حضرت آیتالله مصباح یزدی
شیعیان در مناسبتهایی چون ولادت یا شهادت ائمه اطهار«ع» به حسب شرایط خاص زندگی، تمکن، تخصص و موقعیت اجتماعیشان، هم بهنحوی به مقام ولایت اظهار ارادت میکنند و هم برای رفع مشکلاتشان به دنبال وسیلهای برای تقرب به خدا و توسل به اولیای خدا هستند. در بین اقشار مختلف، ما طلبهها هم متناسب با شرایط خودمان به اولیای خدا عرض ارادت میکنیم.
به اعتقاد بنده یکی از بهترین کارهایی که در این موقعیتها میتوان انجام داد و قلب مقدس اهلبیت«ع» را بیشتر شاد کرد، این است که از هدایتها و راهنماییهای ایشان برای حل مشکلات زندگی، فکری یا عملی خود استفاده کنیم. ازاین رو در این فرصت یکی از مسائل مورد نیاز همه، بهخصوص جوانان را مطرح میکنم و با استفاده از فرمایشات اهلبیت«ع» در باره آن توضیح میدهم. البته هدف آن است که طرح بحث شود تا در این باره بیشتر بیندیشیم و در پی حل این مسئله باشیم.
مسئله در ابتدای امر بسیار ساده، پیش پاافتاده و بیاهمیت جلوه میکند و به نظر میرسد که نه احتیاج به فتوای مرجعی هست و نه مسئلهای تحقیقی و علمی است که لازم باشد متخصصان برای یافتن پاسخ آن تلاش کنند. اما این مسئله، هم به واسطه وسعت و هم به واسطه عمق و تأثیری که بر زندگی ما میگذارد شایسته بررسی است. امید است کسانی که فراغتی دارند و از صلاحیت لازم برخوردارند، تحقیقات لازم را در این زمینه انجام دهند.
معنای وجوب تحقیق در مسائل اعتقادی
از کودکی شنیده بودم که در مسائل اعتقادی نباید تقلید کرد و لازم است هرکسی خود در این زمینه تحقیق کند. بدیهی است که برای تحقیق در باره این مسائل، ابتدا باید آنها را یک به یک مطرح کرد، جوانب آنها را سنجید و اگر اختلافی در بینشان وجود دارد ـ که حتماً در این گونه مسائل اختلافات زیادی وجود دارند ـ دلائل صاحبنظران را بررسی و مشخص کرد که کدام صحیح و محکمترند.
اما در اینجا این پرسش مطرح میشود که اگر بنا باشد بر هر کسی که به تکلیف میرسد واجب باشد که در باره این مسائل، آن هم با این وسعت و عمق تحقیق کند، تکلیفی فراتر از طاقت است و چنین چیزی عملی نیست. فرض کنید لازم باشد دختری نه ساله یا پسری پانزده ساله درباره مسائل توحید، نبوت، معاد و سایر اعتقادات لازم و ضروری دین تحقیق کند. گمان نمیکنم هیچ دختر ده سالهای آمادگی انجام چنین کاری را داشته باشد. چنین دختری نه زمینه ذهنی مناسب برای اینگونه تحقیقات را دارد و نه معلومات کافی.
معمولاً وقتی این اشکال مطرح میگردد، در پاسخ گفته میشود که مقصود این است که هر کسی در حد مقدور باید تحقیق کند و نسبت به آن مقدار که برای او امکان ندارد تکلیفی ندارد.
اما مسئله دیگری که به دنبال این پرسش مطرح میشود است که وقتی انسان به سن جوانی میرسد، یعنی از سن پانزده یا شانزده سالگی میگذرد و با مسائل مختلفی آشنا میشود که بهنحوی با دین ارتباط دارند و نیاز دارد که آنها را بشناسد و به آنها اعتقاد پیدا کند تا مبنای عملش قرار گیرند، آیا لازم است که هر کسی در حد مقدور وقت صرف و در باره این مسائل تحقیق و نظرهای مختلف را بررسی کند و ادله آنها را بسنجد، یا چون این کار برای همه میسر نیست، در عمل نمیتوان از چنین لزومی سخن گفت.
در میدان عمل برای کسانی که فراغت و امکاناتی داشته باشند سطح پایینی از این تحقیقات عملی میشود. تحقیقات عمیق در باره مسائل اعتقادی و ارزشی کار آسانی نیست. گاهی کسانی هم که سی یا چهل سال زحمت کشیده و در این مسائل تخصص پیدا کردهاند، پاسخ قاطعی به دست نمیدهند.
و سرانجام این سئوال مطرح میشود که ما باید چقدر و چگونه در باره مطالبی که بهنحوی با دین ارتباط دارند مطالعه و تحقیق کنیم؟ آیا همین که بگوییم هر قدر که میسر و مقدور است، کافی است؟ در میدان عمل حتی گاهی برای کسانی هم که این مسیر را گذراندهاند، هنوز در باره بسیاری از مسائل جای پرسش و تحقیق وجود دارد. اگر به بسیاری از اعتقادات خود دقت کنیم میبینیم که اغلب باورهای ما از دیگران ـ پدر و مادر، معلمان، همسن و سالها، فامیلها یا شخصیتهای مورد اعتمادی که در زندگیمان بودهاند ـ گرفته شدهاند و وقتی سئوالی برای ما مطرح میشد، پاسخش را عملاً از آنها میگرفتیم و به معنای عام تقلید میکردیم.
میگویم تقلید به معنای عام، زیرا معنای خاص تقلید این است که انسان خود هیچ فکری را اعمال نکند و صرفاً با تبعیت از دیگران به چیزی معتقد شود یا کاری را انجام دهد. اما تقلید ما اینگونه نبود، بلکه کم و بیش خودمان هم در باره آن مسائل فکر میکردیم یا آنها برای پاسخ خود دلیلی میآوردند و ما با دقت در آن دلایل، سخن آنها را میپذیرفتیم.
هر یک از ما اگر مروری بر گذشته زندگی خود کنیم، درخواهیم یافت که اعتقادات خود را ـ از اصول دین گرفته تا فروع دین همچون کیفیت نماز خواندن، روزه گرفتن و سایر مسائل ـ چگونه بهدست آورده و چقدر در باره آنها تحقیق کردهایم.
از این رو به نظر میرسد تحقیقی بیش از آنچه که گفتیم برای اعتقادات واجب نیست، اما باید به این پرسش پاسخ داد که مقصود بزرگان ما چیست که گفتهاند باید اعتقادات را از روی تحقیق پذیرفت؟ بنده پاسخی به نظرم میرسد و میگویم تا بشنوید و قضاوت کنید.
در ابتدای کتابهای رساله عملیه از جمله عروه الوثقی، توضیحالمسائل و … نوشته شده است که هر شخصی نسبت به احکام شرعی یا باید مجتهد باشد یا مقلد، وگرنه باید احتیاط کند. گاهی هم تصریح میکنند که هر کسی که مجتهد نیست، باید تقلید کند و بعد به عنوان یکی از فروع مسئله مینویسند عمل بدون تقلید باطل است. در بعضی از رسالههای عملیه هم از ابتدا تصریح شده است که اگر کسی نه اجتهاد کند و نه تقلید و عملی را انجام دهد، عمل او باطل است. ابتدا ممکن است عجیب به نظر برسد و گفته شود این باطل بودن به چه معناست؟ اما با دقت در قرائن به دست میآید که مقصود از باطل بودن این نیست که شخص با انجام این عمل گناه کرده است یا این عمل مجزی نیست و باید قضای آن را به جا بیاورد. این بزرگان در برخی فروع بعدی میگویند که اگر کسی بدون تقلید عملی را به جا آورد، در صورتی مجزی است که عمل او مطابق با رأی فقیهی باشد که باید از او تقلید کند. برای مثال اگر نماز صبح را طوری خوانده که مطابق با فتوای مرجع تقلید جامعالشرایط بوده، اشکالی ندارد و قضا لازم نیست.
بنابراین یک تفسیر برای باطل بودن عمل بدون تقلید، حجت نداشتن برای عمل است. به این معنا که اگر انسان بدون تقلید عملی انجام دهد و اتفاقاً عملش مطابق با واقع بود به مطلوب رسیده است، اما اگر مخالف با آن وظیفهای بود که برایش معین شده معذور نیست.
شاید بتوان همین نکته را در مسائل اعتقادی هم بیان کرد. به این معنا که اگر گفته میشود انسان باید در مسائل اعتقادی تحقیق کند و نباید از روی تقلید به چیزی اعتقاد پیدا کند، به این معناست که اگر در این مسائل تحقیق نکرد و اتفاقاً به امر باطلی معتقد شد حجتی ندارد. اما اگر تقلید کرد و اعتقاد او هم مطابق با واقع بود مورد مؤاخذه قرار نمیگیرد که چرا به این امر اعتقاد پیدا کردی. اگر کسی از پدرش تقلید کرد و بدون تحقیق معتقد به یگانگی خدای متعال شد، روز قیامت او را به خاطر اعتقاد به وحدانیت خدای متعال به جهنم نمیبرند. بنابراین معنای وجوب تحقیق در اصول دین و مسائل اعتقادی این است که اگر اعتقادات کسی که در این مسائل تقلید کرده است، مخالف با واقع درآمد، برای خطای خویش حجت ندارد و معذور نیست. برای مثال اگر کسی در خانوادهای مسیحی متولد و از روی تقلید معتقد به تثلیث شد، چنین کسی در خطای خود معذور نیست. اگر به چنین شخصی گفته شود چرا چنین اعتقادی پیدا کردی و او در پاسخ بگوید از پدرم تقلید کردم، به او گفته میشود باید تحقیق میکردی. همچنین اگر کسی در خانوادهای موحد متولد و از روی تقلید موحد شد به خاطر این کارش مؤاخذه نمیشود.
بنابراین این وجوب طریقی است. به این معنا که اگر انسان تحقیق نکرد و اعتقاد او مخالف با واقع در آمد، معذور نیست.
عدم کارایی روشهای منفی
منظور از ذکر این مقدمه، طرح این مسئله بود که وظیفه ما در برابر هجوم شبهات به اذهان نوجوانان و جوانانمان بهخصوص در شرایط فعلی چیست؟ در عصر ما وسایل ارتباط جمعی بسیار فراوان شده و امر ارتباط را بسیار آسان ساخته است، به گونهای که امروزه با داشتن یک تلفن همراه مجهز میتوان با تمام مجامع علمی، هنری، دانشگاهی، مذهبی و… در سراسر دنیا در تماس بود و نیز بهراحتی میتوان به مسائل غیراخلاقی و مستهجن و شبهات دینی دسترسی پیدا کرد. امروزه کفار، زنادیق و ملحدان سایتهایی دارند و دائماً در حال لجنپراکنی هستند. جوانان هم در ابتدا به حسب حس کنجکاوی خود علاقمندند ببینند در این سایتها چه خبر است و آنها چه میگویند. گاهی در این سرکشیها به سئوالی یا شبههای برمیخورند و بهخصوص اگر جاذبهای داشته باشد، به آن گوش میدهند. به نظر میرسد در ابتدا قصد یادگیری و عمل به آن را هم ندارند، ولی به هر حال با دقت آن را پیگیری میکنند.
بر اساس مراجعات و سئوالاتی که مطرح میشود و نیز از گزارشهایی که از جاهای مختلف میرسد، جوانان از ابزارهای الکترونیکی و ارتباط جمعی بسیار سوءاستفاده میکنند و تحتتأثیر وسوسهها و شبههها قرار میگیرند. این امر گاه آنها را به شک در دین مبتلا میکند و گاهی از شک بالاتر به انکار اعتقادات دینی میرسند.
در این شرایط چه باید کرد؟ آیا باید به جوانان بگوییم شما مطلقاً نباید به روزنامهها، رمانها، کتابها، فیلمها و سایتهای مشکوکی که احتمال میدهید مطالب نادرستی در آنها باشند مراجعه کنید یا باید راه دیگری را در پیش گرفت؟
اگر بخواهیم راه اول را انتخاب کنیم، دو اشکال اساسی مطرح میشوند. یکی اینکه بسیار بعید است که جوان سخن ما را بپذیرد. جوان است و خواهش دل، او را به این کار دعوت میکند. دستکم حس کنجکاوی او را به این سمت میکشاند. البته اصل قوی بودن حس کنجکاوی در جوانان یک فضلیت محسوب میشود، اما در این شرایط مورد سوءاستفاده قرار میگیرد و نتایج بدی را هم به دنبال دارد.
بنابراین اگر فقط بگوییم به سراغ چنین منابعی نروید، جوان گوش نخواهد داد. اگر هم عده کمی پیدا شوند که این نصحیت را بپذیرند، غالباً پنهانی به سراغ این چیزها میروند و ما را خبر نمیکنند.
بنابراین نهی مطلق، اثر قابل توجهی ندارد و جز در نوادر افراد نتیجه نمیدهد. بسیار کماند فرزندانی که اگر پدرشان آنها را از این مسائل نهی کند واقعاً بپذیرند. پدر نهی میکند، اما وقتی فرزند میبیند دوستانش چنین چیزهائی را تماشا و برای آنها نقل میکنند وسوسه میشود که او هم به تماشا بپردازد. نه تنها جوانان بلکه کودکان شش هفت ساله و حتی پیشدبستانی هم در نشست و برخاستهایشان در باره این ابزارها با هم صحبت میکنند که مثلاً دیشب در فلان فیلم چه دیدیم و بازیگران چه کردند و… آنها هم با شنیدن این گفتوگوها هوس میکنند چنین چیزهائی را تماشا کنند. از اینرو نزد پدر و مادرشان میآیند و از آنها سراغ چنین ابزاری را میگیرند و برای تهیه آنها به والدینشان فشار میآورند.
دعوت قرآن به شنیدن سخن و انتخاب بهتر
اشکال دوم این است که میگویند این روش اصلاً اسلامی نیست و شیوه انبیا، ائمه و علمای بزرگ این گونه نبوده است. برای این حرف هم چند دلیل میآورند و میگویند مگر علما نمیفرمایند که انسان باید مسائل اعتقادی را با تحقیق بپذیرد؟ ما هم میخواهیم تحقیق کنیم. معنای تحقیق هم این نیست که فقط به حرفهای شما گوش بدهیم. اگر چنین کنیم در حقیقت تقلید کردهایم نه تحقیق. تحقیق آن است که ما حرفهای مخالفین و دلایل آنها را هم بشنویم و ببینیم کدام درست است و همان را بپذیریم. بنابراین شما باید اجازه بدهید کتابهای مخالفین را بخوانیم و فیلمهایشان را تماشا کنیم. شاید آنها درست بگویند. ما برای فهمیدن اعتقادات آنها چارهای جز این نداریم. این افراد گاهی هم برای تأیید سخن خود سیره برخی از علما و بزرگان را ضمیمه میکنند. آنهایی هم که اهل مطالعه هستند، به آیات و روایات هم استدلال میکنند. برخی هم به دلیل عقلی معروفی استدلال میکنند که در دنیا پذیرفته شده است و آن اصل آزادی فکر است. میگویند این اصل را تمام انسانهای روی زمین پذیرفتهاند. فکر انسان باید آزاد باشد. صرف اینکه کسی بگوید باید به فلان مسئله معتقد شد، دلیل نمیشود که انسان آن را بپذیرد. انسان باید با فکر خود اعتقادی را بفهمد و بپذیرد.
پیش از انقلاب تمسک به این آیه شریفه بسیار رایج بود که میفرماید: «فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»(۱): پس بشارت بده به آن بندگان من که سخن را میشنوند و بهترین آن را پیروی میکنند». بهخصوص برخی مؤسسات و انتشاراتیها پشت جلد همه نشریات و کتابهایشان این آیه را مینوشتند. کسانی که به این آیه تمسک میکنند میگویند خدا میفرماید به بندگانی بشارت بده که حرفها را میشنوند و هر یک را که بهتر است میپذیرند. پس ما باید حرفهای مختلف را بشنویم تا بتوانیم بفهمیم کدام بهتر است. باید بشنویم تا زمینه برای تحقیق و انتخاب بهتر فراهم شود و «یَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» مورد پیدا کند. قرآن میگوید همه حرفها را بشنوید و خودتان را به مطلبی از یک گوینده یا کتاب یا حتی یک مذهب خاص محدود نکنید، بلکه تحقیق کنید. پس هم قرآن ما را به تحقیق و شنیدن حرفهای گوناگون دعوت میکند، هم عقلای عالم این اصل را پذیرفتهاند و هم مراجع تقلید در رسالههای خود نوشتهاند که باید در اصول دین تحقیق کرد و نباید از روی تقلید پذیرفت و روش اول مخالف همه اینهاست. محدود کردن آزادی فکر موجب میشود که همه عقلا ما را مسخره کنند. امروز دیگر زمانی نیست که بتوان چنین روشهایی را اجرا و افکار و اندیشهها را کانالیزه کرد و فقط از یک کانال سخن گفت و سخن شنید.
در برابر این اشکال چه باید گفت؟ پذیرش این سخن به این معناست که ما نه تنها باید مراجعه به همه منابع تبلیغی دیگران را مجاز بشماریم، بلکه باید افراد را تشویق کنیم که مطالعه و تحقیق کنند و مراقب باشند فکرشان جامد نشود و مقلد بار نیایند. قرآن هم تقلید را مذمت کرده است و میفرماید: «قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّه وَ إِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّهْتَدُونَ»(۲): گفتند بهراستی که ما پدران خود را بر آیینی یافتیم و با پیروی از آنها هدایتشدگانیم.» قرآن کریم کسانی را که تنها به حرف پدران خود اعتماد کردند، مذمت میکند.
لذا جوانان میگویند اگر ما تنها به حرف شما اعتماد کنیم، مشمول این آیه میشویم و روزی خواهیم گفت: «إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّه» پدران ما میگفتند خدا یکی است و پیغمبر اسلام، امام حسین، امام جواد و…«ع» بر حق هستند، ما هم قبول کردیم. اما قرآن میگوید نباید اینگونه باشید، بلکه باید خودتان فکر کنید و صرف اینکه پدران شما اعتقادی دارند برای شما حجیت ندارد. این نوع استدلالها مطابق سلیقه جوانان این عصر هم هست. البته این مطلب منحصر به امروز نیست، اما در عصر حاضر با گسترش ابزارهای ارتباطی، تقاضا هم زیاد شده است.
پینوشتها:
۱ـ زمر، ۱۷ و ۱۸٫
۲ـ زخرف، ۲۲٫
سوتیترها
۱٫
امروزه کفار، زنادیق و ملحدان سایتهایی دارند و دائماً در حال لجنپراکنی هستند. جوانان هم در ابتدا به حسب حس کنجکاوی خود علاقمندند ببینند در این سایتها چه خبر است و آنها چه میگویند. گاهی در این سرکشیها به سئوالی یا شبههای برمیخورند و بهخصوص اگر جاذبهای داشته باشد، به آن گوش میدهند. به نظر میرسد در ابتدا قصد یادگیری و عمل به آن را هم ندارند، ولی به هر حال با دقت آن را پیگیری میکنند.
۲٫
یک تفسیر برای باطل بودن عمل بدون تقلید، حجت نداشتن برای عمل است. به این معنا که اگر انسان بدون تقلید عملی انجام دهد و اتفاقاً عملش مطابق با واقع بود به مطلوب رسیده است، اما اگر مخالف با آن وظیفهای بود که برایش معین شده معذور نیست.
۳٫
قرآن میگوید همه حرفها را بشنوید و خودتان را به مطلبی از یک گوینده یا کتاب یا حتی یک مذهب خاص محدود نکنید، بلکه تحقیق کنید. پس هم قرآن ما را به تحقیق و شنیدن حرفهای گوناگون دعوت میکند، هم عقلای عالم این اصل را پذیرفتهاند و هم مراجع تقلید در رسالههای خود نوشتهاند که باید در اصول دین تحقیق کرد و نباید از روی تقلید پذیرفت و روش اول مخالف همه اینهاست.