دستاوردهای فرهنگی!!

دکتر محمد صادق کوشکی 

الف) مدتی پیش از سوی مسئولان وزارت آموزش و پرورش به خانواده دختر دانش‌آموزی که در المپیاد شیمی استان تهران رتبه نخست را به دست آورده بود ابلاغ می‌شود که اگر مایلید دختر شما در مسابقات کشوری شرکت کند باید بدون «چادر» در این مسابقات حاضر شود، در غیر این صورت نام ایشان از فهرست مسابقات کشوری حذف می‌شود و نفر دوم به جای ایشان به مسابقات اعزام خواهد شد!

بعد از پیگیری رسانه‌ها و مطبوعات، روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش وجود دختری چادری را که مقام اول المپیاد شیمی استان تهران را کسب کرده باشد انکار می‌کند! اما چندی بعد اصل ماجرا با سماجت چند رسانه متعهد آشکار می‌شود. این دختر دانش‌آموز به دلیل آنکه مسابقات المپیاد کشوری شیمی به صورت مختلط برگزار می‌شد، حاضر نشده بود بدون چادر شرکت کند و مسئولان برگزاری مسابقات به بهانه اینکه افراد شرکت‌کننده در این مسابقات فقط باید از روپوش سفید استفاده کنند، درصدد اخراج او از مسابقات برآمدند.(۱)

هر چند با پیگیری‌های فراوان خانواده این  دختر دانش‌آموز و رسانه‌ها، مسئولان آموزش و پرورش ناچار به عقب‌نشینی از خواسته خلاف شرع و قانون خود شدند، اما تا کنون کسی به این سئوال پاسخ نداده که آیا در تنها حکومت اسلامی و شیعی جهان با یک دختر نخبه که به واسطه تربیت خانوادگی چادر را به عنوان حجاب خود برگزیده باید این‌گونه رفتار شود؟ مدت‌هاست از اینکه نظام آموزش و پرورش دانش‌آموزان را متدین و متخلق به شرع و اخلاق اسلامی تربیت کند ناامید شده‌ایم، اما این هم که توقع داشته باشیم در آموزش و پرورش نظام اسلامی چادر از سر دختر مسلمان و متدین نکشند توقع بی‌جایی است؟ اگر دختر مؤمنه‌ای نتواند در جمهوری اسلامی ایران چادر به سر کند، دیگر در کجای دنیا چنین امکانی را خواهد داشت؟

فراموش نکرده‌ایم که مدتی پیش در هنگام برگزاری کنکور سراسری در استان کهگیلویه و بویر احمد، دختری را به واسطه اصرار بر پوشش چادر و این که حاضر نشده بود چادر از سر بر دارد به جلسه کنکور راه ندادند و این در حالی است که اگر در جایی دختری به دلیل عدم رعایت حجاب اسلامی از ورود به یک مکان عمومی منع شود، صدر تا ذیل دولت و رسانه‌های سکولار و… یکپارچه دست به اعتراض می‌زنند و چنان برای حقوق و آزادی و حق انتخاب آن دختر مرثیه‌سرایی می‌کنند که دیگر کسی جرئت انجام چنین کاری را به خود ندهد.

ب) در سال ۹۲ یکی از دختران جودوکار ایرانی که در مسابقات بین‌المللی کره جنوبی شرکت کرده بود، پس از قهرمانی و کسب مقام مایل بود با «چادر» روی سکوی قهرمانی برود. مسئولان مسابقه با این اقدام او مخالفت کردند او اعلام کرد یا با چادر روی سکوی قهرمانی می‌رود و مدال می‌گیرد و یا از خیر گرفتن مدال و رفتن روی سکو می‌گذرد. استقامت و پافشاری این دختر متدین باعث شد تا مقامات کره‌ای سرانجام با خواسته او موافقت کنند و او با چادر روی سکوی قهرمانی رفت و مدال گرفت و به همین دلیل رهبر انقلاب اسلامی از ایشان تقدیر به عمل آوردند. اما قضیه به اینجا ختم نشد و این دختر قهرمان به دلیل این اقدام از سوی مقامات ایرانی مورد توبیخ قرار گرفت! جالب اینجاست که مسئولان کمیته ملی المپیک ایران با ارسال نامه‌ای به مقامات کره‌ای اقدام ایشان را حرکتی شخصی و ناشی از جهالت به قوانین مسابقات عنوان و از آن اعلام برائت کردند و در همان کره جنوبی جلسه‌ای با حضور دبیر وقت کمیته ملی المپیک ایران و مسئولان فدراسیون جودو برای برخورد با این دختر محجبه تشکیل دادند و در نتیجه ایشان را از شرکت در سایر مسابقات محروم و صراحتاً به ایشان اعلام کردند که این اقدام به ضرر ایران و بسیار ناشایست بوده و مگر تو با چادر مسابقه داده‌ای که با چادر روی سکوی قهرمانی رفته‌ای و…!(۲)

ج) وزیر ارشاد صدور اجازه برای نمایش فیلمی به نام «پنجاه کیلو آلبالو» در سال ۹۵ را خطا و اشتباهی بزرگ توصیف کرد، چون این فیلم از نظر اخلاقی به‌شدت نامطلوب و مغایر با ارزش‌های اسلامی بوده است. این اظهارنظر در حالی بیان شد که این فیلم حدود سه ماه بر پرده سینماهای کشور به نمایش درآمد و بیش از یک میلیون نفر آن را تماشا کردند.

در این فیلم موضوعاتی مانند ازدواج یک زن با دو نفر و… به نمایش درآمده است. در این میان حمایت معاون وزیر ارشاد و مسئول سازمان سینمایی کشور از این فیلم قابل توجه است. این فرد در پاسخ به جوانان متدینی که با نمایش این فیلم مبتذل مخالفت کرده بودند آنان را به نوشیدن «می‌ناب» دعوت کرد. (متن نامه مخالفان این فیلم و پاسخ معاون وزیر ارشاد در رسانه‌ها و جراید منعکس شده است!) مراجعه به سوابق این فیلم مشخص می‌کند  که نسخه اصلی این فیلم بسیار فاجعه‌بارتر وکثیف‌تر از نسخه به نمایش درآمده بوده و اگر فیلم بدون اعمال اصلاحات به نمایش درمی‌آمد معلوم نبود که وزیر محترم ارشاد چه حرفی برای گفتن داشت؟ این در حالی است که وزیر ارشاد از ابتدای ورود به این مسئولیت خواستار حذف ممیزی از محصولات فرهنگی و هنری (مانند کتاب، فیلم، موسیقی، تئاتر و…) و اعتماد به هنرمندان و تولیدکنندگان آثار هنری شد. بر همین اساس کارگردان فیلم مذکور نیز از ابتدا خواستار نمایش فیلم فوق بدون هرگونه اعمال اصلاحات بوده است!

د) در اواسط ماه مبارک رمضان مجری یکی از پر سر و صداترین برنامه‌های سیمای جمهوری اسلامی که به مناسبت این ماه تولید و پخش می‌شود، در لحظه افطار، مرگ یک خواننده معلوم‌الحال زمان طاغوت را (که در آن روز رخ داده بود) تسلیت گفت و لحظاتی در باب کمالات و هنرمندی او داد سخن داد، ولی حتی کلمه‌ای درباره مرحوم حمید سبزواری (برجسته‌ترین شاعر متعهد انقلاب اسلامی) که ایشان هم در همان روز وفات یافته بود به زبان نیاورد و از مردم خواست که برای سلامتی فلان کارگردان سکولار و ضدانقلاب سینمای ایران دعا کنند؛ آن هم در حالی که مقام معظم رهبری در تجلیل از مرحوم سبزواری سنگ تمام گذاشتند و از ایشان و تعهد و خدمتشان‌ تقدیر شایسته‌ای به عمل آوردند.

چند روز بعد یکی دیگر از مجریان سیمای جمهوری اسلامی در برنامه‌ای که به مناسبت افطار تهیه و پخش می‌شد  صراحتاً اعلام کرد که اگر در جامعه با فرد بی‌حجابی برخورد کردید نباید اخم کنید و ناراحت شوید، بلکه باید با لبخند و روی خوش با او روبه‌رو شوید و… و این در حالی است که حتی کودکانی که چند جلسه پای منبر واعظان و خطبای دینی حاضر شده‌اند می‌دانند که مطابق فرمایش امیرمؤمنان علی«ع» و براساس آموزه‌های دینی، حداقل اقدام انسان مؤمن در برخورد با یک منکر، ابراز انزجار قلبی و اخم کردن به فاعل منکر است.

هـ) چند ماه پیش کارگران یکی از معادن شمال غرب کشور که برای دفاع از حقوق خود دست به اعتراض صنفی زده بودند، به دستور فرماندار بازداشت و به‌سرعت محاکمه و به تحمل ضربات شلاق محکوم شدند و حکم صادره نیز اجرا شد؛ آن هم در حالی که سال‌های سال است روزه‌خواری در ملاءعام در جای جای ایران اسلامی جریان دارد و به امری شایع و عادی (خصوصاً در تهران و بسیاری از شهرهای بزرگ کشور) تبدیل شده، اما طی این سال‌ها حتی یک مورد اجرای حکم شرع در باره مرتکبان روزه‌خواری در ملاءعام گزارش نشده و معلوم نیست که آیا تا کنون فردی به جرم روزه‌خواری متحمل حد شرعی شده است یا خیر؟

و) اینها و موارد مشابه فراوان تنها نمونه‌هائی از ولنگاری فرهنگی در تنها نظام دینی و اسلامی جهان هستند؛ آن هم در حالی که مرتکبین این موارد خلاف شرع و مغایر با ارزش‌های اسلامی و انقلابی یا بر سریر قدرت و اریکه مناصب برآمده از خون شهدا تکیه زده‌اند و با گردن‌فرازی به استمرار اقدامات دین‌ستیزانه خود مشغول و یا از حمایت این قبیل مسئولان برخوردارند.

ولنگاری فرهنگی یعنی سکوت بسیاری از علما و خطبا و مسئولان و صاحبان تریبون‌ها در قبال این پرده‌دری‌ها! ولنگاری فرهنگی یعنی اینکه قدرت در نظام جمهوری اسلامی در اختیار چنین افرادی است، اما روحانیت و مؤمنان بایستی به دلیل سوءمدیریت چنین افرادی، روزانه صدها دشنام و ناسزا را تحمل کنند که مملکت دست روحانیت است و فلان فساد در آن رخ داده است.

اما نتیجه و دستاورد ولنگاری فرهنگی چیست؟ وقتی فلان ورزشکار معروف به دلیل مصرف بیش از حد مشروبات الکلی و مواد مخدر سکته می‌کند و می‌میرد و مشخص می‌شود که بسیاری از ورزشکاران مشهور به این مشکلات گرفتارند، هنگامی که روابط نامشروع در میان بسیاری از اهالی ورزش که به مدد صدا و سیما و رسانه‌ها به الگوی جوانان مملکت تبدیل شده‌اند، به امری عادی تبدیل شده و فراوان اتفاق افتاده که چهره‌های شاخص ورزشی در جلسات مختلط فسق و فجور و محافل فحشا بازداشت و سپس با پا درمیانی مسئولان آزاد شده‌اند، می‌توان به نتیجه ولنگاری فرهنگی در عرصه ورزش پی برد.

قطعاً وجود مسئولانی که با چادر دختر ورزشکار بدان گونه مقابله می‌کنند، ثمره‌ای جز ترویج و توسعه چنین فجایعی در عرصه ورزش نخواهد داشت. همان‌ طور که وجود مسئولان مخالف با چادر در رأس نظام آموزش و پرورش نتیجه‌ای جز افزایش شدید بی‌حجابی و رفتارهای خلاف اخلاق در مدارس دخترانه به بار نیاورده است. اگر مسئولان وزارت آموزش و پرورش جرئت کنند و آمار واقعی ترویج فساد و فحشا در میان دانش‌آموزان دختر را منتشر کنند، خواهیم دانست که چه بلایی بر سر مان آمده است.

نتیجه ولنگاری فرهنگی در سینما و سیمای جمهوری اسلامی، ترویج دین‌ستیزی و شریعت‌گریزی در میان نسل جوان مملکت و در نهایت تسلیم کشور و جامعه در برابر موج فساد و تکرار فاجعه اندلس است.

ولنگاری فرهنگی یعنی تعطیل اجرای حدود شرعی و بی‌حرمت شدن احکام الهی و شیوع روزه‌خواری و انواع مفاسد اجتماعی و اخلاقی ناشی از تضعیف دینداری. در چنین جامعه‌ای دیگر به چه چیز می‌توان امید بست و به چه کسی می‌توان اعتماد کرد؟ ثمره ولنگاری فرهنگ، فروپاشی جامعه‌ای است که روزگاری الگوی معنویت و دیانت در جهان بود و هنوز هم اگر ولنگاری فرهنگی از میان مسئولان کشور رخت بربندد، میتواند باشد و این مهم میسر نخواهد شد جز با حذف مسئولان ولنگار، مسئولانی که تا کنون به دلیل مماشات و تساهل و تسامح مؤمنین، غاصبانه مناصب تنها نظام دینی جهان را جولانگاه خود ساخته‌اند و به نام دین اما به کام خود حکم می‌رانند.

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ سیاست روز، ۲۲/۳/۹۵٫

۲ـ سیاست روز، ۲۲/۳/۹۵٫

 

سوتیتر:

 

نتیجه ولنگاری فرهنگی در سینما و سیمای جمهوری اسلامی، ترویج دین‌ستیزی و شریعت‌گریزی در میان نسل جوان مملکت و در نهایت تسلیم کشور و جامعه در برابر موج فساد و تکرار فاجعه اندلس است.

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *