حجت الاسلام والمسلمین محسن عباسی
مقدمه
پیش از این در بارۀ اهمیت یادگیری قواعد زندگی مشترک و نشانههای موفقیت در زندگی سخن گفتیم؛ اما یکی از اصلیترین اسرار موفقیت در زندگی مشترک داشتن سنگ محکی برای تشخیص کار صحیح در زندگی مشترک است. ما در زندگی مشترک، دائم در حال تصمیم گیری هستیم، به راستی با چه سنگ محکی میشود به درستی یا اشتباه بودن کارهایمان پی ببریم؟ گام سوم در پی پاسخ دادن به این پرسش است.
تصمیمهای ما فرصتهای ارتقای ما هستند. برای رسیدن به تصمیمهای طلایی، سنگ محک را همیشه همراه داشته باشیم.
یکی از مشکلات زندگی مشترک، نداشتن معیارهای مشخص در قضاوت و تصمیمگیری است. مهمترین معیار متغیر که متأسفانه آغاز و انجام بسیاری از زندگیها مبتنی بر آن است، خواست مردم است. در انتخاب همسر، چگونگی برگزاری مراسم عقد و عروسی، جشن تولد، مراسم کفن و دفن و فاتحهخوانی بیش از هر چیزی خواستِ مردم حرف اول و آخر را میزند. بدیهی است در زندگیای که خواستِ مردم تعیینکنندۀ مسیر باشد خوشبختی و آرامش معنا نخواهد داشت، زیرا سلایق مردم با یکدیگر تفاوت دارد و زندگی مشترکی که بر این اساس پیش برود، همیشه متزلزل است.
گاهی ما بهقدری در تن دادن به خواست مردم پیش میرویم که حتی بر خلاف عقاید خود عمل میکنیم تا نظر آنها تأمین شود ودر نتیجه، دینمان را برای دنیای دیگران میدهیم. در معارف دینی، چنین کسی در زمره بدبختترین افراد است.(۱) برخی حتی در اصل ازدواج هم با توجه به نگاه مردم تصمیم میگیرند؛ یعنی با کسی ازدواج میکنند که مردم او را بپسندند. در این گونه ازدواجها نباید منتظر عاقبت خوشی بود.(۲) کسی که حتی به قیمت زیر پا گذاشتن وظایف دینی به دنبال تأمین نظر مردم است، در جلب توجه آنها هم ناموفق خواهد بود. نگاه مردم به هیچوجه نمیتواند معیار قابل اعتمادی برای زندگی باشد؛ زیرا نظر مردم تحتتأثیر شرایط تغییر میکند و ستایشگر دیروز، بهسادگی به سرزنشکنندۀ امروز تبدیل خواهد شد.(۳) چنین کسی نه تنها دل مردم را به دست نخواهد آورد، بلکه خدا را هم از دست خواهد داد و به قول قدیمیها از اینجا رانده و از آنجا مانده خواهد شد.(۴) رضایت مردم، به دست آوردنی و زبانشان هم قابل کنترل نیست. پس زحمت بیهوده چرا؟(۵)
میخواستم در زایشگاه دولتی به دنیا بیایم. پدربزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی!(۶) مادرم پرسید: چرا؟ پدربزرگم گفت: مردم چه میگویند؟ میخواستم به مدرسه سر کوچهمان بروم. پدرم گفت: فقط مدرسۀ غیرانتفاعی! مادرم پرسید: چرا؟پدرم گفت: مردم چه میگویند؟ به رشتۀ انسانی علاقه داشتم، مادرم گفت: فقط ریاضی. پرسیدم: چرا؟ گفت: مردم چه میگویند؟ میخواستم با دختری روستایی ازدواج کنم، خواهرم گفت: مگر من بمیرم! پرسیدم: چرا؟ گفت: مردم چه میگویند؟ میخواستم پول مراسم عروسیم را سرمایۀ زندگیم کنم. پدر و مادرم گفتند: مگر از روی نعش ما بگذری. پرسیدم: چرا؟گفتند: مردم چه میگویند؟میخواستم به اندازۀ جیبم خانهای در پایینِ شهر اجاره کنم مادرم گفت: وای بر من! پرسیدم: چرا؟ گفت: مردم چه میگویند؟ اولین مهمانی پس از ازدواجم بود. میخواستم ساده باشد و صمیمی. زنم گفت: شکست؟ به همین زودی؟ پرسیدم: چرا؟ گفت: مردم چه میگویند؟ میخواستم یک ماشین مدل پایین بخرم تا عصای دستم باشد. زنم زد به صورتش زد و گفت: خدا مرگم بدهد! پرسیدم: چرا؟گفت: مردم چه میگویند ؟
بچهام میخواست در زایشگاه عمومی به دنیا بیاید. پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. پرسیدم: چرا؟ گفت: مردم چه میگویند؟ فرزندم میخواست به مدرسه برود؛ رشتۀ تحصیلیش را برگزیند، ازدواج کند و… .
