او که خواست برای حفظ انقلاب، انقلابی بماند و نه دیپلمات

رهبر معظم انقلاب«حفظه‌الله» فرمودند: «من دیپلمات نیستم، انقلابی‌ام.» مسلّماً ایشان نخواستند با این جمله جایگاه دیپلماسی را نفی و یا تضعیف کنند، بلکه خواستند جایگاه مسئولیت‌ها را مشخص و روشن کنند که خودشان به عنوان رهبر انقلاب چه مسئولیتی را به عهده دارند. توجه به این نکات، ضروری به نظر می‌رسد:

  1. مسئولان اجرایی در قوای سه‌گانه، هرکدام وظیفه و جایگاهی دارند که باید طبق قانون به آن وظایف بپردازند، ولی وظیفۀ رهبر انقلاب، حفظ هویت انقلاب اسلامی به عنوان حرکتی است که کلّیت نظام را در مقابل خطر استحاله در فرهنگ استکباری حفظ و سعی می‌کند انسان تراز انقلاب اسلامی را تربیت کند تا انسان‌ها، به‌خصوص ملت ایران، هویت از دست‌رفتۀ خود را باز یابند.
  2. مسلّماً در جائی که دولت، مجلس و یا قوه قضائیه از جهت‌گیری کلّی خود غفلت کنند، رهبر انقلاب‌ وظیفه دارند تذکر بدهند، ولی روی‌هم‌رفته سعی رهبر انقلاب عدم دخالت در امور سه قوه است و آنها خود مسئول کار و کوتاهی‌هایشان هستند و هرگز نمی‌توانند عواقب کوتاهی‌های خود را به دوش رهبر انقلاب بیندازند.
  3. جملۀ «من دیپلمات نیستم، من انقلابی‌ام» نشان میدهد که ایشان دقیقاً متوجه هستند که عاملی که یک ملت را به سوی تعالی سوق می‌دهد، روحیه مجاهده و سلحشوری در مقابل جهان کفر و شرک و استکبار و جهالت است. به همین دلیل حضرت حق، نه‌تنها به روح و روحیه‌ مجاهدان که حتی به نفس نفس زدن اسب‌های آنها و به جرقه‌هایی که در اثر برخورد نعل‌ اسب‌ها به سنگ‌ها ایجاد می‌شود، سوگند یاد می‌کند و می‌فرماید: «وَ الْعادِیاتِ ضَبْحا* فَالْمُورِیاتِ قَدْحاً»(۱).
  4. خدای متعال کمال مطلق است و لذا جز به کمال مطلق نظر ندارد و لذا حرکت مجاهدان را نظاره می‌کنند، زیرا حرکتی است در راستای به ظهور در آوردن خداوند در تاریخ و حضرت حق در ادامۀ آیات سورۀ مبارکه‌ عادیات، پس از قسم‌هایی که با نظر به صحنه‌های فعالیت مجاهدان یاد می‌کند، متذکر می‌شود که چگونه انسان از چنین نقشی در زندگی خود غفلت می‌کند و به‌شدت گرفتار حبّ دنیا و حبّ مال می‌شود. می‌فرماید: «إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ* وَ إِنَّهُ عَلى‏ ذلِکَ لَشَهیدٌ* وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدیدٌ»(۲).
  5. عامل سعادت یک ملت برگرداندن خداوند به مناسبات اجتماعی است که تنها با انقلابی ‌بودن و مجاهده و جهاد در مقابل دشمنان خدا و انسانیت محقق می‌شود، نه با دوستی با آنها، لذا خداوند در خطاب به مؤمنین می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّهِ …»(۳).
  6. رهبر معظم انقلاب برای حفظ حرکت توحیدی که از طریق انقلاب اسلامی و جانفشانی شهدا ظهور کرد، با جملۀ «من دیپلمات نیستم، من انقلابی‌ام»؛ به سیرۀ حضرت ابراهیم«ع» و یاران ایشان عمل کردند. آنجا که حضرت حق به مسلمانان می‌فرماید: «‏قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فی‏ إِبْراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَهُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ»(۴) رهبر انقلاب نه‌تنها ابراهیم‌وار برائت خود را از دشمنان خدا و انسانیت اعلام می‌کنند، بلکه اظهار می‌دارند که بین ما و شما دشمنی و کینه برای همیشه برقرار است و لذا دائماً متذکر می‌شوند که دشمنی با آمریکا را فراموش نکنید.
  7. ملتی که بخواهد آزادانه سرنوشت خود را به‌دست گیرد، باید با روحیۀ حماسی در صحنه باشد و خود مردم تصمیم بگیرند و مانع از دخالت دشمنان در امور خو شوند.

نقش تربیتی رهبر انقلاب تربیت ملتی سلحشور و حاکم بر سرنوشت خود است که ماورای مدارس و دانشگاه‌های ما شکل می‌گیرد. در مراکز آموزشی عموماً افراد برای انجام کارهایی که جامعه‌ جدید نیاز دارد، تربیت می‌شوند. بماند که مراکز آموزشی استعمارزده ما از همین کار هم باز مانده‌اند. رهبر انقلاب، ملت را در ابعادی بس متعالی مورد خطاب قرار می‌دهند تا بتواند جلو برود و در انواع توطئه‌ها پایدار بماند و نقشه‌های دشمن را خنثی کند. إن‌شاءالله نه‌تنها دشمنان از ادامه توطئه‌هایشان مأیوس می‌شوند، بلکه با بروز ناتوانی استکبار، افول ابر قدرتی آنها فرا میرسد.

  1. برخی از مسئولان متوجه‌ جایگاه حضور تاریخی انقلاب اسلامی و حضور ما در لبنان و سوریه نشدند و گمان ‌کردند ما اگر به خود بپردازیم و کاری به کار نظام استکباری نداشته باشیم، می‌توانیم در امان بمانیم، غافل از اینکه اگر ما هم کاری به کار استکبار نداشته باشیم که البته با هویت انقلاب اسلامی ناسازگار است، استکبار با روحیۀ تمامیت‌خواه خود اجازه نمی‌دهد ما سرنوشت خود را به‌دست گیریم. بر فرض هم که چنین می‌شد و رهبر معظم انقلاب به توصیه آنهایی که معتقد بودند ما در مقابل استکبار کوتاه بیاییم، عمل می‌کردند. نهایتاً ما کشوری می‌شدیم مانند ترکیه که مشکلات امروزین را نداشتیم ولی مسلّماً چیزی هم به نام انقلاب اسلامی در میان نبود و آن معنایی که امروز ما از خود در جهان داریم و عامل احساس هویتی متعالی برای ماست، شکل نمی‌گرفت و هرگز از آن احساس غرور و سرافرازی که با حاج قاسم‌ها برای ما پیش آمد، خبری نمی‌شد و این یقیناً با خرد اسلامی- ایرانی ما نمی‌خواند. رهبر انقلاب حافظ چنین هویتی برای این ملت بودند تا ما در این جهان گرفتار بی‌معنایی که ملت‌ها امروزه به جهت سرافکندگی حاکمانشان در مقابل استکبار در آن گرفتارند، نباشیم.
  2. رهبر معظم انقلاب حکیمانه در مقابل کسانی که با روحیۀ حق به جانب، بر نظرات خود اصرار داشتند تا ما را به غرب و آمریکا نزدیک کنند و گمان می‌کردند می‌توانند مشکلات را با کمک غربی‌ها حل کنند، با مدارا برخورد کردند تا معلوم شود جریان استکبار تا ما تماماً در اختیارش قرار نگیریم، هرگز از ما راضی نمی‌شود. یک آموزگار واقعی به مردم کمک می‌کند تا بتوانند از خود‌بیگانگی رهایی یابند. یک آموزگار واقعی، ما را از خود نمی‌ستاند، بلکه از «خود کاذب» می‌رهاند تا به «خود راستین» برساند و این با دشمن‌شناسی و تأکیدات سال‌های متمادی رهبر معظم انقلاب در این امر ممکن شد. آیا جز این است که مربیان واقعی کسانی‌اند که ما را از توهّم امیدوار بودن به دشمن آزاد می‌کنند تا به خود باز گردیم؛ همان گونه که رهبر انقلاب با جدّیت تمام در این امر به ما کمک کردند. آیا ایشان در میدان حرکت به سوی حقیقت، بهترین دونده نبودند؟ چه بی‌انصاف‌اند سیاست‌زدگانی که کوتاهی‌ها و علل بی‌ثمری برنامه‌ها و تئوری‌های خود را متوجه رهبر انقلاب می‌کنند.
  3. ما با حضور در تاریخ انقلاب اسلامی بنا نیست «دیگری» را به خودمان تبدیل کنیم و یا «دیگری» را به خودمان فرو بکاهیم. با این کار، در عین حالی که به نوعی خود برترپنداری غیر اخلاقی وارد می‌شویم، عملاً از حضور «وجود» در مظاهر مختلف انسانی غفلت می‌کنیم. ما در حضور تاریخی انقلاب اسلامی، بی آنکه بخواهیم همه مانند ما فکر کنند، به دنبال فهم غیر خود تذکر چشم‌اندازی هستیم که انقلاب اسلامی برای آینده‌ ما و بشریت ترسیم کرده است و رهبر معظم انقلاب به‌خوبی متوجه‌ این نقش خود هستند.
  4. حضور در تاریخ انقلاب اسلامی، یعنی اعتقاد به ایمانی که تا حال با آن به ‌سر ‌برده‌ایم. حضرت حق می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا»(۵). سنگینی این ایمان از آن جهت است که نباید در گذشتۀ خود بمانیم و از شرایطی که همه‌ چیز معنای دیگری به خود گرفته، هراس به خود راه ندهیم. گشوده‌شدن در عالمی که هر چیزی در معنای این ایمان تازه، معنای اصیل‌تری به خود می‌گیرد، ایمانی است که مؤمنین آخرالزمانی از نعمت آن برخوردارند و با ظهور انقلاب اسلامی، حقیقت در چشم‌اندازی که توحید در مقابل انسان می‌گشاید، خود را ظاهر می‌کند. رهبر معظم انقلاب با توجه به این امر متوجه‌ چنین حضوری برای آیندۀ انقلاب اسلامی هستند.
  5. بشر امروز نقاب‌هایی را که بعضی‌ها به عنوان «ایمان» بر چهره‌ می‌زنند می‌شناسد و چون نمی‌تواند آن نوع ایمان را انتخاب کند، در دو راهی کفر و یا ایمان حقیقی قرار می‌گیرد و بین این دو سرگردان است. گاهی این است و گاهی آن تا با نظر به انسان کاملی که حضوری جهانی دارد، احساس کند خود را پیدا کرده است. انقلاب اسلامی بستر ظهور انسان کاملی است که هرکس می‌تواند او را وجه برتر خود احساس کند. مهم نیست حضور چنین انسانی چه مدت طول بکشد. مهم آن است که فرهنگی ظهور کرده که انسان می‌تواند بدون نقابی که به عنوان ایمان که بر چهره می‌زند، به ایمان خود اطمینان داشته باشد و بداند که:

آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت

حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو

  1. رهبری که می‌خواهد برای حفظ انقلاب، انقلابی بماند و نه دیپلمات، می‌داند با حفظ هویت انقلابی ملت، کرانه افق روشن آینده کجاست و این تنها با روحیۀ سلحشوری و مجاهدت و شهادت‌طلبی ممکن است، راهی که توسط حضرت روح‌الله«ره» گشوده شد. ایشان در وصف روحیۀ شهادت‌طلبی فرمودند:

«ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصله‌ای طولانی را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو کنیم. مسلّماً خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است. خون شهیدان تا ابد درس مقاومت به جهانیان داده است. و خدا می‌داند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست. این ملت‌ها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند کرد و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.» و نیز: «ما هنوز در آغاز راه مبارزه‌ایم و نیازمند به مشعل شهادت.»

و این همان روحیۀ انقلابی‌ای است که حاصل آن عبور از همه‌ تنگناهایی است که جهان استکباری بر ما تحمیل کرده و مسلّماً راه دیگری پیش روی ما نیست، هرچند دیپلمات‌ها باید کار خود را بکنند.

  1. اگر متوجه شویم رفع مشکلات ما با روحیۀ انقلابی ممکن است و نه با روش تئوری توسعه و به عقلانیتی فکر کنیم که ناشی از درک امکانات خودمان است؛ جایگاه رهبر معظم انقلاب را در تاریخ و در برهه‌ای که در آن قرار داریم، می‌فهمیم و می‌فهمیم که چرا ایشان می‌فرمایند با روحیه‌ انقلابی و سلحشوری و نترسیدن از مواجهه با تنگناهای استکبار غربی می‌توان به اصالت‌های خود برگشت.
  2. همین اندازه باید متوجه عظمت رهبری رهبر انقلاب شد که به‌خوبی مواظبت کردند تا ما در نسبت با فرهنگ خودمان در جهان حاضر باشیم و در کلّیت نظام، گرفتار تجددزدگی که نوعی غرب‌زدگی است، نشویم. از این جهت که انقلاب اسلامی نوعی بازگشت به خویشتن است و نجات از خودبیگانگی؛ هنر رهبری برداشتن گام‌هایی در این دنیای طوفان‌زده است، گام‌هایی که اگر درست برداشته شوند، از تجددزدگی‌ای که بعضاً دولت‌ها به آن دامن زده‌اند، رها خواهیم شد.

ما با هدایت رهبر انقلاب راه خود را می‌رویم و در عین حال در جهان حاضریم و حضوری را دنبال می‌کنیم که در گردونۀ جهان استکبار نیست و همین ما را به آیندۀ خود امیدوار می‌کند. رهبر معظم انقلاب در دوران رهبری خود مواظب بودند که ما خود را در جایی صورت‌بندی نکنیم که متعلق به فرهنگ و ایمان ما نیست و عملاً ما را از انقلاب اسلامی که راز هویت‌بخشی ماست، جدا می‌کند.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- سوره مبارکۀ عادیات/۱ و۲

۲- همان، آیات ۶ تا ۸

۳- سورۀ مبارکه ممتحنه/ ۱

۴- سورۀ مبارکه ممتحنه/ ۴

۵- سورۀ مبارکه نساء/ ۱۳۶

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *