فروپاشی قدرت نرم، زمینۀ فروپاشی قدرت سخت آمریکاست | گفتگو با آیت‌الله سید محمد مهدی میرباقری

«تأثیر انقلاب اسلامی در شکل‌گیری نظم نوین جهانی»
در گفت و شنود با آیت‌الله سید محمد مهدی میرباقری

فروپاشی قدرت نرم، زمینۀ فروپاشی قدرت سخت آمریکاست
درآمد:
در شماره قبل، بخش اول گفتگوی اختصاصی با آیت‌الله میرباقری پیرامون نتایج و تاثیرات رویدادهای شگرف “طوفان‌الاقصی” و تاثیرات مثبت آن بر جامعه جهانی در شناخت بهتر و بیشتر از سردمداران جنایتکار آمریکا که سال‌های سال خود را پرچمدار دموکراسی و حقوق ‌بشر به جهانیان معرفی کرده بودند و همچنین فوران موج حمایت‌ها از ملت مظلوم فلسطین در اقصی نقاط جهان و افزایش انزجار و نفرت جهانی از رژیم صهیونیستی را درپی داشت.
ادامۀ گفتگوی فوق را با پرداختن به تاثیرات انقلاب اسلامی ایران بر موازنه و نظم جهانی و لزوم ادامه هرچه پرقدرت‌تر نقش جمهوری اسلامی در تغییرات نظم جهانی در جهت تحقق منافع مستضعفین جهان و چگونگی شکسته شدن ابهت قدرت نرم آمریکا و صهیونیسم جهانی را پی می‌گیریم.
با تشکر و سپاس فراوان از آیت‌الله میرباقری، ادامۀ این گفتگو تقدیم خوانندگان گرامی می‌شود.

*وقتی حوادث چند سال اخیر را رصد می‌کنیم، انگار جریان‌های میانه‌رو شتاب پیدا کرده‌اند. مثلاً جشنواره‌های مشترکی که با رژیم صهیونیستی برگزار می‌کنند، تبدیل تاریخ هجری به تاریخ میلادی، پیمان ابراهیم که عملاً عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی را علنی کردند. بحرین و امارات هم رسماً این موضوع را اعلام کردند و قرار بود عربستان و اردن هم به این پیمان ملحق شوند. و امارات مقری می‌شود برای مجموعه‌ای از فعالیت‌های اقتصادی با رژیم صهیونیستی. تحلیلتان را با توجه به این واقعیت‌ها بفرمایید؟
حوادث اخیری که اتفاق افتاده، مثل داستان اوکراین که خیلی حوادث جهانی را تحت‌ تأثیر قرار داد و “طوفان‌الاقصی” که به‌ویژه وضعیت منطقه را تحت‌تأثیر قرار داد و ظرفیت جبهه مقاومت را افزایش داد، نشان می‌دهد که در باطن عالم دارد اتفاقاتی رخ می‌دهد که آمریکا و غربی‌ها از آن غافل‌اند.
تردید نکنید که وقتی یک جریان و یک قرائت دیگر از اسلام که همان اسلام ناب است مطرح می‌شود و این جریان رو به اقتدار و پیشرفت است، جریان‌های دیگر در دنیای اسلام در مقابلش صف‌آرایی می‌کنند. اما سئوال این است که آیا این جریان قرائت اعتدالی از اسلام، خودش طرحی برای تمدن دارد؟ یا طرح آنها همان تمدن غرب است؟ یعنی در مقابل توسعه، ایده‌ای دارند یا ندارند؟ و یا اگر بخواهند کاری انجام بدهند، در مدار توسعه انجام می‌دهند. یعنی می‌خواهند توسعه جهانی را بپذیرند و در این نظم پذیرفته شده جهانی، ظرفیت بیشتری به آنها تعلق بگیرد و سهم تأثیرشان بیشتر باشد. اینها با نظم جهانی رقابت نمی‌کنند؛ بنابراین آنها را باید ذیل نظم جهانی تحلیل کرد. قدرت جدیدی نیستند، بلکه باید اینها را ذیل نظم جهانیِ مستقر دید.
نظم جهانی مستقر هم دارد از اسلام ناب و انقلاب اسلامی شکست می‌خورد. ما در معرض تحولات عظیم در این نظم هستیم. جوششی که با انقلاب اسلامی شروع و به تحولات بزرگ منتهی شده و قدرت نرم در جهان ایجاد کرده، به فروپاشی نظم پیشین جهان منتهی می‌شود. علائم این فروپاشی هم کاملاً آشکار، قابل مشاهده و فراوانند.
حضرت آقا یک‌ موقعی در دیدار با دانش‌آموزها فرمودند نظم کنونی جهان تغییر می‌کند و نظم جدید، مؤلفه‌هایی دارد که بعضی از این مؤلفه‌ها عبارتند از:
۱٫افول قدرت آمریکا به‌عنوان محور نظم سابق؛
۲٫ شکل‌گیری قطب‌های جدید قدرت که گاهی از آن به انتقال قدرت به آسیا تعبیر می‌کنند
۳٫ گسترش ادبیات مقاومت.
این امر معنایش این است که انقلاب اسلامی نظم کنونی را در مرحله‌ فروپاشی و تغییر قانون اساسی قرار داده است. البته دشمن تلاش می‌کند بدل‌سازی کند؛ لذا الگوهای اسلام میانه‌رو را معرفی می‌کند که همان اسلام توسعه‌پذیر است که خود را ذیل نظم جهانی تعریف می‌کند، منتهی برای اسلام یک حق تحفظ قائل است.
آن جریانی که در دنیای اسلام دنبال نوسازی بر اساس اصول توسعه و به‌خصوص آرمان‌های توسعه جهانی است، چیزی فراتر از نظم مستقر نیست؛ در حالی که خود نظم مستقر در حال فروپاشی است. این سخنی است که غربی‌ها خودشان هم می‌گویند. بعضی از سران غربی‌ها ادعا کرده‌اند که تا دو سه سال آینده تحولات جهانی به نقطه‌ای می‌رسند که نظم دهه‌های آینده را طراحی خواهند کرد. یعنی در دو سه سال آینده نظم چندین دهه پیشِ‌ رو شکل خواهد گرفت. بنابراین اتفاقات بزرگی در راهند و ما نباید آن تحولات عظیم را با این محاسبات خرد تحلیل کنیم. عربستان دارد نقش‌آفرینی می‌کند و می‌خواهد الگوی توسعه غربی را به‌شدت در کشورش پیاده کند؛ چون الگوی جدیدی ندارند. یعنی آنها دنبال توسعه به‌معنی طرح جدیدی تحت عنوان پیشرفت در مقابل توسعه نیستند.

*یعنی حتی دنبال درون‌زا کردن توسعه غربی هم نیستند. به یک معنا از اساس وابسته‌اند.
جزو اقمار نظم جهانی هستند؛ آن‌هم نظم مستقر و به‌ تعبیری نظم کهنِ در حال فروپاشی. بنابراین ما در عین اینکه باید متوجه این امور باشیم، نباید خیلی هم نگران شویم و احساس رعب بکنیم. تحولات به‌سمتی می‌روند که اینها هم در حال حذف و تغییر هستند. وقتی نظم جدید جهانی شکل بگیرد، حتماً این تحولات هم تغییر خواهند کرد؛ منتها نکته‌ مهم این است که ما باید این قدرت نرمی را که ایجاد شده در نظم آینده‌ جهان دخیل و تلاش کنیم عقب نمانیم. همان‌‌‌طور که حضرت آقا در صحبت با مردم سیستان و بلوچستان فرمودند که نظم جدید در جهان در دو مرحله‌ شکل گرفت. یکی در اواخر قرن هجده و اوایل قرن نوزده که استعمار کهن در اوج خود بوده و اروپایی‌ها، شرق آسیا و آسیای میانه و به‌ویژه هند را تصرف کردند و یکی هم در دوره بعد از جنگ اول و دوم جهانی که قدرت‌های پیروز نظم جدیدی را نوشتند.

*در منطقه ما بیشتر بعد از جنگ جهانی اول دخالت کردند.
بعد از جنگ دوم جهانی هم این سه قدرت به تهران آمدند و نظم بعدی را طراحی کردند. بعد از این دو جنگ که حالا از جنگ جهانی اول بیش از یک قرن و از پایان جنگ دوم جهانی هم قریب هشتاد و اندی سال می‌گذرد، نظم جدیدی در جهان حاکم شد که ما مسلمان‌ها غفلت کردیم و از مداخله در این نظم جا ماندیم و طبیعتاً قدرت‌ها نظمی را علیه ما شکل دادند. در این مرحله که دارد نظم جدید شکل می‌گیرد باید مواظب باشیم و در نظم جدید دخالت کنیم، نقش ایفا کنیم و قدرت اسلام را در آینده‌ جهان دخیل کنیم.

*شما به تأثیر انقلاب اسلامی از همان ابتدای وقوع اشاره کردید. بحث‌های بسیاری هم در جاهای دیگر داشته‌اید که انقلاب اسلامی دارد بر جهان تأثیر می‌گذارد. شکلِ تأثیرگذاری در سال‌های اخیر با شکل ابتدای انقلاب چه تفاوتی دارد؟
در یک مرحله، جوشش و آغاز پیشرفت‌های انقلاب اسلامی و پیروزی بر ساختار گذشته و تدوین قانون اساسی جدید را شاهد بودیم. در اینجا نظم جدیدی شکل گرفت و نظام شاهنشاهی به نظام جمهوری اسلامی تبدیل شد. البته انقلاب باید نظام متناسب با خود را بسازد. حالا یک انقلاب اگر مقیاس تأثیرش از یک دولت – ملت فراتر رفت و تأثیر جهانی داشت، حتماً باید در نظم جهانی نقش‌آفرینی کند. گرچه این نظم، نظمی است که بین ملت‌ها ساخته می‌شود و همه در آن ایفای نقش می‌کنند؛ ولی حتماً باید این قدرت نرم جهانی نقش خود را ایفا کند و در نظم آینده‌ جهان حضور داشته باشد. به‌خصوص باید سهم ملت‌های مسلمان، سهم امت‌های موحد و مستضعفین جهان را در این نظم فرآوری کند، به‌طوری که نظم جدید به ‌نفع امت مؤمن و مستضعفین جهان تمام شود. برخلاف نظم‌های گذشته که کاملاً مطابق منافع مستکبرین و قدرت‌های مسلط بود و نظام استکبار از آن منفعت می‌برد.
باید در نظم آینده جهان، منافع موحدین، امت‌های ایمانی، امت اسلامی و منافع مستضعفین محور قرار بگیرد. بنابراین ما در چنین مرحله‌ای هستیم و حوادث اخیر منطقه، به‌شدت گویای این است که اتفاقات عظیمی در راهند. غربی‌ها هم گفتند که نظم‌های دهه آینده در دو سه سال پیش ‌رو شکل می‌گیرند. ما به آن قله‌ای که تحولات آینده به ‌نفع اسلام رقم بخورد، نزدیک شده‌ایم. در این فرصت باید پایداری کنیم. گرچه ممکن است چون به قله‌ها نزدیکیم امتحانات هم سخت بشوند و صحنه‌های سختی پیش‌‌رو باشند؛ ولی با صبوری و استقامت می‌شود به پیروزی‌های بزرگ رسید.

*در واقع به اعتقاد شما مقیاس کنشگری ما از حالتی که عملاً یک تصرف معنوی فرهنگی در جهان بوده، در سال‌های اخیر به سطح شکل دادن به ساختارها رسیده است.
به سطحی رسیده که در نظم جهان شرکت می‌کنیم. جوشش یک قدرت نرم و معنوی از باطن جهان است که انفجار ایجاد می‌کند، موازنه قدرت را به هم می‌زند، بافت نیروی انسانی را به‌سمت ‌و سوی دیگری می‌برد، فطرت‌ها را بیدار می‌کند و ظرفیت فطرت‌ها را به صحنه می‌آورد. فطرت‌هایی که دستگاه‌های پیچیده استکبار خاموششان کرده و در حجاب فرو برده بودند، دارند احیا می‌شوند. وقتی که اینها نقش ایفا می‌کنند به نقطه‌ای می‌رسند که با نظم کنونی جهان درگیر می‌شوند؛ چون پذیرای این نظم نیستند، بلکه انتظاراتشان از ساختارهای کنونی عبور کرده؛ لذا این ساختارها را می‌شکنند. ما الان در این مرحله هستیم.

*آیا حقیقتاً چنین وضعیتی در جهان به وجود آمده است؟
بله. ساختارهای کنونی دارند فرو می‌ریزند. البته ظرفیت‌ها و فعلیت‌های عوامل دخیل‌، متفاوتند، ولی همگی تحت‌تأثیر قدرت نرم و ایده‌های تمدنی انقلاب اسلامی هستند. این ناامیدی از ساختارهای موجود جهانی به نقطه‌ای می‌رسد که مثلاً در آمریکا، بر سر همین ماجرای طوفان الاقصی، نسبت به نهادهای آکادمیکشان یک حالت انتقادی پیدا کردند. چند رئیس دانشگاه به کنگره آمریکا فراخوانده ‌شدند و دو رئیس دانشگاه استعفا ‌دادند.
دیگر اینکه از نقدهای فرهنگی که قبلاً در خود غرب هم سابقه داشت، به نقطه‌ای رسیده‌ایم که ناامیدی از ساختار به وجود آمده و بیش از ناامیدی از ساختار، امید به اتفاقی جدید وجود دارد؛ وگرنه اگر صرفاً یأس باشد، عبور از ساختارها از دل آن شکل نمی‌گیرد. امید به یک اتفاق جدید در جهان، موجب شده که انتظارات عمومی از ساختارهای کنونی عبور کرده است.
البته ما در تحلیل باید متوجه دو نکته باشیم. یکی اینکه مرعوب امپراتوری رسانه‌ای غرب نشویم و تصویر و روایتی که از واقعه می‌کنند، موجب غفلت ما نشود. واقعه را با روایت آنها نباید بشناسیم. خبر آنها، خبر فاسق است. در مجموع به بشریت دروغ می‌گویند، ولو اینکه دروغشان پیچیده و سیاست تنظیم خبرشان، سیاست وارونه نشان دادن صحنه‌هاست. البته این مطلب توضیح می‌خواهد؛ ولی این، کار امپراتوری رسانه‌ای غرب و به‌ویژه ابزارهای جدیدشان است. ما از یک سو نباید از ناحیه کثرت و شدت روایتی که در امپراتوری رسانه‌ای غرب وجود دارد، دچار انحراف روایت بشویم و از سوی دیگر نباید دنبال دولت مستعجل هم باشیم، والا باز از حوادث واقعی عقب می‌افتیم.
ما نباید از اتفاقاتی که در باطن عالم واقع می‌شوند و از دسترس محاسبه دستگاه مادی بیرون هستند غافل شویم. فقط رجال و اولیای الهی هستند که می‌توانند آن غیب را ببینند، مدیریت و هدایت کنند و پیش ببرند و ما نباید از اینها غفلت کنیم. به نظر می‌آید اتفاقاتی از این جنس در عالم در حال وقوع هستند که دنیای غرب نمی‌تواند آنها را کنترل کند. حادثه بزرگی مثل کرونا رقم می‌خورد و جامعه جهانی را در کما فرو می‌برد. در هیچ جامعه جهانی این ‌گونه در تنگنا قرار نمی‌گیرد؛ ولی باز آن میوه‌ای که باید، چیده نمی‌شود. هرچند برای گسترش حکمرانی مجازی از آن استفاده می‌شود، ولی باز جریان‌های مخالف خاموش نمی‌شوند؛ بلکه شدت پیدا می‌کنند و این خیلی پدیده عجیبی است.
با وجود هجومی که رسانه‌های دشمن به جریان مقاومت دارند و جنگ فرهنگی و تخریبی‌ای که به راه انداخته‌اند و تحلیل‌های غلطی که امپراتوری رسانه‌ای اینها از شرایط و موازنه قدرت در دنیا می‌دهند، اتفاقات بزرگ جهانی نشان می‌دهند که کنترل جهان از دست آنها خارج شده و دستگاه محاسباتی‌شان قدرت محاسبه ندارد.
یادم هست در اوایل پیروزی انقلاب، تحت تأثیر آن، در انتخاباتی در الجزایر که به تعبیر امروزی، اصول‌گراها پیروز شده بودند، رسماً انتخابات را ابطال کردند. استاد ما مرحوم علامه حسینی می‌فرمودند این علامت شکست دستگاه ریاضیات غرب است. دیگر ابزار محاسبات کمّی‌شان قدرت محاسبه حرکت‌های ناشی از اختیار و اراده انسان را ندارد. این معنایش شکست علوم انسانی آنها و به طریق اولی، شکست ریاضیاتشان است والاّ به جنگ دموکراسی که بت آنهاست، نمی‌رفتند. وقتی در مقابل آرا می‌ایستند و با تحلیل که ارائه می‌کنند، آراء را ابطال می‌کنند، یعنی که قدرت کنترل اختیارات را ندارند.

*قدرت سرکوب خیلی عجیبی را هم از خودشان نشان می‌دهند. قهر و غلبه‌ای که هیچ حدی را برای خود متصور نیست و مثلاً به ورود زمینی تن می‌دهند و یا مثلاً وقتی یمن حرکتی را انجام می‌دهد، بسیجی بین آمریکا و انگلستان و چند کشور رقم می‌خورد و سریع به یمن حمله می‌کنند و یا به سمت آن منطقه ناو حرکت می‌دهند که مثلا امنیت دریایی را فراهم بکنند.
این معنایش فروپاشی قدرت نرم غرب است. دارند قدرت ایدئولوژیک و هژمونی‌شان را از دست می‌دهند.

*به نظر جنابعالی خشونتی که بروز می‌کند، اتفاقاً نشانه‌ تنزل قدرت آنهاست؟
غرب تا مجبور نشود، برای توسعه دموکراسی جنگ به راه نمی‌اندازد. در حال حاضر غرب برای توسعه دموکراسی، می‌خواهد کل خاورمیانه را به آتش بکشد. آنها اگر مجبور نبودند دموکراسی را با قتل و غارت پیش نمی‌بردند. این معنایش این است که محاسبات آنها در حوزه‌ علوم انسانی اجتماعی و محاسبات نرمی که با آن در دوره استعمار فرامدرن، جهان را استعمار می‌کردند، شکست خورده و در واقع قدرت ایدئولوژیکشان کاهش پیدا کرده است.
ظاهراً همان‌‌طور که فروپاشی شوروی، ایدئولوژیک بود، فروپاشی آمریکا هم ایدئولوژیک است. یعنی آرمان‌ها و ایده‌هایی که در جهان به شکل انبوه بسط داده و ملت‌ها را وابسته کرده و خود را محور تحقق آن آرمان‌ها در جهان قلمداد کرده و به تعبیر بعضی از ادبیات‌ها برای بشریت رؤیا ساخته و خود را محور تحقق آن رؤیا، منجی و راهبر بشریت برای رسیدن به آن آرمانشهر و آن رؤیا قرار داده، دارد شکست می‌خورد و دیگر آن رؤیا دل‌انگیز و شورانگیز و بهجت‌زا نیست و جامعه بشری به آن احساس دلبستگی و یا حقارت نمی‌کند و آمریکا را محور تحقق جامعه آرمانی بشر نمی‌بیند. وقتی این رؤیا از دست برود، قدرت این تمدن هم از دست می‌رود.
در ایامی که آمریکا به عراق حمله کرد، شصت اندیشمند آمریکایی نامه‌ای نوشتند و این حمله را توجیه اخلاقی کردند. این بار این کار را هم نکردند.
یعنی دیگر دفاع اخلاقی هم از آنها نمی‌شود. فقط خودشان بین خودشان تکرار می‌کنند که اینها دارند از خودشان دفاع و با تروریسم مبارزه می‌کنند؛ ولی این حرف هم خریداری ندارد.
ما نباید فریب بخوریم، زود داوری کنیم و مرعوب امپراتوری رسانه‌ای غرب و صحنه‌سازی و تصویرسازی آنها بشویم. روایت آنها غلط است. کسانی که خیلی منفعل می‌شوند، تحت تأثیر روایت غرب قرار می‌گیرند. نه آن روایت را بپذیریم و نه برای تحقق ایده‌های انقلاب اسلامی عجله کنیم. واقعیت این است که آنها هیچ توجیه اخلاقی‌ای برای این جنگ ندارند.
در دنیایی که مدعی آزادی، برابری، دموکراسی و حقوق بشر است، این جنگ و خشونت توجیه اخلاقی ندارد و این علامتِ شکست یک قدرت است. خشونت بدون اینکه بتوانند آن را بر پایه‌ اصول خودشان تصویر و تفسیر بکنند، معنایش فروپاشی قدرت است. یعنی این قدرت فقط دیگر می‌تواند به زور بازو و قدرتش تکیه کند و دیگر نمی‌تواند به اصول اخلاقی‌اش و به آن ایده‌ها، آرمان‌ها و رؤیای شورانگیزش تکیه و ملت‌ها را مسحور خود کند. قدرت مسحور سازی‌شان گرفته شده است. به تعبیر قرآنی، به وسیله انقلاب اسلامی اِفکشان بلعیده شده؛ «مَا یَأْفِکُونَ». سَحَره، فرعون یک سحری درست می‌کردند که هم، شورانگیز بود، هم رعب‌آور و از قدرت فرعون ابهتی در دل‌ها می‌انداخت. این عامل پیروزی بود. حضرت موسی(ع) این ابهت را شکست و این عامل فروپاشی اقتدار آنها شد.
امام (ره) در باره اشغال لانه‌ جاسوسی فرمودند: «آمریکا آن‌‌قدر که می‌گوید قدرت ندارد؛ کما اینکه پهلوی آن‌ قدری که تبلیغ می‌کرد قدرت نداشت. باید این رعب شکسته می‌شد. وقتی رعب شکسته بشود ملت‌ها آزاد می‌شوند و شما دانشجویان این کار را کردید. ما می‌خواستیم این اتفاق بیفتد که افتاد». همان موقع غرب‌گراها گفتند چرا گروگان‌های آمریکایی را یک سال نگه داشتید و روابط جهانی را به هم زدید؟ اگر می‌خواستید آنها را آزاد کنید پس چرا یک سال نگه داشتید؟ اگر می‌خواستید نگه دارید، پس چرا آنها را آزاد می‌کنید؟ امام فرمود: ما می‌خواستیم رعب آمریکا را بشکنیم که شکستیم.
همان زمان، ملت مسلمان افغانستان با شوروی آن دوره می‌جنگید. فرمودند ملت افغانستان هم ابهت شوروی را شکست و نشان داد که این‌‌‌طور نیست که آنها هر تصمیمی بگیرند، در عالم واقع بشود. شما ابهت آمریکا و آنها هم ابهت شوروی را شکستند. وقتی این اتفاق افتاد، ملت‌ها آزاد می‌شوند و دیگر دنبال اینها نمی‌روند. البته طبیعی‌است که این امور زمانبر هستند.
در حال حاضر کار به جایی رسیده که با تهدید و تطمیع آنها جهان حرکت نمی‌کند و مجبورند از قدرت سختشان استفاده کنند. این قدرت سخت هم ظرفیتی دارد و این ظرفیت رو به اتمام است. قدرت سختشان هم آن‌ قدرها که وانمود می‌کنند نیست. هر وقت آن قدرت رؤیایی که از خودشان درست کرده‌اند، بشکند و ملت‌ها از آن عبور کنند، دیگر قدرت سخت توان مقاومت ندارد.
این خیلی نکته مهمی است. بعضی‌ها خیال می‌کنند قدرت سخت دشمن است که جهان را اداره می‌کند. این‌‌طور نیست؛ قدرت نرمشان است. شوروی نمی‌توانست یک بمب اتم در افغانستان بیندازد. اگر می‌توانست، می‌انداخت. قدرت سختش آن‌ قدرها نبود. وقتی قدرت نرم او از بین رفت، قدرت سختش هم دچار فروپاشی شد.
آمریکا و اروپا فعلاً رجز می‌خوانند. کاری که مردم فلسطین کردند و لطیف‌تر از آن، کاری است که مردم یمن دارند انجام می‌دهند، ابهت آمریکا را شکسته‌اند. دیگر اینها از آمریکا حساب نمی‌برند. کشتی جنگی آمریکا را می‌زنند. اینها دارند با مجاهدتشان رعب آمریکارا می‌شکنند. فروپاشی این قدرت نرم به معنی فروپاشی قدرت سختشان است. اینها با قدرت سختشان نیست که غلبه می‌کنند، بلکه بیشتر قدرت نرم و رعبی است که در ملت‌ها ایجاد می‌کنند و در کنار رعب، بیشتر فریفتگی و شیفتگی‌ای است که نسبت به خود ایجاد می‌کنند. تحقیرشدگی در برابر اینها و فریفتگی نسبت به اینها دارد می‌شکند.
از آن‌طرف مردم فلسطین نشان دادند که تمام شعارهای اینها و طرفداری از حقوق بشر دروغ است. اینها طرفدار آزادی و ملت‌ها نیستند. از آن‌طرف هم مردم یمن دارند نشان می‌دهند که اینها آن‌قدری هم که ادعا می‌کنند، قدرت ندارند و قدرت تطمیع و تهدیدشان دارد از بین می‌رود. این آغاز فروپاشی است. البته آغاز، تعبیر دقیقی نیست، بلکه نقطه جهش در فروپاشی است. باید منتظر اتفاقات بعدی که فروپاشی قدرت دنیای غرب را تسریع می‌کنند، باشیم.

