حسین رویوران
چند سالی است که گروههای افراطی صهیونیستی با ادعای اینکه مسجدالاقصی بر ویرانههای معبد سلیمان ساخته شده است، اقدام به حرمتشکنی نسبت به این مکان مقدس اسلامی میکنند و اینگونه اقدامات با واکنش شدید مردم مسلمان شهرقدس روبهرو میشود وآنان بهرغم در اختیار نداشتن سلاح و امکانات نظامی و فشارهای گوناگون امنیتی و اقتصادی دشمن، با امکانات موجود و نامتعارف مانند خودرو وسلاح سرد آشپزخانه به دفاع از مقدسات اسلامی خود میپردازند. این عملیات شهادتطلبانه تا چه حد میتواند مردم فلسطین را وارد فرایند قیام تازهای سازد و اقدامات رو به افزایش رژیم صهیونیستی در مصادره سرزمین فلسطینیان در کرانه باختری برای شهرکسازی بیشتر برای صهیونیستها، تا چه حد منطقه کرانه باختری را در آستانه انتفاضه جدید در دفاع از موجودیت و هویت اسلامی خود قرار میدهد و بالاخره این اقدامات تجاوزگرانه دشمن تا چه حد جهان اسلام را برای دفاع از مقدسات خود وادار میسازد تا جدیتر وارد این معادله گردد؟
شکی نیست که جامعه فلسطینی در حال حاضر درگیر نوعی بنبست سیاسی است و نخبگان این جامعه میان جریان سازش و مقاومت تقسیم شدهاند و فلسطینیان برای خروج از این بنبست و دوگانگی سیاسی حاکم بر این معادله، راهی جز قیام فراگیر و تغییر شرایط موجود سیاسی در پیش ندارند. گفتوگوهای سیاسی با رژیم صهیونیستی بر پایه توافق اسلو بیستویک سالی هست که ادامه دارد و تا کنون هیچ نتیجهای برای فلسطینیان در برنداشته است. در این مدت، رژیم صهیونیستی فرصت یافته تا نزدیک به شصت درصد از کرانه باختری را مصادره و در آن شهرکسازی و اشغال جمعیتی کند و با تقسیم کرانه باختری به چند بخش ناپیوسته، عملاً امکان شکلگیری دولت پیوسته و مستقل فلسطینی را در کرانه باختری و نوار غزه در یک پنجم مساحت این سرزمین که موضوع گفتوگوی سازش است، ناممکن سازد. گفتوگوهای دو سال اخیر دو طرف تحت نظر آمریکا که بهرغم تمدید نه ماهه به نتیجه نرسید، نشان داد که ادامه سیاستهای تجاوزگرانه شهرکسازی رژیم صهیونیستی روز به روز فرصت و امکان توافق و اجرای طرح دو دولت را از بین میبرد و زمینهای برای برپایی دولت فلسطینی باقی نمیماند.
طرح یک دولت یکپارچه با قومیت دوگانه نیز همواره و از زبان مسئولین رژیم صهیونیستی نیز بهطور قاطع منتفی و غیرقابل قبول شمرده شده و زمزمه اخیر دولت یهودی از سوی دولتمردان صهیونیست نیز نشان میدهد که صهیونیستها فلسطین را کاملاً برای خود و یهودی شده میخواهند. این واقعیتها نشان میدهند که فرایند سازش با همه عقبنشینیهای سیاسی با بنبست کامل رو به روست. کشته شدن زیاد ابوعین وزیر اسرای دولت خودگردان در جریان اعتراضات مسالمتجویانه به تصرف برخی از زمینهای کشاورزان فلسطینی، سرگردانی سیاسی محمود عباس رئیس دولت خودگردان فلسطین را دوچندان کرد و ابومازن راهی جز رفتن به شورای امنیت نیافت که به علت سلطه آمریکا بر آن نهاد بینالمللی و استفاده از حق وتو به نفع اسرائیل، این راه نیز سد شد و نا کارآمدی خود را نمایان ساخت.
اعلام ابومازن در احتمال رفتن به دادگاه کیفری بینالمللی نیز کارساز نیست، زیرا دادگاه ممکن است در باره جنایات رژیم صهیونیستی در غزه وشهرکسازی در کرانه باختری نظر دهد و در بهترین وضعثت ممکن، این رژیم متجاوز محکوم میشود و به اصطلاح تحت فشار قرار میگیرد، ولی این راهکار، زمین را به فلسطینیان برنمیگرداند و شرایط سیاسی کنونی را تغییر نمیدهد.
اکنون دولت خودگردان با راهبرد فرار به جلو میکوشد یک فضای باز سیاسی برای راهبرد خود مبنی بر گفتوگو دست و پا کند تا از این رهگذر تداوم حیات خود را استمرار بخشد و امید به راهکار گفتوگو برای حل بحران را با دستگاه فریب زنده نگاه دارد. این حقایق نشان میدهند که روند سازش در حال حاضر فاقد هرگونه افق سیاسی است و پایگاه اجتماعی آن در میان جامعه فلسطینی روز به روز در حال تنزل است.
امتناع دولت خودگردان از اجرای انتخابات پارلمانی بر پایه توافق آشتی ملی با حماس نیز که قرار بود پس از شش ماه از امضای توافق صورت گیرد، میزان نگرانی سازشکاران در رجوع به رأی مردم برای کسب تکلیف را فاش میسازد.
در آن سوی معادله، جریان مقاومت بهرغم دشمنی آشکار نظام رسمی عربی و حمایت نکردن از آن توانسته است دستاوردهایی داشته باشد و هم اکنون تنها سکوی نجات جامعه فلسطینی است. این جریان مقاوم در سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۵ اشغالگران صهیونیست را وادار کرد تا از جنوب لبنان و نوار غزه عقبنشینی کنند و در سال ۲۰۰۶ مقاومت در جریان انتخابات پارلمانی در کرانه باختری و نوار غزه با کسب اکثریت آرا، اعتماد عمومی اکثریت جامعه فلسطینی را نیز به دست آورد. همچنین مقاومت در سه جنگ پی در پی در غزه نیز در سالهای ۲۰۰۸، ۲۰۱۲ و۲۰۱۴ موفق شد در مقابل دشمن ایستادگی کند و مانع از اشغال مجدد نوارغزه گردد که این خود پیروزی بینظیری است که در شرایط کاملاً نابرابر تحقق یافته است.
در حال حاضر مقاومت، کارنامه درخشانی دارد و در صورت وحدت اجتماعی فلسطینیان حول محور مقاومت، تعمیم این فرایند به کرانه باختری میتواند جامعه را به سوی تغییر هدایت کند، اما این جریان در حال حاضر درگیر مشکلاتی است که مهمترین آنها اقدامات گروههای تکفیری است که جوامع اسلامی را درگیر دودستگی مذهبی و فکری کرده ومتأسفانه اولویتهایی را مطرح ساخته که مسئله فلسطین در میان آنها دیده نمیشود. این گروهها برپایی دولت خلافت خود را بر آزادی فلسطین مقدم میدانند.
در چنین شرایط پیچیده و حساسی، رژیم صهیونیستی با بهرهبرداری از فرصتهای پیش آمده میکوشد بسیاری از موضوعات را یکسره کند. این رژیم با اعزام صهیونیستهای تندرو به مسجدالاقصی با حفاظت کامل نظامی و آغاز فرایند برپایی مراسم دعا و نیایش در گوشه و کنار این مکان مقدس اسلامی تلاش میکند تا در اینجا جای پایی برای خود به دست آورد و با این اقدام، ادعاهای خود را در آینده پیگیری کند و عینیت ببخشد. این رفتار عیناً همان شیوهای است که در دهه ۹۰ میلادی در حرم ابراهیمی در شهر الخلیل در جنوب کرانه باختری به کار برده شد. در این واقعه صهیونیستها ابتدا زیارت حرم ابراهیمی را باب کردند و سپس با جنایت و کشتار نمازگزاران مسلمان و ایجاد زمینههای درگیری، امکان تقسیم را به عنوان تنها راه برای حل اختلاف فراهم ساختند و در نهایت دوسوم این حرم را تصاحب کردند.
صهیونیستها در حال حاضر عملاً این سناریو را یک بار دیگر تکرار میکنند. رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۶۷ و هنگامی که منطقه کرانه باختری و شهر قدس را به اشغال نظامی خود درآورد، توافقی را با وزارت اوقاف دولت اردن که سرپرستی اماکن مقدس را برعهده داشت، امضا کرد که بر اسلامی بودن مسجدالاقصی و اینکه این مکان بخشی از موقوفات اسلامی است تأکید داشت و انحصار عبادت مسلمانان در آن را نیز پذیرفت. اخیراً رژیم اشغالگر تصریح کرده است که این توافق هیچ ارزشی ندارد. دولت اردن هم در قبال این ادعا هیچ اقدامی انجام نمیدهد و تنها به محکومیت لفظی اکتفا میکند.
در حال حاضر صهیونیستها با اطلاق واژه جبلالهیکل بر مسجدالاقصی مدعیاند که این همان ارتفاعاتی است که معبد سلیمان بر فراز آن قرار داشته است و اکنون باید تخریب و معبد سومی به جای آن ایجاد شود.
رژیم صهیونیستی هم اکنون در اماکن عمومی سرزمینهای اشغالی، ماکت پیشنهادی معبد سوم سلیمان را به نمایش گذاشته و با این کار عملاً افکارعمومی صهیونیستها را به سوی این معادله سوق میدهد.
رژیم صهیونیستی تا سال ۲۰۰۰ میلادی تا حدودی از ورود غیرمسلمانان به این مسجد جلوگیری میکرد و هنگامی که شارون نخستوزیر سابق اسرائیل در سال ۲۰۰۰ این قاعده را شکست و با دوهزار نفر وارد مسجدالاقصی شد، فلسطینیان این تجاوز را با انتفاضهای فراگیر با نام مسجدالاقصی پاسخ دادند. این انتفاضه پنج سال به درازا کشید و هزینههای سنگین انسانی و مادی بر این رژیم تحمیل کرد. از آن زمان که جلاد صبرا و شتیلا سد ورود به مسجد را شکست، تا کنون تجاوزات صهیونیستها به این مکان مقدس کم و بیش ادامه داشته است، ولی در یک سال اخیر این تجاوزات فزونی فوقالعادهای پیدا کردهاند.
علت افزایش تعرض به مسجدالاقصی این است که رژیم صهیونیستی جامعه فلسطینی را به سه بخش اصلی و جدا از یکدیگر(کرانه باختری، غزه، سرزمینهای اشغالی ۱۹۴۸) و کرانه باختری را نیز به چند بخش جدا از هم تقسیم کرده است و تصور میکند این جداسازیها مانع از واکنش هماهنگ جامعه فلسطینی میشود؛ به همین دلیل دولتمردان اسرائیل احساس میکنند که تصرف مسجدالاقصی با کمترین هزینه امکانپذیر است.
به عنوان نمونه در سال گذشته میلادی (۲۰۱۳) طبق آمار اداره اوقاف مسجدالاقصی تعداد ۶ هزار و ۸۸۱ صهیونیست همراه با ۳ هزار و ۹۵۰ نظامی و نیز ۲۸۴ هزار و ۹۰۶ گردشگر خارجی که بعضی از آنها با لباسهای بسیار زننده آمده بودند، از مسجدالاقصی بازدید کردند. این آمار یک جهش صعودی فوقالعاده را نشان میدهد و نیت پلید این رژیم را آشکار میسازد.
البته رژیم صهیونیستی از آغاز اشغال قدس نیت یهودیسازی را در سر داشته و در طول چهار دهه گذشته با کاوشهای باستانشناسانه در زیر و اطراف مسجدالاقصی کوشیده است آثاری را پیدا کند و آنها را دستاویز ادعاهای جدید خود در باره مسجدالاقصی قرار دهد، ولی این کندوکاوها نتیجهای در برنداشته و گاه نتیجه عکس داده و اصالت اسلامی این منطقه را بیش از بیش اثبات کردهاند.
صهیونیستها پس از ناکامی، در چند سال اخیر به ایجاد اماکن دینی در این منطقه پرداختهاند تا نوعی تقدس مصنوعی ایجاد کنند. این رژیم در سه سال پیش، معبد «جوهر اسرائیل» را در ۲۰۰ متری مسجدالاقصی ساخت و مرکز «جفعاتی» را نیز در مقابل دیوار جنوبی مسجدالاقصی افتتاح کرد و در حال حاضر درصدد برپایی معبد «کیدیم بورشلایم» در محله باب مغاربه است.
رژیم متجاوز صهیونیستی همچنین با تخریب مدرسه وقف تدریس علوم دینی «تنکزیه»، معبد یهودی «نور قدس» را بر ویرانههای آن ساخته است. این اقدامات تجاوزگرانه هنگامی صورت میگیرد که رژیم صهیونیستی ۴۷ تونل نیز در زیر مسجدالاقصی حفر کرده و یک شهر کامل زیرزمینی شامل مجموعه وسیعی از معابد و موزهها و مراکز فرهنگی و تاریخی برپا ساخته است.
زمینشناسان اخیراً اعلام کردهاند که این تونلها ترکهای جدی در دیوارههای مسجدالاقصی پدید آورده و چنانچه زلزله خفیفی بیاید، ممکن است مسجد کاملاً ویران شود. همزمان رژیم اشغالگر، سیاست اسکان صهیونیستهای افراطی را در بخش شرقی شهر بیتالمقدس تسریع کرده است. به اعتراف سازمانهای حقوق بشری اسرائیلی، محلههای طور، سلوان و رأسالعمود هماکنون کاملاً مختلط شده و در محاصره ساختمانهای عمودی و انبوه جمعیت یهودی قرار گرفتهاند. همچنین محله شرف کاملاً ویران و به محله یهودیان تغییر نام داده شده است. محله مغاربه نیز چند روز پس از اشغال قدس تخریب و بخشی از آن به میدان وسیع و مسطح در مقابل دیوار براق تبدیل شد که صهیونیستها آن را به دیوار ندبه تغییر نام دادند و در آن مراسم دینی برگزار میکنند.
شهر قدس در حال حاضر کاملاً با شهرکهای صهیونیستینشین احاطه شده است و تنها چند کیلومتر باقی مانده که به سمت روستای عربنشین ابودیس است. رژیم صهیونیستی از هنگام اشغال قدس در سال ۱۹۶۷ میکوشد این شهر را یهودیسازی کند. در سال ۱۹۸۰ کنیست (پارلمان) رژیم صهیونیستی با نقض کامل مقررات حقوق بینالملل و قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت سازمان ملل، شهر قدس را به سرزمین غصب شده خود ضمیمه ساخت و آن را پایتخت خود کرد. قطعنامه ۲۴۲ و ۳۳۸ سازمان ملل بر این مقوله تأکید دارد که اسرائیل باید فوراً از زمینهای اشغالی ۱۹۶۷ عقبنشینی کند.
کنوانسیونهای چهارگانه ژنو نیز که شرایط جنگی را تحت نظم انسانی قرار میدهند، هرگونه تغییر شرایط سیاسی و جمعیتی و اماکن دینی و تاریخی در مناطق تحت اشغال را ممنوع اعلام کرده است. از آن زمان مسئولان این رژیم در اظهارنظرهای خود همواره بر این مقوله تأکید دارند که اورشلیم (قدس) متحد پایتخت ابدی اسرائیل (غاصب) است و جالب اینجاست که این رژیم متجاوز از زمانی که این شهر را ضمیمه کرده، از کشورهای خارجی درخواست میکند که سفارتخانههای خود را از تلآویو به قدس انتقال دهند که همه کشورها از جمله کشورهای غربی تا کنون از پذیرش این درخواست خودداری کردهاند.
رهبران رژیم صهیونیستی احساس میکنند اکنون زمان مناسبی برای تثبیت حاکمیت اسرائیل بر شهر قدس از طریق تصرف جبلالهیکل (مسجدالاقصی) است، زیرا جهان اسلام با حضور جریانهای تکفیری درگیر انقسام و قطببندی است و کشورهای منطقه هرکدام درگیر بحرانهای امنیتی و سیاسی داخلی خود هستند و مهمتر از همه جامعه فلسطینی فاقد انسجام سیاسی و راهبردی است و در عین حال انجام چنین کاری در حال حاضر میتواند بسیاری از بحرانهای داخلی اسرائیل را برطرف سازد.
به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران سیاسی، نسل چهارم جامعه صهیونیستی از یک جامعه ایدئولوژیک به جامعه رفاه تغییر وضعیت داده و ناتوانی نظامی در مقابل مقاومت فلسطین در جنگهای اخیر غزه و فرار سربازان صهیونیست از خدمت و خودکشیها و کلاً بیانگیزگی نشان میدهند که این رژیم به روحیه و انسجام نیاز دارد و این نیاز از طریق مطرح ساختن موضوع دینی برپایی معبد سلیمان تأمین میشود. به عبارت دیگر برپایی معبد ماهیت ایدئولوژی و نمادین دارد و میتواند انسجام اجتماعی جامعه صهیونیستی را برپایه مفاهیم مجعول دینی بازگرداند.
پدیدههای سیاسی داخلی و خارجی، رهبران رژیم صهیونیستی را وادار به طرح بحث قدس در زمان کنونی ساخته است. بیانگیزگی در جنگهای اخیر، قیام اجتماعی اقتصادی سال ۲۰۱۱ و نیز درخواستهای عمومی برای کاهش بودجههای نظامی و امنیتی که ۱۰ درصد کل بودجه را در بر میگیرد، نشان میدهد که جامعه صهیونیستی در داخل از اهداف ایدئولوژیک و اولیه خود فاصله گرفته است.
مجموعه این حوادث بهویژه شکست اسرائیل در تحقق اهداف خود در حمله گسترده نظامی اخیر به غزه و آغاز همبستگی گسترده جوامع غربی با فلسطینیان و نیز تنزل پروژه تکفیریها در خارج، همگی صهیونیستها را وادار به تعجیل برای یکسرهسازی موضوع مسجدالاقصی کرده است. به همین علت بسیاری از خاخامهای صهیونیستی مانند ایهودا کلین و موشه ویگلین با تبانی نظام رسمی، کاروانهای زیارت از مسجدالاقصی راهاندازی کرده و ارتش اسرائیل مسئولیت حفاظت از آنها را برعهده گرفته است، به گونهای که روزانه دهها گروه صهیونیستی به مسجد حمله و بدعتهای جدید دینی را در آنجا اجرا میکنند.
تا کنون اگر شرایط سیاسی برای فلسطینیان قابل تحمل بود، تعرض به مسجدالاقصی برای هیچ فلسطینیای قابل تحمل نیست. حضور روزانه صهیونیستها در مسجدالاقصی و قبهالصخره و در کنار دیوار براق و انجام مراسم تلمودی در آنجا برای هیچ فلسطینی آزادهای پذیرفتنی نیست و جوانان غیور فلسطینی نمیتوانند شاهد سرقت مسجدالاقصی در روز روشن باشند؛ به همین علت جوانان مسلمان بدون هیچ سازماندهی تشکیلاتی دست به عملیات زدند. اقدام ابراهیم العکاری از اردوگاه شعفاط در زیر گرفتن چند صهیونیست با خودرو در خیابانهای قدس آغاز عملیاتی بود که نشاندهنده خشم عظیم فلسطینیان است. به دنبال آن معتز حجازی طی عملیاتی تلاش کرد خاخام ایهودا کلین سردسته متجاوزان به الاقصی را ترور کند. زیر گرفتن تعدادی از نظامیان اسرائیلی در قدس عملیات دیگری بود که دو جوان از عموزادههای خانواده جمل به آن دست زدند. این عملیات چنان دشمن صهیونیستی را به وحشت انداخت که بسیاری از آنها از خانههایشان بیرون نمیآمدند و از سایه خود وحشت میکردند.
همزمان اقدام یک فلسطینی سرزمینهای اشغالی ۱۹۴۸ در حمله به چند نظامی صهیونیستی در شهر تلآویو و نیز حمله یک فلسطینی دیگر به چند صهیونیست در شهر الخلیل در جنوب کرانه باختری، ابعاد این عملیات را گسترش داد و نشان داد که دفاع از قدس تنها موضوع مردم این شهر نیست و همه فلسطینیان در دفاع از آن مسئولیت برابر دارند. رژیم صهیونیستی در مقابل این واکنشها اقدام به بستن یک روزه مسجدالاقصی کرد که این اقدام در ۴۷ سال گذشته بیسابقه بود و واکنشهای جهانی وادارش کرد که از این تصمیم بهسرعت عقبنشینی کند.
آغاز دور جدید و ابتکاری از عملیات ضدصهیونیستی، بهطور همزمان فلسطینیان و رژیم صهیونیستی را شگفتزده کرد. فلسطینیان به علت دودستگی سیاسی و همکاری امنیتی نیروهای نظامی فلسطینی دولت خودگردان به رهبری محمود عباس با اسرائیل بر پایه توافق دایتون، آغاز چنین فرایندی را امکانپذیر نمیدانستند. در این میان آنچه تشکلهای مقاومت فلسطینی را شگفتزده کرد، این بود که این عملیات خارج از چهارچوب تشکیلات مقاومتی شناخته شده صورت گرفت و صرفاً بر پایه ابتکارات و نوآوریهای فردی انجام شد و این در حالی است که تصور میشد هیچ حرکتی خارج از همکاری تشکیلاتی امکانپذیر نیست.
در آن سو، دشمن صهیونیستی از آغاز این عملیات دچار وحشت شد، زیرا به تصور خود با انجام اقداماتی مانع از انتفاضه جمعی و یا حتی اقدامات فردی شده بود. اسرائیل پس از انتفاضه مسجدالاقصی سعی کرد با ایجاد دیوار تفکیک نژادی با بودجه هنگفت چند میلیارد دلاری، قدس را از کرانه باختری کاملاً جدا کند و با نصب دو بالن مجهز به مجموعهای از دوربین در قدس و ده بالن دیگر در کرانه باختری، همه تحرکات را زیر نظر بگیرد. همچنین دشمن صهیونیستی با کاشتن دهها شهرک صهیونیستنشین در قدس و کرانه باختری، پیوستگی فلسطینیان را از بین برد و امکان هرگونه حرکت دستهجمعی را ناممکن ساخت.
از سال ۱۹۶۷ که کرانه باختری به اشغال درآمد تا کنون (۴۷ سال) بیش از یک میلیون صهیونیستی در شهرکهای این مناطق اشغالی اسکان داده شدهاند. همچنین بیش از دوازده هزار دوربین در قدس و کرانه باختری نصب و ۳۶۵ پست بازرسی در بین شهرهای مختلف فلسطینی این منطقه ایجاد شده است که به تصور صهیونیستها مانع از انتفاضه و قیام جدید خواهد شد. رهبران اسرائیل بر این باورند که انتفاضه و قیام همگانی فلسطینیان نیاز به پیوستگی سیاسی و وحدت اجتماعی دارد و با اقدامات انجام شده، امکان آغاز انتفاضه جدید نیست.
در شهر قدس، رژیم صهیونیستی ۴۱ درصد مردم این شهر بهویژه افراد انقلابی را خلع تابعیت و از این شهر اخراج و با انواع مالیاتها و فشارهای مالی و امنیتی و اجتماعی، زندگی آنان را تلخ کرده است. آنان به بهانههای مختلف خانههای فلسطینیها را تخریب میکنند، از صدور مجوز ساخت منازل جدید برای فرزندان آنها سر باز میزنند و از بازسازی منازل قدیمی آنها نیز ممانعت به عمل میآورند. همچنین برای شهر قدس دوازده دروازه امنیتی ایجاد شده که ورود و خروج از آنها با کنترل صورت میگیرد و گاه تشریفات عبور از هریک از آنها وقت بیشتری از ورود به یک کشور خارجی میبرد.
سفارتخانههای غربی نیز در یک تبانی آشکار سیاسی با دشمن صهیونیستی، هر هفته در صفحه اول روزنامههای کثیرالانتشار محلی اعلام میکنند که آماده پذیرش مهاجران مقدس و حاضر به دادن تابعیت به آنها بهمحض مهاجرت هستند و این امتیازی است که به هیچ کس داده نمیشود. این شرایط نشان میدهد که مقدسیها با ماندن در این شهر و دفاع از مقدسات اسلامی کاری بس بزرگ انجام میدهند.
زمانی که اولین عملیات در شهر قدس به وقوع پیوست، کابینه رژیم صهیونیستی جلسه فوقالعاده گذاشت و برخلاف همه مقررات بینالمللی و انسانی تصمیم گرفت خانه همه کسانی را که دست به عملیات میزنند تخریب و همه بستگان درجه یک آنها را بازداشت کند. این واکنش وحشت عظیم رژیم صهیونیستی را از ادامه این روند نشان میدهد.
انجام عملیات بعدی بهرغم همه تبعات و تهدیدها نشان داد که اراده قیام در مردم قدس و فلسطین همچنان زنده است و میتواند از طریق زایش نیروهای جدید انقلابی خارج از چهارچوب تشکلهای سیاسی فعلی، انتفاضه جدیدی را خلق کند. امروزه حماسه غزه و پیروزی مقاومت نصبالعین مردم کرانه باختری است و مردم این منطقه خوب میدانند که تحول در معادله فلسطین در گرو تصمیم آنها در پیروی از الگوی مقاومت و تعمیم آن به کرانه باختری است.
سوتیترها:
۱٫
جامعه فلسطینی در حال حاضر درگیر نوعی بنبست سیاسی است و نخبگان این جامعه میان جریان سازش و مقاومت تقسیم شدهاند و فلسطینیان برای خروج از این بنبست و دوگانگی سیاسی حاکم بر این معادله، راهی جز قیام فراگیر و تغییر شرایط موجود سیاسی در پیش ندارند.
۲٫
مقاومت، کارنامه درخشانی دارد و در صورت وحدت اجتماعی فلسطینیان حول محور مقاومت، تعمیم این فرایند به کرانه باختری میتواند جامعه را به سوی تغییر هدایت کند، اما این جریان در حال حاضر درگیر مشکلاتی است که مهمترین آنها اقدامات گروههای تکفیری است که جوامع اسلامی را درگیر دودستگی مذهبی و فکری کرده ومتأسفانه اولویتهایی را مطرح ساخته که مسئله فلسطین در میان آنها دیده نمیشود.
۳٫
اراده قیام در مردم قدس و فلسطین همچنان زنده است و میتواند از طریق زایش نیروهای جدید انقلابی خارج از چهارچوب تشکلهای سیاسی فعلی، انتفاضه جدیدی را خلق کند. امروزه حماسه غزه و پیروزی مقاومت نصبالعین مردم کرانه باختری است و مردم این منطقه خوب میدانند که تحول در معادله فلسطین در گرو تصمیم آنها در پیروی از الگوی مقاومت و تعمیم آن به کرانه باختری است.