جنگ ۴۵ روزه آذربایجان علیه ارمنستان با میانجیگری روسیه به پایان رسید و طرفین در پایان بیانیهای را امضا کردند که براساس آن متصرفات جمهوری آذریایجان در این جنگ غیرقابل بازگشت تلقی شد و در عین حال جمهوری ارمنستان پذیرفت که در یک زمان ۲۰ روزه منطقه «آغ دام»، منطقه «قازاخ»، منطقه «کلبجر» و منطقه «لاچین» را به آذربایجان بازگرداند.
براساس توافق ۲۰ آبان ماه مسکو، دو کریدور برای تسهیل در مراودات جمهوری آذربایجان و جمهوری ارمنستان در نظر گرفته شدند. یک کریدور در جنوب ارمنستان، تا آذربایجان بتواند رفت و آمد زمینی با جمهوری خودمختار خود، نخجوان داشته باشد. این کریدور ـ که البته با اما و اگرهایی توأم است ـ به آذربایجان اجازه میدهد تا یک خط ترانزیت کالا و نیروی انسانی با بخش جداافتاده از خاک خود را داشته باشد. پیش از این نخجوان از طریق یک خط ترانزیت از داخل ایران به جمهوری آذربایجان متصل بود و جمهوری اسلامی از این طریق عواید اقتصادی و سیاسی داشت. این کریدور احیاناً به آن سوی مرز ایران با ارمنستان منتقل میشود و یک واحد نظامی روسیه بر آن نظارت دارد. یک کریدور دیگر در غرب قرهباغ کوهستانی برای اتصال جمهوری ارمنستان به قرهباغ کوهستانی در نظر گرفته شده که از منطقه لاچین میگذرد و به همین نام خوانده شده است. این خط ترانزیت در مالکیت آذربایجان است و در عین حال نیروهای نظامی روسیه بر آن نظارت خواهند داشت.
براساس این توافق دو طرف بر توقف (آتشبس) کامل عملیاتهای نظامی در مناطق درگیری تأکید کردهاند و یک نیروی نظامی حافظ صلح روسیه به استعداد ۱۹۶۰ نفر در طول پنج سال به عنوان «صلحبان» در منطقه درگیری سابق حضور خواهند داشت که در صورت عدم مخالفت یک یا دو طرف منازعه با ادامه حضور نظامیان روسیه، بهطور خودکار به مدت پنج سال دیگر تمدید شده است و این دوره میتواند تا ۳۰ سال استمرار داشته باشد. براساس این توافق جمهوری آذربایجان قبول کرده است که طی سه ماه آینده یک مسیر جدید حمل و نقل در لاچین احداث شود که لاچین را به خان کندی در داخل قرهباغ کوهستانی متصل خواهد کرد. روسیه ایمنی تردد شهروندان، خودروها و کالاهای ارمنستان و قرهباغ را در دو جهت کریدور لاچین تضمین کرده است. در عین حال در این توافق نوشته شده که «با توافق طرفین»، محورهای حمل و نقل جدید برای متصل کردن نخجوان به مناطق غربی آذربایجان هم ساخته خواهد شد. مسیر جدید حمل و نقل در طول کریدور لاچین قطعی و در مدت سه سال احداث میشود؛ اما انجام این پروژه و این راهی که از داخل خاک ارمنستان ـ در جنوب ـ عبور میکند، به «توافق طرفین» موکول شده است.
در مورد این توافق و بحران نظامی میان دو همسایه شمالی ایران، باید به نکات زیر توجه داشت:
ویژگیهای قرهباغ
قرهباغ عمومی، سرزمینی است به مساحت حدود ۱۲۰۰۰ کیلومتر مربع که در فاصله فروپاشی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی در سال ۱۳۶۹ تا توافق اخیر، در مالکیت ارمنستان بود و در توافق ۲۰ آبان مسکو درباره وضعیت آن تصمیم گرفته شد. قرهباغ کوهستانی منطقه مورد منازعه بین جمهوریهای آذربایجان و ارمنستان است. این منطقه به همراه قرهباغ کوهستانی در زمان اتحاد جماهیر شوروی ـ از ۱۹۲۳ میلادی ـ بخشی از جمهوری آذربایجان شناخته شد و در اختیار «باکو» قرار گرفت. اما در ۶۶ سال بعد و با فروپاشی بلوک شرق، این دو منطقه با عملیات نظامی به تصرف ارمنستان درآمدند. ساکنان قرهباغ عمومی اکثراً مسلمانان آذری وساکنان قرهباغ کوهستانی عمدتاً ارمنی هستند. گفته میشود با مهاجرت عدهای از مسلمانان طی چندین نوبت جنگ، هماینک اکثریت ساکنان آن را ارامنه تشکیل میدهند.
جمهوری آذربایجان میداند که غربیها از تمایلات جداییطلبانه ارامنه قرهباغ حمایت میکنند و در صورت بالا گرفتن دامنه درگیری میان باکو و ایروان بر سر این منطقه، برای تجزیه قرهباغ از این دو کشور وارد عمل میشوند و در صورتی که با مانع روسیه مواجه نشوند، با گرفتن قطعنامه از شورای امنیت سازمان ملل نیت خود را محقق خواهند کرد. بر این اساس آذربایجان دائماً از حق مالکیت خود بر این منطقه دفاع و آن را به یک هدف ملی و مورد حمایت مسلمانان آذری تبدیل کرده است. منطقه قرهباغ با حدود ۱۶۰۰۰۰ نفر جمعیت فاقد منابع زمینی است و بدون حمایت همسایگان و برخورداری از درآمدهای ناشی از تجارت قادر به اداره خود نیست.
در طول بیست سال گذشته، موضع جمهوری اسلامی نسبت به قرهباغ به دلایل موجهی چندان فعال نبوه استد. در این میان آذربایجان و ارمنستان مکرراً از ایران خواستهاند به نفع حاکمیت یکی از این دو بر قرهباغ موضع بگیرد و جمهوری اسلامی در این میان از مالکیت آذربایجان بر قرهباغ دفاع کرده است. رهبر معظم انقلاب با صراحت فرمودند قرهباغ «بخشی از خاک اسلام» است و این به سبب سابقه تاریخی و وضعیت اکثریت ساکنان آن پیش از درگیریهایی است که در حد فاصل ۱۳۶۸ تا ۱۳۹۹ در این منطقه روی داد. پیش از این درگیریها جمعیت قرهباغ کوهستانی ۶۰ به ۴۰ به نفع مسلمانان بود. موضع جمهوری اسلامی در طول این سالها گرایش به سمت جمهوری آذربایجان را نشان میدهد، هر چند باکو همواره توقع داشته است که ایران در مورد حاکمیت آذربایجان بر قرهباغ (کوهستانی و بخشهای عمومی آن) با صراحت بیشتری موضعگیری کند.
قرهباغ
حکایت «قرهباغ عمومی» از حکایت «قرهباغ کوهستانی» جداست. قرهباغ عمومی شامل هفت شهر آذری است که پس از فروپاشی شوروی بهمرور توسط ارمنستان اشغال شده است. اتباع این شهرها آذری مسلمان هستند. این مناطق در مجموع حدود ۲۰ درصد از خاک آذربایجان را شامل میشدند. شورای امنیت سازمان ملل از سال ۱۳۷۳ چهار قطعنامه در مورد این هفت شهر صادر کرد که در یکی از آنها «به تخلیه فوری» این منطقه و بازگرداندن آن به آذربایجان تصریح شده بود، اما با مخالفت جمهوری ارمنستان به جایی نرسید. از این رو شورای امنیت سازمان ملل به دلیل کنار گذاشته شدن از توافق سهجانبه ۲۰ آبان مسکو، از بیانیه اخیر این سه کشور بهسردی حمایت کرد.
در این مدت آذربایجان چندین نوبت دست به عملیات نظامی زد تا مناطق اشغالی را بازگرداند که تا پیش از درگیریهایی که از ششم مهر ماه امسال شروع شد و تا ۲۰ آبان ادامه یافت و به نتایج برجستهای برای آذربایجان منجر شد، موفقیتی نداشت و حتی ارمنستان مناطق جدیدی را به متصرفات قبلی خود افزود. آذربایجان حدود ده میلیون نفر و ارمنستان حدود ۳ میلیون نفر جمعیت دارند. تعداد نیروهای نظامی آنان نیز به نسبت یک به پنج به نفع باکوست؛ اما نیروهای نظامی ارمنستان از ورزیدگی بیشتری برخوردارند و در جلب حمایت خارجی ـ مسکو و غرب ـ هم توفیق بیشتری داشتهاند. در یک جمعبندی میتوانیم بگوییم هماینک شش منطقه از هفت منطقه اشغالی آذربایجان توسط ارمنستان به سرزمین مادری خود، آذربایجان، بازگشتهاند.
جنگ قرهباغ و منافع روسیه
روسیه در بحران قرهباغ از همان ابتدا نقش محوری داشته است. در سال ۱۳۷۳ پس از بالا گرفتن مناقشات نظامی بین آذربایجان و ارمنستان، روسیه که در آن موقع بسیار تضعیف شده بود و فرانسه و آمریکا که «گروه صلح مینسک» نامیده شدند، در پایتخت روسیه سفید گرد هم آمدند تا تکلیف درگیریهای بین این دو کشور را معین کنند. گروه صلح مینسک در این سالها طرحهایی را ارائه دادهاند که هیچ کدام مورد موافقت ارمنستان قرار نگرفته است. گروه مینسک و شورای امنیت سازمان ملل که همواره از توافقات و طرحهای گروه سهجانبه مینسک حمایت میکردند، این بار برخلاف بحرانهای نظامی دیگر، علیه ارمنستان وارد اقدام نظامی نشدند و به تصویب تحریمهای اقتصادی علیه ایروان بسنده کردند که آنها هم چندان اجرا نشدند.
بعدها که بحرانهای حاد داخلی روسیه رفع شدند و روسیه توانست در محیط پیرامونی خود نقش فعالتری را ایفا کند، در درگیری میان این دو تبعه سابق مسکو وارد عمل میشد و بهسرعت به درگیریها پایان میداد. از این رو مدت زمان پنج درگیری قبلی میان دو کشور از ۲ تا ۴ روز فراتر نرفت. در آن برههها روسیه با اعمال فشار بر باکو که همواره آغازگر درگیریها بود، جنگ را متوقف میکرد؛ اما در بحران اخیر عجلهای برای پایان دادن به درگیریها از خود نشان نداد و لذا این درگیری تا ۴۵ روز ادامه پیدا کرد.
این موضوع گمانهزنیهایی را در مورد رفتار روسیه در پی داشت. برخی از ناظران سیاسی گفتهاند برخلاف گذشته، این بار درگیری به نفع روسیه در جریان بود، زیرا حالا دولت حاکم بر ایروان به دلیل چرخش از روسیه به سمت غرب، نقطه مقابل روسیه به حساب میآمد و گوشمالی آن برای روسیه هم موضوعیت پیدا کرده بود. این موضوع یک حقیقت دیگر را هم برملا کرد و آن تأثیر تعیینکننده حمایت روسیه از ارمنستان در درگیریهای قبلی بود. در این درگیری، روسیه که میدانست غرب به دلیل گرفتاریهایی که دارد، قادر به مداخله نظامی به نفع ارمنستان نیست، اجازه داد تا آذربایجان با بهرهگیری از حمایت نظامی ترکیه، سرزمینهای متعلق به خود را باز پس بگیرد و در نهایت در زمانی که ارمنستان کاملاً در موضع ضعف قرار گرفت و از حمایت مؤثر غرب از خود هم مأیوس شد، دست به اقدام زد و با فشار بر آذربایجان، جنگ را از طریق مذاکرات سیاسی به پایان رساند.
وقتی بیانیه سهجانبه مسکو در صبحگاهان ۲۰ آبان منتشر شد، بسیاری از سرعت توافق تعجب کردند. ولی واقعیت این بود که روسیه برای مهار دو کشور همپیمان ترکیه و آذربایجان که در جنگ اخیر محور بودند، اهرمهای کافی را در اختیار داشت و ارمنستان هم به دلیل در تهدید واقع شدن بقیه مناطق، یعنی حدود ۲۵۰۰ کیلومتر مربع از قرهباغ کوهستانی (با مساحت ۴۴۰۰ کیلومتر مربع) و ناتوانی در باز پسگیری مناطق از دست داده شدهف در وضعیتی نبود که به روسیه پاسخ منفی بدهد.
روسیه در این بحران به چند امتیاز اساسی دست پیدا کرد. اولین دستاورد سیاسی روسیه این بود که گروه سهجانبه مینسک را که ۱ به ۲ به نفع غرب بود از صحنه اخراج و طرحهای آن را بیاثر کرد. پس از تصرف شبهجزیره اوکراین «کریمه» در ۲۷ اسفند ۱۳۹۲ این دومین ضربه روسیه به غرب بود. دومین دستاورد مهم روسیه که جنبه استراتژیک داشت، استقرار نزدیک به دو هزار نفر از نیروهای نظامی خود در منطقه حساس بین ارمنستان و آذربایجان بود. این نیروها برحسب قرارداد یاد شده میتوانند چند دوره پنج ساله متوالی در این منطقه بمانند و به روسیه این امکان را بدهند که رفتار غرب و ترکیه را در این منطقه کنترل کند. سومین دستاورد سیاسی روسیه که تا حدی جنبه راهبردی هم دارد، مهار ترکیه در نگاه به شرق است. این موضوع بیش از پیش ترکیه را در نقشآفرینی منطقهای وابسته به روسیه میکند؛ کما اینکه در جریان بحران سوریه، مسکو ضمن مهار رفتار ترکیه، آن را به خود وابسته کرد و این وابستگی ابعاد نظامی هم دارد.
ترکیه، جنگ بدون دستاورد
در این بحران، ترکیه نقش «بسیار فعالی» را ایفا کرد، اما از نتایج آن بهره چندانی نبرد. ترکیه در جریان مناقشات آذری ـ ارمنی، طبیعتاً همواره طرف همکیشان خود را گرفته است و در جریان درگیری اخیر بین این دو کشور هم علاوه بر حمایت سیاسی و رسانهای، یگانهایی از ارتش خود را هم به آذربایجان گسیل داشت و ضربات قابل توجهی را هم به مواضع ارتش ارمنستان وارد کرد. ترکیه به گمان اینکه به دلیل دلخوری روسیه از ارمنستان ـ به دلیل چرخش به سمت غرب ـ پوتین بهطور جدی مداخله نمیکند و آذربایجان میتواند با اقدام نظامی، کار را به نفع خود پایان دهد، وارد عملیات نظامی در آن منطقه شد و در واقع ریسک بالای مداخله نظامی به نفع آذربایجان را پذیرفت و خود را رو در روی غرب قرار داد. در طول بحران شاهد تند شدن ادبیات ترکیه و فرانسه علیه یکدیگر هم بودیم. اردوغان میتوانست اولین فاتح این جنگ باشد؛ اما درست زمانی که کار داشت به نتیجه میرسید، پوتین وارد عمل شد و طرفین را کنار هم نشاند و به طرفهالعینی آنها را به توافق رساند. اقدام مسکو، آنکارا را غافلگیر کرد، بهخصوص که پوتین مفاد توافق ۲۰ آبان را بدون حضور و مشورت اردوغان تنطیم کرد و به امضا رساند و در آن چندان به دلایل ورود ترکیه به جنگ آذربایجان و ارمنستان توجهی نکرد و سهمی برای آنکارا در نظر نگرفت.
ورود ترکیه به درگیری قرهباغ در ادامه سیاست «نگاه به شرق» بود که در دوره اردوغان طراحی و اجرا شد. هر چند این تمایلات از زمان شکلگیری «ترکیه نوین» در دوره آتاتورک وجود داشته است.
ترکیه سالهاست که برای اتصال زمینی میان بخشهای ترکنشین در دو سوی خزر تلاش میکند و اردوغان فقط به یک گام از نخجوان به آذربایجان احتیاج داشت تا به سواحل غربی خزر برسد و از آنجا اتصال طبیعی و بیمانع ترکیه را با ترکهای شرق خزر ـ ترکمنستان، قزاقستان، قرقیزستان و ازبکستان ـ برقرار کند و به آنکارا مرکزیت ببخشد. روسیه طبیعتاً با تحقق این سیاست مخالف است، زیرا روسیه مناطق جداشده از شوروی را کماکان مناطق تحت نفوذ خود میخواهد و ترکیه را در اردوگاه غرب ارزیابی میکند.
اردوغان نتوانست در ترتیبات تنظیم شده در توافق ۱۱ نوامبر ـ ۲۰ آبان ـ نقش داشته باشد و روسیه کماکان بر عدم اتصال زمینی میان دو سوی سرزمین آذربایجان تأکید دارد و تنها امتیازی که احیاناً به آذربایجان خواهد داد کریدوری به عمق پنج کیلومتر در جنوب ارمنستان خواهد بود که در مالکیت ارمنستان باقی میماند و نیروهای نظامی روسیه هم بر آن مسلط خواهند بود. بر این اساس ترکیه نمیتواند راحت از این کریدور احتمالی استفاده کند و این تنها آذربایجان است که تحت شرایطی قادر به عبور و مرور تجاری و انسانی از این کریدور خواهد بود. در عین حال که این کریدور اگر ایجاد هم بشود دائمی نیست. بر این اساس طی روزهای پس از توافق مسکو، ترکیه چهار مقام ارشد خود: وزیر خارجه، وزیر دفاع، رئیس سرویس امنیتی و فرمانده نیروی زمینی را به باکو و مسکو فرستاد تا بلکه بتواند در گروه حدود دو هزار نفره «صلحبان روسیه» برای خود سهمیهای را به دست آورند. البته مسکو در این میان ملاحظات خود را خواهد داشت. براساس خبرهای منتشرشده، آنکارا توانسته موافقت مسکو را برای حضور در اتاق نظارت بر توافقنامه به دست آورد و هنوز راهی برای مشارکت نیروهای ارتش ترکیه در گروه صلحبان پیدا نکرده است.
ارمنستان، امضای اضطراری
در این میان ارمنستان، بازنده اصلی این جنگ و توافق پس از آن بود. حضور نظامی ارمنستان در هفت شهر قرهباغ عمومی به دلیل به رسمیت شناخته نشدن توسط کشورها و نیز از سوی سازمان ملل، یک نقطه ضعف مهم برای ارمنستان به حساب میآید و این موضوع بر مقاومت ارتش ایروان اثر گذاشته است. در عین حال ارمنستان برخلاف آذربایجان که توانست از پشتیبانی نظامی یکی از همسایگان خود یعنی ترکیه برخوردار شود، نتوانست حتی روسیه را هم در کنار خود داشته باشد و این در حالی بود که تا پیش از این مسکو از اقدامات دفاعی ارمنستان در جنگها حمایت میکرد. ارمنستان در این درگیری ضمن تحمل تلفات انسانی و از دست دادن بخشی از توان نظامی خود، بهخصوص در نیروی هوایی، متصرفات خود را غیر از یک منطقه از دست داد. پس از این جنگ ارتباط گسترده ارمنستان با قرهباغ کوهستانی به کریدوری در منطقه لاچین محدود شد.
موضع و توان ارمنستان در کنترل قرهباغ هماینک با این توافق تضعیف شده و آذربایجان موضع قویتری پیدا کرده است، زیرا قرهباغ هماینک در درون آذربایجان قرار دارد و با ارمنستان اتصالی ندارد. ارمنستان بهرغم برخورداری از کریدوری در منطقه لاچین، طبق بند شش توافق نوامبر مسکو حق احداث یک مسیر حمل و نقل به قرهباغ کوهستانی از منطقه لاچین را ندارد و نمیتواند ارتباط چندان فعالی با این سرزمین داشته باشد. بر همین اساس پاشینیان نخستوزیر غربگرای ارمنستان ساعتی پس از امضای توافق مسکو، بهطور ضمنی وعده داد که این توافق انتهای داستان درگیری با آذربایجان در پرونده قرهباغ نیست. او گفت: «این پیروزی نیست، اما تا زمانی که شما اذعان نکنید که باختهاید شکستی در کار نخواهد بود. ما هرگز اذعان نمیکنیم که باختهایم. شکستی در کار نیست و این آغاز عصر وحدت ملی برای ماست.»
ارمنستان از این جنگ درس بزرگی گرفت و آن خطای جدا شدن از روسیه و پیوستن به غرب بود. مسلماً اگر شرایط سیاسی در ایروان تغییر نیافته بود، جنگ اخیر ۴۵ روز به درازا نمیکشید و هیچ یک از هفت شهر هم به سرزمینی مادری خود بازنمیگشت. ارمنستان متوجه شد که اروپا و آمریکا یا قادر به مداخله جدی در این حوزه نیستند و یا به دلیل همجواری آذربایجان با دریای خزر و ظرفیتهای اقتصادی و سیاسی آن، رابطه متقابل با آن کشور برای غرب از اهمیت بیشتری برخوردار و مانع از حمایت جدی غرب از «طرف مسیحی» این منازعه است.
ارمنستان آموخت که قفقاز منطقه غرب نیست و اروپا و آمریکا ناگزیر به کوتاه آمدن در برابر سیاستهای مسکو هستند. در واقع در قضیه قرهباغ همان اتفاق ماجرای کریمه روی داد. روسیه پس از جدا شدن بخشهایی از آبخازیا از گرجستان آموخت که به انتظار حوادث ننشیند و سکان را از دست ندهد. تجربه روسیه در پرونده الحاق کریمه با موفقیت همراه بود، در حالی که اروپا در این ماجرا از کمک مؤثر به اوکراین بازماند و دولت غربگرای آن را در مقابل اقدام نظامی روسیه در دریای سیاه تنها گذاشت.
تأثیر تحولات قفقاز بر ایران
این بحران میتوانست وضعیت امنیتی، سیاسی و اقتصادی ایران را نیز تحت تأثیر قرار دهد. ما نمیتوانستیم به این بحران بیاعتنا باشیم. علاوه برآن، جنگ و توافقات احیاناً درازمدت پس از آن، بر وضع امنیتی، سیاسی و اقتصادی کشور ما تأثیر میگذاشت. امنیت مرزها و شهرهای مرزی ما مهم بود، کما اینکه در این بحران آسیبهایی هم متوجه مناطق مرزی ما شد. توافقات انجام شده در مسکو هم بهگونهای است که بر وضعیت ما در ابعاد امنیتی، اقتصادی و سیاسی اثر میگذارد.
اگر استدلال روسیه برای گرفتن برگه حضور نظامی در این منطقه قابل پذیرش باشد، همین استدلال به ما هم حق میدهد در این منطقه حضور نظامی داشته باشیم. اگر روسیه این منطقه را از نظر تاریخی بخشی از حوزه خود به حساب میآورد، این نگاه تاریخی برای ما هم مطرح است. این منطقه همان طور که در برههای بخشی از روسیه بوده، زمانی هم بخشی از ایران بوده است. اگر روسیه به دلیل نگرانی از نفوذ غرب در این منطقه، داشتن یک نوار نظامی را حق خود میداند، این دلیل برای ما به طریق اولی وجود دارد، زیرا همه میدانند که دشمنی غرب با ایران کمتر از دشمنی غرب با روسیه نیست. اگر روسیه به دلیل نگرانیهایی که از نفوذ تروریستهای تکفیری به ایالتهای جنوبیاش دارد، حضور یگان نظامی خود را در اینجا موجه میداند، همین نگرانی برای ما بهمراتب بیش از روسیه است. اگر روسیه به دلیل حضور بیشتر ترکیه، نگران تحریک افرادی از جمعیت ترک خود است، این نگرانی در مورد ما هم صدق کند.
طبیعی است که ما باید ملاحظات خود را در مورد ایجاد کریدور امنیتی در جنوب ارمنستان به گوش رهبران مسکو برسانیم و بر لزوم حضور جدی ایران در این کمربند تأکید کنیم. از سوی دیگر ما ضمن آنکه از حق آذربایجان در بازپسگیری شهرهای اشغال شده قرهباغ کوهستانی دفاع کردیم، از تضعیف همسایه دیگرمان ارمنستان راضی نیستیم و معتقدیم تلاشهایی که برای قطع یا کاهش رابطه ارمنستان با جمهوری اسلامی میشود، با مصالح ارمنستان و ایران منافات دارد. ما باید اطمینان حاصل کنیم که توافق اخیر خللی به روابط تجاری زمینی دو کشور وارد نمیکند.
ایران در مورد مسایل بین آذربایجان و ارمنستان بر چند اصل تأکید دارد. این اصول عبارتند از: به رسمیت شناختن حق آذربایجان در مورد شهرهای اشغال شده قرهباغ کوهستانی توسط ارمنستان، رد هر گونه تجزیهطلبی در این منطقه به دلیل امکان سرایت آن به سایر مناطق، مخالفت با توسل به جنگ و حل و فصل مسایل از این طریق به دلیل امکان سرایت جنگ به سایر مناطق و ایراد خسارت به همسایگان، رد اشغال منطقهای توسط یک دولت همسایه، حفظ همسایگی ایران با دو کشور و مخدوش و دگرگون نشدن مرزها، حل و فصل مسایل فی ما بین همسایگان از طریق مذاکره و عدم توسل به جنگ و در نهایت مخالفت با نفوذ نظامی دولتهای غربی در این منطقه.
توافق آبان ماه مسکو تا حد بسیار زیادی با اصول موضوعه جمهوری اسلامی انطباق داشت؛ از این رو این توافق بلافاصله پس از امضا مورد تأیید صریح جمهوری اسلامی قرار گرفت. در عین حال این توافق جزئیات زیادی دارد و طبعاً در زمان کوتاه منتهی به امضای توافق، قابل طرح و تصمیمگیری نیست. ایران میتواند با تشکیل یک کمیته فنی حقوقی، سیاسی و اقتصادی نظرات کارشناسی و ملاحظات خود را به طرفهای ذیربط منتقل و بر خطوط قرمز خود تأکید کند.
چشمانداز قرهباغ
اما نکته آخر این است که نمیتوان گفت توافق مسکو برای مدت طولانی به مناقشه ۳۰ ساله میان دو همسایه شمالی ما پایان میدهد. در این توافق در مورد بخش اعظم مناطق قرهباغ در دو بخش عمومی و کوهستانی تصمیمگیری شده است و طرف ارمنستان با تلخی زیر آن را امضا کرده و در داخل ارمنستان نیز با واکنش تند مواجه گردیده است. پاشینیان نخستوزیری که پای ورقه توافق مسکو را امضا کرده، به طور ضمنی از موقتی بودن التزام ایروان به مفاد توافق سخن گفته است. وضعیت شکل گرفته در پی توافق کنونی تا حدی اوضاع داخلی قرهباغ را ملتهب کرده است. اهالی قرهباغ کوهستانی که اکثریت آنان ارمنی هستند احیاناً وضاع جاری را تنها شانس برای جداسازی قرهباغ میدانند و این بر دامنه تحرکات تجزیهطلبانهشان میافزاید. این بدان معناست که احیاناً به زودی شاهد شکلگیری درگیریهایی میان آنان و آذربایجان باشیم. پس توافق مسکو اگرچه به درگیریهای حد فاصل ششم مهر تا ۲۰ آبان نقطه پایان گذاشت، اما به معنای پایان یافتن درگیریها در قرهباغ نیست.