنظر دارم.
امروز اندیشمندان جهان روی این نکته پافشاری میکنند که بر عکس گذشته «جهان نیچهای که جهان نیهیلیسم است، مرده و دوران سیطره سکولاریسم و نیهیلیسم به سر رسیده است؛ در آن حد که در این زمان نهتنها امر دینی غیر ممکن نیست، بلکه امر غیردینی و سکولار، غیر ممکن شده است.»(۹) از این به بعد جبهه مقابل با انقلاب اسلامی در مقابل انقلاب اسلامی منفعل خواهد بود و امید ادامه خود را از دست میدهد. چنانچه بتوانیم مردم و بهخصوص جوانان خود را متوجه این نکته مهم کنیم، مسلماً با امید به آینده نوع دیگری از زندگی را در پیش میگیرند و شخصیت تراز انقلاب اسلامی و نه تراز فرهنگ سکولار دنیای مدرن را پیدا میکنند.
۸- خداوند در آیه «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُون» متذکر این امر است که انتهای عالم هستی به ابتدای خود که حضرت حق است برمیگردد و این سنت برای هر حقیقتی صادق است؛ به همین جهت با ظهور حضرت مهدی«عج» دین اسلام به اصل و بنیاد خود برمیگردد که رسول خدا«ص» در آغاز، آن را بنیان نهادند و به زهرای مرضیه «س» مژده دادند که مهدی امت از ماست.
بر اساس همین قاعده و سنت است که انقلاب اسلامی به آغاز خود یعنی به انگیزههای اصیلی که با آن ظهور کرد، برمیگردد. یعنی آینده انقلاب را میتوان به آغاز آن، یعنی آغازی که با همه خلوصی که در آن زمان داشت، ظهور کرد، مرتبط دانست. توجه به آغاز تفکر تاریخی است که ما را به سر چشمهای که ممکن است ابتدا روشن نباشد راهنمایی میکند. با اینهمه آن آغاز است که همواره در آینده خود را از «اجمال» به «تفصیل» میآورد و آینده ما را رقم میزند. این بازگشت به گذشته نیست، بلکه معنابخشیدن به آینده است، زیرا وقتی در این سفر به آن آغاز و به انگیزههایی که منجر به این فتح تاریخی شده، نگاهی وجودی و نوری داشته باشیم، سعی میکنیم حجابهای طاغوتی را رفع کنیم تا روز به روز خود را بهتر نشان دهد. آن آغاز همواره با حقیقت وجودی خود در حال تجلی است و با نفوذ و سیطرهای که دارد موانع حضورش را به عقب میراند. هرچند ممکن است ما در میانه راه بمانیم، اما آن آغاز، خود را ادامه میدهد و این ما هستیم که عقب میمانیم.
اگر آن آغاز، یک آغاز متعالی و توحیدی است، حتماً در آینده خود حاضر خواهد بود و اگر ما عقب بمانیم به این دلیل است که آغاز را در آیندهاش دنبال نکردهایم و تحت تأثیر روشنفکران غربزده، آیندهای مندرآوردی را برای خود ساختهایم که حتی اگر آینده جهان غرب هم باشد ـ که نیست ـ مسلماً هرگز آینده ما نخواهد بود. دویست سال سرگردانی ملت ما به این جهت بود که در مواجهه با غرب، خود را باختیم، خواستیم سر تا پا غربی شویم، به خرد جمعی خود پشت کردیم و عملاً از آنجا رانده و از اینجا مانده شدیم.
انقلاب اسلامی چیزی را به بشر عرضه میکند که در بستر آن، انسانها به اصالتهای خود برمیگردند، البته به شرطی که متوجه باشیم انقلاب اسلامی، یک فرایند تاریخی است و برای رسیدن به اهداف تمدنیاش راهی طولانی در پیش دارد. ما تاریخی را شروع کردهایم که به تعبیر رهبر معظم انقلاب پس از چهل سال، فعلاً در مرتبهای از بلوغ آن هستیم، یعنی مرحله جوانی آن که ابتدای به ظهورآمدن استعدادهای آن است.
پس از به میانآمدن انقلاب اسلامی، تصوری از زندگی به صحنه آمده که این تصور دو وَجه دارد: یکی اینکه باید نسبت به آیندهای که با دنیای مدرن بخواهیم خود را ادامه بدهیم، مأیوس باشیم. دیگر اینکه میتوان به ظهور انسانی که انسانی است قدسی، امیدوار بود که شهدا نمونه آن هستند. با ظهور چشماندازی اینچنین باید متوجه بود ما در فرآیندی قرار میگیریم که بهمرور فرهنگ زندگی توحیدی جایگزین فرهنگ قبلی میشود، بهخصوص که انقلاب اسلامی متذکر فطرت توحیدی انسانهاست. این همان فتحالفتوحی است که با انقلاب اسلامی در این جهان به ظهور میآید، به همان معنا که قرآن فرمود: «کَزَرعٍ أَخرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاستَغلَظَ فَاستَوى عَلى سُوقِهِ یُعجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنهُم مَغفِرَهً وَ أَجراً عَظیماً»(۱۰) مانند زراعتی که جوانههای آن سر بر میآوردند و بهتدریج نیرو میگیرند، پس سخت و ستبر شده بر ساقههای خود میایستد. در حدی که زُرّاع و بنیانگزاران آن نیز از استواری آن به شگفت میآیند. پس چنین «حضور» محقق میشود تا کفار به خشم آیند. این وعده الهی است برای کسانی که ایمان به خدا و امداد الهی دارند و در راستای تحقق وعده الهی عمل میکنند، در مورد آنها مغفرت و اجر عظیمی هست. با توجه به چنین قاعده و سنتی، بسیار منطقی است که نسبت به حضور تاریخی خود در مقابل استکبار با هویت توحیدی انقلاب اسلامی امیدوار بود و زندگی امروز خود را بر اساس چنین آیندهای تنظیم کرد.
رهبر معظم انقلاب در راستای تحقق آرمانهای فکری فرهنگی میفرمایند:
«دچار شتابزدگی و بهانهگیری هم نباید بشویم. یکی از چیزهایی که واقعاً ماها همه باید به آن توجه داشته باشیم، این است که یکی از عیوب کار، این بیصبری و شتابزدگی است و اینکه آدم مرتباً پا به زمین بکوبد که «آقا چرا نشد؟ چرا نشد؟» خب هر چیزی قدری دارد، هر چیزی اجل و امدی دارد، همه چیز باسرعت انجام نمیگیرد.»(۱۱)
ولی با توجه به بصیرت ایشان، ما در آیندهای حاضر هستیم که به تعبیر ایشان:
«ما به توفیق الهی در ماده و معنا، استکبار را شکست میدهیم.»
ما با نظر به چنین آیندهای باید در امروزمان در مأوای انقلاب اسلامی بهسر بریم و خود را با هویت ضدیت با استکبار، با جدیت تمام ادامه دهیم تا به معنای گمشده خود برگردیم، معنایی که امروزمان را از فردای ما جدا نمیکند تا در انتخاب امروز خود با بصیرت عمل کنیم و نه با توهماتی که چهارصد سال است بشر غربی گرفتار آن است.
در تردد میان نظر به مظاهر جزئی انقلاب و توجه به حقیقت کلی آن، میتوان متوجه شد که این مظاهر جزئی چگونه به آن حقیقت کلی مرتبطاند و این کثرات، ما را به کدام وحدت ارجاع میدهد؟ در این حالت در مواجهه با امور جزیی، گرفتار دوگانگی «ذهن» و «عین» نمیشویم؛ بلکه متوجه حقیقتی میشویم که همه این امور جزئی، حتی خود ما را در برگرفته و به عقلانیت و فهمی میرسیم که از قلب، جدا نیست.
راز حضور مردانی چون شهید چمران و شهید صیاد شیرازی در مواجهه با عقلانیت عقل مدرن و در عین حضور قلب نسبت به حقیقت هستی، در امر فوق نهفته است. آنان نشان دادند که قلبشان در مواجهه با جهان مدرن و تحصیل در جهان خارج، از دست نرفته است، چیزی که در ذات انقلاب اسلامی برای حضور در آیندهاش مدنظر است که قبله انسانهای آینده دیگر، قبله غرب و طاغوت نیست.
بنابراین آینده ما باید چه آیندهای باشد تا در امروزمان سرگردان نباشیم و بیمأوا بهسر نبریم، زیرا برای سکنیگزیدن در امروز، اولاً باید «آغاز» را همواره مدنظر داشت و آینده را نیز هرگز گم نکرد، و ثانیاً آینده را در ازای عهد با آغازِ آغازها معنا کرد. و این است معنای زندگی در «مبداء» و «معاد» نسبت به هر حقیقتی که حقیقتاً، حقیقت باشد.
با توجه به اینکه فهم هر اثری تاریخی است و نسبتی با حال و آینده دارد، بدین معنا که فهم همواره در کنش بین زمان حال و گذشته و آینده عمل میکند؛ میتوان نتیجه گرفت دو فهم در دو مرحله تاریخی در یک موضوع، یکسان نیست تا گمان کنیم میتوانیم در فهم یک موضوع، پا را از زمان خود بیرون بگذاریم و این یعنی انسان در امروزی که می خواهد خود را و زمانه خود را درک کند، نسبت درستی از آینده نداشته باشد.
پینوشتها:
- إسراء/۷۱
- توبه/۱۰۲
- فتح/ ۲۹
- احزاب/۲۲
- ۲۶ تیرماه ۱۳۹۸
- در دیدار با خبرگان رهبری، در تاریخ ۱۵/۶/۹۷
- ژان فرانسوا لیوتار از پیشگامان فلسفه پُستمدرن در فرانسه، متولد ۱۹۲۴ و متوفی ۱۹۹۸٫
- در همین زمینه ملاحظه کردهاید که رهبر معظم انقلاب در هر موضوعی که مطرح میکنند بیشتر به جای آنکه دستور بدهند تا بقیه بر اساس دستور ایشان عمل کنند، سعی دارند آن موضوع را تبیین کنند تا مخاطب قانع شود و خودش عمل به آن موضوع را بر عهده گیرد.
- به یادداشت آقای دکتر اسداللّه رحمانزاده استاد کالج کانتر آکاستا در آمریکا، تحت عنوان «هیچ تجربهای از خداوند تجربه ایمان را به ما نشان نمیدهد»؛ رجوع شود که سعی دارد نظرات و تئوریهای اندیشمندان جهان را نسبت به ایمان به خدا با خواننده در میان بگذارد . https://www.mehrnews.com
۱۰- فتح/۲۹