*اگر اجازه بفرمایید همین فضا را ادامه بدهیم و برویم سمت اینکه یک ارزیابی داشته باشیم از عملکرد و نحوه مواجهه جمهوری اسلامی با حوادث اخیر منطقه، از طرفی، دشمنان بر این باورند که همه‌چیز از ایران نشئت می‌گیرد و منشاء همه اتفاقات اخیر را به ایران منتسب می‌کنند‌. تا حدی که چندی قبل یکی از مقامات رژیم صهیونیستی گفت که باید سر اختاپوس، یعنی ایران، را بزنیم…، از طرف دیگر در مجموعه نیروهای انقلابی خودمان نیز منتقدند که در جمهوری اسلامی در مقایسه با مردم کشورهای دیگر منطقه و مسلمان‌ها یا حتی مردم اروپا و آمریکا که دائماً راه‌پیمایی می‌کنند و خیلی پرشورند و…، در ایران آن طور که باید آن شور لازم وجود ندارد. ارزیابی شما چیست؟
آن حرف مقام رژیم صهیونیستی که حرف صهیونیسم جهانی است که از دهان آن شخص زده می‌شود. به گمان من هر دو تحلیل دچار نوعی اعوجاج است. اما در تحلیل غربی‌ها یک حرف صحیح و یک ارائه غلط. از مسئله روایت غلط می‌کنند. اصل نکته‌ای که می‌گویند که هسته‌ مرکزی جبهه مقاومت ایران است، جای تردیدی نیست. همه جبهه مقاومت این را قبول دارند. هم شروعش از اینجاست، هم کانون و فوران و هدایتش اینجاست. اما اینکه کأنه ایران دارد مستقیم کار می‌کند و اینها نیروهای نیابتی هستند؛ این در باب خود غربی‌ها صادق است. غربی‌ها وقتی شبکه قدرت درست می‌کنند، دیگران حق و آزادی‌ و حرمت و کرامتی ندارند و باید با فرمان آنها حرکت کنند و نیروهای نیابتی می‌شوند. در حالی که در جبهه اسلام این اصلاً معنا ندارد. اگر شما در مردمی بیداری ایجاد می‌کنید، به آنها آگاهی می‌دهید، امداد و توانمندشان می‌کنید، معنایش این نیست که آنها مستعمره‌ و نیروهای نیابتی شما هستند. آنها ملتی و جمعی و امتی هستند که برای خودشان هویت و استقلال دارند. کار می‌کنند، ما هم کمکشان می‌کنیم. بنابراین شبکه قدرت در فضای فرهنگ ما با شبکه قدرت در دنیای استکبار متفاوت است.
*سنخ رابطه‌هایمان.
سنخ رابطه‌ها، راهبری‌ و حمایت‌مان متفاوت است. بنابراین به معنای این‌ نیست که آنها از خودشان اراده ندارند و رشد نمی‌کنند. این‌که معنا ندارد. انبیاء آمدند که: «ِلیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ»(۱). قرآن می‌فرماید همراهان وجود مقدس نبی اکرم«ص» این گونه‌اند: «فَئازَرَه فَاستَغلَظَ فَاستَویّ عَلیّ سوقِه»(۲) روی پای خود ایستاده‌اند. قدرت را از آنجا می‌گیرند، امداد می‌شوند، ولی اراده، هویت و استقلال دارند.
باید توضیح داده شود که چگونه می‌شود هم ذیل یک دستگاه ولایت و هدایت قرار بگیرند، امداد بشوند، هم هویت و اصالت و استقلال داشته باشند. به هر حال این ‌طور نیست که اگر یک شبکه قدرت درست کردید، آنها نیروهای نیابتی شما باشند و نیابتی بجنگید. این موضوع راجع به ساختار قدرت نیابتی غرب و نیروهایی که حقوق می‌گیرند و می‌جنگند و پول می‌گیرند و قتل و غارت می‌کنند، صدق می‌کند، ولی ملت رشیدی که برای آرمان‌هایشان می‌جنگد، ولو اینکه شما کمک کردید تا این روحیه حماسی و توجه به آرمان‌ها در آنها پیدا شود و برای مقابله توانمندشان کردید، خودشان ملت مستقلی‌اند، تصمیم می‌گیرند، روی پای خودشان می‌ایستند، آرمان‌خواهند و مجاهده می‌کنند. ملتی نیستند که شما تحقیرشان‌کنید؛ تحمیل و تحمیق کنید و اجازه تفکر به آنها نمی‌دهید.
اینها مثل نیروهای داعشی و آدم‌هایی که روانگردان مصرف کرده‌اند، نیستند. گروه‌هایی که خیلی‌هایشان دارند به نفع رژیم صهیونیستی حقوق می‌گیرند و می‌جنگند، در جنگ با یمن و کشورهای عربی هم از آنها استفاده می‌شود. این نیروها اصلاً اهل فکر نیستند. اینها نیروهای نیابتی‌اند. درست است که محور جبهه مقاومت، ایران است، ملت‌هایی را توانمند و آرمانخواه کرد و بزرگ و بالغ و رشید شدند. فَاستَغلَظَ فَاستَویّْ عَلیّْ سوقِه.
این الگو الگوی اسلامی است. ما محور جبهه مقاومت هستیم، ولی نه به این معنا که آنها هیچ‌کاره‌اند و ما داریم می‌جنگیم و آنها نیابتی‌اند. این‌‌طور نیست. ما هم اگر در جایی عقب‌نشینی کنیم، آنها عقب‌نشینی نمی‌کنند و پرچم را به دست می‌گیرند و جلو می‌روند. اما اینکه نحوه مداخلات یک شبکه قدرت را خوب تحلیل نکنیم و تصورمان این باشد که همه باید مستقیم دخالت کنند، ناشی از نشناختن مواجهه دو نظام قدرت با یکدیگر است. آمریکا و اروپا مجبور شدند مستقیم حضور یابند و از کسی که وابسته به آنهاست حمایت کنند. این ضعف آنهاست، نه قوتشان، والاّ قواعد شبکه قدرت متفاوت است. ما فعلاً هیچ نیازی به مداخله نداریم. نهایتاً امداد، با قواعد مبارزه‌ شبکه‌ قدرت است. اگر این رویکرد درست تحلیل نشود، به نظر می‌ر‌سد که داریم کوتاهی می‌کنیم. ما هشدار می‌دهیم و جلو می‌رویم و جنگ گسترش پیدا می‌کند. معنایش این نیست که داریم جنگ نیابتی می‌کنیم.
*یعنی ما نمی‌گوییم جامعه دیگری به جای ما هزینه بدهد.
خیر این معانی نیست. ملت‌هایی رشید شدند و ما کمکشان می‌کنیم. همه با هم داریم مقاومت می‌کنیم. علاوه بر این‌ ما هزینه‌ دادن‌هایمان معانی دیگری دارد. شهید سلیمانی می‌فرمود: همه‌ این شهدا، حتی شهدای مدافع حرم در لبنان و جاهای دیگر، قله‌شان هشت سال دفاع مقدس ماست. اینها در آن دفاع مقدس ساخته شدند. ما مقاومت‌هایمان را کردیم که ذیلش این جریان شکل گرفت. الان هم داریم مقاومت می‌کنیم. بیشترین هزینه را هم داده‌ایم. مردم ایران همین ‌‌قدر که پای جمهوری اسلامی‌ ایستاده‌اند که چهل و اندی سال که با دنیا درگیر است و فشار جنگ همه جانبه دنیا را تحمل می‌کند، نهایت مقاومت را کرده است و می‌کند.
ملتی که مستغرق‌ در تمتعات مادی دنیای غرب و کشورهای اروپایی و آمریکا بود، حالا بیدار شده است. حرکت آنها هم از جمهوری اسلامی نشئت گرفته و دارند به صحنه می‌آیند، اما با ملت ایران خیلی فاصله دارند و به ملت ایران سال ۵۷ که هیچ، به ملت ایران سال ۴۲ هم هنوز نرسیده‌اند. البته سرعت تحولاتشان بحث دیگری است.

*شما مردم ایران را با همین وضعیتی که الان دارند….
بله، ملت ایران خیلی رشیدتر از ملت‌های دیگر دنیا هستند. وضعیت کنونی مردم یمن مثل سال‌های ۵۶ و ۵۷ ایران و اوایل پیروزی انقلاب اسلامی است. هنوز حوادث در راهند. نمی‌خواهم بگویم اگر ما در جاهایی کوتاهی کردیم، خدای متعال باز هم از ما حمایت می‌کند ولی ملت ایران دارد استقامت می‌کند. معنی استقامت چیست؟ قدرت خرید و ارزش پول ما به دلیل جنگی که دنیا با ما می‌کند، کاهش پیدا کرده است، والاّ ظرفیت اقتصادی ما بالاست. نمی‌خواهم همه ضعف‌هائی را که از آنها رنج می‌بریم به جنگ اقتصادی و جنگ همه جانبه دشمن منتسب کنم، ولی این یک عامل اصلی و اساسی‌ است.
هیچ یک از کشورهای اطراف ما ظرفیت اقتصادی و نیروی انسانی و منابع ما را ندارند. از نظر مدیریت هم نه قوی‌تر بلکه ضعیف‌ترند؛ اما این اتفاقات در آنجا رخ نمی‌دهند، چون دارند در چهارچوب نظم جهانی کار می‌کنند، اما ما در مقابل آن نظم ایستاده‌ایم. بنابراین ملت ایران دارد هزینه‌ چهل و پنج سال مقاومتش را میدهد و هم مقابله می‌کند. نتیجه‌اش هم بیداری اسلامی و شکل‌گیری جبهه‌ مقاومت و امثال اینهاست.
اشتباه بزرگی است که ملت‌ها را متهم کنیم که مقاوم نیستند. مقاومت هر ملتی معنای خودش را دارد. اعمال قدرت از طریق یک شبکه قدرت است که معنا دارد. ما داریم همه توانمان را برای دفاع از جبهه‌ مقاومت به کار می‌گیریم. هم ملتمان، هم دولت جمهوری اسلامی به اندازه توانشان ایستاده‌اند:«لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسعَهَا». ما داریم خوب کار می‌کنیم. بنابراین هر دو تحلیل غلط‌اند. این‌که بگوییم ما داریم می‌جنگیم و آنها نیروهای نیابتی ما هستند غلط است. آنها نیروهایی هستند که ذیل محور جمهوری اسلامی رشد کردند، روی پای خودشان ایستادند و دارند مقاومت می‌کنند. ما هم به اندازه‌ توانمان به‌عنوان محور شبکه داریم انواع کمک‌های متنوعی را که ممکن، متصور و مقدور است، انجام می‌دهیم.

