سنگ زيرين و بنيان اساسى جامعه اسلامى را اخوّت و برادرى، مساوات و برابرى تشكيل مىدهد. ديگران وقتى مىخواهند زياد اظهار علاقه به هم مسلكان خود كنند از آنان به عنوان “رفيق” ياد مىكنند، ولى اسلام سطح پيوند علائق دوستى مؤمنين و مسلمين را به قدرى بالا برده كه به صورت نزديكترين پيوند دو انسان با يكديگر آنهم پيوندى بر اساس مساوات و برابرى، مطرح مىكند، و آن علاقه «دو برادر» نسبت به يكديگر است.(1)
همين اخوّت و برادرى بود كه اسلام نوپاى زمان پيامبراكرم(ص) را به بالاترين قدرت رساند، و عامل پيروزىها و پيشرفتهاى بزرگ گرديد. به اين جهت پيامبراكرم(ص) به محض ورود در مدينه اولين كارى كه بعد از ساخت مسجد انجام داد اين بود كه مسلمانان و مؤمنين را با هم برادر نمود.
حضرت بعد از پايان ساخت مسجد سيصدنفر از مهاجر و انصار را برادر هم قرار داد و خطاب به آنان فرمود: «تأخوا فى اللّه اخوين اخوين؛ با يكديگر برادر دينى شويد.» فلانى تو برادر فلانى هستى(2) و…
دو قبيله كاوس و خزرج نام داشت
يك زديگر جان خون آشام داشت
كينههاى كهنهشان از مصطفى
محو شد در نور اسلام و صفا
اولاً اخوان شدند آن دشمنان
همچو اعداد عنب در بوستان
وزدم المؤمنون اخوه به پند
درشكستند و تن واحد شدند
آفرين بر عشق كل اوستاد
صد هزاران ذرّه را داد اتحاد
همچو خاك مفترق در رهگذر
يك سبوشان كرد دست كوزه گر(3)
كار اخوّت به پايان رسيد آنگاه على(ع) را برادر خويش قرار داد و فرمود: «انت اخى فى الدّنيا و الآخرة؛(4)تو در دنيا و آخرت برادر من هستى.»
آنچه پيش رو داريد نگاهى است به اخوت و برادرى، و اهميت وجايگاه آن در كلام حضرت امام صادق(ع) بنيانگذار مكتب قويم و پايدار جعفرى، اميد كه مورد استفاده همه اقشار جامعه قرار گيرد.
اهمّيت اخوّت و برادرى در قرآن
قرآن اين كتاب انسان ساز و جمع و جامعهخواه، سخت بر مسئله برادرى و اخوّت مؤمنان و مسلمين تكيه و بر آن پافشارى نموده است.
يك جا اعلام مىدارد: «انّما المؤمنون اخوة فاصلحوا بين اخويكم و اتّقوا اللّه لعلّكم ترحمون؛(5) مؤمنان برادر يكديگرند، بنابراين ميان دو برادر خود صلح برقرار سازيد، و تقواى الهى پيشه كنيد تا مشمول رحمت او شويد.»
و پيامبر اكرم(ص) فرمود: «مثل افراد با ايمان در دوستى و نيكى به يكديگر همچون اعضاى يك پيكر است كه چون بعضى از آن رنجور شود و به درد آيد اعضاى ديگر را قرار و آرامش نخواهد بود.»(6)
و در جاى ديگر قرآن كريم يكى از بزرگترين نعمتهاى الهى را ايجاد الفت و اخوت و برادرى در جامعه اسلامى مىداند و مىفرمايد: «واعتصموا بحبل اللّه جميعاً ولاتفرّقوا و اذكروا نعمت اللّه عليكم اذ كنتم اعداءً فالّف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخواناً و كنتم على شفا حفرةٍ من النّار فانقذكم منها كذلك يبيّن اللّه لكم آياته لعلّكم تهتدون؛(7) و همگى به ريسمان خدا(قرآن و عترت و…) چنگ زنيد و پراكنده نشويد، و نعمت (بزرگ) خدا را برخود بياد آريد، كه چگونه دشمن يكديگر بوديد و او در ميان دلهاى شما الفت ايجاد كرد، و به بركت نعمت او برادر شديد، و شما بر لب حفرهاى از آتش بوديد، خدا شما را از آنجا برگرفت و نجات داد اين چنين خداوند آيات خود را براى شما آشكار مىسازد شايد هدايت شويد.»
يكى از موفقيتهاى پيامبر اكرم(ص) پس از هجرت به مدينه، اين بود كه به وسيله اسلام بين دو قبيله بزرگ مدينه به نام «اوس» و «خزرج» كه يكصد سال با هم جنگ و خون ريزى داشتند، صلح و برادرى ايجاد كرد.
روزى دو نفر از قبيله «اوس» و «خزرج» به نام «ثعلبة بن غنم» و «اسعدبن زرارة» در برابر يكديگر قرار گرفتند، و هر كدام افتخاراتى را كه بعد از اسلام نصيبشان شده بود برمىشمردند، ثعلبه گفت: خزيمة بن ثابت (ذوالشهادتين) و حنظله(غسيل الملائكه) كه هر كدام از افتخارات مسلمانانند، از ما هستند و همچنين عاصم بن ثابت و سعد بن معاذ از ما مىباشند.
در برابر او «اسعدبن زراره» خزرجى گفت: چهار نفر از قبيله ما در راه نشر و تعليم قرآن خدمت بزرگى انجام دادند، ابى بن كعب،معاذبن جبل،زيدبن ثابت، و ابوزيد، به علاوه «سعدبن عباده» رئيس و خطيب مردم مدينه از ما است. كم كم كار بجاى باريك كشيد و نزديك بود كه آتش جنگ دوباره شعله ور شود، پيامبراكرم(ص) فوراً به محل حادثه آمده و خطر را رفع نمود، آنگاه آيات فوق نازل شد و به صورت يك حكم عمومى همه مسلمانان را به برادرى و يكدلى دعوت نمود.(8)
و در آيه سوم، روح حاكم بر جامعه دينى و اسلامى را، روح محبّت و صفا دانسته از زبان متديّنان اين چنين نقل مىفرمايد: «…ربّنا اغفرلنا ولاخواننا الّذين سبقونا بالايمان ولاتجعل فى قلوبنا غلّاً للّذين آمنوا ربّنا انّك رؤفٌ رحيم؛(9) پروردگارا! ما و برادرانمان را كه در ايمان بر ما پيشى گرفتند بيامرز، و در دلهايمان حسد و كينهاى نسبت به مؤمنان قرار مده، پروردگارا! تو مهربان و رحيمى».
با توجه به تعليمات قرآنى اهمّيت و جايگاه اخوّت و برادرى را با استفاده از سخنان امام به حق ناطق حضرت صادق(ع) پىمىگيريم.
مؤمنين با همديگر برادرند
امام صادق(ع) به عنوان فردى از ثقل اصغر، مصداقى از عترت، مانند قرآن مؤمنين را برادر مىداند و با تفصيل بيشتر اين رابطه برادرى را در ضمن مثال زيبا ترسيم و تجسيم نموده است. آنجا كه فرمود: «المؤمن اخو المؤمن،كالجسد الواحدان اشتكى شيئاً منه و جد الم ذلك فى سائر جسده، و ارواحهما من روح واحدة؛ مؤمن برادر مؤمن است و همگى به منزله اعضاء يك پيكرند، كه اگر عضوى از آن به درد آيد، ديگر عضوها را نماند قرار، و ارواح همگى آنها از روح واحدى گرفته شده.»(10)
و در حديث ديگرى فرمود: «المؤمن اخوالمؤمن عينه و دليله لايخونه و لا يظلمه،ولايغشه ولايعده عدةً فيخلفه؛ مؤمن برادر مؤمن است و به منزله چشم او و راهنماى اوست هرگز به او خيانت نمىكند و ستم روا نمىدارد، با او غش و تقلّب نمىكند، و هر وعدهاى را به او دهد تخلّف نخواهد كرد.»(11)
و در جاى ديگر نشانه دين دوستى را، دوستدارى برادر دينى دانسته مىفرمايد: «من حبّ الرّجل دينه حبّه اخاه؛ از (نشانههاى) دوستى مرد دينش را (اين است كه) برادر (دينى) خود را دوست بدارد.»(12)
شيعه حقيقى، مواسات و برادرى
از بارزترين علامت و نشانههاى شيعيان راستين مواسات و همدردى با برادران دينى است، حضرت صادق(ع) فرمود: «امتحنوا شيعتنا عند مواقيت الصّلوة، كيف محافظتهم عليها، و الى اسرارنا كيف حفظهم لها عند عدوّنا و الى اموالهم كيف مواساتهم لاخوانهم؛ شيعيان ما را (در چند مورد) امتحان كنيد: 1- در وقت نماز كه چگونه بر آن محافظت مىكنند.2- نسبت به اسرار ما كه چگونه از آن در نزد دشمنان، محافظت مىكنند. 3- و نسبت به اموالشان كه چگونه با آن با برادر دينى خود همدردى و مواسات مىكنند.»(13)
اين روايت مىرساند كه يكى از علائم شيعيان راستين و حقيقى مواسات و همدردى مالى است با ديگر افراد جامعه.
تأكيد بر برادرى و دوستى
حضرت صادق(ع) بر امر اخوّت و برادرى سخت تأكيد داشت و هر از شيعيان حضرت خدمت او مىرسيد، بر اين سفارش مىفرمود، و به شيعيان ديگر نيز پيغام مىداد از جمله به خيثمه فرمود: «ابلغ موالينا السّلام و اوصهم بتقوى اللّه و العمل الصالح و ان يعود صحيحهم مريضهم وليعدغنيهم على فقيرهم و ان يشهد جنازة ميّتهم، و ان يتلاقوا فى بيوتهم و ان يتفاوضوا علم الدّين فانّ ذلك حياةٌ لامرنا رحم اللّه عبداً احيى امرنا؛(14) به دوستان ما سلام برسان، و توصيه كن آنها را (از طرفما) به تقواى الهى، انجام عمل صالح، و اين كه (افراد) سالم از آنان بيمارانشان را عيادت كنند، و ثروتمندانشان بر فقيرشان رسيدگى كنند، و در تشييع جنازههاى همديگر شركت نمايند، و در خانهها همديگر را ملاقات نمايند(و ديد و بازديد داشته باشند) و علم دين را برپا دارند زيرا اين امور باعث زنده شدن امر ما(اهل بيت) مىشود، خدا رحمت كند بندهاى را كه امر ما را زنده كند.»
محمد بن مسلم مىگويد: با مردى از اهل جبل نزد امام صادق(ع) مشرف شديم هنگام خداحافظى به امام عرض كردم به من نصيحتى بفرما، فرمود: «اوصيك بتقوى اللّه و برّ اخيك المسلم و احبّ له ما تحبّ لنفسك و اكره له ما تكره لنفسك، و ان سألك فاعطه و ان كفّ عنك فاعرض عليه، لاتملّه خيراً فانّه لايملّك وكن له عضداً فانّه لك عضدٌ و ان وجد عليك فلاتفارقه…و ان غاب فاحفظه فى غيبته، و ان شهد فاكتفه واعضده و وازره و اكرمه ولاطفه فانّه منك وانت منه؛(15) تو را سفارش مىكنم به تقواى الهى، و نيكى به برادر مسلمانت. و دوست بدار براى او آنچه براى خودت دوست مىدارى، و بد بدان براى او آنچه را براى خود ناپسند مىدانى، اگر از تو درخواست (كمك) كرد عطا كن، و اگر او (از گرفتن) خود دارى كرد تو بر او عرضه كن، نسبت به خيرى براى او خسته و ملول نشوى و او از تو ملول نشود و يار برادرت باش تا او نيز يار تو باشد، اگر حاضر بود از او جدا مشو. اگر غائب بود در غيبتش او را حفظ كن و اگر حاضر بود حمايت و يارى كن و او را اكرام كن و با او با ملاطفت رفتار كن زيرا او از تو، و تو از او هستى (همه عضو يك جامعه و خانواده هستيد).»
و همچنين در حديثى فرمود: مراد از «عملوا الصّالحات»(16) مواسات و همدردى با برادران دينى است(17)
آثار دوستى و برادرى
حضرت صادق(ع) براى تشويق بيشتر جامعه به سمت و سوى برادرى و مواسات گاه فوائد و ثمرات بى شمار اخروى و دنيوى آن را بيان مىدارد، تا مردم بيشتر به آن سمت و سو حركت نمايند كه به نمونههايى اشاره مىشود.
1- نفع دنيا و آخرت
حضرت صادق(ع) فرمود: «اكثروا من الاصدقاء فى الدّنيا فانّهم ينفعون فى الدّنيا و الآخرة امّا فى الدّنيا فحوائج يقومون بها و امّا فى الآخرة فانّ اهل جهنّم قالوا مالنا من شافعين ولاصديق حميم؛(18) بر دوستان (و برادران دينى) خود در دنيا بيفزاييد زيرا آنها در دنيا و آخرت براى شما نافع است، امّا در دنيا حوائج شما را برآورده مىكنند، و امّا در آخرت (ممكن است باعث شفاعت و يارى شما شود لذا) جهنمىها مىگويند: ما نه شفيعانى داريم و نه دوستان صميمى و در سخن ديگر فرمود: «استكثروا من الاخوان فانّ لكلّ مؤمن شفاعة؛(19) بر تعداد برادران دينى خود بيفزاييد زيرا براى هر مؤمنى حق شفاعتى است (لذا ممكن است شفاعت برادران دينى شامل حال شما بشود).»
2- پاداش فراوان
امام صادق(ع) فرمود: «مصافحة المؤمن بالف حسنةٍ؛ دست دادن با (برادر)مؤمن هزار حسنه دارد.»(20) و در جاى ديگر فرمود: «تصافحوا فانّها تذهب بالسّخيمة؛(21) با هم ديگر مصافحه كنيد زيرا مصافحه كينهها را مىزدايد.»
3- بخشش گناهان و رحمت الهى
از ديگر آثار ارتباط محكم برادرى و رفت و آمد با آنان، بخشش گناهان و خطاهاست، امام ششم در اين زمينه مىفرمايد: «انّ العبد ليخرج الى اخيه فى اللّه ليزوره فما يرجع حتّى يغفرله ذنوبه و تقضى له حوائج الدّنيا و الآخرة؛(22) براستى بنده به سوى برادر دينى خود حركت مىكند براى ديدن و زيارتش(از اين ديدار) بر نمىگردد مگر آن كه گناهانش بخشيده مىشود و حاجات دنيا و آخرت او برآورده مىشود.» در حديث ديگرى از آن امام بزرگوار مىخوانيم: «انّ المؤمنين اذا اعتنقا غمرتهما الرحمة، فاذا التزما لايريدان بذلك الّا وجه اللّه و لا يريدان غرضاً من اغراض الدّنيا قيل لهما، مغفور لكما فاستأنفا، فاذا اقبلا على المسأئله قالت الملائكة بعضها لبعضٍ تنحّوا عنهما فانّ لهما سرّاً و قد ستره اللّه عليهما…؛(23) براستى هنگامى كه دو نفر مؤمن معانقه مىكنند رحمت (الهى) آن دو را فرا مىگيرد، هرگاه همراه شدند و از اين همراهى جز رضايت الهى و نه غرضى از اغراض دنيوى، مقصود باشد، به آنها گفته مىشود گناهان شما بخشيده شد، پس (پرونده را) از سر بگيريد. هرگاه از همديگر پرسشى داشته باشند برخى از ملائكه به برخى ديگر مىگويد: از آنها دور شويد كه آنها اسرارى دارند و خداوند اسرار آنها را پوشانده است.»
راوى (اسحاق) مىگويد: فدايت گردم آيا الفاظ سخنان آن دو ثبت نمىشود و حال آن كه خداوند فرموده است: «مايلفظ من قول الالديه رقيبٌ عتيد»(24) حضرت صادق(ع) آه عميقى كشيد سپس گريه كرد تا آنجا كه اشكان حضرت محاسن (مباركش) را فرا گرفت و آنگاه فرمود: اى اسحاق خداى بلند مرتبه امر كرده كه از مؤمنين هنگام ملاقات دور شوند، اين به خاطر احترام آنهاست، هرچند ملائكه الفاظ آن دو را نمىشنوند و متوجّه سخنان آنها نمىگردند، ولى عالم پنهان و آشكار (يعنى خداوند) از آن آگاهى دارد و آن را نگهدارى مىكند.»
4- يارى و لطف خداوند در دنيا و آخرت
برادران دينى و متدين انسان بندگان الهى هستند هر كس به آنها توجه و عنايت داشته باشد مورد عنايت خداوند قرار مىگيرد. امام صادق(ع) فرمود: «اللّه فى عون المؤمن ما كان المؤمن فى عون اخيه؛(25) خداوند كمك كار مؤمن است تا زمانى كه مؤمن كمك كار برادر مؤمن خود باشد.»
در جاى ديگر فرمود: «من اتاه اخوه المسلم فاكرمه فانّما اكرم اللّه عزّوجل ؛(26) كسى كه برادر مسلمانش نزد او آيد، و از او احترام نمايد پس(در واقع) خدا را گرامى داشته است.»
و بر آوردن حاجت مؤمن پاداش چندين برابر اخروى را در پى دارد چنان كه حضرت صادق(ع) فرمود: «من قضى لاخيه المؤمن حاجة قضى اللّه عزوجل له يوم القيامة مأة الف حاجة؛(27) كسى كه حاجت برادر مؤمنش را برآورده كند خداى عزيز و جليل هزار حاجت او را در روز قيامت برآورده مىسازد.»
قطع رابطه ممنوع
حضرت نه تنها بر ارتباط برادران دينى تأكيد نموده است بلكه از طرف ديگر گناه و زيان قطع ارتباط با برادران دينى را گوشزد نموده است.
جعفربن محمد(ع) در اين باره مىفرمايد: «لايفترق رجلان على الهجران الا استوجب احد هما البراءة و اللعنة و ربما استحق ذلك كلاهما؛(28) دو نفر(مؤمن) از هم جدا نمىشوند (بر اثر قهر) مگر اين كه يكى از آن دو مستحق بيزارى و لعن (الهى) مىشود و چه بسا هر دو اين استحقاق را مىيابند. معتب (راوى) عرض كرد: فدايت گردم، اين يكى ظالم است (كه مستحق لعن است) پس جرم مظلوم چيست؟ فرمود: چون مظلوم برادر(ظالمه)اش را به ارتباط با خود دعوت نكرده و سخنان او را ناديده نگرفته، شنيدم از پدرم كه مىفرمود: وقتى دو نفر منازعه كردند و يكى بر ديگرى تافت، پس مظلوم به برادرش رجوع كند و به او بگويد: من ظالم(بجاى تو) تا جدائى نيفتد بين آن دو براستى خداوند حاكم عادلى است كه داد مظلوم را از ظالم مىگيرد.»
شرائط و حقوق برادرى
براى تأمين اخوت دينى امورى لازم است مراعات شود به عنوان شرائط اخوّت، و حقوقى نيز مورد توجه قرار گيرد به عنوان حقوق برادرى، به رواياتى در اين زمينه توجّه شود.
ابن يعفور مىگويد: امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) نقل فرموده كه: شش خصلت است در هر كسى باشد هميشه نزد خدا مورد توجّه اوست. ابن يعفور عرض كرد: آن شش خصلت چيست؟
حضرت صادق(ع) فرمود:يحبّ المرء المسلم لاخيه ما يحبّ لاعزّ اهله، و يكره المرء المسلم لاخيه مايكره لاعزّ اهله و يناصحه الولاية (الى ان قال) اذا كان منه بتلك المنزلة بثه همّه ففرح لفرحه ان هو فرح، و حزن لحزنه ان هو حزن…؛(29) دوست بدارد مرد مسلمان براى برادر (مؤمن) خود آنچه را براى عزيزترين بستگانش دوست مىدارد، و ناپسند دارد مرد مسلمان براى برادر(مؤمن) خود آنچه براى محبوبترين فرد خانوادهاش ناپسند مىداند و با او دوستى خالص و صميمانه داشته باشد… هرگاه كسى به اين منزلت رسيد: بثه همه ففرح لفرحه ان هو فرح و حزن لحزنه ان هو حزن و ان كان عنده ما يفرّج عنه فرّج عنه و الّا دعا له؛(30) آنچه در دل برايش توضيح مىدهد، پس اگر او مسرور باشد اين هم مسرور مىشود و اگر اندوهگين باشد اندوهگين شود پس اگر بتواند گشايشى دهد، گشايش مىدهد و گرنه برايش دعا مىكند.»
در حديث ديگر به ابن نعمان اين گونه توصيه نمود: «ان اردت ان يصفولك ودّ اخيك فلا تما زحنّه و لاتمارينّه و لاتشارنّه، ولاتطلع صديقك من سرّك الا على مالواطلع عليه عدوّك لم يضرّك فانّ الصّديق قديكون عدوّك يوماً؛(31) اگر مىخواهى دوستى تو با برادر(دينى)ات با صفا باشد با او مزاح(خارج از اندازه) نكن، و مراء و جدل نكن، و مباهات…نكن، و نيز دوستت بر تمام اسرارت دست نيابد، مگر آن اسرارى كه اگر دشمنت دست پيدا كند به تو زيان نمىرساند، زيرا دوست انسان گاه دشمن انسان مىشود.»
اين حديث مىرساند كه پايدارى دوستىها و برادريها بستگى به اين دارد كه از شوخىهاى نابجا و جدل و مِراء و فخرفروشى و مباهات و بر ملانمودن اسرار پرهيز شود.
در كلام ديگر از جدّ بزرگوارش اميرمؤمنان نقل نموده است كه آن حضرت فرمود: «ايّاكم و المراء والخصومة فانّهما مرضان القلوب على الاخوان و ينبت عليهما النفاق؛ بر شما باد كه از مِراء و خصومت (با برادران دينى خود) دورى كنيد زيرا اين دو باعث بيمارى قلب نسبت به برادران دينى شد و عامل ايجاد (حالت) نفاق(در دلها) مىشود.»(32)
عذر او را بپذيرى و خلافهاى او را توجيه كنى
شرط ديگر در دوام دوستىها اين است كه اگر از برادر دينى خطايى سر زد عذر او را بپذيرى، و اگر هم زبان عذر نگشاد، خود را اين گونه قانع كن كه شايد عذرى نگفتنى داشته كه من از آن اطلاع ندارم.
در اين زمينه حضرت صادق(ع) فرمود: «اذا بلّغك عن اخيك ماتكره فاطلب له العذر الى سبعين عذراً فان لم تجدله عذراً فقل لنفسك لعلّ له عذراً لانعرفه؛ زمانى كه از برادر مؤمنت به تو چيزى (و عملى) رسيد كه بد مىدانى، تا هفتاد بار براى آن عذرى به تراش، اگر براى او عذرى نيافتى با خود بگو شايد عذرى داشته من آگاهى ندارم.»(33)
و اگر ديد برادر مؤمنش مشغول به كارى است ناپسند او را از آن باز دارد، و گرنه به او خيانت روا داشته است امام صادق(ع) فرمود: «من رأى اخاه على امرٍ يكرهه فلم يردّ و هو يقدر عليه فقد خانه؛ كسى كه برادر (مؤمن)اش مشغول به كارى ببيند كه آن را ناپسند مىداند، پس در حالى كه قدرت دارد جلو او را نگيرد، پس به او خيانت كرده است.»
حقوق برادر مؤمن
حقوق برادر مؤمن بر برادر مؤمن بيش از آن است كه در ضمن يك مقاله بگنجد، فقط به ترجمه روايتى از امام صادق(ع) در اين زمينه بسنده مىكنيم.
معلى بن خنيس مىگويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: حق مؤمن بر مؤمن چه حقى است؟ فرمود: هفت حق واجب دارد و هرگاه ادا نكند از ولايت خدا خارج شده و طاعت او را ترك كرده،…عرض كردم: اين حقوق كدامست؟ فرمود: واى بر تو اى معلّى! من نسبت به تو مهربان هستم مىترسم(بگويم) آن را ضايع كنى و حفظ نتوانى، بدانى و عمل نكنى (اگر ندانى مسؤوليت ندارى) عرض كردم: توانايى و قدرت از طرف خداوند است(با عنايت و توفيق الهى عمل مىكنم) فرمود: آسانترين حق از آن حقوق اين است كه آنچه براى خودت دوست مىدارى براى برادر خود نيز دوست بدارى و آنچه براى خود ناپسند مىدارى براى او نيز ناپسند دارى حق دوّم اين است كه دنبال انجام حاجت او باشى و رضايت او را دنبال كنى و با سخن او(اگر منطقى است) مخالفت نكنى، حق سوم با جان و مال و دست و پا و زبانت او را يارى كنى، حق چهارم اين است كه چشم و راهنما و آيينه (براى عيبهاى او) و پيراهن او(در پوشاندن عيوبش نزد ديگران) باشى. حق پنجم اين است كه تو سير او گرسنه، تو با لباس او برهنه و تو سيراب و او تشنه نباشد، حق ششم اگر همسر و خادم دارى و برادرت ندارد براى شستن لباس و پختن غذا و گستردن بستر وى، خادمت را بفرستى،…حق هفتم: در عهد و قسم وفادار باشى و جنازهاش را تشييع كنى و در بيمارى از او ديدار كنى و خويشتن را در كارهايش آماده دارى. اگر چنين كردى دوستى تو به دوستى او، و دوستى او به ولايت خداوند وصل شده است.(34)
و يقيناً جامعهاى كه در اين حد شرائط و حقوق برادرى و اخوّت را مراعات كنند سالمترين و پاكيزهترين جامعه خواهد بود. اين كه ديده مىشود گاه اجتماع آلوده به مفاسد و مظاهر آن مىشود، يكى از علّتهاى آن كوتاهى در اين حق برادرى است كه همديگر را امر به معروف و نهى از منكر نمىكنند و حقوق همديگر را مراعات نمىنمايند.
اقسام برادران دينى
نكته در خور دقّت اين است كه برادران دينى همه در يك سطح و مرتبه نيستند بلكه مراتب مختلفى دارند كه هر كدام را بايد در همان سطح خودش بايد حفظ و برخورد نمود.
حضرت صادق(ع) فرمود: «الاخوان ثلاثةٌ: فواحدٌ كالغذاء الّذى يحتاج اليه كلّ وقت فهو العاقل و الثّانى فى معنى الدّاء و هو الاحمق، و الثالث فى معنى الدّواء فهو اللّبيب؛(35) برادران (دينى) سه گونهاند: يكى مانند غذاست كه هميشه مورد نياز است و آن خردمند و عاقل است؛ دومى مانند درد است (كه بايد تحملش كرد) و آن، احمق است؛ و سومى مانند داروست (كه گاهى براى كارهاى مهم مورد نياز است) و آن شخص عميق و چيز فهم است.»
در كلام زيباى ديگر فرمود: «الاخوان ثلاثةٌ مواس بنفسه و آخر مواسٍ بماله و هما الصّادقان فى الاخاء، و آخر يأخذ منك البلغة و يريدك لبعض اللّذّة فلا تعدّه من اهل الثّقة؛ برادران (دينى) سه گونهاند: آن كه با جان هميارى كند ديگر آن كه با مال هميارى نمايد، كه اين هر دو برادرى و دوستىشان صادقانه است و ديگرى آن كه از تو هزينه زندگى خود را تأمين كند و تو را براى بعضى از لذّتها خواهد، چنين كسى را مورد اعتماد نشمار.»(36)
بهترين برادران
البته به اين نكته توجّه داشته باشيم كه برادران دينى بىعيب به اين راحتى يافت نمىشود، و اگر انسان دنبال چنين افرادى باشد بايد تنها زندگى كند. امام صادق(ع) فرمود: «من لم يواخ الّا من لاعيب فيه قلّ صديقه؛كسى كه جز با بى عيبها برادرى نكند دوستان (و برادرانش) كم خواهد بود.»(37)
يعنى در واقع تنها مىماند. لذا اگر از بهترين برادران نام مىبريم بهترين نسبى است نه مطلق.
درباره بهترين برادران دينى بيانهاى مختلفى آمده است «بهترين برادر دينى كسى است كه بر طاعت خدا يارى كند»؛«بهترين برادران دينى كسانى است كه همدردى داشته باشند» و يا «بهترين برادر دينى كسى است كه دوستىاش براى خدا باشد.» و «بهترين برادر دينى آن است كه به سوى خير بشتابد و تو را نيز جذب آن سازد و تو را به نيكى امر كند و بر آن يارى رساند.»(38)
ولى امام صادق(ع) در اين زمينه فرمود: «احبّ اخوانى الىّ من اهدى عيوبى الىّ؛ بهترين برادران من در نزد من كسى است كه عيبهاى مرا به من هديه كند.»(39) اگر همين مسئله در جامعه فراگير باشد و هر كس عيبهاى برادر دينى خود را بى صدا مخفيانه، واقع بينانه، مطرح كند جامعه اصلاح مىشود و در جاى ديگر فرمود: «اختبروا اخوانكم بخصلتين؛ برادران (دينى) خود را با دو خصلت امتحان كنيد و اگر در آنها بود نگهداريد و اگر نه از آنها دورى كنيد، سپس دورى كنيد سپس دورى كند. «المحافظة على الصلوات فى مواقيتها،والبرّ بالاخوان فى العسر و اليسر؛ 1- محافظت بر اوقات نماز (اول وقت نماز خواندن)
2- نيكى به برادران در سختى و آسانى(اگر اين دو صفت را دارا بود نگهدار برادرى او را)»(40) .
بدترين برادران
درباره بدترين برادران نيز تعبيرات مختلفى آمده است از جمله على(ع) فرمود: «بدترين برادر و رفيق كسى است كه معصيت خدا را براى تو زيبا جلوه دهد» و حضرت صادق(ع) فرمود: «احذر ان تواخى من ارادك بطمع او خوفٍ اوبلٍ اوللاكل و الشّرب و اطلب مواخاة الاتقيا ولو فى ظلمات الارض و ان افنيت عمرك فىطلبهم؛(41) مواظب باش با كسانى كه به خاطر طمع يا ترس يا تمايلات (نفسانى) و يا خوردن و نوشيدن با تو برادر شده، برادرى نكن. دنبال برادرى با افراد با تقوى باش هرچند تاريكيهاى زمين را به دنبال آنها طى كنى، و اگر تمام عمرت را به دنبال چنين افرادى فانى كنى (ارزش دارد.»
نتيجه اين شد كه اخوت و برادرى در تشكيل جامعه سالم، و پيشبرد اهداف عاليه اسلام نقش مهم و كليدى دارد، هرگاه در جامعه اسلامى اخوّت و برادرى دينى حاكم بوده اثرات و منافع فراوانى را در پى داشته و هرگاه آيين برادرى زير پا گذاشته شده آثار و بركات جامعه نيز رو به فنا و نابودى رفته است به همين جهت قرآن و در كنار آن معصومان مخصوصاً امام صادق(ع) سخت بر مسئله اخوّت و برادرى دينى و آثار و بركات آن تأكيد و پافشارى داشته است. پاورقي ها:پىنوشتها: –
1. ر ك: مكارم شيرازى، تفسير نمونه، دارالكتب اسلاميه، 1370، ج22، ص 172. 2. سيره ابن هشام، ص 123 – 126؛فروغ ابديت، ج 1، ص 374. 3. مثنوى معنوى، دفتر دوم، ص 376 – 377. 4. ينابيع المودة، ج 2، ص 226. 5. سوره حجرات، آيه 10. 6. تفسير ابوالفتوح رازى، ج 2، ص 45، تفسير نمونه، ج 3، ص 33. 7. سوره آل عمران، آيه 103. 8. تفسير نمونه، ج 3، ص 26. 9. سوره حشر، آيه 10. 10. محمد بن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج 2، باب اخوة المؤمنين بعضهم لبعض، ص 133، حديث 4. 11. همان، حديث 4، و ر ك تفسير نمونه، همان، ج 22،ص 173. 12. محمدى رى شهرى، منتخب ميزان الحكمه، سيد حميد حسينى، ص 13 شماره 52، الاختصاص، ص 226، ح 31. 13. حرّ عاملى، وسائل الشيعه، ج 3، ص 83 ؛ بحارالانوار، ج 68، ص 149، قرب الاسناد، ص 52، اعلام الهداية، ج 8، ص 151. 14. وسائل الشيعه، ج 8، ص 400، اعلام الهداية، ج 8، ص 155. 15. وسائل الشيعه، ج 8، ص 549، اعلام الهدايه، ص 153 – 154. 16. در سوره والعصر. 17. تفسير نمونه، ج 27، ص 300. 18. وسائل الشيعه، ج 7، ص 407، اعلام الهداية، ج 8، ص 154. 19. همان، ج 8، ص 408، اعلام الهداية، ص 154. 20. مشكاة الانوار،ص 203؛اعلام الهداية، ج 8، ص 154. 21. الكافى، ج 2، ص 183؛ تحف العقول، ص 36؛بحارالانوار، ج 78، ص 243؛اعلام الهداية، ص 154. 22. مشكاة الانوار، ص 209؛ اعلام الهداية، ج 8، ص 154. 23. الكافى، ج 2، ص 184؛بحارالانوار، ج 76، ص 35؛ وسائل الشيعه، ج 8، ص 563. 24. سوره قاف، آيه 18، انسان هيچ سخنى را بر زبان نمىآورد مگر اين كه همان دم، فرشتهاى مراقب و آماده براى انجام مأموريت (و ضبط آن) است. 25. بحار الانوار، ج 74، ص322، حديث 89، منتخب ميزان الحكمه،همان، ص 16، حديث 109. 26. بحار الانوار، ج74، ص 298، حديث 32، منتخب ميزان الحكمه، ص 16، حديث 107. 27. بحار. 28. الكافى،ج 2، ص 344، ح 1؛بحارالانوار، ج 75، ص 184؛وسائل الشيعه، ج 8، ص 584 و اعلام الهدايه، همان، ص 157. 29. وسائل الشيعه، ج 8، ص 542 – 543 روايت 3، و اعلام الهدايه، همان، ص 156؛ كافى مترجم، ج 3، ص 250. 30. وسائل الشيعه، ج 8، ص 542؛اعلام الهدايه، ج 8،ص 156. 31. الكافى، ج 1، ص 165؛بحارالانوار، ج 78، ص 286. 32. وسائل الشيعه،ج 8، ص 406؛ اعلام الهداية، 157. 33. احقاق الحق، ج 12، ص 279؛اعلام الهدايه، ص 158. 34. خصال صدوق، ترجمه مدرس گيلانى، انتشارات جاويدان، ص286. 35. على بن شعبه، تحف العقول، انتشارات آل على(ع) اول، 1382، ص 582، روايت 77 و منتخب ميزان الحكمه، همان، ص 14، ش 74. 36. همان دو، به ترتيب، ص 586 شماره 88، ص 14، ش 75. 37. منتخب ميزان الحكمه، ص 15، روايت 86. 38. ر ك همان، ص 15، روايت 90 – 96. 39. همان، ص 15، روايت 97؛ بحارالانوار، ج 74، ص 282، روايت 4. 40. منتخب ميزان الحكمه، ص 16 روايت 102؛ الكافى، ج 2، ص 672 روايت 7. 41. بحارالانوار، ج 74، ص 282، ح 3 و منتخب ميزان الحكمه، ص 15، روايت 80.