حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا مصطفیپور(۱)
شهربانو عباسزاده(۲)
مقدمه
عبودیت از محوریترین آموزههای قرآنی و اسلامی است. در میان اقسام توحید، توحید در عبودیت از جایگاه ویژهای برخوردار است، زیرا ناظر به هدف آفرینش انسان است و زندگی در این مدار قرار گرفته و با آن معنا مییابد.
عبودیت همانند روحی است که به اعمال و عبادات و افعال انسانی حیات میبخشد؛ یعنی افعالی مانند نماز، روزه، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر با نیت عبودیت الهی معنا پیدا میکنند. عبودیت مقولهای است که اگر کسی آن را انجام دهد و روح نیت الهی در آن جلوه نکند، پذیرفته نمیشود.
هدف این نوشتار تأثیر عبودیت در زندگی انسان از جهت فردی و اجتماعی است. در بخش فردی سبب تسلط بر نفس، تسلط بر افکار پراکنده و نیروی متخیله، بینش خاص، عفت و پاکدامنی، تصرف در بدن، تصرف در جهان، صبر، محبوبیت نزد خدا، رستگاری و ورود به بهشت و در بخش اجتماعی سبب جلوگیری از گناه و فحشاء، اجرای امر به معروف و نهی از منکر، اصلاح میان مردم، عفو و گذشت، احسان در گفتار و عمل، عدل و انصاف و تواضع میگردد.
بندگی وعبودیت، اساسیترین هدف خلقت انسان است، هدفی که اگر تحقق یابد، مقام نبوت محقق میشود. از این رو در تشهد نماز گفته میشود: « اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ». این عبودیت و بندگی است و نشانه آنکه که نبوت و رسالت بدون بندگی و عبودیت تحقق پیدا نمیکند. قرآن میفرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ ؛(۳) جن و انس را فقط برای عبادت آفریدم.» یعنی عبودیت رابطه جن و انسان با خالق است. خدای سبحان، عبودیت را بر انسان واجب کرده است تا در سایه آن به اوج کمال برسد و شایسته قرب حق شود.
هر حرکت و رفتاری را که دور از غفلت از خدا و در مسیر کمال باشد، عبودیت گویند. از نظر لغت عرب، عبد به انسانی میگویند که سر تا پا به مولای خود تعلق داشته باشد و ارادهاش تابع اراده او و خواستاش تابع خواست او باشد و در برابر او مالک چیزی نباشد و در اطاعت او احساس سختی نکند.
عبودیت عامل اصلاح فکر و سخن و عمل مسلمانان است و زمینههای پیشرفت معنوی را فراهم میآورد. نوشتار حاضر در آغاز به مفهوم عبودیت و سپس به نقش آن در زندگی فردی و اجتماعی میپردازد.
۱ـ معنای عبودیت و تفاوت آن با عبادت
واژه عبودیت در اصل به مفهوم خضوع(۴) و در استعمال متداول به معانی متفاوتی چون خضوع، اطاعت و پرستش است.
برخی نیز «عبودیت» را مترادف با «عبادت» دانستهاند.(۵) هر «اطاعتی» عبودیت نیست، اما عبودیت بدون اطاعت معنا ندارد. نظر دیگری هم که عبودیت را مترادف با عبادت دانسته است با کاربردهای این واژه سازگار نیست، زیرا لفظ «عبادت» نوعاً درباره خدا به کار میرود،(۶) در حالی که لفظ «عبودیت» در مورد انسان نیز فراوان استعمال میشود. در برخی دعاها آمده است «… ای کسی که یوسف را بعد از عبودیت [بردگی] پیامبر قرار دادی»(۷) در کتب فقهی هم از واژه عبودیت برای غلام و برده استفاده شده است.(۸)
به نظر میرسد واژه «عبودیت» ـ به دلیل کاربردهای آن ـ به مفهوم «بندگی»، «بردگی»، «مملوکیت»، «عبدیت» و مانند آن است.(۱۰) عبودیت اگر به خدا انتساب پیدا کند، شخص به واسطه آن، عنوان «عبدالله» مییابد(۱۱) و اگر به غیر خدا انتساب پیدا کند، عنوان «عبد غیر خدا» مییابد. در کتاب «شرح الاسماء الحسنی» نوشته «حاج ملا هادی سبزواری» آمده است: «در شب معراج به پیامبر خطاب شد هر چه از سعادتها که میخواهی درخواست کن! پیامبر گفت من را به عبودیت خودت منتسب کن! در این هنگام آیه سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ … نازل شد.»(۱۲)
بنابراین تفاوت عبودیت با عبادت، جدا از مسئله تقدیس این است که عبادت از مقوله «فعل» و عملی است که انسان انجام میدهد، اما عبودیت «صفت» است که انسان به آن متصف میگردد. مثلاً میگویند فلانی «صفت عبودیت» دارد، اما نمیگویند «صفت عبادت» دارد (بلکه فاعل آن است). این در صورتی است که عبودیت به معنای «اسم مصدری» درنظر گرفته شود، اما اگر «مصدر متعدی» باشد، به مفهوم «بندگی کردن» و از مقوله فعل و عمل است و اگر به همین معنا به خدا انتساب یابد، بندگی خدا را کردن است، در این صورت از نظر مصداق با عبادت یکی خواهد بود.(۱۳) بر اساس معنای اول نیز، عبادت لازمه عبودیت است و از آن قابل تفکیک نیست.
۲ـ معنای فرهنگ
فرهنگ مجموعه اموری است که به روح و فکر انسان شکل میدهند و انگیزه اصلی او را به سوی مسائل مختلف فراهم میسازند. مجموعه عقائد، تاریخ، آداب و رسوم جامعه، ادبیات و هنر، همان فرهنگ جامعه است.(۱۴) در جای دیگری آمده است: «فرهنگ»، ویژگی زندگی انسان یا جنبههای جداکننده انسان از حیوان است.(۱۵)
فرهنگ مجموعهای از دستاوردهای هنری، فکری و اخلاقی است که میراث یک ملت را تشکیل میدهد که یک بار برای همیشه حاصل میآید و وحدت آن ملت را پایهگذاری میکند.(۱۶)
برخی برای فرهنگ دو معنا ذکر کردهاند: الف) معنای خاص فرهنگ که به سرمایه معنوی یک قوم گفته میشود، یعنی همه آنچه که از درون یک قوم سرچشمه میگیرد و در بیرون، تجلی خود را در «سازندگی» مییابد.
ب) فرهنگ به مفهوم عام خود، روش زندگی کردن و اندیشیدن و حاصل دانستهها و تجربهها و اعتقادهای یک قوم است… فرهنگ مجموعه ارزشها و آئینهای خوب است.(۱۷)
معنای تعالی فرهنگی و اخلاقی
طبرسی میگوید که متعالی و عالی هر دو یکی است. به قولی متعالی، مقتدری را گویند که محال است کسی با آن مساوی باشد: « عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ الْکَبِیرُ الْمُتَعَالِ ؛(۱۸).
تعالی:به معنای بلند شدن و برآمدن،((۱۹) بلندپایه گردیدن، برتری، بلند شدن و برتر شدن است و لذا تعالی به بالا رفتن درجه و مقام چیزی گفته میشود.
تعالی فرهنگی یعنی ارتقاء و بالا رفتن یک جامعه به لحاظ اخلاقی و فرهنگی، به این معنا که اخلاق و ارزشهای فرهنگی بر آن حاکم باشد.
۳ـ نقش عبودیت در زندگی
پیش از آنکه انسان پا به عرصه جهان بگذارد، خداوند او را مسجود ملائک کرد و به مقام جانشینی خویش در زمین شرافت بخشید. ذات حق چگونه زیستن را به انسان آموخت و آنچه برای فراگیری او لازم بود در کلام وحی خویش قرار داد و آن را بر قلب فرستادگاناش جاری کرد؟ پیامبران الهی برانگیخته شدند تا در سایه عبودیت حق تعالی، انسانهایی الهی را تربیت کنند. بر این اساس، یکی از مهمترین جنبههای زندگی انسان، عبودیت حق تعالی است که هم بر امور فردی و هم بر امور اجتماعی او. تأثیر میگذارد. از جمله تأثیرات آن بر فرد این است که باعث ارتباط نزدیک او با خدا میشود و از تأثیرات آن بر اجتماع این است جامعه به یک جامعه آرمانی تبدیل میشود.
الف) تأثیر عبودیت بر زندگی فردی
عبودیت در زندگی و اخلاق فردی انسان نقشهای زیر را ایفا میکند:
۱ـ تسلط بر نفس
نخستین نقش و اثر «عبودیت»، تسلط انسان بر خواهشهای نفسانی است. در نتیجه این تسلط، «نفس اماره» مهار میشود و روح انسانی بر نفس ولایت پیدا میکند و فرد از نظر کمال روحی به پایهای میرسد که میتواند اختیار «نفس اماره» را به دست گیرد. به این مرحله از کمال «ولایت بر نفس» میگویند.
در آیات قرآن به این مرحله اشاره شده است چنان که میفرماید: «… إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنکَرِ (۲۰) نماز از کار زشت و ناپسند بازمیدارد…». نمازگزار از گناه بازمیماند، و بر نفساش غلبه مییابد. همچنین میفرماید: ««یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقونَ ».(۲۱) روزه نیز یک نوع عبودیت و بندگی برای ذات اقدس الهی است که نتیجه آن ولایت بر نفس و پیروزی بر هوی و هوس است.
در آیه ۴۲ سوره حجر میخوانیم: « إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ ؛(ای شیطان) تو هرگز بر بندگان من مسلط نخواهی شد!» طبق این آیه شریفه یکی از نشانههای بندگی و عبودیت این است که بنده خدا مسخر شیطان نشود و اجازه ندهد شیطان بر نفس او مسلط گردد. البته همان طور که در برخی از آیات قرآن مجید آمده، ممکن است شیطان بندگان خاص خدا را وسوسه کند و حتی آنها بر اثر وسوسههای او لغزشی هم پیدا کنند، ولی هرگز بر آنها مسلط نمیشود.(۲۲) انسانی که عبد واقعی خدا باشد، از قید و بند آنچه غیر خداست آزاد است و اسیر شهوات و مادیات نمیشود؛ بنابراین عبودیت باعث میشود انسان از نفساش (که غیر الهی) است رهایی یابد و بر آن مسلط شود.
۲ـ تسلط بر افکار پراکنده و نیروی مخیله
پویندگان راه بندگی به واسطه تکامل و قدرتی که در سایه بندگی پیدا میکنند، بر تمام اندیشههای پراکنده و قوه تخیل خویش که بسان گنجشکی از این شاخه به آن شاخه میپرد، مسلط میگردند و اختیار آن را به دست میگیرند و در حال عبادت، آن چنان تمرکز فکری و حضور پیدا میکنند که از غیر خدا غافل و غرق جمال و کمال خدا میشوند، تا آنجا که در حال نماز تیر از پای آنان بیرون کشیده میشود و به آن توجه پیدا نمیکنند، فرزندشان از بلندی سقوط میکند و فریاد زن و بچه بلند میشود، اما آنان متوجه نمیشوند و پس از فراغت از نماز به اطراف خود نگاه میکنند و از جریان آگاه میشوند.(۲۳)
شیخالرئیس «ابوعلی سینا» میگوید: «عبادت نوعی ورزش برای قوای فکری است که بر اثر تکرار و عادت به حضور در محضر خدا، فکر را از توجه به مسائل مربوط به طبیعت و ماده، به سوی تصورات ملکوتی میکشاند. قوای فکری تسلیم باطن و فطرت خداجویی انسان میگردند و مطیع او میشوند.»(۲۴)
۳ـ بینش خاص
از آثار دیگر عبودیت بر تعالی فرهنگی این است که انسان در سایه صفا و روشنایی درونی بینش خاصی پیدا میکند، حق و باطل را تشخیص میدهد و هرگز گمراه نمیشود: «أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إَن تَتَّقُواْ اللّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَاناً وَیُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ .. ؛(۲۵) ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر از خدا پروا دارید، برای شما [نیروی] تشخیص [حق از باطل] قرار میهد و گناهانتان را از شما میزداید و شما را میآمرزد و خدا دارای بخشش بزرگ است.» مقصود از «فرقان» همان بینش خاصی است که سبب میگردد انسان حق و باطل را خوب بشناسد.
و: «عْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ ،(۲۶) و پروردگارت را پرستش کن تا اینکه مرگ تو فرا رسد.» یقینی که در اینجا بیان شده، همان بینش خاص است (البته تفاسیر گفتهاند این یقین یا بینش خاص بعد از مرگ اتفاق میافتد).
و نیز : «وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنینَ ؛(۲۷) و کسانی که در راه ما کوشیدهاند، به یقین راههای خود را بر آنان مینماییم و در حقیقت، خدا با نیکوکاران است.»
معیت در اینجا به دو وجه آمده است: الف) به معنای نصرت و یاری محسنین؛ ب) به معنای رحمت و عنایت ویژه.(۲۸) یعنی خداوند نسبت به نیکوکاران (و عابدان) عنایت ویژه دارد و آنها را یاری میکند تا بتوانند بینش و معرفت خاصی نسبت به نعمتهای اطرافشان پیدا کنند.
۴ـ بینیازی روح از بدن و تصرف در آن
در جهان طبیعت، روح و بدن به یکدیگر نیاز مبرم دارند. از آنجا که روح بر بدن «علاقه تدبیری» دارد، بدن را از فساد و خرابی بازمیدارد. اما گاهی روح بر اثر کمال و قدرتی که از ناحیه عبادت و بندگی حق پیدا میکند، میتواند خود را از بدن «خلع» کند و بدن ساعتها بیروح بماند. بندگی چنان قدرتی به انسان میبخشد که بدن تحت فرمان و اراده انسان کامل قرار میگیرد و کارهای خارقالعادهای انجام میدهد و هر تصرفی که بخواهد در بدن خود میکند. حتی این قدرت را پیدا میکند که برای یک ساعت جلوس حرکت قلب خود را بگیرد و نمیرد، یا دو ساعت نفس نکشد و نمیرد و یا طیالارض کند. این اثر عبودیت است.(۲۹)
امام صادق«ع» میفرمایند: «هرگاه اراده انسان بر انجام عملی قوی گردد و حقیقتی مورد توجه و خواست او قرار گیرد، هرگز بدن در انجام آن از خود ناتوانی نشان نمیدهد».(۳۰)
۵ـ تصرف در جهان
در حدیث قدسی آمده که خدا چشم و گوش و قلب او عبد واقعی خدا میشود و همان طور که خدا بر جهان تسلط دارد، بنده او نیز در پرتو عبادت و بندگی، نه تنها بر بدن خود فرمان میراند، بلکه جهان طبیعت هم مطیع او میشود و به اذن پروردگار، قدرت تصرف و تسلط بر تکوین پیدا میکند. مطالعه و بررسی آیات مربوط به حضرت «یوسف» و «داود» و «سلیمان» و کارهای شگفتآور آنان، ما را به این نکته هدایت میکند.(۳۱) خدا در قرآن میفرماید: «… وَتُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى…؛(۳۲) … کور مادرزاد و پیس را به اذن من شفا میدادی و آنگاه که مردگان را به اذن من [زنده از قبر] بیرون میآوردی…» و نیز در آیه دیگر میفرماید: «… أُحْیِی الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ …؛(۳۳) … مردگان را به اذن خدا زنده میگردانم…».
در جای دیگر قرآن میفرماید: حضرت یوسف پیراهن خود را به وسیله فردی که قرآن او را «بشیر» میخواند برای یعقوب فرستاد و گفت آن را بر چهره پدرم بیفکن، او بینایی خود را بازمییابد. بشیر پس از پیمودن فاصله مصر و کنعان، پیراهن را بر صورت یعقوب «ع» افکند و او بینایی خود را بازیافت. این قدرتی است که بر اثر عبودیت خالق و به اذن او به دست میآید.
قرآن حقیقت فوق را در ضمن آیه بیان میکند: ۱ـ « اذْهَبُوا بِقَمِیصِی هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَی وَجْهِ أَبِی یَأْتِ بَصِیرًا وَأْتُونِی بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعِینَ ؛(۳۴) این پیراهن مرا ببرید و آن را بر چهره پدرم بیفکنید [تا] بینا شود و همه کسان خود را نزد من آورید.»
۲ـ « فَلَمَّا أَن جَاءَ الْبَشِیرُ أَلْقَاهُ عَلَی وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیرًا قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ؛(۳۵) پس چون مژدهرسان آمد، آن [پیراهن] را بر چهره او انداخت، پس بینا گردید، گفت آیا به شما نگفتم که بیشک من از [عنایت] خدا چیزهایی میدانم که شما نمیدانید.»
۶ـ عفت
از دیگر نقشهای عبودیت بر تعالی فرهنگی «عفت» است. انسان عابد از گناه کردن در پیشگاه پروردگار شرم دارد (عفیف است) و اگر عفت نداشت، بهراحتی گناه میکرد. امیرالمؤمنین«ع» عفت را برترین عبادت شمرده است: « أفضَلُ العِبادَهِ الِعفاف»(۳۶) در آیات زیر بهخوبی به این امر اشاره شده است: « وَرَاوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَیْتَ لَکَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ …. وَغَلَّقَتِ الأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَیْتَ لَکَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ؛(۳۷) و آن [بانو] که وی در خانهاش بود خواست از او کام گیرد، و درها را [پیاپی] چفت کرد و گفت بیا که از آنِ توام! [یوسف] گفت پناه بر خدا، او آقای من است. به من جای نیکو داده است. قطعاً ستمکاران رستگار نمیشوند.»
آیه دیگر در این زمینه عبارتند از: « وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِین؛(۳۸) و در حقیقت [آن زن] آهنگ وی کرد و [یوسف نیز] اگر برهان پروردگارش را ندیده بود، آهنگ او میکرد. چنین [کردیم] تا بدی و زشتکاری را از او بازگردانیم، زیرا او از بندگان مخلص ما بود.»
سخن از «عفت» و پاکدامنی یوسف«ع» که در سختترین شرایطی که تمام اسباب گناه آماده بود، خود را حفظ کرد. به خداوند خویش پناه برد و از کوره یک امتحان بزرگ الهی، آبرومندانه بیرون آمد.(۳۹) عفت صفتی است که هر کس داشته باشد، همه چیز دارد و اگر فاقد آن باشد، هیچ چیز ندارد. اگر زنی عفت داشته باشد، تمام عوامل و زمینههای گناه هم نمیتواند او را به گناه بکشاند، همچنان که آسیه بهرغم فراهم بودن تمام زمینهها، الوده به گناه نشد.(۴۰)
۷ـ صبر
عابدان حقیقی در ناگواریهای روزگار به مردم شکایت نمیکنند، بلکه به پیشگاه الهی عرض شکایت میکنند که عملی شایسته است. قرآن کریم درباره حضرت یعقوب میگوید: « إِنَّمَا أَشْکُو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَى اللَّهِ ؛(۴۱) من شکایت غم و اندوه خود را پیش خدا میبرم،؛ و از [عنایت] خدا چیزی میدانم که شما نمیدانید.»
آیات زیادی در این زمینه وجود دارند که مجالی برای ذکر همه آنها نیست. به عنوان نمونه به آیه ۱۵۳ سوره بقره اشاره میکنیم: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَهِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ »تأثیری که عبودیت بر تعالی فرد میگذارد این است که در مشکلات صبر و روحاش را به وسیله نماز قوی و مستقل میکند.(۴۲)
عبودیت خداوند، «شرح صدر» و ظرفیت روحی وسیعی به انسان میبخشد، بهگونهای که حتی در سختترین شرایط از تحمل و رضایت خاصی برخوردار است. قرآن میفرماید: «[آنها نه تنها از تهدید دشمنان نترسیدند که] بر ایمان آنها افزود و گفتند: خدا ما را بس است و خدا نیکو حمایتگری است.»(۴۳)
مولا امیرالمؤمنین«ع» میفرمایند: «برای خدا در [حالت رفاه و] آسانی، نعمت تفضل است و در [حالت] سختی، نعمت پاک شدن [از گناه] است.(۴۴) چنین دیدگاهی به انسان ظرفیت و بردباری فوقالعاده میبخشد.
۸ـ محبوبیت نزد خدا
یکی از آثار محبت به خدا در مسیر عبودیت این است که خدا نیز به بنده محبت میورزد. در روایتی از پیامبر«ص» آمده است: «شعیب چندین مرتبه چشماناش را در راه گریه بر خدا از دست داد و در پاسخ به خدا که چرا این قدر میگرید گفت: «خدایا! تو میدانی که گریه من نه برای ترس از جهنم است و نه برای شوق به بهشت، بلکه تنها به سبب محبت توست.»(۴۵)
خدای سبحان در آیات متعدد قرآن، محبوبان درگاهاش را معرفی کرده است. در اینجا برخی از این موارد را متذکر میشویم:
« إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِین »،(۴۶) « إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ »،(۴۷) « بَلَى مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ وَاتَّقَى فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ »،(۴۸) « وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ »،(۴۹) « إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ »،(۵۰) «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ »،(۵۱) «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنیَانٌ مَّرْصُوصٌ ».(۵۲)
با توجه به این آیات، عبودیت خداوند محبتاش را به همراه دارد. هر که عابد حقیقی باشد، به خدا محبت میورزد و خدا نیز به او محبت میورزد.
۹ـ رستگاری و ورود به بهشت
از دیگر نقشهای عبودیت بر تعالی فرهنگی انسان، رستگاری و ورود به بهشت است. رسول خدا«ص» میفرمایند: «کسی که بداند نماز حقی است که خدا واجب کرده، داخل بهشت میشود.»(۵۳) یعنی در سایه عبودیت حضرت حق (که یکی از آنها نماز است) انسان رستگار میشود. عبودیت باعث رستگاری و ورود به بهشت میشود، چون بالاترین فضیلت اخلاقی است و انسان را به قرب و کمال الهی میرساند.
دنباله بحث را در شماره بعد پی میگیریم.
پینوشتها
- ۱. عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی
۲ کارشناسی ارشد معارف قرآنی
- الذاریات، ۵۶
- تاج العروس، ج ۲، صص ۴۱۰ـ۴۰۹
- مفردات، راغب، ص ۳۱۹
- لویس معلوف، المنجد فی اللغه و الاعلام، واژه «عبد»؛ محمد مرتضی حسینی زبیدی، پیشین، ج ۲، ص ۴۱۰
- محمد بن مکرم ابن منظور، محقق: جمالالدین میردامادی، لسان العرب، ج ۳، ص ۲۷۱ ـ البته واژه عبادت و مشتقات آن در مورد غیر خدا هم استعمال شده است، لکن یا حقیقت ثانوی است یا مجاز.
- محمدباقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج ۸۷، ص ۱۹۷، همچنین در مورد «زید» که در خدمت پیامبر بود و پدر و مادر وی او را از پیامبر خواستند، اما زید خدمتگذاری نزد آن حضرت را بر رفتن به نزد پدر و مادر ترجیح داد، به او گفتند: «اتختار العبودیه» یعنی: آیا عبودیت را بر آزادی ترجیح میدهی… (ابن ابی شیبه، عبدالله بن محمد، المصنف، ۶/۴۶۱)
- به عنوان مثال در کتب فقه آمده است:«و لا یجوز رد الحر الی العبودیه»، یعنی، جایز نیست انسان حر و آزاد شده را به بردگی و عبودیت برگرداند (علامه حلی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعه، ۵/۱۷۲)
- در کتاب بحار قضیهای را از یکی از اصحاب امام صادق علیهالسلام نقل میکند که مشتمل بر جملهای است که میتواند شاهدی بر مطلب فوق باشد. وی میگوید: در مسافرت به مدینه همسفری داشتم که (به دلیلی) کمر به خدمت و «عبودیت» او بستم: «… و طنت نفسیت علیه من خدمته و العبودیه له…» (محمدباقر بن محمد تقی مجلسی، بحار، ج ۲۷، ص ۱۵۴)
- در روایات متعدد آمده است: بهترین نامها آن است که دلالت بر عبودیت کند مثل عبدالله و عبدالرحمان و… (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۶، ص ۱۸)
- محمد غزالی، شرح الاسماء الحسنی، (مترجم: احمد حواری نسب)، ص ۹۰
- شاید کسانی که واژه عبادت و عبودیت را به یک معنا گرفتهاند، اولاً عبودیت را «مصدر متعدی» فرض کردهاند و ثانیاً عبودیت مقصد یعنی عبودیت خداوند را منظور کردهاند. در اینجا مناسب است نظر امام خمینی قدس سره درباره موضوع عبادت، که در مبحث «تعبدی و توصلی» علم اصول بیان کردهاند، آورده شود. ایشان میگویند: «عبادت؛ واجب آن است که نیاز به قصد قربت دارد و آن بر دو قسم است؛ قسم اول عبادتی است که نفس عمل برای عبودیت و تقرب به خداوند تشریح شده است مثل نماز و حج که در زبان فارسی به آن «پرستش» میگویند. قسم دوم عملی است که نفس عمل برای تقرب به خداوند وضع نشده است، مثل زکات و خمس. این قسم هر چند عبادت است و بدون قصد قربت امتثال نمیشود، اما مصداق عبودیت و پرستش نیست». از سخنان ایشان استفاده میشود که عبادت به طور کلی عبارت است از عملی که با قصد قربت انجام شود، اما هر عبادتی پرستش خداوند نیست بلکه عملی که برای اظهار عبودیت خداوند وضع شده است پرستش است (خمینی(ره)، روحالله، تهذیب الاصول، ج ۱، ص ۱۱۱
- آیتالله ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج ۱، ص ۱۸۵
- برگرفته از: محمدجواد صاحبی، کتاب: مناسبات دین و فرهنگ در جامعه ایران (مجموعه مقالات) (مقاله «فرهنگ؛ نسبیت با یگانگی» از محمدرضا کاشانی)، ص ۸۶
- دنیکوش، مترجم: فریدون وحیدا، مفهوم فرهنگ در علوم اجتماعی، ص ۲۱
- محمدعلی اسلامی ندوشن، فرهنگ و شبه فرهنگ، ص ۳۵
- رعد، ۹
- علی اکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، ذیل واژه «تعالی» ـ فؤاد افرام بستانی، مترجم: رضا مهیار، فرهنگ ابجدی عربی فارسی، ص ۲۳۸
- عنکبوت، ۴۵
- بقره، ۱۸۳
- محمدبن حبیبالله سبزواری نجفی، الجدید فی تفسیر القرآن المجید، ج ۴، ص ۱۸۵ ـ آیتالله ناصر مکارم شیرازی، والاترین بندگان، ص ۱۷٫
- شهید مرتضی مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ۲۳، ص ۴۹۵ ـ این دو جریان در حالات امیرمؤمنان (علیهالسلام) و حضرت سجاد (علیهالسلام) نقل شده است
- ابن سینا، اشارات، ج ۳، نمط نهم، ص ۳۷۰ تحت عنوان «تنبیه
- الانفال، ۲۹
- حجر، ۹۹
- عنکبوت، ۶۹
۲۸٫سیدمحمود آلوسی، روح المعانی، ج ۲۱، ص ۱۵
- شهید مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۲۳، ص ۴۹۳
- محمدبن حسن شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۳۸: «ما ضعف بدن عما قویت علیه النیه
- آیتالله جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج ۵، صص ۱۷۷ـ۱۷۲
- مائده
- آلعمران، ۴۹
- یوسف، ۹۳
- یوسف، ۹۶
- محمد بن یعقوب کلینی، پیشین، ج ۲، ص ۷۹
- یوسف، ۲۳
- یوسف، ۲۴
- آیتالله مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج ۲، ص ۳۱۹
- همو، مثالهای زیبای قرآن، ج ۲، ص ۳۱۲
- یوسف، ۸۶
- یعقوب جعفری، تفسیر کوثر، ج ۱، ص ۴۰۱
- آلعمران، ۱۷۳
۴۴٫عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ص ۱۰۰
- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۳۸۰
- بقره، ۱۹۵
- همان، ۲۲۲
- آلعمران، ۷۶
- همان، ۱۴۶
- همان، ۱۵۹
- مائده، ۴۲
- صف، ۴
۵۳٫علاءالدین ابن حسام نوری، کنزالعمال، ج ۷، ص ۲۰۱
سوتیترها:
۱٫
نخستین نقش و اثر «عبودیت»، تسلط انسان بر خواهشهای نفسانی است. در نتیجه این تسلط، «نفس اماره» مهار میشود و روح انسانی بر نفس ولایت پیدا میکند و فرد از نظر کمال روحی به پایهای میرسد که میتواند اختیار «نفس اماره» را به دست گیرد. به این مرحله از کمال «ولایت بر نفس» میگویند.
۲٫
یکی از نقشهای عبودیت بر تعالی فرهنگی «عفت» است. انسان عابد از گناه کردن در پیشگاه پروردگار شرم دارد (عفیف است) و اگر عفت نداشت، بهراحتی گناه میکرد. امیرالمؤمنین«ع» عفت را برترین عبادت شمرده است
۳٫
عبودیت خداوند، «شرح صدر» و ظرفیت روحی وسیعی به انسان میبخشد، بهگونهای که حتی در سختترین شرایط از تحمل و رضایت خاصی برخوردار است. قرآن میفرماید: «[آنها نه تنها از تهدید دشمنان نترسیدند که] بر ایمان آنها افزود و گفتند: خدا ما را بس است و خدا نیکو حمایتگری است