عقوبت و پیامدهای همسویی با مشرکین در قرآن و حدیث

مقدمه: یکی از عوامل ضروری برای حیات و تعالی هر فرد و جامعه، توجّه به مسئله «دشمن‌شناسی و دوست‌شناسی» و جذب دوستان و دفع دشمنان است. که انسان از آنها ناگزیر است(۱) در میان علمای امامیّه و عامّه و در آثار فِرَق اسلامی دشمن شناسی، مورد توجّه و تأکید خاص قرار گرفته است. علمای شیعه همچون شیخ طوسی (در تلخیص الشّافی)، خواجه نصیرالدّین طوسی (در اخلاق محتشمی)، سیّد هاشم بحرانی (در غایهالمرام)، شیخ یوسف بحرانی (در شهاب الثّاقب) و شهید ثانی (در المصنّفات الأربعه) و علمای اهل سنّت و دیگر فِرَق اسلامی از جمله، پیروان اباضیّه، مسئله تولّی و تبرّی را به گونه‌ای تأیید و اثبات نموده‌اند که اعتقاد و التزام نداشتن به آن به معنای فقدان ایمان است(۲) شاید هیچ مسئله‌ و موضوعی در اسلام نداشته باشیم که به لحاظ عظمت و اهمیّت شمول به سطح مسئله «تولّی و تبرّی» باشد و در عین‌حال، به همان نسبت از سوی مسلمین مورد غفلت و بی‌توجّهی قرار گرفته و دچار فراموشی شده است. موضوعی که از فرط عظمت، عصاره و خلاصه تمام اسلام باشد و از فرط مهجوریّت بزرگترین مصیبت و فاجعه باشد. (۳)

مفهوم تولّی و تبرّی:

«تولّی» بر وزن ترقّی مصدر باب تفعّل از ماده «ولی» و در لغت به معنای پذیرش ولایت و کسی را ولیّ خود قرار دادن است. «ولیّ» در زبان عرب به معنای دوست، یاور و سرپرست نیز آمده است..(۴) «تبرّی» نیز بر همان‌وزن و از همان مصدر از ماده «برء» و به معنای بیزاری جستن، بیزار شدن و دوری گزیدن آمده است.(۵) در مورد معنای اصطلاحی این دو کلمه نیز گفته‌اند: تولّی و تبرّی؛ یعنی انسان از لحاظ عاطفی، قلب خود را از محبت و علاقه خدا، پیامبران و ائمه معصومین و جانشینان به ‏حق آنان (فقیهان) و مؤمنان پر کند و در عین حال، بغض و کینه دشمنان آنها را به دل بگیرد و از نظر سیاسی و اجتماعی، سرپرستی، رهبری، دوستی و حکومت الهی را بپذیرد و از حکومت دشمنان اسلام دوری جوید.(۶). استاد مطهّری تولّی و تبرّی را چنین تعریف کرده است: «تولّی و تبرّی، یعنی پیوند دوستی با دوستان خدا برقرار کردن و پیوند بیزاری با دشمنان خدا برقرار کردن»(۷)

الف)تولی وتبری در قرآن کریم:

مادّه «تولّی» حدود ۲۳۶ بار در قرآن آمده است حدود ۱۲۴ مورد به صورت اسم و ۱۱۲ مورد در قالب فعل ذکر شده است. مادّه تبرّی نیز، ۳۰ بار تکرار شده و کم و بیش در همان مفاهیم لغوی استعمال شده است،(۸)

علاّمه طباطبائی(ره) «تبرّی» را مبارزه منفی می‌داند و می‌گوید: «دعوت منفی آن بود که مؤمنان از نظر دین و رفتار از کفّار کناره‌گیری کرده است و جامعه اسلامی خاصی به وجود آورند که از هرگونه عقاید شرک‌آمیز کفّار بر کنار باشد و اعمال زشت غیرمسلمان و گناهان و سائر رذائل اخلاقی آنان به مسلمانان سرایت نکند و آمیزش آنها با غیرمسلمان صرفاً در حدودی باشد که ضروریّات زندگی ایجاب می‌کند»(۹)

لحن آیات نیز نسبت به تبری  شدیدتر است که به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

۱) «وَإِن کَذَّبُوکَ فَقُل لِّی عَمَلِی وَلَکُمْ عَمَلُکُمْ أَنتُمْ بَرِیئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَاْ بَرِیءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ: و اگر تو را تکذیب کردند، بگو: عمل من براى من و عمل شما براى شماست! شما از آنچه من انجام مى‏دهم، بیزارید و من (نیز) از آنچه شما انجام مى‏دهید، بیزارم».(۱۰)

۲) اصحاب پیامبر گرامی اسلام«ص» آنان که به فرموده قرآن با او همراه بودند، نیز اینگونه بودند، قرآن کریم می‌فرماید: «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ‌اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ…: محمّد«ص» فرستاده خداست و کسانى که با او هستند، در برابر کفّار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند.»(۱۱)

۳) مؤمن دوستِ دشمن خدا نمی‌شود. در سوره مجادله، به مؤمنان هشدار مى‏دهد که جمع میان “محبت خدا “و “محبت دشمنان خدا” در یک دل ممکن نیست، و باید از میان این دو یکى را برگزینند، مى‏فرماید: «لا تَجِدُ قَوماً یُؤمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَومِ الآخِرِ یُوادُّونَ مَن حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَو کانُوا آباءَهُم أَو أَبْناءَهُم أَو إِخوانَهُم أَو عَشِیرَتَهُم؛ هیچ گروهى را که ایمان به خدا و روز قیامت دارد نمى‏یابى که با دشمنان خدا و رسولش دوستى کنند، هرچند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان آنها باشند» آرى در یک دل دو محبت متضاد نمى‏گنجد، و آنها که دم از هر دو مى‏زنند یا ضعیف الایمانند، و یا منافق. محبت پدران و فرزندان و برادران و اقوام بسیار خوب است، اما هنگامى که این محبت، رو در روى محبت خدا قرار گیرد ارزش خود را از دست مى‏دهد(۱۲)

در سوره توبه مى‏فرماید: «قُل إِن کانَ آباؤُکُم وَ أَبْناؤُکُم وَ إِخوانُکُم وَ أَزْواجُکُم وَ عَشِیرَتُکُم وَ أَموالٌ اقتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَهٌ تَخشَونَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرضَونَها أَحَبَّ إِلَیْکُم مِنَ‌اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا یَهدِی الْقَومَ الفاسِقِین، بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و قبیله شما، و اموالى که به دست آورده‏اید، و تجارتى که از کسادش مى‏ترسید، و مساکن مورد علاقه شما، در نظرتان از خدا و پیامبرش و جهاد در راه او محبوبتر است، در انتظار این باشید که خدا عذابش را بر شما نازل کند، خدا جمعیت نافرمانبردار را هدایت نمى‏کند.»(۱۳)

شان نزولی ذکر شده که “حاطب بن ابى بلتعه” نامه‏اى به اهل مکه نوشت و به آنها هشدار داد که ممکن است رسول خدا(ص) براى فتح مکه حرکت کند، هنگامى مساله نامه نوشتن وی برملا شد، عذر آورد که من اقوامى در مکه در چنگال کفار دارم خواستم به مردم مکه خدمتى کنم تا اقوامم در امان باشند!.(۱۴) حتی نامه نوشتن که نشانه  محبت به دشمن خدا باشد ممنوع است.

