«اغتشاشات در ایران» یک دستور کار برای مغشوش معرفی کردن کشوری است که به «ثبات» و «اقتدار» شناخته میشود. بر این اساس در زمانهای که ایران نه فقط در داخل توانسته انواع اقدامات بیثباتساز خارجی علیه خود را به شکست بکشاند، بلکه منطقه غرب آسیا را از پیچیده و پرحجمترین اقدامات آشوبناک و بیثباتساز نجات دهد، صحبت کردن از بیثباتی در ایران، طنزی تاریخی است. خود آمریکاییها چند بار از یکسو گفتهاند بیسابقهترین و شدیدترین تحریمها را علیه ایران اعمال کردهاند و از سوی دیگر اعتراف نمودهاند که در این مصاف شکست خوردهاند. یکی از آنها «دونالد ترامپ» بود که در پنجم فروردین ۱۳۹۸، هنگام خارج کردن کشورش از برجام گفت: «شدیدترین تحریمها را علیه ایران اعمال کردهایم». «مایک پنس» معاون او نیز در ۲۱ شهریور ۱۳۹۹ گفت: «آمریکا شدیدترین تحریمها را علیه جمهوری اسلامی اعمال کرده است».
اما مقامات دولت بعدی آمریکا هم با صراحت اعلام کردهاند، سیاست اعمال فشار حداکثری آمریکا علیه ایران شکست خورده است. «رابرت مالی» معاون وزیر خارجه کنونی آمریکا و نماینده این کشور در امور ایران، در مرداد ماه ۱۴۰۰، طی مصاحبهای گفت: «ببینید ما یک وضعیتی را به ارث بردهایم که رئیسجمهور بایدن تصمیم گرفته به آن پایان دهیم؛ وضعیتی که طی آن کارزار فشار حداکثری که دولت ترامپ علیه ایران اعمال کرده بود، به طرز وحشتناکی شکست خورد و این به طرز بدی به منافع ایالات متحده آسیب زده است». کما اینکه «دانیل دیپتریس» عضو اندیشکده آمریکایی «اولویتهای دفاعی» طی مقالهای در «نیوزویک» نوشت: «اگر راهبرد فشار حداکثری با هدف وادارسازی ایران به پذیرش تمام و کمال خواستههای آمریکا طراحی شده باشد، در این صورت این راهبرد کاملاً شکست خورده است. سیاست فشار حداکثری که «برایان هوک» هم به اجرا گذاشت بر پایه یک فرضیه بسیار مبهم بنا نهاده شده بود». پایگاه آمریکایی »بیزینس اینسایدر» هم در همین زمان طی گزارشی با اشاره به مصوبه مجلس شورای اسلامی که دولت ایران را ملزم به اجرای مرحلهای از سرگیری فعالیتهای هستهای که بر اثر توافق برجام متوقف شده بودند کرد و بازگشت فعالیتهای غنیسازی ایران نوشت: «طرح ترامپ شکست حداکثری بود و پاسخی قابل پیشبینی دریافت کرد. تهران خیلی زود اقدام به راهاندازی مجدد برنامه هستهای خود نمود و از جمله غنیسازی اورانیوم بیش از حد توافق شده را آغاز کرد».
در همین زمان «نیویورک تایمز» نیز در یادداشتی به قلم «نیکلاس کریستف» نوشت: «رویکرد فشار حداکثری ترامپ در رابطه با هر کشور که اعمال شده، یک شکست تمامعیار بوده است». «ژان لودریان» وزیر خارجه فرانسه نیز که کشورش همواره در اعمال فشار بر ایران در کنار آمریکا بوده است، در یک نشست خبری با اشاره به بازگشت ایران به فعالیتهای هستهای خود گفت: «واقعیت این است که دولت قبلی واشنگتن برای ما مجموعهای از گزینههای وحشتناک باقی گذاشت. کارزار فشار حداکثری یک شکست مفتضحانه بود و خلاف هر آنچه در آن وعده داده شده بود، اتفاق افتاد». پایگاه «واشنگتن پست» هم در یادداشتی نوشت: «حقیقت مسلم این است که ثابت شده فشار حداکثری، به یک شکست حداکثری رسید. جو بایدن با ادامه این سیاست نتیجهای نخواهد گرفت.»
همزمان با اعتراف مقامات و مؤسسات راهبردی آمریکا به شکست سیاستهای تحریمی علیه جمهوری اسلامی، محافل سیاسی و رسانهای غرب اعتراف کردند نفوذ ایران در منطقه در دوره کارزار فشار حداکثری رو به فزونی گذاشته است. سایت فارسی بیبیسی در ۱۶ آبان ۱۳۹۸، در گزارش مبسوطی به قلم «فرانک گاردنر» نوشت: «رقبای منطقهای ایران میلیاردها دلار صرف خرید تسلیحات غربی کردهاند که بیشتر این خریدهای تسلیحاتی از بریتانیاست. با این همه، اما ایران تحت تحریم اقتصادی توانسته است با جزیی از این هزینه موقعیتهای واجد امتیازات راهبردی در منطقه را در اختیار بگیرد» در این میان «مؤسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک» در گزارش ۲۱۷ صفحهای خود که با عنوان «شبکههای نفوذ ایران در خاورمیانه» منتشر کرد، نوشت: «جمهوری اسلامی توانسته است موازنه قدرت در خاورمیانه را به نفع خود تغییر دهد».
در این گزارش نوشته شده علیرغم آنکه آمریکا طی جنگی صدام حسین را از قدرت برکنار کرد اما نتوانست دولت مورد نظر خود را سرکار بیاورد و پروژه دولتسازی آن شکست خورد و این ایران بود که از موقعیت فراهم شده استفاده کرد و دولت مورد نظر خود را در عراق سرکار آورد، در حالی که تا پیش از این کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس، به عراق تحت حکومت عرب سنی به عنوان عاملی علیه هرگونه نفوذ ایران در کشورهای عربی مینگریستند» در این گزارش با توجه به شکست عربستان در مقابل تهاجمات موشکی و پهپادی یمنیها ـ که این گزارش آنان را متحدان ایران خوانده ـ نوشته شده است: «عربستان سعودی موشکهای گرانقیمتی را از آمریکا خریداری کرده است اما این سیستمها قادر به متوقف کردن حملات با تکنیک نسبتاً پایین نبودند، حملاتی که باعث شد عربستان به طور موقت نیمی از ظرفیت تولید خود را از دست بدهد.»
سازمان پژوهشی ژئوپلیتیک «استراتفور» آمریکا که در ایالات تگزاس فعالیت میکند در گزارشی نوشت: «این واقعیت که ایران دارای شبکهای از لحاظ جغرافیایی چنین گسترده از متحدان پراکنده است، فضای قابل توجهی را در اختیار این کشور میگذارد تا اگر بخواهد عملیاتی را از دور اجرا و انجام آن را تکذیب کند.»
«فرانک گاردنر» در یادداشت نیوزویک نوشت: «نکته اصلی این است: ایران بعد از ۴۰ سال نیرو گرفتن مداوم، تأمین بودجه و تسلیحات شبکه متحدانش، در حال حاضر در موقعیتی بسیار قویتر از آنچه به نظر میرسد، قرار دارد».
معالوصف چگونه میتوان کشوری با این مختصات را بیثبات و منفعل دانست؟ اگر چنین کشوری مغشوش خوانده شود لاجرم باید در معنای مغشوش و آنچه در لغتنامهها در توضیح آن نوشته شده است، تردید کرد! اگر ایران با این خصوصیات را بتوان فاقد ثبات و اقتدار دانست، در مورد کشوری مثل «عربستان سعودی» که از یک سو درگیر جنگی ۸ ساله است و افقی برای پایان دادن به آن هم ندارد و سیستم سیاسی بسته آن دچار تعارضات درونی است، به گونهای که برادر، برادر و برادرزادگان را تحمل نمیکند و آنان را روانه زندان نموده و در اداره امور حکومت هیچ نقشی برای مردم آن وجود ندارد و اساساً یک مملکت به نام یک خانواده سند خورده است، چه باید گفت؟ اگر ایران مغشوش است، درباره آمریکا که با صفبندی در داخل مواجه است و همین حالا نگران انتخابات ۲۰۲۴ است و در فضای بینالمللی در معرض انواعی از تعارضهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی است و با حجمی از بدهی داخلی و خارجی، معادل درآمد سالانه آن روبهروست و در همان حال هزینههای سرسامآور خارجی آن برای مالیاتدهندگان این کشور غیرقابل تحمل شده است، چه باید گفت؟
چرا ایران را درگیر اغتشاشات نشان میدهند؟
آنچه آمریکا و سایر دولتهای مخالف جمهوری اسلامی را آزار میدهد، وجود «ایران قوی مستقل» است. آمریکا درگیر انواعی از مشکلاتی میباشد که قدرت و اقتدار آن را با فرسایش مواجه کرده است و بنا به اعلام مقامات رسمی غرب، دوره آن به پایان رسیده است. همین روزها «جوزف بورل» رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا به طور علنی گفت آمریکا دیگر ابرقدرت نیست؛ در شرایطی که کشورهای انگلیس، فرانسه و آلمان با بحرانهای داخلی و روی کار آمدن دولتهای چندماهه روبهرو هستند و نمیتوانند از سیاستهای خود از جمله درباره اوکراین حمایت عملی کنند، به گونهای که موضع ۲۷ کشور که عضو «اتحادیه» خوانده میشوند، در مورد کمک به اوکراین و مقابله با روسیه با یکدیگر متفاوت است؛ در شرایطی که رژیم صهیونیستی با فروپاشی پی در پی دولت و پارلمان مواجه میباشد، به گونهای که در چهار سال چهار انتخابات برگزار کرده و هر بار با شکست مواجه گردیده و اینک در حال مقدمات برگزاری انتخابات پنجم پارلمانی است و نیز در حوزه نظامی و امنیتی ناگزیر به دادن امتیاز به اضلاع فلسطینی و لبنانی جبهه مقاومت شده است و نیز در شرایطی که عربستان سعودی در محیطی پر از مخالفت یمنیها، قطریها، عراقیها و حتی کویتیها قرار گرفته و قادر به عادیسازی رابطه خود در محیط پیرامونی نیست و افق سیاسی آن هم مغشوش شده است؛ وجود «ایران قوی مستقل»، بزرگترین زنگ خطر برای آنان میباشد. از کنار این ایران نمیتوان عبور کرد کما اینکه «گاردنر» در آخر گزارش مفصل خود در نیوزویک نوشته بود: «ایران را نمیتوان نادیده گرفت».
در این شرایط آمریکا و دولتهای اروپایی، رژیم صهیونیستی و عربستان دست بهکار ارائه تصویری کاریکاتوریزه از ایران هستند. آنان با استفادهی افراطی و دیوانهوار از فضای رسانهای و رسانههای مجازی و فعالسازی افراد محدودی در ایران، درصدد ارائه تصویری لرزان و روبه ضعف از ایران هستند! جالب این است که درست در زمانی که قریب چهار میلیون نفر شهروند ایران با طی بیش از ۱۰۰۰ کیلومتر مسافت و در سفری که مستلزم چند میلیون تومان هزینه برای هر شهروند است و توأم با مشقت راهپیمایی چند روزه در کشوری دیگر میباشد، سفر زیارتی اربعین را پشت سر گذاشتهاند، با استفاده از اجتماعات ده نفره و ۱۰۰ نفره، تصویری از ایران ارائه میدهند که گویا در حال تجربه انقلاب جدیدی آن هم از نوع خشن و سکولاریستی است! و در حالی که رهبری ایران در حال مدیریت تحولات مختلف منطقه از شبهقاره تا دریای مدیترانه و تا آمریکای لاتین است، روی سلامتی او انگشت ابهام گذاشته و وانمود میکنند که اصولاً دنیا را بدرود گفته و آنچه به نام «سیدعلی خامنهای» نشان داده میشود، بدل ایشان میباشد!
غرب برای وارونهنمایی حقایق ایران، هزینههای بسیار سنگینی را پرداخت میکند. به طور قطع غرب هیچگاه و در مواجهه با هیچ دشمنی این همه هزینه نکرده است. هیچگاه در رسانههای معتبر غرب اعلام خبر دروغین مرگ یک دشمن، نیامده بود. بیاعتبارسازی CNN، نیویورک تایمز، واشنگتن پست، بیبیسی، دویچه وله، تایم و.. اصلاً موضوع سادهای نیست. آنان به درستی میدانستند این خبری نیست که بتوان پای آن ایستاد، اما تغییر وضعیت ایران برای آنان آنقدر اهمیت داشت که همه امکانات و اعتبار رسانهای خود را برای آن هزینه کنند به امید اینکه در فضای واقعی اتفاق مطلوبشان بیفتد!. در واقع در شرایطی که خود آنان در وضعیت استیصال و فروپاشی و هزینههای هنگفت بودند، تحمل «ایران قوی مستقل» برایشان غیرممکن بود و به عبارت دیگر ایران قوی مستقل آنان را به مرحله جنون رسانده است.
صرفه اقتصادی اغتشاش ایران برای غرب
براساس آمارها، ایران پس از تحمل یک دوره نسبتاً طولانی رکود اقتصادی وارد دورهای از رشد شده است. این حرکت از سال ۱۳۹۷ به آرامی شروع شد و در سال ۱۴۰۱ روند شتابان پیدا کرد. بانک جهانی که در گزارش رسمی خود، رشد اقتصادی ایران در سال ۲۰۲۱ را ۷/۱ درصد اعلام کرده بود، در اردیبهشت امسال ناگزیر شد این رقم را اصلاح و رسماً اعلام کند، رشد اقتصادی ۲۰۲۱ ایران ۷/۳ درصد بوده است. صندوق بینالمللی پول هم به عنوان یک منبع معتبر مالی دنیا اعلام کرد، رشد اقتصادی ۲۰۲۲ ایران به ۵ درصد و در سال ۲۰۲۵ به ۷ درصد خواهد رسید و از متوسط رشد جهانی فزونتر خواهد بود. این رشد در واقع دو پیام را برای غرب به همراه دارد؛ از یکسو رشد اقتصادی ۷/۳، ۵ و ۷ درصد بیانگر آن است که ایران در داخل نشاط جدیدی پیدا میکند و این مسئله ضمن آنکه بر قدرت ایران میافزاید، حمایت مردم ایران از نظام جمهوری اسلامی را افزایش میدهد. از سوی دیگر این رشد، سبب تحرک خارجی بیشتر ایران میشود. بنابراین آمریکا، اروپا، رژیم صهیونیستی و عربستان باید منتظر خیز منطقهای جدید ایران باشند. در محافل آکادمیک غرب گفته شده بود کشورهای غرب آسیا و شمال آفریقا به زودی دوره جدیدی از «بهار اسلامی» را تجربه خواهند کرد و این بار ایران آمادهترین کشور برای بهرهبرداری و سوق دادن آن به سمت الگوی خود میباشد.
غرب گمان میکند اغتشاشات و به خصوص اگر طولانی شود، سرمایهگذاری داخلی و خارجی در آن آسیب میبیند. این کاملاً واضح است که سرمایهگذار در شرایط بیثباتی وارد میدان نمیشود و در انتظار میماند. غرب با ارائه تصویری کاریکاتوریزه شده از ایران، تلاش می کند دولت رئیسی را در جذب سرمایه داخلی و جلب همکاریهای اقتصادی بینالمللی با شکست مواجه گرداند. به تعبیر غربیها، اگر بتوانند دولت رئیسی را در تحول اقتصادی مبتنی بر سیاست نگاه به شرق و نگاه به همسایگان شکست دهند، مردم متدین ایران را از پذیرش نقش سیاسی سرخورده کرده و منزوی میکنند. بنایراین غربیها به گمان اینکه همین تصویر کاریکاتوریزه برای دور کردن سرمایهگذاران داخلی و خارجی از اطراف سیدابراهیم رئیسی کفایت میکند، به گونهای اغراقگونه سرگرم تصویری از یک ایران پر از آشوب هستند. به عنوان مثال در حالی که براساس نتایج چندین نظرسنجی، اعتماد شهروندان ایرانی به شبکههای ماهوارهای خارجی در تابستان ۱۴۰۱ فقط ۷ درصد بوده است، وانمود میکنند که نزدیک به ۸۰ درصد مردم ایران خبرهای شبکههای ماهوارهای بیبیسی، من و تو، ایران اینترنشنال و… را دنبال کرده و به آنها اعتماد دارند. در یک مورد دیگر در حالی که بعضی از تصاویر اغتشاشها یا خبر اغتشاشها، حدود شش میلیون دنبالکننده داشته است، غرب با بهرهگیری از موتور جستوجو این عدد را بیش از ۷۰ میلیون و در مواردی ۳۰۰ میلیون معرفی کرده است! در آمار دیگر در حالی که براساس نظرسنجی ۹ مهر ماه ۱۴۰۱، ۸۳ درصد بانوان تهرانی گفتهاند به حجاب باور داشته و بیش از ۷۰ رصد گفتهاند، حتی در میهمانیهای خانوادگی آن را رعایت مینمایند، غرب مدعی است تعداد زنان مخالف حجاب در ایران به ۷۷ درصد رسیده و تنها ۲۳ درصد بانوان از داشتن حجاب استقبال کردهاند! جالب این است که در روزهای میانی اغتشاش، یک سایت تولید محتوا که وابسته به سازمان سیای آمریکاست، خطاب به هواداران نظام جمهوری اسلامی نوشته بود، ما موفق شدیم در فضای مجازی نظام جمهوری اسلامی را پایان یافته معرفی کنیم و شما در فضای حقیقی نتوانستید به شهروندان ایرانی بقبولانید که جمهوری اسلامی، مقتدر و ماندگار است!
«مدیریت» اغتشاشات
خبرها و مستندات، حاکی از قطعی بودن مدیریت اغتشاشات و خشونتهای اخیر ایران از خارج کشور است. یک سال پیش از شروع اغتشاشات، «زهرا امیرابراهیمی» بازیگر فیلم ضداسلامی «عنکبوت مقدس» در پارلمان اروپا اعلام میکند انقلاب آینده «انقلاب زنان» است. در حالی که خانم زهرا امیرابراهیمی فردی فاسد و تنفروش در کابارههای اروپایی بوده است و گردانندگان جشنوارههای سینمایی فرانسه و انگلیس از او یک چهره مبارز به تصویر کشیدند!
از حدود پنج سال قبل پروژهای تحت عنوان «دختران انقلاب» در ایران آغاز و یک خانم در مقابل دانشگاه تهران کشف حجاب کرد و تصاویر آن در رسانههای اروپایی و آمریکایی منتشر و گفته شد، ایران در حال تحول است و اینبار زنان پرچم تحول را در دست دارند و سایت فارسی بیبیسی در تاریخ ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ آن را «نماد انقلاب زنانه» خواند!
دو هفته پیش از آغاز اغتشاشات شهریور ۱۴۰۱ «رابرت مالی» معاون وزیر خارجه و نماینده آمریکا در امور ایران و دیپلمات ارشد این کشور در مذاکرات هستهای در پاسخ به درخواست جوزف بورل رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا مبنی بر فعالسازی مذاکرات دور نهم هستهای با ایران گفت: «صبر کنید اتفاقاتی در پیش است که پس از آن ایران آماده دادن امتیازات در پرونده هستهای خواهد شد.» در حین اغتشاشات هم مقامات آمریکا ادعا کردند، ایران آماده دور جدید مذاکره است و ما به این مذاکرات خوشبین هستیم.
وزارت خارجه عربستان سعودی از دو ماه قبل از اغتشاشات اخیر ایران، مذاکرات بغداد میان ریاض و تهران را به حالت تعویق درآورد و رسانههای آن به ویژه «ایران اینترنشنال» تبلیغات شدید ضدایرانی را از سرگرفته و به رسانه اصلی اغتشاشها در ایران تبدیل شدند.
با آغاز اغتشاشات، مقامات ارشد آمریکا و اروپا بهصورت عریان به حمایت از اغتشاشگران پرداختند در حالی که تعداد کسانی که در تهران و بعضی شهرهای دیگر وارد درگیری با مأموران نیروی انتظامی شدهاند، از چند هزار نفر فراتر نرفته بود. در این میان بلینکن وزیر خارجه آمریکا از تظاهرات و اعتصابات میلیونی در ایران خبر داد!
از میان کسانی که در اغتشاشهای اخیر دستگیر شدهاند، جمع قابل توجهی با سفارتخانههای آلمان، فرانسه و انگلیس ارتباط داشتهاند. در این میان فاش شد که سفارت فرانسه با کافی شاپها که در تهران به صورت قارچگونه تکثیر شدهاند و نیز با گالریها ارتباط داشته است. هزینه اداره کافیشاپها و گالریها عمدتاً توسط سفارت فرانسه و با گشادهدستی پرداخت گردیده است. تا جایی که گاهی یک تابلو ۳ دلاری را تا ۳۰۰۰ دلار خریده تا خرج جذب و سازماندهی جوانان ایرانی بشود.
در جمعبندی نیروهای اطلاعاتی گفته شده است، کافیشاپها در تهران به منزله ستاد فرماندهی آشوب عمل کردهاند. یک بررسی اطلاعاتی دیگر نشان میدهد در آشوبهای دو ماه اخیر، عربستان پول آشوبها را تأمین میکرده و هدایت عملیاتی آشوبها به عهده عوامل رژیم صهیونیستی بوده است و کار بروکراتیک (شبکهسازی و هدایت) آشوبها توسط سه کشور آلمان، فرانسه و انگلیس دنبال شده است، البته عربستان و آمریکا در مدیریت تبلیغاتی آشوبها هم نقش ویژهای برعهده داشتهاند. هرچند بنا به اقاریر بازداشتشدگان آشوبهای اخیر در نهایت تأثیر شبکههای فضایی بیش از ۱۷ درصد نبوده است. گفتنی است تأثیر شبکههایی مثل بیبیسی، من و تو و ایران اینترنشنال پیش از آشوبهای اخیر تنها ۷ درصد بوده است. آمریکا در حین آشوبها تلاش کرد تا مشکل کنترل اینترنت از سوی ایران و فیلتر پلتفرمهایی مثل اینستاگرام، واتساپ و تلگرام را به نفع آشوبگران برطرف کند. آمریکا در میانه آشوب تحریم استارلایتها را برداشت تا بتوانند در آشوبها فعال باشند. کما اینکه آمریکا در ایام آشوب، ارتباط تلفنی از آمریکا از طریق اسکایپ (SKIP) را برای ایرانیان مقیم کشورهای خارجی مجانی کرد. در واقع همه تلاش آمریکا این بود که هزینه مالی اغتشاشگران به صفر برسد.
سنخشناسی اغتشاشگران
عدد اغتشاشگران در طول ماههای شهریور و مهر ماه گذشته در ایران به کمتر از ۱۰۰ هزار نفر محدود بوده است. مدیران اغتشاشات نتوانستند تودههای مردم را به میدان بیاورند. این درحالی بود که پیش از آشوبها جمعبندی آمریکاییها این بود که شوک اقتصادی اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ دولت که سبب گرانی تا ۱۰۰ درصد بعضی از کالاهای اساسی در ایران شد و به یکی از بسترهای آشوب تبدیل گردید، جمعیت ناراضی زیادی را به خیابان میآورد. اما به دلایلی این گمان عملی نشد. طیف وسیعی از مردم اگرچه از گرانی کالا و به خصوص افزایش هزینه معیشت و گرانی خرید، اجاره و رهن مسکن ناراضی هستند اما با معترضین خیابانی که از تخریب و درگیری استفاده کردند، موافق نبودند و لذا با اغتشاشگران همراه نشدند.
اغتشاشگران را به طور کلی میتوان به دو دسته تقسیم کرد؛ دسته اول بدنه اغتشاش و دسته دوم ادارهکنندگان و به تعبیر رایج، لیدرهای اغتشاشات. در این اغتشاشات، برخلاف اغتشاشهای قبل، لیدرها گسترده بودند و در واقع اغتشاشها را به صورت خوشهای و افقی اداره میکردند و عمدتاً یا ماهیت گروهکی داشتند و یا در طول سالهای اخیر از طریق سرویسهای اطلاعاتی و به ویژه موساد آماده شده و آموزش دیده بودند.
مدیران اغتشاشها عمدتاً از موتورسیکلت استفاده میکردند و تجیهزات خاصی شامل امکانات خنثیسازی اقدامات مقابلهجویانه پلیس و امکانات گسترش تخریبها و پاک کردن ردپا در اختیار داشتند. اینها به شدت خشن بودند و ابایی از قتل و کشتار نداشتند. براساس یک گزارش اطلاعاتی، مدیران اغتشاش ـ لیدرها ـ در کشورهای جمهوری آذربایجان، اقلیم کردستان عراق، ترکیه، امارات و بعضاً در ارمنستان آموزش دیدهاند. در این کشورها آموزش آنان در دست عناصر اسرائیلی بوده است. نقش مدیران اغتشاشات، توسعه افقی اغتشاشهای کوچک و آمادهسازی صحنه برای عوامل عادی در هر مرحله و خشن کردن اغتشاشات بوده است. در این بین از میان اغتشاشگرانی که دستگیر شدهاند، دستکم ۲۶۰ نفر نقش لیدری اغتشاشات را ایفا کردهاند.
بدنه اغتشاشات
بدنه اغتشاشات را عمدتاً جوانان بین ۱۵ تا ۳۰ سال تشکیل دادهاند. در این میان ۳۰ درصد اغتشاشگران در سنین ۱۵ تا ۲۰ سال، ۴۷ درصد در سنین ۲۰ تا ۳۰ سال و ۱۷ درصد در سنین ۳۰ تا ۴۰ سال بودهاند. این اغتشاشات اگرچه «جنبش زنان» نامیده شده، اما تنها ۱۱ درصد اغتشاشگران را دختران و زنان تشکیل داده و ۸۹ درصد آنان مذکر بودهاند! از نظر مجرد و متاهل بودن، ۸۶ درصد شرکتکنندگان در اغتشاشات مجرد بودهاند و ۷۷ درصد شرکتکنندگان تحصیلات زیر دیپلم داشتهاند و افراد دارای کاردانی ۶، کارشناسی ۱۲ و کارشناسی ارشد و دکترا ۵ درصد بودهاند. در این میان فقط ۱۹ درصد از شرکتکنندگان در آشوبها دانشآموز یا دانشجو بودهاند. در میان اغتشاشگران کمتر از یک درصد تقیدات دینی و مذهبی داشتهاند تا جایی که از میان افراد دستگیر شده تنها سه نفر اهل خواندن نماز بودهاند.
حدود ۴۷ درصد از دستگیرشدگان از آسیبدیدگان اجتماعی نظیر فرزندان طلاق و افراد معتاد بودهاند در عین حال حدود ۹۸ درصد آنان فاقد سابقه ثبت شده کیفری در محاکم قضایی و نیروی انتظامی هستند!
یکی از مهمترین نقطه اشتراک افراد بازداشت شده که در بدنه آشوبهای اخیر فعال بودهاند ناامیدی از آیندهی زندگی و آینده شغلی خود و بیپناه بودن بوده است. «مانوئل کاستلز» جامعهشناس اسپانیایی و نویسنده کتاب «عصر اطلاعات» معتقد است «از این پس انقلابهای سیاسی نداریم، انقلابهای اجتماعی داریم که ریشه آنها «تحقیر» است.
براساس بررسیهایی که از بازداشتیهای اغتشاشات صورت گرفته است، ۲/۵۴ درصد گفتهاند امیدی به بهبود وضعیت اقتصادی و شرایط اجتماعیشان نداشتهاند و ۶/۴۸ درصد گفتهاند به اغتشاش و تخریب به عنوان راه متوجه کردن مسئولین به شرایط بد زندگیشان نگریستهاند.
در جمعبندی این بحث میتوان گفت اگرچه در بخش مدیریت اغتشاشها، وجود جریان خارجی ملموس بوده است. اما در بحث بدنه اجتماعی آشوبها، غلبه با آسیبدیدگان اجتماعی است. کما اینکه هرچه از مدیریت به سمت بدنه آشوب میرویم، سطح کمسوادی، فقر، فقدان امید به آینده و بیاعتمادی نسبت به کارآمدی مسئولان کشور افزایش مییابد.
بحث حجاب و نقش آن در آشوبها
بحث حجاب و حتی موج محدود بدحجابی که اخیراً در کشور مشاهده شد، اصولاً از بحث آشوبها جداست. تا پیش از این در فضای خارجی و هم در باور داخلی، جمع کثیری از زنان کشور مخالف حجاب یا متمایل به برداشتن حجاب ـ روسری ـ معرفی و یا دیده میشدند و یا اینکه تا پیش از این عمدتاً پدیده بدحجابی و بیحجابی سیاسی دیده میشد و از آن به عنوان نماد مخالفت با جمهوری اسلامی یا قوانین شرعی یاد میگردید. اما در عمل و در شرایطی که برداشتن روسری و بیحجابی هزینه حکومتی و اجتماعی نداشت، موج بیحجابی که در روزهای اول اغتشاش کمی پررنگ هم شده بود، از آنچنان شدتی برخوردار نشد. براساس نظرسنجیهایی که در روز نهم مهر ماه گذشته از بانوان تهرانی انجام شده است، ۸۳ درصد بانوان گفتهاند به حجاب اعتقاد دارند و بیش از ۷۰ درصد گفتهاند حتی در میهمانیهای خانوادگی حجاب خود را حفظ میکنند. ۸۳ درصد گفتهاند حتی اگر قانون حجاب برداشته شود هم حجاب خود را حفظ خواهند کرد. تنها ۱۱ درصد بانوان گفتهاند بیحجابی پدیدهای سیاسی و نشانه مخالفت با نظام جمهوری اسلامی است. کما اینکه ۸۰ درصد خانمها در نظرسنجیها با آشوبهای اخیر مخالفت کرده و خواستار مقابله با آشوبگران شدهاند.
چه باید کرد؟
در تحلیل آشوبها باید به «سه عامل» به صورت جداگانه نگاه کرد؛
عامل اول: وجود برنامهای خارجی و وجود مدیریت آشوب در خارج از مرزهاست که قاعدتاً این عامل ادامه مییابد. کما اینکه ادامه آشوبهای اخیر تأکیدی بر وجود ستاد فرماندهی آشوب در خارج از کشور و توسط دشمنان جمهوری اسلامی است. در رابطه با این موضوع ما ابزارهایی برای کنترل رفتار کشورهایی نظیر فرانسه، آلمان و عربستان داریم مثل اعتراض رسمی و صدور حکم قضایی برای عناصر ایرانی تحت فرمان آنان در خارج از کشور و نیز تهدید به اقدامات امنیتی مشابه که طبعاً بازدارنده خواهد بود. علاوه بر این موارد، شناسایی شبکههای ایجاد شده توسط آنان و متلاشی کردن این شبکهها میتواند در خنثیسازی توان کشورهای خارجی علیه ایران مؤثر باشد.
عامل دوم: وجود موقعیتهای شبکهای مثل استارلایتها، کافههای مجازی، کافیشاپها، و نیز دسترسی پلتفرمهای خارجی به محیط داخلی ایران است که میتوان از طریق اقدامات قانونی و امنیتی آنان را مهار کرد.
عامل سوم: که از این دو مهمتر و مؤثرتر است، بسترها و زمینههای داخلی اغتشاش مثل گرانیها و نابسامانی در موضوع مسکن و بیکاری مردم است که دولت با برنامهریزی خُردگرا ـ در مقابل کلگرا ـ میتواند این بسترهای اجتماعی را کنترل کند. براساس یک نظرسنجی که در اواخر مهر گذشته به صورت تلفنی از مردم تهران و ۳۰ مرکز استان دیگر انجام شده است، ۶/۵۹ درصد مردم خواستار بهبود معیشت و مسایل اقتصادی شده و آن را عامل اصلی نارضایتی و فاصلهگیری مردم از مسئولان کشور دانستهاند. این در حالی است که تنها ۵/۳ درصد از آنان، افزایشِ توجه به مسایل زنان را خواستار شدهاند. این نشان میدهد که مسایل جامعه ما حجاب و یا فیلتر شبکههای اجتماعی نیست. این موضوع اگرچه در کوتاهمدت قابل حل نیست، دولت میتواند برای حل آن در میان مدت برنامههای مؤثر داشته باشد.
یکی دیگر از مسائل، رفع نابسامانیها در محیطهای آموزشی کشور است. قضایایی که در جریان اغتشاشات در تعداد قابل توجهی از دانشگاههای کشور پیش آمد، از نوعی رهاشدگی سازمانهای آموزشی و دانشگاهی کشور خبر میدهد. آموزش و پرورش قلب مدیریت درازمدت کشور است و مسایل آن فقط اقصادی نیست؛ بلکه بیش از آن توجه به نحوه سلوک و فعالیت واحدهای آموزشی در کشور میباشد. اتفاقات ناخوشایند دانشگاه شریف که دانشگاه شاخص کشور است، مشکلات تربیتی و پرورشی این محیطها را برملا کرد. مسئولیتپذیر کردن اساتید، معلمان و مدیران این محیطها، یکی از ضرورتهایی است که در هر کشور به صورت تردیدناپذیر دنبال میشود.