ریزشها،
علل و ریشههای آن(2)
حجت
الاسلام و المسلمین رحیمیان
در نوبت
پیشین سیر تاریخی ریزشها را در عهد پیامبران و ائمه«ع» به اختصار مورد برسی قرار
دادیم و این مطلب را پی میگیریم.
همراهي و همصدائي
با دشمنان
در آيات
25 تا 28 سوره محمد(ص) ميخوانيم:
«إِنَّ
الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى
الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ * ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لِلَّذِينَ
كَرِهُوا مَا نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ
إِسْرَارَهُمْ * فَكَيْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمْ الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ
وَأَدْبَارَهُمْ * ذَلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَكَرِهُوا
رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ» : همانا كساني كه پس از روشن شدن راه هدايت
به پشت سر بازگشتند، شيطان (باطل و گناه را) در نظر آنها بياراست و در آرزوهاي بيفرجام
افكند. زمينه و سبب (عقبگرد و ارتداد آنها) اين بود كه آنان به كساني كه از آنچه که
خداوند نازل كرده بدشان ميآمد (مخالفان آئين حق) گفتند ما در برخي از كارها از شما
اطاعت خواهيم كرد و خداوند پنهانكاري آنها را ميداند؛ پس چگونه است (حال آنها) آنگاه
كه فرشتگان جانشان را ميستانند در حالي كه به صورتها و پشت آنها (تازيانه) ميكوبند.
آن (عذاب) به خاطر آن است كه آنان از آنچه خدا را به خشم آورده پيروي كردند و خشنودي
او را ناخوش داشتند، پس (خداوند) اعمال ـ خير ـ آنها را حبط و باطل نمود.
در اينجا
موضوع ارتداد و برگشت به عقب تصريح شده است. نكتهاي كه در اينجا با تعبير «مِّن بَعْدِ
مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى» بيان شده، در داستان بلعم باعورا با « آتَيْناهُ آياتِنا…»
و در آيات سوره فرقان با تعبير « أَضَلَّنی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جائَنی » مورد
تأكيد قرار گرفته است، يعني در هر سه مورد بلعم باعورا و نيز آنكه به وسيله دوست بد
ساقط شد و در اينجا كساني كه در برابر دشمنان كوتاه آمدند و در برخي از امور با آنها
همراه شدند، هيچ یک در نقطه صفر نبودند. اولي آيتالله به معني واقعي و دومي اهل ذكر
بودند و برای سومي هم حجت و راه هدايت روشن شده بود، اما همه آنها با گرفتار شدن در
دامي خاص به انحطاط و ارتداد و سقوط كشيده شدند.
آنچه در
اين آيات به عنوان عامل ريزش و سقوط مطرح شده است، تسويل و فريب شيطان است كه زمينه
آن در آيه دوم به صراحت بيان شده است: ارتباط با كساني كه از «ما نزّل الله» بدشان
ميآيد و از آيات و معارف قرآن ناراحتند؛ اوامر و نواهي و واجبات خدا را ناخوش دارند،
در برابر باطل موضعگيري نميكنند، بلكه به گروندگان به باطل روي خوش نشان و به آنها
وعده ميدهند كه در پارهاي از امور با آنها همراهي و از آنها اطاعت خواهند کرد.
بدیهی است
ادامه این مسیر تدریجاً به اطاعت دربست و كامل ميانجامد که فرجام آن در آيات بعد تبيين
شده است: «آنگاه كه فرشتگان جان چنين كسي را ميگيرند، بر صورت او ميكوبند كه به سخط
خدا روي آورد و بر پشت او ميكوبند كه به رضوان خدا پشت كرد و اگر كار نيك و عمل صالحي
هم در گذشته انجام داده است، از پرونده او محو ميشود.
در اينجا
مناسب است خاطرهاي را از امام نقل كنم. در اواخر دهه 40 و در ايامي كه به مناسبت يكي
از زيارتهاي مخصوصه امام حسين(ع)، امام خميني در كربلا بودند، چهار نفر از وعاظ سرشناس
كه با اينجانب َآشنا بودند و براي زيارت به عراق آمده بودند، به اينجانب گفتند ما در
نجف به خاطر ترس از مأموران ساواك ميترسيم به ديدار امام بيائيم و به اين جهت خواستار
شدند كه در موقعيتي مناسب در كربلا امام را زيارت كنند. اينجانب تمهيد لازم را به عمل
آوردم و در عصر يكی از روزها آنها را نزد امام بردم و معرفي كردم. حضرت امام بدون مقدمه
مطلبی به این مضمون را فرمودند: «طاغوتها
مثل حيوانات درندهاند. اگر در مقابل آنها بايستيد عقبنشيني ميكنند، ولـي چنانچـه
با آنها همراهي كنيــد در هيچ نقطــهاي متوقف نميشوند. اول از شما ميخواهند راجع
به فلان مطلب حرفي نزنيد و مثلاً نگوئيد اسلام در خطر است، بعد میگویند راجع به اسرائيل
و امريكا صحبت نكنيد. مطلبي كه در سال 43 از خطباء تعهد گرفتند. اگر همراهي كرديد،
در مرحله بعد از شما مي خواهند به فلان(شاه) دعا كنيد. اگر انجام داديد ازشما ميخواهند
كارهايش را ـ لوايح ششگانهاش ـ را تأييد كنيد. اگر تسليم شديد تا آنجا پيش ميروند
كه از شمــا مي خواهند خبرچين آنها شويد و اگر كسي كار خلاف رژيم انجام داد يا حرفـي
زد او را معرفي كنيد و تبديـل به مأمور ساواك شويــد. اگر ميخواهيد به آنجا كشيده
نشويد بايد در همان قدم اول بايستيد و…».
عجيب آن
كه ده سال بعد، يعني بعد از پيروزي انقلاب وقتي سراغ يكي از آن چهار نفر را گرفتم،
معلوم شد به همان فرجامي كه امام در آن زمان ترسيم كرد، سقوط كرده بود!
فرايند ارتداد
در اين آيات از تسويلات شيطاني آغاز ميشود. شيطان سراب را آب، زشتيها را زيبا و ضدارزشها
را ارزش جلوه ميدهد. مگر نه اين است كه شيطان بزرگ، امريكا با شعار آزادي زن، زن را
در اسارت لذتجوئي ناجوانمردانه و سودطلبي كارتلها درآورده است؟ مگر نه اين است كه
با شعار دموكراسي، ملتها را سركوب و با نام «حرب التحرير» و «جنگ آزادي بخش»، اشغالگري
ميكند و با ادعاي دفاع از حقوق بشر، بزرگترين ظلمها را به بشريت روا میدارد؟ رفتار
شيطان بزرگ همان شيوه شيطاني ابليس با آدم ابوالبشر است كه در قرآن ذكر شده است. شیطان
هنگامي كه ميخواهد آدم را فريب دهد صادقانه نميگويد ميخواهم تو را فريب دهم و كاري
كنم كه از بهشت اخراج شوي، بلکه ميگويد: مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَـذِهِ الشَّجَرَةِ
إِلاَّ أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ» (اعراف/20): پروردگارتان
شما را از اين درخت نهي نكرده مگر به این خاطر
كه (اگر از آن بخوريد) فرشته خواهيد شد يا جاودانه (در بهشت) خواهيد ماند..
یعنی حقيقت
را معكوس جلوه ميدهد و ميگويد اگر ميخواهيد در بهشت جاودانه بمانيد، از دستور خدا
سرپيچي كنيد. در عين حال خيانت خود را به عنوان خيرخواهي مطرح ميكند و برایش قسم هــم
ميخورد: «قَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ» (اعراف/21) و براي آنها
«سوگند» ياد كرد كه من براي شما از خيرخواهانم».
در قرآن
هر جا داستان آدم و شيطان را بازگو ميكند، در مقام نتيجهگيري و اشاره به اين كه داستان
شيطان و آدم، براي بني آدم داستانی تكرارشونده است، به جاي يا ايها الناس و امثال آن،
تعبير «يا بني آدم» را به كار ميبرد و مثلاً در آيه 27 همين سوره ميفرمايد: «يَا
بَنِي آدَمَ لاَ يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ»
: اي فرزندان آدم، شيطان شما را نفريبد همان
گونه كه پدر و مادر شما را از بهشت راند».
اين است
شيوه هميشگي شياطين جن و انس و شيطان بزرگ كه با جا به جائي ارزشها و ضدارزشها، مصالح
و مفاسد و خوبيها و بديها، انسانها را فريب ميدهند. قرآن ميگويد: إ«ِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ
فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِيرِ»
(فاطر/6) : البته شيطان دشمن شماست، پس او را دشمن بدانيد. او حزبش را فقط به اين دعوت
ميكند كه اهل آتش سوزان (جهنم) باشند».
شگرد ديگر
شيطان اين است كه براي منحرف ساختن انسان از راه درست و صراط مستقيم كارش را عموماً
با چرخش 180 درجه يا زاويه 90 درجه و 45 و… شروع نميكند، زیرا در اين صورت انسان
متوجه ميشود و چه بسا مقاومت ميكند، بلكه نقطه شروع را از كمترين درجهاي كه خيلي
محسوس نباشد، همراه با تسويل انتخاب ميكند، اما همان يك درجه يا يك چندم درجه، در
امتداد و بهتدريــج فاصلهاش از خط مستقيم بيشتر و بيشتر ميشود تا آن كه بعد از چندي
انسان به دره سقوط ميكند.
در اين فرايند
است كه چه بسا ارتباطي ساده با اهل باطل به همنشيني و مجالسـت و سپس به همآوائي با
آنها كشيده ميشود. همنشيني با آنها كه احكام خدا را برخلاف حقـوق بشــر ميداننــد
يا ميگويند اگر هم مطلوب بوده براي 1400 سال پيش بوده و به درد امروز بشر نميخورد
و كار را به آنجا ميرسانند كه قرآن به آنها ميگويد: «سنطيعكم في بعض الامر»[سوره
محمد آیه 26] و ادامه اين روند به گسسته شدن كامل از جامعه و نظام اسلامي و پناه بردن
به دنياي كفر و هضم شدن در خدمت به استكبار منتهي ميشود.
اشاره به
اين نكته نيز خالي از لطف نيست كه شيطان، چنگك تسويل و فريبكاريــش را براي همــه مياندازد،
لكن آئينه قلب و باطن برخي از افراد نان صاف
و صيقلي است كه شيطان صد بار هم که براي آنها چنگك بيندازد نميتواند بر آئينه قلبشان
غباری بنشاند، اما کسانی كه صفحه قلبشان با رذائل اخلاقي و گرايش به اهل باطل گره خورده
است چه بسا اولين چنگك شیطان در گرههایشان گير كند و بهآساني صيد شيطان شوند.
سرمستي ناشي از ثروت
آيات 76
تا 82 سوره قصص داستان قارون را بيان كرده است. در آغاز آيات تصـريح ميكنــد كه:
«اِنَّ قَارُونَ كَانَ مِن قَوْمِ مُوسَي…» : همانا قارون از قوم موسي بود». گفته
شده است قارون پسرعمو يا پسرخاله حضرت موسي(ع) و در صف مؤمنان بود، ليكن ثروت زيادي
كه از پيوند با كانون قدرت يعني فرعون و ظلم به بنياسرائيل به دست آورد، باعث سرمستي،
غرور و كفر او شد تا جائي كه عليه حضرت موسی(ع) دست به زشتترين توطئه و تهمت زد و
سرانجام زمين، او و اموالش را فرو برد.
امروز به
تعبير حضرت امام «همه گرفتاريهاي ما ـ و جهان ـ از امريكاست» و ريشه همه جنايتها
و مفاسد در امريكا، نظام سرمايهداري و حاكميت و سلطه سرمايهداران و كارتلهاست. در
جامعه ما نيز همواره يكي از عوامل فساد و افساد، سرمايهداراني بودهاند كه خارج از
مدار شرع و قانون ثروتهاي كلان انباشتهاند.
وصله ناهمرنگ در
خانواده
آيه 221
سوره بقره ازدواج با مشرك را هر چند (زيبائي يا ثروت يا موقعيت او) اعجابانگيز باشد
با قاطعيت نهي فرموده و علت آن را هم اين گونه تصريح كرده است: «أُوْلَئِكَ يَدْعُونَ
اِلَي النَّارِ» : «آنها شما را به سوي آتش دعوت ميكنند».
همچنين در
آيه 14 سوره تغابن آمده است : «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ
وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَّكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ» اي كساني كه ايمان آوردهايد بعضي از همسران و فرزندانتان
دشمنان شما هستند، از آنها برحذر باشيد…».
در آيه بعد
همين سوره آيه 15 ميفرمايد: «إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ…»
: «اموال و فرزندانتان فقط وسيله آزمايش شما هستند…» و در آيه 9 سوره منافقون آمده
است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ
عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» : «اي
كسانــي كه ايمــان آوردهايد اموال و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل نكند و كساني
كه چنين كنند زيانكارانند».
از آيات
فوق كه بهطور نمونه ذكر شد دريافت ميشود كه همسر مشرك در مسير زندگي، شخص را تحت
تأثير قرار ميدهد و انسان مومن را به آتش ميكشاند. اگر عقيده مشركانه همسر در طرف
مقابل تأثيرگذار است، در صورتي كه همسر يا فرزندان گرفتار خصلتهاي شيطاني، عقايد باطل
و رفتارهاي زشت و گناهآلود باشند، ميتوانند در نقش يك دشمن، مومن را از خدا و ياد
خدا غافل کنند و به ورطه خسران و سقوط سوق دهند، به همين جهت اسلام در مورد ازدواج
با مشرك نهي قاطع فرموده و در مورد همسر علاوه بر توصيههائي كه در براي گزينش وی ارائه
کرده، آنگاه كه همسر و همچنين فرزندان نقشي دشمنانه در قبال ايمان مومن ايفا میكنند،
دستور «فاحذروهم: از آنها برحذر باشيد» را صادر فرموده است.
در آيه
24 سوره توبه نيز ميخوانيم: «قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَآؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ
وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ
كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ
وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ
لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ» بگو
اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طايفه شما و اموالي كه به دست آوردهايد
و تجارتي كه از كساد شدنش ميترسيد و خانههايي كه به آن علاقه داريد، در نظرتان از
خداوند و پيامبرش و جهاد در راه او محبوبتر است، در انتظار اين باشيد كه خداوند عذابش
را بر شما نازل كند و خداوند گروه فاسقان را هدايت نميكند».
در اين آيه
عمده محورهائي كه ميتواند در صورت غلبه دلبستگي به آنها بر دلبستگي به خدا و انجام
تكاليف الهي، باعث ريزش و سقوط انسان در ورطه فسق و محروم شدن از هدايت الهي و نزول
عذاب گردد، احصاء شده است. تدبر در يكايك موارد مذكور در آيه و نگاه مدبرانه به پيرامــون
خــود ميتواند ما را به تفسير عيني و مصداقي سخن خدا برساند.
در اينجا
اين سخن حضرت اميرالمومنين(ع) را یادآوری میکنیم كه فرمودند: «مازالَ الزُّبير رَجُلاً
مِنّا اَهْلَ الْبَيتِ حَتّي نَشأ اِبنهُ المشْئوُم عَبْدالله» (حكمت 453 ـ نهج البلاغه): زبير همواره مردي از ما اهل بيت بود تا زماني كه
فرزند شومش عبدالله رشد كرد».
ريزشها
در انقلاب اسلامي
در واقع
آنچه باعث شد بحث ارتداد و ريزشها را مطرح کنیم اين است كه برخي از عناصر مغرض يا
جاهل داخلي، با نگاهی به فرايند انقلابهاي رائج در جهان و جمله معروف «انقلاب فرزندانش
را مي خورد»، در پی ريزشهاي بعد از پيروزي انقلاب، این جمله را تكرار کردند، در حالي كه نه انقلاب اسلامي مشابه
ديگر انقلابها بود و نه ريزشهاي بعد از انقلاب اسلامي مشابهت و وجه اشتراكي با خورده
شدن فرزندان در انقلابهاي ديگر داشت.
انقلاب اسلامي
در امتداد هدف انبياء الهي و براساس: «أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ»
(نحل/36) شكل گرفت و تنها مقصد آن هدايت و سعادت همه انسانهاست، بنابراین در كليت خود
نميتواند فرزندانش را دفع كند، بلکه بر عكس، حداكثر تلاش را براي جلوگيري از ريزش اعضا و فرزندانش به عمل آورده است،
اما متأسفانه در مواردي به دليل علل و عواملي كه در آيات قرآن ملاحظه شد، سقوط و ريزش برخی از افراد امری ناگزیر بود. در
حقيقت اين انقلاب و نظام اسلامي نبود که آنها را كنار زد، بلکه آنها خودشان مسير جدائي
و احياناً تقابل با انقلاب و نظام را برگزيدند و گناه پشت كردن خود به انقلاب و نظام
را به گردن انقلاب و رهبري انداختند.
ريزشها
در زمان امام
بعد از پيروزي
انقلاب و در عصر حضرت امام خميني(ره)، طيف گستردهاي از ريزشها را شاهد بوديم. از
گروهكهاي كمونيست و چپ تا مليگراها و منافقين و نهضتيها. از افراد و گروههائي كه
از اول هم با انقلاب و امام نبودند، ولي خود را شريك انقلاب ميدانستند تا كساني كه
در مسير نهضت با امام همراه بودند و بعضاً زندان، شكنجه و تبعيد را نيز تحمل كردند.
عدهاي با پيروزي انقلاب و برخي در سالهاي مياني و پاياني عصر امام به سقوط و ريزش
كشيده شدند كه اين فصل نيز نياز به بررسي جامع و تفصيلي دارد و در اين مختصر فقط به
نمونههائي چند اشاره ميشود:
1. 1. شيخ علي تهراني معروف به النگهاي از پرشورترين
و عاشقترين شاگردان امام و از دوستان نزديك آيتالله شهيد حاج آقا مصطفي خميني بود،
اما بهرغم شيفتگي افراطي نسبت به امام، بعد از انقلاب كارش به آنجا کشید كه به عراق
صدام پناهنده شد و در سالهاي جنگ تحميلي از راديو بغداد زشتترين هتاكيها و فحاشيها
را در مورد شخص امام و نظام به زبان آورد.
2. در سطح مراجع تقليد، مرحوم سيد كاظم شريعتمداري كه بعد از رحلت مرحوم
آيتالله بروجردي از بزرگترين مراجع تقليد بود. وی ضمن آن كه در اثنای نهضت رفتارهاي
دوگانهاي داشت، بعد از پيروزي انقلاب با نقشي كه در فتنه خلق مسلمان و كودتاي نافرجام
نوژه و ارتباط با خيانت قطبزاده ايفا كرد، كارش به خلع از مرجعيت و حبس خانگي و…
انجاميد. مشابه وي افراد ديگري مانند سيد صادق روحاني، سيد محمد شيرازي، حاج آقا حسن
قمي و… هركدام ماجراهاي اسفانگيزي را در نظام اسلامي رقم زدند.
3. در سطح نزديكترين ياران و همراهان و پشتيبانان امام در طول نهضت،
داستان بركناري آيتالله منتظري از قائم مقامي، از تلخترين و تأسفبارترين حوادث دوره
امام بود؛ حادثهاي كه امام بيشترين تلاش را براي پيشگيري از آن به عمل آورد و سرانجام
كار به آنجا كشيد كه با عزل او برای خود آرزوي
مرگ كرد.
4. در سطح مسئولان، بنيصدر است كه پدرش از علماي
بزرگ همدان بود و از نجف اشرف و سپس در پاريس خود را به امام نزديك كرد و بعد از پيروزي
انقلاب اسلامي به سمتهاي بالائي رسيد و به عنوان اولين رئيس جمهوري انتخاب گردید،
اما سرانجام از كليه سمتهاي خود عزل شد و با رسوائي پيوند با منافقين به خارج گريخت.
5. در سطح روحانيون موارد متعددي به دليل جرائم سياسي، اخلاقي و…
محكوم به اعدام شدند. نمونه آن سيدعبدالرضا
حجازي با سابقه طرفداري از نهضت در زمان طاغوت و كسي است كه در سخنراني مسجد ارك كه
بهطور زنده پخش ميشد، در اوج خفقان نام امام را آورد، اما بعد از پيروزي انقلاب كارش
به محاكمه و محكوميت به اعدام كشيد.
6. در سطح جريانهاي سياسي، اعلام ارتداد جبهه
ملي توسط امام و نامه آن حضرت در مورد نهضت آزادي و دهها نمونه ديگر از سقوط و ارتداد
و انحطاط افراد و جريانهائی وجود دارد كه منجر به جدائي و تقابل آنها با نظام، انقلاب
و امام شد.
7. نوه حضرت امام
ريزشها
بعد از رحلت امام خميني
زماني كه
حضرت امام درتوصيف مردم ايران فرمود: «من با جرئت مدعي هستم كه ملت ايران و توده ميليوني
آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله(ص) و كوفه و عراق در عهد اميرالمؤمنين
و حسين بن علي(صلوات الله و سلامه عليهما) هستند.» (كلمات قصار/123) عمق سخن امام بهدرستي
براي ما روشن نبود، اما آنگاه كه حضرت امام رحلت كردند، درست بر عكس مردم حجاز در عهد رسول الله(ص) كه توده
مردم و حتي نخبگان بهجز چند نفر انگشت شمار دچار ريزش و ارتداد شدند، شاهد بوديم که
ملت ايران و توده ميليوني آن همچنان به راه و ميراث امام وفادار ماندند و جز اندكي
دچار ارتداد و ريزش نشدند و تازه آن وقت بود که ژرفاي نگاه امام به ملت ايران بيش از
پيش به اثبات رسيد، زیرا شاهد بوديم ملت ايران و عموم نخبگان، مراجع تقليد، امامان
جمعه، نمايندگان امام در سطح كشور، علما، فضلاي حوزههاي علميه و… بهمحض اعلام نظر
خبرگان رهبري، يعني همان ساز و كاري كه حضرت امام براي گزينش رهبري پيشبيني كرده بودند،
همه و همه ضمن التزام به اصل اساسي ولايت فقيه با مشخص شدن مصداق آن يعني «ولي فقيه»
در كمتر از 24 ساعت، راه اصيل امام و پيروي از وليفقيه را با جان و دل پذيرا شدند
و آن را تداوم بخشيدند و دشمنان را كه پايان نظام را با رحلت امام آرزو ميكردند، مأيوس
كردند.
در اين مرحله
نه همانند بعد از رحلت پيامبر اكرم(ص) و نه همچون عهد خلافت ظاهري حضرت علي(ع) و نه
به سان زمان امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) و بقيه ائمه(عليهم السلام) و نه حتي
همانند زمان حضرت امام(ره)، بلكه همان طور كه در بالا اشاره شد و همگان از دوست و دشمن
شاهد بودند، ملت ايران بهترين عملكرد و وفاداري را به ميراث امام يعني نظام و ولايت
فقيه نشان داد، اما براساس همان معيارهائي كه در آيات مرور كرديم، در آزمونهائي كه
پيش آمدند، باز هم شاهد ريزشهائي بوديم كه نه از جهت كميت و نه از جهت كيفيت با زمان
رهبري حضرت امام(ره) قابل مقايسه و هرگز درحد ريزش مرجع تقليد، رئيس جمهور، قائم مقام
رهبری و نمونههائي كه قبلاً به آن اشاره كرديم، نبودند..
مضحك آن
كه بلندگوهاي استكباري ضد امام و ضد اسلام و ضد انقلاب و جريان نفاق و مرتدين از راه
امام و همسوي با آنها، در اين مقطع مدعي منزوي كردن ياران امام شدند و پيوسته در بوق
این دروغ بزرگ دميدند. مگر نه اين است كه ياران واقعي امام همان بسيجيان و ايثارگران
و تودههاي ميليوني ملتاند كه همچنان در صف اول يـاران و عاشقان راستيــن خلف صالح
امام هستنـد؟
مگر نه اين
است كه مرحــوم حاج احمد آقا خميني تا لحظه رحلت، نزديكترين رابطه خالصانه را با مقام
معظم رهبري داشت و با همه وجود در جهت پشتيباني از مقام ولايت تلاش کرد؟
نمونهای
از این همراهیها را مرور ميكنيم:
«همه
بايد به دستورت رهبري عمل كنند. ما امروز موظفيم پشت سر مقام رهبــري حضــرت آيت الله
خامنهاي حركت و هر چه ايشان گفت گوش كنيم، اگر روزي حركت ما با حركت ولي نخواند، بدانيد
كه نقص از ماست».
«اطاعت
از خامنهاي، اطاعت از امام است. هر كس منكر
اين معنا شود، مطمئن باشيد در خط امام نيست و هر كسی که بگويد كه اطاعت از امام غير
از اطاعت از حضرت آيتالله خامنهاي است در خط آمريكاست».
ایشان در
وصيتنامهاش خطاب به فرزندانش نوشت:
«به حسن و برادرانش توصيه مينمايم كه هميشه سعي
كنند در خط رهبري حركت كنند و از آن منحرف نشوند كه خير دنيا و آخرت در آن است و بدانند
كه ايشان موفقيت اسلام و نظام و كشور را ميخواهند. هرگز گرفتار تحليلهاي گوناگون
نشوند كه دشمن در كمين است».
مگر نه آن
است كه دختران حضرت امام همانند برادر بزرگوارشان همچنان پيوندي مستحكم با نظام و رهبري
دارند؟ مگر نه آن است كه اركان دفتر امام از جمله آيتالله رسولي محلاتي بعد از رحلت
امام تا كنون در دفتر مقام معظم رهبري همان مسئوليت خطيري را به عهده دارد كه در دفتر
امام به عهده داشت؟
مگر نه آن
است كه آيتالله شيخ حسن صانعي همچنان منصوب مقام معظم رهبري در همان مسئوليت زمان
امام در بنياد 15 خرداد به علاوه عضويت در مجمع تشخيص مصلحت نظام است؟
مگر نه آن
است كه مرحوم آيتالله توسلي تا لحظه رحلت، منصوب مقام معظم رهبري در مجمع تشخيص مصلحت
نظام بود؟
مگر نه آن است كه
منصوبين امام در شوراي نگهبان جز افرادي كه فوت كردند يا در سلك مراجع تقليد
قرار
گرفتند همچنان منصوب رهبري در شوراي نگهبان هستند؟
مگر نه آن است كه
نمايندگان امام در استانها و نهادها جز چند نفر انگشتشمار كه يا فوت كردند مانند
مرحوم صدوقي يا خودشان به دليل شرائط سني يا جهات ديگر استعفا كردند همچنان در جايگاه
خودشان از سوي مقام معظم رهبري انجام وظيفه ميكنند؟
تو خود حدیث مفصل
بخوان از این مجمل…
حال اگر
چند نفر كه هركدام داستان مفصلي از خودخواهيها، خودمحوريها، قانون شكنيها و… دارند
كه شرح آن نيازمند كتاب مفصلی است، دچار ارتداد و ريزش شدند و كليت جريان ضد امام،
ضد انقلاب و ضد اسلام و جهان كفر و استكبار حامي و مدافع آنهاست و هرگز نخواستهاند
موضع و صف خود را از دشمنان جدا سازند و همچنان خود را در خط امام قلمداد ميكنند،
به معني منزوي شدن ياران امام است؟
نقطه اوج
اين ماجراي تلخ در فتنه 88 بروز كرد كه شرح آن نيز مجال موسعتری را ميطلبد.
سخنراني
حجت الاسلام والمسلمين رحيميان در جمع اساتيد و پژوهشگران پژوهشگاه
علوم انساني
و مطالعات اجتماعي جهاد دانشگاهي
سوتیترها:
1.
شيطان سراب
را آب، زشتيها را زيبا و ضدارزشها را ارزش جلوه ميدهد. مگر نه اين است كه شيطان
بزرگ، امريكا با شعار آزادي زن، زن را در اسارت لذتجوئي ناجوانمردانه و سودطلبي كارتلها
درآورده است؟ مگر نه اين است كه با شعار دموكراسي، ملتها را سركوب و با نام «حرب التحرير»
و «جنگ آزادي بخش»، اشغالگري ميكند و با ادعاي دفاع از حقوق بشر، بزرگترين ظلمها
را به بشريت روا میدارد؟
2.
به تعبير
حضرت امام «همه گرفتاريهاي ما ـ و جهان ـ از امريكاست» و ريشه همه جنايتها و مفاسد
در امريكا، نظام سرمايهداري و حاكميت و سلطه سرمايهداران و كارتلهاست. در جامعه
ما نيز همواره يكي از عوامل فساد و افساد، سرمايهداراني بودهاند كه خارج از مدار
شرع و قانون ثروتهاي كلان انباشتهاند