آرمان هاى انقلاب اسلامى از ديدگاه امام خمينى ره



قسمت دوم

ب ) آرمان هاى سياسى انقلاب اسلامى

تحول در ساختار سياسى نمود اوليه هر انقلاب سياسى است, لذا مى بينيم كه داعيه
رهبران انقلابى ما نيز آن بود كه از پى خرابى نظام شاهنشاهى, نظام تازه اى را
آورده اند كه آرمان هاى ويژه خود را دارد. گفتنى است كه تإسيس چنين نظامى اساسا
بزرگ ترين آرمان سياسى امام(ره) را تشكيل مى داد, چرا كه بعد از حكومت اسلامى حضرت
اميرالمومنين(ع) تاريخ اسلام از داشتن يك ((حكومت اسلامى)) به زعامت ولى آگاه,
مدير و مدبر محروم مانده بود و انقلاب اسلامى زمينه حاكميت چنين نظامى را فراهم
آورد.



اول ـ تإسيس جمهورى اسلامى

((جمهورى اسلامى)) در ديدگاه امام خمينى(ره) تعريف و ويژگى هاىخاصى دارد كه از
همان ابتدا مورد تإكيد امام(ره) بود.

((حكومت اسلامى حكومتى است بر پايه قوانين اسلامى. در حكومت اسلامى استقلال كامل
حفظ مى شود, ما خواستار جمهورى اسلامى مى باشيم, جمهورى فرم و شكل حكومت را تشكيل
مى دهد و اسلامى يعنى محتواى آن فرم, كه قوانين الهى است)).(1)

لذا اعتبار جمهورى اسلامى به ((پياده كردن احكام الهى)) و ((احقاق حقوق
مستضعفان)) است و اين كه سيره عملى ((حضرت رسول(ص))) و ((اميرالمومنين(ع))) را
فراروى قرار داده, سعى در تحقق عملى آنها در عصر حاضر بنمايد.



دوم ـ احقاق حقوق مستضعفان

((حكومت اسلامى)) بنابر نص الهى, خود را موظف مى داند كه از مظلوم حمايت كرده و
بر ظالم بتازد و به نفى عملى كاربرد ((پول)) و ((قدرت)) در تعيين سياست هاى
اجرايى نظام بپردازد. لذا مى بينيم كه ايشان با صراحت تمام مى فرمايند:

((بحمدالله امروز همه دست اندركارهايمان كاخ نشين نيستند. دولت ما يك دولت
كاخ نشين نيست. آن روزى كه دولت ما توجه به كاخ پيدا كرد, آن روز است كه بايد
ما فاتحه دولت و ملت را بخوانيم… خدا نياورد آن روزى را كه سياست ما و سياست
مسوولين كشور ما پشت كردن به دفاع از محرومين و رو آوردن به حمايت از
سرمايه دارى گردد و اغنيا و ثروتمندان از اعتبار و عنايت بيشترى برخوردار بشوند.
معاذالله كه اين با سيره و روش انبيإ و اميرالمومنين و ائمه معصومين ـ عليهم
السلام ـ سازگار نيست)).(2)

تإكيد حضرت امام(ره) بر جايگاه رفيع ملت سخت كوش ايران و بيان خصال نكوى
ايشان كه در طول تاريخ اسلام كمتر سابقه دارد, در همين رهگذر انجام پذيرفته است
و اين كلام امام(ره) سرلوحه كار همه عاشقان, ((خدمت به ملت)) مى باشد كه:

((به مجلس و دولت و دست اندركاران توصيه مى كنم كه قدر اين ملت را بدانند و در
خدمت گزارى به آنان… فروگزار نكنند)).(3)



سوم ـ جلب رضايت مردم در چارچوب فرامين الهى

در نظر امام ((دولت مزاحم)) نمى تواند يك نمونه خوب از حكومت اسلامى به حساب
آيد, چرا كه حكمت جعل دولت رفع حوائج ـ دنيايى و اخروى ـ مردم است, لذا يك دولت
اسلامى آرمانى آن است كه براى مردم ايجاد زحمت نكند, بلكه با ارائه خدمات لازم,
رضايت آنها را جلب نمايد:

((ايجاد زحمت براى مردم و مخالف وظيفه عمل كردن حرام و خداى نخواسته گاهى
موجب غضب الهى مى شود… بنابراين حقيقت ملموس بايد كوشش در جلب نظر ملت
[نمود])).(4)

به همين منظور است كه امام(ره) ايجاد يك رابطه صميمى بين دولت و مردم,(5) عدم
بهانه جويى و نپرداختن به كاغذبازى(6) را جلوه هاى عملى از اين وضعيت آرمانى مورد
تإكيد قرار مى دهند.



چهارم ـ ايجاد فضايى مملو از صلح و دوستى

سياست مطلوب از ديدگاه امام(ره) آن است كه بتواند, سرانجام ((صلح و دوستى))
را در فضاى داخلى و حتى جهانى, حاكم سازد. لذا مشاهده مى شود كه حضرت امام(ره)
آرمان بلندى هم چون ((تحقق صلح جهانى)) را هدف غايى انقلاب اسلامى مطرح مى سازند:

((ما صلح مى خواهيم, ما با همه مردم دنيا صلح مى خواهيم باشيم. ما مى خواهيم
مسالمت با همه دنيا داشته باشيم)).(7)

البته روش نيل به اين هدف را امام(ره) با وضوح تمام براى كليه دولت هاى جهانى
تشريح مى نمايد تا ادعاى فوق حمل بر ضعف و سستى و يا محافظه كارى دست اندركاران
انقلاب اسلامى در ايران نگردد. لذا مى بينيم كه ايشان شعار ((نه ظلم مى كنيم و نه
مظلوم واقع مى شويم))(8) را سرلوحه برنامه سياسى انقلاب قرار داده, با تإكيد بر
رسالت الهى ((حمايت از مظلومان)) اظهار مى دارند كه در پى ايجاد يك فضاى
مسالمتآميز با ملل اسلامى(9) و تمامى مردمان جهان هستند.(10) با قبول اين روش
است كه مى توان عملكرد دوستانه ملت و دولت ايران را در قبال جامعه جهانى درك
كرد, سياستى كه مبتنى بر دوستى با هر آن دولت و ملتى است كه حداقل براساس
((اصول انسانى)) عمل مى نمايد.(11)



پنجم ـ حاكميت بلامنازع ارزش هاى الهى و نفى تمامى اولويت هاى غيراسلامى

حضرت امام(ره) از ابتداى شروع نهضت, مكررا اظهار مى داشتند كه جامعه اسلامى
بايد به آن جايى برسد كه همه خود را در قبال حضرت حق و خلق خدا مسوول بدانند و
چنان نباشد كه كسى به واسطه دوستى, دارايى, توانايى و… بخواهد از زير بار
وظايف شرعى اش شانه خالى كند.

((اين يك سفارش عمومى است كه پيش من اهميت دارد و بايد عرض بكنم به همه, به
همه قشرهاى ملت بايد عرض بكنم, با كمال دقت توجه كنيد كه يك قدم خلاف اسلام[ در
مملكت] نباشد)).(12)

اين اصل كلى, اول از همه شامل مسوولين مملكتى, روحانيان, افراد ذى نفوذ و
مراتب بعدى شامل تمامى آحاد مردم مى شود و چنان نيست كه ((مقام)) و يا ((قدرت))
كسى را معاف كرده يا تخصيص بزند, بلكه بر عكس, مسووليت فرد را زيادتر مى كند:

((با كمال دقت ملاحظه كنيد كه كسانى…به عنوان اسلام, به عنوان مسلمين, به
عنوان معممين, يك قدم خلاف برندارند… اين در نظر من از همه چيز اهميتش بيشتر
است و مسووليتش هم بيشتر)).(13)

نحوه بيان اين آرمان توسط حضرت امام(ره) نيز بسيار قابل توجه مى نمايد. ايشان
ابتدا خود را مثال مى زنند, مى فرمايند:

((اگر من, يك پايم را كنار گذاشته, كج گذاشتم ملت موظف است كه بگويند پايت را
كج گذاشتى, خودت را حفظ كن… توجه داشته باشند كه مبادا من يك وقت يك كلمه بر
خلاف مقررات اسلام بگويم,[ آنها موظفند] اعتراض كنند, بنويسند, بگويند)).(14)

سپس به مقامات دولتى اشاره كرده, مى فرمايند مردم بايد مواظب انحراف هاى
احتمالى آنها باشند:

((آن روز كه ديديد و ديدند كه انحراف در مجلس پيدا شد, انحراف از حيث قدرت
طلبى و از حيث مال طلبى, در كشور, در وزيرها پيدا شد, در رئيس جمهور پيدا شد…
آن وقت بايد جلوش را بگيرند)).(15)

و سرانجام به مردم خطاب مى نمايند كه خود ايشان نيز بايد در طريق مستقيم الهى
بوده باشند و از هرگونه خطا و لغزشى دورى نمايند.(16)



ج ) آرمان هاى اقتصادى

توجه به اصل مهم تحقق عينى ارزش هاى الهى در جامعه, نه تنها امام(ره) را از
پرداختن به مسائل معيشتى مردم باز نمى داشت, بلكه موجب آن شد تا ايشان با
رويكردى تازه به اين مهم نگاه كرده و ((آرمان تإسيس اقتصاد اسلامى)) در ايران
را طرح نمايند. بر اين اساس است كه امام(ره) اقتصاد اسلامى را چيزى متفاوت با
((سرمايه دارى)) و ((سوسياليسم))(17) معرفى كرده و از انديشمندان و علماى اسلام
مى خواهند تا هر چه سريع تر و بهتر روش, اصول و ماهيت ((اقتصاد اسلامى)) را تدوين
و تشريح نمايند.(18) با اين حال آن چه كه بديهى مى نمايد, بناى اقتصاد اسلامى بر
پايه ((عدالت)) استوار است و تحقق ((عدالت اقتصادى)) مهم ترين جزء چنين آرمان
بلندى است.



اول ـ تحقق ((عدالت اقتصادى)) در جامعه

((عدالت اقتصادى)) به زعم حضرت امام(ره) به تعديل كل ساختار اقتصادى در جامعه
منجر مى شود به طورى كه همگان به حقوق اقتصادى شرعى ـ قانونى خود مى رسند و
((گردن كلفت ها)) ديگر نمى توانند به بهانه هاى مختلف مردم را استثمار كرده, براى
خود ((زندگى اشرافى)) ترتيب دهند:

((اسلام است كه جلو منافع شخصى را مى گيرد. اسلام است كه نمى گذارد اين گردن
كلفت ها زندگى اشرافى بكنند… اسلام تعديل مى كند)).(19)

به تعبير ساده تر, حكومت اسلامى بر پايه ((عدالت)) استوار است و اين نكته ملهم
از انديشه ناب اسلامى است كه رهبران را مكلف مى سازد تا خود را در سطح ضعفاى
جامعه قرار داده, و حقوق مستضعفين را از اغنيا بستانند تا بدين ترتيب بين افراد
مختلف جامعه فاصله طبقاتى كشنده ايجاد نشود.(20) امام خمينى(ره) كه رهرو صادق
حضرت على(ع) بودند با تمسك به همين اصول است كه مى فرمايند:

((من اميدوارم كه حكومت اسلامى در ايران تشكيل شود و مزايايى كه در حكومت
اسلامى هست بر بشر روشن گردد تا بشريت بفهمد كه اولا اسلام چگونه است… طرز اجراى
عدالت به چه صورت است و شخص اول مملكت در زندگى با رعيت هيچ فرقى ندارد… اين
نوع حكومت سابقه ندارد)).(21)

و يا اين كه:

((دشمنانتان مى خواهند كه جيب هايشان پر شود و اسلام جيب پركن نيست, اسلام با
ضعفإ است. اسلام آن است كه اميرش مى فرمايد كه من مى ترسم در آن طرف مملكت يك كسى
گرسنه باشد, شايد آن جاها چيزى نداشته باشد بخورد, من بايد زندگى ام اين باشد,
خودم دلم آرام نباشد…)).(22)



دوم ـ نيل به استقلال اقتصادى

استقلال اقتصادى از آن حيث كه زمينه مناسب رشد و تعالى انسان و طرح آرمان هاى
متعالى اسلامى را در سطح جهانى, فراهم مىآورد, هميشه مورد توجه حضرت امام(ره)
بوده است, به طورى كه نيل به آن را به قيمت تحمل سختى ها و مرارت هاى بسيار تكليف
شرعى ـ ملى ملت و دولت, معرفى مى نمايند:

((مردم وفادار و انقلابى كشورمان براى به دست آوردن استقلال واقعى و رسيدن به
خودكفايى, خيلى بيش از اينها آماده صبر و فداكارى هستند و من مطمئنم كه ملت
عزيز ايران يك لحظه استقلال و عزت خود را با هزار سال زندگى در ناز و نعمت ولى
وابسته به اجانب و بيگانگان معاوضه نمى كنند)).(23)

نكته قابل توجه آن كه, اقتصاد در بينش امام(ره) نهايتا ابزارى مفيد و كارآمد
است كه به هيچ وجه جنبه ((زيربنايى))(24) پيدا نمى كند, لذا آرمان اقتصادى انقلاب
اسلامى وصول به حالتى است كه در آن بر اساس ((توحيد)) ـ كه زير بنا را تشكيل
مى دهد ـ ساختار اقتصادى به شكلى سامان بيابد كه اولا خودكفا باشد و ثانيا بستر
مناسب رشد معنوى انسان ها را با برآوردن نيازهاى مشروعشان, فراهم آورد. به همين
دليل است كه در آخرين وصاياى امام(ره) آمده است:

((وصيت من به همه, آن است كه با ياد خداى متعال به سوى خودشناسى و خودكفايى و
استقلال با همه ابعادش به پيش رويد, و بى ترديد دست خدا با شماست)).(25)



نتيجه گيرى

((انقلاب اسلامى ايران)) به رهبرى حضرت امام خمينى(ره) در اداى تكليف شرعى
آنانى كه با خدا عهد بسته بودند ـ كه بر سيرى ظالم و گرسنگى مظلوم صبر نكرده و
تا احقاق حق مستضعفان و تحقق عينى ارزش هاى الهى بر روى زمين لحظه اى از پاى
ننشينند.(26) در ايران به وقوع پيوست. البته در پرتو همين انگيزه الهى, انقلاب
اسلامى تحقق عينى آرمان هاى متعاليى را در درون خود مى پرورانيد كه وجود آنها به
تن خسته محرومان و عاشقان ارزش هاى الهى, گرما مى بخشيد. اگرچه براى آگاهى از اين
آرمان ها طرق متعددى وجود دارد وليكن چشمه سار زلال كلام امام(ره) معمولا بهترين
منبع براى نيل به اين هدف ارزيابى مى شود و به همين سبب در نوشتار حاضر ضمن
بررسى مجموعه فرمايشات حضرت امام(ره) سعى شد, اهم آرمان هاى انقلاب استخراج,
دسته بندى و عرضه گردند. اين كار دو فايده مهم مى تواند داشته باشد:

نخست آن كه: مقاله تذكارى است براى آنانى كه سعى دارند با شناسايى خط اصيل
انقلاب و معرفى آن به جامعه, از انحراف احتمالى آن ممانعت به عمل آورند.

دوم آن كه: آگاهى از اين آرمان ها ضمانتى است براى اجراى صحيح برنامه هاى آتى
انقلاب, چرا كه اصول مورد اشاره همگى جنبه كلى دارند و به عبارتى ((راه انقلاب))
را در فرداى حياتش به ما نشان مى دهند. اين آرمان ها به ما مى گويند كه اگر حضرت
امام(ره) در قيد حيات بودند, در قبال مسائل پيش آمده چه سياستى را پيشه خود
مى ساختند و از اين طريق كمكى هستند براى دست اندركاران اجرايى انقلاب.

با توجه به آن چه گفته شد آرمان هاى مورد نظر حضرت امام(ره) را در سه بخش عمده
مورد بررسى قرار داديم و به اين نتيجه رسيديم كه امام (ره) ضمن عنايت به ((وجه
الله)), با واقع گرايى خاص خود, نيازهاى دنيوى و اخروى يك جامعه اسلامى را لحاظ
كرده, آرمان هاى متناسب هريك را در طول دوره حياتى شان ترسيم نمودند. به اين
ترتيب نخست به حوزه تربيت و فرهنگ پرداختيم, ضمن تإكيد بر دو عنصر فرد و
جامعه, آرمان ((پرورش انسان هايى فرهيخته در جامعه اى خداپسند)) را طرح نموديم كه
غايت انقلاب اسلامى را شكل مى دهد. امام(ره) در همين رهگذر به دو حوزه مهم ديگر,
يعنى سياست و اقتصاد اشاره مى نمايند و از تحقق عدالت سياسى و اقتصادى, تإسيس
يك جمهورى اسلامى مستقل و مقتدر كه در آن آزادىهاى شرعى براى همگان به منظور
پرورش و تهذيب معنوى وجود دارد و گسترش اسلام به تمامى جهان, به عنوان آرمان هاى
اوليه انقلاب ياد مى نمايند. نكته قابل توجه آن كه, امام(ره) به صورت تك بعدى
انسان و جامعه اسلامى را مورد بررسى قرار نمى دهند, بلكه كليه نيازهاى دنيوى و
اخروى او را مد نظر قرار داده و سعى مى نمايند در ارائه آرمان ها, ديدگاهى جامع و
مانع را ترسيم كنند.
نمودار ذيل ضمن آن كه آرمان هاى انقلاب اسلامى از ديدگاه حضرت امام(ره) را به ما
مى شناساند, كليت و وحدت درونى آنها را نيز به خوبى نشان مى دهد.


پاورقي ها:پانوشت ها:
1 ) صحيفه نور, ج4, ص157.
2 ) همان, ج20, ص129.
3 ) وصيت نامه سياسى الهى حضرت امام (ره) پيشين, ص13.
4 ) همان, ص21.
5 ) امام خمينى(ره): ((شما كارى نكنيد كه مردم از شما بترسند, شما كارى بكنيد
كه مردم به شما متوجه بشوند… كارى بكنيد كه دل مردم را به دست بياوريد)).
(صحيفه نور, ج7, ص253)
6 ) امام خمينى(ره): ((به مسوولين محترم جمهورى اسلامى ايران براى چندمين بار
سفارش مى كنم و اين نصيحت و سفارش من هميشگى است كه… در شرايط كنونى و
آينده هاى دور… از بهانه جويى و سنگ اندازى و مانع تراشى و كاغذ بازى كه مانع
رشد … ملت دلاور اسلام است, خوددارى ورزند)). (صحيفه نور, ج19, ص297)
7 ) صحيفه نور, ج18, ص231.
8 ) همان, ج14, ص66 و ج12, ص269.
9 ) همان, ج1, ص120.
10 ) امام خمينى(ره): ((ما با هيچ ملتى بد نيستيم… اسلام براى همه است,
دلسوز براى بشر است…)). (صحيفه نور, ج10, ص164)
11 ) حضرت امام (ره) فرموده اند كه: ((ما با هر كس كه به طور انسانى رفتار كند
ـ ما با او ـ دوستيم)). (صحيفه نور, ج10, ص164) و همين قيد دول ستمگرى هم چون
اسرائيل را از آرمان فوق مستثنا مى نمايد.
12 ) صحيفه نور, ج7, ص33.
13 ) همان.
14 ) همان, ج7, ص34.
15 ) همان, ج16, ص 30ـ4.
16 ) وصيت نامه سياسى الهى حضرت امام(ره), پيشين, ص14.
17 ) وصيت نامه سياسى الهى حضرت امام (ره).
18 ) صحيفه نور, ج20, ص128.
19 ) همان, ج4, ص272.
20 ) امام على(ع): ((خداى تعالى به پيشوايان حق واجب گردانيده كه خود را با
مردمان تنگدست برابر نهند تا اين كه فقير و تنگدست را پريشانيش فشار نياورد,
نگران نسازد)). (نهج البلاغه, فيض الاسلام, خطبه200, ص664)
21 ) صحيفه نور, ج3, ص84.
22 ) همان, ج7, ص146.
23 ) همان, ج21, ص56.
24 ) امام خمينى: ((آنها كه دم از اقتصاد مى زنند و زيربناى همه چيز را اقتصاد
مى دانند, آنها از باب اين كه انسان را نمى دانند يعنى چه, خيال مى كنند كه انسان
هم يك حيوانى است… حيوان هم همه چيزش فداى اقتصادش است. زيربنا[ در نظام ما] توحيد است)). (صحيفه نور, ج9, ص72)
25 ) همان, ج21, ص204.