*یعنی همان سنت‌های فتح و پیروزی که راجع به کیفیت کمک و مواجهه ما با این حادثه وجود دارند. بعضی‌ها خیلی دوست دارند که ما هم وارد درگیری بشویم.
هر کاری قاعده‌ای دارد. به نظر من این تحلیل‌ها ناشی از بی‌دقتی در تقسیم نقش‌ها در یک شبکه قدرت است که هر کدام باید چگونه عمل کنند تا این شبکه تقویت بشود و در مجموع تضعیف نشود.
سنت‌های خدای متعال در پیروزی سنت‌های دیگر است. در موازنه ظاهری قدرت شاید بگوئید که ما امکاناتمان خیلی کمتر از رقیب است. سیاست ما سیاست پیروزی خون بر شمشیر است که برای خودش قواعدی دارد و حتماً هم در آن پیروزی حاصل می‌شود. بنابراین ما نباید دنبال این باشیم که جنگمان جنگ ابزار باشد: «وَ أَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّهٍ»(۳). قوه این‌ طرف با قوه آن‌ طرف تفاوت‌های اساسی دارد: «تُرهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ»(۴). آن چیزی که در دشمن ارعاب ایجاد می‌کند، صرفاً ابزار نیست. بنابراین اعمال قدرت ما قواعد خودش را دارد و با اعمال قدرت دشمن متفاوت است. امکانات و سنن پیروزی‌مان هم متفاوت است. اگر به مجموعه اینها توجه نداشته باشیم، دچار خطای در تحلیل می‌شویم.

*برخی از نیروهای انقلابی معتقدند ملاحظاتمان در جمهوری اسلامی خیلی زیاد است و در مواجه شدن با دشمنان ایران را با ملت یمن مقایسه می‌کنند که ملت رشیدی است و این ملاحظات را ندارد.
ملاحظه اگر ملاحظه منافع مادی باشد غلط است، اما اگر ملاحظه قدرت و تغییر موازنه باشد ضروری و لازم است. باید ببینیم چگونه عمل کنیم که در نهایت موازنه قدرت به نفع ما تغییر کند. مردم یمن هم حتماً این ملاحظات را دارند. نمی‌شود نداشته باشند، والاّ می‌شود مبارزه‌ کور.

* معتقدند تغییر موازنه باید کانون توجه باشد
تغییر موازنه و برتری قوا قواعدی دارد که باید هم به دست آورد و هم رعایت کرد. من نمی‌گویم همه کسانی که تصمیم می‌گیرند، مومن کامل هستند و هیچ رعبی از دشمن و یا تعلقی به دستگاه دشمن ندارند و دچار خطای محاسباتی نمی‌شوند. ممکن است این‌طور باشد، اما ما داریم پیشانی کار را می‌بینیم و منظومه و مجموعه تصمیماتی که گرفته می‌شود و اقداماتی که می‌شوند به نظرم اقدامات مبتنی بر محاسبه‌ یک شبکه‌ قدرت است که دارد در مقابل جریان دیگری می‌ایستد. هم جنس امکاناتش، هم قواعد پیروزی‌ و هم اعمال قدرتش در مقابل جبهه‌ مقابل متفاوت است. آنها وقتی می‌خواهند اعمال قدرت کنند، نسل‌کشی می‌کنند تا ایجاد رعب کنند. ما می‌خواهیم از طریق تربیت انسان مؤمن کاری کنیم که رعب از دشمن از بین برود: «إِنَّمَا ذَلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءَه»(۱۳)، یعنی لشکر شیطان نتواند تخفیف ایجاد کند. اگر در این امر موفق بودیم، در موازنه موفق شده‌ایم. اگر دشمن بخواهد از طریق ارعاب مادی ملتی را تسلیم کند و در نتیجه در آنها ظرفیت ایمانی‌ای ایجاد شود که از دشمن نترسند و تهدیدها و تخفیف‌های او اثر نگذارند، یعنی دشمن شکست خورده است و ما قدرتی داریم که دشمن را می‌ترساند و مجبور است روی آن محاسبه کند که می‌کند.
اگر ملتی مثل مردم یمن ساخته می‌شود که واقعاَ از قدرت آمریکا نمی‌ترسد و از تشویق‌هایش به طمع نمی‌افتد، این همان: « تُرهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ» است. به چنین ملتی نمی‌شود ضربه زد، چون هرچه ضربه می‌زند، این طرف پیروزی است.

*در مجموع شرایط فعلی جهانی و نقش مقاومت را چگونه می‌بینید؟
ظاهر قضایا نشان می‌دهد که حقیقتاً یک قدرت معنوی دارد از باطن جهان آشکار می‌شود و حوادث را پیش می‌برد. کاملاً روشن است که آنها به‌شدت به دنبال ایجاد نظم جدید هستند. حتی گفته‌اند در دو سه سال آینده مثل بعد از جنگ اول و دوم جهانی، که سرنوشت دهه‌های آینده معین شد، سرنوشت دهه‌های آینده هم معین خواهد شد. آنها می‌خواهند آن سرنوشت را با محاسبات خودشان معین کنند، ولی حقیقت این است که قدرت‌های جدیدی که خلق شده‌اند و به‌خصوص قدرت اسلام چنین اجازه‌ای را به آنها نخواهد داد
به نظر می‌آید آینده‌ جهان آینده‌ای نیست که آنها طراحی می‌کنند. حرکت کلی جهان به نفع آنها نیست و به نقطه‌ای می‌رسند که: «یُخرِبُونَ بُیُوتَهُم بِأَیْدِیهِم وَ أَیدِی الْمُؤمِنِینَ»(۵) خودشان هم در فرو ریختن کاخ قدرتشان مشارکت می‌کنند. این حوادث در راهند. ان‌شاءالله.

پاورقی:
۱٫ بخشی از آیه ۲۵ سوره حدید
۲٫ بخشی از آیه ۲۹ سوره مبارکه فتح
۳ . سوره انفال، آیه ۶۰٫
۴ . سوره انفال، آیه ۶۰٫
۵ . سوره حشر، بخشی از آیه۲.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *