از دیرباز انسانها دوستدار آگاهی از حوادث آینده بودهاند. بهویژه آنجا که این علاقهمندی بر پایه گزارههایی اطمینانبخش با خاستگاهی الهی و وحیانی پیشگویی شده باشد.
بر پایه آموزههای ادیان الهی از پدیدههایی پرده برداشته شده که پس از زندگی انسانها در آینده رخ خواهند داد که البته در میان آنها پیشگویی از حوادث آخرالزمانی جایگاه ویژهای دارد. بخش قابل توجهی از این پیشگوییها گِردِ حادثهای بزرگ به نام «قیام جهانی موعود منجی» زنجیرهای از گزارهها را سامان داده که فهم فراگیر آن نیازمند نگاهی ژرف، گسترده و همهجانبه به همه پدیدههاست.
بر پایه آموزههای اسلامی و بهویژه شیعه دوازده امامی، آن رستاخیز جهانی با آشکار شدن امام غایب، آغاز میشود، با پدیدههایی کوچک و بزرگ استمرار مییابد و سرانجام با برپایی «حکومت صالحان»، زیباترین فرجام را برای زندگی انسان بر روی زمین رقم خواهد زد.
بنابراین میتوان گفت مهدویت روشنترین نگارش از گروهی از پدیدههای آخرالزمانی در آینده است و تاریخ گواه روشنی است که همواره در کانون نگاه بسیاری از آیندهپژوهان، آیندهنگران و دوستداران آن بوده است.
در میان همه پدیدههای پیوسته با آن قیام جهانی، نشانههای ظهور حضرت مهدی(عج) یا به تعبیر دقیقتر نشانههای قیام از جایگاه برجستهای برخوردارند. آموزههای مهدویت هر چند فراز و فرودهایی را پشت سر نهادهاند، لکن همواره در کانون توجه بودهاند؛ پدیدههایی که گویای نزدیک شدن آن قیام جهانی و راستینمایی ظهور امام مهدی(عج)هستند.
بیگمان ظهور و قیام جهانی امام مهدی(عج) مانند همه پدیدههای بزرگ و کوچک، نشانههایی دارد که با توجه به چیستی غیبگونه آن و اینکه پدیدههای متعلق به آینده هستند، بهطور ویژه فقط در روایات میتوان در پی آنها بود؛ نشانههایی که پیشوایان دینی(ع) همراه با مقاصد پنهان و آشکار، آنها را بیان کردهاند
این مضمون در کتب گوناگون، از جمله کافی محمدبن یعقوب کلینی آمده است. در این کتاب در روایتی به نقل از عمربن حنظله، از امام صادق(ع) چنین آمده است: «پیش از قیام قائم پنج نشانه است: صیحه (ندای آسمانی) و سفیانی و خسف و قتل نفس زکیه و یمانی.»(۱)
به نظر میرسد بتوان در چیستی و چگونگی نشانهها چنین گفت: «نشانهها، پدیدهها و شخصیتهایی هستند بر پایه پیشگویی روایتهای معتبر از پیشوایان معصوم(ع) که ظهور برخی از آنها گویای نزدیک شدن قیام جهانی مهدی(عج) و برخی برای راستیآزمایی ظهور و خود آن حضرت هستند.»
امروزه ـ و البته در گذشته نیز ـ تفکیک نکردن نشانههای یاد شده، سبب گردیده تا بسیاری با در هم آمیختن این نشانهها با نشانههای آخرالزمان ـ ملاحم و فتن و اشراط الساعه ـ بر آشفتگی بحث نشانهها بیفزایند و دچار سردرگمی شوند.
بررسیها نشان میدهند که یگانه تقسیمبندی مطرح در برخی روایات، تقسیم نشانهها به حتمی و غیرحتمی است. نشانههای حتمی پدیدههایی هستند که پدیدارشدن آنها ناگزیر و بایسته است؛ به گونهای که تا آنها پدید نیایند، حضرت مهدی(عج) قیام نخواهند کرد. از برخی روایات ـ که در میان آنها روایات صحیح نیز وجود دارند ـ نشانههای حتمی پنجگانه عبارتند از: صیحه آسمانی، خروج سفیانی، قیام یمانی، خَسْف در بَیْداء و قتل نفس زکیّه.(۲)
در برابر نشانههای حتمی، نشانههای غیرحتمی وجود دارند؛ یعنی مقید و مشروط به اموری هستند که در صورت وقوع آنها پدید میآیند. به عبارت دیگر، نشانههای غیرحتمی نشانههایی هستند که اگر مانعی سر راه آنها واقع نشود اتفاق میافتند، اما امکان دارد با مانع مواجه شوند و اتفاق نیفتند و امام قیام کنند. برخی از نشانههای غیرحتمی عبارتند از: مرگ و میرهای فراوان، زلزلهها و جنگها و آشوبهای فراگیر؛ خسوف و کسوف نابهنگام؛ بارش بارانهای فراوان و… .
ظهور نشانهها
از آنجا که برخی از نشانهها به صورت کلی بیان شدهاند و بر پدیدههای مشابهی قابل انطباق هستند، اذعان قطعی به ظهور کار دشواری است، با این وصف کسانی دست به تطبیق میزنند. بهویژه آنکه این ظرفیت در برخی از مطالب، صرف نظر از اینکه روایت باشند یا نباشند، وجود دارد و این زمینه را فراهم میسازد.
به عنوان نمونه در برخی از روایات از قول امام صادق(ع) آمده است: «مَنْ یَضْمَنْ لِی مَوْتَ عَبْدِ اللَّهِ أَضْمَنْ لَهُ الْقَائِم…؛(۳) هرکس براى من مردن عبداللّه را ضمانت کند، من هم براى او قیام قائم(عج) را ضمانت مىکنم.» [یعنى این دو حادثه ملازم همدیگرند]. این عبدالله چه کسی است؟ آیا نام وی عبدالله است یا مقصود بندهای از بندگان خداوند است؟ در کجا و کی؟ پرسشهایی از این دست مطرحند.
میان مصداقشناسی و درک روایات با مصداقسازی و بارکردن پدیدهها بر روایات فرق بسیاری است. کسانی بدون توجه به پیامدهای ناگوار مصداقسازی، ویژگیهایی را به برخی از افراد و یا پدیدهها نسبت میدهند. زمانی که ساختن خود مهدی موعود(عج) کار چندان دشوار نیست، طبیعتاً ساختن برخی از نشانهها بسیار سادهتر است.
ـ تطبیقهای نادرست
همواره در طول تاریخ کسانی بودهاند که برخی از افراد و پدیدهها را بر نشانهها منطبق کردهاند که البته پس از سپری شدن زمان و اتفاق نیفتادن ظهور، آسیبهایی را در پی داشته است. تبیین این حکایتها در عصر حاضر که این تطبیقها بیش از هر زمان دیگری به چشم میخورند، نقش برجستهای در روشنگری اذهان عمومی در نپذیرفتن این ادعاهای دروغین دارد؛ زیرا این تطبیقها در مقام ادعا مشترکات فراوانی دارند. بررسیها نشان میدهند آنچه تا کنون به عنوان مصداق نشانههای حتمی ظهور مطرح شدهاند، محقق نشدهاند.
یکی از نمونههای تأملبرانگیز، تطبیقهایی است که در مورد خروج مردم از مشرق صورت گرفته است. علامه مجلسی در کتاب رجعت دو حدیث را منطبق با دولت صفوی دانسته و چنین نگاشته است: «و در اثنای جمع احادیث، دو حدیث به نظر قاصر رسید که ائمه اهل البیت(ع) به ظهور این دولت علیّه خبر دادهاند و به اتصال این سلطنت بهیّه به دولت قائم آل محمد(عج) شیعیان را بشارت فرمودهاند.»(۴)
ایشان در پایان ترجمه و شرح دوم چنین نوشته است: «… اما بشارت به تعجیل ظهور حضرت صاحب الزمان (عج) و اتصال به این دولت دینپرور به دولت حق امام البشر از آخر حدیث ظاهر است.»(۵)
البته نگارنده خود آگاه است که رویکرد اساسی روایات بر این است که فرج و ظهور را در نزدیکترین زمان ممکن به خود بدانید، اما اگر این نزدیکی به شکلی قطعی مطرح شود کار را مشکل میکند؛ زیرا مقصود از تأکیدها ایجاد آمادگی بیشتر برای زمینهسازی و حضور در عصر ظهور است، نه تعیین وقت ظهور.
در دوران معاصر اما، به سبب افزایش علاقه مردم به مباحث مهدویت، تطبیق برخی نشانهها بر مصداقهای بیرونی رو به افزایش نهاده است که از برجستهترین آنها به احتمالهایی که برخی از نویسندگان، بهویژه در باره نشانه بودن انقلاب اسلامی دادهاند، میتوان اشاره کرد.
انتظار از بزرگان دین در برخورد با تطبیقها
از آنجایی که بسیاری از تطبیقها بر پایه پندارهای نادرست پدید آمده و آسیبهایی را در پی داشتهاند، برخورد بزرگان دین به روشنگری در این باره انتظاری بایسته است. البته برخی از بزرگان در مورد این تطبیقها هشدار دادهاند.
از حضرت آیت اللّه نجفی مرعشی(ره) چنین نقل شده است: «از این مطالب (که مثلاً سفیانی دیده شده یا …) نگویید؛ زیرا جوانان بعد از سالیان، وقتی که ظهور حضرت به تأخیر بیفتد، دست از دین برمیدارند و همه را دروغ میپندارند.»(۶)
و نیز حضرت آیت اللّه شیخ جواد تبریزی(ره) میگوید: «حرف دیگر ما این است که باید زمینه را مساعد کنید که اگر غیبت، صد هزار سال هم طول بکشد عقاید مردم خراب نشود. فردی بود که هر روز میگفت: حضرت میآید، ظهور نزدیک شده، یک بار گفت: سه ماه دیگر حتما آقا میآید، سه ماه بعد گفتیم: چه شد؟ گفت: بداء حاصل شد! [این چیزها، عقیده مردم را خراب میکند] باید کاری کنیم که ایمان راسخ پیدا کنیم.»(۷)
بنیانگذار نهضت اسلامی ایران، حضرت امام خمینی(ره)، نه فقط چنین مسئلهای را نپذیرفتند، بلکه بهنوعی چنین ذهنیتی را نادرست دانستند:
«از غیبت صغری تا کنون که بیش از هزار سال میگذرد و ممکن است صد هزار سال دیگر بگذرد و مصلحت اقتضا نکند که حضرت تشریف بیاورند. در طول این مدت مدید احکام اسلامی باید زمین بماند و اجرا نشود؟!»(۸)
از این گفته بهروشنی پیداست که رهبر انقلاب اندیشه نشانه بودن انقلاب اسلامی ایران را برای ظهور امام مهدی(عج) قبول نداشتند. البته آن بزرگوار دعا میکردند که انشاءالله این انقلاب، به انقلاب امام مهدی(عج) متصل شود،(۹) ولی در هیچیک از گفتهها و نوشتههای ایشان نمیتوان سراغ گرفت که انقلاب اسلامی را از نشانه ظهور دانسته باشند.
در اینجا یاد این نکته بایسته است که در سالهای گذشته نوید به نزدیکی ظهور رواج گستردهای یافته است، به گونهای که گاهی سال آن نیز اعلام میشود و با بیان مطالبی بیپایه، انتظارات دروغینی را در جامعه پدید میآورند و در پیِ پدید نیامدن چنین پیشگوییهایی، خودبهخود پایه باور به مهدویت نیز با چالشهایی رو به رو میشود.
باید توجه داشت اصل این کار با هر انگیزهای که انجام شود، میتواند پیامدهای زیانباری را در پی داشته باشد، به همین جهت شایسته است که علمای اسلامی با صراحت تمام، جامعه را از روشنگری خود بیبهره نگذارند.
سخن فرجامین اینکه:
اشتیاق روزافزون به درک زمان ظهور همواره سبب شده تا حوادثی با شباهتهایی، اگرچه اندک به عنوان نشانه ظهور تلقی شوند. نمونههای فراوانی در تاریخ وجود دارند که مردم پس از گذشت زمان به بیاساس بودن آن پی بردهاند.
شوربختانه گروهی نیز به هر نیتی با این تطبیقها چند روزی مردم را مشغول و آسیبهای جبرانناپذیری را به آموزههای ارزشمند مهدویت وارد کردهاند.
اگرچه امروزه با گسترش و تعمیق باورهای دینی و بهویژه باورهای مهدوی زمینه این تطبیقها بهظاهر کمتر شده است، اما فراوانی پدیدهها و نیز نیاز افزونتر به منجی به گسترش این تطبیقها بیشتر دامن زده است. بهویژه اینکه شماری سودجو نیز از این تطبیقها به بهرههایی میرسند.
به نظر میرسد برجستهترین راهکار برای مقابله با آسیبهای نشانهسازی و تطبیقهای نادرست، معرفتافزایی در حوزه این آموزههاست که میتواند منجر به شناخت دقیق روایات و تشخیص سره از ناسره و در پی آن شناخت ملاکها و سنجههای تطبیق پدیدهها بر روایات معتبر نشانهها باشد.
پینوشت:
۱-محمدبن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج۸، ص۳۱۰، ح۴۸۳٫
۲- محمدبن حسن طوسی؛ کتاب الغیبه؛ ص۴۳۶، ح۴۲۷٫
۳- شیخ طوسی؛ کتاب الغیبه؛ ص ۴۴۷٫
۴- محمد باقر مجلسی؛ کتاب رجعت، ص۵۰٫
۵- پیشین؛ ص ۵۴٫
۶- به نقل از: مصطفی صادقی؛ تأملی در روایتهای علائم ظهور، فصلنامه انتظار موعود، شماره ۸- ۹، سال سوم ۱۳۸۲، ص ۳۲۰٫
۷- شیخ جواد تبریزی، فصلنامه انتظار موعود، شماره ۵، سال دوم ۱۳۸۱، ص ۱۷٫
۸- روح الله موسوی خمینى؛ ولایت فقیه؛ ص ۲۷٫
۹- روح الله موسوی خمینى؛ صحیفه نور؛ ج ۱۷، ص ۳۰۷٫