اعتقاد به معاد و موانع گسترش آن


يكى از بنيادىترين باورهاى دينى ((اعتقاد به معاد)) است. اعتقاد به زنده شدن
پس از مرگ ظاهرى و حيات دوباره, نه تنها ريشه در فطرت انسان ها دارد, بلكه در
سرلوحه برنامه هاى فرهنگى و تبليغى پيامبران الهى قرار داشته است. تمامى
راهنمايان آسمانى, انسان ها را به ((باور قيامت)) فرا خوانده اند, به طورى كه
تبيين و تعميق اعتقاد به معاد, به موازات اعتقاد به مبدإ, فصل مشترك برنامه
تمامى پيامبران توحيدى بوده است.

در برنامه تبليغى آخرين رسول الهى, پيامبر اكرم(ص) نيز اعتقاد به معاد از
جايگاهى ويژه برخوردار بوده و آن معلم راستين بشرى در زمان بعثت و در جاىجاى
پيام انسان ساز خويش, مردم را به باور قيامت دعوت كرده اند. قرآن كريم مجموعه
تعاليم آسمانى و سند نبوت آن رسول الهى و بهترين شاهد اين مدعا است و در تعداد
قابل توجهى از آيات قرآنى, مستقيم و غير مستقيم, به اين اعتقاد و ويژگى ها و
آثار آن اشاره شده است. براساس يك طبقه بندى موضوعى قرآن كريم, بيش از 1640 آيه,
معادل 25/8 درصد از كل آيات به تبيين و تشريح موضوع قيامت و آخرت اختصاص دارد.
(1) كه اين درصد در ميان موضوعات قرآنى داراى مقام دوم (پس از رسالت پيامبر
اكرم با 30 درصد) است.

اين باور دينى, آثار سازنده و مثبت فراوانى در زندگى فردى و اجتماعى بر جاى
مى گذارد و زمينه را براى تربيت انسان هاى مومن و تحقق جامعه توحيدى فراهم مىآورد.
پرورش فضايل اخلاقى, جلوگيرى از رذايل روحى, مبارزه با هواها و هوس ها, ايجاد
آرامش و اطمينان, تعديل علايق مادى و دنيوى, تغيير بينش نسبت به دنيا, پرورش
روحيه ايثار و شهامت, تقويت روحيه تفاهم و مجاهدت براى برقرارى عدالت و قسط, از
جمله آثار ارزشمندى است كه در پرتو باور به قيامت و زندگى اخروى به وجود مىآيد.
به بيان ديگر, اعتقاد به معاد هم هدف رسالت الهى است و هم زمينه را براى تحكيم
پيام الهى در بينش و گرايش مومنان فراهم مىآورد و اجراى فرمان هاى پيامبران را
تضمين مى كند. به همين دليل, در كلام مفسران پيام آسمانى و ائمه معصوم ـ عليهم
السلام ـ نيز تبيين و تشريح اين اعتقاد, از جايگاهى ويژه برخوردار بوده و احاديث
و روايات متواتر و فراوانى در اين باره به دست ما رسيده است.

در بررسى سير نزول آيات قرآن كريم و پيام ائمه هدى ـ عليهم السلام ـ نكته زير
قابل تإمل و توجه است: ((هر زمان كه جامعه در آستانه تحول عظيم فرهنگى و
اجتماعى قرار داشته و مومنان بايد رسالت فردى و اجتماعى سنگينى را به عهده
مى گرفتند, در چنين شرايطى تبليغ و ترويج اعتقاد به قيامت و زندگى اخروى از شدت
و گستردگى بيشترى برخوردار شده است, زيرا تشريح ناپايدار بودن زندگى دنيوى و
گذرا بودن لذات و سختى هاى مادى و تإكيد بر پايدارى حيات اخروى و مواهب آن,
زمينه را براى پذيرش مسووليت هاى خطير دينى و تلاش در راستاى تحقق آرمان هاى الهى
فراهم مىآورده است. به همين دليل, بيش از 47 درصد از آيات نازله درباره معاد,
در سه سال اول بعثت پيامبر اكرم(ص) و در آستانه علنى شدن رسالت رسول گرامى و در
نتيجه سنگين شدن مسووليت مومنان و ياران او نازل شده است.))(2)

تجربيات تاريخى نيز گواه اين مدعاست كه هر زمان اعتقاد و باور به قيامت در
تار و پود جامعه تنيده شد و مردم آگاهانه و صادقانه به اين باور دينى ايمان
آوردند, دستاوردهاى مهم و سترگ در زندگى فردى و اجتماعى آنان به وجود آمد, و هر
زمان كه اين باور تضعيف شد, آسيب پذيرى فردى و جمعى نيز افزايش يافت. براى
نمونه, تجلى ارزشمند و ماندگار اعتقاد به قيامت را در دوران معاصر مى توان در
مبارزات پيروزى انقلاب اسلامى و مجاهدات هشت سال دفاع مقدس به خوبى مشاهده كرد كه
تمامى اين دستاوردها در پرتو اعتقاد عميق و خالصانه به مبدإ و معاد قابل تفسير
و توجيه است.

اينك اين سوال اساسى مطرح است كه: ((چگونه مى توان اعتقاد به معاد را در جامعه
پايدار و نهادينه كرد؟))

پاسخ سوال فوق از آن نظر در وضعيت فعلى حايز اهميت است كه نسل حاضر در صدد
ايجاد تحول عظيم فرهنگى در جامعه و برپايى تمدن اسلامى است. بى شك تحقق اين رسالت
تاريخى و انقلابى تنها در سايه اعتقاد عميق و گسترده به مبدإ و معاد ميسر است.
در بعد داخلى, تنها زمانى احكام الهى و ارزش هاى انسانى ـ نظير اقامه نماز, امر
به معروف و نهى از منكر, آزادى و آزادگى, عدالت و برادرى ـ حاكم مى شوند كه باور
به زندگى اخروى, عميق و گسترده باشد. در بعد خارجى نيز تنها امتى مى تواند در
عصر حاضر, پرچمدار عدالت و قسط در زندگى فردى و اجتماعى باشد كه آگاهانه و
صادقانه به اين باورها ايمان بياورد و در راه تثبيت و حاكميت آنها آماده
جانفشانى و ايثار باشد. بنابراين, يافتن پاسخ سوال مذكور و تلاش در راه تعمق
اعتقاد به زندگى اخروى, در واقع, تلاش براى پايدارى ارزش ها و حاكميت فرمان هاى
آسمانى و در نهايت, تلاش براى برپايى تمدن اسلامى است.

براى يافتن پاسخ, ابتدا موانع تعميق اعتقاد به معاد بررسى مى شود و سپس روش ها
و راهكارهاى مناسب براى پايدارى و تعميم اين اعتقاد در جامعه تشريح مى شود.



موانع گسترش و تعميق اعتقاد به معاد

عواملى كه در جامعه دينى باعث تضعيف اعتقاد به معاد گشته و به عنوان موانع
اصلى در راه گسترش و تعميق اين باور تجلى مى كنند, عبارت اند از:



1ـ فرهنگ حاكم در دوران معاصر

پس از پيدايش رنسانس و فروپاشى اعتقادات مذهبى كليسا, فرهنگى جديد در اروپا
متولد شد. اين فرهنگ با اعتقاد به ((اصالت انسان)) و تكيه بر ((اومانيسم)) در
صدد نفى انديشه هاى آسمانى برآمد و دين و دين باورى را به شدت مورد حمله قرار
داد. در فرهنگ جديد, انسان از خاك برآمده و در خاك فرو خواهد رفت و تاريخ
زندگانى او نه ابتدايى دارد و نه انتهايى; هرچه هست همين زندگى مادى است كه
بايد از آن كمال استفاده و لذت را برد. انسان موجودى صرفا ((اين دنيايى)) است و
خوشبختى و سعادت او نيز بايد ((اين دنيايى)) باشد. در اين فرهنگ, رابطه انسان
با خدا و, در نتيجه, با خودش قطع شده است و انسان هيچ ارتباطى با پيامبران و
تعاليم آسمانى ندارد. در زندگى ماشينى, انسان با خود و ديگران و حتى طبيعت, قطع
رابطه كرده است و شب و روز بدون تفكر و تإمل به دور خود مى چرخد و با تكرار پس
از تكرار, زندگى را سپرى مى كند. در اين فرهنگ انگيزه اى و فرصتى براى انديشيدن
درباره خدا و قيامت و زندگى روزمره وجود ندارد.

از سوى ديگر, با گسترش ارتباطات بين جوامع, داد و ستدهاى اقتصادى اجتماعى و
فرهنگى بين كشورها فزونى يافت و با پيشرفت تكنولوژى ارتباطات, مبادلات فرهنگى در
صحنه بين المللى از رونق چشمگيرى برخوردار شد; اما به دليل مقارن شدن تحولات
اقتصادى با تغييرات فرهنگى و اجتماعى در اروپا و پيشرفت سريع و شگفت انگيز غرب
در زمينه هاى اقتصادى و تكنولوژى, ارتباطات فرهنگى بين كشورها يك سويه گشت و
تفكرات و دستاوردهاى فرهنگى غرب به همراه محصولات و كالاهاى غربى به ساير كشورها
سرازير شد.

در نتيجه, در وضعيت كنونى فاصله هاى جغرافيايى از بين رفته و به تعبير مك
لوهان, جامعه شناس مشهور معاصر, دنيا به ((دهكده جهانى)) تبديل شده است. ((تبادل
فرهنگى)) بين كشورهاى پيشرفته و جهان سوم به ((تهاجم فرهنگى)) و انتقال يك طرفه
فرهنگ و اطلاعات مبدل شده است و حكومت ها, غربگرايان و روشنفكران وابسته, با
تبليغ و ترويج سكولاريسم سعى در حاكميت فرهنگ غرب دارند. روح حاكم بر تمدن غرب
با اعتقادات دينى, مخصوصا باور به قيامت در تعارض است و فرهنگ ماده گرايى و
زندگى اين دنيايى را تبليغ و ترويج مى كند, لذا حاكميت فرهنگ معاصر, مانع اصلى
در گسترش اعتقاد به زندگى اخروى است.



2ـ تعارض آخرت خواهى و دنياگرايى

انسان معاصر متإثر از فرهنگ حاكم, خواهان زندگى آرام مادى است و مى خواهد از
لذات و مواهب طبيعت حداكثر استفاده را ببرد. از اين رو, يكى از اهداف راهبردى و
بنيادى دولت ها, دست يابى به ((توسعه ملى)) است. اين توسعه بيشتر در ((توسعه
اقتصادى)) تجلى پيدا كرده است و دولت ها در يك رقابت شديد و فشرده به سوى آن در
حركت اند. نظريه پردازان توسعه, معتقدند براى دستيابى به توسعه بايد ((توليد))
بالا برود و سرانه توليد ملى افزايش يابد و براى رشد توليد بايد ((مصرف)) افزايش
پيدا كند. در نتيجه, مردم بايد ((بيشتر)) و ((متنوع تر)) مصرف كنند تا توليد
كنندگان داخلى و خارجى ((بيشتر)) توليد كنند و چرخه اقتصاد به گردش درآيد و
((توسعه)) حاصل شود.

در جامعه دينى, سوالات متعددى در زمينه اين نگرش و آثار مترتب بر آن وجود دارد
كه به برخى از آنها اشاره مى شود:

آيا دنيا ملعون و مذموم است؟ احاديث و رواياتى كه در مذمت دنيا وارد شده است
به چه معناست؟ در جامعه مذهبى تا چه ميزان مى توان مردم را به مصرف بيشتر دعوت
كرد؟ اگر توليد بيشتر, درآمد بيشتر را براى توليد كنندگان به وجود مىآورد, يك
مسلمان تا چه ميزان مى تواند به كسب درآمد و ثروت بپردازد؟ آيا اين استغنا او را
از خدا دور نمى كند؟ آيا بدون تقويت روحيه دنياپرستى و مصرف گرايى, مى توان توليد
را افزايش داد؟ آيا فقر و تهيدستى نشانه دورى از دنيا و علاقه به آخرت است؟ آيا
دنياخواهى و آخرت گرايى قابل جمع است؟ آيا پذيرش يكى مترادف و ملازم با نفى ديگرى
است؟

متإسفانه عدم پاسخگويى روشن به سوالات مزبور و عدم تمييز دقيق مرز آخرت گرايى
و دنياخواهى, سبب شده است عده اى براى افزايش درآمد و ثروت خود به اعتقادات دينى
و باورهاى فطرى, درباره معاد و زندگى اخروى, كم توجهى و يا بى توجهى نمايند و
بدون دغدغه و با خاطرى آسوده به دنيا بپردازند.



3ـ عدم تبيين دقيق معارف اسلامى در زمينه معاد

تصوير تاريك از زندگى پس از مرگ و تإكيد افراطى بر ترس از آخرت و عذاب هاى
الهى, يكى از موانع گرايش به باورهاى مذهبى است.
برداشت هاى غلط از قرآن كريم و احاديث, به همراه استناد به بعضى از روايات
ضعيف, چهره اى هول انگيز و وحشت زا از معاد و قيامت ارائه مى دهد كه نتيجه آن تلخ
كردن زندگى روزمره در كام معتقدان و مختل نمودن گردش كار و زندگى است و استمرار
آن مى تواند اين تصور غلط را به وجود آورد كه دين و سمبل هاى دينى (نظير مسجد و
روحانى) فقط از مرگ و مردن و گريه و زارى سخن مى گويند و با شادى و نشاط مخالف
هستند. هم چنين تإكيد بر جنبه عاطفى اعتقاد به قيامت و عدم پرداختن به مبانى
استدلالى و جنبه هاى عقلى و ذهنى آن, موجب كاهش گرايش به باور مزبور به ويژه در
بين نسل جوان مى شود.

از سوى ديگر, بيان سطحى و تكرارى معارف الهى در برخى از محافل و مجالس و
رسانه هاى گروهى, سبب اشباع كاذب در بعضى از جوانان شده است و آنان انگيزه و
نياز جدى به درك و فهم معارف اسلامى, و از جمله مباحث مربوط به معاد, در خود
احساس نمى كنند.



4ـ تعارض رفتار و گفتار برخى از معتقدان به معاد

از جمله موانع موثر در گسترش و تعميق اعتقاد به معاد در جامعه, تعارض رفتار و
گفتار برخى از معتقدان به معاد است كه از يك سو مردم را به قيامت و باورهاى
اخروى فرا مى خوانند و از سوى ديگر, رفتار و كردار آنها در زندگى فردى و
اجتماعى, بيانگر علاقه شديد آنان به دنيا و دنياپرستى است. دعوت زبانى آنان به
اين باور, نه تنها مردم را با آخرت گرايى و معاد مإنوس نمى سازد, بلكه مخاطبان
نيز با پيدا كردن توجيهات ناصحيح (كلاه شرعى) سعى در آرام كردن وجدان و نداى
فطرت خويش خواهند كرد و از پذيرش مسووليت و رعايت اوامر الهى, شانه خالى خواهند
كرد. هرچند همگان مسووليت دارند تا اعمالشان بيانگر اعتقاد آنها به قيامت و
زندگى اخروى باشد, (يرغبكم بالاخره عمله)(3) ليكن مسوولان, حاكمان و مبلغان و
كارگزاران حكومت دينى, مسووليت مضاعف دارند, زيرا توده مردم, رفتار و كردار
آنها را ملاك عمل قرار داده و بر آن مبنا به قضاوت مى نشينند.



5ـ هواى نفس و اميال شيطانى

خلقت انسان, تركيبى از نار و نور است و غرايز پست حيوانى به همراه گرايش عالى
انسانى در سرشت او به وديعت نهاده شده است; ((فإلهمها فجورها و تقويها))(4)
همچنان كه پيامبران آسمانى, انسان ها را به مبارزه با هواى نفس و رشد گرايش هاى
عالى فطرى فرا مى خوانند و او را به فلاح و رستگارى دعوت مى نمايند. شياطين جن و
انس نيز انسان را به تبعيت از غرايز و سير در عالم حيوانى و ميل هاى نفسانى سوق
مى دهند. ملازمه حركت در سرازيرى نفسانيت, پشت پا زدن به باور معاد و ناديده
انگاشتن حساب و كتاب اخروى است. به بيان ديگر, باور به قيامت با پاسخ گويى به
هواهاى نفسانى و نيازهاى شيطانى در تعارض است و با اعتقاد به زندگى اخروى
نمى توان بى محابا در وادى لذات دنيوى و برآورده كردن نيازهاى نفسانى و شيطانى
قدم برداشت.

يكى از نكاتى كه زمينه ساز تقويت هوا و هوس نفسانى بوده و در تعليم و تربيت
دينى (برخلاف تعليم و تربيت رايج) مورد توجه جدى قرار گرفته است, نامشروع بودن
روش هاى كسب درآمد و ثروت و به تعبير احاديث ((لقمه حرام)) است كه به عنوان مانع
موثر و ناپيدا در تضعيف اعتقاد به معاد ايفاى نقش مى كند. اگر در جامعه اى ميدان
بروز آزادانه هواى نفس به وجود آيد و فضاى گناه و آلودگى در آن رايج گردد,
اعتقاد به معارف دينى به ويژه اعتقاد به معاد از بين خواهد رفت.



راهكارهاى گسترش و تعميق اعتقاد به معاد

با عنايت به موانع مذكور, مشخص مى شود كه پاسخ اين سوال را كه: چگونه مى توان
اعتقاد به معاد را در جامعه پايدار و نهادينه كرد؟ تنها در تبليغات زبانى
نمى توان جستجو كرد, بلكه بايد با نگرش جامع نسبت به رفع موانع و ايجاد شرايط
مناسب بر رشد باور به قيامت تإكيد كرد تا تمامى افراد جامعه آگاهانه و با
اختيار كامل پذيراى اين باور اصيل و سازنده در جامعه دينى باشند. بدين منظور
راه كارهاى زير پيشنهاد مى شود; بدان اميد كه صاحب نظران و انديشمندان با غنى
نمودن آنها زمينه تبيين حاكميت آنها را در جامعه فراهم آورند.



1ـ حاكميت فرهنگ دينى و نفى فرهنگ بيگانه

اعتقاد به قيامت, ركنى مهم از اركان اعتقادات مذهبى است كه در سايه حاكميت
فرهنگ دينى گسترش و عمق مى يابد. در نتيجه براى تعميق اين باور بايد در راستاى
حاكميت فرهنگ دينى و نفى فرهنگ بيگانه و غربگرايانه تلاش كرد. نكته قابل تإمل
آن است كه فرهنگ, شامل همه روابط آشكار و پنهان فردى و اجتماعى مى شود.
بنابراين, حاكميت فرهنگ دينى نيز بايد تمامى زواياى زندگى فردى و اجتماعى و روح
حاكم بر جامعه را در بر گيرد و كليه نهادها و ارگان هاى اجتماعى را متإثر سازد.
در جامعه دينى كليه روابط اقتصادى, سياسى, اجتماعى و فرهنگى از اهداف و
آرمان هاى دينى نشإت مى گيرند و متناسب با ارزش ها و برنامه هاى الهى سازماندهى
مى شوند. نهادهاى اجتماعى براى تحقق اهداف و برنامه هاى دينى مسووليت مشترك دارند
و ضمن تلاش براى اجراى برنامه هاى خود, بايد براى حاكميت فرهنگ دينى نيز
برنامه ريزى و تلاش نمايند. از اين رو, حاكميت فرهنگ دينى را نبايد صرفا از
ارگان ها و نهادهاى فرهنگى و اجتماعى انتظار داشت, بلكه همه و همه بايد دينى
بينديشند, دينى برنامه ريزى كنند و دينى عمل كنند. به بيان ديگر, كافى نيست كه
يك نهاد اجتماعى يا اقتصادى در كنار فعاليت خود به فعاليت هاى فرهنگى بپردازد,
بلكه بايد تحقق اهداف جامعه و گسترش فرهنگ دينى را وظيفه اصلى خود بداند و در
راستاى تحقق آن فعاليت اقتصادى و اجتماعى خويش را ساماندهى كند.

براى گسترش باور به معاد نيز تمامى ارگان هاى اقتصادى, سياسى, اجتماعى و
فرهنگى بايد تلاش مشترك و همسو را سازماندهى كنند. در غير اين صورت فعاليت يك
نهاد مى تواند فعاليت بخش ديگر را آسيب پذير و خدشه دار سازد. از آن جا كه تعدادى
از سازمان هاى اجتماعى در زمان حكومت غير دينى گذشته به وجود آمده و برنامه ها و
اهداف خويش را متإثر از فرهنگ ضد دينى غربى طراحى و اجرا نموده اند و متإسفانه
با گذشت چندين سال از حكومت اسلامى هنوز نتوانسته اند سازمان, اهداف و برنامه هاى
خويش را متناسب با تعاليم و ارزش هاى مكتب توحيد متحول و اصلاح نمايند. لذا
آسيب زايى عملكرد آنها بر باورهاى اخروى مردم به خوبى مشهود است و ناخواسته مردم
را به سوى ارزش هاى فرهنگ غرب, نظير ماده گرايى, مصرف زدگى, تجمل گرايى, ارزش هاى
طبقاتى و دورى از ارزش هاى معنوى و الهى سوق مى دهند.

براى نمونه, يكى از پايه هاى اصلى اقتصاد در فرهنگ غرب دريافت ماليات از مردم
است. اجراى ناقص آن در كشورهاى جهان سوم سبب مى شود كارگزاران حكومت معمولا با
اجبار و اكراه نسبت به اخذ آن از موديان مالياتى اقدام كنند. بنابراين, مردم
نيز معمولا براى فرار از پرداخت آن به انواع حيله ها و پنهان كارىها روى مىآورند.
اين اعمال, رابطه ماليات دهنده را با باورهاى دينى و آخرتى خدشه دار مى سازد. در
حالى كه در سيستم اقتصاد اسلامى, براى پرداخت خمس, فرد خمس دهنده سعى مى كند
آگاهانه با پرداخت بيشتر, رابطه خود و خدا را محكم تر كرده و براى آبادى آخرت
خويش ذخيره اى از قبل بفرستد. در نتيجه, اين دو روش دو اثر متفاوت را بر رويكرد
انسان نسبت به معاد بر جاى مى گذارد.

مثال ديگر را در مقايسه دو سيستم آموزش حوزوى و دانشگاهى مى توان جستجو كرد.
هر چند اهداف, برنامه ها, حيطه عملكرد و روش هاى اين دو نهاد علمى و فرهنگى
متفاوت است, ليكن نكته حائز اهميت آن است كه در سيستم حوزوى هر چه دانشجو و
طلبه مدارج علمى بيشترى را سپرى مى كند, اعتقادش به خدا و قيامت و ارزش هاى الهى
بيشتر شده و روحيه خدمت گزارى به مردم و تواضع در مقابل آنان در او فزونى مى يابد.
در حالى كه در سيستم آموزش دانشگاهى, به ويژه در رژيم غير دينى گذشته, با
افزايش معلومات علمى و مهارت هاى فنى توقع از مردم و ضرورت استفاده بيشتر از
امكانات و سرمايه هاى جامعه بالاتر مى رفته است. در نظام حوزوى معمولا رشد معلومات
با انگيزه رستگارى اخروى و آبادانى آخرت همراه است و در سيستم دانشگاهى معمولا
تلاش براى كسب مدارج بالاتر با هدف آبادانى دنيوى قرين است البته اين سخن روح
حاكم بر دو جريان علمى را تبيين مى كند وگرنه موارد نقض در هر دو جريان وجود
دارد. در نتيجه, دو سيستم اجتماعى متفاوت دو اثر مختلف را بر باورهاى دينى و
اجتماعى مردم بر جاى مى گذارد. بنابر اين, گسترش و تعميق اعتقاد به معاد نيازمند
نفى فرهنگ و دستاوردهاى فرهنگ غربى در جامعه و حاكميت جدى فرهنگ دينى در تار و
پود و در زندگى فردى و اجتماعى افراد جامعه است.



2ـ بيدارى و پيرايش فطرت ها

در بينش اسلامى, انسان موجودى است كه خداوند متعال گرايش هاى فطرى را در سرشت
او به وديعت نهاده است. اين گرايش ها در تمام زمان ها و در تمامى مكان ها تجلى
مى يابند. از جمله امور فطرى, كمال خواهى و آخرت گرايى در انسان است. بررسى سير
تحولات اجتماعى انسان ها نشان مى دهد كه اعتقاد به زنده شدن و بازگشت مردگان از
ديرزمان در تمامى جوامع بشرى وجود داشته است و هر يك متناسب با اعتقادات خويش
براى زندگى پس از مرگ چاره انديشى كرده اند.

معمولا با بالا رفتن سن آدميان, زمينه بيدارى اين گرايش بيشتر فراهم مىآيد; به
طورى كه اغلب افراد كهن سال در اواخر عمر به ياد مرگ و قيامت مى افتند و تلاش
مى كنند با تمهيدات گوناگون و استفاده از امكانات و سرمايه هاى خويش براى زندگى
اخروى خود توشه اى برگيرند.
نكته قابل توجه آن است كه بايد با بهره گيرى از روش هاى آموزشى و تربيتى مختلف
گرايش به معاد را از دوران پيرى به ميان سالى و دوره جوانى كشاند; به طورى كه
جوانان بتوانند با نگاه به آخرت و التزام عملى به ثواب و عقاب اخروى براى زندگى
خويش تصميم گيرى نمايند. در صورت بروز چنين پديده اى چنان تحولى در جوانان به
وجود خواهد آمد كه نمونه بارز و زيباى آن را در دوران جنگ تحميلى مشاهده كرديم
و شهيدان عزيز, با ايمان به قيامت و باور به حساب و كتاب آن, نرد جان باختند و
به لقإالله پيوستند.

تبيين دقيق و صحيح اعتقاد به معاد با استفاده از روش هاى موثر آموزشى و تربيتى
و در قالب هاى جذاب هنرى و فرهنگى در بيدارى نقش تعيين كننده دارد. سرمايه گذارى
براى آموزش كودكان و نوجوانان و جلوگيرى از نفوذ فرهنگ مخرب غربى به اين مناطق
(توسط رسانه هاى بيگانه و خودى!) و نيز اعزام معلمان و مبلغان كارآمد و باورمند
به قيامت در بيدارى فطرت ها و تنوير افكار نقش تعيين كننده دارد. هم چنين
هماهنگى رفتار و گفتار معتقدان و مبلغان معاد, زمينه تقويت گرايش فطرى مردم به
حيات اخروى را بيش از پيش فراهم مىآورد و از تعارض هاى احتمالى جلوگيرى مى كند.
برگزارى نشاط انگيز مراسم عبادى و عرفانى و جلوگيرى از برنامه هاى مذهبى
كسالتآور, خسته كننده (و حتى محرف و منحرف) مى تواند در ايجاد رغبت به سوى معارف
الهى و تقويت رابطه عاطفى با تعاليم آسمانى نقش موثر ايفا كند.

ادامه دارد.


پاورقي ها:پى نوشت ها:
1 ) سير تحول قرآن, ص165.
2 ) همان, ص161.
3 ) اصول كافى, جلد دوم. امام صادق(ع) از قول حضرت عيسى مى فرمايند: دوستان
شما بايد كسانى باشند كه عمل آنها شما را به آخرت ترغيب و تشويق نمايد.
4 ) سوره شمس, آيه 8. پس خداوند پاكى ها و ناپاكى ها را به نفس انسان ها الهام
كرد.