تداوم اعمال نیک تا قیامت!!
سدیرصیرفی میگوید: نزد امام صادق(ع) بودم. سخن از مومن به میان آمد. آن حضرت(ع) به من رو کرده و فرمودند: اى اباالفضل! نمىخواهى درباره مقام مومن نزد خداوند برایت سخن بگویم؟
عرض کردم چرا، بفرمایید.
فرمودند: هنگامى که خداوند روح مومن را گرفت، دو فرشتۀ مراقبِ اعمالش به آسمان رفته و به پیشگاه خداوند عرضه مىدارند: خدایا فلان بندهات بنده خوبى بود، در طاعت تو شتابان و در نافرمانیت کُند بود، و اکنون آن را بسوى خود بردهاى، در این حال چه دستورى مىفرمایى؟
خداوند به آنها دستور مىدهد: به دنیا بازگشته و در کنار قبر بندهام باشید. به نیابت از او مرا تحمید، تسبیح، تهلیل و تکبیر نموده و این اعمال را براى بندهام بنویسید تا زمانی که او را از قبرش برانگیزم!. (ثوابالاعمال و عقابالاعمال،صفحه ۴۳۱)
شیعه حقیقی کسیاست که…
محمد پسر عجلان مىگوید: خدمت امام صادق (ع)بودم، که یکى از شیعیان وارد شد و سلام کرد، حضرت از او پرسید: برادرانت در چه حالى بودند؟او در پاسخ، آنان را ستود و گفت :مردمان خوب و شایستهاى هستند!.
امام (ع) فرمود: رفت و آمد ثروتمندانشان با فقرا و احوال پرسى ایشان از همدیگر چگونه بود؟
مرد گف: ارتباطشان اندک است و زیاد احوال یکدیگر را جویا نمىشوند.
امام (ع) پرسید: انفاق و دستگیرى ثروتمندان با تهیدستان چگونه بود؟
مرد جواب داد:شما از اخلاق و صفاتى مىپرسید که در میان مردم کمیاب است!.
امام (ع) فرمودند: بنابراین آنان چگونه خود را شیعه مىنامند؟!
شعیه حقیقى کسىاست که در راه کمک و یارى مستمندان گام بردارد و آنان را در مهر و محبت کردن فراموش نکند.(بحارالانوار جلد ۷۴ صفحه ۳۵۳)
دلیل شادی
مردی در حال نشاط و خوشحالى خدمت امام جواد(ع) رسید.
حضرت فرمود: چه خبر است که این چنین مسرور و خوشحالى؟!
آن مرد عرض کرد: فرزند رسول خدا! از پدر شما شنیدم که مىفرمود: بهترین روز شادى انسان روزى است که خداوند توفیق انجام کارهاى نیک و خیرات و احسانات به او دهد و او را در حل مشکلات برادران دینى موفق بدارد. امروز نیازمندانى از جاهاى مختلف به من مراجعه کردند و بخواست خداوند گرفتاریهایشان حل شد و نیاز ده نفر از نیازمندان را برطرف کردم، بدین جهت چنین سرور و شادى به من دست داده است.
امام جواد(ع)فرمود: به جانم سوگند! که شایسته است که چنین شاد و خوشحال باشى! به شرط این که اعمالت را ضایع نکرده و نیز در آینده باطل نکنى.(بحارالانوار جلد ۶۸ صفحه ۱۵۹)
مرگ زودرس با ترک صلۀرحم!
داود رقى مىگوید: به محضر امام صادق(ع) رفتم، بدون اینکه سخنى بگویم، فرمود: اى داود! روز پنج شنبه هنگامى که برنامه اعمالتان را پیش من آوردند، در آن دیدم که تو درباره پسر عمویت، فلانى، خوب کردهاى. از این کار تو خوشحال شدم. ولی همین قطع صلۀ رحم از جانب او، باعث مرگ زودرس پسر عمویت خواهد شد. داود مىگوید:
پسر عمویى داشتم بسیار بدفطرت و مخالف صلۀ رحم و دشمن سر سختم بود، هنگامى که شنیدم او و خانوادهاش در فقر و نادارى شدید، روزگار بدى را به سر مىبرند، ضمن سرکشی به ایشان، برایش مقدارى مخارج فرستادم، سپس به سوى مکه حرکت نمودم- و او بعد از من فوت شده بود- موقعى که در مدینه خدمت امام صادق(ع)رسیدم بدون اینکه حرفى بزنم امام(ع) آن جریان را به من خبر داد.(بحارالانوار جلد ۷۴، ص۹۳)
اول ترک حرام
مفضل مىگوید:در محضر امام صادق(ع) بودم، سخن از چگونگى اعمال به میان آمد.
من گفتم: عمل من چه مقدار کم است؟
حضرت فرمود: عمل کم با پرهیزگارى، بهتر از عمل بسیار بدون پرهیزگارى است.
گفتم :عمل بسیار بدون پرهیزگارى چگونه مىشود؟
فرمود: مانند عمل کسى که به مردم و همسایگانش نیکی و محبت مىکند و در خانهاش به روى مردم باز است، ولى هنگامى که در معرض کار حرام قرار مىگیرد از آن خوددارى نمىکند! و مرتکب حرام و گناه مىشود. بلى! این است نمونۀ عمل بدون تقوا.
اما شخص دیگرى نیز هست که کارهاى نیک(مهربانى به همسایه و…) انجام نمىدهد، ولى اگر کار حرامى برایش پیش آمد، خویشتن دارى نموده، مرتکب کار حرام و گناه نمىگردد، و البته که شخص دومى بهتر از اولى است.(بحارالانوار جلد ۷۰، ص ۱۰۴)
خود را مسخره نکنیم!
امام رضا (ع) مىفرماید: شش چیز بدون شش چیز دیگر، مسخره است:
۱٫ هرکس با زبان استغفار کند ولى در قلب استغفار نکند، خود را مسخره کرده.
۲٫ هرکس از خدا توفیق بخواهد و کوشش ننماید، خود را مسخره کرده.
۳٫ هرکس هوشیارى و احتیاط در زندگى بطلبد ولى بىمبالاتى کند، خود را مسخره نموده.
۴٫ هرکس از خدا بهشت بخواهد و بر مشکلات عبادت صبر نکند، خود را مسخره کرده.
۵٫ هرکس از آتش جهنم به خدا پناه برد ولى خواستههاى نامشروع دنیا را ترک ننماید، خود را مسخره نموده.
۶٫ و هر کس به یاد خدا باشد ولى سرعت براى دیدارش نگیرد خود را مسخره کرده(بحارالانوار جلد ۷۸، ص ۳۵۶)
آیا در ما خیری هست؟
امام باقر علیهالسلام فرمودهاند:
اگر خواستی بدانی که در تو خیری هست یا نه، به دلت بنگر: اگر اهل طاعت خدا را دوست داشت و از اهل معصیت بدش میآمد، در تو خیری هست و خداوند تو را دوست میدارد.
اما اگر دلت از اهل خدا بدش میآید و اهل معصیت را دوست میدارد در تو هیچ خیری نیست و خداوند تو را دوست ندارد و هر انسانی با کسیاست که او را دوست دارد.(اصول کافی، ج۳، ص۱۹۲)
جواب رد به شکم!
روزى حضرت على(ع) از درب دکان قصابى مىگذشت.
قصاب به آنحضرت عرض کرد:
یا امیرالمؤمنین: گوشتهاى بسیار خوبى آوردهام، اگر میخواهید ببرید.
حضرت فرمود: الان پول ندارم که بخرم.
عرض کرد من صبر مىکنم پولش را بعداً بدهید.
امام فرمود: من به شکم خود مىگویم که صبرکند!. اگر نمىتوانستم به شکم خود بگویم، از تو مىخواستم که صبر کنى ولى حالا که میتوانم به شکم خود مىگویم که صبرکند.
تعلق خاطر
شنیدم که پیرمرد عارفی به مرید خود میگفت:
ای پسر، چندانکه تعلق خاطر آدمیزاد به «روزی» است، اگر به «روزیده» بود به مقام ملائکه میرسید!.
(گلستان سعدی)
خودبینی عبادت سوز است
روزى حضرت عیسى(ع) از صحرایى مىگذشت. در راه به عبادتگاهى رسید که عابدى در آنجا زندگى مىکرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. در این هنگام جوانى که به کارهاى زشت و ناروا مشهور بود از آنجا گذشت. وقتى چشمش به حضرت عیسى(ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همانجا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمندهام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنشم کند، چه کنم؟ خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر.
مرد عابد نیز تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت:
خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناهکار محشور مکن.
در این هنگام خداى برترین به پیامبرش وحى فرمود که به این عابد بگو: ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمىکنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانى، اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینى، اهل دوزخ.
(غزالى، محمد، کیمیاى سعادت، ج ۱، ص ۱۰۵)