اساس مشروعیت نظام و ولایت فقیه مهدویت است

درآمد:

بعد از نماز ظهر و عصر در مؤسسه  متبرک به نام «ولاء صدیقه کبری» حاضر شدیم، اتاق کوچکی در انتهای هال هم مخصوص مطالعه و مصاحبه با ایشان بود و بر روی دیوار آن، عکسی از حضرت امام خمینی و آیت‌الله العظمی حاج شیخ محمدرضا طبسی نجفی در کنار هم. آیت‌الله نجم‌الدین طبسی فرزند همین شخصیت بزرگ، اینک استاد درس خارج فقه و اصول و یکی از مرزبانان حوزه اعتقادات شیعی است.

پرورش‌یافته بیت علم و فقاهت و پارسایی، شاگرد اساتید برجسته مکتب نجف و قم و پرورش دهنده صدها شاگرد و ده‌ها محقق حوزه علمیه قم. او امروز پاسخگوی شبهات به ویژه در بحث مهدویت است. مواضع عالمانه و مجاهدانه او از دوران نهضت و سپس انقلاب بر کسی پوشیده نیست، مواضعی که به تأسی از سیره بزرگانی چون امام و رهبری معظم و سایر مراجع عظام، ضمن حفظ حریم‌ها و حرمت‌ها، بنیان‌های فکری و اعتقادی طلاب جوان را در راستای مکتب اهل بیت(ع) و نظام اسلامی قوام بخشیده است.

آیت‌الله حاج شیخ نجم‌الدین طبسی در مؤسسه کوچک، اما پربار و پرکار و پر رفت و آمد از شخصیت‌های علمی ایران و جهان چون دیدبانی بصیر و آینده‌نگر متواضعانه و شجاعانه هر روز آخرین وضعیت جبهه خودی و حرکت امروز و فردای دشمنان اسلام و انقلاب را به ویژه در حوزه اعتقادات رصد می‌کند و دیگران را چون خود به مقابله با التقاط و انحراف فرا می‌خواند.

 

 

*بسم‌الله الرحمن الرحیم با تشکر از حضرتعالی که وقتی را در اختیار مجله پاسدار اسلام قرار دادید اجازه می‌خواهم اولین پرسش را با این نکته آغاز کنم که چرا مسئله منجی در همه ادیان الهی مطرح است و مهدویت در بین مسلمین و در اسلام تا آنجا مورد تأکید قرار گرفته که حتی موجب چالش شده است؟ آیا می‌توانیم بگوییم همان‌گونه که خداجویی ریشه در فطرت انسان دارد، امامت‌جویی هم امری فطری است و به همین خاطر همه انسان‌ها وارد این عرصه و حوزه می‌شوند؟

بِسْمِ‌اللَّهِ الرَّحْمنِ‌الرَّحِیم. الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین. وَ صَلَّی‌اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرین. وَ سیَّما اِمامِ زَمانَنا حُجَّه‌الله فِی‌الاَرَضین

باور به مسئله منجی بشریت تقریباً عمومی و عام است و اکثریت به این مسئله اعتقاد دارند. علتش این است بشریت همواره مورد تعدی و ظلم عده‌ای قرار می‌گیرد و قرار گرفته است و بالطبع دنبال کسی می‌گردند که آنها را از این گرفتاری‌ها نجات بدهد؛ در این باره می توان به جلد اول کتاب «معجم احادیث الامام المهدی(عج)» مراجعه کرد.

نکته دیگر این است که در کتاب‌های اهل سنت و کتاب‌های آسمانی، عهد عتیق، عهد جدید، کتاب‌های هندوها و… بشارت به منجی مطرح شده است. جالب این است که در روایت دارد که حضرت به عنوان منجی بشریت و نه منجی یک مکتب و مذهب و دین خاص ظهور خواهند کرد. طبعاً درباره یک دین خاص یعنی اسلام و مذهب آل ‌محمد(ص) تبلیغ می‌کنند اما برای یک گروه خاصی برانگیخته نخواهند شد، (ان الله یبعثه غیاثا للناس) چون همه درگیر و گرفتارند و مشکل دارند و همه دنبال منجی هستند. مضمون روایت این است که (یَظهرُ المَهدیُّ على أفواهِ النّاسِ) یعنی ظهور که می‌کند، ‌سر زبان‌هاست، یعنی همه یاد حضرت هستند و نام ایشان را می‌برند و منتظر قدومش هستند.

 

*شهید مطهری در جایی به این نکته اشاره می‌کنند که ما شیعه‌ها وجود مقدس امام زمان(عج) را برای خودمان مصادره کرده‌ایم و خیال می‌کنیم که حضرت متعلق به ماست، در صورتی که از آن همه و نیاز همه است و جنابعالی به زیبایی این موضوع را باز کردید که امام زمان(عج) از آن همه است، هر جا که مظلومی باشد؟

بله، غیاثاً للنّاس. اما اینکه چرا در بین مذاهب اسلامی چالش وجود دارد؟ اصل مهدویت در بین مسلمین مورد قبول است و در کتاب‌های دست اول اهل سنت تحت عنوان اَشراطُ السّاعَه، علامات قیامت، یعنی قیامت به پا نمی‌شود تا ایشان ظهور کند، «حَتّی یَخرُجُ لَو لَم یَبقَ مِن الدُّنیا اِلاّ یَومُ واحد»، یعنی حتمیت ظهورقبل از قیامت. این موضوع تقریباً در تمام کتب اهل سنت آمده است. سه جلد اول کتاب «معجم احادیث الامام المهدی(عج)» احادیث نبوی است و اکثر آن از منابع اهل سنت است. این حکایت از این دارد که مسئله مهدویت، فرهنگ و اعتقاد جا افتاده‌ای در بین همه مسلمین است.

 

*به غیر از کثرت احادیث آیا از نظر اعتبار روایات هم به همین شکل است؟

روایات اصل مهدویت متواتر است وقتی تواتر شد، دیگر سند نمی‌خواهد. حالا یا تواتر معنوی یا اجمالی، بالاخره تواتر است. ابوغده یکی از علمای اهل سنت مصر می‌گوید ما در زمینه مهدویت ۸۰ روایت داریم. همین برای ما بس است. فرض کنید در صحیح بخاری هم نیامده باشد. ما چرا اعتقاداتمان را به این کتاب ربط بدهیم؟ ایشان می‌گوید اسنادش همان اسنادی است که بخاری روایت‌های دیگر را نقل می‌کند. اگر روایت غیر مهدوی نقل شود، بخاری می‌آورد. ولی اگر روایت مهدوی باشد، نمی‌آورد. این مشکل خودش است. ما چرا دینمان را به بخاری گره بزنیم؟ مگر قبل از او مردم دین نداشتند؟

 

*افرادی حتی در عصر ائمه(ع) هم ادعای مهدویت کردند؟

این هم یک نکته دیگر همین که مهدویت ادعا می‌شود معلوم می‌شود که اصلی هست. مثلاً کسی می‌‌خواهد پول رایج را تقلب و چاپ می‌کند. مثلاً ۵۰۰ تومانی و ۱۰۰۰ تومانی را تقلب می‌کند. ۹۰ تومانی را  چاپ نمی‌کند، چون ۹۰ تومانی نداریم. خود این تقلب و تزویر دلیل بر این است که واقعیتی وجود دارد.

پس مسئله مهدویت بین همه مسلمین رایج است؛ اما چرا کمرنگ‌تر از تشیع است؟ حدس من این است که دست‌های اموی در کار بوده است. امویانی که سَب امیرالمؤمنین(ع) را در منبرها، در حوزه‌ها و دانشگاه‌ها و مراکز فرهنگی و لشکر و کشوری فرهنگ کرده بودند . ابن عساکر که یکی از بنی‌امیه است، عبارتی دارد به این مضمون که (لایقوم أحد من بنی أمیه إلا سب علیا). ما وقتی بلند می‌شویم می‌گوییم: یا علی! آنها بلند می‌شدند، نعوذ بالله، لعن می‌کردند.

جامعه‌ای که نسبت به امیرالمؤمنین(ع) چنین جوی را راه انداخته بودند، امام زمان(عج) فرزند ایشان است. چگونه تحمل کنند و اعتقادی را رواج بدهند که فرزند کسی است که سر منبر او را سبّ می‌کردند. به همین جهت در فقه آقایان، مخصوصاً سلفی‌ها، فقه امیرالمؤمنین(ع) کم است. چرا؟ چون سر منبر ایشان را سبّ می‌کردند، آن وقت بیایند و در حوزه‌ها فقهش را مطرح کنند؟ حذفش می‌کنند. به این خاطر است که اینها سعی می‌کنند کمرنگ جلوه بدهند. اصلش را نمی‌توانند منکر بشوند، اما می‌توانند صورت مسئله را پاک کنند. می‌توانند تغییر بدهند. مثلاً بگویند «لا مَهدی اِلاّ عیسی».

این‌که می‌فرمایید چرا این موضوع به چالش کشیده می‌شود یا خیلی پررنگ نیست، مسئولش شبیخون فرهنگی‌ای است که امویین زدند که اعتبار و محوریت را به امام زمان(عج) ندهند. چرا؟ چون همین که محوریت را به امام زمان(عج) بدهند، معنایش این است که ثابت می‌شود که دارند اشتباه می‌کنند که به امیرالمؤمنین(ع) جسارت می‌کنند، چون امام زمان(عج) فرزند ایشان است. این یک بُعد قضیه است. بُعد دیگر قضیه این است که گاهی در کتاب‌هایشان صورت مسئله را پاک می‌کنند. یکی همین «لا مَهدی اِلا عیسی» است.

 

 

*تحریف معنوی، تحریف مصداقی، موازی‌سازی؟

همین را معاویه به ابن‌عباس گفت. مناظره عجیبی است که این قصه در آن هست. یا به قول شما صورت مسئله را پاک می‌کنند. تحریف مصداقی

 

*و بدل‌سازی؟

از نسل کیست؟ از نسل عمربن الخطاب یا فلان کس. یعنی این مسئله این قدر اهمیت دارد که می‌خواهند به نفع خودشان مصادره‌اش کنند. اصلش را نتوانستند منکر شوند. یا می‌گویند، «لا مَهدی اِلاّ عیسی» یا می‌گویند از نسل عمربن الخطاب است. عباسیان هم همین‌طور. به نفع خودشان مصادره می‌کردند. یک وقتی عده‌ای از علمای ترکیه برای بحث رجعت آمده بودند. عربی هم خوب بلد بودند. در عربستان سعودی و این جور جاها درس می‌خواندند. صحبت از مهدویت شد و گفتند جزو اعتقادات ما نیست. از یک طرف خودشان می‌گویند هشتاد تا روایت دارند. مگر اعتقادات دیگرتان چند تا روایت دارد؟ نماز تراویح که می‌گویید شعار اهل سنت است، چند تا روایت دارد؟ سرخسی در کتال المبسوط می‌گوید نماز تراویح شعار اهل سنت است. چند تا روایت دارد؛ آن وقت این می‌شود شعار! مهدویت را که خودتان می‌گویید ۸۰ تا روایت دارد. ۸۰ تا روایت کم نیست. این همان رسوبات جریان امویین و جریان عباسیین است که صورت مسئله را پاک کنند و مصداق را کس دیگری جلوه می‌دهند و خلاصه به نحوی که با محوریت آل‌محمد(ص) و اهل‌بیت(ع) نباشد. روایات ما را نگاه کنید. در روایات ما در حوادث قبل از ظهور تعبیر «قُدّام المَهدی» دارد. آنها هم می‌گویند، اما با تعبیر «اشراط الساعه» می‌گویند.

گنجی شافعی در کتاب «البیان» ثابت می‌کند که امام زمان(عج) الآن زنده است، البته اشتباه هم می‌کند و می‌گوید در سرداب زندگی می‌کند. بعد همین آقا را به بهانه اینکه با مغول همکاری کرده، کشتند، در حالی که همکاری نکرده بود. در نماز شکمش را به خاطر همین کتاب پاره کردند. این جور نیست که همه قبول نداشته باشند. یک سری به خاطر رسوبات فکری‌ای که خودشان دارند به چالش می‌کشند. اینها تحت تربیت امویین و عباسیین هستند، و الا اصلش را نتوانسته‌اند انکار کنند. هیثمی می‌گوید: «من انکر المهدی فقد کفر». حموینی می‌گوید: «من انکر خروج المهدی فقد کفر»: کسی که منکر مهدی بشود کافر است. چند عبارت از اهل سنت می‌آورم که می‌گویند روایات مهدویت متواترند. پس منکر نمی‌توانند بشوند.

 

 

*اشاره‌ای داشتید به حرکتی که توسط بنی‌امیه و بنی‌عباس لعنه‌الله علیهم. انجام شده است که منجی‌های خودساخته‌ای را با ویژگی‌هائی که خودشان داشتند، خلق می‌کردند، حالا این منجی‌سازی صبغه سیاسی یا اعتقادی داشته، بماند. اما امروز ما با یک نوع خودمنجی پنداری روبه‌رو هستیم. یعنی می‌بینیم بعضی‌ها ادعای مهدویت می‌کنند؟!

مهدویت یا نیابت؟

 

*می‌فرمایید نیابت، بعضی‌ها از نیابت هم عبور کرده‌اند. همین حالا ما چند تا پیامبر و امام زمان در زندان و غیر زندان داریم.

همین را می‌خواستم عرض کنم.

 

*در این مورد بیاناتی را بفرمایید

یک وقتی یک آقایی ادعای نیابت کرده بود. او را بردند زندان و گفتند: «در اینجا چهارده تا مهدی هست. تو نایب کدامشان هستی؟» گفت: «نمی‌دانم. باید برگه را نگاه کنم ببینم کدامشان است.» به هر حال این کف است. تا سقف خیلی راه داریم. بعضاً ادعای نیابت می‌کنند. منتظر باشید که ادعای مهدویت و نبوت هم بکنند.

 

*و حتی بالاتر ادعای الوهیت.

بله، در روایت هست که ۶۰ نفر ادعای نبوت می‌کنند. پشت سر این ادعاها دست‌هایی هست. همان‌طور که در آن روزها پشت سر مخلوق بودن قرآن یا قدیم بودن، دست عباسیین بود. پشت سر مسئله قضا و قدر و همه چیز، پشت سر بحث جبر و تفویض و… پشت سر این اعتقادات امویین بودند که کسی اعتراضی نکند و حرفی نزند و همه باور کنند که حکومت امویین به اراده خدا بوده است. اگر کسی کشته هم بشود، خدا می‌کشد و به کسی ربطی ندارد. همین اعتقاداتی که الان آل‌سعود دارند. در تونل پنج هزار نفر را می‌کشند و بعد می‌گویند قضا و قدر است. بالابر می‌افتد و هزار و اندی کشته می‌شوند. البته فقط حاجی کشته می‌شود و حتی یک مأمور هم کشته نمی‌شود. معجزه وهابیون بود که یک نفر از خودشان کشته نشد! در منا ده هزار نفر کشته می‌شوند و می‌گویند جبر است. به هر حال این توجیه آقایان است و پشت سر این ادعاها، دیروز حکومت‌های فاسد اموی و عباسی بودند و امروز هم انگلیس و اسرائیل و آمریکا پشت سر قضیه هستند.

اسرائیل سال‌هاست پروژه جمع‌آوری روایات مهدویت را آغاز کرده است ؛ واقعا آنان در پی چه هستند؟ آیا می‌خواهند بفروشد و استفاده مادی کنند؟ نه، این نیست. آنان می‌خواهند ببیند نقاط آسیب‌پذیر و نقاط کور کدامند؟ از کجا می‌توانند رخنه کنند؟ اعتقادات شیعه نسبت به مهدویت چیست و نقاط چالشی که آن را به چالش بکشد. لذا بعد از آن، «هر دم از این باغ بری می‌رسد» یک روز یمانی رسید، یک روز حسنی…

 

*یک روز احمد الحسن

یک روز هاشمی، یک روز پسر امام زمان(عج)، یک روز خود امام زمان(عج). این برنامه‌های خودشان است. ممکن است اکثر شیعه‌ها ـ علما را عرض نمی‌کنم ـ نسبت به یمانی اطلاعات چندانی نداشته باشند. ولی دشمنان می‌دانند که دارند چه کار می‌کنند، لذا این مسائل را مطرح می‌کنند. پشت سر این ادعاها و جریانات دست‌های ناپاکی قرار دارند.

 

*اشاره کردید که منتظر باشید که از این به بعد خیلی بیشتر هم بشود، دلیلش را هم از زبان جنابعالی بشنویم مغتنم است، چون انقلاب اسلامی با دو محور عاشورا و مهدویت گره خورده است و بعد از انقلاب این دو دوباره به جریانی تبدیل شد، به فرمایش شما باید منتظر بیش از این باشیم.

یک وقت من خاطرات مایکل براون را مطالعه می‌کردم. ظاهراً از عناصر رده بالای اطلاعات بریتانیا بود. خودش می‌گوید یک جلسه سری بود و مسئول اطلاعات اسرائیل و آمریکا و بریتانیا حضور داشتند. می‌گوید ما در حال حاضر با چالشی به نام انقلاب اسلامی روبه‌رو شده‌ایم و باید آن را محاصره کنیم. چه کار کنیم؟ گفتند اینها دو تا نقطه قوت دارند. یکی مسئله مرجعیت است و دیگری مسئله عاشوراست. ما باید کاری کنیم که در این دو تا نفوذ کنیم و این دو نقطه قوتشان را به شکست بکشانیم. کتاب اصلی او در دسترس نبود و مقداری از آن به دست من رسید. اجمالاً بعد از انقلاب اسلامی تازه به قدرت شیعه پی بردند. جسته گریخته چیزهایی می‌دانستند، مثل فتوای مرحوم میرزای شیرازی که توی دهان استعمار بریتانیا زد و با خفت از ایران اخراجشان کرد و در عراق هم مرحوم کاشانی، مرحوم خوانساری، مرحوم میرزای شیرازی با سیاست، دیانت و رفتارشان استعمار انگلیس را در آنجا شکستند، ولی مقطعی بود و هیچ وقت دنبال این نبودند که مسئولیت حاکمیت را بپذیرند.

 

*به حاکمیت هم منجر نشد.

ابداً، چون احساس خطر که می‌کردند حرف می‌زدند، ولی هیچ وقت دنبال این نبودند که حاکمیت را در دست بگیرند، بلکه مرحوم میرزای شیرازی پس از اینکه بر انگلیسی‌ها پیروز شد و جمعی رفتند که به ایشان تبریک بگویند، دیدند ایشان ناراحت است. عرض کردند شما چرا ناراحت هستید؟ فرمود از این ناراحتم که اینها نقطه قوت ما را فهمیدند. فتوا و مرجعیت نقطه قوت ماست و از این به بعد برای همین‌ها برنامه‌ریزی خواهند کرد. به هرحال جایگاه فقیه و حاکم جامع الشرایط برای دشمن یک خطر جدی بود. از آن روز برنامه‌ریزی کردند. از استهزا به رساله عملیه شروع کردند. بعد استهزا به حضرت امام. بعد استهزا به مرجعیت تا مسئله مذهب و امامان. الآن می‌بینید که نسبت به ائمه(ع) خط قرمزی وجود ندارد.

 

*و حالا می‌خواهند به سراغ سرچشمه بروند.

احسنت! من تقریباً فضای مجازی را پیگیری می‌کنم و اخبار را می‌بینم. وهابی‌ها، مسیحی‌ها، صهیونیست‌ها، سلفی‌ها، لائیک‌ها و… همگی یک جور حرف می‌زنند.

همگی یک حرف می‌زنند، چرا؟ چون قدرت انقلاب را فهمیدند و متوجه شدند که قدرت انقلاب از کجاست. پشتوانه‌اش حضرت مهدی(عج) است و پشتوانه اعتقادی شیعه، مهدویت است. اعتبار مرجعیت و ولی‌فقیه به چیست؟ اصل، مهدی(عج) است. اینها کپی و نایب هستند. هیچ‌کس نمی‌گوید نعوذ بالله اینها امام زمان(عج) هستند. اینها نایب هستند، لذا از همان روز شروع کردند به آدرس عوضی دادن و جعل کردن مهدویت و در خود حوزه عمامه به سر ساختن. مثل کسی که الحمدلله ساکتش کردند. او می‌گوید نیابت‌ها و نواب خاص، دکان بوده است. امام زمان(عج) را هم شیخ طوسی و شیخ صدوق درست کرده‌اند تا مرجعیت خودشان تثبیت شود.

 

*سرچشمه‌ای که جنابعالی به آن اشاره کردید، موجب می‌شود همان رهبر معظم انقلاب، یک مرجع شیعه، فرزند حضرت زهرا(س)، نامه ترامپ را به آن شکل رد می‌کند، حتی به آن نگاه هم نمی‌کند، در فتنه سال ۸۸ وقتی اتفاقی می‌افتد، به وجود مقدس امام زمان(عج) استغاثه می‌کند و می‌گوید: « ای سید ما ای مولای ما من جان ناقابلی دارم، …جسم ناقصی دارم، اندک آبرویی هم دارم که آن هم خود شما دادید …»

اصل اوست

 

*حالا دشمن می‌فهمد که مرکز قدرت کجاست. وجود مقدس امام زمان(عج) که هم امام راحل و هم رهبری و مراجع دیگر به آن تکیه می‌کنند.

و خوب می‌دانید که خطر فتنه ۸۸ از جنگ هشت ساله بیشتر بود و خوب می‌دانید که کشور تا لب پرتگاه رسید.

 

*به همین خاطر رهبری خطاب کرد که آقا! خودت یک کاری بکن.

و او حفظ کرد. اعتقاد من این است. امروز دشمن نقطه قوت شیعه و رمز پیروزی انقلاب را فهمیده و می‌داند تا زمانی که این عقیده هست… یادم نمی‌رود یک مسیحی می‌گفت ما در طول سال کلی زحمت می‌کشیم، تبلیغ می‌کنیم، کتاب توزیع می‌کنیم و این محرم کار ما را به هم می‌زند. دهه محرم تمام برنامه‌های ما را به هم می‌ریزد. آنها خوب فهمیده‌اند که محرم است که کارشان را به هم می‌ریزد. امام حسین(ع) است که بساطشان را به هم می‌ریزد، لذا شروع به تضعیف اعتقادات شیعه کردند. یکی از ضدانقلاب‌های بی‌دین تهدید کرده بودند که این آخرین محرم شماست که در خیابان‌ها هستید. بعد از آن اگر باشید، این کار و آن کار را می‌کنیم. از محرم ناراحتند. تو که می‌گویی آزادی نیست و می‌خواهیم برای مردم آزادی بیاوریم، تو که داری جلوی آزادی را می‌گیری. یک نفر می‌خواهد در خیابان عزاداری کند و تو جلوی او را می‌گیری. پیداست که اینها نقاط قوت را فهمیده‌اند. مهدویت امروز محور است. اساس حوزه‌ها، اساس مشروعیت نظام و اساس ولایت فقیه،‌ مهدویت است، لذا دائماً برنامه‌ریزی می‌کنند.

 

*استاد از شاخص‌ها بفرمایید چگونه مردم و نخبگان حوزه و دانشگاه بتوانند جنس بدلی را از جنس اصلی و طلا را از مطلا تشخیص بدهند و بداند این مدعی از اول یک آدم زاویه‌دار بوده است. شاخصه‌اش چیست؟ از کجا بفهمد؟

من یک خطاب به عموم دارم و یک خطاب به بعضی از اهل علم.

خطابم به عموم این است که امروزه دوران فتنه و گمراه کردن مردم و آدرس عوضی دادن به مردم است و امام عصر(عج) در این حوادث، ما را به فقها ارجاع داده‌اند. در دوران غیبت: «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ‌ الْوَاقِعَهُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاهِ حَدِیثِنَا…» روات حدیث مراجع هستند. اگر می‌خواهید گمراه نشوید، چشم و تمام وجودتان متوجه حوزه‌های علمیه، مرجعیت و رهبری باشد. از او دستور و خط بگیرید. کس دیگری را در مسیرتان قرار ندهید. در این سلسله کس دیگری را قرار ندهید، چون امام ما را به این جهت ارجاع داده‌اند. این درخواستی است که از عموم مردم دارم. به بعضی از اهل علم که احیاناً ممکن است بلغزند، ممکن است چیزی را بدانند و ده چیز را ندانند، سفارش می‌کنم که یک مقدار مطالعات مهدوی‌تان را بالا ببرید. به یک روایت و دو روایت اکتفا نکنید. مثل همین قضیه یمانی. سال گذشته داشتم با عجله وارد کلاس می‌شدم، دو نفر جلوی ما را گرفتند، حاج آقا! کار ضروری داریم. یمانی ظاهر شد. گفتم: شد که شد! سلام ما را به او برسانید. با تعجب پرسیدند: یعنی چه؟ گفتم: من که منتظر یمانی نیستم. ما منتظر مهدی(عج) هستیم. ما هیچ وقت جایی ندیده‌ایم که نوشته یا گفته باشند، «الّلهُمَّ عَجِّل فی فَرَجِ یَمانی». سنگ روی یخ شدند که خبر مهمی را برای من آورده‌اند. من نمی‌توانم او را متهم کنم. حسن ظن داشته باشم می‌گویم بی‌اطلاع است. تو یک یمانی‌ای شنیده‌ای. یمانی چیست؟ کیست؟ از کجاست؟ آیا قیامش مشروع است یا نیست؟ اگر قیامش مشروع هم باشد، آیا من در برابر آن تکلیف دارم یا ندارم؟ آیا خودش آدم درستی هست یا نیست؟ این را باید بفهمیم. در روایت، درست بودنش خیلی برای ما روشن نیست. مثبت بودنش چندان برای ما روشن نیست. شما یک حدیث نعمانی را می‌بینی. همان یک حدیث راجع به مثبت بودنش و وجوب تبعیت از اوست. سندش را هم دیده‌ای؟ این حدیث را برای من می‌آوری، پس از یمانی تبعیت کنید. من مقلد مرجع هستم. نه، رهایش کن. من مقلد رهبری هستم. رهایش کن. آیا نباید خودت فکر کنی که تبعیت از مرجعیت و ولایت فقیه، ده‌ها دلیل دارد. کتاب، سنت، اجماع، عقل. تو می‌گویی رشته‌ای را که با این همه دلیل به مرجعیت و ولی فقیه دارم، قطع کنم و وصل کنم به یمانی.  باز هم زیر بار نرفتند. سفارش من به بعضی از اهل علم این است که روایت را تنها نگاه نکنید. سند و معارضاتش را ببینید. نگاه کنید ببینید با اعتقادات می‌سازد؟ نمی‌سازد؟ این سفارش متواضعانه من است. سفارش منی که دوازه سال است خارج مهدویت می‌گویم. این بحث مهدویت گاهی ۷، ۸ ساعت وقت می‌برد. می‌خواهم بگویم بیش از یک دهه این درس را می‌گویم و هنوز در اوّلیات آن مانده‌ام و هنوز نتوانسته‌ام ۲۰ تا بحث را مطرح کنم. آن وقت شما از راه می‌رسی و یک روایت را می‌بینی می‌شود قول فصل و حرف نهایی.

سفارش من به همه فرزندان عزیزم این است که گوش به فرمان رهبری و مراجع و هدایت و رهنمودهای آنها باشند و سفارش من به بعضی از اهل علم این است که فاز علمی‌تان را بالا ببرید. روایات را با دقت ببینید. لااقل همان طور که با روایات فقهی برخورد می‌کنید، سند را می‌بینید، معارض را می‌بینید. با روایات مهدویت هم این گونه برخورد کنید. این طور نباشد که یک روایت را ببینید و خیال کنید که نظر نهایی و قول فصل همان است.

یک وقتی در بین‌الحرمین، کربلای معلی، آقایی به من رسید و گفت: «صحبت‌های فلانی را شنیده‌ای؟» اسمش یادم نیست. یک وقتی عمامه داشت، حالا کراوات می‌زند، فردا اگر بگویند لباس زنانه بپوش، می‌پوشد. پرسید: «روایت قیام‌ها را دیدید؟ صحبت‌هایش را شنیدید؟» گفتم: «قبل از اینکه ایشان به روایت قیام‌ها استناد و محکوم کند من درسش را گفته‌ام». گفت «می‌گوید این انقلاب طاغوت است». گفتم: «تو خیال می‌کنی ایشان در آمریکا روایت را دیده و من که در حوزه قم هستم ندیده‌ام؟»

سفارش من به عزیزان این است که احتمال بدهید که این روایت یمانی‌ای که شما دیده‌اید، صد نفر دیگر از علما هم دیده باشند. در کتاب‌ها هست. چرا مثل تو ترتیب اثر نداده‌اند؟ چون آنها با حدیث و معارضات آشنا هستند. اما تو چه؟ یک حدیث را دیده‌ای. نه بررسی سندی کرده‌ای، نه بررسی دلالی کرده‌ای. نه کتاب‌شناس هستی، نه معارضین و نه هیچ چیز دیگری را نخوانده‌ای و تحت تأثیر همین یک روایت قرار گرفته‌ای. حرف من به تو این است که تک و تنها جلو نرو و روایت‌هایی را که سبب انحراف و لغزش می‌شوند، با اهل فن در میان بگذار.

 

*این عدم جامعیت و برخورد سطحی با روایات که اشاره فرمودید جامعه را در حوزه اعتقادات ضربه‌پذیر کرده است.حضرت آقا در یکی از فرمایشاتشان فرمودند تا چند قرن پیش حوزه ما حوزه کلام و اعتقادات بود و ایشان خیلی بر این امر اهتمام می‌ورزیدند. با این وضعیتی هم که حضرت عالی می‌فرمایید، که ما وارد عصر فتنه شده‌ایم و حالا حالاها ادامه خواهد داشت. در ملاقات‌هایی که شما با حضرت آقا و سایر مراجع داشته‌اید ایشان بر روی این نکته تکیه کرده‌اند که پایه‌های اعتقادی حوزه باید مستحکم بشود؟ مطالبی را بفرمایید ممنون می‌شویم.

چند سال قبل که به قم مشرف شده بودند، من در بیروت بودم، اما بیانات ایشان را مطالعه کردم. نوبت بعد هم که به قم آمدند، باز همین مباحث اعتقادی را مطرح نمودند. روال علمای ما همین بوده. شیخ طوسی فقط تهذیب و استبصار و مبسوط دارد؟ خیر، کتاب اعتقادی دارد. ابوالصلاح حلبی کتاب اعتقادی دارد. علامه حلی کتاب‌های اعتقادی دارد. «نهج الحق» و «منهاج الکرامه» و ده‌ها کتاب دارد.

اشارات و بیانات رهبر معظم انقلاب هم به این است که ما باید به مسائل اعتقادی بپردازیم. نمی‌خواهم بگویم که فقه و اصول نباشد. نخیر حوزه‌ها دارالفقاهه هستند. ولی معنایش این نیست که کم بگذاریم. مثلاً ۳۰۰ تا درس کفایه، ۴۰۰ تا درس رسائل و ۶ تا درس اعتقادات باشد. الآن به فقه تهاجم نمی‌شود، از این مرحله عبور کرده‌اند و حالا به اعتقادات تهاجم می‌کنند. آیا ما متناسب با این تهاجم درس گذاشته‌ایم؟ نهایتاً ده تا درس. آیا این جوابگوست یا نیست؟

الان دغدغه مقام معظم رهبری هم همین است. آیت‌الله وحید، همین دغدغه را دارند، یک وقتی خدمت آیت الله صافی هم که بودیم، همین مسئله را مطرح کردند. خود آقای صافی «حفظه‌الله» را هم ببینید که چند کتاب فقهی دارند و چند کتاب کلامی دارند. منتخب‌الاثر هم می‌نویسند و کتاب‌های متعدد فراوانی را در مسائل اعتقادی نوشته‌اند.

الآن دغدغه هر عالم دلسوزی همین مسئله اعتقادی است و ما هم باید بیشتر به این مسئله بپردازیم، مخصوصاً مسئله مهدویت. آبرو، عزت و شرافت ما به اینهاست و به اینها بزرگ شده‌ایم. ما اگر در جامعه مورد احترام هستیم، خیال نکنیم مال خودمان است. لذا هر چه روش ما به امام معصوم(ع) نزدیک‌تر باشد، علاقه مردم به ما بیشتر می‌شود و هر چه زندگی و روش ما از امامان معصوم(ع) فاصله بیشتری بگیرد، نفرت مردم زیادتر می‌شود. بنابراین باید بدانیم که اصل مهدویت است و باید در راه اعتلا و نشر این تفکر تلاش کنیم.

*به الگو قرار دادن سیر و سلوک معصومین صلوات‌الله ‌علیهم ‌اجمعین اشاره کردید، نگاه رهبری انقلاب به ائمه‌اطهار(ع) و دغدغه‌ی ایشان در جریان سبک زندگی معصومین (ع) در زندگی مردم را چگونه می‌بینید؟

یک بار در جلسه‌ای که به مناسبت شهادت آقا امام حسن عسکری(ع) بود از من دعوت کرده بودند که در جمع خود دفتر مقام معظم رهبری صحبت کنم. خود آقا هم تشریف آوردند؛ ۴۰ دقیقه صحبت‌هایی که کردم گوش دادند. بعد هم مداحی تمام شد و کمی با من صحبت کردند. جمعیت هم نشسته بودند. خدمت ایشان عرض کردم که من اول انقلاب، پاسدار اسلام را، پیگیر بودم و می‌خواندم. علتش دو تا مطلب بود. یکی استفتائات جدید امام که در آنجا چاپ می‌شدند، یکی هم بیانات حضرتعالی و تحلیل‌هایی که در باب ائمه(ع) داشتید. اینها را با علاقه مطالعه می‌کردم و ای کاش این کار را ادامه می‌دادید. فرمودند گرفتاری‌ها اجازه نداد. عرض کردم که این تحلیل‌ها واقعاً دید مرا نسبت به ائمه(ع) تغییر داد. برداشت دیگری نسبت به ائمه معصومین(ع) پیدا کردم که جایگاه و مقامشان این است. ایشان اظهار تأسف کردند که چرا دنبال نشد. بعد هم همانی را که چاپ شده بود برایم فرستادند.

 

*سال آینده یعنی سال ۱۴۰۰، دوتا نیمه شعبان داریم. پیامی برای مردم و متولیان فرهنگی دارید؟

پیام من این است که اول بحث‌هایتان مهدوی باشد و آخر بحثتان هم مهدوی باشد. یعنی شروع و ختم با مهدویت. استادم می‌فرمودند وظیفه دارید اول منبر را با مهدی شروع و آخر را با مهدی تمام کنید.  جلسه‌ای بود. موقعی که تمام شد، عرض کردم: «اول جلسه را که با مهدی شروع کردید، آخر جلسه را هم با مهدی تمام کنید.» ایشان رو به قبله ایستادند و دعای فرج را خواندند.

این هم بشارتی است که بیشتر به مهدویت بپردازیم. شروع سال جدید با مهدویت و پایان آن نیز با مهدویت است. امیدوارم خداوند عزّوجلّ شما را در خدمت به گسترش اندیشه مهدویت و یاری امام زمان«عج» یاری کند.

 

*خداوند هم وجود شما را تحت عنایت حضرت ولی‌عصر«عج» برای حوزه‌های علمیه محفوظ بدارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *