سردبير
ماه مبارك رمضان, خير كثيرى است كه زمين و زمان مانندش را به خود نديده است, زيرا در اين ماه, ((حكمت)) ارزانى بشر شده و آن كه ((حكمت)) به او اعطا شود به خير كثير رسيده است. صادق آل محمد(ص), ((حكمت)) را جز ((طاعه الله)) و ((معرفه الامام)) نمى داند.
در بيست و يكم ماه رمضان سال چهلم هجرى, مولود كعبه در مسير تحقق ((طاعه الله)) و براى بزرگداشت توحيد, به شهادت رسيد و بدين سان ((طاعه الله)) با ((معرفه الامام)) پيوند جاودانه يافت و امامت و ولايت به مثابه روح در پيكر اطاعت و عبادت تجلى كرد و اين دو, خير كثيرى زاينده, تا قيام قيامت ماندند.
شهيد رمضان و فدايى بزرگ اسلام, آن يگانه روزگار بود كه جز او و رسول, كس خدا را نشناخت و جز او و خدا, كس رسول را نشناخت و جز خدا و رسول كس او را نشناخت. او همان است كه چشمه علوم آسمان و زمين از سينه اش جوشيد و گل عرفان در بوستان جانش جوانه زد و شجاعت در ركابش, مردانگى آموخت و درخت انسانيت در پرتو آفتاب وجودش به بار نشست. آرى او به تنهايى فلسفه هستى است و عالم, طفيل وجود او.
امسال, سومين تقارن مبارك بهار انقلاب (دهه فجر) با بهار قرآن (ماه رمضان) روايتى ديگر از خير كثير است, چه اين كه رهبر بلند پايه فقيد انقلاب نيز در سايه سار امامت و از دامان پرمهر ولايت برخاست و در رهگذر ((طاعه الله)), دل هاى مرده و تن هاى خسته را از ظلمت طاغوت به نور ايمان هدايت كرد و به واقع, هدف انقلاب اسلامى نيز بازگشت به ((طاعه الله)) و پذيرش حكومت ولايى بود و انقلاب با اين هويت, تكون يافت. چه اين كه محرم و صفر هم جان مايه تحرك و خيزش آن شد. اكنون كه نوزدهمين بهار انقلاب اسلامى از راه مى رسد, سزاوار است به ارزيابى گذشته بنشينيم و در آينده انديشه كنيم. در اين مدت, دشمن جز بدى و ناروا نگفته و نديده, كه هر كس بر طينت خود مى تند, و دوست جز خوبى و صفا نگفته و نديده است.
با اين حال اساسى ترين معيار تحليل گذشته, مسير ((طاعه الله)) و ((معرفه الامام)) است, اگر آنچه بر ما رفته و به قانون در آمده, در مسير اطاعت خدا و اجراى قوانين او و گسترش فرهنگ توحيدى و هماهنگى با منويات ولايت بوده است, به توفيق بزرگى دست يافته ايم و اگر غير از اين بوده, به هدف نرسيده ايم. حق آن است كه در كنار ((كارستان))هاى شكوهمند, كاستى هاى دور از اغماضى نيز داشته ايم; راه هاى پرسنگلاخ فراوانى را پيموده و عقبه هاى خطرساز و طاقت سوزى نيز پيش رو داريم ولى آنچه كه داراى اهميت است اين است كه باور كنيم, آنچه كه جهان مادى امروز تشنه آن است و جهان اسلام در انتظار وقوعش, ساختن جامعه اى بر پايه خدامحورى و دين باورى است, ورنه غرب آنچه خود دارد از صنعت و پيشرفت, كمترش را زبيگانه تمنا نمى كند!
اكنون بايد بيش از گذشته در حال شهيد بزرگ رمضان; كارگزاران, شيوه حكومتى و اخلاق و منش شخصى او و يارانش تإمل و تفكر كرد و دريافت كه گمشده انسان معاصر, تئورىهاى به بن بست رسيده دنياى امروز نيست, او به دنبال بازيافت هويت و بازگشت به معنويت است و اين مهم جز در سايه حكومت علوى محقق نخواهد شد. از اين رو تنها بارقه اى از آن در حسينيه جماران درخشيد و آتش بر همه عالم زد و اينك نيز راه همان است و رسالت ما, تداوم آن. والسلام
پاورقي ها: