«اسلامستیزی غرب و توهین به رسول اکرم(ص)»
در گفتوگو با دکتر فواد ایزدی
دکتر فواد ایزدی کارشناس ارشد مسائل بینالمللی، دانشآموخته رشته ارتباطات سیاسی دانشگاه لوئیزیانا امریکاست. حوادث اخیر فرانسه و اوجگیری مجدد اسلامستیزی و توهین به ساحت مقدس پیامبر اکرم(ص) سبب شد که به سراغ دکتر ایزدی برویم و نظر ایشانرا در این خصوص جویا شویم. متن گفتو گوی «پاسدار اسلام» با این استاد دانشکده علوم سیاسی تهران و دانشگاه امام صادق(ع) ذیلاً تقدیم میگردد.
*به نظر جنابعالی ریشه اسلامهراسی و اسلامستیزی در غرب کجاست؟ چرا به بهانه حمله به نشریه هتاک فرانسوی شاهد موج جدید اسلامستیزی در غرب هستیم؟
یکی از مشکلات اروپا و آمریکا، سنت دیرینه نژادپرستی در آنهاست. این مسئله حاصل چند صد سال بردهداری، اجحاف و تبعیض نسبت به بردههای آزاد شده است. این تنشهای نژادی و خودبرتربینی تنها نسبت به مسلمانان نیست و از جمله در داستان فرگوسن آمریکا و نیویورک نیز در باره سیاهپوستان اتفاق میافتد.
بخشی از سفیدپوستان اروپایی نژادپرست نیستند، اما تکرار اینگونه حوادث نشان میدهد که بخشی از آنها قطعاً نژادپرستاند. در کنار مسئله نژادپرستی، در مورد سرزمینهای اشغالی فلسطین نیز بین رژیم صهیونیستی و یهودیان با مسلمانان نزاعی در جریان است. به اعتقاد من بخشی از دعواهای سیاسی در فلسطین نیز نژادپرستانه است، زیرا صهیونیستها خود را نژاد برتر میدانند. از سوی دیگر بخش عمدهای از رسانهها در اروپا و آمریکا بهطور سنتی متعلق به صهیونیستها هستند و یا توسط آنها مدیریت میشوند. این موضوع باعث شده تا آنان بتوانند در حوزه افکارعمومی به وجهه مسلمانان صدمه بزنند؛ لذا در جوامع غربی ظرفیت و استعداد نژادپرستی وجود داشت و دعوای فلسطین نیز به آن اضافه شد و با فشار رسانهها این تصور به وجود آمد که باید به همه مسلمانان و اعراب حمله کرد.
از سوی دیگر مسلمانان ساکن مناطقی از دنیا هستند که عمدتاً نفتخیزند. شاید اگر مسلمانان در قطب شمال زندگی میکردند مشکل خاصی به وجود نمیآمد. بنابراین ریشه این دعواها را میتوان در ابعاد فرهنگی، ابعاد سیاسی و سرزمینی و ابعاد اقتصادی جستجو کرد. این مسائل دست به دست یکدیگر داده و گفتمان اسلامستیزانه را در غرب ایجاد کردهاند.
البته این مسئله عقبه چند صد ساله دارد و از زمان درگیری مسلمانان صدر اسلام با قوم یهود آغاز شد و تا زمان جنگهای صلیبی و حال حاضر نیز ادامه یافته است. در کنار سه بحث فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، یک عقبه تاریخی نیز باعث شده تا وضعیت کنونی ایجاد شود. نهادهای دولتی و غیردولتی غربی نیز برای ترویج این گفتمان، هر فرصتی را غنیمت میشمارند.
تعدادی از این سازمانها این گفتمان را در سطح فرهنگی و عدهای دیگر در سطح سیاسی و اقتصادی دنبال میکنند. وقتی که حمله به روزنامه شارلی ابدو پیش آمد، این سه گروه تلاش کردند تا از فرصت استفاده کنند. محبوبیت فرانسوا اولاند، رییسجمهور فرانسه بین ۱۰ تا ۱۲ درصد است و او از فرصت حمله به نشریه شارلی ابدو استفاده کرد تا وجهه خود را در جامعه فرانسه بالا ببرد. صهیونیستهای فرانسه، بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی و هرنهادی که به دنبال ترویج گفتمان اسلامستیزانه بود، تلاش کرد تا از این فرصت استفاده کند. به دلیل اینکه مردم در کشورهای غربی حافظه عمومی بالایی ندارند، تظاهرات برگزار میکنند و پوشش خبری ۲۴ ساعتهای را انجام میدهند تا گفتمان اسلامستیزانه را ترویج کنند.
در خبرها اعلام کردند که بین ۳ تا ۵ میلیون نسخه از شارلی ابدو در اولین شماره بعد از حمله فروخته شد، اما باید این سئوال را مطرح کردکه آیا واقعا مردم این تعداد را خریدهاند؟ با این حال تردیدی نیست که آنان بهشدت به دنبال بالا بردن تیراژ این نشریه بودند.
غربیها مدعی اعتقاد به آزادی بیان هستند، اما در زمینه اسلامستیزی، به ابعاد فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و عقبه تاریخی آن توجهی نمیکنند. بدیهی است که بین آزادی بیان و اهانت تفاوت وجود دارد. در بسیاری از کشورها افراد حق دارند آزادانه سخن بگویند، اما حق اهانت ندارید. بارها شاهد بودهایم که افراد و سازمانهای مختلف به اتهام اهانت از رسانهها در کشورهای غربی شکایت کردهاند. سنت قضایی غرب هم تفاوت بین آزادیبیان و اهانت را پذیرفته است.
شارلی ابدو آزادی بیان و اهانت را با هم مخلوط کرده، بدین معنا که در باره تاریخ صدراسلام نقد ننوشته، بلکه به حضرت رسول«ص» اهانت کرده است. آزادیبیان اصالتاً مسئله خوبی است، ولی نباید از آن برای اهانت به اقلیتها و افراد دیگر سوء استفاده و به آنها توهین کرد.
اگر بخواهیم مصداقی برای آزادی بیان داشته باشیم، باید بررسی کنیم درباره مسائلی که در یک کشور از حوزههای خط قرمز محسوب میشود، میتوان عبور کرد و اتفاقی برای ناقضین آن میافتد یا نه؟ هنر آن است که خطوط قرمز دیگران را نقض نکنیم. غربیها سر و صدای زیادی در باره آزادی بیان به راه میاندازند، اما مثلاً وقتی «دیو دونه» کمدین فرانسوی نظرش را در صفحه فیس بوکاش مینویسد، دستگیر و زندانی میشود. باید پرسید مگر قرار نبود آزادی بیان وجود داشته باشد؟
از طرف دیگر چون کشورهای غربی در برخوردهای خود تناقض دارند و بسیاری از مردم نیز این مسئله را دریافتهاند، برای ما فرصتی فراهم آمده است تا چهره واقعی آنها را بشناسم. فهم و درک چهره واقعی کشورهای غربی برای ما بسیار مفید است. از سوی دیگر زمانی که به یک مسئله مهم مسلمانان توهین میشود، وحدت بیشتری بین مسلمانان به وجود میآید. در کشورهای غربی افرادی متوجه دروغگویی و خباثت دولتهای خود شدهاند. از این منظر وقتی دولتها و رسانهها روی یک فرد یا مجموعه متمرکز میشوند، مردم با آن مجموعه احساس همبستگی بیشتری پیدا میکنند که این موضوع نیز برای ما فرصت است. از آنجا که در کشور ما رسانهها محدودیتهایی برای انتشار این گونه اهانتها دارند، خون مردم چندان به جوش نیامده است.
*چرا آنها با اینکه میدانند ممکن است اهانت به پیامبر«ص» باعث ایجاد اتحاد بین شیعه و سنی بشود، به جای انتشار کاریکاتوری از ابوبکر البغدادی، از پیام اکرم «ص» کاریکاتور منتشر میکنند که مورد احترام تمام مسلمانان هستند؟
البته پیش از این کاریکاتوری از ابوبکر البغدادی سرکرده داعش در نشریه شارلی ابدو چاپ شده بود. در کشورهای غربی، بهویژه در حوزههای فرهنگی فساد بسیار گستردهای وجود دارد که نتیجه آن درصد بالایی از کودکان حرامزاده، طلاق، تنشهای خانوادگی و جرمهای اجتماعی است. به یک معنا غرب در حوزه فرهنگی و در بسیاری از حوزههای سیاسی به بنبست رسیده است. کافیاست به عنوان نمونه میزان محبوبیت فرانسوا اولاند رییسجمهور فرانسه یا نمایندگان کنگره آمریکا را بررسی کنید تا ببینید از ۱۰ تا ۱۲ درصد بیشتر نیست.
در کشورهای غربی عدهای بدون داشتن هیچ عشق و علاقهای و تنها از روی عادت در انتخابات شرکت میکنند. امروز در حوزه اقتصادی میبینید که آمریکا ۱۸ تریلیون دلار بدهی دارد و اکثر کشورهای اروپایی نیز مقروض هستند. این پیش بینی وجود دارد که در سال جاری میلادی، اتحادیه مالی اروپا (Euro zone) از هم فروپاشیده شود. وقتی جامعهای در حوزههای مختلف به بنبست میرسد، برای تداوم سیستم، نیاز دارد قشرهای جوانتر جامعه را با هیجان منفی مدیریت کنند. آنها میخواهند این هیجان را از طریق اظهارات ضداسلامی ایجاد و در نهایت حالتی از جدایی نژادی را اجرا کنند که در آن هرکسی بداند باید کجا و چگونه زندگی کند.
البته یک نوع حس حسادت هم وجود دارد. معمولاً در دانشگاههای بزرگ غربی ساختمانی برای مراسم مذهبی وجود دارد. اگر شما روزهای شنبه یا یکشنبه در مراسم مذهبی یهودیان و مسیحیان در دانشگاههایی که مثلاً ۳۰ هزار دانشجو دارند، شرکت کنید، می بینید که بیش از ۴۰ ، ۵۰ دانشجو حضور ندارند، اما در روزهای جمعه شاهد حضور ۴۰۰ ، ۵۰۰ نفری جوانان مسلمان در نماز جمعه هستیم. برای درصدی از افراد غربی قبول این امر که دین و فرهنگشان تحت تاثیر یک فرهنگ قویتر و پیشروتر قرار گرفته، بسیار دشوار است و از این جهت هراسان میشوند. آمریکایی ها از قبل از ۱۱ سپتامبر نسبت به حضور مسلمانان هراسان بودند، اما این حادثه بهانه خوبی را برای فشار بر مسلمانان به دست آنها داد و امروز بهانه دیگری برای فشار بر مسلمانان در اروپا یافتهاند.
*فرانسوی ها در سالهای گذشته از داعش و جبهه النصره در سوریه حمایت میکردند. حتی برخی از کشورهای غربی سلاح هم در اختیار این دو گروه قرار میدادند تا آنها نظام بشاراسد و حزب بعث را ساقط کنند. بعد از فرسایشی شدن جنگ در سوریه، برخی از تروریستهای غربی در حال بازگشت به غرب هستند. به نظر شما احتمال تکرار چنین وقایعی چقدر است؟ چرا داعش در سوریه خوب و در فرانسه بد است؟
کشورهای غربی از قبل و با برنامهریزی به دنبال سرنگونی حکومت بشاراسد در سوریه بودند و انتظار نداشتند دولت او همچنان بعد از چند سال پابرجا بماند. در عمل هر فرد یا گروهی که میخواست با بشار اسد مبارزه کند، از کشورهای غربی حمایتهای مالی کلان دریافت میکرد؛ با اینحال بسیاری از اعضای داعش در سوریه و عراق خارجی هستند. این افراد با حمایت ترکیه از مرز این کشور وارد سوریه میشوند. تخمین زده میشود که حدود ۳ هزار نفر از نیروهای داعش در ترکیه باشند. مردم در جوامع غربی این تناقضات را میبینند و متوجه میشوند که سیستم از ریشه فاسد است.
*از سال ۲۰۰۶ و ریاستجمهوری نیکلا سارکوزی در فرانسه، شاهد اعتراض مهاجرین و حاشیهنشینان در این کشور بودهایم. این معترضین از رفاه جامعه فرانسه سهمی ندارند. سئوال این است که آیا این معترضین مسلمان بودند یا دولت فرانسه میخواهد آنها را نمادی از معترضین نشان دهد؟
مشکل دولت فرانسه این است که تا کنون اسلام را دین به حساب نیاورده و همیشه با نگاهی اسلامستیزانه با آن برخورد کرده است. این مسئله ریشه در سالهای استعمار فرانسه در کشورهای مسلمان شمال آفریقا دارد. فرانسه سالها الجزایر را در اشغال خود داشت و کسانی که در برابر اشغال و استعمار مقاومت میکردند، مسلمانان بودند. بعد از استقلال الجزایر، تعدادی از فرانسویها به این کشور مهاجرت کردند و نسل دوم و سوم آنها امروز جزو معترضین هستند. آنها در محیط فرانسوی رشد کردهاند و بیشتر چهرهای فرانسوی هستند تا یک چهره مسلمان. از طرف دیگر انتظار دولتهای غربی این بود که تروریستها وقتی وارد سوریه شدند، حکومت در آن کشور ساقط شود و آنها در سوریه بمانند و از ابتدا قرار نبود آنها به اروپا بازگردند.
امروز تعداد قابل توجهی از نیروهای آمریکایی و غربی در حال پایان دادن به ماموریت خود هستند و به سرزمین خود باز میگردند. غربیها تصور میکردند این افراد یا کشته میشوند یا به حکومت میرسند و در سوریه میمانند. اما با توجه به مقاومت دولت سوریه، این افراد خسته شدهاند و در فکر بازگشت به کشور خود هستند. برخی از این افراد در کشورهای اروپایی دست به اقدامات تروریستی و قتلهای کور میزنند که خلاف فقه شیعه است و علمای سُنی هم مخالف آن هستند، با این حال عدهای برای انجام این اقدامات فتوا صادر می کنند.
*خبرگزاری فرانسه همزمان با راهپیمایی پاریس که با حضور سران چند کشور برگزار شد، خبری را منتشر کرد که دولت فرانسه نمیخواست اجازه دهد نتانیاهو در این راهپیمایی حضور داشته باشد، اما چون خود او اصرار داشت، از آقای محمود عباس هم دعوت شد تا اسرائیلیها از این واقعه سوء استفاده نکنند. آیا ما میتوانیم به چنین گزارشاتی اعتماد کنیم یا این هم یک بازی رسانهای است؟
صهیونیستها و بهویژه شخص نتانیاهو در همه دنیا منفور هستند. ممکن است دولت فرانسه نخواسته باشد خود را به نتانیاهو چندان نزدیک نشان دهد. دولت فرانسه هم مانند پارلمان انگلیس حکومت مستقل فلسطینی را به رسمیت شناخته است؛ اما ببینید بیچارگی محمود عباس رییس تشکیلات خودگردان فلسطینی تا به کجاست؟ چند ماه پیش، بیش از دو هزار نفر از مردم فلسطین در غزه با سلاحهای فرانسوی و به دست نیروهای اسرائیلی به شهادت رسیدند، ولی هیچ کسی نه تنها راهپیمایی نکرد، بلکه به دشمن صهیونیستی هم کمک بیشتری کرد. در قضیه شارلی ابدو تنها ۱۲ نفر کشته شدند، اما محمود عباس در این جمع حاضر شد و برای آنها راهپیمایی کرد.
محمود عباس روزی چریک بود، ولی امروز چهره زنندهای از او در ذهن مردم ثبت شده است. متاسفانه از این تیپ افراد در کشور ما هم وجود دارند که تا به جایگاه مهمی میرسند و لبخند غربیها را میبینند، نگاه خود را تغییر میدهند. این افراد در نهایت، آبروی خود را میبرند، زیرا در عمل نشان میدهند که دشمن آنها را به حساب نمیآورد، مگر اینکه بخواهد از آنان استفاده ابزاری کند. این مسئله البته درس خوبی است.
سوتیتر:
وقتی جامعهای در حوزههای مختلف به بنبست میرسد، برای تداوم سیستم، نیاز دارد قشرهای جوانتر جامعه را با هیجان منفی مدیریت کنند. آنها میخواهند این هیجان را از طریق اظهارات ضداسلامی ایجاد و در نهایت حالتی از جدایی نژادی را اجرا کنند