چگونگی گسترش و عملکرد کمونیسم در ایران
۲- حزب توده
پس از طفره رفتن روسها از تخلیۀ سریع ایران، پیشنهاد طرح ایجاد کمیسیونی سه جانبه با شرکت دولتهای روس و انگلیس و آمریکا برای حل مسائل ایران و تخلیۀ قوای متفقین توسط «بوین» وزیرا مورخاجه انگلیس داده شد، که روسها بدواً موافق بودند، ولی بعداً مخالفت نمودند.
حزب توده نیز به تبع ولی نعمت خود! مخالفت خود را با کمیسیون سه جانبه ابراز کرد.
موضع گیری حزب توده در قبال ظهور و سقوط فرقۀ دمکرات آذربایجان (برهبری پیشه وری وانگلوک روسها) در سالهای ۲۴ و ۲۵ باز هم نشانگر وابستگی این حزب به بیگانه می باشد، چرا که در آغاز خود را در جهت توافق با آنها سوق داد (باطناً موافق نبود)، ولی پس از شکست فرقه، روزنامۀ مردم نوشت:
«البته ما نباید طرفدار آن باشیم و لو بقیمت خونریزی درجهان به پیروزی موقتی نائل آئیم. بهتر آنست که ما در پناه صلح جهانی و پیشرفت آزادی در سراسر عالم پیش رویم»
چنانکه خواهیم دید ورود ارتش ایران به آذربایجان با توافق روسها عملی شد و این موضع گیری نیز از آن توافق ناشی می گردد.
چنانچه در احزاب کمونیست رایج است جناح بندیها و تقابلها همیشه بوده و گاهی تا آنجا پیش می رود که به انشعابات، و یا کودتاهای خونین می انجامد. حزب توده نیز مستثنی نیست، اختلافات فکری از سال ۲۴ در آنها بوجود آمده بود. «دکتر اپریم» در سال ۲۴ جزوه ای آماده کرد بنام «چه باید کرد» که نقدی بود بر حزب و از پخش آن توسط کمیتۀ مرکزی جلوگیری بعمل آمد، ولی در سال ۲۵ پس از شکست پیشه وری اختلافات مقداری شدت گرفت، و جزوۀ «چه باید کرد» با یک مقدمه و سه فصل انتشار یافت. قسمت اول دربارۀ شرائط کنونی (در همان سالها)، قسمت دوم آیا حزب توده کافی برای اوضاع کنونی ایران هست؟ و قسمت سوم تئوری در طریق اصلاح حزب توده، و اینکه حزب پیشرو نیست و باید «جبهۀ مردم» را تشکیل داد.
در تاریخ ۱۵/۱۰/۲۵ هیئت اجرائی موقت که بجای کمیتۀ مرکزی اداره حزب را بعهده گرفته بود تا تدارک دومین کنگره را ببیند، در پی انتقاداتی از خود برآمده و بار دیگر بر عدم خروج از قانون اساسی تاکید نمود، و تا اطلاعیه ثانی هرگونه تظاهرات و اعلامیه را ممنوع به آذربایجان، تبلیغات رژیم، بدبینی مردم نسبت به حزب توده و اختلاف نظرهای داخلی باشد.
پس از چندی دوباره فیلشان یاد هندوستان کرد و به حیله گری افتادند و گفتند:
«حزب ما فوق العاده خرسند و مسرور و مفتخر خواهد بود اگر از طرف روحانیون روشنفکر و دانشمندان مورد حمایت قرار گیرد و آرزو دارد که تمام متدینین به دیانت اسلام بدون توجه به بهتانهای دشمنان، مطمئن باشند که حزب تودۀ ایران حامی جدی تعالیم مقدس اسلام خواهد بود و با آن ذره ای معاندت و مخالفت نخواهد داشت» و بار دیگر تصریح می کنند که برای رسیدن به هدفهای سیاسی و اجتماعی خود دست به قیام مسلحانه و شورش و اعمال شدت نخواهند زد.
حزب توده در پی این حوادث از آنجا که جو را مناسب نمی دید، انتخابات دورۀ پانزدهم را تحریم کرد و مجلس پانزدهم پس از یک سا ل و ۴ ماه فترت، در ۲۵، ۴، ۲۶ افتتاح شد. بنوشتۀ مجله «رزم» از ۱۲۲ نفر نماینده مجلس، ۶۲ نفر مالک بزرگ، ۱۰ نفر کارخانه دار، ۲۲ نفر کارمند عالیرتبه و ۲۸ نفر وکیل دادگستری بودند.
حضور قوای روسیه در شمال و لگدپرانیهای پیشه وری در آذربایجان و مانورهای حزب توده در مرکز و بعضی از شهرستانها، قوام (نخست وزیر وقت) را به مذاکره با روسها کشاند، و روی همین روال در تاریخ ۱۳/۵/۲۵ کابینۀ خود را ترمیم کرد و سه وزیر از حزب توده را داخل کابینۀ خود عمود که عبارت بودند از: وزارتخانه های بهداری، فرهنگ و پیشه و هنر. و سرانجام پس از دو ماه و نیم در ۲۴/۷/۲۵ با انحلال کابینه و معرفی دولت جدید وزرای حزب توده را اخراج نمود.
در ادامۀ همان اختلاف نظرها و جناح بندیها خلیل ملکی برای خود گروهی ترتیب داده بود و زمینۀ بدست آوردن قدرت بیشتری را درون حزب می چید، فراکسیونی در کمیتۀ ایالتی تهران بوجود آورد، و در تیرماه ۲۶ در سومین کنفرانس ایالتی تهران اکثریت را گروه ملکی با اعلام اطلاعیه ای انشعاب کرده و خود را «جمعیت سوسیالیست تودۀ ایران» نام نهادند و گفتند که ادامه دهندگان جنبه های مترقی حزب توده ایران می باشند. سران این گروه مرتد! که اعلامیه را امضاء کرده عبارت بودند از: خلیل ملکی، فریدون توللی، انورخامه، جلال آل احمد، مهندس حسین ملک، محمد امین محمدی، مهندس ناصحی، محمد سالک، محمد علی جواهری، مهندس زاوش، دکتر رحیم عابدی، و مهندس اسماعیل زنجانی . این گروه با بی مهری ارباب بزرگ خود (روسها) روبرو شده، و ضمن اقرار به اشتباه خود انحلال جمعیت سوسیالیست را اعلام کردند.
«ایوانف» در این مورد می نویسد:
«عمال انگلستان بمنظور تضعیف جنبش دمکراتیک سعی داشتند تادرون حزب توده ایران و اتحادیه های کارگری شکاف ایجاد کنند. در ماه ژانویه ۱۹۴۸ اعمال مزبور موفق شدند به کمک عده ای معدود برهبری خلیل ملکی مرتد در حزب توده ایران ایجاد تفرقه کنند ولی این تحریکات به نتیجه نرسید و خلیل ملکی پس از ۱۹ روز مجبور شد انشعاب کند و از حزب خارج شود».
تشکیل کنگره دوم
مجموعه این جریانات، حزب توده را بر آن داشت تا تجدید نظری در خود نموده و دستی بر سر و روی خود بکشد. در اوائل سال ۲۷ موفق به تشکیل دومین کنگره حزب گردیدند. این کنگره تصمیماتی را در پی داشت که مرامنامه و اساسنامه جدید و تجدید سازمان، و انتخاب کادرهای بالا از اهم آن بشمار می رفت.
مهمترین قسمت جالب در این کنگره را می توان این نکته دانست که: «تعلیمات داخلی حزب بر پایه مارکسیسم لنینیسم قرار گرفت» چرا که تا قبل از کنگره، حزب همواره سعی می کرد مانند کهک سرخود را زیر برف نموده و از اعلام مارکسیسم بعنوان اساس ایدئولوژی حزب طفره برود تا شاید بتواند مردم مسلمان ایران را بفریبد، که قسمتهائی از آنرا در سطور قبل ذکر کردیم، ولی وقتی مشاهده نمود از این مسئله طرفی نمی بندد، پرده نفاق را کنار زد تا طریقی دیگر را برای بدست آوردن قدرت بیازماید، در حالیکه در کنار تشکیلات حزب بطور جنبی به آموزش مارکسیسم همت می گماشت و با کسانی که در این مسئله کار می کردند همکاری نزدیک داشت.
طبق اساسنامه حزب مصوبه کنگره دوم، کمیته مرکزی شامل ۱۹ نفر عضو اصلی، و ۱۵ نفر مشاور می شد که مجموعاً پلنوم «(جلسه عمومی) کمیته عمومی را تشکیل می دادند. این عده عبارت بودند از: «دکتر رضا رادمنش، احسان طبری، دکتر حسین جودت، رضا روستا، دکتر فریدون کشاورز، دکتر غلامحسین فروتن، عبدالصمد کامبخش، دکتر بهرامی، دکتر مرتضی یزدی، احمد قاسمی، محمود بقراطی، دکتر کیانوری، مهندس علوی، مهندس شرمینی، صمد حکیمی، علی امیر خیزی، عبدالحسین نوشین، ایرج اسکندری، بابازاده، و مشاورین: امان الله قریشی، جهانگیر افکاری، مرتضی راوندی، محمدحسین تمدن، علی متقی، شاندارمینی، سید اشرفی، مهندس صادق انصاری بزرگ علوی، قاضی، محضری، فرهی، مهندس اماموردی، صیاد نژاد مریم فیروز.
پلنوم ها هر ۳ ماه یکبار باید برگزار می شد، و یازده نفر هیئت اجرائیه و ۵ نفر کمیسیون تفتیش حزب را از میان خود انتخاب می کردند که انتخاب شدگان را رادمنش، بهرامی، طبری، جودت، کشاورز، فروتن، یزدی، قاسمی، بقراطی، کیانوری، علوی (هیئت اجرائیه) و شرمینی، حکیمی، امیرخیزی، نوشین، بابازاده (اعضاء کمیسیون) تشکیل می دادند.
کامبخش، ایرج اسکندری و رضا روستا (دبیر اول شورای متحده مرکزی) پس از وقایع آذربایجان بخارج رفته بودند و در آن کنگره شرکت نداشتند. در پلنوم، دکتر رادمنش به سمت دبیر کل، وطبری بعنوان دبیر سیاسی، و کشاورز بعنوان دبیر تشکیلاتی حزب برگزیده شدند و مسئولیتهای دیگران را اینچنین تقسیم نمودند، کیانوری مسئول (تشکیلات)، طبری (مطبوعات)، قاسمی (تعلیمات)، کشاورز (تبلیغات)، فروتن (اطلاعات)، بهرامی (دهقانان)، یزدی (فعالیتهای خارج حزب)، علوی (مالی) و بقراطی (کارگران). این کنگره توانست اثراتی در فعال شدن حزب داشته باشد، بطوریکه در ۱۵/۱۱/۲۷ چندین هزار نفر را در مراسم یاد بود دکتر تقی ارانی در امامزاده عبدالله جمع کرد و در همین روز شاه که قصد ورود در مجلس جشنی در دانشکده حقوق را داشت، در حال پیاده شدن از ماشین مورد هدف گلوله های طپانچه شخصی بنام «ناصر فخرائی» قرار گرفت و مجروح گشت، ضارب دردم با گلوله های مامورین بقتل رسید. دولت اعلام کرد که ضارب وابسته به حزب توده بوده است. ایوانف در این باره می نویسد:
«در تاریخ ۴ فوریه سال ۱۹۴۹ بمنظور سرکوب سازمانهای ملی و دمکراتیک ایران، سوء قصد تحریک آمیزی نسبت به شاه ترتیب داده شد، پس از آن ارتجاع کوشید تا شخص سوء قصد کننده را به حزب توده ایران منتسب نماید»
با کشته شدن ضارب مسئله روشن نشد (حزب توده نیز این مسئله را بعهده نگرفت). هر چند که شاه نیز در کتاب ماموریت برای وطنم از کشته شدن ضارب با تاسف یاد می کند ، ولی مجله خواندنیها در همان زمان نوشت که این کار را «رزم آرا» بدستور انگلیس (حتماً چون شاه متمایل به آمریکا بوده) انجام داده است، و قصد کودتا داشته، شاه هم گفته بود نکشید، و آنها ضارب را کشته بودند خلاصه در پی این حادثه، به ارتش آماده باش داده شد و حزب توده غیر قانونی اعلام گشت و شش نفر از هیئت اجرائی همراه با دو نفر از کمیسیون تفتیش و یک نفر هم از مشاورین دستگیر شدند، طبری رادمنش و کشاورز بخارج فرار کردند (پس از انقلاب اسلامی به ایران بازگشتند) و تنها از هیئت اجرائی بهرامی و فروتن ماندند که تا اواخر ۲۹ با شرمینی، قریشی و متقی رهبری حزب را بدست داشتند، هر چند که حزب وضع مناسبی نداشت، چرا که فعالیت علنی نداشت، روزنامه های آن بسته شده بودند، چاپخانه های آن توسط دولت ضبط شد. در فاصله سالهای ۲۷ تا ۲۸ تنها چند پلی کپی منتشر کردند، و در فاصله سال ۲۸ روزنامه مردم هفتگی در قطع کوچک را چاپ کرد، و در سال ۲۹ با ترتیب دادن چاپخانه ای دوباره روزنامه مردم در قطع بزرگ و روزانه را چاپ نمودند .
و مهمتر اختلافات درون گروهی که در کنگره دوم هم حل نشده بود، بین هشت نفر زندانی و پنج نفر بیرونی وجود داشت. پس از فرار زندانیان، کمیته ۸ نفری تشکیل و شرمینی در راس سازمان جوانان قرار گرفت.
زندانیان و فراریان محکوم به اعدام شدند، ولی مواجه شد با جریانات مصدق و ملی شدن صنعت نفت، که حزب با استفاده از این فرصت موفق شد با کمک سازمان نظامی خود، ده نفر از سران خود را از زندان قصر فراری دهد. با فرار سران، حزب دوباره جانی تازه گرفت و در حوادث ملی شدن صنعت نفت به ادامه نقش خود در خدمت به شوروی و اقمارش پرداخت.
ادامه دارد