۴) پرهیز ازدوستی و پذیرش سرپرستی کفار در قرآن کریم می‌فرماید: «یا أَیُّها الَّذینَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا  الکافِرینَ أَولیاءَ مِن دُونِ الْمُؤمِنینَ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، به‌جای مؤمنان، کافران را به دوستی (سرپرستی) خود نگیرید.(۱۵)

و در آیه دیگر فرمود: ««یا أَیُّها الَّذینَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا عَدُوّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّهِ وَقَدْ کَفَرُوا بِما جاءَکُمْ مِن‌الحَقِّ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، دشمن من و دشمن خودتان را به دوستی (سرپرستی) مگیرید، [ به‌گونه‌ای] که با آنها اظهار دوستی کنید و حال آنکه به‏ یقین، به آن حقیقت که برای شما آمده است، کافرند.(۱۶)

ب) تولّی و تبرّی در روایات:

اگر چه «تولّی» و «تبرّی» را در اصطلاح از فروع دین شمرده‌اند، ولی از مجموعه روایات بر میآید که این ‏دو موضوع، نه فرع دین، بلکه همه دین و تمامیت ایمان هستند و به بیان دیگر، دین و ایمان چیزی جز دوستی ورزیدن و بیزاری جستن به خاطر خدا نیست. به نمونه‌هایی از روایات توجه شود:

امام صادق(ع) می‌فرماید: «آن کس که برای خدا دوستی بورزد، برای خدا دشمنی کند و برای خدا ببخشد، از کسانی است که ایمان او کامل شده است.»(۱۷) و باز می‌فرماید: «کسی که دوستی و دشمنی‌اش بر اساس دین نباشد، دین ندارد».(۱۸)

رسول خدا«ص» فرمود: استوارترین دست‌آویزهای ایمان کدام است؟ بعضی گفتند: نماز؛ بعضی گفتند: زکات؛ بعضی گفتند: روزه؛ بعضی گفتند: حج و عمره و بعضی گفتند: جهاد. پس پیامبر خدا«ص» فرمود: برای همه آنچه گفتید فضیلتی است ولی محکم‌ترین آویزه ایمان دوست داشتن برای خدا و دشمنی کردن برای خداوند است.»(۱۹)

و در حدیث دیگرى آمده است:

«خداوند به حضرت موسى(ع) وحى فرستاد آیا هرگز عملى براى من انجام داده‏اى؟

عرض کرد: آرى براى تو نماز خوانده‏ام، روزه گرفته‏ام، انفاق کرده‏ام، و به یاد تو بوده‏ام.

خداوند فرمود: اما نماز براى تو نشانه حق است، و روزه سپر آتش، و انفاق سایه‏اى در محشر، و ذکر نور است، کدام عمل را براى من بجا آورده‏اى اى موسى؟! عرض کرد: خداوندا خودت مرا در این مورد راهنمایى فرما، فرمود: «آیا هرگز به خاطر من کسى را دوست داشته‏اى؟ و به خاطر من کسى را دشمن داشته‏اى؟

اینجا بود که موسى دانست برترین اعمال حب فى اللَّه و بغض فى اللَّه‏است (دوستى براى خدا و دشمنى براى خدا است)(۲۰)

حدیث پر معناى دیگرى از امام باقر«ع» هست که فرمود:

«اگر بخواهى بدانى آدم خوبى هستى نگاهى به قلبت کن، اگر اهل طاعت خدا را دوست دارى، و اهل معصیتش را دشمن، بدان آدم خوبى هستى، و خدا تو را دوست دارد، و اگر اهل طاعتش را دشمن دارى و اهل معصیتش را دوست، چیزى در تو نیست، و خدا تو را دشمن دارد، و انسان همیشه با کسى است که او را دوست دارد»(۲۱)

امام خمینی(ره) در این زمینه می‌فرماید: «شرط ورود به صراط نعمت حق، برائت و دوری از صراط گمراهان است که در همه سطوح و جوامع اسلامی باید پیاده شود.»(۲۲)

ج)موارد تبرّی و مجازات دوستی با آنها:

موارد تبرّی کسانی و گروه‌هایی است که بر اساس تعالیم و عقاید اسلامی، تبرّی و دوری جستن از آنان ضروری (یا حسب مورد، لازم یا مطلوب) است و هرگونه تولاّ و صمیمیّت نسبت به آنان نارواست. مهم‌ترین موارد تبرّی عبارتند از: کفّار، نواصب، مفسدان، اهل فسق، سفیهان و…به نمونه هایی اشاره می‌شود:

۱) تبرّی نسبت به کفّار:

عنوان «کفّار» بر همه افراد غیرمسلمان (همچون کمونیست‌ها، اهل کتاب و مشرکان) صادق است. قرآن می‌فرماید: «رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَینَهُم تَرَاهُم رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِالسُّجُودِ...(۲۳) محمّد«ص» فرستاده خداست و کسانى که با او هستند، در برابر کفّار سرسخت و شَدید و در میان خود مهربانند. پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود مى‏بینى، در حالى‌که همواره فضل خدا و رضاى او را می‌جویند. نشانه آنها در چهره‌شان از اثر سجده نمایان است.»

در پاره‌ای از آیات با لحنی شدید نهی از تولّی کفّار نموده است و علاوه بر آن، عقوبت و مجازات و موارد استثناء از حکم کلّی را بیان فرموده است:

«لاَّ یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِینَ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللّهِ فِی شَیءٍ إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاهً وَیُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللّهِ الْمَصِیرُ؛(۲۴) افراد با ایمان نباید به جاى مؤمنان کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند و هرکس چنین کند، هیچ رابطه‏اى با خدا ندارد (و پیوند او به‌کلّى از خدا گسسته مى‏شود)، مگر اینکه از آنها بپرهیزید (و به خاطر هدف‌هاى مهم‌ترى تقیّه کنید). خداوند شما را از (نافرمانى) خود برحذر مى‏دارد؛ و بازگشت (شما) به سوى خداست.»

در آیه فوق سه تهدید شدید دارد:

الف)رابطه با کفار باعث قطع رابطه با خدا می‌شود و قطع رابطه با خدا یعنی بیچاره‌گی و نابودی

ب) به شدت از این نافرمانی می‌ترساند.

ج) تهدید می‌کند اگر تخلف کردید راه فرار ندارید باز گشت به سوی خداوند است.

و نیز فرمود: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ آبَاءکُمْ وَإِخْوَانَکُمْ أَوْلِیَاء إَنِ اسْتَحَبُّواْ الْکُفْرَ عَلَى الإِیمَانِ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ(۲۵) اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هرگاه پدران و برادران شما کفر را بر ایمان ترجیح دهند، آنها را ولىّ (و یار و یاور و تکیه‏گاه) خود قرار ندهید! و کسانى از شما که آنان را ولىّ خود قرار دهند، ستمگرند.» چنان‌که ملاحظه می‌گردد، در آیه اخیر کسانی که با کفار رابطه دوستی داشته باشند  را ظالم و ستمگر خوانده است و این مجازات سنگینی را در پی دارد.

۲)تبرّی نسبت به اهل کتاب:

قرآن کریم در موارد مختلف و گوناگون به تبیین حدود، کمیّت و کیفیّت تعامل ایجابی و سلبی مسلمین با اهل کتاب پرداخته است و این اهتمام، حاکی از خطیر بودن مسئله است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوا قَومًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِم قَد یَئِسُوا مِنَ الآخِرَهِ کَمَا یَئِسَ الْکُفَّارُ مِن أَصحَابِ الْقُبُورِ: اى کسانى که ایمان آورده‏اید! با قومى که خداوند آنان را مورد غضب قرار داده، دوستى نکنید. آنان از آخرت مأیوس هستند، همان‏گونه که کفّار مدفون در قبرها مأیوس مى‏باشند»(۲۶)

دوستی با آنهایی که مورد غضب خداوند قرار گرفته‌اند ظلم بزرگی است و دوستدار ظالم شمرده می‌شود و غضب خدا را در پی دارد. در آیه دیگر صریح‌تر می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاء بَعضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِین(۲۷) ای کسانى که ایمان آورده‏اید! یهود و نصارى را ولىّ (و دوست و تکیه‏گاه خود،) انتخاب نکنید! آنها اولیاى یکدیگرند و کسانى که از شما با آنان دوستى کنند، از آنها هستند. خداوند جمعیّت ستمکار را هدایت نمى‏کند». در این آیه  به دو تهدید اشاره می‌کند:

الف).خطری  که ترک تبرّی و دوستی با اهل کتاب ایجاد می‌کند :۱٫انهدام و نابودی حیات و زندگی اسلامی است.(۲۸)

ب)دوستی با اینها ظلم بزرگی است و دوستدار ظالم شمرده می‌شود.

۳)تبرّی نسبت به مشرکان:

بعضی از آیات به طور خاص بر لزوم تبرّی از مشرکان دلالت می‌کنند:

«مَا کَانَ لِلنَّبِیِّ وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَن یَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِکِینَ وَلَوْ کَانُواْ أُوْلِی قُرْبَى مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ براى پیامبر و مؤمنان شایسته نبود که براى مشرکان (از خداوند) طلب آمرزش کنند، هرچند از نزدیکانشان باشند، (آن هم) پس از آنکه بر آنها روشن شد که این گروه اهل دوزخند،؛(۲۹)

و نیز فرمود: «إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنقُصُوکُمْ شَیْئًا وَلَمْ یُظَاهِرُواْ عَلَیْکُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّواْ إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ؛ مگر کسانى از مشرکان که با آنها عهد بستید و چیزى از آن را در حقّ شما فروگذار نکردند و اَحَدى را بر ضدّ شما تقویت ننمودند، پیمان آنها را تا پایان مدّت ایشان محترم بشمرید؛ زیرا خداوند پرهیزگاران را دوست دارد» در راستای برائت جستن و دوری گزیدن از اصناف کافران اهل کتاب و مشرکان، قرآن کریم ازدواج مردان و زنان مؤمن با آنان را حرام شمرده است»(۳۰)

حتّی در صورت ارتداد (یعنی کفر حاصل پس از ایمان) نیز به صورت قهری، پیوند ازدواج فرد مؤمن با فرد مُرتَد قطع و بدون نیاز به اجرای طلاق از او جدا می‌گردد(۳۱) این مسئله شاهد خوبی است بر میزان خطر و زیان‌هایی که ممکن است بر اثر معاشرت و مراودت و دوستی با کافران به مسلمانان برسد. به خاطر رعایت اختصار از ذکر آیاتی که در این زمینه نازل شده، صرف ‌نظر می‌کنیم(۳۲)

۴)تبرّی نسبت به ناصبیان:

مورد دیگر تبرّی، ناصبیان است؛ یعنی کسانی که در ظاهر مسلمان هستند، امّا به انحاء مختلف نسبت به خاندان رسول اکرم«ص» و ذریّه آن حضرت عداوت و دشمنی می‌کنند(۳۳) اینان در حقیقت، با اصل اسلام و پیامبر اسلام دشمنند، امّا از ابراز مخالفت و اظهار دشمنی نسبت به اسلام و پیامبر«ص» خودداری می‌نمایند و اهل بیت و پیروان آنان را نشانه قرار می‌دهند.

مأمون خلیفه عبّاسی از امام رضا«ع» تقاضا کرد اسلام خالص را به صورت مختصر و موجز برای وی شرح دهد. حضرت پس از شرح برخی مسائل فرمود: «از لوازم اسلام، برائت جستن از کسانی است که نسبت به آل محمّد«ص» ستم روا داشتند و آنها را از جایگاه خودشان خارج ساختند و ظلم را پایه‌گذاری نمودند و سنّت رسول‌الله«ص» را تغییر دادند. همچنین برائت از ناکثین، قاسطین و مارقین که هتک حرمت به پیامبر«ص» کردند و بیعت خود را شکستند و با امام خویش جنگیدند و شیعیان آن حضرت را کشتند؛ برائت از کسانی که برگزیدگان اصحاب پیامبر«ص» را تبعید نمودند و اموال فقرا را بین ثروتمندان تقسیم نمودند و از تمام کسانی که به نوعی در حقّ افراد صالح و مؤمن ستم روا داشتند نیز واجب است. سپس فرمود: از طرف دیگر، ولایت امیرالمؤمنین«ع»  و پیروی از کسانی که به راه و روش ولایت و پیامبر«ص»  وفادار ماندند، نیز از ارکان اسلام است»(۳۴)

از نظر شیعیان چنان نیست که هر مسلمان غیرشیعی مصداق وجوب تبرّی باشد، بلکه صرفاً افرادی مشمول این حکم هستند که با علم به حقّانیّت اهل‌بیت، «نَصب عداوت» کرده‌اند (و عَلَم دشمنی برافراشته‌اند) یا همچون غُلات معتقد به الوهیّت حضرت علی«ع» یا انسانی دیگر بوده‌اند و یا مانند مفوّضه قایل بوده‌اند که امر آفرینش و روزی دادن و زندگی بخشیدن و میراندن به پیامبر اکرم«ص» و حضرت علی«ع» واگذار شده است.(۳۵)

۵)تبرّی نسبت به مفسدان:

تبرّی نسبت به مفسدان  به صورت‌های مختلف و در موارد گوناگون بیان شده است. امیرمؤمنان علی«ع» در عهد خویش به مالک اشتر به صورت مؤکّد لزوم تفکیک میان مصلحان و مفسدان تبیین نموده است.(۳۶)

در آیاتی از قرآن کریم خداوند وظیفه مؤمنان را نسبت به مفسدان و تبهکاران بیان نموده است؛ از جمله اینکه در قبال کارها و رفتار فاسد و ناشایسته آنان بی‌تفاوت نباشند و متناسب با کارهای آنان موضع و عکس‌العمل و برخورد خداپسندانه داشته باشند:

«وَإِذَا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَأَعرِض عَنْهُمْ حَتَّى یَخُوضُواْ فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ وَإِمَّا یُنسِیَنَّکَ الشَّیْطَانُ فَلاَ تَقْعُد بَعدَ الذِّکْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِین؛ هرگاه کسانى را دیدى که آیات ما را استهزا مى‏کنند، از آنها روى بگردان تا به سخن دیگرى بپردازند و اگر شیطان از یاد تو ببرد، هرگز پس از یاد آمدن با این جمعیّت ستمگر منشین.»(۳۷)

۶) دشمن خداوند به صورت عام:

در قرآن کریم می‌فرماید:

«یا أَیُّها الَّذینَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا عَدُوّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّهِ وَقَد کَفَرُوا بِما جاءَکُم مِن‌الحَقِّ؛ ای  کسانی که ایمان آورده‌اید، دشمن من و دشمن خودتان را به دوستی (سرپرستی) مگیرید [، به‌گونه‌ای] که با آنها اظهار دوستی کنید و حال آنکه به‏ یقین، به آن حقیقت که برای شما آمده است، کافرند.»(۳۸)

پی‌نوشت‌ها:

  1. ۱٫منافقون/۴؛ تغابن /۱۴٫
  2. ۲٫دانشنامه جهان اسلام. زیر نظر غلامعلی حدّاد عادل. چاپ اوّل. تهران: فرهنگستان زبان و ادب ,۱۳۸۰، ج۸: ۶۰۴٫
  3. ۳٫مطهّری، مرتضی,مجموعه آثار,۱۳۷۲، ج ۳: ۲۱۵
  4. ۴٫ر. ک: محمد بن‏مکرم ابن ‏منظور،لسان العرب، ج ۱۵، ص ۴۰۷، ماده «ولیّ»؛ احمدبن محمد الفیوّمی المصباح المنیر فی غریب
  5. شرح الکبیر، صص ۶۷۲ و ۶۷۳؛ لغت‏نامه دهخدا، ج ۵، ص ۶۲۷۲، ماده «تولی».
  6. ۵٫ر. ک: المصباح المنیر فی غریب شرح الکبیر، همان، صص ۴۶ و ۴۷، ماده «بری»؛ لغت‏نامه دهخدا، ج ۴، ص ۵۷۵، ماده «تبری».
  7. ۶٫ابوالفضل شکوری، فقه سیاسی اسلام، چاپ دوم: قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۷، صص ۴۲۹۴۴۶.
  8. ۷٫مطهّری، مرتضی.. مجموعه آثار. چاپ دوم. قم: انتشارات صدرا.۱۳۷۲، ج۲۷: ۲۱۵
  9. ۸٫عبدالباقی، محمد فؤاد، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، قاهره ۱۳۶۴
  10. ۹٫طباطبائی، سیّد محمدحسین. المیزان فی تفسیر القرآن. بیروت: مؤسّسه الأعلمی للمطبوعات. ۱۳۹۳ق.، ج۴: ۱۶۳
  11. ۱۰٫یونس/۴۱
  12. ۱۱٫الفتح /۲۹
  13. ۱۲٫تفسیر نمونه، ج‏۲۳، ص: ۴۶۹
  14.  ۱۳٫توبه/۲۴
  15.  ۱۴٫طبرسی، فضل‌بن حسن، مجمع‌البیان فى تفسیرالقرآن، چاپ هاشم رسولى محلاتى و فضل‌الله یزدى طباطبائى، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸جلد ۹ صفحه ۲۵۵؛ تفسیر نمونه، ج‏۲۳، ص: ۴۷۰
  16. ۱۵٫نساء/۱۴۴٫
  17. ۱۶٫ممتحنه (۶۰)، آیه ۱.
  18. ۱۷٫همان، ص ۱۲۴، ح ۱.
  19.  ۱۸٫همان، ص ۱۲۷، ح ۱۶.
  20.  ۱۹٫همان، ص ۱۲۵ و ۱۲۶، ح ۶.
  21. محمدبن علی‌بن حسین شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج ۱، ص ۲۹۲، ح ۴۳، به نقل از: محمد محمدی ری‏شهری، میزان الحکمه (همراه با ترجمه فارسی)، ترجمه: حمیدرضا شیخی، چاپ دوم: قم، دارالحدیث، ۱۳۷۷، ج ۲، صص ۹۷۴ و ۹۷۵.
  22. ۲۱٫همان؛و تفسیر نمونه، ج‏۲۳، ص: ۴۷۴
  23. ۲۲٫امام خمینی ره, صحیفه نور،تهران,مؤسسه نشر آثار امام خمینی,اول, ج ۲۰، ص ۱۱۴.
  24. فتح/۲۹٫
  25. آل عمران/۲۸٫
  26. ۲۵٫توبه/۲۳
  27. الممتحنه/۱۳
  28. المائده/ ۵۱
  29. ر.ک؛ طباطبائی، ۱۳۹۳ق.، ج ۵: ۳۶۸
  30. توبه/ ۱۱۳
  31. توبه / ۴
  32. ر.ک؛ عاملی، شیخ حر. وسائل الشّیعه. ج۹٫ بیروت: مؤسّسه مطبوعات اعلمی.و توضیح المسائل. (۱۳۹۰). چاپ هفدهم. قم: انتشارات جامعه مدرّسین. ش۱۳۹۰:ص ۷۸
  33. به عنوان نمونه می‌توان به آیه ۲۲۱ سوره بقره، آیه ۳ سوره نور، آیه ۱۱ـ۱۰ سوره ممتحنه و… در قرآن کریم و منابع تفسیری مثل جلد ۱۹از تفسیر المیزان و جلد ۲۴ از تفسیر نمونهذیل آیه اخیر مراجعه نمود.
  34. ر.ک؛ توضیح المسائل، ۱۳۹۰: ۷۸
  35. مجلسی، محمّدباقر. (۱۴۰۳ق.). بحارالأنوار. بیروت: مؤسّسه الوفاء.مجلسی، ۱۴۰۳ق.، ج۱۰: ۳۸۵؛ به نقل از عیون اخبار الرّضا
  36. ر.ک؛ دانشنامه جهان اسلام، ۱۳۸۰، ج۶: ۳۷۷
  37. ر.ک؛ نهج‌البلاغه/ نامه ۵۳
  38. الأنعام/ ۶۸
  39. ممتحنه، آیه ۱.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *