آیتالله مجتبی تهرانی(ره)
بررسی ماهیت دعوت انبیا
سرآمد قوای نفسانی، شهوت، غضب و وهم است و اینها باید مؤدب شوند. یعنی انسان باید در رفتار خود از مرزهای تعیینشده از ناحیه خداوند، محافظت و مراقبت نماید و به سوی افراط و تفریط نرود تا نفسش تأدیب شود. این نوع از ادب، اهمّ و اعظم مباحث مربوط به ادب الهی است و روی آن زیاد تأکید شده است. شاید بتوان گفت که سرلوحه دعوت جمیع انبیا و مقصد بعثت تمام پیامبران نیز، ادب نفوس بشر بوده است.
دعوت انبیا تنها جنبه اخروی داشته است
گاهی شنیده میشود که برخی میگویند دعوت انبیا هم جنبه دنیوی، هم جنبه اخروی. یعنی انبیا آمدهاند تا بشر را به دنیا و آخرت دعوت کنند. برخی این مطلب را جزو کمالات دین اسلام به حساب میآورند و میگویند اسلام دینی است که انسان را هم به دنیا دعوت میکند، هم به آخرت. این حرف کاملاً غلط است.
به تعبیر استاد ما منظور این نیست که شارع مقدس اصلاً به مادیات دعوت نکرده است؛ بلکه انسان را به نکاح که یک امر جنسی است، بسیار سفارش کرده است،(۱) اما هیچ کدام دعوت به نفسانیات نیست؛ بلکه دعوت به تحدید و مرزدهی خواستههای نفسانی است. آیا توصیه مکرر اسلام به نکاح به معنای دعوت به دنیا یا شهوترانی است؟ روح معارف شرع ما تحدید امیال درونی ماست. این معارف میخواهند اطلاق دعوت نفس به دنیا را محدود و برای هواهای نفسانی مرز تعیین کنند.
پس انبیا هیچ گاه انسان را به مادیات دعوت نکردهاند، بلکه تمام تلاششان این بوده که با تأدیب نفس ابنای بشر، آنها را به سوی معنویات حرکت داده و استعدادهای الهی آنان را شکوفا سازند. این هم که خدای متعال در قرآن میفرماید: « لاَ تَأکُلُواْ أَموَالَکُم بَینَکُم بِالبَاطِلِ إِلاَّ أَن تَکُونَ تِجَارَهً عَن تَرَاضٍ مِّنکُمْ(۲): اموال یکدیگر را به سبب حرام نخورید، مگر اینکه به صورت تجارت و با رضایت خاطر شما باشد» نیز دعوت به دنیا نیست، بلکه تحدید امیال نفسانی است.
حرام یعنی دزدی، قمار، ربا و.. این امور راههای باطل کسب درآمد هستند و خداوند در جمله اول، نسبت به کسب مال، مرز مشخص میکند، اما بعد میفرماید: برو تجارت کن؛ یعنی از این طریق و در این قالب به نیازهای مادی خود پاسخ بده.
بنابراین، شارع مقدس مسئله کسب مال را به طورکلی زیر سئوال نمیبرد، بلکه آن را محدود میکند؛ شهوت و غضب و وهم را نمیکوبد، بلکه با نظام اتمّ این قوا و بیحساب و کتاب بودن آنها مخالف است. انبیاء دعوت گسترده هواهای نفسانی را در امور مربوط به شهوت، غضب و وهم محدود میکنند.
کشیدن ترمز نفس، روش انبیاست
حضرت علی«ع» فرمودند: «النفس مجبوله علی سوءالأدب و العبد مأمور بملازمه حسن الأدب» : (۳) لازم نیست کسی تو را به دنیا دعوت کند، چون نفس، خودش تو را به سوی امور دنیوی میکشاند، بلکه تو باید به دهان آن مهار شرع بزنی.» چقدر کلام علی«ع» زیباست. بحث، بحث مهار است، نه دعوت. بحث ترمز کردن است، نه حرکت دادن.
حضرت در جای دیگری فرمودند: «ضبط النفس عند الرغب و الرهب من أفضل الأدب»(۴) : نگاه داشتن نفس هنگام خواهش و ترس، از افزونترین ادبهاست. یعنی در جایی که نفس خواستهای دارد، آن را مهار کن.
پس انبیا نمیخواهند ما را به دنیا دعوت کنند، بلکه هوای نفس ما خودش این کار را انجام میدهد و دیگر احتیاجی به دعوت انبیا و نزول قرآن در این باره نیست. انبیا آمدند تا جلوی زیادهرویهای ما را در امور نفسانی بگیرند و ما را در این زمینه ادب کنند، لذا اگر انسان به سرلوحه مأموریت انبیا نگاه کند، در خواهد یافت که آنها یک دعوت و یک مقصد بیشتر نداشتند، آن هم دعوت به آخرت و رسیدن به لقاءالله است.
تلاش انبیا برای زنده کردن حس احتیاج به معنویات
نکته دیگر این است که «حس احتیاج به دنیا» در انسان فراوان وجود دارد و اصلاً احتیاجی نیست که این حس در درون ما زنده و دعوتی از سوی پیامبران در این باره صادر شود؛ چون انسان تا زمانی که در دنیا و دامن طبیعت زندگی میکند، تمام ابعاد این حس، در درون او زنده است.
تنها این حس در انسان وجود ندارد، بلکه ابعاد گوناگون دیگری نیز در او هستند که جنبه مادی ندارند و باید شکوفا شوند. «حس احتیاج به معنویات» در بُعد روحی ما وجود دارد که نیازمند توجه و تقویت است. یعنی همان گونه که خداوند متناسب با پیکره مادی انسان حواسی را قرار داده تا به سوی احتیاجات مادی حرکت کند، متناسب با بُعد روحی او نیز حسی قرار داده که او را به سوی ملکوت حرکت میدهد.
اگر نفس مؤدب به آداب الهی نباشد، حس احتیاج به آخرت و زندگی جاودانه در او زنده نخواهد شد تا بتواند برای رفع نیاز و متناسب با آن برای زندگی اخرویش، توشهای را(۵) فراهم کند. انبیا مبعوث شدند تا بیبندوباری نفس و هواهای نفسانی را مهار و شهوت، غضب و وهم انسانها را مؤدب کنند. وقتی نفس مؤدب شد، حس معنوی زنده میشود و کار خودش را انجام میدهد. آنجاست که احساس میکنیم به یک زندگی جاودانه احتیاج داریم و باید از این دنیای فانی دل بکنیم. تا زمانی که نفس ادب نشده، احساس احتیاج به معنویات آخرتطلبی در انسان زنده نخواهد شد.
تولد دوم انسان نزد اهل معرفت
به تعبیر اهلش اگر شئون ثلاثه نفس در انسان مؤدب نشود، هیچگاه مقامات ثلاثه معنویه در دسترس قرار نخواهند گرفت. اهل معرفت، از درخشش نور ایمان در دل به «تولد دوم» تعبیر میکنند و میگویند: «نور ایمان زمانی در دل انسان درخشش پیدا میکند که نفس، مؤدب به ادب الهی باشد. در این زمان است که انسان دوباره متولد میشود و زندگی معنویش را آغاز میکند.»
با روش رفتاری دادن به نفس طبق دستور خدا، زندگی معنوی انسان شکل میگیرد. در مقابل نیز هر قدر انسان تخلف کند، به همان مقدار ظلمت و تاریکی و کدورت برای او ایجاد میشود و از حیات طیبه فاصله میگیرد.
دنیا یک مسیر سرازیری است و احتیاج به هُل دادن ندارد. انبیا آمدهاند تا جلوی سرعت سیر انسان به سوی دنیا را بگیرند. نیامدهاند که او را به سوی دنیا سوق دهند. اگر انسان در سرازیری دنیا با سرعت حرکت کند، پس از این پرتگاهها و درهها، چیزی از او باقی نخواهد ماند.
اگر انسان بخواهد مسیر خود را عوض کند و به سوی آخرت برگردد، در یک جاده سر بالایی قرار میگیرد. علی«ع» میفرمایند: «تجهزوا رحمکم الله: رحمت خدا بر شما باد! برای سفر آخرت آماده شوید.»؛ «فقد نودی فیکم بالرحیل: در میان شما ندای کوچ کردن داده شده است.» ؛ «و أقلوا العرجه علی الدنیا: ماندن در دنیا را کم کنید.» ؛ «…فإن أمامکم عقبه کئودا و منازل مخوفه مهوله»:(۶) همانا گردنههایی ناهموار و منزلهایی ترسناک و هولانگیز در برابر شما وجود دارند». این راه، سربالایی و پر از گردنه است.
بعثت انبیا در جهت تأدیب شهوت و غضب انسان
شبههای نیست که خداوند انبیا و اولیا را همراه با کتب آسمانی برای ما فرستاده است و همه آنها در این مسئله اتفاقنظر دارند و به بشر میگویند در شهوت و غضب بی بند و بار نباش. این قدر در یونجهزار دنیا فرو نرو. تو حیوان نیستی. تو آدمی. این یک مطلب اجماعی است و یک مورد خلاف هم ندارد؛ یعنی همه انبیا همین را میگویند و هیچ کس هم خلاف این مطلب را نگفته است.
اینکه انبیا انسان را از بی بند و باری در شهوت و غضب منع میکنند، از دو حال خارج نیست. یا نعوذبالله از سر دشمنی میخواهند ما از این مواهب الهی استفاده نکنیم یا از سر مصلحت و دلسوزی میخواهند ما به قهقرای حیوانیت و پستی سقوط نکنیم. انبیا موجوداتی مبرّای از خبائث نفسانی بودند، بنابراین مصلحت ما را که فرورفته در شهوات هستیم بهتر از ما میدانستند و هیچگاه از سر دشمنی، ما را از این قوای حیوانی منع نکردند، بلکه میخواستند بُعد معنوی ما را شکوفا کنند.
آنها مصلحت ما را بهتر از ما میدانستند و دستورات خالقی را که به سازمان وجودی انسان آگاهی کامل دارد و موجب شکوفایی بُعد جاودانگی او میشود بیان میکردند. آنها خواستار سعادت همیشگی انسان بودند و همه میدانند که انسان برای رسیدن به این سعادت همیشگی، به یک روش رفتاری که همان ادب الهی است نیاز دارد. شهوت و غضب یک روش رفتاری میخواهد که به آنها بگوید چه کار کن و چه کار نکن؛ چه بگو و چه نگو. انبیا میدانند که هر قدر بهرهوری انسان از شهوت و غضب بیش از حدی که خالق انسان تعیین کرده باشد، موجب ضربه خوردن به بُعد معنوی او میشود.
رابطه بهرهبرداری از دنیا و بیبهرهای در آخرت
نسبت به رابطه بهرهوری از دنیا و بیبهرهای در آخرت روایات بسیاری وجود دارند. انسان هر قدر از التذاذات دنیوی بیشتری استفاده کند، در آخرت از لذتهای کمتری بهرهمند خواهد شد. لذائذ دنیوی هم به دو بخش تقسیم میشوند: لذت دنیوی مشروع و نامشروع. لذات نامشروع اصلاً نباید مورد استفاده انسان باشند، اما لذات مشروع هم بی حد و مرز نیستند؛ لذا در معارف ما نسبت به لذات مشروع نیز توصیه به میانهروی شده است. مثلاً شخصی که با سرمایه و مال حلال، طیب و طاهر کار و چند برابر آن سود میکند و زندگی خوشی دارد، خلاف شرع نکرده و در قیامت هم به جهنم نخواهد رفت، ولی به منازل والای بهشت نیز راه پیدا نخواهد کرد. جایگاه کسی که از راه حلال به لذائذ فراوان دنیوی دست پیدا میکند، پایینترین مراتب بهشت است نه عندالله.
تقابل لذات مادی و معنویات در روایات
این حرف من نیست، بلکه روایت است. اسحاق بن عمار میگوید: «سمعت أباعبدالله علیهالسلام یقول من أعطی فی هذه الدنیا شیئا کثیرا : از امام صادق«ع» شنیدم که فرمود اگر کسی در دنیا مواهب زیادی را به دست آورد، «ثم دخل الجنه»؛ سپس در آن دنیا وارد بهشت شود، «کان أقل لحظه فیها»؛(۷) میزان بهرهبرداریش از نعمتها در بهشت کم خواهد بود. معلوم میشود نعمتهایی که به دست آورده نامشروع نبودهاند؛ والا وارد بهشت نمیشد. این همان طویله بهشت است.
علی«ع» فرمودند: «مازاد فی الدنیا نقص فی الاخره(۸) : اگر از لذات دنیایی بهرهوری بسیار کنی، از لذات اخرویت کم میشود.» اینها رابطه مستقیم با یکدیگر دارند.(۹)
پس انبیا دشمن ما نبودند و صلاح و مصلحت ما را براساس میل و خواسته خود تنظیم نکردند؛ بلکه آنها براساس مصلحت الهی ابنای بشر را از شهوت و غضب دور ساختند و خواستههای آنان را محدود کردند. تأدیب نفوس ما توسط انبیا و اولیا برای سعادت ما بوده است.
پینوشتها
۱ـ در روایت داریم کسی که متأهل باشد و نماز بخواند، ثواب نمازش با کسی که متأهل نباشد، بسیار تفاوت دارد. «قال النبی«ص» لرکعتان یصلیهما متزوج أفضل من رجل عزب یقوم لیله و یصوم نهاره»؛ (من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۸۴).
۲ـ نساء، ۲۹.
۳ـ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۱۳۷.
۴ـ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص ۲۳۸.
۵ـ توشه این راه، مقامات سهگانه عقائد حقه و اخلاق فاضله و اعمال صالحه است.
۶ـ نهجالبلاغه، خطبه ۲۰۴.
۷ـ بحارالانوار، ج ۶۹، ص ۶۷.
۸ـ تصنیف غررالحکم، ص ۱۴۱.
۹ـ حضرت استاد این بحث را در سلسله مباحث خود به طور مفصل شرح دادهاند که متن آن در کتاب «رسائل بندگی؛ رساله دوم: حب به دنیا» منتشر شده است.
سوتیترها:
۱٫
برخی میگویند دعوت انبیا هم جنبه دنیوی، هم جنبه اخروی. یعنی انبیا آمدهاند تا بشر را به دنیا و آخرت دعوت کنند. برخی این مطلب را جزو کمالات دین اسلام به حساب میآورند و میگویند اسلام دینی است که انسان را هم به دنیا دعوت میکند، هم به آخرت. این حرف کاملاً غلط است.
۲٫
انبیا دشمن ما نبودند و صلاح و مصلحت ما را براساس میل و خواسته خود تنظیم نکردند؛ بلکه آنها براساس مصلحت الهی ابنای بشر را از شهوت و غضب دور ساختند و خواستههای آنان را محدود کردند. تأدیب نفوس ما توسط انبیا و اولیا برای سعادت ما بوده است.