دکتر محمد صادق کوشکی
۱. جولیاپطرس یک خواننده زن مسیحی و لبنانی است که در ایام جنگ ۳۳ روزه و با شنیدن پیام حماسی عاطفی سید حسن نصرالله خطاب به رزمندگان حزبالله تصمیم گرفت پیام «سید» را به سرود تبدیل کند و چنین کرد. «احبایی» نام سرودی است که جولیا پطرس با الهام از پیام سید حسن و به افتخار مجاهدان مقاومت اسلامی اجرا کرد و آن را ادای دِین خود به مردانی دانست که از کرامت و شرافت انسان دفاع کردند. او در این سرود مجاهدان مقاومت اسلامی را « تاج سر»، «رجال الله»، «سازنده آینده جهان» و… خطاب کرده است. خانم«پطرس» با این اقدام، خود را آماج تیرهای نفرت رسانهها و جریانات سیاسی ثروتمند و مرتجع عربی قرار داد و در نتیجه از بسیاری از فرصتهای طلایی برای حضور در رسانهها و کنسرتها محروم شد، اما او هنوز به این سرود افتخار میکند و آنرا از نقاط درخشان کارنامه هنریاش میداند.
۲ . انقلاب و نظام جمهوری اسلامی در طول حیات ۳۶ ساله خود به دفعات خالق شگفتیها و حماسههایی بوده که پیریزی حزبالله لبنان یکی از این نمونههاست. بسیاری از دستاوردهای نظام و انقلاب آنچنان الهی و موثر بودهاند که سرنوشت مستضعفان و مسلمانان و مسیر تاریخ بشریت را تغییر دادهاند، اما این همه عظمت کمتر به چشم هنرمندان ایرانی آمده است! (البته حساب هنرمندان مومن و متعهدی که حداکثر توان هنری خود را در خدمت نظام و انقلاب قرار داده و زیباترین آثار هنری را در جهت ترویج و تایید انقلاب اسلامی خلق کردهاند، از حساب مذکور جداست و به همین دلیل است که در بسیاری از موارد هنر و خلاقیت این هنرمندان متدین، به چشم هنرمندان بیگانه با انقلاب نیامده است.) هنرمندانی که شاید در رشته و فن خود ماهر و استاد باشند، اما با کورباطنی و لجاجت آنچنان بیاعتنا از کنار انقلاب و نظام اسلامی و عظمت آن عبور کردهاند و میکنند که انگار هیچ رویدادی رخ نداده و آنچه هم که رخ داده، ارزش توجه ندارد.
برای مقایسه میتوان نسبت میان هنرمندان اروپایی و جنگ دوم جهانی از یک سو و هنرمندان ایرانی و دفاع مقدس را از سویی دیگر سنجید. هر چند جنگ دوم جهانی کمتر از شش سال طول کشید و اروپا را یکسره به ویرانی کشاند، اما هنوز پس از گذشت بیش از ۶۰ سال، جنگ جهانی دوم و حواشی آن دستمایه و موضوع خلق آثار متنوع هنری در اروپاست و کماکان هنرمندان غربی با الهام از این نبرد ویرانگر سعی در اسطورهسازی و خلق هویت و قهرمان برای ملت هایشان دارند، اما دفاع هشت ساله ملت ایران در برابر جهان کفر و شرک و استکبار که به اذعان کارشناسان و تحلیلگران بینالمللی از جمله شگفتیهای ۵۰ سال اخیر جهان به شمار میآید، در آثار بسیاری از هنرمندان ایرانی هیچ نمود و بروز و ظهوری نیافته است تا آنجا که اگر کسی مجموعه آثار این هنرمندان را مرور کند، اصولاً متوجه نخواهد شد که این جماعت در جامعهای زیستهاند که در آن چنین رخداد عظیمی به وقوع پیوسته است. جالب اینجاست که برخی ازاین گروه نه تنها در عمل که در مقام بیان نیز حماسه هشت ساله مردم مومن ایران را انکار و به فراموشی آن توصیه میکنند و به صراحت میگویند این جنگ جایی برای بیان هنری ندارد! همین رفتار هنرمندانه! در برابر سایر دستاوردها و موفقیتهای نظام و انقلاب اسلامی نیز عیناً تکرار میشود.
تبدیل جمهوری اسلامی به یک قدرت منطقهای تثبیت شده (به اذعان مقامات ارشد رژیم صهیونیستی و غرب)، دستیابی به خودکفایی و خوداتکایی در بسیاری از عرصههای فناوری و علمی، برتری جمهوری اسلامی در بحران سوریه بر ائتلاف جهانی حامی تروریسم و … تقریبأ جایگاه و انعکاسی در آثار اکثر قریب به اتفاق مدعیان هنرمندی در این مرز و بوم پیدا نکرده است.
۳ . اکثریت قریب به اتفاق اهالی موسیقی ایران ( اعم از شاعران و آهنگسازان و خوانندگان) هنوز هم مانند صد سال پیش در وصف جمال نسوان و داغ عشق دختران بیوفا و … میسرایند و مینوازند و میخوانند! انگار نه انگار که این کشور ۳۶ سال است در صدر اخبار جهان قرار دارد. برای این جماعت «کور» و «کر» هیچ اهمیتی ندارد که هموطنانشان ماهواره به فضا بفرستند یا نیروی اتم را مهار کنند یا برای تغییر مسیر ناعادلانه جهان طراحی و اقدام کنند. در نظر این عده، موقعیت و جایگاه و اقتدار ایران اسلامی همان است که در عصر قاجار بوده و محصولات این جماعت با عصر قاجار هیچ تفاوتی نکرده است، (بماند که عمومأ از نظر هنری بیمایهتر و بی محتواتر نیز شده است.)
آیا این همه دستاورد و موفقیت ارزش خلق یک اثر موسیقایی «ملی» در طراز «ای ایران» را نداشت؟ چرا یک موسیقیدان ایرانی با دیدن تحقیر هموطنانش در جنگ دوم جهانی به دست نظامیان اشغالگر آمریکایی و انگلیسی و روسی متأثر میشود و آهنگ «ای ایران» را میسازد، اما خیل انبوه اهالی موسیقی در ۳۶ سال گذشته نخواستهاند ـ و بعید نیست لیاقت پیدا نکرده و ظرفیت نداشتهاند ـ که از تحولات غرورآفرین وطنشان تأثیر گرفته و در مسیر تقدیر و تقدیس این مجموعه تحولات مثبت اثری ماندگار بیافرینند؟ آیا اهالی موسیقی در مغرب زمین هم که الگوهای قطعی عمده اهالی موسیقی در ایرانند، نسبت به وطن و سرزمینشان این قدر بیتوجه، بیتعصب و بیغیرت عمل میکنند؟ چرا برای این عده که خود را هنرمند مینامند ایران تحقیر شده و اسیر در یوغ کاپیتولاسیون، با ایران قدرتمند امروز هیچ تفاوتی ندارد؟ آیا در این موقعیت نمیتوان گفت: « بُکمٌ عُمیٌ فَهُم لاَ یَعقِلُون». آیا این عده مصداق: « خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهم وَعَلَى سَمْعِهِم وَعَلَى أَبصَارِهِم..» نیستند؟
و البته این داستان تلخ، حکایت سینماگران و اهالی تئاتر و سایر هنرهای رایج در مملکت نیز هست. در این میان بار «بیمسئولیتی»، بیشتر بر دوش آنانی است که عنوان «استاد» را در عرصههای هنری این کشور یدک میکشند. ظاهراً هر چه «استاد»تر میشوند، نسبت به حقایق کشورشان بیگانهتر و غریبهتر می گردند و بخوانید «کور»تر و «ناشنوا» تر و جاهلتر!
۴ . اما دردناکتر و البته شرم آورتر از همه موارد فوق آن است که این جماعت بیاعتنا به اسلام، انقلاب، نظام و حتی وطن، در طول۳۶ سال گذشته، هنرمندان رسمی کشور محسوب شده و از همۀ امتیازات و امکانات نظام حداکثر بهره را بردهاند. جشنواره های هنری و فرهنگی و حتی دینی در تسخیر آنان و اندیشههای منحطشان است، جوایز جشنواره ها و یادواره ها و ملک طلق آنان محسوب میشوند و از حیطه آنان خارج نمیشوند، رسانهها و تریبونهای رسمی اعم از صدا و سیما و مطبوعات را قرق کردهاند و در کنار همه اینها همیشه ژست مخالف و اپوزیسیون میگیرند و در حسرت گذشته و دوران طلایی هنر ایران، یعنی همان عصر فرح پهلوی و جشن هنرش مویه و عجز و لابه میکنند.
عجیب آنکه مسئولان عرصههای فرهنگی نظام بارها و بارها به چشم خود دیدهاند که این عده تا حد بلغت الحلقوم در مزارع و مراتع نظام و انقلاب چریده و حتی سردرختیها را هم غارت کردهاند، ولی با ناسپاسی و نمکنشناسی تمام در برابر بیگانه و اجنبی با گردن کج تواضع میکنند و دم تکان میدهند، اما باز هم دست از نوازش این هنرمندنمایان بیهنر و بیغیرت برنمیدارند و کما فیالسابق جیره و آذوقه و علیق آنها را به حد تمام و بهموقع از بیتالمال مسلمین تأمین میکنند. این همه درحالی است که هنرمندان مومن و متعهد و در خدمت اسلام و انقلاب و نظام معمولأ هدف تیر بیمهری و بیتوجهی مسئولان فرهنگی نظام قرار میگیرند و در بسیاری از موارد حتی امکان خدمت و ادای تکلیف شرعی در خلق آثار هنری اسلامی و انقلابی به آنها داده نمیشود. این گروه همیشه گفتهاند جز فراهم آمدن امکان خدمت، هیچ نمیخواهند و اجر و پاداش خود را نه از مسئولان فرهنگی نظام که از خدای خود مطالبه میکنند.
- هر چند قبول این نامعادله ساده نیست و حتی برای کسانی که دستی بر این آتش ندارند عجیب و غریب و غیر قابل باور مینماید، اما مروری کوتاه بر آثاری که در صدا و سیمای جمهوری اسلامی و سینماها و تئاترها و جشنواره ها به نمایش در میآیند و بازتاب آنها در مطبوعات و فضای مجازی ثابت میکند که هنر رسمی پس از انقلاب بر مداری دیگر چرخیده و در خدمت کلام، عقیده، مرام و مسلک دیگری بوده است!
سادهترین نماد این نابهنجاری بزرگ جشنوارههای رنگارنگی هستند که به نام فجرو در ایام پیروزی انقلاب برگزار میشوند. در این جشنوارههای فیلم و تئاتر و موسیقی و ..،بهجز مواردی اندک، اثر یا آثاری که رنگ و بویی از انقلاب و اسلام و دغدغههای وفاداران به انقلاب و مومنان و متدینان را داشته باشد یافت نمیشود. جو غالب این جشنوارهها به گونهای است که مشتی زن و مرد و دختر و پسر لاابالی و متجاهر به فسق به نام فجر و انقلاب و با هزینه نظام و البته فارغ از اندک دغدغه یا توجهی به اسلام و انقلاب و اهداف انقلاب اسلامی، گرد هم می آیند، میخورند و می نوشند و در هم میلولند و در آخر در کمال عزت و احترام، جوایز میلیونی را از دست مسئولان فرهنگی نظام دریافت میکنند و همیشه بار سنگینی از منت را هم بر سر مسئولان فرهنگی نظام میگذارند که باید ممنون ما باشید که با حضورمان به جشنواره فجرتان رونق دادیم و همین قصه سال بعد و سالهای بعد هم تکرار میشود. بماند که مسئولان فرهنگی نظام چه نازی که از این جماعت نکشیده و چه باجها که به آنان ندادهاند. البته این مرغهای تخمطلا همیشه تخمهای طلایشان را در سبد بیگانه گذاشته و همیشه خود را بدهکار اجنبی و طلبکار نظام و انقلاب دانستهاند و میدانند. عبرت آموز آنکه جشنوارهها و رسانههای بیگانه در برابر این همه خوشرقصی و خدمت، صرفأ گاهی التفاتکی به این طایفه میکنند و دیگر هیچ!
- ۶٫ اگر از مسئولین فرهنگی نظام دلیل تکرار این موضع عجیب و خلاف عقل پرسیده شود خواهند گفت که ما هنرمندی در طراز این جماعت نداریم و ناچاریم که این عده را تحویل بگیریم و جذب کنیم تا علیه نظام و انقلاب گامی بر ندارند و اگر هم شد در خدمت نظام اثری تولید کنند و حال آنکه در همه سالهایی که این نظریۀ نا معقول اجرا شده، نه این هنرمندان رسمی و حکومتی گامی در جهت موافق اسلام و انقلاب و نظام برداشته و نه در آثارشان ضوابط و احکام اسلامی را رعایت کرده و به ارزشهای انقلابی پایبندی نشان دادهاند، چون مطمئن هستند به هر شیوهای که رفتار کنند، جشنواره و جایزه و حرمتشان نزد مسئولان فرهنگی نظام پا برجاست.
۷ . به لطف خداوند، اسلام و انقلاب نسلی انبوه از هنرمندان مومن و انقلابی در اختیار دارد که در بسیاری از موارد از لحاظ هنری نیز از هنرمندان رسمی و بیگانهپرست، پیشترند. به عنوان نمونه جشنواره فیلم عمار و فیلمسازان مومن و خلاق آن که در صورت توجه متولیان فرهنگی نظام قادرند نیازهای جامعه به آثار سینمایی و مستند را بر اساس ارزشهای الهی و انقلابی و با حداقل هزینه و کیفیتی مطلوب تامین کنند. فقط کافی است مسئولان فرهنگی نظام در یک توبه عملی از خطای بنیادین ۳۶ ساله خود، جایگاه هنرمندان رسمی مورد توجه نظام را به جوانان هنرمندو متدین و انقلابی بدهند تا با زایش و تولید انبوه آثار هنری منطبق با ارزشهای اسلامی و انقلابی مواجه شوند. هنرمندانی که با کمترین ادعا و هزینه و از باب ادای تکلیف شرعی نیازهای جامعه و کشور را به محصولات هنری به بهترین نحو ممکن تامین خواهند کرد.
سوتیترها:
۱
عجیب آنکه مسئولان عرصههای فرهنگی نظام بارها و بارها به چشم خود دیدهاند که این عده تا حد بلغت الحلقوم در مزارع و مراتع نظام و انقلاب چریده و حتی سردرختیها را هم غارت کردهاند، ولی با ناسپاسی و نمکنشناسی تمام در برابر بیگانه و اجنبی با گردن کج تواضع میکنند و دم تکان میدهند، اما باز هم دست از نوازش این هنرمندنمایان بیهنر و بیغیرت برنمیدارند.
۲
به لطف خداوند، اسلام و انقلاب نسلی انبوه از هنرمندان مومن و انقلابی در اختیار دارد که در بسیاری از موارد از لحاظ هنری نیز از هنرمندان رسمی و بیگانهپرست، پیشترند و در صورت توجه متولیان فرهنگی نظام قادرند نیازهای جامعه به آثار سینمایی و مستند را بر اساس ارزشهای الهی و انقلابی و با حداقل هزینه و کیفیتی مطلوب تامین کنند.