احمد بروایه
مقدمه:
شمال آفریقا یا مغرب بزرگ به کشورهای لیبی، تونس، الجزایر و مغرب اطلاق میشود. این منطقه که در میان غرب آسیا، اروپا و آفریقای جنوب صحرا قرار دارد، از دیرباز محل تبادل فرهنگی میان این مناطق و با برخورداری از منابع غنی نفت و گاز، منابع معدنی، کشاورزی و شیلات و نیز به عنوان مسیر عبور به اروپا و همچنین آفریقای جنوب صحرا و تأثیرگذاری بر معادلات جهانی، همواره مورد توجه قدرتهای بزرگ بوده است، به طوری که فینیقیها، یونانیها، رومیها، مسلمانان عرب و عثمانی و قدرتهای استعماری مانند فرانسه، بریتانیا، آمریکا و رژیم صهیونیستی همواره سعی بر تسلط بر این منطقه داشتهاند.
رژیم صهیونیستی از ابتدای پیدایش تا کنون با مشکل بزرگی به نام عدم پذیرش از سوی محیط پیرامونی و نیز تهدیدات نظامی مواجه بوده است. این رژیم برای ایجاد موازنه قوا و تحت فشار قرار دادن کشورهای اسلامی همواره از جنبشهای تجزیهطلب و گروههای قومی اقلیت در منطقه حمایت کرده است. هدف نهایی این رژیم تجزیۀ جهان اسلام به کشورهای کوچک و تغییر واقعیتهای میدانی به سمت برتری مطلق خود در غرب آسیاست.
بربرها
قوم بربر به صورت قبیلهای در مناطق کوهستانی و صحرایی شمال آفریقا زندگی میکند. اطلاق کلمه بربر بر آنها در گذشته باعث تمایزشان از اقوام قبطی و سیاهپوست میشد. آنان این اصطلاح را برای خود انتخاب نکردهاند، بلکه بر آنها اطلاق شده است. بربرها در گذشته به دلیل نداشتن احساس پیوستگی، خود را به نامهای قبیلهای خویش مینامیدند، اما اطلاق نام بربر بر آنها به دلیل تکلم به زبان واحدِ آمازیغی است. بربرها لغت آمازیغ به معنای انسان آزاده را به خود اطلاق میکنند(۱)
جمعیت بربرها بین ۱۳ تا ۳۲ میلیون نفر تخمین زده میشود و در حدود ۴۰ درصد جمعیت مغرب، ۲۰ درصد جمعیت الجزایر، ۸ درصد جمعیت لیبی و کمتر از یک درصد جمعیت تونس را تشکیل میدهند. زبان آمازیغی از حدود ۲۶ لهجه مختلف تشکیل شده است(۲)
جنبش بربر
جنبش بربرها با مشخصههای قومگرایی، سکولاریسم و عربستیزی از دهه ۱۹۹۰ تا کنون تبدیل به یک جنبش فرهنگی، سیاسی و اجتماعی فراملی شده است. این جنبش ظاهراً اهداف تجزیهطلبانه ندارد، اما هدف اصلی آن، تغییر هویت عربی اسلامی مغرب به یک هویت قوممدارانه و انزوای مغرب از محیط فرهنگ اسلامی است. بر اساس شواهد موجود رژیم صهیونیستی از لایههای تندروی این جنبش حمایت میکند.
شکلگیری این جنبش به قرن گذشته بر میگردد که فرانسه با حمایت از آن و رجحان دادنش بر دیگر اقوام به عنوان قومی متمایز، تفرقهاندازی میان مسلمانان را آغاز کرد. سیاستهای غلط دولتهای پس از استقلال و بیتوجهی آنان به فرهنگ و زبان واحد، به این تفرقهها دامن زد و لذا یکی از مشخصههای اصلی این جنبش، چرخش در مدار فرهنگ فرانسوی است، به گونهای که هماکنون اکثر متفکران و فعالان جنبش بربر آثار خود را به زبان فرانسه منتشر میکنند. فعالیتهای این جنبش در الجزایر با منطقهگرایی در منطقه قبائل الجزایر پیوند دارد و این کشور را بالقوه به منظقهای مستعد شورش تبدیل کرده است. از جمله میتوان به شورش۱۹۸۰ معروف به بهار بربر اشاره کرد که در آن ممانعت از برگزاری مراسم سخنرانی یکی از اساتید در دانشگاه تیزیاوزو در مورد ادبیات و شعر بربرها اعتراضات گستردهای را به دنبال داشت.
مورد دوم به بهار سیاه موسوم است که در پی مرگ یک نوجوان در بازداشتگاه پلیس اتفاق افتاد. در مغرب اولین بارقههای این جنبش با تأسیس انجمن مغربی پژوهش و تبادل فرهنگی آغاز شد. در سال ۱۹۹۳ جمعیتهای فرهنگی و نهادهای غیر دولتی، میثاق اغادیر را برای وحدت نیروها در جهت اعلام مطالبات خود امضا و نیز چهارچوب جامعی به نام مجلس هماهنگ کنندۀ ملی (CNC) را تدوین کردند. در سال ۲۰۰۰ گروههای بربر با صدور بیانیه جدیدی به نام «بیانیه شناسایی آمازیغی بودن مغرب» سطح خواستههای خود را بالا بردند. در این بیانیه که اساس خواستههای بربرها در مغرب را تشکیل میداد، آنان خواهان رسمیت دادن به زبان آمازیغی به عنوان یکی از عناصر تشکیلدهنده هویت مغرب و منطقهگرایی و… شدند.(۳)
جنبش بربر در حقیقت جزئی از کشمکش میان سکولارها و اسلامگرایان است. استعمار فرانسه از ابتدا در پی تفرقهاندازی میان مسلمانان در منطقه بود و بر همین اساس آموزشهای غربی را در مناطق بربرنشین گسترش داد و قوانین قبیلهای آنان را به عنوان قومی متمایز، در این مناطق جایگزین شریعت اسلامی کرد. این اقدامات که مانع مشارکت گسترده بربرها در تلاش برای استقلال ملی شد، تأثیر زیادی بر جامعه بربر، خصوصاً الجزایر گذاشت و باعث ایجاد طبقهای در مغرب، بهویژه الجزایر شد که بیش از فرهنگ اسلامی با فرهنگ غربی احساس نزدیکی میکردند.
نهاد بینالمللی جنبش بربر در کنگرۀ جهانی آمازیغ بهصراحت خواهان خروج کشورهای شمال آفریقا از نهادهایی مانند اتحادیه عرب، سازمان کنفرانس اسلامی و دیگر نهادهایی گردید که بهزعم آنها پایه قومی و دینی دارند و به جای مشارکت در این نهادها خواهان گسترش روابط با اتحادیه اروپا و فرانسه هستند. نقطه مهم و علنی تقابل میان این دو طیف در سال ۲۰۰۳ و در پی اقدام برای تعیین رسمالخط زبان آمازیغی در مغرب عیان شد. گروههای بربر طرفدار استفاده از رسمالخط لاتین و اسلامگرایان و حزب استقلال طرفدار استفاده از رسمالخط عربی بودند. در نهایت دربار مغرب خط باستانی تیفیناغ را که خنثی بود، به عنوان رسمالخط رسمی زبان آمازیغی انتخاب کرد.(۴) آنها همچنین بر گزارههای تاریخی ما قبل اسلام خود تأکید ویژهای دارند.
دولتهای شمال آفریقا و جنبش بربرها
تعامل دولتهای شمال آفریقا با این جنبش از ابتدای گسترش آن تا کنون مراحل مختلفی داشته است. در الجزایر بربرها پس از شروع جنگ داخلی میان دولت و اسلامگرایان، در دهه ۱۹۹۰ تشکیلات خود را بر اساس انگارههای سکولاریسم و هویت بربر سازماندهی کردند. با وجود اینکه گروههای بربر در الجزایر در جریان درگیری با گروههای تکفیری میتوانستند متحد حاکمیت باشند، دولت الجزایر که میخواست در زمین اسلام و هویت اسلامی با این گروهها مبارزه کند، اتحاد با آنان را مفید ندانست، اما در پی افزایش آزادیهای مدنی، دولتهای مغرب و الجزایر به تدریج مجبور شدند به مطالبات این گروهها توجه بیشتری بکنند، بهخصوص اینکه رشد گروههای اسلامگرا و مخالفت این جنبش با اسلامگرایی، آنها را به متحدان بالقوهای برای نظام حاکم تبدیل میکند.
بربرها و حمایت خارجی
از سال ۲۰۰۷ در کنار نسل قدیمی و معتدل جنبش بربر، نسل جدیدی از فعالان جوان به میدان آمدند که همواره در پی کمک گرفتن از بیگانگان و بینالمللی کردن این مطالبات برای فشار بر دولتهای متبوع خود بودهاند. این فعالیتها شامل شرکت در کنفرانسها و سخنرانیهای بینالمللی در مورد حقوق مردمان بومی و مبارزه با تبعیض نژادی در سازمانهای وابسته به سازمان ملل و دیگر سازمانها، دعوت از اتحادیه اروپا برای تحریم مغرب و تحت فشار قرار دادن این کشور برای توجه بیشتر به وضع اقلیتها و حقوق بشر و ایجاد رابطه با رژیم صهیونیستی برای جلب حمایت لابیهای صهیونیستی در جهان است.(۵) ظاهراً این جنبش به دلیل گفتمان لائیک و ضداسلامی حاکم بر آن با مخالفتهای گستردهای از سوی احزاب ملی و اسلامی و حتی از سوی بربرهای مسلمان رو شده و لذا سعی دارد با یاری گرفتن از غرب، اهداف خود و کشورهای غربی را در جهت نابودی فرهنگ اسلامی دنبال کند.
منافع رژیم صهیونیستی در شمال آفریقا
رژیم صهیونیستی از ابتدای پیدایش تا کنون به دنبال رخنه در کشورهای اسلامی بوده است تا از این طریق علاوه بر رهایی یافتن از محاصره کشورهای اسلامی، از منافع اقتصادی این عادیسازی نیز بهرهمند شود، اما با وجود عادیسازی روابط از سوی بسیاری از نظامهای جهان عرب، مردم این کشورها هنوز هم به رژیم صهیونیستی به دیده دشمن مینگرند. این ترس همواره در رژیم صهیونیستی وجود دارد که با روی کار آمدن دولتهای مردمی در منطقه، امنیت این رژیم به خطر بیفتد.
رژیم صهیونیستی به همین دلیل در شمال آفریقا نیز به دنبال آن است که با نزدیک شدن به جنبشهای تندروی بربر در میان افکار عمومی این کشورها برای خود وجههای را ایجاد و از این طریق راه را برای عادیسازی روابط باز و با ایجاد گروههای فشار، اهرم فشاری را در این کشورها، خصوصاً مغرب و الجزایر برای خود دست و پا کند. این اهرم فشار میتواند در سیاست این رژیم به عنوان عامل موازنهای در برابر گروههایی که آنها را تندرو و دشمن میداند به کار گرفته شود.
از آنجایی که این جنبش با هویت اسلامی شمال آفریقا مخالف است، بنابراین موفقیت احتمالی این گروهها در ایجاد تغییر نگاه مردم باعث خروج این کشورها از گردونۀ دشمنی با رژیم صهیونیستی میشود. شایان ذکر است که بخشی از یهودیان ساکن رژیم صهیونیستی، مغربی هستند و این موضوع، علاقۀ این رژیم را برای عادیسازی روابط با این کشور بیشتر میکند. عادیسازی روابط در سطح مردمی میتواند علاوه بر امنیتبخشی به رژیم صهیونیستی، زمینهساز همکاریهای اقتصادی با کشورهای شمال آفریقا و باز شدن بازارهای جدید برای صهیونیستها و رشد تجارت و رونق اقتصادی آن شود.
نگاه رژیم صهیونیستی به بربرها
بخش تندروی جنبش بربرها به دلیل افکار رادیکالی در نفی هویت اسلامی منطقه و تأکید بر هویت پیش از اسلام و نزدیکی به فرهنگ و سبک زندگی غربی و خصوصاً فرانسوی گزینه مناسبی برای نفوذ رژیم صهیونیستی است، از این رو تلاش برای ایجاد رابطه میان رژیم صهیونیستی و بربرها را میتوان در راستای تلاش این رژیم برای عادیسازی رابطه با مغرب در سطح رسمی از طریق ایجاد گروههای فشار ارزیابی کرد. در سطح مردمی نیز این رژیم قصد دارد با نشان دادن چهرهای دموکرات و طرفدار حقوق بشر و حامی بربرها زمینه دور کردن آنها از فرهنگ اسلامی را فراهم و ذهنیت مثبتی را در باره این رژیم در افکار عمومی ایجاد کند.
«بروسوایتزمن» پژوهشگر مرکز تحقیقات خاورمیانه (موشهدایان) وابسته به دانشگاه تلآویو که به مراکز تصمیمسازی این رژیم نیز نزدیک است و مقالات زیادی در زمینۀ بربرها دارد، در مقالهای در سال ۲۰۱۰ نوشت که حمایت اسرائیل از جنبش بربرها جزئی از سیاست اسرائیل برای مقابله با نیروهای «دشمن» در مقابل عناصر «معتدل» در منطقه است. از دید وایتزمن رابطۀ اسرائیل با مغرب امتداد رابطه با محیط پیرامونی است. او حمایت از عناصر غیرعربی در منطقه خاورمیانه را اقدامی برای ایجاد توازن در این کشورها و کاهش فشار از کشورهای عربی که آنها را دشمن خود و رادیکال میخواند، میداند. وایتزمن در مقاله دیگری عنوان میکند که اهتمام مجموعهای کوچک از بربرها به فرهنگ اسرائیل و تاریخ یهود و خصوصاً روابط قدیمی میان یهودیان و بربرها در زمانهای قدیم موجب میگردد که به اسرائیل به عنوان متحدی در برابر گروههای قومی و اسلامی نگاه شود که بهزعم نویسنده، مخالف سیطره فرهنگی عربی اسلامی است.(۶)
اقدامات رژیم صهیونیستی و بربرها
«از بین تمام کسانی که در طول تاریخ به این منطقه آمدهاند، فقط یهودیان بودند که به صورت مسالمتآمیز وارد شدند». این جملهای است که از جانب فعالان بربر در سال ۲۰۰۷ در مانیفست جنبش آمازیغی بیان شد و نشاندهندۀ دیدگاه آنها به صهیونیسم و سعی در مخدوش کردن چهره اسلام است. آنها با تجلیل از یک ملکه بربر ـ و بهزعم آنها یهودی که با مسلمانان به مبارزه پرداخت و در متون اسلامی به ساحره معروف است ـ سعی دارند بر «نقاط مشترک» خود و رژیم صهیونیستی تکیه کنند.
از ابتدای دهه ۱۹۹۰ میلادی جناحهای رادیکال جنبش بربر بهتدریج به رژیم صهیونیستی نزدیک شدند. در همین راستا در سال ۲۰۰۷ در شهر اغادیر، انجمنی با نام انجمن دوستی یهودی آمازیغی تأسیس شد و یکی از فعالان سیاسی آمازیغی به نام احمد الدغرنی، رئیس حزب منحله دموکرتیک آمازیغی به رژیم صهیونیستی سفر و با مقامات صهیونیست از جمله وزیر امور خارجه وقت (تیسیبی لیفنی) دیدار کرد. او در دسامبر همان سال در یک کنفرانس علمی در تل آویو هم شرکت و در سال ۲۰۰۹ اعلام کرد که رابطه با اسرائیل یکی از ابزارهای دفاع از خود در برابر هجومی است که قومگرایان عرب و اسلامگرایان افراطی بر ضد ما به راه انداختهاند. در این سال ۱۸ استاد دانشگاه بربر در دورهای آموزشی که در باره تاریخ هولوکاست توسط موسسه «یادفاشیم» در بیتالمقدس برگزار شد شرکت کردند.(۱۰) همچنین عدهای از فعالان بربر در سال ۲۰۱۱ جمعیت مغربی مبارزه با نژادپرستی و ضد «سامیگرایی» را تأسیس و اعلام کردند که تورهایی را برای سفر به اسرائیل راه اندازی خواهند کرد تا مردم مغرب علاوه بر زیارت اماکن مقدس خود با یهودیان بربر هم بیشتر آشنا شوند.(۷)
نتیجهگیری
جنبش بربرها از سال ۲۰۰۷ و در حالی که دولتهای مغرب و الجزایر به حقوق و خواستههای این قوم توجه نشان دادند، به چالش با هویت اسلامی و عربی منطقه پرداخت. ریشههای این رویکرد به مدتها قبل و به دوران استعمار بر میگردد. مهمترین عامل قدرت پیدا کردن این جنبش حمایتهای غربی از آنهاست. رژیم صهیونیستی هم تلاش میکند با حمایت از این جنبش، برای خود جای پایی در جهان اسلام ایجاد و در منطقه شمال آفریقا نفوذ کند.
اکثر مردم بربر شمال آفریقا مسلماناند و نقش بسیار زیادی در جریان آزادی کشورهای خود از استعمارگران ایفا کردهاند. این جنبش علاوه بر موارد فوق قصد دلسرد کردن مردم مسلمان منطقه نسبت به اسلام را نیز دارد. از این رو بسیاری از شخصیتهای بربر و عرب به این جنبش به عنوان مزدوران بیگانه نگاه میکنند. جلوگیری از گسترش روزافزون این جنبش در گرو اتحاد گروههای مختلف ملی، اسلامی و معتدل برای حفظ مغرب عربی در چهارچوب عربی اسلامی آن و حل مشکلات زبانی و قومی در این منطقه به صورتی عادلانه است.
منابع:
۱- قیم، بهادر، بربرها یا آمازیغ، مجله گروه تخصصی تاریخ، شماره پنجم و ششم، سال ۱۳۸۳، صفحات ۱۴۳-۱۵۲
.Weitzman, Bruce Maddy, The Berber identity movement and the challenge to North African states, Austin, University of Texas press, 2010
۲-عزوز، احمد و خاین، محمد، العداله اللغویه فی المجتمع المغاربی بین شرعیه المطالب و مخاوف التوظیف السیاسوی، دوحه، المرکز العربی للابحاث و دراسه السیاسات ، ۲۰۱۴
۳- همان و همچنین: مصباح، محمد، الامازیغیه فی المغرب: جدل الداخل و الخارج، سلسله تقیم حاله، المرکز العربی للابحاث و دراسه السیاسات ، ۲۰۱۱
۴- مصباح، محمد، الامازیغیه فی المغرب: جدل الداخل و الخارج، سلسله تقیم حاله، المرکز العربی للابحاث و دراسه السیاسات، ۲۰۱۱ و همچنین: Weitzman, Bruce Maddy, The Berber identity movement and the challenge to North African states, Austin, University of Texas press, 2010
۵- مصباح، محمد، الامازیغیه فی المغرب: جدل الداخل و الخارج، سلسله تقیم حاله، المرکز العربی للابحاث و دراسه السیاسات، ۲۰۱۱
۶- Weitzman, Bruce Maddy, Morocco’s Berber and Israel, Middle East Quarterly, 2012, pages 79-85
۷- مصباح، محمد، الامازیغیه فی المغرب: جدل الداخل و الخارج، سلسله تقیم حاله، المرکز العربی للابحاث و دراسه السیاسات، ۲۰۱۱
سوتیترها:
۱٫
رژیم صهیونیستی از ابتدای پیدایش تا کنون با مشکل بزرگی به نام عدم پذیرش از سوی محیط پیرامونی و نیز تهدیدات نظامی مواجه بوده است. این رژیم برای ایجاد موازنه قوا و تحت فشار قرار دادن کشورهای اسلامی همواره از جنبشهای تجزیهطلب و گروههای قومی اقلیت در منطقه حمایت کرده است.
۲٫
هدف نهایی رژیم صهیونیستی تجزیۀ جهان اسلام به کشورهای کوچک و تغییر واقعیتهای میدانی به سمت برتری مطلق خود در غرب آسیاست.