حجتالاسلام سیدجواد حسینی
در طی سلسله مباحثی تحت عنوان «روشهای تربیتی در اسلام»، در شماره قبل به «روش تربیتی اعطای بینش» پرداختیم. در این شماره این موضوع را پی میگیریم.
سلامت اخلاقی
این بینش که خداوند تمام امور ما را تحت نظر دارد و بر اندیشههای ما آگاه است، در سازندگی همهجانبه انسان، از جمله سلامت اخلاقی نقش کلیدی و بیبدیلی دارد، لذا قرآن و روایات تلاش دارند این بینش را در انسانها زنده کنند.
قرآن میفرماید: «الم یعلم بان الله یری؛(۱) آیا او ندانست که خداوند (اعمالش را) میبیند؟» اسحاق بن عمار نقل کرده که حضرت صادق«ع» فرمود: «یا اسحاق، خف الله کانک تراه و ان کنت لاتراه فانه یراک؛ و ان کنت ترای انه لا یراک فقد کفرت و ان تعلم انه یراک ثم برزت له بالمعصیه فقد جعلته من اهون الناظرین علیک؛(۲) ای اسحاق! از خدا بترس به گونهای که او را میبینی و اگر تو (به این باور نرسیدهای که) او را ببینی، بدان که او تو را میبیند و اگر باور نداری که او تو را میبیند، بهراستی کافر شدهای و اگر بدانی که او تو را میبیند، با این حال آشکارا معصیت کنی، او را در حد پایینترین ناظر بر خود قرار دادهای.»
این مضمون با بیانهای مختلف در کلام همه امامان آمده است؛ از جمله مردی نزد امام حسن«ع» آمد و عرض کرد: «انا رجل عاص؛ مرد گناهکاری هستم، چگونه خود را درمان کنم؟ حضرت فرمود: «چند کار است اگر توانستی انجام بدهی، هر چه دلت خواست گناه کن. اول اینکه از رزق خدا استفاده نکن و هر چه میخواهی گناه کن .«والثانی اخرج من ولایه الله و أذنب ماشئت والثالث اطلب موضعاً لایراک الله و أذنب ماشئت…»؛(۳) دوم اینکه از ولایت خداوند خارج شو و هر چه میخواهی گناه کن. سوم اینکه محلی را پیدا کن که خدا تو را نبیند و هر چه میخواهی گناه کن.
این بینش که خداوند بر افعال انسان ناظر است در بسیاری از امور اخلاقی مؤثر است، از جمله:
مهار غرائز
درباره حضرت یوسف«ع» میخوانیم: «وراودته التی هو فی بیتها عن نفسه و غلقت الابواب و قالت هیت لک قال معاذ الله انه ربی احسن مثوای انه لا یفلح الظالمون؛(۴) و آن زن که یوسف در خانه او بود، از او تمنای کامجویی کرد، درها را بست و گفت: «پناه میبرم به خدا، او پروراننده من است و مرا منزلتی نیکو داده و ستمکاران رستگار نمیشوند».
امام سجاد«ع» درباره «قول الله لولا ان رأی برهان ربه…»(۵) فرمود: «قامت المرأه العزیز الی الصنم فالقت علیه ثوباً فقال لها یوسف ما هذا قالت استحیی من الصنم ان یرانا فقال لها یوسف استحیین ممن لا یسمع و لایفقه و لا یأکل و لا یشرب و لا استحیی انا ممن خلق الانسان و علمه فذلک قوله عز و جل لولا ان رأی برهان ربه؛(۶) (زلیخا) همسر عزیز مصر به سوی بت رفت و جامهای به روی او انداخت. یوسف«ع» فرمود: این چه کاری بود انجام دادی؟ زلیخا گفت: از بت حیا میکنم که ما را [در حال کار خلاف عفت] ببیند. آنگاه یوسف«ع» فرمود: [عجب] تو از موجودی که نمیشنود و نه میبیند و درک ندارد و نمیتواند بخورد و بیاشامد حیا میکنی و من از (خدا و) کسی که انسان را آفرید و او را علم آموخته حیا نکنم. این است سخن خدای عزیز و جلیل که اگر برهان رب را نمیدید، او هم قصد زلیخا نمیکرد…».
ناظر دانستن خداوند چشم و شهوات را از بیراهه رفتن کنترل میکند. قال الصادق«ع» ما اغتنم احد بمثل ما اغتنم بغض البصر، لان البصر لا یقض عن محارم الله للاوقد سبق الی قلبه مشاهده العظمه و الجلال، سئل امیرالمؤمنین«ع» بماذا یستعان علی عض البصر؛ فقال بالخمود تحت سلطان المطلع علی سرک و العین جاسوس القلب و برید العقل فغض بصرک عما لاییق بدینک و یکرهه قلبک و ینکره عقلک. قال النبی«ص» غضوا ابصارکم ترون العجائب؛(۷) حضرت صادق«ع» فرمود: هیچکس سود نبرده است به مانند آنچه که انسان از بستن چشم (از حرامها) سود برده است؛ زیرا چشم از حرامهای الهی وقتی چشمپوشی میکند که قلب انسان بزرگی و جلالت خداوند را مشاهده نموده باشد.
از امیرمؤمنان«ع» سئوال شد از چه چیز بر بستن چشم (از حرام) کمک بگیریم؟ فرمود: «با فرو بستن چشم [با این بینش که تو] تحتنظر سلطان آگاه بر باطنت و (اینکه) چشم جاسوس و نامهرسان عقل است. پس چشمت را از آنچه لائق دینت نیست و نمیپذیرد و عقلت انکار میکند بازدار. رسول خدا«ص» فرمود: چشمتان را [از حرامها] ببندید، عجائب [هستی] را مشاهده خواهید نمود.»
نتیجه اینکه خداباوری و تقویت این بینش که تمام افکار، رفتار و اعمال ما تحت نظر الهی قرار دارد، غرائز انسان را مهار میکند و از مشاهده نامحرم بازمیدارد.
درمان کبر
علی«ع» فرمود: «و اذا احدث لک ما انت فیه من سلطانک ابهه او مخیله، فانظر الی عظم ملک الله فوقک و قدرته منک علی مالا تقدر علیه من نفسک فان ذلک یطامن الیک من طماحک و یکف عنک من غربک و یفی الیک بما عزب عنک من عقلک؛(۸) و اگر با مقام و قدرتی که داری دچار تکبر یا خودبزرگبینی شدی، به بزرگی حکومت پروردگار که برتر از توست بنگر که تو را از آن سرکشی نجات میدهد و تندروی را فرومینشاند و عقل و اندیشهات را به جایگاه اصلی بازمیگرداند.» این جملات میرساند که با اندیشهسازی و بینشدهی میتوان تفکر را درمان کرد و در این بخش به سلامتی اخلاقی دست یافت. چنان که اشاره دارد که سلامت عقلی را نیز در پی دارد.
حضرت باقر «ع» فرمود: «والعجب کل العجب للمختال الفخور الذی خلق من نطفه ثم یصیر جیفه و هو فیما بین ذلک و لایدری کیف یصنع به؛(۹) تمام تعجب از خیالزدهای فخرکننده (و تکبرکننده) است که از نطفه خلق شده، سرانجام مرداری میشود (بدبو) و او در وسط این نمیداند با او چگونه رفتار میشود.»
برای شناخت چیزی و فردی سابقه و لاحقه و وضع حال او را در نظر میگیرند. این تن خاکی هم سابقهاش قابل افتخار نیست چون نطفه بد بو بوده است و هم لاحقه او افتخار ندارد، چون مردار بد بود میشود و هم حال و گفتنی نیست چون جدای از روح، در واقع مستراح متحرک است. دانستن این مراحل تکبر را از انسان دور میکند.
درمان دلبستگی به دنیا
ایها الناس انما الدنیا دار مجاز و الاخره دار قرار فخذوا من مرکم لمقرکم و لاتهتکوا استارکم عند یعلم اسرارکم و اخرجوا من الدنیا قلوبکم من قبل ان تخرج ابدانکم ففیها احشرتم و لغیرها خلقتم ان المرء اذا هلک قال الناس ما ترک و قالت الملائکه ما قدم لله آباؤکم فقدموا بعضا یکن لکم فرضا و لا تخلفوا کلا فیکون علیکم کلا؛(۱۰) ای مردم! دنیا گذرگاه و آخرت قرارگاه است، از گذرگاه خود برای قرارگاه توشه بگیرید. در نزد کسانی که اسرار شما را میداند پردهدری نکنید. قلبهای خویش را از دنیا بیرون ببرید، قبل از اینکه بدنهایتان بیرون رود. در دنیا محشور شدید، ولی برای دنیا خلق نشدید. بهراستی وقتی مرد از دنیا رفت مردم میگویند پدرتان چه به ارث گذاشته است و ملائکه گویند چه چیز برای خدا پیش فرستاده است؟ آن مقداری که بر شما لازم است پیش بفرستید و همه را به ارث نگذارید که باری بر علیه شما خواهد بود.»
درک این معنی که دنیا گذرگاه است نه منزلگاه و آخرت قرارگاه واقعی است و باید خود را برای آخرت آماده کرد، عامل دل کندن از دنیا و فاصله گرفتن از آن میشود.
درمان دروغ
علی«ع» فرمود: «الکذاب والمیت سواء فان [لان] فضیله الحی علی المیت الثقه به فاذا لم یوثق بکلامه [فقد] بطلت حیاته؛(۱۱) دروغگو و مرده همسانند، زیرا برتری زنده بر مرده این است که به او اطمینان میشود. وقتی به سخنان دروغگو اطمینان نشود (و مردم او را قبول نداشته باشند) بهراستی حیاتش باطل شده است.»
این اندیشه بلند که دروغگویی انسان را از اعتبار و ارزش میاندازد و در دید مردم سقوط میکند و کسی دیگر به او اعتماد نخواهد کرد، عامل درمان دروغگویی از اساس میشود.
۴ـ رشد معنوی
علی«ع» فرمود: «الدنیا منتهی بصر الاعمی لا یبصر بما وراءها بشیء و البصیر ینفذها بصره و یعلم ان الدار وراءها فالبصیر منها شاخص والاعمی الیها شاخص و البصیر منها یتزدد؛(۱۲) دنیا منتهای دید نابینا (ی باطنی) است. چیزی بالاتر از دنیا نمیبیند، ولی آدم بابصیرت باطن دنیا را میبیند که سرانجامش بایر (و بیحاصل) بودن است. پس بینا از دنیا عبور میکند و از آن توشه برمیگیرد، ولی نابینا به سوی دنیا حرکت میکند.»
دو ـ عبرتپذیری: قرآن کریم میفرماید: « یُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّیلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَعِبرَهً لِّأُولِی الأَبصَار؛(۱۳) خداوند شب و روز را دگرگون (و جابهجا) میکند! به یقین در این عبرتی است برای صاحبان بصیرت.»
سه ـ ثبات قدم در مسیر حق: علی«ع» فرمود: «و لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و العلم بتواضع الحق فامضوا لما تؤمرون به وقفوا عند ما تنهون عنه و لا تعجلوا فی امر حتی تتبینوا فان لنا مع کل امر تنکرونه غیراً؛(۱۴) و این پرچم (مبارزه و ولایتمداری را) جز افراد آگاه و با استقامت و عالم به جایگاه حق به دوش نمیکشند. بنابراین آنچه فرمان دادند انجام دهید و آنچه نهی کردند توقف کنید و در هیچ کاری تا روشن نشود شتاب نکنید، زیرا در آنچه شما اکراه دارید توان تغییراتی داریم.»
۱ـ بصیرت مربی
به قول مولانا:
ذات نایافته از هستیبخش
کی تواند که شود هستیبخش؟
کسی میتواند به دیگران بینش و بصیرت دهد که خود اهل بینش عمیق و بصیرت ژرف باشد. قرآن کریم از زبان رسول خدا«ص» میفرماید: « قُل هَـذِهِ سَبِیلِی أَدعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِیرَهٍ؛(۱۵۴) بگو این راه من است با بصیرت و آگاهی کامل من و پیروانم به سوی خدا دعوت میکنیم.»
حضرت جواد«ع» فرمود: «من عمل علی غیر اعلم ما افسد اکثر مما یصلح؛(۱۶) کسی که بدون آگاهی عمل کند، فسادش بیشتر از آنچه که اصلاح میکند خواهد بود.»
۲ـ تدریج
کار بینشدهی با یک روز و چند روز نمیشود، باید آرام آرام، شاگردان و مستمعان و جامعه را بصیرت و بینش داد. خداوند کل قرآن ـ که در واقع کتاب بینش و دانش است ـ را در ظرف ۲۳ سال بر پیامبر نازل نمود تا بهتدریج آن را بر مردم بخواند. « وَ قُرآناً فَرَقناهُ لِتَقرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلی مُکثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنزِیلاً؛(۱۷) و قرآنی (بر تو نازل کردیم) که (آیات) آن را از هم جدا کردیم تا آن را بهتدریج و آرامش بر مردم بخوانی». علاوه بر اینکه خود قرآن بهتدریج نازل شده است، برخی از احکام نیز به صورت تدریجی و مرحله به مرحله نازل شدهاند تا جامعه آن را پذیرا باشد، به عنوان نمونه:
الف) در مورد شراب
در آیهای فرمود: «شما از انگور مسکرات (ناپاک) و روزی خوب و پاکیزه میگیرید.»(۱۸) در مرحله دوم فرمود: «شراب هم منافع دارد و هم گناه بزرگی است، ولی گناهش بزرگتر از منافع آن است.»(۱۹) و در مرحله سوم دستور داد که «لااقل با حالت مستی نماز نخوانید تا بدانید چه میگویید.»(۲۰) و در مرحله چهارم صریحاً دستور داد که «شرابخواری پلیدی است و کار شیطانی، باید از آن اجتناب شود.»(۲۱)
ب) ربا
در یک آیه فرمود: «ربا در نزد مردم فزونی دارد نه در نزد خداوند: « وَ ما آتَیْتُم مِن رِباً لِیَربُوَا فِی أَموالِ النَّاسِ فَلا یَربُوا عِندَ اللَّه…»(۲۲) و در آیه دوم فرمود: «چند برابر ربا نخورید: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَأکُلُوا الرِّبَا أَضعَافًا مُّضَاعَفَه»(۲۳) و در آیه سوم فرمود: «باقیمانده ربا را نگیرید: « وَذَرُوا مَا بَقِیَ مِنَ الرِّبَا…»(۲۴) و در آیه چهارم اثر ربا را در قیامت بیان کرد که رباخواران همچون دیوانگان محشور میشوند: « الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لاَ یَقُومُونَ إِلاَّ کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیطَانُ مِنَ الْمَس»(۲۵) و در آیه پنجم اعلام داشت که خداوند ربا را نابود میکند « یَمحَقُ اللّهُ الرِّبا…»(۲۶) و سرانجام با صراحت اعلام داشت که رباخواری اعلان جنگ با خداوند متعال است: « فَإِن لَّم تَفعَلُوا فَأذَنُوا بِحَربٍ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُم فَلَکُم رُؤُوسُ أَموَالِکُم…؛(۲۷) اگر چنین نکنید (و ربا را ترک نکنید) بدانید خدا و رسولش به شما اعلان جنگ میکنند و اگر توبه کنید، سرمایههایتان از آن شماست».
۳ـ متناسب با سطح متربی
مبلغان و معلمان و مربیان در بینشدهی باید سطح فهم و درک و تحصیلات مستمعان خویش را در نظر بگیرند و در حد فهم آنها سخن بگویند. رسول خدا«ص» فرمود: «انا امرنا معاشر الانبیاء ان نکلم الناس بقدر عقولهم،(۲۸) ما پیامبران مأموریم که با مردم به اندازه عقل و فهمشان سخن بگوییم.» به همین جهت حضرت ابراهیم«ع» وقتی میخواهد توحید را معرفی کند، اول از نقطه حد فهم مردم، یعنی از ستاره و ماه و خورشید شروع میکند و آرام آرام آنها را به خدای اصلی که همه فطرتهای انسانی با آن آشنا هستند رهنمون میسازد.(۲۹)
۴ـ واضح و روشن بودن کلام
گاه ممکن است انسان در سطح مناسب افراد سخن بگوید، ولی سخنانش واضح و روشن نباشند. برای بینشدهی ضروری است که واضح و روشن سخن بگوییم. لذا حضرت موسی از خداوند میخواهد: « وَ احلُل عُقدَه مِّن لِّسَانیِ، یَفقَهُوا قَولیِ» (۳۰) پروردگارا! … گره را از زبانم بگشای تا سخنم را بفهمند» و همچنین از خداوند خواست که « وَ أَخی هارُونُ هُوَ أَفصَحُ مِنّی لِسانًا فَأَرسِلهُ مَعی رِدءًا یُصَدِّقُنی؛(۳۱) برادرم هارون زبانش از من فصیحتر است، او را همراه من بفرست تا یاور من باشد و مرا تصدیق کند!…».
و خداوند صریح اعلام میدارد که قرآن عربی مبین واضح و روشن است: «وَلَقَد نَعلَمُ أَنَّهُم یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِی یُلحِدُونَ إِلَیهِ أَعجَمِیٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُّبِینٌ ؛(۳۲) میدانیم که آنها میگویند: [این آیات را] انسانی به او تعلیم میدهد، در حالی که زبان کسی که اینها را به او نسبت میدهند عجمی است، ولی این (قرآن) زبان عربی آشکار و واضح است».
۵ـ آزادی انتخاب متربی
ما فقط وظیفه بینشدهی داریم، نه تحمیل آن را، لذا مستمعان و شاگردان را در انتخاب آزاد میگذاریم. قرآن کریم این حقیقت را این گونه بیان میدارد: « قَد جَاءکُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّکُم فَمَن أَبصَرَ فَلِنَفسِهِ وَمَن عَمِیَ فَعَلَیهَا وَمَا أَنَاْ عَلَیکُم بِحَفِیظٍ ؛(۳۳) دلایل بصیرتآفرین از طرف پروردگارتان برای شما آمده؛ کسی که (به وسیله آن) بصیرت و آگاهی یافت، به سود خود اوست و کسی که از دیدن آن چشم پوشید، به زیان خودش است و من نگهبان شما نیستم.»
در آیه دیگری میفرماید: « إِنَّا هَدَینَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا؛(۳۴) ما راه را به او (انسان) نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس.
۶ـ مداومت و استمرار
بینشدهی همچون آبی است که به زراعت و درختان میرسد و به آنها حیات میبخشد و این حیات بستگی به استمرار آبرسانی دارد. بینش نیز به صورت مداوم به مستمعان و شاگردان و جامعه تزریق میشود و در صورت قطع استمرار دچار مرگ معنوی و اخلاقی و… میشود.
رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
خداوند متعال از زبان حضرت نوح«ع» چنین نقل میکند: « قَالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوتُ قَومِی لَیلًا وَنَهَارًا ؛(۳۵) نوح«ع» گفت: پروردگارا! من قوم خود را شب و روز (به سوی تو) دعوت کردم» و درباره نزول قرآن نیز این نکته تربیتی استمرار و مداومت مراعات شده است، لذا خداوند میفرماید: « وَلَقَد وَصَّلنَا لَهُمُ القَولَ لَعَلَّهُم یَتَذَکَّرُونَ؛(۳۶) ما آیات (قرآن) را یکی پس از دیگری برای آنان آوردیم شاید متذکر شوند.»
جمعبندی
روش تربیتی اعطای بینش از کلیدیترین روشهایی است که اسلام از آن بهره فراوان برده است و تأکید دارد که از این شیوه استفاده شود. پیامبر«ص» اساس دعوت خویش را گرایش به توحید میداند و قرآن با بیانهای مختلف گوشزد میکند آنهایی که بینش درستی دارند با آنهایی که بینش نادرستی دارند مساوی نیستند. روایات هم تأکید میکنند که بینشدهی صحیح به یک فرد از دنیا و مافیها بهتر و برتر است و حیات معنوی به یک فرد دادن به منزله زنده کردن تمام انسانهاست.
اعطای بینش آثار گرانسنگی دارد، از جمله سلامت عقل، سلامت روان در ابعاد مختلف، سلامت اخلاقی در گونههای مختلف، رشد معنوی، منتهی تأثیرگذاری اعطای بینش شرایطی دارد از جمله بصیرت مربی، تدریج در بیان، متناسب با سطح متربی، آزادی انتخاب مربی و… .
پینوشتها:
۱ـ علق، ۱۴.
۲ـ بحارالانوار، همان، ج ۶۷، ص ۳۵۵.
۳ـ همان، ج ۷۵، ص ۱۲۶، جامعالاخبار، تاج الدین شعیری، قم، انتشارات رضی، اول، ۱۳۶۳ ش ق، ص ۱۳۰.
۴ـ یوسف، ۲۳.
۵ـ یوسف، ۲۴.
۶ـ عیون اخبارالرضا، شیخ صدوق، تهران، نشر جهان، اول، ۱۳۷۸ ش، ج ۲، ص ۴۵.
۷ـ مصباح الشریعه، حسن مصطفوی، تهران، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران، اول ۱۳۶۰ ش، ص ۱۷۳.
۸ـ نهجالبلاغه، همان، ص ۵۶۸، نامه ۵۳.
۹ـ بحارالانوار، همان، ج ۷۵، ص ۱۸۴، ح ۱۰.
۱۰ـ نهجالبلاغه، حکمت ۲۰۳، بحارالانوار، همان، ص ۱۳۴.
۱۱ـ غررالحکم، عبدالواحد تمیمی آمدی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، اول، ۱۳۶۶، ص ۲۲۰.
۱۲ـ ارشاد القلوب دیلمی، حسن دیلمی، قم، شریف رضی، اول، ۱۴۰۳ ق، ج ۱، ص ۱۹.
۱۳ـ نور، ۴۴.
۱۴ـ نهجالبلاغه، همان، خطبه ۱۷۳، ص ۳۲۸.
۱۵ـ یوسف، ۱۰۸.
۱۶ـ بحارالانوار، همان، ج ۷۵، ص ۳۶۴.
۱۷ـ اسراء، ۱۰۶.
۱۸ـ مو من ثمرات النخل و الاعناب تتخذون منه سکراً و رزقاً حسنا ان فی ذلک لآیه یقوم یعقلون» (نحل، ۶۷).
۱۹ـ یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نضعهما.
۲۰ـ «یا ایهاالذین آمنوا لا تقربوا لاصلاه و انتم سکاری حتی تعلموا ما تقولون» (نساء ۴۳).
۲۱ـ «یا ایهاالذین آمنوا انما الخمر و المیسر والانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلکم تفلحون» (مائده، ۹۰).
۲۲ـ روم، ۳۹.
۲۳ـ آلعمران، ۱۳۰.
۲۴ـ بقره، ۲۷۸.
۲۵ـ بقره، ۲۷۵.
۲۶ـ بقره، ۲۷۶.
۲۷ـ بقره، ۲۷۹.
۲۸ـ بحارالانوار، همان، ج ۲، ص ۶۹.
۲۹ـ انعام، ۷۹ـ۷۵.
۳۰ـ طه، ۲۸.
۳۱ـ قصص، ۳۴.
۳۲ـ نحل، ۱۰۳.
۳۳ـ انعام، ۱۰۴.
۳۴ـ انسان (هل اتی)، ۳.
۳۵ـ نوح، ۵.
۳۶ـ قصص، ۵۱.
سوتیترها:
۱٫
امام حسن مجتبی«ع» فرمود: «چند کار است که اگر توانستی انجام بدهی، هر چه دلت خواست گناه کن. اول اینکه از رزق خدا استفاده نکن و هر چه میخواهی گناه کن.دوم از ولایت خداوند خارج شو و هر چه میخواهی گناه کن. سوم محلی را پیدا کن که خدا تو را نبیند و هر چه میخواهی گناه کن.
۲٫
پیامبر«ص» اساس دعوت خویش را گرایش به توحید میداند و قرآن با بیانهای مختلف گوشزد میکند آنهایی که بینش درستی دارند با آنهایی که بینش نادرستی دارند مساوی نیستند. روایات هم تأکید میکنند که بینشدهی صحیح به یک فرد از دنیا و مافیها بهتر و برتر است و حیات معنوی به یک فرد دادن به منزله زنده کردن تمام انسانهاست.