در فضيلت آموختن
((ن والقلم و مايسطرون)).
قسم به قلم و آن چه مى نويسند.
مواردى كه خداوند به آنها سوگند خورده است, عبارت است از نعمت هايى ارزنده و بزرگ كه پروردگار بر مردم منت نهاده و آنها را براى آسايش و زندگى بهتر آنان آفريده است.
يكى از اين نعمت هاى بسيار بزرگ ـ كه توانايى شكر و حمدش را نداريم ـ قلم است, و قلم كنايه از سواد و توانايى خواندن و نوشتن است.
در سوره ((اقرإ)) نيز مى خوانيم:
((إلذى علم بالقلم علم الانسان ما لم يعلم)).
خداوندى كه با قلم بشر را دانش آموخت و او را آموخت آن چه كه نمى دانست.
پس نخستين آيه اى كه برپيامبر نازل شده با خواندن ((اقرإ)) آغاز مى شود و هم چنين سوره اى كه در حساس ترين هنگام بر پيامبر نازل شده, دم از نوشتن (قلم) مى زند. و بدين سان معلوم مى شود سوادآموزى و دانش پژوهى و علم خواهى از نظر خداوند چقدر اهميت دارد كه بايد گفت: برترين و والاترين نعمت الهى, سواد است و توانايى خواندن و نوشتن.
و لذا در روايات و احاديث پيامبر و ائمه معصوم ـ عليهم صلوات الله ـ آن قدر كه بر طلب علم, تشويق و تحريض شده بر چيز ديگرى, تشويق و ترغيب نشده است. همين يك روايت كه همگان آن را از بردارند و همواره تكرار مى كنند, براى بيان اهميت اين مطلب كافى است كه حضرت رسول اكرم ـ صلى الله عيله وآله و سلم ـ مى فرمايد:
((طلب العلم فريضه على كل مسلم (و مسلمه); دانش خواهى بر هر مرد و زن مسلمان واجب است)).
و كم ترين علم, دانستن الفباى آن است; يعنى خواندن و نوشتن. پس عيب نيست كه انسان در سنين بالا به دانش پژوهى بپردازد, بلكه يك وظيفه مقدس است, ولى ننگى بالاتر از اين نيست كه انسان, بى سواد از دنيا برود.
آرى! اسلام است كه بشريت را با علم و قلم آشنا ساخت و اگر ترغيب اسلام به دانش اندوزى نبود, اثرى از حكمت و دانش وجود نداشت. در وقتى اين دين پا به عرصه وجود گذاشت كه در سرتاسر جزير العرب ((هفده)) نفر نويسنده بيش تر نبود, و در اندك زمانى اقيانوس حكمتى از سرچشمه علم رسول خدا جوشيد كه تمام مغزهاى بشر را غرق علم و معرفت كرد.
سواد داشتن محبوب و خواسته فطرى بشر است و اين مطلب به بحث و گفتگو نياز ندارد. آن چنان در فطرت بشر, عشق به علم نهفته است كه هيچ مطلبى اين چنين معشوق بشر نيست. اگر به يك بى سواد نسبت فهم و ادب و دانايى بدهى خرسند مى شود, هر چند خود مى داند كه نادان است و برجهل خويش كاملا آگاه است, ولى اگر به نادان ترين و جاهل ترين مردم نسبت جهل و نادانى دادى, آن چنان خشمناك مى گردد كه گويى آسمان را برسرش فرود آورده اى. چه شده است كه انسان بى سواد با اين كه خود به نادانى اش دانا است, اين چنين از انتساب به بى سوادى, خشمگين مى گردد؟
علت همين است كه عشق به علم و معرفت در نهاد بشر نهاده شده است; پس بايد در پى آن بود و آن را فراگرفت و به آن دست يافت و از آن بهره برد و به سويش حتى اگر در ((چين)) هم باشد روانه شد: ((إطلبواالعلم ولو بالصين)) .
و هيچ وقت براى دانش طلبى و سوادآموزى دير نيست. بياييد چنان كه در سال هاى پس از پيروزى و با توصيه بهنگام و به يادماندنى امام عزيزمان ـ قدس سرهـ , در راه سوادآموزى خود و ديگران, نهضت به پا كرديم, اين نهضت را آن چنان دنبال كنيم كه يك نفر بى سواد در سراسر كشور اسلامى يافت نشود. آن جا است كه هم خدا و هم رسول خدا و هم خلق خدا و هم روح خدا از ما شاد و خرسند مى شوند.
پاورقي ها: