دانستنيهائي
از قرآن
نور ايمان و
تاريکي کفر
«`tBurr& tb%x. $\GøtB çm»oY÷uômr’sù $oYù=yèy_ur ¼çms9 #YqçR ÓÅ´ôJt ¾ÏmÎ/ Îû Ĩ$¨Y9$# `yJx. ¼ã&é#sW¨B Îû ÏM»yJè=à9$# }§øs9 8lÍ$s¿2 $pk÷]ÏiB 4 Ï9ºxx. z`Îiã tûïÌÏÿ»s3ù=Ï9 $tB (#qçR%x. cqè=yJ÷èt» . (سوره انعام آيه 122)
آيا آن کس
که مرده بود و ما او را زنده کرديم و براي او نوري قرار داديم که در ميان مردم راه
برود، مانند کسي است که در ظلمات و تاريکيها است و هرگز از آنچه از اين آيه
مبارکه استفاده ميشود اين است که ايمان، تنها يک آن خارج نميگردد؛ اينچنين براي
کفار، اعمالي که انجام ميدهند، تزيين شده است. باور خشک و خالي و يا لقلقه لسان
نيست؛ ايمان همچنان که بايد باوري دروني باشد، لازمهاش اين است که مانند روح و
جاني که در بدن مرده دميده ميشود و مرده را زنده ميکند و يا بيجان را به حرکت و
جنبش درميآورد، نيرو و قدرتي داشته باشد، که به زندگي انسان نور بخشد و روشن بيني
ويژهاي عطا کند که گمراهيها و سياهچالهاي جهالت و ناداني و گناه و عصيان را
روبروي خود ببيند و همچون ملکهاي براي او باشد که او را از افتادن در آن منجلابهاي
فساد و تباهي نگهدارد و به سوي نور و روشنائي و هدايت و عمل صالح رهنمون گردد.
ايمان بايد
به عنوان لجامي قوي باشد که انسان را از تبعيت هواهاي نفساني و شيطاني دور سازد و
او را از وسوسههاي شيطانهاي انسي و جني محفوظ بدارد و مانند آفتابي درخشان
دربيايد که اطراف خود را با نور هدايتي که خداوند به او عطا فرموده، روشن و منور
سازد. البته پر واضح است که انسان قبل از رسيدن به چنين نوري و قبل از پيدايش چنان
ملکهاي، مردهاي بيش نيست که نياز به روح و حيات دارد و هرچند هر کسي در گرو کار
خودش است ولي بيگمان پس از پيدايش قابليت در او، خداوند است که اين نور را به او
ارزاني ميدارد و خداوند است که او را به ايماني هدايت بخش مسلح ميسازد و خداوند
است که او را به نعمت والاي هدايت منعم ميکند و لذا ميفرمايد: «فأحييناه» ما او
را پس از اينکه مرده بود، زنده کرديم؛ اين همان زندگي معنوي است که مکرر خداوند در
قرآن مجيد، ايمان و هدايت را به آن تشبيه کرده، همچنانکه گناه و تمرد و کفر را به
ظلمت و تاريکي تشبيه نموده است «الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي النور
والذين کفروا أولياؤهم الطاغوت يخرجونهم من النور الي الظلمات …» آن کس که ولي
خدا است، بيگمان خداوند او را از ظلمت و تاريکي ميرهاند و به نور هدايت منور ميسازد
ولي آنان که کفر ورزيدند و به خدا ايمان نياوردند و ولايت شيطانها و طاغوتها را
پذيرفتند، آن شياطين، آنها را از نور به ظلمت و گمراهي ميبرند و در منجلاب فساد و
تباهي ميافکنند.
حال بايد
ديد که آيا آن مؤمنين و هدايت شدگاني که خداوند بر آنها تفضل فرموده و آنها را
نوراني قرار داده- که بدون ترديد قابليت پذيرش اين نور را قبلا داشتهاند- با
کفاري که همواره در گمراهي و تاريکي کفر و شرک غوطهورند و يا آلوده به گناهان و
معصيتها شدهاند، يکساناند؟! هرگز چنين نيست!
آيا حمزه
سيدالشهدا که قلبش براي پذيرش ايمان آماده شده و در پي تحقيق و تلاش براي قبول
اسلام است و هرلحظه به برادرزادهاش نزديکتر ميشود تا يکباره نور ايمان در قلبش
متجلي گردد و با دل و جان، اسلام محمدي را بپذيرد،يکسان است با ابوجهل، آن مرد
کافر و بت پرستي که نه تنها خود گرفتار اعمال و کردارهاي ناپسند خويش است، بلکه
پيوسته ميکوشد ديگران را نيز از راه مستقيم دور سازد و مانند شيطان، با اعمال
وسوسهها در پي گمراه نمودن ديگران است و تلاش ميکند مردم را از نور خدا، وجود
مبارک حضرت رسول اکرم (ص) دور متفرق سازد
و در اين راه از توهين کردن به خود حضرت نيز ابائي ندارد؟! آيا آن انسان حق جوي
خداخواه با اين کافر خودپرست باطل پذير يکسان است؟! آري؛ اين کفار که در ظلمتها
بسر ميبرند و هرگز از ظلمت خارج نميگردند، براي اينکه خود را شاد سازند، آن
اعمال بد و شرک آميز را براي خود خوب جلوه ميدهند و يا اينکه شيطان اعمال بد آنها
را مزين ميکند، تا اينکه هرگز از اين ظلمت بيرون نيايد و موفق به توبه و هدايت
نشوند «کذلک زين للکافرين ماکانوا يعملون»
خداوندا،
قلوب ما را به نور ايمان، منور ساز. آمين يا رب العالمين