«تحلیلی بر پیام امام خامنهای به دانشجویان حامی فلسطین در دانشگاههای آمریکا»
در گفتگو با دکتر سعدالله زارعی
دانشجویان آمریکایی بخشی از جبهه مقاومت ضد استکباری هستند
درآمد:
نامه حضرت امام خمینی به گورباچف و نامههای امام خامنهای به جوانان و دانشجویان جهان، مشحون از نکات سازنده و رهائیبخش برگرفته از قرآن کریم و سیره معصومین «علیهمالسلام» است. نامههایی که در آن بیش از آنکه وجدانهای بشری را بهعنوان یک سیاستمدار مورد خطاب قرار دهند، از جایگاه عالمی دینی و به تآسی از انبیاء، سعی در تذکار و دعوت به جستجوگری حقیقیت و زدودن زنگارهای دنیایی ازفطرتهای پاک دارند، تا انسانها در این وانفسای آخرالزمانی، بتوانند مسایل پیرامون خود را بهدرستی دریافت و تحلیل کنند و در سمت درست تاریخ بایستند.
در گفتگو با دکتر سعدالله زارعی کارشناش ارشد مسایل سیاسی و بینالمللی به تحلیل نامه اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی به دانشجویان آمریکایی حامی فلسطین نشستهایم.
*رهبر معظم انقلاب پنجم خرداد ۱۴۰۳ نامهای خطاب به دانشجویان حامی فلسطین در دانشگاههای آمریکا نوشتند که بازتابهای بسیار در داخل و خارج بهویژه در بین سیاستمداران و اندیشمندان آمریکایی داشت. اجازه میخواهم قبل از ورود به تحلیل محتوای این نامه، گفتگو را با نگاهی به نامههای قبلی رهبر معظم انقلاب خطاب به جوانان و دانشجویان اروپا و آمریکا آغاز کنیم.
حضرت امام خامنهای در فاصله بهمن ماه ۱۳۹۳ تا خرداد ماه ۱۴۰۳ یعنی طی یک دهه، چهار نامه خطاب به «جوانان» نوشتهاند که با توجه به محدود بودن تعداد نامههای ایشان در طول دوران نورانی رهبری معظمله، «نادر» به حساب میآیند و از اهمیت ویژه جوانان نزد ایشان حکایت میکنند و میتوان گفت طبعاً باید منتظر نامههای بعدی رهبر انقلاب به این قشر باشیم.
اولین نامه رهبر معظم انقلاب در تاریخ ۱/۱۱/۱۳۹۳ خطاب به «جوانان اروپا و آمریکای شمالی»، دومین نامه در تاریخ ۸/۹/۱۳۹۴ خطاب به «عموم جوانان در کشورهای غربی» و سومین نامه در تاریخ ۲۲/۱۱/۱۳۹۷ تحت عنوان «بیانیه گام دوم خطاب به ملت ایران» صادر شد که در آن جوانان ایرانی بهطور ویژه مورد خطاب قرار گرفتند و چهارمین نامه در تاریخ ۱۰/۳/۱۴۰۳ خطاب به «دانشجویان حامی مردم فلسطین در دانشگاههای ایالات متحده آمریکا» شرف صدور یافت.
*رهبر معظم انقلاب در این نامه و نامههای قبل که به آن اشاره کردید، جوانان را خطاب قرار میدهند. دلیل این خطاب ویژه چیست؟ اصولاً حضرت آقا چه ویژگیای را در جوان میبینند که به آنان نامه مینویسند؟
امام خامنهای شخصیتی جوانگرا هستند، البته با توصیه به جوانان در بهرهگیری از افراد معمّر و استفاده از تجربیات آنان. اما در خصوص این پرسش شما باید گفت در این نامهها جوانان بهطور خاص مورد خطاب رهبر معظم انقلاب اسلامی قرار گرفتهاند. چرا؟ امام خامنهای در هر چهار نامه به این سئوال پاسخ دادهاند. ایشان در ابتدای نامه اول نوشتهاند: «به این سبب که آینده ملت و سرزمینتان را در دستهای شما میبینم و نیز حس حقیقتجویی را در قلبهای شما زندهتر و هوشیارتر مییابم…» و در انتهای این نامه فرمودهاند: «هر یک از شما میتوانید به قصد روشنگری خود و محیط پیرامونتان، پلی از اندیشه و انصاف بر روی آن شکافها بسازید.» امام خامنهای در نامه دوم خود فرمودهاند: «من ایمان دارم که تنها شما جوانهایید که با درس گرفتن از ناملایمات امروز، قادر خواهید بود راههای نوئی را برای ساخت آینده بیابید و سد بیراهههایی شوید که غرب را به نقطه کنونی رسانده است.»
و در ادامه آوردهاند: «جوانان عزیز! من امیدوارم که شما در حال یا آینده این وضعیت آلوده به تزویر [علیه اسلام و مسلمانان] را تغییر دهید.
و نیز: «به هر حال این شمائید که باید لایههای ظاهری جامعه خود را بشکافید، گرهها و کینهها را بیابید و بزدایید. شکافها را به جای تعمیق باید ترمیم کرد.»
رهبر معظم انقلاب اسلامی در نامه سوم خود، یعنی بیانیه گام دوم فرمودهاند: «دهههای آینده دهههای شماست و شمایید که باید کارآزموده و پرانگیزه از انقلاب خود حراست کنید و آن را هر چه بیشتر به آرمان بزرگش که ایجاد تمدن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنا فداه) است، نزدیک کنید.»
و در بخش دیگری از این پیام فرمودهاند: «ایران مقتدر، امروز هم مانند آغار انقلاب با چالشهای مستکبرانه روبهروست، اما با تفاوتی کاملاً معنادار… دنباله این مسیر که به گمان زیادی به دشواری گذشته ما نیست، باید با همت و هوشیاری و سرعت عمل و ابتکار شما جوانان طی شود. مدیران جوان، کارگزاران جوان، اندیشمندان جوان، فعالان جوان، در همه میدانهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، بینالمللی و نیز عرصههای دینی، اخلاقی، معنویت و عدالت، باید شانههای خود را زیربار مسئولیت بدهند.»
حضرت امام خامنهای«دامتبرکاته» در آغاز نامه چهارم خود که خطاب به دانشجویان حامی فلسطین در دانشگاههای آمریکا صادر فرمودهاند، نوشتند: «این نامه را به جوانان مینویسم که وجدان بیدارشان آنها را به دفاع از کودکان و زنان مظلوم غزه برانگیخته است. جوانان عزیر دانشجو در ایالات متحده آمریکا! این پیام همدلی و همبستگی ما با شماست. شما اکنون در طرف درست تاریخ ـ که در حال ورق خوردن است ـ ایستادهاید.»
*با این شواهد و قرائن و تأکیداتی که حضرتعالی از بین نامههای رهبر انقلاب خطاب به جوانان آوردید، امام خامنهای سرخط هرگونه تغییر و تحولی را جوانان میدانند؛ البته با آن ویژگیهای پیرامونی که جوانگرایی را از جوانزدگی جدا میکند.
همین طور است. نقطه آغاز هر حرکتی با در نظر گرفتن تفاوت جوانگرایی با جوانزدگی مهم است. یکی از پرتکرارترین و کلیدیترین کلمات در بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی، بهخصوص در دو دهه اخیر، «تحول» بوده است. بر همین اساس هم طی سالهای اخیر در جمهوری اسلامی اسنادی تحت عنوان «سند تحول…» تهیه و تصویب و بعضاً اجرا شدهاند. به نسبت اقشار دیگر، عنصر تحول بیشتر به قشر جوان گره خورده است. از نظر روانشناسی و جامعهشناسی، تحولات جزیی و کلی در جوامع توسط جوانان صورت میگیرند.
جالب این است که جوانان، اقشار دیگر را هم تحت تأثیر شدید خود قرار میدهند. در پیروزی انقلاب اسلامی نقش دانشجویان از نقش اساتید پررنگتر بود و در واقع اساتید به دنبال دانشجویان به حرکت درآمدند. بنابراین رهبری در پیگیری مطلوب خود که متضمن تحول ساختارها و روندهاست، بیش از قشرهای دیگر به جوانان امید بستهاند. از نظر ایشان اساساً مسئولیت آینده ملت و کشور به عهده جوانان است و تنها جوانان هستند که راههای نو را برای ساخت آینده مییابند و مانع از طی مسیر در بیراههها میشوند.
*دانشجویان آمریکا، چند درصد از جمعیت آمریکا را تشکیل میدهند و گستره تأثیرگذاری آنان در جامعه و سیستم حاکمیتی آن چقدر است؟
بر اساس آمارها حدود ۱۹ میلیون دانشجو در نزدیک به ۵۸۰۰ دانشگاه و مراکز آموزش عالی آمریکا تحصیل میکنند که در این میان ۵۰ دانشگاه به کار پرورش مدیران آینده سرگرم هستند.(۱) به گفته جوزف بورل، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا، این دانشگاهها وزرای خارجه و رؤسای جمهور تربیت و از این طریق در اداره آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر نقش ایفا میکنند.
براساس نظرسنجیهای اخیر سه مؤسسه آمریکایی شامل «اینتلیجنت»، «اکسیوس» و «نیوزویک» ۶۵ درصد دانشجویان از آنچه که آنچه در غزه میگذرد خشمگین هستند. هر چند به دلیل کنترلهای شدید و برخوردهای انضباطی و انتظامی تنها ده درصد از آنها جرئت حضور در تجمعات اعتراضی پیدا کردهاند و ۱۱ درصد از دانشجویان این دانشگاهها کماکان باور دارند که اسرائیل در جنگ غزه در حال دفاع از خود است.
دولت آمریکا بهشدت از تظاهرات و تجمعات دانشجویان نگران است و آن را یک تهدید جدی میداند. اگر با ادامه جنایات اسرائیل در غزه، این ۱۰ درصد به ۲۰، ۳۰ و ۵۰ درصد برسد، دولت آمریکا دچار وضعیت بحرانی خواهد شد. کما اینکه ۳۰ درصد از این دانشجویان گفتهاند در انتخابات آینده ـ آبان ۱۴۰۳ ـ شرکت نخواهند کرد.
نکته مهم دیگر این است که حضور دانشجویان در اعتراضات بهشدت مسری است. حتماً خانوادههای دانشجویانی هم که به حمایت از فلسطین تظاهرات یا تجمع میکنند، در تقابل با پلیس قرار دارند. بنابراین ادامه اعتراضات جوانان میتواند بهسرعت به سایر بخشها از جمله فعالان شبکه حمل و نقل و مدارس کشیده شود و آمریکا را با بحران مواجه کند.
موضوع دیگر اینکه الگوی اجرا شده در دانشگاههای آمریکا ممکن است به سایر کشورهای غربی کشیده شود و در روند انتخابات و شکلگیری دولتهای جدید در اروپا تأثیر بگذارد. شاید به همین دلیل است که انگلیس پس از اولین رأی مخالف به قطعنامههای آتشبس، کنار کشید و پس از آن به رأی ممتنع در شورای امنیت سازمان ملل روی آورد و رأی فرانسه در شورای امنیت سازمان ملل حتی از مخالف به موافق تغییر کرد و نیز کشورهای اروپایی در کشاکش درگیری سخت رژیم صهیونیستی با فلسطینیها، شروع به رسمیت شناختن کشور فلسطین کردند.
*بعضی پرسیدهاند که چرا رهبر انقلاب برای دانشجویان آمریکایی بهطور اختصاصی نامه فرستادند و حال آنکه نظیر چنین اجتماعاتی توسط دانشجویان اروپایی هم در حمایت از مردم غزه و در مخالفت با جنایات اسرائیل برپا شده بودند. با این تحلیل، به نظر جنابعالی آیا نقطه کانونی حرکت دانشجویی در جهان غرب، دانشگاههای آمریکا هستند و نه سایر کشورهای غربی و حضرت آقا به همین دلیل نامه را خطاب به دانشجویان آمریکا نوشتند و نه اروپا؟
همین طور است. تظاهرات در دانشگاههای اروپا به اندازه دانشگاههای آمریکا فراگیر نبود. از سوی دیگر بهتر بود که این نامه در نقطهای «متمرکز» میشد که مؤثرتر بود. البته این نکته را هم باید اضافه کرد که درست است که رژیم صهیونیستی در فاصله دهههای ۱۹۱۰ تا ۱۹۵۰ با مساعی دولت انگلیس به وجود آمد، اما بقاء و قدرت اسرائیل در فاصله دهههای ۱۹۵۰ تا کنون، به حمایت شدید آمریکا متکی بوده است.
*همین فراگیری اعتراضات دانشجویی هم موجب شد تا حضرت آقا در این نامه، این اعتراضات را بخشی از جبهه مقاومت بخوانند.
بله. شاید بتوان گفت برجستهترین فراز نامه اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی خطاب به دانشجویان حامی فلسطین در دانشگاههای آمریکا این باشد که «شما اکنون بخشی از جبهه مقاومت را تشکیل دادهاید و در زیر فشار بیرحمانه دولتتان ـ که آشکارا از رژیم غاصب و بیرحم صهیونیست دفاع میکند ـ مبارزهای شرافتمندانه را آغاز کردهاید.»
واقعیت این است که «مقاومت» و جبههای که از فراهم شدن انواعی از مقاومت پدید میآید، نه مفهومی جغرافیایی است که به منطقه خاصی مثلاً غرب آسیا محدود باشد و نه مفهومی دینی یا مذهبی است که پیروان خاص یک دین مثلاً اسلام را شامل شود. مقاومت یک مفهوم تمدنی و مبارزاتی است. هر کسی که از پذیرش قواعد حاکم بر نظام سلطه ـ که یکی از برجستهترین آنها حمایت بیچون و چرا از اسرائیل است ـ اعراض کند و در مقابل آن قرار بگیرد و نیز هر کسی که از حق مردمی که مغضوب نظام سلطه واقع شدهاند، دفاع کند، از نظر منطق، کاربرد و نتیجه در جبهه مقاومت قرار دارد، زیرا در شرایط کنونی جهان، دو جبهه بیشتر وجود ندارند: جبهه نظام سلطه و جبهه مقاومت. صد البته برخی از کشورهای دنیا در هیچ یک از این دو جبهه قرار ندارند و در عین حال جبهه سومی را هم در مقابل این دو تشکیل ندادهاند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در بخشی از بیانیه گام دوم فرمودهاند: «پس آنگاه، انقلاب ملت ایران، جهان دوقطبی آن روز را به جهان سهقطبی تبدیل کرد و سپس با سقوط و حذف شوروی و اقمارش و پدید آمدن قطبهای جدید قدرت، تقابل دوگانه جدید «اسلام و استکبار» پدیده برجسته جهان معاصر و کانون توجه جهانیان شد.»
جبهه مقاومت که با شروع انقلاب اسلامی و بهخصوص بعد از فروپاشی بلوک شرق و اقمار آن تجلی زیادی پیدا کرد، بهمرور در بخشهای مختلف دنیا گسترش یافت و در میان پیروان مذاهب و ادیان و نحلههای مختلف دینی و حتی غیردینی طرفداران زیادی پیدا کرد. سالهاست که این جبهه، بخشی از هویت ملتها و حتی دولتهایی در آمریکای لاتین به شمار میآید. پس هیچ عجیب نیست که امروز در دانشگاههای آمریکا آن را در قامت اعتراضات دانشجویی در یکی از محوریترین موضوعات و دغدغههای جبهه مقاومت که فلسطین است، به تماشا بنشینیم. دانشجویان آمریکایی چه میگویند؟ میگویند ما مناسبات کنونی کشورمان با اسرائیل را قبول نداریم و از فشاری که این رژیم با استفاده از سلاح و پول و حمایتهای سیاسی و غیرسیاسی آمریکا بر مردم فلسطین وارد میکند، متنفریم. آنان برای این ابراز تنفر هزینه میپردازند و در عین حال از میدان بیرون نمیروند. این اگر «مقاومت» نیست، چیست؟
رهبر معظم انقلاب و رهبر جبهه مقاومت در این نامه در تشریح اهداف جبهه مقاومت فرمودهاند: «هدف این مبارزه توقف ظلم آشکاری است که یک شبکه تروریست و بیرحم به نام «صهیونیستها» از سالها پیش بر ملت فلسطین وارد ساخته است.» بنابراین امروز دانشجویان آمریکایی در اساسیترین هدف شکلگیری جبهه مقاومت، در کنار این جبهه و در مقابل نظام استکبار ایستاده و به تعبیر دقیقتر عضوی از جبهه مقاومت ضد استکباری هستند.
معظمله در این نامه در تشریح اساس ظلمی که پدید آمده و فقط محدود به فجایعی که طی این هشت ماه و اندی بر مردم مظلوم غزه رفته نیست و عامل هم فقط رژیم اسرائیل نیست، در باره نحوه شکلگیری و بقای رژیم غاصب فرمودهاند: «بزرگترین حامی این رژیم غاصب، پس از نخستین کمکهای انگلیسی، دولت ایالات متحده آمریکاست که پشتیبانیهای سیاسی، اقتصادی و تسلیحاتی از آن رژیم را یکسره ادامه داده و حتی با بیاحتیاطی غیرقابل بخشش راهها را برای تولید سلاح هستهای به روی او گشوده و به او در این راه کمک کرده است.»
فکر تأسیس یک دولت خالص یهودی در سرزمین فلسطین، در سالهای پایانی قرن نوزده ـ یعنی در سال ۱۸۹۷ ـ در یک کشور اروپایی ـ سوئیس ـ مطرح شد و بیست سال پس از آن در سال ۱۹۱۷ با اعلامیه معروف بالفور، وزیر خارجه وقت انگلیس وارد «مرحله اجرا» شد. در این دوران تا ۳۰ سال پس از آن ـ یعنی ۱۹۴۷ ـ براساس مذاکرات وین میان انگلیس و فرانسه، فلسطین به همراه چند کشور دیگر اسلامی تحت قیمومت انگلستان درآمد و در حالی که در قانون خودنوشته قیمومیت هم آمده بود که انگلیس باید در پایان دوره قیمومیت به شکلگیری دولتی فلسطینی همت میگماشت؛ با خیانت انگلیسیها، فلسطین بهمرور تحت سلطه آژانس یهود که بعداً به دولت یهود تبدیل شد، درآمد.
سرهنگ آلنبی، سرفرماندهی انگلیس در فلسطین، اجازه داد جمعیتهای یهودی و سازمانهای تروریستی یهود نظیر اشترن و هاگانا در مناطق فلسطین مستقر شوند و بر سرزمینهای فلسطین سیطره پیدا کنند. با وجود این، وقتی با پایان دوره قیمومیت، انگلیس از این سرزمین رفت، هنوز تعداد یهودیان (ساکن و مهاجر)یک سوم جمعیت عربهای مسلمان و مسیحی فلسطینی بود.
با رفتن انگلیس و اعلام دولت یهود، ایالات متحده آمریکا که اینک در جایگاه «ابرقدرت غرب» ایستاده بود، بیش از انگلیس سیاست یهودیسازی فلسطین را دنبال کرد. پیروزی اسرائیل در جنگهای ۱۹۴۸، ۱۹۵۶ و ۱۹۶۷ در واقع مرهون حمایت خاص آمریکا بود. در این جنگها اسرائیل نمیتوانست بدون کمک آْمریکا در مقابل ارتشهای عربی مقاومت کند. کما اینکه مصر در جریان جنگ ۱۹۷۳، با استفاده از اصل غافلگیری، توانست ظرف یکی دو روز ارتش اسرائیل را از شبهجزیره سینا و منطقه تابا عقب براند.
راه دوری نرویم در همین جنگ غزه و در جریان عملیات “طوفانالاقصی”، آنتونی بلینکن وزیر خارجه کنونی آمریکا در تاریخ ۱۲ اکتبر / ۲۰ مهر ماه در جریان سفر به عراق به نخستوزیر آن گفته بود: «روز پس از عملیات فلسطینیها که من به تلآویو رفتم، دولت اسرائیل فروپاشیده بود.» خبرهای زیادی حاکی از آنند که در جریان جنگ غزه، اداره همه امور سیاسی، نظامی و اقتصادی اسرائیل به دست آمریکاییها بوده است. یک گزارش منابع اسرائیلی حکایت میکند که آمریکا تأمینکننده ۹۶ درصد تسلیحاتی بود که در فاصله ۷ اکتبر تا پایان ماه می به تلآویو سرازیر شد و شامل ۳۵ هزار تن بود.
