وقتی طرح ممنوعیت حجاب در مدارس و دانشگاههای فرانسه تصویب شد و این کشور تلاش کرد تا دیگر کشورهای اروپایی را هم به تصویب و اجرای آن ترغیب کند؛ این پرسش ذهن بسیاری از سیاستمداران و اندیشمندان جهان را به خود مشغول کرد که چرا کشوری که خاستگاه انقلاب کبیری بود که شعار آزادی و برابری را سر داد و از آن به مهد دموکراسی غربی یاد میشود، باید پیشگام حرکتی شود که حاضر به پرداخت هزینه سنگین نمایاندن برخود دوگانه غرب با مفاهیم آزادی باشد؟
هرچند که برخی رشد فزاینده اسلام در این کشور و غلبه جمعیت مسلمان بر سایر ادیان را در چند دهه آینده یکی از عوامل این خودزنی فرهنگی و سیاسی خواندند، اما یکی از عوامل اصلی پذیرش این رسوایی فرانسویها را میتوان در ضربه سخت و سهمگینی دانست که آنان از حجاب اسلامی در خارج از مرزها و مستعمرات مسلماننشین خود خوردند. ترس فرانسویان از این که حجاب این بار در داخل مرزهای این کشور طومار لیبرال دموکراسی را در مهد و خط مقدم فرهنگ غرب در هم بپیچد و نظام سلطه را با چالش جدی روبرو سازد، ترس نابجایی نبود.
فرانسویها همچون سایر دول اروپایی با ثبت فجیعترین جنایات انسانی به نام خود، سالها بر کشور مسلمان الجزایر و سایر کشورها حکمرانی کردند تا سرانجام، مقاومت فرهنگی و نبرد مسلحانه، استعمارگر خشن و بیرحم فرانسه را وادار به عقبنشینی به آن سوی دریای مدیترانه کردند.
در بازخوانی و تحلیل عوامل پیروزی انقلاب الجزایر، بیتردید مقاومت فرهنگی و نقش حجاب زنان این کشور مسلمان نقشی بهمراتب کلیدیتر و کارآمدتر از نقش مجاهداتهای مسلحانه مردان الجزایری داشت. آنجا که فرانتس فانون، نویسنده فرانسوی در کتاب مشهورش «دوزخیان روی زمین» در باره نقش حجاب زنان در شکستن روحیه فرانسویها و تشجیع و تهییج جامعه الجزایر برای ادامه مقاومت تا پیروزی مینویسد:
«…کشف حجاب یعنی آشکار کردن زیباییها؛ یعنی عریان کردن نهفتهها و اسرار؛ یعنی شکستن مقاومت زن؛ یعنی او را برای آتیه در اختیار خویش گرفتن. و بر عکس، پوشیدن چهره یعنی مخفی کردن یک راز و به وجود آوردن یک دنیا اسرار نهفته. اروپاییها ارتباط خود را با زن الجزایری مهم و بسیار گیج کننده مییافتند. آنها میل داشتند زن الجزایری را در اختیار بگیرند و احیاناً او را به منزله یک شیئی در تصرف خویش در آورند. زنی که بیرون و دیگران را میبیند، ولی خود دیده نمیشود، محرومیتی را به استعمارگر تحمیل میکند؛ زیرا این دیدن یکطرفه است و تقابلی وجود ندارد. زن دیده و تسلیم نمیشود و خود را عرضه نمیکند…»(۱)
فرانتس فانون در ادامه تحلیل خود آن هم در زمان حاکمیت استعمار فرانسه بر الجزایر، تلاش فرانسویها برای درهم شکستن مقاومت زنان الجزایری را تلاش و مقدمهای برای محو همه ارزشها و نمادها و نشانههای فرهنگ اسلامی و عربی الجزایر میخواند.
تلاش فرانسه اروپایی امروز برای بیحجاب کردن جامعه الجزایر همان تلاش اروپاییها پس از تسلط بر آمریکا و برخورد با قبایل سیو ساکن در حاشیه میسیسیپی است که برای همیشه، فرهنگ، زبان و نمادهای این قبائل را از صحنه روزگار محو کردند و امروز هیچ نشانی از آنان باقی نیست.وی مینویسد: «…همین امروز، در سال ۱۹۵۹، هنوز هم رؤیای رام کردن جامعه الجزایری به کمک زنان بیحجاب که شریک جرم اشغالگرند، از مغز رجال سیاسی استعماری بیرون نرفته است. مردان الجزایری نیز بهنوبه خود هدف انتقادهای دوستان اروپایی یا بهطور رسمیتر کارفرمایان اروپایی خویش قرار میگیرند. حتی یک کارگر اروپایی هم نیست که در محل کار یا کارگاه یا اداره و در روابط فردی خود از کارگری الجزایری بارها نپرسیده باشد: «آیا زن تو چادری است؟ چرا تصمیم نمیگیری مثل اروپاییها زندگی کنی؟ چرا زنت را به سینما، مسابقات و کافه نمیبری؟»(۲)
کارفرماهای اروپایی صرفاً به پرسش یا دعوتهایی به مناسبت خاص راضی نمیشوند، بلکه مانورهای خاص مربوط به قبایل سیو را به کار میبرند تا الجزایریها را در بنبست گیر بیندازند و از او بخواهند که تصمیم بگیرد.
فرانسویها، چون دیگر استعمارگران غربی در سرزمینهای اسلامی دست به حرکتهای فاجعهباری زدند و امروز نیز در استعمار نو همان شیوه را توسط رسانههای خود دنبال میکنند و آن جلوه دادن زن بیحجاب و برهنه به عنوان نماد زن متجدد است.
فرانسویها برای این کار حتی زنان روسپی و خیابانی را هم استخدام کردند و به خیابانها کشیدند. سیاستی که امروز هم توسط فرانسویها و سایر کشورهای غربی در برخورد با کشورهای مستقل دنبال میشود.
فانون مینویسد: «…استعمار فرانسه با بیاطلاعی و از سر تجاهل از رفتارهای خلاقانه الجزایریها به مناسبت ۱۳ مه، نظریه قدیمی خود را مبنی بر اروپایی کردن زنان تکرار میکند. کلفتهایی به اخراج از کار تهدید شدند. زنان مستمندی از کانونهایشان بیرون کشیده شده و روسپیها به میدان عمومی آورده شدند و به عنوان مظهر و سمبل زن الجزایری با فریاد «زنده باد الجزایر فرانسه» بدون چادر در مراسم شرکت کردند. در برابر این حمله تازه، همان واکنشهای قدیمی از نو ظاهر شدند و بهطور خودجوش و بدون هیچ دستوری، زنانی که مدتها بود چادرشان را برداشته بودند، از نو آن را بر سر کردند تا نشان بدهند که این ادعا که زن الجزایری طبق دعوت فرانسه و ژنرال دوگل آزاد شده، دروغی بیش نیست.»
انقلاب الجزایر با چادر زنان قهرمان و فداکاریِ مردان شهادتطلب این سرزمین به پیروزی رسید و فرانسویها عاجزانه در مبارزه با «حجاب» و «شهادتطلبی»، مفتضحانه شمال آفریقا را ترک کردند. اما پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ و حضور میلیونها زن چادری و محجبه در خیابانها بار دیگر غربیها بهویژه فرانسویها را به وحشت انداخت.
با پیروزی انقلاب اسلامی صدها خبرنگار غربی برای پوشش دادن اولین انقلابی که بدون تکیه به شرق و غرب و تنها با سلاح ایمان و اراده مردم به پیروزی رسیده بود به ایران آمدند.اوریانا فالاچی، خبرنگار مشهور ایتالیائی که مصاحبه با شخصیتهای سیاسی دنیا را در کارنامه داشت به ایران آمد و با امام خمینی مصاحبه کرد. فالاچی در ضمن پرسشهای خود به شایعه آن روزها مبنی بر اعدام یک دختر هجده ساله باردار اشاره کرد و امام خمینی صراحتاً فرمودند: «…دروغ است. نمیشود. در اسلام نیست. این جزو همانهاست که به ما نسبت میدهند.»(۳)
فالاچی در پایان به سراغ چادر رفت و از تغییر زمانه و درست نبودن مخفی شدن زنان زیر چادر سخن به میان آورد. امام خمینی در پایان فرمودند: «برای زنهایی به سن و سال شما چیزی نیست. ما داریم جلوی زنهای جوانی را میگیریم که وقتی آرایش میکنند و میآیند، یک فوج را دنبال خودشان میکشند. شما هم دلتان نسوزد.»(۴)
انقلاب اسلامی نه تنها پیروزی حجاب را بر فرهنگ غرب جشن گرفت، بلکه موجب زنده شدن مسئله حجاب در جهان اسلام، بهویژه زنان مسلمان در قاره اروپا و آمریکا شد. پاسخ زنان محجبه به چند دختر فریب خورده در فتنه شهریور ۱۴۰۱ و عناصر هدایتکننده آنان از جمله آمریکا و فرانسه و سایر کشورهای غربی، پاسخی دندانشکن بود، تجمع نزدیک به دو میلیون و پانصد هزار زنان محجبه در روز شهادت امام رضا(ع) تنها در مشهد مقدس و در میانه فتنه بیحیایی آشوبگران، نه تنها پاسخی به این قوم فریبخورده و حامیان آنان چون فرانسه بود، بلکه پاسخی به سلطنتطلبانی بود که روزی رضاخان ملعون در همین مضجع نورانی و مکان مقدس حجاب هزاران نفرشان را به جرم داشتن به خاک و خون کشید.
پینوشتها:
۱٫ فانون، فرانتس؛ «الجزایر و مسئله حجاب»، ترجمه: تابنده، صص. ۱۸ و ۱۹
۲٫همان، ص. ۳۹
۳٫صحیفه امام، ج. ۱۰ ص. ۱۰۳
۴٫همان