حجت الاسلام والمسلمین محمد تقدیری
درباره وضعیت بشر در آینده، قضاوتهای متفاوتی مطرح هستند. برخی سرنوشت بشر و آینده او را تاریک و نا امید کننده میدانند و معتقدند سرشت انسان سرشت حیوانیت، شهوتپرستی، خودخواهی، فریب، دغل، دروغ، ظلم و ستم و… است و زندگی اجتماعی از ابتدا صحنه شر و فساد بود و تمدن و فرهنگ و تکنولوژی نتوانست سرشت پلید بشر را تغییر دهد و فرق انسان وحشی بدوی با انسان امروزی در هدف نیست، بلکه در روش است.
بشر بدوی، آشکارا جنایت میکرد و بشر امروزی همان جنایتها را تحت عناوین و القاب و الفاظ شیک انجام میدهد. پیروان چنین اعتقادی راهحل را خودکشی میدانند و بس. نظر آنها ادامه نظر و شهادت فرشتگان الهی قبل از آفرینش است.
قرآن کریم در سوره بقره میفرماید: «وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَئکَهِ إِنىِّ جَاعِلٌ فىِ الْأَرْضِ خَلِیفَهٌ قَالُواْ أَتجَْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَ نحَْنُ نُسَبِّحُ بحَِمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنىِّ أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُون؛ (به خاطر بیاور) هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان گفت من در روى زمین جانشینى [نمایندهاى] قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند پروردگارا! آیا کسى را در آن قرار مىدهى که فساد و خونریزى کند؟ (زیرا موجودات زمینى دیگری هم که قبل از آدم وجود داشتند به فساد و خونریزى آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان عبادت است) ما تسبیح و حمد تو را به جا مىآوریم و تو را تقدیس مىکنیم. پروردگار فرمود من حقایقى را مىدانم که شما نمىدانید.»(۱)
خداوند به فرشتگان میفهماند که شما گرایشهای حیوانی انسان را دیدید، ولی گرایشهای معنوی و الهی و انسانی او را ندیدید، من در انسان فطرتی را قرار دادهام که به موجب آن به تعالی گرایش دارد و در درون او دو سرشت عِلوی و سِفلی همواره در حال مبارزهاند.
از نظر قرآن همان طور که در درون انسان این دو جریان وجود دارند، در پیکر جامعه انسانی هم انسانها دوگونه میشوند: انسانهای متعالی، مترقی و پایبند به آرمان و عقیده و انسانهای منحط و حیوانصفت؛ ولی در مجموع، نظام عالم هر چه جلوتر میرود بهتر میشود و مبارزه تا آنجا پیش میرود که طبق پیشبینی اولیاء دین، در نهایت حکومت حضرت مهدی«عج» محقق میشود.(۲)
*انواع ناامیدی
۱ـ ناامیدی نکوهیده: یأس از رحمت خدا (قنوط)
یأس دوگونه است: مذموم که قطع امید کردن از علت حقیقی یعنی خداست که این خاص کافران است. یأس ممدوح که قطع امید کردن از علل توهّمی مانند نقش و تأثیر مردم، دنیا و ما سویالله در امری است که به احراز آن توصیه شده است.
قنوط ناامیدی از خیر و شامل ناامیدی از رحمت الهی یا قطع امید از رحمت و غفران خدا و یأس از پذیرفته شدن توبه و اعمال صالح در پیشگاه او و از گناهان کبیره است. قرآن کریم میفرماید: « یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَهِ اللَّه ؛(۳) ای بندگان که برخود ستم و اسراف کردهاید از رحمت خدا ناامید نشوید». سوءظن به خداوند و شمول رحمت و دریای مغفرت او موجب ناامیدی و قنوط نسبت به او میشود. در قرآن به دوری از ظن و گمانِ بد امر شده است چرا که بعضی از گمانها، گناه است.(۴) گمان بد به خدا موجب ایجاد و رشد صفات رذیلهای مانند بخل و ترس و حرص میگردد.(۵): «وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرداکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الخاسِرِینَ؛(۶) آرى این گمان بدى بود که درباره پروردگارتان داشتید و همان موجب هلاکت شما گردید و سرانجام از زیانکاران شدید.»
پیامبر گرامی اسلام در حدیثی فرمودند: «أکبَرُ الکبائرِ سُوءُ الظَّنِّ بِاللّه؛(۷) بزرگترین گناه کبیره، بدگمانى به خداست.» و نیز: «ضحک ربُّنا من قنوطِ عباده؛(۸) پروردگار ما از نومیدی بندگانش میخندد.» و:«الفاجر الراجی لرحمه الله تعالی اقرب منها من العابد المُقنِط؛(۹) بدکاری که به رحمت خدای والا امید دارد از عابد مأیوس به خدا نزدیکتر است.» امام علی«ع» نیز ناامیدی را مصیبت بزرگی میدانند: «اعظم البلاء انقطاع الرجا؛(۱۰) بزرگترین بلا، نومیدی است.»
قنوط یعنی قطع امید از شمول رحمت خدا نسبت به «خود» علل مختلفی دارد، از جمله: نبودن عمل و طاعت، غرق شدن در معاصی، اعتقاد به نقص اعمال و اطاعت، اعتقاد به محدودیت رحمت خدا و عدم وسعت آن.
در هر صورت گام اول برای ادامه عصیان و مقابله با خدا، یأس از شمول رحمت است و شیطان با این حربه سعی میکند انسان را از خدا و رحمتاش دور و انسان را گرفتار معصیت کند و به این نتیجه برساند که امید نجاتی وجود ندارد، پس باید در دنیا از لذت معاصی بهره برد، اما به فرموده امام علی«ع»: «کل قانطٍ آئِس؛(۱۱) هر نومیدی، ناکام است.»
امام صادق«ع» میفرمایند: «الیَأس من روح الله اشدّبرداً مِنَ الزَّمهَریر؛(۱۲) نومیدی از رحمت خدا، سردتر از زمهریر است.»
امام خمینی«ره» میفرمایند: «همان طور که رجا به حق تعالی و طمع رحمت واسعه و امیدواری از سرچشمه فیض آن ذات مقدس از شعب توحید و از لوازم فطرت مخموره الهیه است و قطع طمع از دیگر موجودات و چشمپوشی از دست مردم نیز از لوازم فطرتالله است، همان طور هم طمع به غیر حق و امیدواری به مخلوق از شعب شرک و از وساوس ابلیس و برخلاف فطرت و از لوازم احتجاب است.»(۱۳)
*نهی از نومید کردن مردم از رحمت خدا
در آیات و روایات متعدد مأیوس شدن از رحمت خدا و نیز مأیوس کردن دیگران از رحمت او نکوهش شده است. پیامبر اکرم«ص» فرمودند: «قال الله تبارک و تعالی یابن آدم… لاتقنط الناسَ من رَحمه الله تعالی علیهم و انت ترجوها لنفسک؛(۱۴) خداوند تعالی فرمود ای فرزند آدم… مردم را از رحمت خدا نومید مگردان، در حالی که آن را برای خودت امیدواری.»
و نیز: «خداوند در روز قیامت گروهی را که سیاهی چهرهشان بر سفیدی آن غالب است برمیانگیزد و گفته میشود اینان نومیدکنندگان از رحمت خدا هستند».(۱۵)
امیرالمومنین«ع»، فقیه کسی را میدانند که مردم را از رحمت و فضل و بخشش خدا نومید نگرداند و از مکر و عذاب خدا هم آسودهخاطرشان نکند».(۱۶)
در وصایای امام علی«ع» به امام حسن مجتبی«ع» آمده است: «یا بُنَیَّ لاتُویس مذنباً فَکَم مِن کِفٍ علی ذَنبِهِ خُتم لَه بخَیرٍ و کم مَن مُقبلٍ علی عَمِلهِ مُفسِدٌ فی آخِرِ عمره صائر الی النّار نعوذ بِالله منها؛(۱۷) فرزندم هیچ گنهکاری را نومید مکن، زیرا چه بسا کسی که عمری گناه میکند، فرجاماش به نیکی ختم میشود و ای بسا کسی که عمری عمل کند لیکن در پایان عمر گرفتار فساد و رهسپار دوزخ شود، پناه به خدا از آتش دوزخ.»
۲ـ ناامیدی پسندیده(یأس از مردم)
امید و ناامیدی به دو بخش حقیقی و تخیلی تقسیم میشود. چنانچه خواسته انسان متکی به علت حقیقی یعنی خدا و صفات و افعال او باشد امیدی حقیقی است و ناامیدی از آن مذمت شده است، ولی اگر توقع انجام خواستهها از ماسوی الله مانند انسانها و موجودات دیگر باشد، توقعی نابجا و تخیلی است و اغلب به شکست منتهی میشود، لذا امید به آنها را آرزو گویند و ناامیدی از آن مدح شده است.
به بیان دیگر، مثبتاندیشی و منفینگری به دو بخش پسندیده (امید) و نکوهیده (آرزو) تقسیم میشوند: یأس نکوهیده (یأس از خدا) و یأس پسندیده (یأس از مردم).
یأس از خدا یا همان «قنوط» در اخلاق اسلامی با دو واژه طمع و استغناء مرتبط است. طمع رشتهای از محبت دنیاست و توقع داشتن از اموال مردم و در مقابل، استغناء، اظهار بینیازی از مردم است. امام صادق«ع» فرمود: «الیأس ممّا فی ایدی الناس عزُّ للمومنِ فی دینِهِ؛(۱۸) قطع امید کردن از آنچه مردم دارند، مایه عزت دینی مؤمن است.»
امام باقر«ع» فرمود: «خیرُ المال الثّقهُ بالله و الیأس ممّا فی ایدی النّاس؛(۱۹) بهترین سرمایه، اعتماد به خدا و چشم طمع برداشتن است از آنچه مردم دارند.»
یأس پسندیده خود نوعی پیروزی است؛ امام علی«ع» فرمود: «الیأس اَحَدُ النُّجحین؛(۲۰) قطع امید یکی از دو موفقیت است.» انسان امیدوار به مردم، اسیر است و اگر امیدش را از مردم ببرد، آزاد میشود. «الیأس یُریحُ النَّفسَ؛(۲۱) قطع امید کردن، جان را آسوده میکند.»
امام علی«ع» فرمود: «حفظُ ما فی یَدَیکَ احبُّ اِلیَّ من طلب ما فی یَدی غیرک ومراره الیأس خیرٌ مَن الطّلَبِ الی النّاس؛(۲۲) از نظر من نگهداری چیزی که در دست داری بهتر از طلب چیزی است که در دست دیگری است و تلخی قطع امید بهتر از خواهش از مردمان است.»
همان طور که امید بستن کامل بستن به اشیاء یا افرادی که خودشان ابزارند کار بیهودهای است، در مقابل ناامیدی از آنها مثبت است و در روایات از این ناامیدی با تعابیری چون «موجب عزت»، «بهترین ذخیره و سرمایه»، «موجب محبت مردم»، «آزادی جان و روان»، « موفقیت» پیرامون آن یاد شده است.
امام علی«ع» فرمود: «اَلغِنیَ الاکبر الیَأسُ عمّا فی اَیدیِ النّاس؛(۲۳) بزرگترین توانگری، چشم نداشتن به داشتههای دیگران است.»
*ریشه ناامیدی
ناامیدی احساسی ناخوشایند و در مقابل رجا و امید و نوعی نگاه به آینده است. ناامیدی محصول عملکرد خود ما و برخاسته از انتظارات ماست و وقتی کارها طبق انتظارات ما پیش نمیروند، یعنی تعریف ما از واقعیت ـ یا از حقیقت ـ اشتباه است و واقعیت را آن گونه که باید نمیشناسیم و انتظارات ما غیرواقعی هستند.
برخی از اهداف انسانها سطحی و دنیایی و برخی متعالی و بلند و دارای ارزشهای ماندگارند. به تبع آن، برخی از ناامیدیها، ناامیدی از انسانها، اشیاء و اهداف دنیایی و قول و قرارها و وعدههای عمل نشده هستند و برخی ناامیدی از خدا و رحمت و مغفرت اوست. همه ناامیدیها عللی دارند که شناخت آنها به پیشگیری و درمانشان کمک میکند.
۱ـ کفر
فردی که یا در قدرت خدا و یا در بیکران بودن رحمت او تردید دارد و مىپندارد رحمت و قدرت محدود است، گرفتار یأس و سپس کفر میشود. قرآن میفرماید: «یا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ أَخِیهِ وَ لَا تَاْیَْسُواْ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا یَاْیَْسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ؛(۲۴) و از رحمت خدا مأیوس نشوید که تنها گروه کافران از رحمت خدا مأیوس مىشوند.»
و: «وَالَّذِینَ کَفَرُواْ بَِایَاتِ اللَّهِ وَ لِقَائهِ أُوْلَئکَ یَئسُواْ مِن رَّحْمَتىِ وَ أُوْلَئکَ لهَُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛(۲۵) کسانى که به آیات خدا و دیدار او کافر شدند، از رحمت من مأیوسند و براى آنها عذاب دردناکى است.»
۲ـ گمراهی
در قرآن با ذکر جریان نزول فرشتگان بر حضرت ابراهیم«ع» که به او گفتند که ما تو را به حق بشارت دادیم، بشارتى که از ناحیه خدا و به فرمان او بود و به همین دلیل، حق است و مسلم و به دنبال آن براى تأکید ـ به گمان اینکه مبادا یأس و ناامیدى بر ابراهیم غلبه کند ـ گفتند «اکنون که چنین است از مأیوسان مباش» (فَلا تَکُنْ مِنَ الْقانِطِینَ)، ولى ابراهیم«ع» این فکر را از آنها دور کرد که حاشا که یأس و نومیدى از رحمت خدا بر او چیره شده باشد، بلکه تنها تعجباش از موازین طبیعى است، لذا فرمود: «قَالَ وَ مَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَه رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّون؛(۲۶) جز گمراهان، چه کسى از رحمت پروردگارش مأیوس مىشود؟» همان گمراهانى که خدا را بهدرستى نشناختهاند و پى به قدرت بىپایانش نبردهاند، خدایى که از ذرهاى خاک، انسانى چنین شگرف مىآفریند، از نطفه ناچیزى فرزندى برومند به وجود مىآورد، درخت خشکیده خرما به فرماناش به بار مىنشیند و آتش سوزان را به گلستان تبدیل مىکند.
۳ـ سوءظن به خدا
سوءظن به خداوند و شمول رحمت و دریای مغفرت او موجب ناامیدی و قنوط نسبت به او میشود. در قرآن به دوری از ظن و گمان بد امر شده است، چرا که بعضی از گمانها گناه است.(۲۷) گمان بد به خدا موجب ایجاد و رشد صفات رذیلهای مانند بخل و ترس و حرص میگردد.(۲۸)
در آیات الهی نیز سوءظن به خدا نکوهش شده است: «وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرداکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الخاسِرِینَ؛(۲۹) همین گمانى که به پروردگارتان داشتید، شما را هلاک کرد و از زیانکاران شدید.»
و: «وَ یُعَذِّبَ المُنافِقِینَ وَ المُنَافِقاتِ وَ المُشْرِکِینَ وَ المُشْرِکاتِ الظَّانّیِنَ بِاللّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دائِرَهُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیرا؛(۳۰) تا مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد میبرند، عذاب کند. بدِ زمانه بر آنان باد و خدا ایشان را لعنت و جهنم را برایشان مهیا کرده و چه بدسرانجامى است.» پیامبر گرامی اسلام در حدیثی فرمودند: «أکبَرُ الکبائرِ سُوءُالظَّنِّ بِاللّه؛(۳۱) بزرگترین گناه کبیره، بدگمانى به خداست.»
۴ـ امور ناخوشایند
نقطه ضعفهای انسانها، کمظرفیتى در برابر مشکلات و ناراحتیها و در نتیجه قطع برکات الهى از علل یأس هستند. قرآن میفرماید: «وَ لَئنِْ أَذَقْنَا الْانسَنَ مِنَّا رَحْمَهً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَیَُوسٌ کَفُورٌ؛(۳۲) و اگر از جانب خویش نعمتى به انسان بچشانیم، سپس آن را از او بگیریم، بسیار نومید و ناسپاس خواهد بود.»
و :«وَ إِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَهً فَرِحُواْ بهَِا وَ إِن تُصِبْهُمْ سَیِّئَهُ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ إِذَا هُمْ یَقْنَطُونَ؛(۳۳) هنگامى که رحمتى به مردم بچشانیم، از آن خوشحال مىشوند و هرگاه رنج و مصیبتى به خاطر اعمالى که انجام دادهاند به آنان رسد، ناگهان مأیوس مىشوند.»، در حالى که مؤمنان راستین کسانى هستند که نه به هنگام نعمت گرفتار غرور و غفلت مىشوند و نه به هنگام مصیبت، گرفتار یأس و نومیدى. نعمت را از خدا مىدانند و شکر به درگاه او مىبرند و مصیبت را آزمون و امتحان و یا نتیجه اعمال خویش محسوب و صبر مىکنند و رو به درگاه او مىآورند. «لَّا یَسَْمُ الْانسَنُ مِن دُعَاءِ الْخَیرِْ وَ إِن مَّسَّهُ الشَّرُّ فَیَُوسٌ قَنُوطٌ؛(۳۴) و انسان هرگز از تقاضاى نیکى (و نعمت) خسته نمىشود و هر گاه شرّ و بدى به او رسد، بسیار مأیوس و نومید مىگردد.»
۵ـ عجله در کارها
در برخی از روایات تعجیل در کارها و تصمیمگیری عجولانه به عنوان عامل ایجاد یأس و ناامیدی یاد شده است. از پیامدهاى شوم «عجله» آن است که هرگاه انسان به خاطر آن ناکام شود، نومید و چه بسا نسبت به همه چیز حتى تقدیر الهى بدبین شود.
امام حسن عسکری«ع» مىفرمایند: «فَلَا تَعْجَلْ عَلَى ثَمَرَهٍ لَمْ تُدْرِکْ وَ إِنَّمَا تَنَالُهَا فِی أَوَانِهَا ـ وَ اعْلَمْ أَنَّ الْمُدَبِّرَ لَکَ أَعْلَمُ بِالْوَقْتِ الَّذِی یَصْلُحُ حَالُکَ فِیهِ ـ فَثِقْ بِخِیَرَتِهِ فِی جَمِیعِ أُمُورِکَ یَصْلُحْ حَالُکَ وَ لَا تَعْجَلْ بِحَوَائِجِکَ قَبْلَ وَقْتِهَا ـ فَیَضِیقَ قَلْبُکَ وَ صَدْرُکَ وَ یَخْشَاکَ الْقُنُوطُ؛(۳۵) پس عجله مکن در مورد میوهاى که نرسیده است. بدان آن کس که تدبیر حال تو را میکند، بهتر میداند چه وقت صلاح توست. به حسن انتخاب او اعتماد کن تا اوضاعات خوب شود. نیازهاى خود را پیش از موقع و با عجله مخواه که موجب تنگدلى و ناراحتى و ناامیدی تو میشود.»
۶ـ شکست و ناکامی
یکی از عوامل پیدایش یأس «ناکامی» است. انسان در زندگی نیازهای اساسی دارد و برای رسیدن به آنها تلاش میکند و در صورت نرسیدن به هدف « ناکام» میشود. فرد ناکام واکنشهایی مانند یأس و ناامیدی، بیتفاوتی، اضطراب، پرخاشگری و سایر مکانیسمهای دفاعی را از خود بروز میدهد. ناکامی و اضطراب هر دو عامل ایجاد یأس هستند. برای ناکامی دو معنی گفتهاند:
۱ـ سد شدن راه یک موجود زنده دارای انگیزه که میخواهد به هدف مثبتی برسد یا از هدف منفی اجتناب کند.
۲ـ احساسی که از بیدار شدن چنین مانعی به موجود زنده دست میدهد.(۳۶)
وقتی در ارضای نیازهای جسمی انسان تأخیر میافتد، مثلاً غذا دیر به او میرسد، دچار رنجش میشود، ولی بعد از مدت کمی، با آمدن غذا این تنشهای هیجانی فرو مینشینند، ولی انگیزههای قوی وقتی با موانع غیرقابل عبور روبرو میشوند، در بعضی از افراد) ناکامی و فشار و تعارض ایجاد میشود. البته سازگاری افراد با مشکلات، متفاوت است. بعضی تسلیم میشوند، بعضی به کوشش خود ادامه میدهند و بعضی زیر فشار خرد میشوند. شکستها و ناکامیهای پی در پی گاهی فرد را برای مدت مدیدی از میدان رقابت و مبارزه کنار میزند و چون فرد قادر به تحلیل دقیقی از علت ناکامی خود نیست، ناگریز به این نتیجه میرسد که دنیا جای ناامن و خطرناک استی و مصلحت او در فاصله گرفتن از دنیا به عنوان کانون ضربه است.
ناکامی در فرهنگ معارف اسلامی با لفظ «خیب» آمده است. در لغت گفتهاند: الخیبه: الحرمان و الخسران؛(۳۷) ناکامی: محرومیت و زیان». «فلاح» را «رسیدن» به آرزوها و دستیابی به مطلوب(۳۸) معنی کردهاند و «مفلحون» به کسانی میگویند که «به خواستههای خود رسیدهاند.» انسان در خلقت و زندگی هدف و غایتی دارد که باید برای رسیدن به آن تلاش کند که اگر به آن نرسد او را «خائب» و «ناکام» میگویند.
نوع هدف و بینش و طرز تفکر و ارزشهای فرد تعیین کننده نوع ناکامی اوست. کسی که هدفاش وصول به قرب الهی است، نرسیدن به مطلوب برای او ناکامی محسوب میشود و کسی که هدفاش ازدواج است، نرسیدن به آن را «ناکامی» میداند. از آنجا که اهداف به اصلی و فرعی، نهایی و متوسط تقسیم میشوند، ناکامی هم «اصلی» و «فرعی» دارد و به عبارتی نسبی است.
به هر حال در فضای فکری اسلام کسی دچار «ناکامی حقیقی» میشود که به کمالات و اهداف حقیقی نرسیده یا آن را از دست داده است: «وَلَئِن أَذَقنَا الإِنسَنَ مِنَّا رَحمَا ثُمَّ نَزَعنهَا مَنهُ إِنَّهُ، لَیَئُوسٌ کَفُورٌ؛(۳۹) و اگر از جانب خود رحمتی به انسان بچشانیم و نعمتی دراختیارش نهیم، سپس آن را از او باز گیریم، به یقین او از اینکه بار دیگر به نعمتهایی دست یابد ناامید میشود و نعمتهایی که داشته ناسپاسی میکند و آنها را از جانب خدا نمیشمرد».
حضرت علی«ع» فرمود: «آفَهُ الطلبَ، عدم النجاح؛(۴۰) آفتِ خواستن، نرسیدن به آن است».
بعضی مردم آرزوهای خیالی و اهداف غیرحقیقی را هدف و بازماندن از آنها را ناکامی میدانند. در آیات و روایات، وسیله قرار دادن غیرخدا برای رسیدن به اهداف حقیقی و غیرحقیقی، مذمت شده است و کسانی را که از راه گناه، حرص و افترا قصد رسیدن به آنها را دارند، مأیوس و ناکام و سرنوشت آنان را هلاکت میداند.
پینوشتها
۱ـ بقره، ۳۰ به بعد.
۲ـ مرتضی مطهری، امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص۱۰۶٫
۳ـ زمر، ۵۳٫
۴ـ حجرات، ۱۲٫
۵ـ نهجالبلاغه، نامه ۵۳٫
۶ـ فصلت، ۲۳٫
۷ـ کنزالعمّال، ۵٨۴٩.
۸ـ نهجالفصاحه، ح ۱۸۹۰٫
۹ـ همان، ح ۲۰۶۲٫
۱۰ـ غررالحکم، ح ۲۸۶۰٫
۱۱ـ همان، ح۵۲۷٫
۱۲ـ بحارالانوار،ج ۷۲، ص ۳۸۸، ح ۱٫
۱۳ـ شرح چهل حدیث، مقصد هشتم طمع و ضد آن یأس.
۱۴ـ میزانالحکمه، ج ۱۰ قنوط، ح ۱۷۱۱۸٫
۱۵ـ بحارالانوار، ج ۲، ص ۵۵، ح ۳۰٫
۱۶ـ نهجالبلاغه، حکمت ۹۰٫
۱۷ـ بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۲۳۹، ح۱٫
۱۸ـ وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۳۱۴٫
۱۹ـ همان، ج ۶، ح۳۱۵٫
۲۰ـ غررالحکم، ح ۱۶۰۶٫
۲۱ـ همان، ح ۶۳۹٫
۲۲ـ نهجالبلاغه، نامه ۳۱٫
۲۳ـ نهجالبلاغه، حکمت۳۴۲٫
۲۴ـ یوسف، ۸۷٫
۲۵ـ عنکبوت، ۲۳٫
۲۶ـ حجر، ۵۶٫
۲۷ـ حجرات، ۱۲٫
۲۸ـ نهجالبلاغه، نامه ۵۳٫
۲۹ـ فصلت، ۲۳٫
۳۰ـ فتح، ۶٫
۳۱ـ کنزالعمّال، ۵٨۴٩.
۳۲ـ هود، ۹٫
۳۳ـ روم، ۳۶٫
۳۴ـ فصلت، ۴۹٫
۳۵ـ بحارالانوار، ج ۷۵، ص۳۷۹٫
۳۶ـ فرهنگ توصیفی روانشناسی، نوشته فرانکو برونو، ترجمه جمشید یاسائی.
۳۷ـ نهایه ابن اثیر، ج ۳٫
۳۸ـ نهایه ابن اثیر، ج ۳، ج ص ۴۶۹ ـ لسان العرب ـ مجمع البحرین.
۳۹ـ هود، ۹٫
۴۰ـ غررالحکم ، ح ۳۹۴۴٫
سوتیتر:
۱٫
یأس دوگونه است: مذموم که قطع امید کردن از علت حقیقی یعنی خداست که این خاص کافران است. یأس ممدوح که قطع امید کردن از علل توهّمی مانند نقش و تأثیر مردم، دنیا و ما سویالله در امری است که به احراز آن توصیه شده است.
حجت الاسلام والمسلمین محمد تقدیری
درباره وضعیت بشر در آینده، قضاوتهای متفاوتی مطرح هستند. برخی سرنوشت بشر و آینده او را تاریک و نا امید کننده میدانند و معتقدند سرشت انسان سرشت حیوانیت، شهوتپرستی، خودخواهی، فریب، دغل، دروغ، ظلم و ستم و… است و زندگی اجتماعی از ابتدا صحنه شر و فساد بود و تمدن و فرهنگ و تکنولوژی نتوانست سرشت پلید بشر را تغییر دهد و فرق انسان وحشی بدوی با انسان امروزی در هدف نیست، بلکه در روش است.
بشر بدوی، آشکارا جنایت میکرد و بشر امروزی همان جنایتها را تحت عناوین و القاب و الفاظ شیک انجام میدهد. پیروان چنین اعتقادی راهحل را خودکشی میدانند و بس. نظر آنها ادامه نظر و شهادت فرشتگان الهی قبل از آفرینش است.
قرآن کریم در سوره بقره میفرماید: «وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَئکَهِ إِنىِّ جَاعِلٌ فىِ الْأَرْضِ خَلِیفَهٌ قَالُواْ أَتجَْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَ نحَْنُ نُسَبِّحُ بحَِمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنىِّ أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُون؛ (به خاطر بیاور) هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان گفت من در روى زمین جانشینى [نمایندهاى] قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند پروردگارا! آیا کسى را در آن قرار مىدهى که فساد و خونریزى کند؟ (زیرا موجودات زمینى دیگری هم که قبل از آدم وجود داشتند به فساد و خونریزى آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان عبادت است) ما تسبیح و حمد تو را به جا مىآوریم و تو را تقدیس مىکنیم. پروردگار فرمود من حقایقى را مىدانم که شما نمىدانید.»(۱)
خداوند به فرشتگان میفهماند که شما گرایشهای حیوانی انسان را دیدید، ولی گرایشهای معنوی و الهی و انسانی او را ندیدید، من در انسان فطرتی را قرار دادهام که به موجب آن به تعالی گرایش دارد و در درون او دو سرشت عِلوی و سِفلی همواره در حال مبارزهاند.
از نظر قرآن همان طور که در درون انسان این دو جریان وجود دارند، در پیکر جامعه انسانی هم انسانها دوگونه میشوند: انسانهای متعالی، مترقی و پایبند به آرمان و عقیده و انسانهای منحط و حیوانصفت؛ ولی در مجموع، نظام عالم هر چه جلوتر میرود بهتر میشود و مبارزه تا آنجا پیش میرود که طبق پیشبینی اولیاء دین، در نهایت حکومت حضرت مهدی«عج» محقق میشود.(۲)
*انواع ناامیدی
۱ـ ناامیدی نکوهیده: یأس از رحمت خدا (قنوط)
یأس دوگونه است: مذموم که قطع امید کردن از علت حقیقی یعنی خداست که این خاص کافران است. یأس ممدوح که قطع امید کردن از علل توهّمی مانند نقش و تأثیر مردم، دنیا و ما سویالله در امری است که به احراز آن توصیه شده است.
قنوط ناامیدی از خیر و شامل ناامیدی از رحمت الهی یا قطع امید از رحمت و غفران خدا و یأس از پذیرفته شدن توبه و اعمال صالح در پیشگاه او و از گناهان کبیره است. قرآن کریم میفرماید: « یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَهِ اللَّه ؛(۳) ای بندگان که برخود ستم و اسراف کردهاید از رحمت خدا ناامید نشوید». سوءظن به خداوند و شمول رحمت و دریای مغفرت او موجب ناامیدی و قنوط نسبت به او میشود. در قرآن به دوری از ظن و گمانِ بد امر شده است چرا که بعضی از گمانها، گناه است.(۴) گمان بد به خدا موجب ایجاد و رشد صفات رذیلهای مانند بخل و ترس و حرص میگردد.(۵): «وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرداکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الخاسِرِینَ؛(۶) آرى این گمان بدى بود که درباره پروردگارتان داشتید و همان موجب هلاکت شما گردید و سرانجام از زیانکاران شدید.»
پیامبر گرامی اسلام در حدیثی فرمودند: «أکبَرُ الکبائرِ سُوءُ الظَّنِّ بِاللّه؛(۷) بزرگترین گناه کبیره، بدگمانى به خداست.» و نیز: «ضحک ربُّنا من قنوطِ عباده؛(۸) پروردگار ما از نومیدی بندگانش میخندد.» و:«الفاجر الراجی لرحمه الله تعالی اقرب منها من العابد المُقنِط؛(۹) بدکاری که به رحمت خدای والا امید دارد از عابد مأیوس به خدا نزدیکتر است.» امام علی«ع» نیز ناامیدی را مصیبت بزرگی میدانند: «اعظم البلاء انقطاع الرجا؛(۱۰) بزرگترین بلا، نومیدی است.»
قنوط یعنی قطع امید از شمول رحمت خدا نسبت به «خود» علل مختلفی دارد، از جمله: نبودن عمل و طاعت، غرق شدن در معاصی، اعتقاد به نقص اعمال و اطاعت، اعتقاد به محدودیت رحمت خدا و عدم وسعت آن.
در هر صورت گام اول برای ادامه عصیان و مقابله با خدا، یأس از شمول رحمت است و شیطان با این حربه سعی میکند انسان را از خدا و رحمتاش دور و انسان را گرفتار معصیت کند و به این نتیجه برساند که امید نجاتی وجود ندارد، پس باید در دنیا از لذت معاصی بهره برد، اما به فرموده امام علی«ع»: «کل قانطٍ آئِس؛(۱۱) هر نومیدی، ناکام است.»
امام صادق«ع» میفرمایند: «الیَأس من روح الله اشدّبرداً مِنَ الزَّمهَریر؛(۱۲) نومیدی از رحمت خدا، سردتر از زمهریر است.»
امام خمینی«ره» میفرمایند: «همان طور که رجا به حق تعالی و طمع رحمت واسعه و امیدواری از سرچشمه فیض آن ذات مقدس از شعب توحید و از لوازم فطرت مخموره الهیه است و قطع طمع از دیگر موجودات و چشمپوشی از دست مردم نیز از لوازم فطرتالله است، همان طور هم طمع به غیر حق و امیدواری به مخلوق از شعب شرک و از وساوس ابلیس و برخلاف فطرت و از لوازم احتجاب است.»(۱۳)
*نهی از نومید کردن مردم از رحمت خدا
در آیات و روایات متعدد مأیوس شدن از رحمت خدا و نیز مأیوس کردن دیگران از رحمت او نکوهش شده است. پیامبر اکرم«ص» فرمودند: «قال الله تبارک و تعالی یابن آدم… لاتقنط الناسَ من رَحمه الله تعالی علیهم و انت ترجوها لنفسک؛(۱۴) خداوند تعالی فرمود ای فرزند آدم… مردم را از رحمت خدا نومید مگردان، در حالی که آن را برای خودت امیدواری.»
و نیز: «خداوند در روز قیامت گروهی را که سیاهی چهرهشان بر سفیدی آن غالب است برمیانگیزد و گفته میشود اینان نومیدکنندگان از رحمت خدا هستند».(۱۵)
امیرالمومنین«ع»، فقیه کسی را میدانند که مردم را از رحمت و فضل و بخشش خدا نومید نگرداند و از مکر و عذاب خدا هم آسودهخاطرشان نکند».(۱۶)
در وصایای امام علی«ع» به امام حسن مجتبی«ع» آمده است: «یا بُنَیَّ لاتُویس مذنباً فَکَم مِن کِفٍ علی ذَنبِهِ خُتم لَه بخَیرٍ و کم مَن مُقبلٍ علی عَمِلهِ مُفسِدٌ فی آخِرِ عمره صائر الی النّار نعوذ بِالله منها؛(۱۷) فرزندم هیچ گنهکاری را نومید مکن، زیرا چه بسا کسی که عمری گناه میکند، فرجاماش به نیکی ختم میشود و ای بسا کسی که عمری عمل کند لیکن در پایان عمر گرفتار فساد و رهسپار دوزخ شود، پناه به خدا از آتش دوزخ.»
۲ـ ناامیدی پسندیده(یأس از مردم)
امید و ناامیدی به دو بخش حقیقی و تخیلی تقسیم میشود. چنانچه خواسته انسان متکی به علت حقیقی یعنی خدا و صفات و افعال او باشد امیدی حقیقی است و ناامیدی از آن مذمت شده است، ولی اگر توقع انجام خواستهها از ماسوی الله مانند انسانها و موجودات دیگر باشد، توقعی نابجا و تخیلی است و اغلب به شکست منتهی میشود، لذا امید به آنها را آرزو گویند و ناامیدی از آن مدح شده است.
به بیان دیگر، مثبتاندیشی و منفینگری به دو بخش پسندیده (امید) و نکوهیده (آرزو) تقسیم میشوند: یأس نکوهیده (یأس از خدا) و یأس پسندیده (یأس از مردم).
یأس از خدا یا همان «قنوط» در اخلاق اسلامی با دو واژه طمع و استغناء مرتبط است. طمع رشتهای از محبت دنیاست و توقع داشتن از اموال مردم و در مقابل، استغناء، اظهار بینیازی از مردم است. امام صادق«ع» فرمود: «الیأس ممّا فی ایدی الناس عزُّ للمومنِ فی دینِهِ؛(۱۸) قطع امید کردن از آنچه مردم دارند، مایه عزت دینی مؤمن است.»
امام باقر«ع» فرمود: «خیرُ المال الثّقهُ بالله و الیأس ممّا فی ایدی النّاس؛(۱۹) بهترین سرمایه، اعتماد به خدا و چشم طمع برداشتن است از آنچه مردم دارند.»
یأس پسندیده خود نوعی پیروزی است؛ امام علی«ع» فرمود: «الیأس اَحَدُ النُّجحین؛(۲۰) قطع امید یکی از دو موفقیت است.» انسان امیدوار به مردم، اسیر است و اگر امیدش را از مردم ببرد، آزاد میشود. «الیأس یُریحُ النَّفسَ؛(۲۱) قطع امید کردن، جان را آسوده میکند.»
امام علی«ع» فرمود: «حفظُ ما فی یَدَیکَ احبُّ اِلیَّ من طلب ما فی یَدی غیرک ومراره الیأس خیرٌ مَن الطّلَبِ الی النّاس؛(۲۲) از نظر من نگهداری چیزی که در دست داری بهتر از طلب چیزی است که در دست دیگری است و تلخی قطع امید بهتر از خواهش از مردمان است.»
همان طور که امید بستن کامل بستن به اشیاء یا افرادی که خودشان ابزارند کار بیهودهای است، در مقابل ناامیدی از آنها مثبت است و در روایات از این ناامیدی با تعابیری چون «موجب عزت»، «بهترین ذخیره و سرمایه»، «موجب محبت مردم»، «آزادی جان و روان»، « موفقیت» پیرامون آن یاد شده است.
امام علی«ع» فرمود: «اَلغِنیَ الاکبر الیَأسُ عمّا فی اَیدیِ النّاس؛(۲۳) بزرگترین توانگری، چشم نداشتن به داشتههای دیگران است.»
*ریشه ناامیدی
ناامیدی احساسی ناخوشایند و در مقابل رجا و امید و نوعی نگاه به آینده است. ناامیدی محصول عملکرد خود ما و برخاسته از انتظارات ماست و وقتی کارها طبق انتظارات ما پیش نمیروند، یعنی تعریف ما از واقعیت ـ یا از حقیقت ـ اشتباه است و واقعیت را آن گونه که باید نمیشناسیم و انتظارات ما غیرواقعی هستند.
برخی از اهداف انسانها سطحی و دنیایی و برخی متعالی و بلند و دارای ارزشهای ماندگارند. به تبع آن، برخی از ناامیدیها، ناامیدی از انسانها، اشیاء و اهداف دنیایی و قول و قرارها و وعدههای عمل نشده هستند و برخی ناامیدی از خدا و رحمت و مغفرت اوست. همه ناامیدیها عللی دارند که شناخت آنها به پیشگیری و درمانشان کمک میکند.
۱ـ کفر
فردی که یا در قدرت خدا و یا در بیکران بودن رحمت او تردید دارد و مىپندارد رحمت و قدرت محدود است، گرفتار یأس و سپس کفر میشود. قرآن میفرماید: «یا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ أَخِیهِ وَ لَا تَاْیَْسُواْ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا یَاْیَْسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ؛(۲۴) و از رحمت خدا مأیوس نشوید که تنها گروه کافران از رحمت خدا مأیوس مىشوند.»
و: «وَالَّذِینَ کَفَرُواْ بَِایَاتِ اللَّهِ وَ لِقَائهِ أُوْلَئکَ یَئسُواْ مِن رَّحْمَتىِ وَ أُوْلَئکَ لهَُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛(۲۵) کسانى که به آیات خدا و دیدار او کافر شدند، از رحمت من مأیوسند و براى آنها عذاب دردناکى است.»
۲ـ گمراهی
در قرآن با ذکر جریان نزول فرشتگان بر حضرت ابراهیم«ع» که به او گفتند که ما تو را به حق بشارت دادیم، بشارتى که از ناحیه خدا و به فرمان او بود و به همین دلیل، حق است و مسلم و به دنبال آن براى تأکید ـ به گمان اینکه مبادا یأس و ناامیدى بر ابراهیم غلبه کند ـ گفتند «اکنون که چنین است از مأیوسان مباش» (فَلا تَکُنْ مِنَ الْقانِطِینَ)، ولى ابراهیم«ع» این فکر را از آنها دور کرد که حاشا که یأس و نومیدى از رحمت خدا بر او چیره شده باشد، بلکه تنها تعجباش از موازین طبیعى است، لذا فرمود: «قَالَ وَ مَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَه رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّون؛(۲۶) جز گمراهان، چه کسى از رحمت پروردگارش مأیوس مىشود؟» همان گمراهانى که خدا را بهدرستى نشناختهاند و پى به قدرت بىپایانش نبردهاند، خدایى که از ذرهاى خاک، انسانى چنین شگرف مىآفریند، از نطفه ناچیزى فرزندى برومند به وجود مىآورد، درخت خشکیده خرما به فرماناش به بار مىنشیند و آتش سوزان را به گلستان تبدیل مىکند.
۳ـ سوءظن به خدا
سوءظن به خداوند و شمول رحمت و دریای مغفرت او موجب ناامیدی و قنوط نسبت به او میشود. در قرآن به دوری از ظن و گمان بد امر شده است، چرا که بعضی از گمانها گناه است.(۲۷) گمان بد به خدا موجب ایجاد و رشد صفات رذیلهای مانند بخل و ترس و حرص میگردد.(۲۸)
در آیات الهی نیز سوءظن به خدا نکوهش شده است: «وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرداکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الخاسِرِینَ؛(۲۹) همین گمانى که به پروردگارتان داشتید، شما را هلاک کرد و از زیانکاران شدید.»
و: «وَ یُعَذِّبَ المُنافِقِینَ وَ المُنَافِقاتِ وَ المُشْرِکِینَ وَ المُشْرِکاتِ الظَّانّیِنَ بِاللّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دائِرَهُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیرا؛(۳۰) تا مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد میبرند، عذاب کند. بدِ زمانه بر آنان باد و خدا ایشان را لعنت و جهنم را برایشان مهیا کرده و چه بدسرانجامى است.» پیامبر گرامی اسلام در حدیثی فرمودند: «أکبَرُ الکبائرِ سُوءُالظَّنِّ بِاللّه؛(۳۱) بزرگترین گناه کبیره، بدگمانى به خداست.»
۴ـ امور ناخوشایند
نقطه ضعفهای انسانها، کمظرفیتى در برابر مشکلات و ناراحتیها و در نتیجه قطع برکات الهى از علل یأس هستند. قرآن میفرماید: «وَ لَئنِْ أَذَقْنَا الْانسَنَ مِنَّا رَحْمَهً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَیَُوسٌ کَفُورٌ؛(۳۲) و اگر از جانب خویش نعمتى به انسان بچشانیم، سپس آن را از او بگیریم، بسیار نومید و ناسپاس خواهد بود.»
و :«وَ إِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَهً فَرِحُواْ بهَِا وَ إِن تُصِبْهُمْ سَیِّئَهُ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ إِذَا هُمْ یَقْنَطُونَ؛(۳۳) هنگامى که رحمتى به مردم بچشانیم، از آن خوشحال مىشوند و هرگاه رنج و مصیبتى به خاطر اعمالى که انجام دادهاند به آنان رسد، ناگهان مأیوس مىشوند.»، در حالى که مؤمنان راستین کسانى هستند که نه به هنگام نعمت گرفتار غرور و غفلت مىشوند و نه به هنگام مصیبت، گرفتار یأس و نومیدى. نعمت را از خدا مىدانند و شکر به درگاه او مىبرند و مصیبت را آزمون و امتحان و یا نتیجه اعمال خویش محسوب و صبر مىکنند و رو به درگاه او مىآورند. «لَّا یَسَْمُ الْانسَنُ مِن دُعَاءِ الْخَیرِْ وَ إِن مَّسَّهُ الشَّرُّ فَیَُوسٌ قَنُوطٌ؛(۳۴) و انسان هرگز از تقاضاى نیکى (و نعمت) خسته نمىشود و هر گاه شرّ و بدى به او رسد، بسیار مأیوس و نومید مىگردد.»
۵ـ عجله در کارها
در برخی از روایات تعجیل در کارها و تصمیمگیری عجولانه به عنوان عامل ایجاد یأس و ناامیدی یاد شده است. از پیامدهاى شوم «عجله» آن است که هرگاه انسان به خاطر آن ناکام شود، نومید و چه بسا نسبت به همه چیز حتى تقدیر الهى بدبین شود.
امام حسن عسکری«ع» مىفرمایند: «فَلَا تَعْجَلْ عَلَى ثَمَرَهٍ لَمْ تُدْرِکْ وَ إِنَّمَا تَنَالُهَا فِی أَوَانِهَا ـ وَ اعْلَمْ أَنَّ الْمُدَبِّرَ لَکَ أَعْلَمُ بِالْوَقْتِ الَّذِی یَصْلُحُ حَالُکَ فِیهِ ـ فَثِقْ بِخِیَرَتِهِ فِی جَمِیعِ أُمُورِکَ یَصْلُحْ حَالُکَ وَ لَا تَعْجَلْ بِحَوَائِجِکَ قَبْلَ وَقْتِهَا ـ فَیَضِیقَ قَلْبُکَ وَ صَدْرُکَ وَ یَخْشَاکَ الْقُنُوطُ؛(۳۵) پس عجله مکن در مورد میوهاى که نرسیده است. بدان آن کس که تدبیر حال تو را میکند، بهتر میداند چه وقت صلاح توست. به حسن انتخاب او اعتماد کن تا اوضاعات خوب شود. نیازهاى خود را پیش از موقع و با عجله مخواه که موجب تنگدلى و ناراحتى و ناامیدی تو میشود.»
۶ـ شکست و ناکامی
یکی از عوامل پیدایش یأس «ناکامی» است. انسان در زندگی نیازهای اساسی دارد و برای رسیدن به آنها تلاش میکند و در صورت نرسیدن به هدف « ناکام» میشود. فرد ناکام واکنشهایی مانند یأس و ناامیدی، بیتفاوتی، اضطراب، پرخاشگری و سایر مکانیسمهای دفاعی را از خود بروز میدهد. ناکامی و اضطراب هر دو عامل ایجاد یأس هستند. برای ناکامی دو معنی گفتهاند:
۱ـ سد شدن راه یک موجود زنده دارای انگیزه که میخواهد به هدف مثبتی برسد یا از هدف منفی اجتناب کند.
۲ـ احساسی که از بیدار شدن چنین مانعی به موجود زنده دست میدهد.(۳۶)
وقتی در ارضای نیازهای جسمی انسان تأخیر میافتد، مثلاً غذا دیر به او میرسد، دچار رنجش میشود، ولی بعد از مدت کمی، با آمدن غذا این تنشهای هیجانی فرو مینشینند، ولی انگیزههای قوی وقتی با موانع غیرقابل عبور روبرو میشوند، در بعضی از افراد) ناکامی و فشار و تعارض ایجاد میشود. البته سازگاری افراد با مشکلات، متفاوت است. بعضی تسلیم میشوند، بعضی به کوشش خود ادامه میدهند و بعضی زیر فشار خرد میشوند. شکستها و ناکامیهای پی در پی گاهی فرد را برای مدت مدیدی از میدان رقابت و مبارزه کنار میزند و چون فرد قادر به تحلیل دقیقی از علت ناکامی خود نیست، ناگریز به این نتیجه میرسد که دنیا جای ناامن و خطرناک استی و مصلحت او در فاصله گرفتن از دنیا به عنوان کانون ضربه است.
ناکامی در فرهنگ معارف اسلامی با لفظ «خیب» آمده است. در لغت گفتهاند: الخیبه: الحرمان و الخسران؛(۳۷) ناکامی: محرومیت و زیان». «فلاح» را «رسیدن» به آرزوها و دستیابی به مطلوب(۳۸) معنی کردهاند و «مفلحون» به کسانی میگویند که «به خواستههای خود رسیدهاند.» انسان در خلقت و زندگی هدف و غایتی دارد که باید برای رسیدن به آن تلاش کند که اگر به آن نرسد او را «خائب» و «ناکام» میگویند.
نوع هدف و بینش و طرز تفکر و ارزشهای فرد تعیین کننده نوع ناکامی اوست. کسی که هدفاش وصول به قرب الهی است، نرسیدن به مطلوب برای او ناکامی محسوب میشود و کسی که هدفاش ازدواج است، نرسیدن به آن را «ناکامی» میداند. از آنجا که اهداف به اصلی و فرعی، نهایی و متوسط تقسیم میشوند، ناکامی هم «اصلی» و «فرعی» دارد و به عبارتی نسبی است.
به هر حال در فضای فکری اسلام کسی دچار «ناکامی حقیقی» میشود که به کمالات و اهداف حقیقی نرسیده یا آن را از دست داده است: «وَلَئِن أَذَقنَا الإِنسَنَ مِنَّا رَحمَا ثُمَّ نَزَعنهَا مَنهُ إِنَّهُ، لَیَئُوسٌ کَفُورٌ؛(۳۹) و اگر از جانب خود رحمتی به انسان بچشانیم و نعمتی دراختیارش نهیم، سپس آن را از او باز گیریم، به یقین او از اینکه بار دیگر به نعمتهایی دست یابد ناامید میشود و نعمتهایی که داشته ناسپاسی میکند و آنها را از جانب خدا نمیشمرد».
حضرت علی«ع» فرمود: «آفَهُ الطلبَ، عدم النجاح؛(۴۰) آفتِ خواستن، نرسیدن به آن است».
بعضی مردم آرزوهای خیالی و اهداف غیرحقیقی را هدف و بازماندن از آنها را ناکامی میدانند. در آیات و روایات، وسیله قرار دادن غیرخدا برای رسیدن به اهداف حقیقی و غیرحقیقی، مذمت شده است و کسانی را که از راه گناه، حرص و افترا قصد رسیدن به آنها را دارند، مأیوس و ناکام و سرنوشت آنان را هلاکت میداند.
پینوشتها
۱ـ بقره، ۳۰ به بعد.
۲ـ مرتضی مطهری، امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص۱۰۶٫
۳ـ زمر، ۵۳٫
۴ـ حجرات، ۱۲٫
۵ـ نهجالبلاغه، نامه ۵۳٫
۶ـ فصلت، ۲۳٫
۷ـ کنزالعمّال، ۵٨۴٩.
۸ـ نهجالفصاحه، ح ۱۸۹۰٫
۹ـ همان، ح ۲۰۶۲٫
۱۰ـ غررالحکم، ح ۲۸۶۰٫
۱۱ـ همان، ح۵۲۷٫
۱۲ـ بحارالانوار،ج ۷۲، ص ۳۸۸، ح ۱٫
۱۳ـ شرح چهل حدیث، مقصد هشتم طمع و ضد آن یأس.
۱۴ـ میزانالحکمه، ج ۱۰ قنوط، ح ۱۷۱۱۸٫
۱۵ـ بحارالانوار، ج ۲، ص ۵۵، ح ۳۰٫
۱۶ـ نهجالبلاغه، حکمت ۹۰٫
۱۷ـ بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۲۳۹، ح۱٫
۱۸ـ وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۳۱۴٫
۱۹ـ همان، ج ۶، ح۳۱۵٫
۲۰ـ غررالحکم، ح ۱۶۰۶٫
۲۱ـ همان، ح ۶۳۹٫
۲۲ـ نهجالبلاغه، نامه ۳۱٫
۲۳ـ نهجالبلاغه، حکمت۳۴۲٫
۲۴ـ یوسف، ۸۷٫
۲۵ـ عنکبوت، ۲۳٫
۲۶ـ حجر، ۵۶٫
۲۷ـ حجرات، ۱۲٫
۲۸ـ نهجالبلاغه، نامه ۵۳٫
۲۹ـ فصلت، ۲۳٫
۳۰ـ فتح، ۶٫
۳۱ـ کنزالعمّال، ۵٨۴٩.
۳۲ـ هود، ۹٫
۳۳ـ روم، ۳۶٫
۳۴ـ فصلت، ۴۹٫
۳۵ـ بحارالانوار، ج ۷۵، ص۳۷۹٫
۳۶ـ فرهنگ توصیفی روانشناسی، نوشته فرانکو برونو، ترجمه جمشید یاسائی.
۳۷ـ نهایه ابن اثیر، ج ۳٫
۳۸ـ نهایه ابن اثیر، ج ۳، ج ص ۴۶۹ ـ لسان العرب ـ مجمع البحرین.
۳۹ـ هود، ۹٫
۴۰ـ غررالحکم ، ح ۳۹۴۴٫
سوتیتر:
۱٫
یأس دوگونه است: مذموم که قطع امید کردن از علت حقیقی یعنی خداست که این خاص کافران است. یأس ممدوح که قطع امید کردن از علل توهّمی مانند نقش و تأثیر مردم، دنیا و ما سویالله در امری است که به احراز آن توصیه شده است.