پس کاملاً واضح است که اگر در استقرار اسرائیل، نقش اول را انگلیس به عهده گرفت، ادامه حیات ننگین و توانمندسازی آن در توسل به جنایات علیه فلسطینیها، مرهون حمایت همهجانبه آمریکاییها بوده است.
*بنابراین با این نگاه که مستند و مبتنی بر واقعیتهای تاریخی است، در حالحاضر نقش محوری در بقا و استمرار حیات ننگین این رژیم جعلی و کودککُش آمریکاست. به همین خاطر هم حضرت آقا به سراغ دانشجویان آمریکا میروند.
بله، طی ۷۰ سال گذشته بارها این عبارت «اسرائیل در حال دفاع از خود است» از سوی مقامات آمریکایی شنیده شده است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در نامه خود به این موضوع اشاره فرمودهاند: «سردمداران سلطه قهرآمیز جهانی، حتی به مفاهیم بشری هم رحم نمیکنند. رژیم تروریست و بیرحم اسرائیل را مدافع خود وانمود میکنند و مقاومت فلسطین را که از آزادی و امنیت و حق تعیین سرنوشت خود دفاع میکند، «تروریست» مینامند.»
چرا آمریکا همواره و از جمله در جریان هشت ماه تهاجم بیرحمانه اسرائیل به غزه میگوید اسرائیل در حال دفاع از خود است؟ ویران کردن حدود ۷۰ هزار خانه و به شهادت رساندن دهها هزار زن و کودک در هیچ قاموسی نمیگنجد و ذیل عنوان «دفاع از خود» قرار نمیگیرد. پس چرا آمریکا از این عبارت استفاده میکند؟ برای رسیدن به پاسخ، باید پرسید اسرائیل در غزه مشغول چه کاری است و این کار او در سیاستهای منطقهای آمریکا چه جایگاهی دارد؟
بر اساس گزارشهای رسمی از جمله گزارشات سازمان ملل و رأی دیوان داوری لاهه، اسرائیل در حال «نسلکشی» است. آمریکا نمیتواند این را انکار کند. باید دید سیاست آمریکا بر چه مبنایی استوار است که این جنایات را دفاع از خود نام مینهد. در سیاست غرب، بهخصوص آمریکا، اسرائیل باید تثبیت و تجهیز شود و توسعه پیدا کند. سیاست «اسرائیل از نیل تا فرات» که در واقع استعاره «اسرائیل، آسیا»ست، سیاستی انگلیسی ـ آمریکایی است. یعنی اسرائیل قرارگاه مرکزی عملیات سلطهگرایانه غرب علیه قاره آسیاست.
این پایگاه مرکزی نباید معارض داشته باشد و از آنجا که مقاومت فلسطین، اسرائیل را در هر سه بعد استقرار، تجهیز و گسترش به چالش کشیده است، عمل کشتار اسرائیل که با هدف برگرداندن موازنه صورت میگیرد، از نظر مقامات آمریکا دفاع از خود محسوب میشود.
اما واقعیت این است که تقریباً هیچ دولت دیگری اقدامات اسرائیل را دفاع از خود نمیداند. اسرائیل اصولاً با اشغالگری و اجبار و بهرغم نظر شهروندان فلسطینی تأسیس شده و بنا به تصریح مصوبات شورای امنیت و بیانیهها و قطعنامههای مجمع عمومی سازمان ملل، سرزمینهای ۱۹۶۷ «اشغالی» محسوب میشوند. عملیات طوفانالاقصی هم در محدود منطقه اشغالی ۱۹۶۷ واقع شد. براساس قطعنامهها و بیانیههای سازمان ملل، غلاف غزه که عملیات فلسطینیها در آن صورت گرفت، منطقهای فلسطینی است و عوامل اسرائیل نباید در آن حضور پیدا میکردند تا مورد تهاجم صاحبان آن قرار نگیرند.
رژیم صهیونیستی در فاصله مذاکرات اسلو در سال ۱۳۷۲ تا کنون نزدیک به ۴۰ درصد از کرانه باختری را از کرانه جدا و به اشغال کرده است. همین ماجرا هم در قدس اتفاق افتاد و رژیم غاصب در حالی که همه این سرزمینها در مجموعه ۱۹۶۷ میگنجند، بیش از ۶۰ درصد قدس را اشغال کرد. بنابراین حضور اسرائیل در این محدوده به هیچ وجه دفاع محسوب نمیشود.
کشتار مردم غیرنظامی هم ادعای دفاع اسرائیل از خود را نقض میکند. دفاع از خود در معادله برابر نظامیان در مقابل نظامیان و غیرنظامیان در مقابل غیرنظامیان معنا مییابد و اسرائیل نمیتواند معادله نظامی را برخورد با سالخوردگان، زنان و کودکان تعریف کند.
*همان طور که مستحضرید، حضرت آقا در این نامه سخن از ورق خوردن تاریخ به میان میآورند. رابطه این ورق خوردن یا به تعبیر دیگر پیچ تاریخی با مسئله فلسطین و حوادث غزه چیست؟
این گره خوردن مسئله فلسطین، بهویژه طوفانالاقصی با تغییری که در سیر سیاسی و نظام جدید جهانی در شرف وقوع است، مسئله بسیار مهمی است رهبر معظم انقلاب در فرازی از نامه خود به فضای کنونی جهان که به نفع مقاومت ضداستکباری و ضدصهیونیستی است، اشاره فرمودهاند: «من میخواهم به شما اطمینان بدهم که امروز وضعیت در حال تغییر است. سرنوشت دیگری در انتظار منطقه حساس غرب آسیاست. بسیاری از وجدانها در مقیاس جهانی بیدار شدهاند و حقیقت در حال آشکار شدن است. جبهه مقاومت هم نیرومند شده و نیرومندتر هم خواهد شد. تاریخ در حال ورق خوردن است.»
صحنه جنگ غزه و مسایل مرتبط با آن، آئینه تمامنمایی از تغییر وضعیت در جهان است. اینکه در کشاکش جنگ سنگین میان اسرائیل و فلسطینیها که گواهان زیادی بر پیروزی طرف فلسطینی تصریح کردهاند، ۱۴۷ کشور جهان در طرف فلسطین ایستادهاند،(۲) این یعنی تغییر جهان.
وقتی دادگاه داوری لاهه که بر مبنای تثبیت نظام سلطه پدید آمده و یکی از مهمترین مأموریتهای آن مقابله قضایی با روندهای ضداسرائیلی است، به درخواست کشور آفریقای جنوبی، مقامات اسرائیلی را به نسلکشی متهم و احکام بازداشت آنان را صادر کرده است، این یعنی تغییر جهان. وقتی در دانشگاههای آمریکایی که با رژیم اسرائیل قرارداد دارند، تظاهرات طرفداری از فلسطین برگزار میشود و پلیس آمریکا ناچار به بازداشت بیش از ۲۰۰۰ نفر از آنان میشود و در عین حال دامنه اعتراضات به صورت عرضی و طولی گسترش مییابد، این یعنی تغییر جهان. وقتی مقامات بعضی از کشورهای اروپایی از اجرای احکام بازداشت نخستوزیر اسرائیل در اروپا در صورت سفر نتانیاهو خبر میدهند، این یعنی تغییر جهان.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در فرازی از بیانیه گام انقلاب اسلامی نوشتهاند: «اگر آن روز چالش با آمریکا بر سر کوتاه کردن دست عمال بیگانه یا تعطیلی سفارت رژیم صهیونیستی در تهران یا رسوا کردن لانه جاسوسی بود، امروز چالش بر سر حضور ایران مقتدر در مرزهای رژیم صهیونیستی و برچیدن نفوذ نامشروع آمریکا از منطقه غرب آسیا و حمایت جمهوری اسلامی از مبارزان و مجاهدان فلسطینی در قلب سرزمینهای اشغالی و دفاع از پرچم برافراشته حزبالله و مقاومت در سراسر این منطقه است.» ضمناً خود نامه اخیر رهبر معظم انقلاب و وایرال شدن فراوان آن در رسانههای سنتی و مجازی آمریکا و واکنشهای عجزآلود به آن، یعنی تغییر جهان.
جالب است که واکنش اولیه آمریکا در برابر این نامه، نادیده گرفتن، سپس خشمگین شدن و پس از آن انفعال بود. آمریکاییها برای اینکه به گمان خود علت صدور این نامه را از میان بردارند، با دستپاچگی مدعی شدند طرح صلحی برای پایان دادن به جنگ غزه آماده کردهاند که البته پایه و اساسی نداشت و به جایی نرسید.
*هرچند که نامه حضرت آقا به دانشجویان دانشگاههای آمریکا، بهنوعی تمجید از حرکت آنان در قرار گرفتن در جهت درست تاریخ به هنگام ورق خوردن تاریخ است، ولی روح این نامه همانند نامههای قبل و نامه امام خمینی به گوباچف دعوت به جستجوگری حقیقت است. تحلیل شما از مشابهتها و تفاوت نامههای حضرت آقا با نامه حضرت امام(ره) چیست؟
برای پاسخ به این پرسش اجازه بدهید از خود واژه دعوت در فرهنگ دینی شروع کنم و بعد به مشابهتها و تفاوتهای نامههای امام خامنهای با امام خمینی بپردازم. «دعوت» یکی از مهمترین و احیاناً مهمترین رسالت دین است و «ابلاغ» به معنای «رساندن به کمال» برجستهترین رسالت پیامبران است. چنانکه در قرآن کریم آمده است: «إِن عَلَیکَ إِلَّا البَلَاغُ» که البته در باره مفهوم رسیدن به کمال و حد و گستره آن بحث وجود دارد.
نامههای چهارگانه رهبر معظم انقلاب و بهخصوص نامه به جوانان اروپایی و آمریکایی در راستای مأموریت ابلاغ و به بیان دیگر «دعوت» قرار دارد. بر این اساس باید به این نامهها، بهرغم آنکه هدفگذاری عمیق و جدی سیاسی دارد، فراتر از فضای «سیاست» در مفهوم رایج نگاه کرد. این دعوت با جغرافیا و اختیار و مالکیت ملتها کاری ندارد و نمیخواهد هژمونگرایانه در این حدود وارد شود. کمااینکه نامه حضرت امام خمینی«سلامالله علیه» به صدر وقت هیئت رئیسه شوروی در این قواعد قرار نداشت. نامههای مورد اشاره امام و رهبری در واقع دعوت به «تأمل» است. بر این اساس این دو نامه ترکیبی از سئوالات و پاسخهایی اجمالی به آنهاست.
یکی از خصوصیات نامههای دعوت، انتشار در زمان و زمین مناسب و استفاده از بیانی همدلانه است. مثلاً در نامه اخیر رهبر معظم انقلاب خطاب به دانشجویان آمریکایی حامی فلسطین نوشته شده است: «همراهی و پشتیبانی استادان دانشگاه از شما دانشجویان حادثه مهم و اثرگذار است… من نیز با شما جوانان احساس همدردی میکنم و ایستادگی شما را ارج مینهم.»
و یا حضرت امام در نامه به گورباچف فرمودند: «رهبر چین اولین ضربه را به کمونیسم زد و شما دومین و علیالظاهر آخرین ضربه را بر پیکر آن نواختید. امروز دیگر چیزی بنه ام کمونیسم در جهان نداریم.» و «مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست.»
مقدمه دیگر دعوت این است که در آن از عبارات برانگیزاننده و «هشدار» استفاده میشود. رهبر معظم در این نامه بهطور ضمنی از امکان بهکارگیری بمب اتمی توسط رژیم غاصب اسرائیل سخن به میان آورده و از دانشجویان و دانشگاهیان خواستهاند بر دولت آمریکا برای کنترل اتمی اسرائیل فشار آورند. کمااینکه امام در نامه به گورباچف خطر مهم فراروی شوروی را مراجعه به نسخه و مدل مدیریتی غرب دانستند.
یکی دیگر از مقدمات دعوت، ترسیم افقی روشن و اطمینانبخش است. حضرت امام در نامه به رهبر شوروی، اسلام را بهعنوان «نسخه و راهحل» معرفی کردند و از او خواستند: «تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را که در اینگونه مسایل [مباحث فلسفی و عرفانی] قویاً دست دارند، راهی قم گرداند تا پس از چند سالی با توکل به خدا از عمق لطیف باریکتر از موی منازل معرفت آگاه شوند.»
رهبر معظم انقلاب در این نامه به دانشجویان آمریکایی فرمودهاند: «میخواهم به شما اطمینان بدهم که امروز وضعیت در حال تغییر است … تاریخ هم در حال ورق خوردن است.»
«درس قرآن به ما مسلمانان و به همه مردم جهان، ایستادگی در راه حق است: فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرتَ (آیه ۱۱۲ سوره هود) و درس قرآن در باره ارتباطات بشری این است: نه ستم کنید و نه زیربار ستم بروید: لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ (آیه ۲۷۹ سوره بقره) جبهه مقاومت با فراگیری و عمل به این دستورها و صدها نظایر آن به پیش میرود و به پیروزی خواهد رسید باذنالله.»
در نامههای حضرت امام خمینی «قدس سره» و حضرت امام خامنهای «دامت برکاته»، دعوت به درک دقیق اسلام و عبور از تعاریف ارائه شده از این دین الهی، برجسته است. حضرت امام ضمن تشریح جنبههای معرفتی اسلام از رهبر شوروی میخواهند هیئتی از افراد باهوش خود را به جمهوری اسلامی ایران گسیل دارد و امام خامنهای از مخاطب میخواهند که لایهها را کنار بزند و مستقیم و با مراجعه به قرآن کریم و مطالعه شخصیت و سیره پیامبر بزرگ آن، به درک حقیقت نایل شود.
رهبر معظم انقلاب اسلامی حدود ده سال پیش خطاب به «جوانان اروپا و آمریکای شمالی» نوشتند: «سخن من با شما در باره اسلام و بهطور خاص در باره تصویر و چهرهای است که از اسلام به شما ارائه میشود»
و «خواسته دوم من این است که در واکنش به سیل پیشداوریها و تبلیغات منفی، سعی کنید شناختی مستقیم و بیواسطه از این دین به دست آورید. منطق سلیم اقتضا میکند که لااقل بدانید آنچه شما را از آن میگریزانند و میترسانند، چیست؟ و چه ماهیتی دارد … اجازه ندهید این واقعیت پویا و اثرگذار در دنیای امروز، با اغراض و اهداف آلوده، به شما شناسانده شود.» و «با اسلام از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن (ص) آشنا شوید.»
و «من از شما میخواهم اجازه ندهید با چهرهپردازهای موهن و سخیف، بین شما و واقعیت سد عاطفی و احساسی ایجاد و امکان داوری بیطرفانه را از شما سلب کنند… هر یک از شما میتوانید به قصد روشنگری خود و محیط پیرامونش، پلی از اندیشه و انصاف بر روی آن شکافها بسازد.»
همچنین رهبر معظم انقلاب در تاریخ ۸/۹/۱۳۹۴ در نامه به «عموم جوانان در کشورهای غربی» فرمودند: «من از شما جوانان میخواهم که بر مبنای یک شناخت درست و با ژرفبینی و استفاده از تجربههای ناگوار، بنیانهای یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان پیریزی کنید.»
ایشان در این نامه در دفاع از اسلام و اتهاماتی که علیه مجموعههای مسلمان به راه افتاده است، روشنگری کردند و فرمودند: «لشکرکشیهای سالهای اخیر به دنیای اسلام که خود قربانیان بیشماری داشت، نمونهای دیگر از منطق متناقض غرب است. چگونه میتوان کشوری را به ویرانه تبدیل کرد و شهر و روستایش را به خاکستر نشاند، سپس به آنها گفت که لطفاً خود را ستمدیده ندانید. جوانان عزیز! من امید دارم که شما در حال یا آینده، این ذهنیت آلوده به تزویر را تغییر دهید. ذهنیتی که هنرش پنهان کردن اهداف دور و آراستن اغراض موذیانه است. تا وقتی که تروریسم در نگاه حامیان قدرتمندش به انواع خوب و بد تقسیم شود و تا روزی که منافع دولتها بر ارزشهای انسانی و اخلاقی ترجیح داده شوند، نباید ریشههای خشونت را در جای دیگر جستجو کرد… با کمال تأسف باید بگویم که گروههای فرومایهای مثل داعش، زاییده اینگونه وصلتهای ناموفق با فرهنگهای وارداتی هستند. اگر مشکل واقعاً عقیدتی بود، میبایست پیش از عصر استعمار نیز نظیر این پدیدهها در جهان اسلام مشاهده میشد…. وگرنه چگونه ممکن است از یکی از اخلاقیترین و انسانیترین مکاتب دینی جهان که در متن بنیادین خود، گرفتن جان یک انسان را بهمثابه کشتن همه بشریت میداند، زبالهای مثل داعش بیرون بیاید.»
امام خامنهای در همین نامه یعنی یک دهه پیش از فجایع کنونی اسرائیل در غزه، از واقعیت اسرائیل و حمایتهای همهجانبه آمریکا از آن پرده برداشته بودند: «چهره این تضاد در پشتیبانی از تروریسم دولتی اسرائیل دیده میشود. مردم فلسطین بیش از ۶۰ سال [اینک بیش از ۷۰ سال] است که بدترین نوع تروریسم را تجربه میکنند. اگر مردم اروپا اکنون [در زمان اوج فعالیت داعش] چند روز را در خانههای خود پناه میگیرند و از حضور در مجامع و مراکز پرجمعیت پرهیز میکنند، یک خانواده فلسطینی دهها سال است که حتی در خانه خود از ماشین کشتار و تخریب رژیم صهیونیست در امان نیست… این رژیم بدون اینکه هرگز بهطور جدی و مؤثر مورد سرزنش متحدان پرنفوذ خود و یا لااقل نهادهای به ظاهر مستقل بینالمللی قرار گیرد، هر روز خانه فلسطینیان را ویران و باغها و مزارعشان را نابود میکند… آیا در دنیای امروز قساوت دیگری را در این حجم و ابعاد و با این تداوم زمانی میشناسید؟»
*بهعنوان آخرین سئوال، تأثیر نامههای قبل و بهویژه این نامه تاریخی حضرت آقا به دانشجویان آمریکایی بر نُضجگیری خیزش قهرآمیز دانشجویی و استمرار آن در آینده را چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر اعتراضات کنونی رو به گسترش دانشجویان و اساتید دانشگاههای آمریکا و در سطح نازلتری، اروپا را با آنچه در نامههای رهبری معظم انقلاب مطالبه شده است تلاقی بدهیم، میتوانیم بگوییم این اجتماعات اعتراضی، اجابت همین نامهها هستند. البته نه به این معنا که همه کسانی که در دانشگاههای آمریکا به دفاع از فلسطین میپردازند، ابتدا پیام رهبر معظم انقلاب را خوانده و سپس برای اجابت آن به صحنه آمدهاند. «این همانی» در واقع ذات مشترک و اهداف مشترک را نشان میدهد و در گذر زمان میتواند در موضوعات دیگر هم به اشتراک برسد. از این رو رهبر معظم در مطالبهای بالاتر از آنچه در دو نامه پیشین خطاب به جوانان غرب صادر فرمودند، آنان را «عضو جبهه مقاومت» خواندهاند.
نکته دیگر اینکه اگر برخی از دانشجویان متحصن و معترض آمریکا، پیامهای قبلی را مطالعه کرده باشند، ولی همان طور که رهبر معظم در نامههای خود اشاره داشتهاند، فضای رسانهها مانع از دیدن حقیقت محنت مردم فلسطین و رفتار ضدانسانی اسرائیل شده باشد، با کنار رفتن پردهها و ناتوانی رسانههای غرب در سانسور کامل آنچه در غزه میگذرد، جوانان مضمون و محتوا و مطالبات نامههای مورد اشاره را تأیید کرده و خود را در فضای مخالفت با اسرائیل میبینند. این همان نتیجهای است که از اصل دعوت به دست میآید و قرآن کریم بر آن تأکید کرده است: «ادعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکمَهِ وَالْمَوعِظَهِ الْحَسَنَهِ».
پینوشتها:
۱٫ در سال ۲۰۱۷ حدود ۱۹٫۶۶۰٫۰۰۰ دانشجو در ۸۵۰۰ دانشگاه آمریکا مشغول به تحصیل بودهاند.
۲٫ البته باید توجه داشت که بقیه ۵۲ یا ۵۳ کشور را جزایر گمنامی تشکیل میدهند که برای اهداف خاص (از سوی آمریکا) پرچم گرفتهاند و عضو سازمان ملل محسوب میشوند.