میخواستم بمیرم، بر سرِ قبرم بحث شد. پسرم گفت: پایین قبرستان. زنم جیغ کشید. دخترم پرسید: چه شده؟
زنم گفت: مردم چه میگویند؟ مُردم! برادرم برای مجلس ترحیم، مسجد سادهای را در نظر گرفت، خواهرم اشک ریخت و گفت: مردم چه میگویند؟ سنگ قبر سادهای بر روی مزارم گذاشتند؛ امّا برادرم گفت: مردم چه میگویند؟ خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش حک کرده بودند.
حالا من در اینجا در حفرۀ تنگی خانه کردهام و تمام سرمایهام برای ادامۀ زندگی تا ابد یک جمله بیش نیست: «مردم، چه میگویند؟». مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم، لحظهای نگران من نیستند!
برای اینکه کسی فکر نکند نظر مردم را به هیچوجه در زندگی نباید در نظر گرفت، این نکته را تذکر میدهیم که منظور این نیست که در زندگی، بهکلی به حرف مردم بیاعتنا باشیم، بلکه این توجه باید حد و اندازه معقولی داشته باشد. ما نباید مثل آفتابپرست بلافاصله به رنگ محیط در بیائیم. باید در زندگی معیارهای ثابت و خط قرمزهای مشخصی داشته باشیم و به کسی اجازه ندهیم از آن خط قرمزها عبور کند. برخی از افراد، خودشان هم سلیقه و رأی ثابتی ندارند، بنابراین انسان چگونه میتواند زندگیش را با خواست آنها تنظیم کند و نام زندگی بر آن بگذارد؟
باور کنیم که اگر رابطۀ خود با خدا را اصلاح کنیم، خداوند هم رابطۀ ما و مردم را اصلاح خواهد کرد.(۷) خداوند محبت کسی را که در قبال معبودش به وظیفۀ خویش عمل میکند در دل مردم قرار میدهد.(۸)
گاهی هم زندگی دیگران ملاک ما میشود، یعنی خود را با دیگران مقایسه و تلاش میکنیم زندگیمان را به سطح زندگی آنان برسانیم. این کار چشم و همچشمی است که زندگی بسیاری از مردم را مختل کرده و دین هم آن را نهی نموده است.(۹)
سلیقههای شخصی و هوای نفس هم از محورهای متغیری هستند که پرستش آنها مساوی با نفیِ زندگی است. یکی از دلایل اصلی اختلاف میان زن و شوهرها این است که هرکدام میخواهند بی آنکه رضایت خدا را در نظر بگیرند،.به مطلوب دل خود برسند.
فاصلهای که میان ما افتاده، حاصل جمع «من»هایی است که به اندازۀ ادعاهایمان روی هم جمع شدهاند. ما «ما» نیستیم، دو «من» هستیم. من هیچگاه ندیدهام یک «من» با «من» دیگر ازدواج کند و آرام بگیرد. اصلاً ازدواج «من» و «من» حرام است. «من» به «من» با هیچ صیغهای حلال نمیشود. آبادی خانۀ ما، بسته به ویرانی لانۀ موریانههای منیّت است.
اینکه میبینی هر دو از خانه فراری هستیم، برای بوی تعفنی است که از منیت من و تو برخاسته. همۀ عطر و گلابها در برابر بوی تعفن منیت، تسلیماند. بوی فاضلاب خانهمان شرف دارد به بوی تعفن «من»هایمان؛ باور کن. «من»ها باید بمیرند. راه، همین است؛ وگرنه، اگر با گرانترین عطرها هم خودت را بشویی، باز هم بوی تعفن «من»، اجازۀ نزدیک شدن ما را به هم نمیدهد. زندگی به من آموخته است که اگر من، در راه کشتن «منَ»ام کشته شوم، شهید از دنیا رفتهام.
اقتصاد هم یکی دیگر از معیارهای غیرقابل اعتماد برای زندگی مشترک است. برخی فکر میکنند اگر از نظر اقتصادی به توانمندی قابل قبولی برسند، زندگیشان حاشیۀ امنی پیدا میکند و خطر جدی آن را تهدید نخواهد کرد، در حالی که آمار این طرز فکر را تأیید نمیکند.
در سال۱۳۹۲ در منطقۀ شمیرانات تهران به ازای هر صد ازدواج بیش از ۵۸ طلاق ثبت شده است.(۱۰) این در حالی است که در منطقۀ اسلامشهر تهران در همین سال به ازای هر صد ازدواج حدود ۲۵ طلاق ثبت شده است.(۱۱)
نتایج بررسیهای تازه نشانگر افزایش روزافزون طلاق در میان خانوادههای بسیار ثروتمند در شهر تهران است، به گونهای که ۶۸ درصد کسانی که در یک تالار مجلل پایتخت در شمال تهران ازدواج کرده بودند، ظرف کمتر از یک سال از هم طلاق گرفتند.
بر اساس این گزارش، از مجموع ۳۵۰ ازدواج صورت گرفته در یک تالار مشهور و مجلل که در منطقۀ فرمانیۀ تهران واقع شده، تعداد ۲۳۸ مورد، ظرف کمتر از یک سال به طلاق منتهی شده است. موضوع طلاق این تعداد زوج ازدواج کرده در این تالار زمانی فاش شد که مسئولان تالار تصمیم گرفتند از کسانی که ظرف یک سال اخیر در تالار آنها مراسم عروسی خود را برگزار کرده بودند، برای شرکت در جشن سالگرد ازدواجشان دعوت کنند؛ امّا بیشتر مهمانان پاسخ دادند که زندگیشان حتی یک سال هم دوام نداشته و به دلیل جدایی، در این مراسم شرکت نمیکنند. هزینۀ برگزاری هریک از عروسیهای انجام شده در این تالار بیش از ۱۵۰ میلیون تومان بوده و برخی از چهرههای سرشناس اقتصادی و ورزشی نیز جشن عروسی خود را در این تالار برگزار کرده بودند. در برخی ازدواجهای این تالار شمال شهر، میزان مهریۀ عروسها سکۀ بهار آزادی به ارتفاع کوههای هیمالیا یا قلّۀ دماوند (هشت هزار یا پنج هزار و ۶۱۰ سکه) تعیین شده بود. همچنین در یکی از جشنهای عروسی، ارزش تقریبی خودروهای مهمانان حاضر، ۱۷ میلیارد تومان برآورد شده بود.(۱۲)
در زندگی هیچ معیاری بهتر و رشددهندهتر از «رضایت خدا» نیست، یعنی انجام هر کاری که خدا به آن راضی است و ترک هر کاری که موجب خشم خداست. در این صورت همیشه زندگی رنگ «زندگی» خواهد داشت.(۱۳) کسی که معیارش را خدا قرار میدهد، هواها و سلیقههای خود را براساس رضایت او تنظیم میکند. چنین تنظیمی، نشاطبخش و نجاتبخش است. اگر کسی هم از این مبنا دوری کند و خدا را محور زندگی خود قرار ندهد، به یقین از زندگی لذت نخواهد برد.(۱۴)
چگونه بدانیم خدا از چه چیزی راضی و نسبت به چه چیزی خشمگین میشود؟ حداقل کاری که هر مسلمانی باید انجام دهد آن است که مطالعات اسلامشناسی را از اصلیترین کارهای زندگی خود قرار دهد.(۱۵) دین، مجموعۀ دستورهای خداوند برای ادارۀ لحظه به لحظۀ زندگی انسان است.(۱۶)
وقتی دین را شناختیم، بهترین کار برای اینکه مبنایی ثابت و آرامشبخش در زندگی حاکم شود، تقویت معنویت است که در یکی از گامهای بعدی به آن اشاره خواهیم کرد.
پینوشتها
۱ـ پیرمردی شامی از امیرمؤمنان علی«ع» پرسید: بدبختترین خلق خدا کیست؟ امام«ع» فرمود: «کسی که دینش را به دنیای دیگری میفروشد». (بحارالأنوار، ج ۷۲، ص ۳۰۱).
۲ـ رسول خدا«ص» فرمود: «کسی که زنی را به حلال و از مال حلال به ازدواج خود دربیاورد، در حالی که مقصود او از این ازدواج، فخرفروشی و خودنمایی باشد، خداوند به وسیلۀ این ازدواج، جز بر ذلت و خواری او نخواهد افزود و در قیامت به اندازۀ بهرۀ او از این زن، وی را بر لبۀ جهنم، نگاه خواهد داشت…». (وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص۵۲).
۳ـ رسول خدا«ص» فرمود: «کسی که با آنچه خدا را به خشم میآورَد به دنبال کسب رضایت مردم است، چنان خواهد شد که مردمی که او را ستایش میکردند وی را سرزنش خواهند نمود. کسی هم که طاعت الهی را به قیمت کاری که مردم را به خشم میآورد، ترجیح دهد [یعنی کاری را انجام دهد که اطاعت خداست؛ اما مردم به جهت آن کار از او خشمگین میشوند]، خداوند، او را از دشمنی هر دشمن و حسادت هر حسود و سرکشی هر یاغیای کفایت خواهد کرد و خداوند یار و پشتیبان او خواهد بود». (همان، ج ۱۶، ص ۱۵۳).
۴ـ مردی از اهل کوفه به امام حسین«ع» نامه نوشت که: «ای آقای من! مرا به خیر دنیا و آخرت آگاه کن». امام«ع» در پاسخ او نوشت: «بسمالله الرحمن الرحیم. اما بعد، همانا کسی که رضایت خدا را به قیمت خشم مردم به دست میآورد، خداوند او را از مردم کفایت میکند و هر کسی که رضایت مردم را به قیمت خشم خداوند طلب کند، خداوند او را به مردم واگذار خواهد کرد. والسّلام!». (مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۲۰۹)
۵ـ امام صادق«ع» فرمود: «رضایت مردم را نمیتوان به دست آورد و زبانشان را نمیشود کنترل کرد». ( الأمالی، شیخ صدوق، ص۱۰۳)
۶ـ شنیدم که برخی برای به دنیا آمدن فرزند خود، بیمارستان خصوصی را انتخاب میکنند، آن هم به این دلیل که مردم نگویند فرزند فلانی در بیمارستان دولتی به دنیا آمده است! همین باعث شد این متن را بنویسم.
۷ـ امیرمؤمنان علی«ع» فرمود: «کسی که رابطۀ خود و خدا را اصلاح کند، خداوند رابطۀ او و مردم را اصلاح خواهد کرد». (الخصال، ج۱، ص۱۲۹)
۸ـ إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا؛ کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند، به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مىدهد. (مریم، ۹۶)
۹ـ امام باقر«ع» فرمود: «پرهیز کنید از اینکه چشم به سوی زندگی کسانی که [از نظر مادی] بالاتر از شما هستند بدوزید، چرا که آنچه خداوند عزّوجلّ به پیامبرش فرمود، کافی است که: «فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَولادُهُمْ؛ اموال و فرزندانشان، تو را به شگفت نیاورد». (توبه، ۵۵) و فرمود: «وَلا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلی ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَهَ الْحَیاهِ الدُّنْیا؛ و دیدگانت را مدوز بدانچه گروههایى از آنان را از آرایش زندگى دنیا برخورداری دادهایم». (طه، ۱۳۱) پس اگر چیزی از این مقایسه به درونت راه یافت، زندگی رسول خدا«ص» را به یاد بیاور که قوتش نان جو بود و شیرینیاش خرما و آتشگیرهاش شاخ درخت خرما بود، اگر پیدا میکرد». (الکافی، ج۲، ص۱۳۷)
۱۰ـ قیطریه، زعفرانیه، فرمانیه، ولنجک، تجریش و نیاوران جزئی از منطقۀ شمیرانات هستند که محل سکونت از ما بهتران است!
۱۱ـ سالنامۀ آماری ثبت احوال، ۱۳۹۲٫
۱۲ـ روزنامۀ کیهان، سهشنبه ۷ آبان ۱۳۸۷٫
۱۳ـ «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِینَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یعْمَلُونَ؛ هر کس از مرد یا زن، کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگى پاکیزهاى حیات [حقیقى] میبخشیم و مسلّماً به آنان بهتر از آنچه انجام مىدادند پاداش خواهیم داد.» (نحل، ۹۷). «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِله وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! چون خدا و پیامبر، شما را به چیزى فرا خواندند که به شما حیات مىبخشد، آنان را اجابت کنید.» (انفال، ۲۴)
۱۴ـ «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکاً؛ و هر کس از یاد من دل بگردانَد، در حقیقت، زندگىِ تنگ [و سختى] خواهد داشت.» (طه، ۱۲۴).
۱۵ـ رسول خدا«ص» فرمود: «اُف باد بر هر مسلمانی که در طول هفته روزی را قرار ندهد که در آن در دین خویش تفقه کرده، سؤالات دینیاش را بپرسد». (بحارالأنوار، ج۱، ص ۱۷۶)
۱۶ـ آثار شهید مطهری از مطمئنترین منابع در زمینۀ مطالعات اسلامشناسی است. مقام معظم رهبری در این زمینه میفرماید: «من خودم را شاگرد آقای مطهری میدانم… . به ایشان گفتم: «من شاگرد شما هستم». تعجب کرد و گفت: «شما پیش بنده درس نخواندهاید». حقیقتاً هم بنده پیش استاد مطهری، درس نخواندهام؛ اما یکی از عناصری که بنیۀ اصلی فکر اسلامی من را پایهگذاری کرده است، سخنرانیهای بیست سال پیش استاد مطهری است. این سخنرانیها چاپ و منتشر میشد و الآن هم هست و به نظر من، الآن هم سخنرانیهای استاد مطهری برای کسانی که بخواهند در زمینههای اساسی اسلام چیزی بیاموزند، مانند یک معلّم، کاربرد دارد». (مصاحبۀ مقام معظم رهبری، روزنامه اطلاعات، ۱۲/۲/۱۳۶۰)
سوتیترها:
۱٫
یکی از مشکلات زندگی مشترک، نداشتن معیارهای مشخص در قضاوت و تصمیمگیری است. مهمترین معیار متغیر که متأسفانه آغاز و انجام بسیاری از زندگیها مبتنی بر آن است، خواست مردم است.در زندگیای که خواستِ مردم تعیینکنندۀ مسیر باشد خوشبختی و آرامش معنا نخواهد داشت، زیرا سلایق مردم با یکدیگر تفاوت دارد و زندگی مشترکی که بر این اساس پیش برود، همیشه متزلزل است.
۲٫
سلیقههای شخصی و هوای نفس هم از محورهای متغیری هستند که پرستش آنها مساوی با نفیِ زندگی است. یکی از دلایل اصلی اختلاف میان زن و شوهرها این است که هرکدام میخواهند بی آنکه رضایت خدا را در نظر بگیرند،.به مطلوب دل خود برسند.