استاد اصغر طاهرزاده
در زمانی که از آغاز انقلاب اسلامی سپری شده است، همواره این سئوال برای بعضی از افراد مطرح بوده که چگونه انقلاب اسلامی از یک طرف بر مبانی قدسی تکیه دارد و مردم را به مبانیای که حقانیت خود را ماوراء و ثابتات عالم هستی میگیرند، دعوت میکند و از سوی دیگر بر نقش مردم و آرای آنان تأکید دارد.
مسلماً حقیقت آرمان انقلاب اسلامی که نظر به ابعاد ثابت عالم هستی و فطرت انسانها دارد، چیزی نیست که حقانیت آن با رأی مردم دستخوش تغییر شود، هر چند بنیان و بقا و استمرار نظام اسلامی به استقبال و پذیرش مردم بستگی دارد. در راستای حقیقت آرمانی انقلاب اسلامی و نقش مردم است که جایگاه نظام اسلامی و دولت اسلامی تعیین میگردد و بدین نحو است که نظام اسلامی ایران، صورت انقلاب اسلامی در محدوده ایران و دولت اسلامی، صورت انقلاب اسلامی در محدوده آرای مردم است.(۱)
سه امر فوق هر چند از جهاتی دارای وجوه اشتراک فراوانند، ولی تمایزاتی نیز دارند، بهطوری که دولت اسلامی از یک طرف در ذیل انقلاب اسلامی در نظام اسلامی ایران به صحنه میآید و از سوی دیگر بر اساس آرای مردم شکل میگیرد و رئیس دولت در محدوده چهار سال و یا نهایتاً هشت سال بر اساس فهم و برنامه خود از انقلاب اسلامی، امور اجرایی کشور را مدیریت میکند و لذا نه میتوان دولت را آئینه تمامنمای انقلاب و آرمانهای آن دانست و به محدودیت آرای مردم نظر نداشت و نه بر اساس یک نگاه سکولاریستی میتوان امور اجرایی دولت اسلامی را بیرون از آرمانهای انقلاب اسلامی تعریف کرد.
تفاوت نسبت رئیس دولت با انقلاب اسلامی و نسبت رهبری انقلاب اسلامی با انقلاب اسلامی، به تفاوت جایگاه دولت اسلامی و انقلاب اسلامی بستگی دارد. در حقیقت، رهبری انقلاب اسلامی، نسبت به انقلاب اسلامی و گستره آن در جهان اسلام تعریف میشود. البته یکی از شئون حوزه رهبری، دولت اسلامی است، ولی نه رهبری ِرهبر محدود به دولت اسلامی است و نه ایشان دخالت مستقیمی در امور اجرایی دولت دارد، البته بی آنکه از حفاظت دولت نسبت به آرمانهای انقلاب اسلامی کوتاهی کند.(۲)
با توجه به این مقدمه هر چند رئیس دولت نسبت به فهم و برنامههایی که برای چهار سال ریاستجمهوری خود دارد، ممکن است تفکر متفاوتی داشته باشد، اما هرکسی میتواند جایگاه خود را در این زمینه که چگونه سرباز انقلاب اسلامی باشد، تعیین و در راستای اهداف انقلاب، نسبت خود را با رهبری انقلاب روشن کند.
از آنجا که دولت اسلامی نمیتواند به اهداف انقلاب اسلامی بیتوجهی کند، هرگز از سوی سربازان انقلاب اسلامی مورد بیمهری قرار نمیگیرد و تضعیف نمیشود، ولی از آنجا که شدت حساسیت دولتها نسبت به اهداف تمدنساز انقلاب اسلامی با یکدیگر فرق دارد، شدت تعلّق نیروهای ولایی انقلاب اسلامی نیز نسبت به دولتها متفاوت است و ارزش دولتها نزد نیروهای ولایی، متناسب با حساسیت آنها به آرمانهای تمدنساز انقلاب اسلامی تعیین میگردد.
۵ـ نظر به تمایزات طبیعی بین انقلاب اسلامی و نظام اسلامی و دولت اسلامی، نباید چنین تصور شود که اگر یک دولت اسلامی آئینه تمامنمای انقلاب اسلامی نبود، بر دامن انقلاب اسلامی گردی نشسته است، زیرا هر دولتی با هر سلیقهای در موقعیت خاص خود، وجهی از وجوه انقلاب را در محدوده زمانی مشخص اجرا میکند، ولی پس از مدتی دولت دیگری متصدی امور اجرائی کشور میشود که با بازخوانی تجربیات کسب شده از گذشته، خود را «بازتعریف» میکند و چهره دیگری از انقلاب اسلامی را در نظام اجرایی به نمایش میگذارد. در اینجا نیروهای انقلاب نسبت خاص خود را با آن دولت تعریف میکنند، بی آنکه اراده کرده باشند همان نسبتی را که با انقلاب اسلامی و نظام اسلامی دارند با دولت اسلامی هم داشته باشند.
ما با نگاه به انقلاب اسلامی، به حضور فرهنگ تمدنساز شیعه در همه جهان نظر داریم؛ با نگاه به نظام اسلامی ایران، متوجه تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی در مجموعه قوای سهگانه و نهادهای کشور هستیم و با نگاه به دولت اسلامی، برنامههای رئیس دولت را در نظر داریم تا دریابیم که با توجه به محدودیتهایی نظام اجرایی، آیا در راستای تحقق اهداف انقلاب اسلامی و انتخاب صالحترین افراد برای انجام امور اجرائی تلاش میکند یا نه.
نمونه خودآگاهی تاریخی مردم و تشخیص دقیق تمایز بین انقلاب اسلامی و دولت اسلامی، حضور میلیونی آنها در سالگردهای انقلاب اسلامی است. راهپیمایی ۲۲ بهمن جلوهگاه ارتباط تنگاتنگ ملت با انقلاب اسلامی است و مردم فارغ از تنگناهای معیشتی روزافزون، کوچکترین سستیای برای حضور در این راهپیماییها از خود نشان نمیدهند، بهطوری که حضور آنان در راهپیمایی سال گذشته موجب حیرت همگان گردید و مقام معظّم رهبری تعبیر «حضور گرمتر» را در مورد آن به کار بردند، در حالیکه دشمنان انقلاب در پی تحمیل انواع تحریمها انتظار دیگری داشتند.
راز حضور چشمگیر مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن عهدی است که آنان بر اساس خودآگاهی تاریخی و بهرغم عملکرد دولتهای مختلف، با انقلاب اسلامی بستهاند و این نکتهای است که دشمنان انقلاب اسلامی از درک آن عاجزند. بنابراین جایگاه انقلاب اسلامی در نزد مردم آن گونه که دشمنان تصور میکنند به مشکلاتی که برای دولتها به وجود میآورند تا نظام اسلامی را ناکارآمد نشان دهند، وابسته نیست و مردم از انقلاب اسلامی خود دست بر نخواهند داشت.
درک تمایزات «انقلاب اسلامی» با «دولت اسلامی»، نه تنها مانع از انتظار بیش از حدِ ظرفیت دولتها از آنها میشود، بلکه تضاد بین نیروهای ارزشمدار و دولت را نیز برطرف میسازد و در نتیجه، ناظر دوقطبیشدن جریانهای وفادار به انقلاب نخواهیم بود، بلکه توجه به این تمایز، انقلاب اسلامی را به لحاظ تاریخی پیش میبرد تا نیروهای انقلاب در عین تفاوت سلیقه بتوانند همدیگر را درک کنند. این نیاز تاریخی امروز و آینده ماست تا نه تنها از سوءتفاهمهایی که گرفتار آن هستیم عبور کنیم، بلکه به قلمرو تفکری وارد شویم که بناست از طریق انقلاب اسلامی به جامعه ما باز گردد.
وقتی ملتی به خود می اندیشد و جایگاه تاریخی خود را می شناسد، صاحب تاریخ میشود. ما از طریق انقلاب اسلامی توانستیم به این دو امر مهم دست یابیم و با همت ابرمردی چون امام خمینی«ره» متوجه جایگاه تاریخی خود بشویم و از رنجِ بیتاریخی رهایی یابیم. اینک وظیفه ماست که از شناخت بیشتر این موضوع غافل نشویم و این امر میسر نمیگردد مگر آنکه تمایزات بین انقلاب اسلامی و نظام اسلامی و دولت اسلامی را درک کنیم.
درست است که راه رسیدن به خدا به عدد انفاس خلایق است، ولی امروز همه این راهها از مسیر انقلاب اسلامی میگذرند؛ انقلابی که در تلاش است تا به دوران نسیان بشر از خدا پایان دهد. موقعی میتوان به ارزیابی دقیق از جایگاه انقلاب اسلامی در این دوران دست یافت که این انقلاب را در محدودههای اجرایی دولتها معنا نکنیم. کافی است برای ما مسلم شود که انقلاب اسلامی اراده خاص الهی است که به صورتی اشراقی بر قلب حضرت امام«ره» تجلی کرد تا در پی آن تحولی اساسی رخ دهد و ما از یک سو از پوچیهای دوران رهایی یابیم و از سوی دیگر، زندگی در زیر سایه انقلاب اسلامی و در اتحاد با ملکوت امام را تجربه کنیم و از این طریق به معنایی حقیقی و مطلوب از زیستن دست یابیم؛ از این رو هرگز نباید انقلاب اسلامی و نظام اجرایی کشور را یکسان تلقی کرد.
رهبران واقعی ملتها همواره اصول کلی تاریخ سرزمین و امت خود را به الهام دریافته و در صدد تحقق آن بر آمدهاند. قدرت رهبران تاریخی، نتیجه پیوند آنها با مشیت الهی است؛ لذا چنین رهبرانی راهی را در تاریخ میگشایند که مسیر سایر انسانها را روشن میسازد و الهام و اشراق درونی آنان، منشأ تحولات بزرگ میشود. زندگی چنین رهبرانی با رنجهای فراوان همراه است، ولی آنان به سختیها اهمیت نمیدهند و میگویند: «خمینى را اگر دار هم بزنند تفاهم نخواهد کرد….»(۳)
عهد ما با انقلاب اسلامی در راستای تجدید عهد با مشیت الهی است. از آنجا که سیاست در هرحال، مبنا و اساس حقیقی میطلبد، اگر سیاست از دیانت و مشیت الهیِ جاری در درون ملت فاصله بگیرد، به امری انتزاعی و غیرواقعی تبدیل خواهد شد و تنها با انقلاب اسلامی است که میتوان به سیاستی دست یافت که ریشه در حقیقت دارد.
۱۱ـ وظیفه اهل تفکر، نقشآفرینی در زمینه نجات جامعه از بیفکری و کودنی فرهنگی است. کودنی فرهنگی چیزی نیست جز مشغولشدن به امور از تاریخ گذشته. هنگامی که تاریخ جدیدی در حال وقوع است، کسی که هنوز در گذشته زندگی میکند، اراده و مشیت جاری الهی در دوران خود را در نمییابد، وارد ساحت آگاهی نمیگردد، نسبت خود با انقلاب اسلامی را با امور اجرایی محک میزند و در نتیجه گرفتار بیفکری میشود.
متفکران بزرگ متوجه مشیت الهی در زمانه خویش میشوند و لذا قادر به ارائه راهحلهائی هستند که جوابگوی همه مسائل زمانه خواهند بود؛ از این روست که هر دورانی، متفکر و تفکر زمانه خود را میطلبد، بی آنکه از افقی که متفکران گذشته گشودهاند روی برگردانیم و این جایگاه انقلاب اسلامی است.
آگاهی انسان در ارتباط با خداست که کمال مییابد. از سوئی خدا در مظاهرش، از جمله انقلاب اسلامی تجلی مییابد، در نتیجه کمال آگاهی ما در امروز تاریخمان با نظر به انقلاب اسلامی محقق میشود، زیرا تاریخ همچون طبیعت، محل تحقق عنایت و مشیت ربانی است. آیا تفکر از آن جهت که خدا در آن نمایان شده، چیزی جز مطالعه تاریخ است؟
قرآن در این زمینه میفرماید: «أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا».(۴) آیا منکران حقیقت نبوى در زمین سیر نکرده و سرنوشت منکران نبوت را ندیدهاند تا قلبى پیدا کنند که به کمک آن میتوان تعقل کرد و گوشى پیدا کرد که به کمک آن میتوان سخن حق را شنید؟
اگر به انقلاب اسلامی به عنوان مظهر اشراق سنت الهی در این دوران بنگریم، ماهیت انقلاب اسلامی بر ما آشکار میشود و بهخوبی بین جایگاه انقلاب اسلامی با نظام اجرایی کشور امتیاز قائل خواهیم شد.
همه حرف ما در نسبت ما با انقلاب اسلامی نهفته است و این نسبت باید بدون هرگونه تقلیدی کشف شود. اهل فکر با نظر به جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی است که میتوانند به استقبال اراده الهی در این دوران بروند.
فراتر از انقلاب اسلامی در این زمانه ممکن نیست. با فهم انقلاب اسلامی در ذیل شخصیت امام خمینی «ره» میتوان به درک حضوری مشیت الهی نایل گردید و این بالاترین تفکری است که در دنیای امروز میتوان به آن دست یافت، زیرا واقعیترین تفکرات همواره متکی بر واقعیترین واقعیتها هستند، است، هرچند ظاهربینان همیشه از دیدن آن محروماند و مستکبران سعی در ندیدنش دارند.
بنابراین هرچه جایگاه انقلاب اسلامی را در هستی بهتر بشناسیم، راحتتر میتوانیم جایگاه سایر قوا و نهادها و از جمله دولت را درک کنیم و با تمام وجود مراقب عهدی که با انقلاب اسلامی بستهایم باشیم تا دستخوش موضوعات موسمی نشود.
پینوشتها
۱ـ هر آرمانی صورت خود را در تاریخ نشان میدهد و کامل میکند، لذا نباید گفت نظام اسلامی نه جزو انقلاب اسلامی است و نه در عرض آن. نظام اسلامی صورت انقلاب اسلامی و به تعبیری شأنی از شئونات انقلاب است در کشوری به نام ایران. با توجه به اینکه انقلاب اسلامی به عنوان آرمانی متعالی در محدودههای مختلف، صور مختلفی از خود ظاهر میکند، نظام اسلامی ایران صورت انقلاب اسلامی در ایران است و محدود به ایران نیست. همچنان که دولت اسلامی ایران صورت انقلاب اسلامی است در محدوده اجرا در کشور ایران.
۲ـ البته نسبتی بین امت و امامت در نظام اسلامی مد نظر هست که آن نسبت ماوراء نسبتی است که بین دولت و رهبری به عنوان پاسدار انقلاب اسلامی در میان است. نسبت بین وفاداران به انقلاب اسلامی و رهبری انقلاب همیشه و همه جا مطرح و جاری است.
۳ـ صحیفه امام، ج۱، ص ۲۶۹.
۴ـ حج، ۴۶٫
سوتیتر:
۱٫
درک تمایزات «انقلاب اسلامی» با «دولت اسلامی»، نه تنها مانع از انتظار بیش از حدِ ظرفیت دولتها از آنها میشود، بلکه تضاد بین نیروهای ارزشمدار و دولت را نیز برطرف میسازد و در نتیجه، ناظر دوقطبیشدن جریانهای وفادار به انقلاب نخواهیم بود